• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
زن ریحانه آفرینش (بازدید: 973)
پنج شنبه 16/6/1391 - 10:59 -0 تشکر 545270
زن، واقعیت ها و پرسش ها(گفتگو با آیت الله سید محمد حسین فضل الله)

«مجله پیام زن تا کنون طی مقالات و مصاحبه ها، بخش زیادی از دیدگاه های عالم برجسته لبنانی، آیت اللّه سیدمحمدحسین فضل اللّه در موضوع زنان و جوانان منتشر کرده است. آنچه می خوانید نیز ترجمه بخشی از کتاب «دنیا المرأة» ایشان است که مجموعه ای از گفتگوهای منظم با ایشان در باره مسائل زنان می باشد.»

پدید آورنده : ترجمه: مجید مرادی

پنج شنبه 16/6/1391 - 10:59 - 0 تشکر 545271


زن در اسلام، از نظریه تا واقعیت


اسلام زن و مرد را برابر دانسته است، اما مطالعه تاریخ اسلامی از بروز و تجلی این برابری در سطح واقعیت (احکام، رفتار و ...) پرده برنمی دارد. ریشه این مسئله را در کجا می جویید؟



آیت اللّه فضل اللّه : علل اصلی این امر را می توان در اموری که ذکر می شود جست.


نخست: انحراف قدرت و حکومت اسلامی از خلافت و تبدیل آن به پادشاهی گویای وضع کشورهای پیرامونی جهان اسلام (مانند فارس و روم) بود.


دوم: عدم حضور رهبران آگاه و پیشگام و مورد اعتماد بر حفظ اصالت امت. زیرا قدرت اموی ـ و پس از آن عباسی ـ می کوشید تا رجال شایسته، یعنی امامان شیعه را از عرصه اجتماع و سیاست دور نگه دارد و از تأثیرگذاری شان بر فضای اجتماعی ـ سیاسی باز دارند.


سوم: فرمان عمر مبنی بر منع تدوین سنت نبوی (احادیث) به بهانه درآمیختن احادیث نبوی با قرآن. این امر ما را از بخش مهمی از تجربه نبوی که از طریق احادیث تدوین شده بود، محروم و امکان مشوّه شدن برخی از مسائل از راه احادیث جعلی ـ به خاطر نبود منابع مکتوب ـ را فراهم ساخت و نتیجه این شد که مردم به افرادی فراموش کار، منحرف و دنیاطلب اعتماد کردند و اسرائیلیات از طریق برخی تازه مسلمانان مانند وهب بن منبه و عبداللّه بن سلام که می کوشیدند قرآن را بر اساس تاریخ تورات تفسیر کنند، وارد فرهنگ و معارف مسلمانان شد.


چهارم: دور نگه داشته شدن امامان شیعه(ع) از حرکت اجتماعی، فرهنگی.


پنجم: حاکمیت وضع آشفته در جامعه اسلامی که جلوی سامان یابی و تحکیم پایه های جامعه را گرفت و زن را به پس ماندگی دچار کرد و چهره او را به گونه انسانی عقب مانده نمایاند و کار به جایی رسید که نگاه احترام آمیز به زن به لحاظ فکری و عقلی ـ و به سبب واقعیت عقب ماندگی او ـ بسیار دشوار شد.


همه این اسباب دست به دست هم داد و توانست ذهنیت مسلمانان را در زمینه مفاهیم مربوط به زن ـ و دیگر مسائل ـ آشفته کند و مجال را برای سیطره نگرش جاهلی ـ بی هیچ مانع و مقاومتی ـ فراهم نماید.


اگر اسلام به برابری انسانی زن و مرد اقرار دارد، آیا می توان گفت که اسلام با شعار برابری زن و مرد که امروزه غربیان علم کرده اند موافق است؟ چگونه؟


