• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
زن ریحانه آفرینش (بازدید: 889)
جمعه 17/6/1391 - 20:43 -0 تشکر 549102
زن و سیاست

استاد شهید مرتضی مطهری پیشگام تجزیه و تحلیل مسایل مربوط به «زن» در عصر ماست، در دوران سیاهی که زنان جامعه ما را با اسم «تمدن و تجدد»، به فساد و تباهی سوق می دادند و از سوی دیگر، قوانین حیات بخش اسلام، مورد هجوم خودباختگان قرار گرفته بود، استاد فقید با استفاده از مایه های عمیق علمی و بینش گسترده، با زبان و قلم خویش، به تبیین دیدگاههای اسلام پرداخت و این راه باریکتر از مو را در میان امواج «تحجرگرایی» و «تجددمآبی» با استواری و موفقیت پیمود، نتیجه این تلاشهای ارزشمند، آثار گرانقدری است که به صورت کتاب، مقاله، نوار سخنرانی و یادداشتهای متفرقه به جای مانده است.

«مجله پیام زن» افتخار دارد که برای نخستین بار و به مناسبت سالگرد شهادت استاد ارجمند، تحت عنوان «زن و جامعه» به ارایه بخشی از مباحث استاد، در زمینه مسایل «قضایی»، «سیاسی» و «اجتماعی» زنان که از آثار «منتشره» و «منتشر نشده» ایشان گردآوری نموده است، بپردازد.

گفتنی است که هر چند در طول دو دهه اخیر و بخصوص در اثر «انقلاب اسلامی»، این گونه مسایل روند تکاملی خود را طی کرده اند، ولی هنوز هم اندیشه های استاد، طراوت خود را حفظ نموده است و البته دقت در آن، زمینه تحقیق و تفحص بیشتر از سوی پژوهشگران را فراهم خواهد آورد و نیز یادآور می شویم که آن بخش از مطالب استاد که در این مقالات بدون ذکر منبع آمده است، همه از متن سخنرانیهای استاد شهید است که در دسترس خوانندگان ارجمند قرار می گیرد.

جمعه 17/6/1391 - 20:45 - 0 تشکر 549109

زن و دخالت در امور سیاسی


آیا زن می تواند مسؤولیتهای سیاسی جامعه را به عهده بگیرد؟


آیا اسلام اجازه داده است که زنان اداره اجتماع را عهده دار شوند؟


قبل از پرداختن به پاسخ، توضیح چند مقدمه لازم است:


1ـ طرح اصل مسأله و ترسیم مرزهای بحث:


آیا فعالیت زنان در خانه محصور است و آنان اجازه هیچ گونه فعالیت بیرون از خانه را ندارند؟


اگر چه در تصور برخی، فعالیت مجاز زن در خانه، و به خانه داری، شوهرداری و بچه داری، محدود می گردد، ولی هرگز این نظریه را به اسلام نمی توان نسبت داد:


«اگر کسی بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه بیرون رفتن از خانه به او نداد، البته این با آزادی طبیعی و حیثیت انسانی و حقوق خدادادی زن منافات دارد.»


«آنچه اسلام می گوید، نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم می کنند، یعنی محبوسیت زن در خانه ... حبس کلی زن در خانه، نوعی مجازات بود که به طور موقت در اسلام برای زنان بدکاره مقرر شد»


فعالیتهای بیرون از خانه زنان را در چند مرحله باید مورد بررسی قرار داد:


مرحله اول:


فعالیتهای غیر اجتماعی، مثل تأسیس یک مؤسسه خیاطی. در این مرحله استاد شهید با صراحت فرموده اند:


«به طور قطع به این مفهوم عام نمی شود گفت که هر کار غیر از خانه داری برای زن ممنوع است. مثلاً زنی بخواهد یک مؤسسه خیاطی داشته باشد، این هم ممنوع باشد! نه، احدی چنین حرفی را نزده است و نخواهد زد».


مرحله دوم:


فعالیتهای اجتماعی، مثل خدمت در مؤسساتی که فعالیت اجتماعی دارند. در این مرحله نیز مسأله روشن است:


«به طور قطع و یقین هر کار اجتماعی را نمی شود برای زن ممنوع دانست، ما دلیلی نداریم که اگر کاری از جنبه شخصی خارج و اجتماعی شد، برای زن جایز نیست، و در عصر حاضر هم کسی را پیدا نمی کنید که بگوید کارهای اجتماعی به طور کلی ممنوع است».


مرحله سوم:


کارهای دولتی. آیا می توان قسمتی از کار یک دولت و نظام حکومتی را به زنها سپرد هر چند آن کار جنبه سیاسی نداشته باشد؟ مثل فعالیت در پست و تلگراف یا آموزش و پرورش؟ در این مرحله نیز استاد فرموده اند:


«صرف اینکه یک کار دولتی باشد، دلیل بر ممنوعیتش نمی شود.»


مرحله چهارم:


کارهای اجتماعی که به عنوان «ولایت» و سرپرستی جامعه تلقی می شود. این گونه امور ولایی، دو گونه است:


الف) ولایت خاصه یعنی سرپرستی برخی اموال یا افراد، مثل اینکه یک زن، متولی و سرپرست اوقاف باشد و یا سرپرستی صغار (بچه های بی سرپرست) را به عهده بگیرد، استاد در این باره فرموده اند:


«آیا می شود زن را وصیّ یا قیّم بر صغار، یا ولی بر اموال قرار داد؟ این قطعی است که هیچ مانعی ندارد، نمی شود گفت که چون زن است، زن بودن مانع است که او «قیم» بر صغار یا «ولیّ» بر اموال باشد، کما اینکه مسأله تولیت اوقاف هم همین طور است.»


ب) ولایت عامه یعنی سرپرستی عمومی جامعه. تنها در این قسمت است که مسأله نیازمند بحث و بررسی است و ادله مختلفی مطرح است و ما نیز تنها در همین مورد به بحث خواهیم پرداخت.


2ـ شیوه بحث:


دخالت در امور سیاسی به معنایی که مطرح نمودیم یعنی ولایت عامه، از دو جنبه قابل بحث است:


الف) جنبه عقلی.


ب) جنبه شرعی.


از آن رهگذر که در بحثهای بعدی، مسأله را از جنبه شرعی پی گیری خواهیم نمود، و ادله موافق و مخالف را ارزیابی خواهیم کرد، لذا در این مقدمه به جنبه عقلی آن نیز اشاره می کنیم، آنچه در این باره اهمیت دارد، این است که پاسخ این سؤال را بیابیم.


«آیا زن و مرد هیچ گونه تفاوتی از نظر دخالت در امور سیاسی ندارند؟»


در برخی از حقوق، از نظر عقل تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد، مثلاً در «حق تحصیل» تبعیضی نمی توان قایل شد، بیان استاد چنین است:


«واقعا انسان وقتی حساب می کند می بیند که حق درس خواندن چیزی نیست که کسی بتواند میان زن و مرد تبعیض قایل بشود و بگوید مرد این حق را دارد و زن ندارد. خداوند، فکر و استعداد درس خواندن را و میل و شوق به آن را همان طور که در مرد قرار داده، دز زن هم قرار داده، و منع او (زن) چیزی جز جلوی استعداد خدادادی را گرفتن نیست.»


