شبهه ها و پاسخ ها
به امام علی(ع) سخنانی نسبت داده می شود که ارزش زن را فرو می کاهد. یکی از این سخنان چنین است: «المرأة شرّ کلّها و شرّ ما فیها انّه لابُدّ منها؛ زن همه اش بدی است و بدتر چیز او اینکه از او چاره نیست.»
و دیگر این سخن است که: «معاشر الناس، انّ النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، فامّا نقصان ایمانهنّ فقعودهنّ عن الصلاة و الصیام فی ایّام حیضهنّ و امّا نقصان عقولهنّ فشهادة امرأتین کشهادة الرجل الواحد و اما نقصان حظوظهنّ فمواریثهنّ علی الانصاف من مـواریث الرجال فاتّقوا شرار النساء و کونوا من خیارهنّ علی حذر و لا تطیعوهنّ فی المعروف حتّی لا یطمعن فی المنکر؛مردم، ایمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، خرد ایشان ناتمام. نشانه ناتمامی ایمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است ـ به هنگام عادتشان ـ و نقصان بهره ایشان، نصف بودن سهم آنان از میراث است نسبت به سهم مردان، و نشانه ناتمامی خرد آنان این بوَد که گواهی دو زن چون گواهی یک مرد به حساب رود. پس، از زنان بد بپرهیزید و خود را از نیکانشان واپایید و تا در کار زشت طمع نکنند، در کار نیک از آنان اطاعت ننمایید.»
آیت اللّه فضل اللّه : اما در باره عبارت «المرأة شرّ کلها ...» باید بگویم که ما در انتساب این سخن به امام علی(ع) احتیاط می کنیم، زیرا ظاهر آن با مفاهیم اسلامی ما که انسان را ـ مرد باشد یا زن ـ دارای قابلیت درونی برای خیر و شر می داند و نه تنها شر را بر خیر غالب نمی داند که چه بسا عکس این را هم معتقد است، سازگاری ندارد. انسان بر خیر سرشته شده است. فطرت انسانی او را به سوی حق گرایش می دهد. اما باطل حالت و اتفاقی است که از خارج از درون انسان می آید و مفهوم حدیث شریف «کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهوّدانه او ینصّرانه» همین است.
بنابراین چگونه ممکن است زن به تمامی شرّ باشد؟ اگر فطرت زن بر شرّ و بدی سرشته شده باشد چگونه می توان او را در برابر اعمال شر و ترک اعمال خیرش مسئول دانست؟ آیا چنین چیزی با عدالت سازگار است؟ اگر شر در تکوین طبیعی او نهفته باشد، در آن صورت آیا زنان صالح طبیعتی متفاوت از دیگر زنان دارند؟
البته برخی سخن یادشده را چنین تفسیر کردند که مقصود از «شرّ»، شرّ ذاتی نیست بلکه برخی مظاهر دلربایی و فریبایی است که زن در پیرامون خود پدید می آورد، اما در این صورت هم باید گفت که فریبندگی خاص زن نیست و مرد را هم شامل می شود. افزون از این، مراد کردن چنین معنایی با آن عبارت با بلاغت بیانی سازگار نیست. از این گذشته، معنای «و برتر چیز او (زن) این است که از او چاره نیست» چه خواهد شد؟ اگر مراد از آن نیاز مرد به زن در زاد و ولد است، طبعا وضع مرد هم چنین است زیرا زن نیز در زاد و ولد به مرد نیازمند است. اگر معنایی دیگر هم از این جمله بر می آید، ما دیگر اطلاعی از آن نداریم.
ما باید پیش از انتساب سخنی به امام علی(ع) در سند و دلالت آن دقت کنیم. پس هر گاه سند، مرسل بود و دلالت آن هم مخالف با مفاهیم اسلامی بود، باید آن را رد کنیم و چنین سخنی را به آن حضرت نسبت ندهیم. این روشی است که اهل بیت(ع) به ما یاد داده اند که «کل حدیث لا یوافق کتاب اللّه فهو زخرف،هر حدیثی که موافق با کتاب خدا نباشد، جعلی است.»