آیت اللّه فضل اللّه : واژه «برابری» دو رویکرد متفاوت، معنای متفاوتی دارد. در یک رویکرد خاصیت مذکر بودن و مؤنث بودن نادیده گرفته می شود و به مرد و زن بدون ویژگی جنسی شان و به گونه ای نگریسته می شود که گویی آن دو نسبت به یکدیگر هیچ تمایز ندارند. نتیجه ای که بر این رویکرد مترتب می شود، این است که برای زن همان حقوق و وظایفی در نظر گرفته شود که برای مرد، و هیچ تفاوتی بین حقوق و وظایف آن دو قرار نداد. رویکرد دوم، تنوع و دوگانگی خصوصیت های انسانی را که زن و مرد بدان تمایز می یابند در نظر می گیرد و به هر کدام فرصت حرکت آزادانه در دایره ویژگی ها و خصوصیاتش را می دهد. بر اساس این نگرش، زن به وصف زن بودنش، انسانی کاملاً آزاد است و قوانینی که عرصه روابط او را با مرد مشخص می کند، در صدد حفظ توازن خصوصیات او و خصوصیات مرد است. به گونه ای که زن و مرد مکمل وجود یکدیگر باشند. چنان که کمال مرد هم در مشارکت با زن در سازندگی حرکت زندگی و فعالیت و پی ریزی برنامه های آن است.


اسلام همین مبنا و رویکرد دوم در باره «برابری» را پذیرفته است. اسلام می گوید: «للرجال نصیب ممّا اکتسبوا و للنساء نصیب ممّا اکتسبن؛ برای مردان از آنچه [به اختیار[ کسب کرده اند بهره ای است و برای زنان [نیز[ از آنچه [به اختیار [کسب کرده اند بهره ای است.» (نساء آیه 32 ـ ترجمه محمدمهدی فولادوند) «ممّا قلّ او کثر نصیبا مفروضا؛ خواه آن [مال] کم باشد یا زیاد ـ نصیب هر کس مفروض شده است.» (نساء، آیه 7) مفهوم آیات یاده شده این است که زن در تمام آنچه که خود کسب کرده است، حق دارد، بی آنکه مرد ـ با هر نسبتی که با او داشته باشد، شوهر، پدر و یا برادر و پسر ـ مجاز به اعمال قدرت و ستم نسبت به این حق باشد. در باره مرد هم چنین است. از این رو می گوییم که اسلام بر «برابری» زن و مرد تأکید می ورزد ولی این برابری بر اساس دادن فرصت ابراز شخصیت به انسان به شکلی پویا و شکوفا و بالنده و متناسب با ویژگی های وجودی و از طریق نظام حقوقی ای است که حق هر صاحب حقی را مراعات می کند و عناصری را که موجب کمال و تکامل دو طرف می شود مشخص می کند.



پنج شنبه 16/6/1391 - 11:0 - 0 تشکر 545272


در مقایسه و تطبیق نظریه با وضعیت


واقعی، مشاهده می کنیم که وضع زن در جنبش های اسلامی معاصر در سطح مطلوبی قرار ندارد. زیرا تمایلی به حبس زن در منزل و منع او از انجام هر نقش فعالی در این حرکت ها به چشم می خورد. همسران رهبران و پیشگامان این حرکت ها هم گرفتار چنین رفتار و نگرشی هستند. این پدیده حتی در حرکت های اسلامی ای که بازتر و روشن تر هستند ـ مانند حرکت اسلامی لبنان ـ هم موجود است. در سایه چنین وضعیتی کدام آینده ای در انتظار زن مسلمان است؟ شما این پدیده را چگونه تفسیر می کنید؟


آیت اللّه فضل اللّه : نخست اینکه حرکت اسلامی، غالبا حرکت مردان است و نه زنان و طبیعی است که در این شرایط، مرد امتیازات خود را می گیرد. دوم آنکه بیشتر رهبران و پیشگامان حرکت ها و جنبش ها با زنانی ازدواج می کنند که در نتیجه اوضاع و شرایط نوجوانی و جوانی در سطح فرهنگی بالایی نیستند. سوم آنکه رهبران و پیشگامان از بام تا شام مشغول فعالیت اند و وارد شدن همسرانشان به عرصه فعالیت های اجتماعی در صورت نبود نهادهای اجتماعی ای که به آنان یاری برساند، سبب زمین گیر شدن تحرک رهبران می شود و دشواری حضور فعالانه زنان در برخی عرصه ها از همین امر ناشی می شود.


چهارم اینکه حرکت های اسلامی، از بالا سرازیر می شوند. یعنی حرکت هایی سیاسی هستند و نه فرهنگی. یعنی این حرکت ها بازتابنده بعد فرهنگی ای بنیادین نیستند. با این حال زنان باید برای کسب جایگاههایی مترقیانه، تلاش و مبارزه کنند.