ولی آیا در مورد دخالت در امور سیاسی هم مسأله به همین روشنی است؟ یعنی به صورت قطعی و ضروری می توان ادعا کرد که هیچ تفاوتی در این جهت بین زن و مرد وجود ندارد؟


بسیاری از دانشمندان، نه تنها این «تساوی» را مشکوک تلقی کرده اند، بلکه حتی صریحا آن را «نفی» نموده اند. مثلاً «ویل دورانت» می نویسد:


«توجه زن به امور خانوادگی است و محیط او معمولاً خانه خویش است. اگر گاهی در سالهای جوانی مفتون عبارات اصلاحات سیاسی می گردد و احساس خود را به همه جنبه های انسانی بسط می دهد، پس از یافتن شوهر وفاداری، از تمام آن فعالیتها چشم می پوشد و به سرعت خود و شوهرش را از این فداکاری عمومی بیرون می کشد و به شوهرش یاد می دهد که حس وفاداری شدید خود را به خانه محدود کند ... زن، آنجا که مرد خیالی سرگردان را به مرد فداکار و پای بست به خانه و کودکان خود، تبدیل می سازد، عامل حفظ و بقای نوع است.


طبیعت (زن) به قوانین و دولتها اعتنایی ندارد. عشق او به خانواده و کودک است، اگر در حفظ اینها موفق باشد به دولتها و دودمانهای سلطنتی بی قید و بی علاقه است و به کسانی که سرگرم تغییر قوانین اساسی هستند می خندد»


به هر حال، عده ای بر تواناییهای سیاسی زن، به دیده تردید می نگرند و شاهد آن را حضور کم رنگ آنان در صحنه سیاست جهان می دادنند. در حالی که در بسیاری از کشورهای به اصطلاح پیشرفته، هیچ مانعی برای ورود آنها به صحنه سیاست وجود ندارد، ولی آنها یا خود «نخواسته» و یا «نتوانسته اند» به صورت فعال در این صحنه، حضور داشته باشد و این امری است که باید در جای دیگر به تفصیل بدان پرداخت.


البته برخی از تفاوتهای روانی بین مرد و زن وجود دارد که این تفاوتها در مسایل سیاسی بدون تأثیر نخواهد بود، استاد شهید، در کتاب نظام حقوق زن در اسلام، به این تفاوتها اشاره نمودند:


«میل مرد به کارهای پرحرکت و جنبش بیشتر از زن است، احساسات مرد مبارزانه و جنگی و احساسات زن صلح جویانه و بزمی است. احساسات زن از مرد جوشانتر است. زن از مرد سریع الهیجان تر است. یعنی زن در مورد اموری که مورد علاقه یا ترسش هست، زودتر و سریعتر تحت تأثیر احساسات خویش قرار می گیرد؛ مرد سرد مزاج تر از زن است.»


در باره دخالت بانوان در مدیریت سیاسی جامعه از حیث محدوده «توانایی» و نیز محدوده «خواهش و رغبت زن» به صورت روشن نمی توان نظر داد؛ بیان استاد چنین است:


«اگر تمام منعهای قانونی چه دینی و چه غیر دینی را بردارند، و به زن و مرد متساویا، حق دخالت در امور سیاسی را بدهند، پیش بینی نمی شود که زنها عملاً بخواهند و یا بتوانند دوش به دوش مردها، سیاست دنیا را اداره کنند و یا بر مردها پیشی گیرند.»


البته این مسأله خود مستقلاً درخور بحث و بررسی است و ما در این مقدمه هرگز در صدد بررسی همه ابعاد آن نبوده و نیستیم، تنها، مقصودمان توجه به این نکته است که حضور زنان در مرحله مدیریت سیاسی، از نظر استاد شهید:


«از جنبه عقلی و فطری در حدی نیست که ما مجبور باشیم آن را بپذیریم و بعد به دنبال آن برویم که آیا چنین حرفی را که برخلاف عقل و فطرت است، اسلام گفته یا نه».


ناگفته نماند چنان که در این سلسله مقالات ملاحظه خواهید نمود، استاد شهید در بررسی فقهی مسأله و ارزیابی ادله موافقین و مخالفین، استدلالهای فقهی مخالفین مدیریت سیاسی زن را کافی نمی داند.


3ـ شرط فقاهت و افتاء:


از آنجا که محور بحث در زمینه «زن و سیاست»، سرپرستی و مدیریت جامعه در سطح وسیع است و از سوی دیگر، ولایت در این سطح، نیاز به «اجتهاد و فقاهت» دارد، از این رو توانایی زن، در رسیدن به این مرحله، باید مورد ارزیابی قرار گیرد، و مشخص گردد که آیا برای زنان در دستیابی به این شرط محدودیت و مانعی وجود دارد؟


به تعبیر دیگر، «حاکم شرعی» که دارای «ولایت» است باید «فقیه جامع الشرایط» باشد؛ آیا زن نیز می تواند «فقیه واجدالشرایط» بشود؟


اگر در این مرحله پاسخ مثبت باشد، آنگاه نوبت به بحث اصلی می رسد که آیا ولایتی که برای «فقیه مرد» قرار داده شد است، «فقیه زن» نیز همان ولایت را داراست؟


سؤال اول را به دو شکل می توان مطرح کرد:


الف) آیا زن می تواند فقیه و مجتهد باشد؟


استاد در پاسخ به این سؤال فرموده اند:


«در اینکه زن می تواند مجتهد باشد، رأیش برای خودش معتبر باشد، هیچ شک و بحثی نیست.»


پس برای فقاهت، به معنی استنباط احکام، مرد بودن شرط نیست، و زنان نیز با طی مراحل علمی می توانند مجتهد و صاحب نظر باشند، و در این صورت، به رأی خود عمل خواهند کرد، و اجازه «تقلید» نخواهند داشت.


ب) آیا زن می تواند مرجع تقلید شود و دیگران از او تقلید کنند؟


استاد پاسخ داده اند:


«به طور قطع هیچ دلیلی نداریم بر اینکه «افتاء» منحصر به مرد است. بلکه اگر زن، شرایط دیگر را دارا باشد، مساوی با مرد است، و مانند مرد می تواند مرجع تقلید باشد، و اگر فرض کنیم در شرایطی هستیم که یک زن «اعلم» از مردها و عادل است، و دیگر شرایط را هم داراست، روی ادله فقهی باید بگوییم تقلید از آن زن جایز است و بلکه تقلید آن زن واجب است.»


البته در بحثهای بعدی مسأله افتاء و مرجعیت فقیه زن را از دیدگاه استاد شهید به صورت مبسوط تر مطرح خواهیم کرد.


برخی از مراجع اخیر مثل آیت اللّه العظمی حکیم نیز همه ادله شرط «مرد بودن» در مرجع تقلید را نفی کرده اند.همچنین برخی از محققین معاصر بر این نظر اظهار تمایل نموده اند.


