ای که اندر ملک گفتی مینهم قانون عدل ظلم کردی ای اشاراتت همه بیرون ز عدل
این امیرانی که بیماران حرصند و طمع همچو صحت از مرض دورند از قانون عدل
دست چو شمشیرشان هر ساعتی در پای ظلم بر سر میدان بیدادی بریزد خون عدل
سیف فرغانی، نه تنها حاکمان ستمگر را مورد نکوهش قرار میداد، بر زهدفروشان ریاکار نیز میتاخت و بر آنان سرزنشهای تند و عتاب آمیزی روا میداشت. چرا که دریافته بود بسیاری از این زاهدنمایان دست در دست ستمکاران و تبهکاران دارند:
ای تو را در کار دنیا بوده دست افزار دین وی تو از دین گشته بیزار و ز تو بیزار دین
ای به دستار و به جـبـه گشته اندر دین امام تـرک دنـیـا کـن که نبـود جـبـه و دستار دین
ای لـقـب گـشـتـه فـلان الدیـن و الـدنیا تو را نـنـگ دنـیــایی و از نــام تـو دارد عــار دین
نـفــس مکارت کجــا بـازار زرقـی تـیـز کـرد کـز پـی دنـیـا درو نـفـروخـتـی صـد بــار دین
قـدر دنـیـا را تـو میـدانی که گـر دسـتـت دهـد یک درم از وی بدست آری به صد دینار دین
کـز بــرای ســـود دنـیـــا ای زیـــان تـو ز تـو بهــر مـال ارزان فـروشـد مـرد دنـیـادار دین