پنج شنبه 16/6/1391 - 11:0 - 0 تشکر 545273


وضعیت زن معاصر


نظر شما در باره زنان عصر ما چیست؟


آیت اللّه فضل اللّه : حرکت اجتماعی زنان در عصر کنونی، آثار مثبت فراوانی از پی داشته است. زیرا با گشوده شدن درهای معرفت به روی زن، او توانسته است نوآوری های علمی فراوانی به جامعه بشری عرضه کند. زنی که درهای کار و فعالیت و تجربه و کسب آگاهی به رویش باز شده، توانسته است ثمرات ارزشمندی را برآورد. این ثمرات در سطح سیاسی و اجتماعی و فرهنگی قابل مشاهده است. اما در عین حال می توان گفت چنین جنبشی که رهاوردهای عظیمی برای زنان به دنبال داشته، همراه با بسیاری از اموری بوده که اخلاق و سیمای زن را تخریب کرده است. اگر در روزگاران گذشته، زن ابزاری برای شهوت رانی مرد بود در اوضاع کنونی، زن از این حالت دور نشده بلکه این مسئله شدّت یافته است. امروزه بر اساس سیاست های تبلیغاتی از چهره زنان در ترویج کالاهای مصرفی استفاده می شود و تصویر برهنه و شبه برهنه زنان در تبلیغات، ابزار جذب و جلب توجه مردان به کالاهاست. ایده مسابقات ملکه زیبایی یا نمایش مدها و مانکن ها از همین جا رواج یافته که چنین زنانی اهتمامی تام به بدن خود دارند تا مردان را شیفته خود کنند و در این کار جسم زن است که ارزش و جایگاه اجتماعی اش را تعیین می کند.


در بسیاری از مشاغل، ویژگی های ظاهری و جسمانی زن برای تبلیغات سودآور مورد توجه است. صاحبان مؤسسات تبلیغاتی، تجارتی و حتی صنعتی به زیبایی فروشندگان، منشی ها و گویندگان زن برای جذب مشتری ها و کسب مال و شهرت اهمیت فراوان می دهند. حتی دستگاههای اطلاعاتی در کار جاسوسی از زنان به عنوان طعمه ای برای به دام انداختن افراد و واداشتن آنان به اجرای برنامه های خود استفاده می کنند. هنوز نیز ذهنیت پرده نشینی به رغم الغای سنت پرده نشینی در نظام اجتماعی، بر نوع نگاه مرد به زن حاکم است. زیرا مردان جوان معامله شکار را می کنند و به شمار زنانی که شکار کرده اند فخر می فروشند. بنابراین ملاحظه می کنید که نگاه [ابزارانگارانه] به زن که سابقا رواج داشته، هنوز نیز تغییر نیافته است و چه بسا به مدد شیوه های امروزی تثبیت و تحکیم شده است. زیرا ملاحظه می کنیم که زنان باسواد و تحصیل کرده و کارشناس حتی در زمینه هایی که به علم و فرهنگ مربوط می شود، نسبت به زنان برخوردار از زیبایی و جذبه جسمی، فرصت کمتری برای کار و اشتغال دارند. مفهوم این واقعیت آن است که عصر حاضر نیز نتوانسته است ارزش زن را ارتقا دهد. البته فراهم سازی فرصت کار و تحصیل برای زن کافی نیست تا بتوان گفت که ارزش زن در بورس جامعه بالا رفته است، بلکه همچنین باید نگاه به او را از حد صرف جسمی که کشش غریزی دارد به حد انسانی واجب الاحترام تغییر دهیم. در چنان شرایطی است که می توان اقرار کرد که زن در سطح و جایگاه انسانی ای که به عنوان یک انسان سزاوار آن است، قرار گرفته است.