اینک، پس از طی این مقدمات، نوبت بدان می رسد که ببینیم آیا ولایتی که برای مُفتی و مرجع واجد شرایط قرار داده شده است، زن مجتهد نیز همان ولایت را داراست؟ همچنین باید به این مسأله بپردازیم که زنان تا چه حدی می توانند در سرنوشت سیاسی جامعه دخالت داشته باشند؟ اجمال سخن این است که به تعبیر استاد شهید:


«جامعه اسلامی و جمهوری اسلامی، بدون شرکت زنها قابل دوام نیست.»

جمعه 17/6/1391 - 20:46 - 0 تشکر 549111


موضوع نقش بانوان در ساختار سیاسی جامعه و شعاع دخالت و تأثیر آنان در اداره اجتماع، از جمله مسایلی است که در دهه های اخیر مورد توجه خاص نویسندگان و محققان اسلامی قرار گرفته است، و عده ای در موافقت، با ورود زنان به صحنه سیاست و عده ای دیگر در ضرورت کناره گیری آنها، قلم زده اند.


برای دستیابی به یک برداشت صحیح و مستند از متون اسلامی، باید ادله هر دو طرف را نقل و سپس مورد ارزیابی قرار دهیم تا در پایان به جمع بندی آن بپردازیم.


لازم به یادآوری است که هر چند در پرتو انقلاب اسلامی و افکار بلند قائد عظیم الشأن آن، زمینه حضور و مشارکت بانوان در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی فراهم گشته است، ولی در عین حال این حضور عینی و عملی، ما را از بحثهای نظری و تئوریک پیرامون این موضوع بی نیاز نمی سازد، بخصوص که طرح این گونه مباحث در رفع ابهاماتی که احیانا وجود دارد، و یا شبهاتی که گاه مطرح می گردد، می تواند مفید و مؤثر باشد.


البته بوده و هستند کسانی که به جای ورود در بحثهای عمیق علمی، و به جای تحمل سختی کاوشهای منطقی و مستدل، تنها به «نفی» و «انکار» بسنده می کنند و در نهایت به حربه «تکفیر» و اتهام «بدعت» متوسل می شوند، و فضا را برای طرح مباحثات علمی آلوده می سازند.


مثلاً آن روز که در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی، این اصل مورد بحث قرار گرفت که:


«دولت موظف است برای همه افراد کشور، برنامه و امکانات آموزش نظامی را بر طبق موازین اسلامی فراهم کند، به طوری که همه افراد همواره توانایی دفاع مسلحانه از کشور و نظام اسلامی ایران را داشته باشند» بلافاصله برخی در همان مجلس اظهار کردند که «آموزش نظامی برای زنان سابقه شرعی ندارد و لذا بدعت است»


غافل از آنکه به حکم عقل و شرح آنجا که کیان اسلام و کشور اسلامی در خطر قرار می گیرد، زن و مرد باید برای دفاع برخیزند همان طور که در جنگ احد «نصیبه جراح» با شمشیر به دفاع از پیامبر اسلام پرداخت.


و چقدر فاصله است بین چنین تفکری که «آموزش نظامی» را برای زنان، «بدعت» می داند، با تفکر حضرت امام(قدس سره) که آن را از واجبات مهم برای آنها می شمارد:


«ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر ... و آنان که توان جنگ دارند در آموزش نظامی که برای دفاع از اسلام و کشور اسلامی از «واجبات مهم» است شرکت، و از محرومیتهایی که توطئه دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتی که دشمنان برای منافع خود به دست نادانان و بعضی از آخوندهای بی اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند، خارج نموده اند»


و بر اساس این بیان استوار، ریشه برخی از «محرومیتها» را در جامعه زنان، «توطئه دشمنان و ناآشنایی دوستان از احکام اسلام» باید دانست. و شگفت آور آن است که در اینجا «دوست و دشمن» هماهنگ عمل می کند، از یاد نبرده ایم که وقتی استاد شهید آیت اللّه مطهری، به انتشار کتاب «مسأله حجاب» اقدام نمود، و با استقبال فراوان مواجه گردید و تأثیر عمیقی در فرهنگ طاغوت زده قبل از انقلاب به جای گذارد، چگونه او را مورد تهمت و افتراء قرار دادند. جرم مطهری این بود که او با کتاب خود به دفاع منطقی و مستدل از یک حکم الهی پرداخته بود و این جرم از سوی متحجران، نابخشودنی بود! کتابی که در طول ده سال (از سال 1347 تا 1357) بیش از 20 بار، و هر بار بیش از 10 هزار نسخه از آن به چاپ رسید، و تحولی قابل توجه ایجاد نمود.



جمعه 17/6/1391 - 20:48 - 0 تشکر 549116


ادله موافقین:


آنان که با دخالت بانوان در امور سیاسی به طور کلی موافقند و نظر اسلام را در این باره مثبت می دانند، استدلالاتی از قرآن و سنت مطرح نموده اند، که در اینجا به نقل آنها می پردازیم:


1ـ بیعت زنان با پیامبر اسلام:


استاد شهید، اولین استدلال موافقین را این گونه تقریر نموده اند:


«قرآن همان طور که از بیعت مردان اسم برده، از بیعت زنان هم اسم برده است، و یا با پیغمبر اکرم همان گونه که مردها بیعت کردند، زنها هم بیعت کردند، البته این بیعت به معنای رأی دادن به پیغمبری آن حضرت نبود، بلکه با بیعت پیمان می بستند که به آنچه که پیغمبر فرموده است، عمل کنند، و یا پیمان می بستند که از پیغمبر حمایت کنند، مثل بیعت «لیلة العقبه» که در آنجا، یکی، دو زن از جمله «نصیبه جراح» بیعت کردند، و این خود نوعی مداخله است»


تاریخ اسلام نشان می دهد که زنان در دو مرحله با پیامبر اکرم(ص) بیعت نموده اند:


نخستین مرحله، قبل از هجرت انجام گرفت که از میان بیش از 70 نفر از مسلمانان، 3 نفر از زنان نیز شرکت داشتند و این بیعت به نام «بیعت عقبه» در تاریخ ثبت و معروف گردیده است.


در مرحله بعد، که پس از هجرت انجام گرفت، زنان به طور رسمی با حضرت بیعت کردند و تشریفات بیعت چنین بود که پیامبر دستور فرمودند تا ظرفی پر از آب آوردند و مقداری عطر در آن ریختند، سپس حضرت دست خود را در میان آن ظرف گذاردند و آیه ای را که مواد این پیمان را دربرداشت تلاوت کردند، آن گاه از جای خود برخاستند و به زنان فرمودند: «هر کس حاضر است با شرایط یادشده، با من بیعت کند، دست در میان ظرف آب کرده و رسما وفاداری خود را به این مواد اعلام کند.»


قرآن مواد پیمان را این گونه نقل می کند:


«ای پیامبر، وقتی که زنان مؤمن می آیند که با تو بیعت کنند که هرگز شرک به خدا نیاورند، سرقت و زنان نکنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و بر کسی افتراء و بهتان نبسته و فرزند را به دیگری نسبت ندهند و با تو در امر نیک و معروفی مخالفت نکنند، بدین شرایط با آنها بیعت کن و بر ایشان از خدا غفران طلب نما»


و زنان با این شرایط با پیامبر بیعت کردند و البته پیش آهنگ این حرکت مبارک «فاطمه بنت اسد» بود..


