2/1ـ دین از عوامل فرهنگساز
رویكرد دوم به تعامل دین و فرهنگ، این است كه این دو در عرض یكدیگر بوده، و با یكدیگر تعامل دارند. به این معنا كه دین در فرهنگُ سازی، و فرهنگ، در دین تأثیرگذارده است؛ و یا حداقل در شناخت از دین موثر میباشد. براساس این نظر، فرهنگ از اجزای مختلفی تشكیل شده است، كه دین یكی از آن اجزا میباشد.
آداب، رسوم، رفتارها، نهادها، ارزشها، هنر، خط، زبان و عواملی از این دست بر روی هم، فرهنگ هر كشور را رقم می زنند. نكته مهم این است كه باید دید خاستگاه چنین نظریه ای در تعامل دین و فرهنگ، كدام نگرش دین شناسی و فرهنگ شناسی است؟
نظریه پردازانی از این قبیل نمی توانند برای دین، عرصه ای فراتر از محدوده ی اخروی و فردی قایل باشند. آخرتگرایی فردی به این نكته توجه دارد كه هدف از بعثت و رسالت انبیا, دعوت به آخرت و تربیت و تهذیب نفوس برای آمادگی ورود به جهان آخرت و رسیدن به بهشت موعود میباشد.
این طرز تفكّر را میتوان از اندیشههای قدما تا تفكرات بعضی روشنفكران معاصر, پی گرفت. "فخررازی" ازجمله افرادی است كه در این دسته جای میگیرد. این تفكر را برخی روشنفكران معاصر نیز دنبال كردند. ازجمله, مرحوم "بازرگان". "عبدالكریم سروش" نیز با این فرض كه دین برای بشر آمده است و باید پاسخگوی انتظاراتی از بشر باشد ـ كه خود پاسخگوی آن نیست ـ در پاسخ به فلسفهی نزول دین, آن را به تأمین سعادت اخروی محدود میكند. این تفكر به شكل مشابه ای در عالم مسیحیت نیز ریشه داشته و مورد قبول واقع میشود. ازجمله "پروفسور كِلاوال" كه شخصی كاتولیك میباشد، معتقد است "درواقع مذهب از یك نگرانی بسیار عمیق حكایت میكند. در همه جای دنیا تا آنجا كه من بررسی كردهام ـ دیدهام كه مذهب, برخاسته از این نبودِ آرامش عمیقی است كه انسان در دنیا آن را احساس میكند و در واقع مذهب, پاسخی برای این ناآرامی درونی انسان میباشد". به هر صورت چه نگرش معنویتگرایی مسیحی و چه تفكّر تكاملیافتهی آن به صورتی كه در عالم اسلام مطرح شده است, حتماً بخشی از غایت و رسالت دین را مورد توجه قرار داده است؛ اما اینكه تمام غایت دین در این امر محدود شود, امر قابل تأملی است. در حوزه فرهنگ شناسی، اگر به تكثرگرایی فردی قایل باشیم، ـ یعنی افراد با خواست متنوع خود فرهنگ را می آفرینند ـ به انضمام مبنای دین شناسی طرح شده، حداكثر تأثیری كه برای دین در فرهنگ سازی می توان قایل شد، این است كه "دین با ایجاد اعتقادات و باورهای خاصی در حوزه زندگی معنوی و خصوصی بشر، می تواند مقاومت هایی را در او برای وارد شدن به جامعه ایجاد نماید"؛ و یا به طور نسبی در شكل گیری تمایلات و رفتار فرد تأثیرگذار باشد. وقتی دین در عرض عوامل دیگری همچون هنر، ادبیات، علم، فلسفه، زبان، تاریخ تمدن، قواعد زناشویی، روابط اقتصادی، هنر، آداب و رسوم، اطلاعات، شرایط مادی و امثال آن قرار گرفت، اشرافی برای آن (دین) نسبت به سایر عوامل، پذیرفته نشده، و بقیه عوامل به محوریت دین تعریف نشدهاند این نظریه تنها در بین اندیشمندان غربی مطرح نیست، بلكه یكی از نظریات مهم و مطرح بین متفكرین اسلامی نیز هست.