از آن رو که مراکز تبلیغاتی نقشی اساسی در توجه دادن به بعد جسمی زنان دارند، به نظر شما چه تحولاتی باید جهت تصحیح این روش در خود پدید آورند؟


آیت اللّه فضل اللّه : ابزارهای تبلیغاتی باید احترام زن را ـ همانند احترام مرد ـ نگه دارند. احترام به زن و مرد با رعایت حریم انسانیت آن دو به طور برابر، نگاه داشته می شود. زیرا صرف احترام شخص موجب پدید آمدن جامعه ای سالم و متوازن نیست. به کارگیری زن به عنوان عنصری تبلیغاتی به وسیله ابزارهای تبلیغاتی، از جهتی موجب ستم به خود زن است و از جهتی دیگر موجب ستم به مردان و به ویژه جوانان. بنابراین مراکز تبلیغاتی با استفاده ابزاری از زن، در عین حال که برای دستیابی به سود خود تلاش می کنند، سبب سقوط و فروپاشی بخش هایی از جامعه می شوند.



پنج شنبه 16/6/1391 - 11:1 - 0 تشکر 545274

شبهه ها و پاسخ ها


به امام علی(ع) سخنانی نسبت داده می شود که ارزش زن را فرو می کاهد. یکی از این سخنان چنین است: «المرأة شرّ کلّها و شرّ ما فیها انّه لابُدّ منها؛ زن همه اش بدی است و بدتر چیز او اینکه از او چاره نیست.»


و دیگر این سخن است که: «معاشر الناس، انّ النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، فامّا نقصان ایمانهنّ فقعودهنّ عن الصلاة و الصیام فی ایّام حیضهنّ و امّا نقصان عقولهنّ فشهادة امرأتین کشهادة الرجل الواحد و اما نقصان حظوظهنّ فمواریثهنّ علی الانصاف من مـواریث الرجال فاتّقوا شرار النساء و کونوا من خیارهنّ علی حذر و لا تطیعوهنّ فی المعروف حتّی لا یطمعن فی المنکر؛مردم، ایمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، خرد ایشان ناتمام. نشانه ناتمامی ایمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است ـ به هنگام عادتشان ـ و نقصان بهره ایشان، نصف بودن سهم آنان از میراث است نسبت به سهم مردان، و نشانه ناتمامی خرد آنان این بوَد که گواهی دو زن چون گواهی یک مرد به حساب رود. پس، از زنان بد بپرهیزید و خود را از نیکانشان واپایید و تا در کار زشت طمع نکنند، در کار نیک از آنان اطاعت ننمایید.»


آیت اللّه فضل اللّه : اما در باره عبارت «المرأة شرّ کلها ...» باید بگویم که ما در انتساب این سخن به امام علی(ع) احتیاط می کنیم، زیرا ظاهر آن با مفاهیم اسلامی ما که انسان را ـ مرد باشد یا زن ـ دارای قابلیت درونی برای خیر و شر می داند و نه تنها شر را بر خیر غالب نمی داند که چه بسا عکس این را هم معتقد است، سازگاری ندارد. انسان بر خیر سرشته شده است. فطرت انسانی او را به سوی حق گرایش می دهد. اما باطل حالت و اتفاقی است که از خارج از درون انسان می آید و مفهوم حدیث شریف «کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهوّدانه او ینصّرانه» همین است.


بنابراین چگونه ممکن است زن به تمامی شرّ باشد؟ اگر فطرت زن بر شرّ و بدی سرشته شده باشد چگونه می توان او را در برابر اعمال شر و ترک اعمال خیرش مسئول دانست؟ آیا چنین چیزی با عدالت سازگار است؟ اگر شر در تکوین طبیعی او نهفته باشد، در آن صورت آیا زنان صالح طبیعتی متفاوت از دیگر زنان دارند؟


البته برخی سخن یادشده را چنین تفسیر کردند که مقصود از «شرّ»، شرّ ذاتی نیست بلکه برخی مظاهر دلربایی و فریبایی است که زن در پیرامون خود پدید می آورد، اما در این صورت هم باید گفت که فریبندگی خاص زن نیست و مرد را هم شامل می شود. افزون از این، مراد کردن چنین معنایی با آن عبارت با بلاغت بیانی سازگار نیست. از این گذشته، معنای «و برتر چیز او (زن) این است که از او چاره نیست» چه خواهد شد؟ اگر مراد از آن نیاز مرد به زن در زاد و ولد است، طبعا وضع مرد هم چنین است زیرا زن نیز در زاد و ولد به مرد نیازمند است. اگر معنایی دیگر هم از این جمله بر می آید، ما دیگر اطلاعی از آن نداریم.