دقت در محتوای این پیمان نشان می دهد که مواد بیعت، جنبه اختصاصی برای زنان نداشته است، بلکه این مواد، از وظایف و تعهدات مشترک زنان و مردان مسلمان است؛ همچون نفی شرک، دوری از سرقت و زنا، تعهد بر پیروی از دستورات پیامبر.


برخی از مفسران بخشی از مفاد این بیعت را در ارتباط با نقش زنان در «تدبیر منزل» دانسته اند و شرایطی چون «حفظ عفت در روابط خانوادگی، طهارت نسل، دوری از دزدی و الحاق فرزندان به غیر شوهر» را بیشتر در ارتباط با وظایف زنان در خانواده دانسته اند.(6) در حالی که این موارد از تکالیف مشترک هر زن و مرد مسلمان است، لذا در بیعت عقبه همین شرایط مورد پیمان و تعهد قرار گرفت:


«ان لا نشرک باللّه شیئا و لا نسرق و لا نزنی و لا نقتل اولادنا و لا نأتی ببهتان نفریه بین ایدینا و ارجلنا و لا نعصیه فی معروف»


«پیمان می بندیم که چیزی را شریک خداوند نگردانیم و دزدی نکنیم و زنا نکنیم و فرزندانمان را نکشیم و مرتکب تهمتی نگردیم و پیامبر(ص) را در هیچ امر خیری عصیان نکنیم»


پس پیمان پیامبر با زنان، همان پیمانی بوده است که حضرت در گذشته با مردان نیز داشته اند، و مفاد آن تغییری ننموده است.


2ـ بیعت زنان با امیرالمؤمنین(ع):


پس از قتل عثمان، علی رغم امتناع حضرت علی(ع)، مردم بر بیعت با حضرت(ع) اصرار می ورزیدند، و بر در خانه او ازدحام نموده بودند، امیر المؤمنین اوضاع آن زمان را این گونه بازگو نموده اند:


«شما دست مرا می کشیدید، و من دستم را پس می بردم، شما دست مرا باز می کردید من می بستم، پس از آن آن طور که شترهای تشنه بر آب حمله می کنند شما برای بیعت با من هجوم آوردید، تا اینکه کفشها از پا درآمد، رداء از دوش افتاد، اشخاص ضعیف زیردست و پا لگدمال شدند، و چنان این بیعت از رضایت بود که حتی بچه ها هم خوشحال بودند و پیرمردها هم خود را به زمین می کشیدند و عصازنان به سوی این بیعت آمدند و مریضها با ناتوانی و مشقت خود را رساندند و دختران جوان هم در حالی که صورتهای خودشان را باز کرده بودند، به سوی این بیعت آمدند: «و حسرت الیها الکعاب»


پس طبق این بیان صریح، زنان نیز در بیعت با حضرت علی(ع) شرکت داشته اند و البته ماهیت این «بیعت» غیر از بیعت با پیامبر اکرم(ص) است، چون با پیامبر بیعت بر «نبوت» و یا «ریاست» حضرت انجام نمی گرفت، بلکه مسلمانها با بیعت خود، بر پیروی و اطاعت از حضرت پیمان می بستند، ولی در اینجا بیعت بر «خلافت» امیرالمؤمنین(ع) بود، که به منزله «رأی دادن» به خلافت تلقی می گردید.


استاد شهید این دلیل را این گونه توضیح داده اند:


دلیل دیگری که کمتر ذکر می شود، ولی بنده تهیه کردم در بیعت با خود حضرت امیر(ع) است، بیعت پیغمبر نه بیعت بر نبوت پیامبر است، و نه بیعت بر ریاست پیامبر که همه اینها مسلم بوده است، بلکه بیعت پیمانی بوده که بر آنچه پیامبر می گوید، عمل کنند، ولی تاریخ بیعت به خود «خلافت» را نشان می دهد، مسأله خلافت که مردم بیعت می کردند، رسما به منزله رأی دادن به خلافت بود و در آنجا زنها شرکت می کردند، مخصوصا در باره بیعت خود حضرت امیر، چون در نهج البلاغه جمله ای است که نشان می دهد، زنها هم با حضرت بیعت کردند»


3ـ داستان ملکه بلقیس در قرآن:


استاد شهید فرموده اند:


«می گویند: در قرآن داستانهای زیادی ذکر شده است، و قرآن که داستانهایی را ذکر می کند، نظرش تنها نقل تاریخ نیست، بلکه نکات برجسته ای که در آن داستان هست آن نکات را گوشزد می کند. یکی از قصه هایی که قرآن نقل کرده است، داستان ملکه سبا است، این داستان را قرآن با جزییات نقل کرده است، بدون اینکه انتقادی کرده باشد، که چرا آنها زنی را پادشاه خودشان قرار داده اند، و این می رساند که قرآن با این موضوع مخالف نیست، اتفاقا قرآن در اینجا آنچه که از این زن نقل می کند، نکات خیلی برجسته ای است، یعنی قهرمان داستان در واقع خود این زن است»


این داستان در قرآن این گونه آمده است که هُدهُد پس از آنکه با تأخیر نزد حضرت سلیمان آمد، اطلاع داد که از کشور سبا آمده ام و خبر جدیدی دارم، آنجا زنی را یافتم که بر آنان پادشاهی می کرد و همه چیز به او داده شده است، و تخت بسیار بزرگی دارد، او و مردمش خورشیدپرست بودند، حضرت سلیمان فرمود: دقت و تأمل خواهم کرد که تو راست می گویی یا دروغ. سپس نامه ای نوشت و به او داد تا در آنجا بیافکند و برگردد و منتظر عکس العمل آنها باشد. وقتی هُدهُد نامه را برد، آن زن اشراف و بزرگان قوم خود را برای مشورت جمع کرد و گفت:


«کتاب بزرگواری برای من آمده است» و با این تعبیر از «نامه» تجلیل کرد. متن نامه که با «بسم اللّه الرحمن الرحیم» شروع می شد این بود که «بر من علوّ و برتری نگیرید، و در حالی که مُسلِم هستید به سوی من بیایید.» آن زن به اطرافیان گفت: تا شما نباشید در هیچ کاری تصمیم نمی گیرم.


آنها اظهار آمادگی کردند که برای اجرای هر فرمانی در مقابل سلیمان آماده اند. چرا که خود را صاحب قدرت و نیرومند می دانستند؛ ولی ملکه سبا مقابله را صلاح ندانست و گفت: پادشاهان وقتی وارد جایی بشوند آنجا را فاسد می کنند، عزیزانشان را ذلیل می کنند، و لذا مصلحت می بینم که تحفه و هدیه ای برای سلیمان بفرستیم تا ببینیم که چگونه برخورد می کند؟ و بعد تصمیم بگیریم. بالاخره همان طور عمل کردند، ولی حضرت سلیمان در مقابل هدیه آنها فرمود:


من مال و ثروت نمی خواهم، بلکه آنها را به اسلام دعوت کرده ام!


و در نهایت پس از تهدید، تخت بلقیس را در نزد سلیمان حاضر می کنند.


