در نهج البلاغه در مورد آفرینش فرشتگان چنین آمده است:
سپس، میان آسمان هاى بلند را بگشاد و آنها را از گوناگون فرشتگان پر نمود. برخى از آن فرشتگان، پیوسته در سجودند، بىآن که رکوعى کرده باشند، برخى همواره در رکوعند و هرگز قد نمىافرازند. صف در صف، در جاى خود قرار گرفتهاند و هیچ یک را یاراى آن نیست که از جاى خود به دیگر جاى رود. خدا را مىستایند و از ستودن ملول نمىگردند. هرگز چشمانشان به خواب نرود و خردهاشان دستخوش سهو و خطا نشود و اندامهایشان سُستى نگیرد و غفلت فراموشى بر آنان چیره نگردد. گروهى از فرشتگان امینان وحى خداوندى هستند و سخن او را به رسولانش مىرسانند و آن چه مقدر کرده و مقرر داشته، به زمین مىآورند و باز مىگردند. گروهى نگهبانان بندگان او هستند و گروهى دربانان بهشت اویند. شمارى از ایشان پای هایشان بر روى زمین فرودین است و گردنهایشان به آسمان فرازین کشیده شده و اعضاى پیکرشان از اقطار زمین بیرون رفته و دوشهایشان آن چنان نیرومند است که توان آن دارند که پایههاى عرش را بر دوش کشند. از هیبت عظمت خداوندى یاراى آن ندارند که چشم فرا کنند، بلکه همواره، سر فروهشته دارند و بالها گرد کرده و خود را در آنها پیچیدهاند. میان ایشان و دیگران، حجابهای عزّت و عظمت فرو افتاده و پردههاى قدرت کشیده شده است. هرگز پروردگارشان را در عالم خیال و توهم تصویر نمىکنند و به صفات مخلوقات متصفش نمىسازند و در مکانها محدودش نمىدانند و براى او همتایى نمىشناسند و به او اشارت نمىنمایند.» (14)