ما باید پیش از انتساب سخنی به امام علی(ع) در سند و دلالت آن دقت کنیم. پس هر گاه سند، مرسل بود و دلالت آن هم مخالف با مفاهیم اسلامی بود، باید آن را رد کنیم و چنین سخنی را به آن حضرت نسبت ندهیم. این روشی است که اهل بیت(ع) به ما یاد داده اند که «کل حدیث لا یوافق کتاب اللّه فهو زخرف،هر حدیثی که موافق با کتاب خدا نباشد، جعلی است.»


اما در باره نقصان عقل و بهره و دین زنان که در حدیث منسوب به امام آمده است، در صورت ثبوت این انتساب، باید با توجه به ماهیت جنبه بیانی مسئله، آن را بر معنایی غیر معنای ظاهری الفاظ آن حمل کنیم. زیرا برخی از چیزها در آن دوره نقصان (کمبود) به شمار می آمده و یا از آن به این شیوه بیانی، تعبیر می شده است. با این حال اگر در این کلام، به طور مطلق از نقصان عقل و بهره و دین زن سخن می رفت، می توانستیم بگوییم که این سخن معنای عمیقی دارد که ما آن را نمی فهمیم، اما تفسیر نقصان عقل به اینکه شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است، قابل نفی است و می توان گفت که عالم شهادت ربطی به عقل و خرد ندارد و البته ممکن است که عاطفه زنانگی زن گاه در انحراف او از شهادت حق، نقشی داشته باشد، اما قدرت و شدت عاطفی به معنای نقصان عقل نیست. جهان عقل، با اندیشه و تفکر ارتباط دارد. و جهان شهادت با حس و قدرت شاهد در رؤیت درست و امانت داری و صداقت و وثاقت وی مرتبط است. تعلیل مربوط به نقصان بهره زنان نیز خالی از اشکال نیست. البته درست است که خدای تعالی سهم مرد را از ارث دو برابر سهم زن قرار داده است: «للذکر مثل حَظّ الانثیین» (نساء، آیه 11). اما ملاحظه می کنیم که شریعت اسلام در مقابل آنچه که به زن بخشیده شده، بخشی از سهم او را در اینجا (ارث) کم کرده است و در مقابل آنچه که از مرد گرفته شده، در اینجا سهم او را بیشتر کرده است. حدیثی از اهل بیت در دست داریم که بر توازن و تعادل در مسئله ارث تأکید می ورزد. در کافی نقل شده است که ابن ابی العوجا گفت: چه می شود که زن بیچاره و ناتوان یک سهم از ارث می برد و مرد دو سهم؟ یکی از اصحاب این اشکال را برای امام جعفر صادق(ع) نقل کرد. آن حضرت در پاسخ گفت: زن، به جهاد مکلف نشده و نفقه و عاقله بر او واجب نیست و اینها تنها بر مردان واجب است.


در کتاب «من لا یحضره الفقیه» نیز از محمد بن سنان نقل شد که امام رضا(ع) در پاسخ یکی از مسائل او چنین نوشت: علت اینکه زنان، نصف مردان ارث می برند، این است که زن، زمانی که ازدواج می کند، [مهر و نفقه] می گیرد ولی مرد [مهر و نفقه] می دهد، از این رو سهم مردان از ارث بیشتر شده است. و علت دیگر دو برابر بودن سهم مرد نسبت به سهم زن این است که زن نان خور مرد است و اگر نیازی پیدا کرد بر مرد واجب است هزینه زندگی (نفقه)اش را بپردازد ولی بر زن واجب نیست هزینه مرد را تأمین کند و نه حتی در صورت نیاز، نفقه اش را بپردازد. از این رو دارایی او از مرد بیشتر می شود. و این است معنای سخن خدای عز و جل که: «الرجال قوامون علی النساء بما فضّل اللّه بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم.»