آنان که به این داستان تاریخی در قرآن استناد نموده و آن را دلیلی بر مشروعیت دخالت زنان در حکومت و سیاست دانسته اند، به تعبیر استاد شهید این گونه می گویند:


«قرآن این داستان را خیلی مفصل نقل کرده است، ولیکن طبق دأب قرآن در داستانها که وقتی به یک نقطه ضعف می رسد، آن را بیان می کند، در اینجا این (پادشاهی زن) را به عنوان یک نقطه ضعف بیان نمی کند»


4ـ سیره حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س):


استاد شهید، این دلیل را چنین بازگو نموده اند:


«از ادله دیگری که در کتابها می نویسند، موضوع خطبه خواندن حضرت زهرا در مسجد مدینه و خطبه خواندن حضرت زینب در بیرون دروازه کوفه و در مجلس یزید است، که این روزها خیلی روی اینها تکیه می کنند، می گویند اگر جایز نبود که زن در این گونه مسایل دخالت کند، چرا حضرت زهرا مداخله کرد و به مسجد آمد و راجع به حق شخصی خودش که فدک بود بحث کرد، راجع به حق خلافت بحث کرد، یعنی در باره مسأله سیاسی بحث کرد؟ همین طور چه ضرورتی داشت که حضرت زینب در دروازه کوفه برای مردم صحبت کند، برای زن چه ضرورتی داشت؟ چرا حضرت صحبت کرد؟ در مجلس یزید چرا صحبت کرد؟ پس همه اینها می رساند که از نظر اسلام دخالت زن در سیاست ممنوع نیست».



جمعه 17/6/1391 - 20:49 - 0 تشکر 549118


آیه «الرجال قوامون علی النساء»


مفاد آنچه استد شهید در استدلال به این آیه شریفه از زبان مخالفین، ارایه می دهد این است که «قوامون علی النساء» برگرفته از تعبیر «قام علیه» می باشد. معنای «قام علیه» روی سرِ کسی ایستادن است.


«پس قرآن می گوید: مردانند که بر زنان حکومت می کنند. یعنی باید این گونه باشد. دخالت کردن در سیاست، حکومت بر دیگران است. زن، اگر متصدی مقامات سیاسی بشود، لازم می آید بر مردها حکومت کرده باشد و خلاف آیه قرآن است.»


این استدلالی است که به تعبیر استاد «خیلی از اساتید روی آن تکیه می کنند» ولی آیا می توان آن را پذیرفت؟ پاسخ صریح استاد چنین است:


«این آیه به طور قطع، ناظر به تمام مسایل نیست. این آیه ناظر به مسایل خانوادگی است. یعنی روابط زوجین را ذکر می کند. اسلام می گوید در محیط خانوادگی، ریاست خانواده با مرد است.»


اینکه آیه را اختصاص به روابط همسری بدهیم، امری است که از خود آیه شریفه استفاده می شود. زیرا در ادامه آیه، به علت این رابطه تصریح شده است. این علت اختصاص به زندگی خانوادگی دارد، چرا که بلافاصله بعد از جمله مورد بحث می فرماید:


«بما فضل اللّه ُ بعضهم علی بعضٍ و بما انفقوا من اموالهم»


به موجب اینکه خداوند بعضی از اینها را بر بعض دیگر برتری داد و به موجب اموالی که مردان مصرف می کنند.


آیه مذکور وقتی به ارایه علت رابطه مذکور بین مرد و زن می پردازد و علت ذکر می کند، یکی وجود یک سلسه مزایا و دیگری لزوم نفقه بر مرد. روشن است که این مربوط به محیط خانوادگی است. بیان استاد شهید چنین است:


«نمی گوید به موجب اینکه مرد، مزایایی بر دارد. [بلکه] به موجب اینکه بعضی، نسبت به بعضی، مزایای دارند. یعنی زن دارای یک سلسله مزایاست و مرد دارای یک سلسله مزایا. مجموع مزایا را وقتی حساب بکنیم، زن برای «مرئوسیت» در محیط خانوادگی است. یعنی احساسات زوجین، نسبت به یکدیگر نوعی احساسات است که در روابط زوجین، زن «مرئوسیت» مرد را می پذیرد؛ کما اینکه مرد هم نوع دیگری از تسلط زن را بر خودش می پذیرد.»


آیه شریفه در بیان دومین علت، یادآور این مسؤولیت مرد می شود که او عهده دار مخارج زندگی می باشد، از این رو پایه دوم «قوام بودن» مرد بر این مسؤولیت او استوار است و به قول استاد:


«یک مزیتی به زن داده شده است که مرد نفقه او را بدهد. همان کسی که اقتصاد این محیط را اداره می کند، حکومت این محیط هم با اوست.»


استاد نتیجه گیری می کند که «این آیه را نمی شود گفت به طور کلی می خواد بگوید در مطلق شؤون زندگی، همیشه باید مردان بر زنان حکومت بکنند. اصلاً مردان را در مقابل زنان قرار دادن، مال محیط خانوادگی است و محیط اجتماع این است که مرد بر مجموع مردان و زنان حکومت می کند، نه مرد بر مرد و زن بر زن. بنابراین، این آیه را هم نمی شود برای این موضوع دلیل آورد.»



جمعه 17/6/1391 - 20:49 - 0 تشکر 549120


سیره پیامبر اکرم(ص) و سایر مسلمانان


از جمله ادله ای که در مخالفت با خالت بانوان در شؤون سیاسی جامعه عنان می شود و استاد شهید، آن را بهتر از دلیل قبلی می شمارد، نحوه عمل پیامبر اکرم(ص) و خلفا بعد از آن حضرت می باشد. به توضیح استاد توجه فرمایید.


«یکی دیگر از چیزهایی که به عنوان دلیل ذکر کرده اند «سیره» است. سیره یعنی روش. گفته اند که در زمان پیامبر اکرم(ص) و هم در زمان خلفا، عمل مسلمین، روش و رفتار آنان، هرگز این نبوده است که زنان، متصدی امور سیاسی بشوند. یعنی هیچ وقت مثلاً یک زن به عنوان یک والی در جایی معین نشده است ... هیچ وقت تاریخ نشان نمی دهد که پیغمبر(ص) یک منصب از مناصب سیاسی و اداری را به یک زنی واگذار کرده باشد. یا امیرالمؤمنین(ع) [با اینکه] در آن زمان حکومت اسلامی توسعه پیدا کرده بود و شامل چندین کشور از کشورهای اسلامی امروز بود، یک بار هم اتفاق نیفتاده است که یک زن را به عنوان والی معین کرده باشد.»


ارزیابی دلیل مذکور:


آیا این دلیل، کفایت لازم را در اثبات مطلب دارد؟ پاسخی که استاد شهید به این استدلال می دهند چنین است:


«شما نمی توانید بگویید که این دلیل بر منع شرعی دلالت می کند یا نه؟ این [تنها] دلیل بر این است که از نظر پیغمبر اکرم(ص)، از نظر امیرالمؤمنین(ع)، مردها نسبت به زنها اولویت داشته اند به این کار. اما آیا دلیل بر ممنوعیت شرعی و محرم بودن هم می شود؟ اولویت و صلاحیت یک بحثی است؛ بحث ما در این است که آیا از این سیره، می توانیم حرمت شرعی استفاده کنیم؟ حرمت شرعی!»