اما در باره نقصان عقل و بهره و دین زنان که در حدیث منسوب به امام آمده است، در صورت ثبوت این انتساب، باید با توجه به ماهیت جنبه بیانی مسئله، آن را بر معنایی غیر معنای ظاهری الفاظ آن حمل کنیم. زیرا برخی از چیزها در آن دوره نقصان (کمبود) به شمار می آمده و یا از آن به این شیوه بیانی، تعبیر می شده است. با این حال اگر در این کلام، به طور مطلق از نقصان عقل و بهره و دین زن سخن می رفت، می توانستیم بگوییم که این سخن معنای عمیقی دارد که ما آن را نمی فهمیم، اما تفسیر نقصان عقل به اینکه شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است، قابل نفی است و می توان گفت که عالم شهادت ربطی به عقل و خرد ندارد و البته ممکن است که عاطفه زنانگی زن گاه در انحراف او از شهادت حق، نقشی داشته باشد، اما قدرت و شدت عاطفی به معنای نقصان عقل نیست. جهان عقل، با اندیشه و تفکر ارتباط دارد. و جهان شهادت با حس و قدرت شاهد در رؤیت درست و امانت داری و صداقت و وثاقت وی مرتبط است. تعلیل مربوط به نقصان بهره زنان نیز خالی از اشکال نیست. البته درست است که خدای تعالی سهم مرد را از ارث دو برابر سهم زن قرار داده است: «للذکر مثل حَظّ الانثیین» (نساء، آیه 11). اما ملاحظه می کنیم که شریعت اسلام در مقابل آنچه که به زن بخشیده شده، بخشی از سهم او را در اینجا (ارث) کم کرده است و در مقابل آنچه که از مرد گرفته شده، در اینجا سهم او را بیشتر کرده است. حدیثی از اهل بیت در دست داریم که بر توازن و تعادل در مسئله ارث تأکید می ورزد. در کافی نقل شده است که ابن ابی العوجا گفت: چه می شود که زن بیچاره و ناتوان یک سهم از ارث می برد و مرد دو سهم؟ یکی از اصحاب این اشکال را برای امام جعفر صادق(ع) نقل کرد. آن حضرت در پاسخ گفت: زن، به جهاد مکلف نشده و نفقه و عاقله بر او واجب نیست و اینها تنها بر مردان واجب است.
در کتاب «من لا یحضره الفقیه» نیز از محمد بن سنان نقل شد که امام رضا(ع) در پاسخ یکی از مسائل او چنین نوشت: علت اینکه زنان، نصف مردان ارث می برند، این است که زن، زمانی که ازدواج می کند، [مهر و نفقه] می گیرد ولی مرد [مهر و نفقه] می دهد، از این رو سهم مردان از ارث بیشتر شده است. و علت دیگر دو برابر بودن سهم مرد نسبت به سهم زن این است که زن نان خور مرد است و اگر نیازی پیدا کرد بر مرد واجب است هزینه زندگی (نفقه)اش را بپردازد ولی بر زن واجب نیست هزینه مرد را تأمین کند و نه حتی در صورت نیاز، نفقه اش را بپردازد. از این رو دارایی او از مرد بیشتر می شود. و این است معنای سخن خدای عز و جل که: «الرجال قوامون علی النساء بما فضّل اللّه بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم.»
اما در باره نقصان دین زنان به جهت ترک نماز در ایام عادت ماهیانه باید بگویم که زن در این ایام، برای اطاعت خدا نماز را ترک می کند و خدا دوست دارد همان گونه که در واجبات او را اطاعت می کنند در محرّمات و ممنوعات هم او را اطاعت کنند. طبعا اگر نماز گزاردن در این ایام بر زن حرام نبود، او نماز می گزارد، اما وی برای اطاعت از خدا در این ایام نماز را ترک می کند. حال چگونه می توان این امر را نقصان دینی زن به شمار آورد؟ وانگهی مرد نیز زمان مسافرت نمازش را شکسته می خواند و در سفر روزه اش را افطار می کند؛ آیا در این شرایط هم می توان گفت که چنین مردی نقصان دینی دارد؟ از این رو است که می گویم باید علم حدیث را به اهلش واگذار کرد، زیرا ایده یادشده با تعلیل به کار رفته در حدیث مذکور تناسب ندارد.
اما حدیث «لا تطیعوهن فی المعروف کیلا یطمعن فی المنکر» در صدد تأکید بر این نکته است که روابط بین زن و مرد، عادتا روابطی عاطفی و بی حد و مرز است. بنابراین اگر مرد، همسرش را چنین عادت دهد که در امور شایسته، همیشه دربست تسلیم او باشد، به گونه ای که در هر چیز پسندیده ای کاملاً از همسرش اطاعت کند، ممکن است این وضعیت، زن را وادار کند تا از این سلطه خویش و اطاعت بی حساب و کتاب شوهرش، در امری ناشایست، سوء استفاده کند. گویا امام(ع) می خواهد به مردان بگوید که در رابطه تان با زنان تعادل و توازن برقرار کنید، به گونه ای که اطاعت از آنان به طور مطلق نباشد. بلکه گاه آنان را به نپذیرفتن برخی چیزها که درخواست می کنند عادت دهید تا بر عواطف شما برای کسب اطاعتتان در امور ناشایست فشار نیاورند. اما حدیث «کونوا من خیارهن علی حذر» دعوت به احتیاط از انحرافات اضطراری می کند. یعنی اینکه انسان نباید جانب احتیاط را حتی در برخورد با زنان نیک رعایت کند. البته امام(ع) این توصیه را در باب روابط عمومی انسان ها با یکدیگر نیز بیان داشته است. چنان که در شرح نهج البلاغه از قول ایشان آمده است: «لا تثقن کلّ الثقة باخیک فانّ سرعة الاسترسال لاتقال.»