استاد در ادامه اضافه می کنند که استفاده حرمت شرعی از موارد سیره کار مشکلی است. توضیح اینکه سیره چون بیان کننده نحوه عمل است و لفظ خاصی را نمی رساند و عمل نیز، زبان ندارد، نمی توان به اطلاق یا عموم آن تمسک جست.


«ما از این سیره نمی توانیم استفاده حرمت کنیم. الآن مثلاً در خیلی از کشورهای دنیا هست که کارهای خیلی بزرگ را از لحاظ سیاسی به زنها واگذار نکرده اند. مثلاً ما نمی شنویم در آمریکا یا در شوروی، نقشهای بزرگی از لحاظ سیاسی در اختیار زنها باشد. این دلیل نمی شود بر اینکه قانون منع کرده؛ [بلکه] زنها نتوانسته اند این صلاحیت را عملاً احراز بکنند.»


نتیجه اینکه استاد شهید هر چند این دلیل را در مقایسه با دلیل اول بهتر می داند، ولی آن را کافی نمی داند.



جمعه 17/6/1391 - 20:50 - 0 تشکر 549122


روایت «لَنْ یُفْلح قومٌ و لَّوْا امْرَهم إمرأةً»


از جمله ادله ای که مخالفین، به آن تمسک نموده اند این حدیث است. در توضیح آن گفته شده است بعد از اینکه «خسروپرویز» به دس فرزند خویش «شیرویه» کشته شد، حکومت ایران به دست یک یا دو نفر از دختران او رسید و مدت سلطنت آنها نیز خیلی کم بود. چند ماه بیشتر نبود. وقتی این خبر به پیامبر اکرم(ص) رسید، طبق این گزارش فرمود:


«لَنْ یُفْلح قومٌ وَ لو امْرَهم إمرأةً»


هرگز قومی که زمام کارشان را در اختیار یک زن قرار داده اند رستگار نخواهند شد.


این حدیث کاملاً می فهماند که زمام امور یک قوم و کشور را نباید در اختیار یک زن قرار داد. استاد شهید در ارزیابی این حدیث به تفصیل سخن گفته اند. هم در زمینه اعتبار سندی آن و هم در خصوص مفاد آن. به این ارزیابی توجه فرمایید:


«این حدیث را ما هر چه گشتیم، معلوم شد که اصلاً در کتب شیعه وجود ندارد؛ یعنی جزء روایات شیعه نیست، ولی در کتب اهل تسنن هست. البته نمی خواهم بگویم روایتی که در کتب اهل تسنن ذکر شده دلیل بر این است که درست نیست. نه. [زیرا] آن روایتی قابل اعتماد است که مجموعا کسانی که آن را روایت کرده اند قابل وثوق و اعتماد باشند، می خواهد شیعه باشد، می خواهد سنی. علمای اصول می گویند روایت ثقه معتبر است؛ یعنی مذهب خصوصیت ندارد. ممکن است یک نفر راوی شیعه باشد، ولی شیعه غیر قابل اعتماد. این را می گویند روایتش ضعیف است. ممکن است یک سنّی باشد، ولی سنی قابل اعتمادی باشد. روایت او را می گویند موثق.»


سپس استاد توضیح می دهند که این حدیث، از گذشته مورد بحث علمای شیعه بوده است و در کتب فقهی خویش در بحث قضاوت ذکر نموده اند و به آن استناد کرده اند و این نشان می دهد که حدیث متروکی نبوده است. اگر ثابت شود که پیامبر اکرم(ص) چنین جمله ای را فرموده اند، می توان آن را به عنوان دلیل گرفت، ولی در همین محدوده، یعنی آنجایی که می خواهند زمام یک کشور را در دست یک زن قرار دهند.


استاد مطهری در همین جا به قسمت دوم ارزیابی خود در باره حدیث مذکور می پردازند:


«وضع حکومت امروز با حکومتهای گذشته فرق دارد. شایستگیهایی که امروز است با شایستگیهایی که در گذشته بوده فرق دارد. در گذشته حکومتهای استبدادی بود. همین قدر است که حکومت را به دست یک کسی می دادند معنایش این بود که تمام مقدرات در اختیار این است. مثل این بود که همه افراد در یک کشتی نشسته باشند. یک کشتیبان هم داشته باشد. تمام مقررات هم دست او باشدش. از این طرف ببرد، از آن طرف ببرد، افرادی که سوار این کشتی بودند از خودشان رایی نداشتشند. در این جور کارها بود که هر گونه مردی صلاحیت رهبری نداشت. اگر احیانا یک مردی هم صلاحیت می داشت، یک مردی است که می بایست خیلی خیلی نبوغ داشته باشد. این یک چیزی است که دنیای امروز. (حالا عملاً اگر وجود دارد کار ندارم) ولی علما همچو حق حکومتی، کسی نه برای مرد قایل است نه برای زن که تمام اختیارات یک کشور را از اول تا به آخر، به قانون هم نگذارند، به اداره یک فرد بسپارند.»


استاد شهید تصریح می کند که این حدیث بر ممنوعیت دلالت دارد ولی تأکید دارند که مسأله تفاوت حکومتها را باید در نظر گرفت که تفصیل آن را در پایان بررسی ادله موافقین ارایه نموده اند



جمعه 17/6/1391 - 20:51 - 0 تشکر 549126


آیه شریفه «و قَرْنَ فی بیوتکنَّ و لا تَبَرَّجْنَ تبرُّجَ الجاهلیة الاُولی ...»


این آیه خطاب به همسران پیامبر اکرم(ص) است. به آنان دستور می دهد که در خانه هایشان قرار بگیرند و از آن بیرون نروند.


استدلال کنندگان به این آیه می گویند مفاد آیه این است که زن حق ندارد از محیط خانه بیرون بیاید و کار دیگری به دست گیرد.


استاد شهید این استدلال را مغالطه ای بیش نمی داند:


«البته این را که نباید گفت: دلیل. باید گفت: مغالطه. چون آیه «و قرن فی بیوتکنّ ...» مخاطبش زنهای پیامبرند. به زنان پیامبر اکرم(ص) دستور می دهد که بعد از پیامبر اکرم(ص) بیرون نیایید. موضوعی بود که قابل پیش بینی بود. قرآن کریم بیان کرده است.»


استاد شهید، سپس در ادامه توضیح می دهد که پیامبر(ص) پیش بینی می کرد بعد از رحلتشان فتنه هایی روی خواهد داد. یکی از موضوعاتی که پیش بینی می کرد موضوع فتنه می شود، موضوع «امّهات المؤمنین» است. به تعبیر استاد «[از آنجا که] زنان پیغمبر(ص) حکم مادران مؤمنین را دارند، (و ازواجه امّهاتهم» برای آنان یک مقررات خاصی وضع شد که همه اش، فلسفه اش جلوگیری از فتنه بعد از پیغمبر(ص) بود و جلوگیری از این بود که اینها ابزار دست افراد قرار نگیرند و یکی از اینها این بود که هر کسی که پیامبر می میرد و آن زن زنده است ممنوع بود که با کس دیگری ازدواج بکند.»


سپس استاد به آیه ای اشاره می کند که بر اساس آن پیامبر(ص) موظف شد به همسران خویش اعلام کند که اگر خواستار طلاق هستند، اعلان کنند. آن آیه چنین است:


«یا ایها النّبیّ قُلْ لازواجکَ اِنْ کنتُنَّ تُرِدْنَ الحیوة الدنیا و زینتها فتعالین اُمتّعکنّ و اسرّحکُنَّ سراحا جمیلاً و ان کنتنَّ تردن اللّه و رسوله و الدار الاخرة فان اللّه اعدّ للمحسنات منکنَّ اجرا عظیما»


«ای پیامبر، به همسرانت بگو، اگر زندگی دنیا و زینت آن را خواستارید بیایید شما را بهره مند سازم و شما را به شکلی نیک رها کنم و اگر خدا و رسول او و خانه آخرت را خواهانید پس (بدانید که) خداوند برای نیکوکارانِ از شما، پاداشی بزرگ آماده کرده است.


ادامه توضیح استاد شهید چنین است:


«پیامبر آمد همه زنانش را جمع کرد. گفت هر که دلش می خواهد الآن بگوید تا من طلاقش را بدهم و آزادش کنم، برود. همه گفتند: نه. ما حاضریم [به همین صورت همسر شما باشیم]. اینها [برای [بعد از پیغمبر، ممنوع شدند با کسی ازدواج بکنند؛ چون اگر اینها با هر مردی ازدواج می کردند، آن مرد به عنوان اینکه شوهر زن پیغمبر است، این زن [هم که] ام المؤمنین است، این زن را تحریک می کرد و عده ای را جمع می کرد و منشأ فتنه می شد. آیه مخصوصا راجع به زنهای پیامبر آمد که شما حق ندارید بعد از پیغمبر از خانه هایتان خارج شوید.


این آیه «وَ قَرْنَ فی بیوتکنّ ...» مسلم، مخاطبش زنان پیامبر است و حکم هم، حکم خاص آنهاست. به این آیه استدلال کردن، اصلاً شرط استدلال کردن را ندارد. این نوعی مغالطه است.»


و بدین ترتیب استاد شهید با جملات فوق استدلال به آیه مورد بحث را مغالطه ای بیش نمی داند؛ چنان که استدلال مقابل آن در همین آیه را نیز از همین باب می شمارد و آن عبارت از خروج عایشه و عدم اعتراض مسلمین است. این استدلال را جمعی از کسانی می کنند که دخالت زن در سیاست را جایز می شمارند. اینان می گویند عایشه عملاً از خانه خارج شد و در یک امر سیاسی دخالت نمود و مسلمانان به او اعتراض نکردند و به تعبیر استاد «البته نه از باب اینکه عمل عایشه، سند و حجت است، بلکه می گویند این کار، اگر از نظر اسلام یک عمل ممنوع بود، تمام مسلمین به او اعتراض می کردند مسلمین به این جهت که چرا تو در این مسأله دخالت می کنی، اعتراض نکردند.»


آن گاه استاد در تکمیل استدلال اضافه می کند که اینان می گویند، اعتراض مسلمانان همانند اعتراضی بود که به امثال معاویه طلحه و زبیر می نمودند که مردم، آنان را ناحق می دانستند، از این باب که خلیفه بر حق، علی(ع) است و شما علیه خلیفه برحق قیام کرده اید. اعتراض و مبارزه مردم علیه عایشه نیز از همین باب بود نه به عنوان اینکه چون زن هستی چرا مداخله می کنی؟ و به بیان استاد:


«پس معلوم می شود، مسلمین آنچه که روحیه مسلمین و فکر مسلمین و عقیده مسلمین است، مخالفت با دخالت زن در سیاست نبوده، فلهذا این نوع اعتراض نشده است.»


پاسخ:


پاسخی که استاد مطهری به این استدلال می دهد، چنین است:


«این هم بسیار استدلال ضعیفی است؛ برای اینکه بیعت عایشه، بخصوص اگر زن دیگری [هم]حق مداخله می داشت، [اما] عایشه به نص آیه قرآن، این حق را نداشت و همه هم گفتند و همه هم به همین آیه تمسک کردند و همان زمان به عایشه هم گفتند، تو برخلاف دستور خدا، کار کردی. خدا راجع به زنان پیغمبر گفته «و قرن فی بیوتکنّ» چرا آمدی بیرون؟ الان هم علمای تسنن همه قبول دارند که عمل عایشه خلاف بوده.»


سپس استاد به کتابی اشاره می کند که توسط یکی از رهبران اخوان المسملین به نگارش آمده است و آن کتاب تمسک به عمل عایشه را رد کرده است. آن گاه در پایان می افزاید:


«به هر حال نه به آیه «و قرن فی بیوتکنّ» می شود برای ممنوعیت مداخله زن، استدلال کرد و نه به عمل عایشه و عدم اعتراض مسلمین (به قول اینها) می شود برای جواز مداخله زن استدلال نمود.»



جمعه 17/6/1391 - 20:52 - 0 تشکر 549128


حدیث «و لا تولّی المرأةُ القضاءَ و لا تولّی الأمارةَ»


این حدیث از حضرت امام باقر علیه السلام گزارش شده است و از جمله ادله ای است که در موضوع مورد بحث به آن استدلال گردیده است. مفاد آن عبارت از این است که «منصب قضاوت به زن داده نمی شود، چنان که مقام امارت و امیری نیز به او سپرده نمی شود.»


استاد شهید توضیح می دهد که «امیر بودن از نظر مفهوم آن روز، سه جور اصطلاح داشته است:


ـ یکی اینکه خلیفه باشد، یعنی امیر کل باشد. به او می گفتند امیرالمؤمنین.


ـ دیگر اینکه امیر بلد باشد، به جای استاندار یا فرماندار فعلی.


ـ سوم اینکه امیر جیش باشد، فرمانده سپاه باشد.


یعنی زن، نه به او امارت مؤمنین سپرده می شود (یعنی خلافت)، نه به او استانداری و فرمانداری سپرده می شود و نه به او امیری سپاه سپرده می شود.»


آن گاه استاد به موقعیت و مقام امیری اشاره می کند با این بیان:


«امارت از نظر اسلامی یک موضوع خاصی است. حکم خاصی دارد. به اصطلاح فعلی می گویند یک منصب الهی است. یک سلطه الهی است. اگر کسی امیرالمؤمنین شد یک سلسله تکالیف نسبت به او بر مردم واجب می شود. امرش واجب الاطاعه می شود. همان طوری که اگر امیر یک بلد شد، منصوب از ناحیه خلیفه وقت بود باز به اصطلاح یک سلطه الهی پیدا می کند، یعنی حالت مُطاعیّت و واجب الاطاعه بودن پیدا می کند، قهرا اگر نماز خواند باید پشت سرش نماز جماعت بخوانند. فرمانش را باید بپذیرند.»


ارزیابی:


اما آیا این حدیث شریف، با مدعای مخالفین هماهنگی دارد؟


استاد شهید، تصریح می کند که «این حدیث هم اگر که از لحاظ سند ثابت بشود، خیال نمی کنم در دلالت این حدیث هم بشود خدشه ای وارد کرد.»


و بدین ترتیب وضعیت دلالت این حدیث را همانند روایت «لن یفلح قوم وَلَّوا امرهم امرأةً» که در مقاله پیش گذشت، می شمارند. لکن آنچه استدلال به آن را سست می کند ضعف اعتبار سند آن می باشد.


«حقیقت این است که من هر چه گشتم نتوانستم این را پیدا کنم که ببینم می شود به آن اعتماد پیدا کرد یا نه؟ ... یعنی نتوانستم از نظر قطعی، سند را پیدا بکنم.»


استاد یادآور می شوند که این روایت با حدیثی که مرحوم صدوق در خصوص قضاوت بانوان، از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است و در ادامه بحث می آید، یکی نیست و دو حدیث می باشند.



جمعه 17/6/1391 - 20:53 - 0 تشکر 549129


حدیث «لیس علی المراة جمعة ... و لا تَوَلِّی القضاء»


پیامبر اکرم(ص) بر طبق این نقل، در میان سفارشهایی که به علی(ع) می فرماید، بعضی از امور را از بانوان نفی می کند، از آن جمله است به عهده گرفتن منصب قضاوت. و روشن است اگر پذیرش این امر برای آنان ممنوعیت داشته باشد مسؤولیت مدیریت و رهبری سیاسی جامعه به طریق اولی ممنوع خواهد بود، چرا که مسأله قضاوت یکی از شؤون و مسؤولیتهای ناشی از رهبری جامعه می باشد. این استدلالی است که مخالفین حضور زن در مدیریت سیاسی جامعه ارایه می دهند.


این روایت را مرحوم شیخ صدوق در کتاب معروف و مهم خود «من لا یحضره الفقیه» نقل می کند. تفصیل این موضوع را استاد شهید در بحث قضاوت پی گرفته اند که ما در مقالات آینده به آن خواهیم پرداخت. آنچه استاد در این جا به بحث گذرانده اند ارزیابی اعتبار سند این حدیث است که شرح آن را از زبان خود استاد بزرگوار می خوانیم. ایشان بعد از تصریح به اینکه این روایت از نظر سند قابل اعتماد نیست، اضافه می کند:


«ما تا آن حدی که مطالعه کردیم و به دست آوردیم، به این نتیجه رسیدیم که صدوق در یکی از مسافرتهایی که تا بلخ، بخارا و ماوراءالنهر کرده است، در آنجا با یک مردی برخورد کرده و از او یک حدیث بسیار مفصلی نقل کرده است. آن حدیث هم، جزءها و تکه هایش در احادیث اهل تسنن هست و در احادیث شیعه نیست. کسانی که صدوق در سند خودش آنها را نام برده است، افرادی هستند که علمای شیعه می گویند ما آنها را نمی شناسیم. مردودند، مردودند. یک حدیثی است که یک محدث نقل کرده، آن هم در یک مسافرتی به یک مردی برخورد کرده و آن مرد هم از افرادی نقل کرده که اسم آنها را در کتابش آورده و [لی[ دیگران نمی توانند بشناسند این افراد چه کسانی هستند؟


صدوق لابدّ به آن شخص اعتماد پیدا کرده است؛ اما [صرف] اینکه یک مؤلف به روات حدیث خودش اعتماد پیدا بکند کافی نیست که ما هم اعتماد پیدا بکنیم. می گویند اگر یک وقتی رواتی باشند که تمام محدثین به او اعتماد می کنند، ما کشف می کنیم اعتبارش را. مثلاً اگر او یک جور آدمی است که تمامی علمایی که امروز ما می شناسیم به او وثوق دارند، [در نتیجه ما نیز] به او وثوق پیدا می کنیم. [وقتی] احتمال اشتباه می دهیم [دیگر] این کافی نیست. خصوصا اینکه صدوق به آن کسی که از او روایت [را نقل] کرده اعتماد داشته، اما کسی که این [شخص] از آنها روایت کرده چگونه آدم می تواند اعتماد داشته باشد؟»


و بدین گونه استاد عالیقدر تمسک به این روایت را نیز کامل نمی داند.



جمعه 17/6/1391 - 20:53 - 0 تشکر 549130


نحوه مذمت طرفداران جمل توسط امیرالمؤمنین(ع)



آخرین دلیلی که استاد شهید می آورند و اضافه می کنند که «ندیده ام کسی به آن استلال کرده باشد» توبیخی است که امیرالمؤمنین(ع) پس از فتح بصره و شکست سپاه عایشه و ورود به بصره، خطاب به طرفداران و سپاهیان شکست خورده عایشه ابراز فرمود و آنان را به خاطر اینکه دور شتر عایشه اجتماع کرده و از او پیروی نمودند سرزنش نمود. عبارت حضرت(ع) چنین است:


«کنتُمْ جُنْدَ المراَة و اَتْباعَ البهیمة»


حضرت(ع) آنان را به خاطر پشتیبانی از عایشه و حمایت از شتری که بر آن سوار بود مذمت می کند که «شما سربازان یک زن و پیروان یک چارپا بودید.»


آنان دور شتر را گرفته بودند و این شتر برای آنا مقدس شده بود، نیروهای امیرالمؤمنین(ع) وقتی دیدند مرکز ثقل نیروهای دشمن، شتر عایشه شده است و به عنوان پرچم آنان تلقی می شود، حملات خویش را متوجه آن نمودند و به تعبیر استاد:


«سپاهیان امیرالمؤمنین فهمیدند که اگر بخواهند عایشه را شکست بدهند، حمله کردن به جناحها فایده ندارد، تا این شتر سر پاست آن لشکر سر پاست. اگر بخواهند آنها را شکست بدهند باید این شتر را از میان ببرند، [در نتیجه] اینها شکست می خورند. اینها حمله را متوجه شتر کردند. آنها هم فهمیدند که مرکز ثقل، شتر است؛ دور شتر را گرفتند که مبادا به این شتر صدمه ای وارد بیاید. دستها، سرها، پاها دور این شتر قطع شد تا بالاخره اینها نفوذ پیدا کردند و زدند این شتر را از پا انداختند، شتر هم روی زمین افتاد.


امیرالمؤمنین(ع) [آنان را] با این جمله ملامت می کند:


«کنتم جند المرأة و اتباع البهیمة»


«شما سرباز سپاه زن و پیروان چارپا بودید.»


سپس استاد نتیجه گیری می کند که «آیا از این جمله «کنتم جند المرأة» نمی شود استفاده کرد که نباید مردان، سپاهیان یک زن واقع بشوند؟ چرا، می شود استفاده کرد. این حرف احتیاج به این جمله ندارد. حالا اگر کسی در امارت بلد، این احتمال را بدهد، در امارت سپاه و امارت لشگر این احتمال را نمی دهد که امارت لشگر را به زن نباید سپرد.»


استاد شهید در پایان بررسی و ارزیابی ادله موافقین و مخالفین، این نکته را یادآور می شود که اگر ما فرضا عدم صلاحیت را نیز از این ادله استفاده کنیم ولی این احتمال وجود دارد که اینها جنبه ارشاد عقلی دارد و فرق است بین ارشاد عقلی نسبت به ترک یک عمل و حرمت شرعی آن.


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.