اما در باره نقصان دین زنان به جهت ترک نماز در ایام عادت ماهیانه باید بگویم که زن در این ایام، برای اطاعت خدا نماز را ترک می کند و خدا دوست دارد همان گونه که در واجبات او را اطاعت می کنند در محرّمات و ممنوعات هم او را اطاعت کنند. طبعا اگر نماز گزاردن در این ایام بر زن حرام نبود، او نماز می گزارد، اما وی برای اطاعت از خدا در این ایام نماز را ترک می کند. حال چگونه می توان این امر را نقصان دینی زن به شمار آورد؟ وانگهی مرد نیز زمان مسافرت نمازش را شکسته می خواند و در سفر روزه اش را افطار می کند؛ آیا در این شرایط هم می توان گفت که چنین مردی نقصان دینی دارد؟ از این رو است که می گویم باید علم حدیث را به اهلش واگذار کرد، زیرا ایده یادشده با تعلیل به کار رفته در حدیث مذکور تناسب ندارد.


اما حدیث «لا تطیعوهن فی المعروف کیلا یطمعن فی المنکر» در صدد تأکید بر این نکته است که روابط بین زن و مرد، عادتا روابطی عاطفی و بی حد و مرز است. بنابراین اگر مرد، همسرش را چنین عادت دهد که در امور شایسته، همیشه دربست تسلیم او باشد، به گونه ای که در هر چیز پسندیده ای کاملاً از همسرش اطاعت کند، ممکن است این وضعیت، زن را وادار کند تا از این سلطه خویش و اطاعت بی حساب و کتاب شوهرش، در امری ناشایست، سوء استفاده کند. گویا امام(ع) می خواهد به مردان بگوید که در رابطه تان با زنان تعادل و توازن برقرار کنید، به گونه ای که اطاعت از آنان به طور مطلق نباشد. بلکه گاه آنان را به نپذیرفتن برخی چیزها که درخواست می کنند عادت دهید تا بر عواطف شما برای کسب اطاعتتان در امور ناشایست فشار نیاورند. اما حدیث «کونوا من خیارهن علی حذر» دعوت به احتیاط از انحرافات اضطراری می کند. یعنی اینکه انسان نباید جانب احتیاط را حتی در برخورد با زنان نیک رعایت کند. البته امام(ع) این توصیه را در باب روابط عمومی انسان ها با یکدیگر نیز بیان داشته است. چنان که در شرح نهج البلاغه از قول ایشان آمده است: «لا تثقن کلّ الثقة باخیک فانّ سرعة الاسترسال لاتقال.»

پنج شنبه 16/6/1391 - 11:2 - 0 تشکر 545275


شما می گویید که در اسلام زن و مرد نیست. اما با توجه به اینکه قرآن به زبان عربی نازل شده است و این زبان یکی از پرتمایزترین زبان ها بین زن و مرد است و یکی از مظاهر این تمایز افعال جداگانه زن و مرد و غلبه دادن فعل مذکر بر مؤنث در صورت جمع بین زنان و مردان و از این قبیل تمایزهای دستوری، به نظر شما احکام اسلام چه میزان از این پرده زبانی ای که بین دو جنس زن و مرد افکنده شده، تأثیر پذیرفته است؟


آیت اللّه فضل اللّه : زبان هر جامعه ای گویای فرهنگ آن جامعه است و از آن رو که جنس مذکر و جنس مؤنث ـ حداقل به لحاظ شکل ـ دو وجود متمایز هستند، اشاره به این تمایز از راه وضع نشانه های مذکر و مؤنث، امری کاملاً طبیعی است و در بر دارنده هیچ اهانتی به زن یا مرد نیست. در زبان عربی در مقابل نون تأنیث که دلالت بر جمع مؤنث می کند، حرف واو جمع مذکر هم وجود دارد. اشاره به خصوصیات، به معنای تمایل به قرار دادن دیوار فاصله بین زن و مرد یا کاستن از ارج و اهمیت خصوصیات یکی به نفع دیگری نیست.


نگاه به مسئله مؤنث و مذکر بودن افعال، به عنوان نوعی موضع گیری علیه زن، نگاهی کودکانه است و منشأ آن وجود انفعال در برخی زنان و از خود ناراضی بودن آنان است. زیرا تمایز زن از مرد در تعبیر لغوی ریشه در تمایز جسمی دارد و این تمایز اساسی بین آن دو ـ به عنوان دو جنس مخالف ـ معنا و دلالتی سلبی ندارد تا ضرورتی برای از بین بردن تمایز زبانی و لغوی باشد.


اما غلبه یافتن ضمیر مذکر بر مؤنث در حالت جمع، بی شک به فرهنگ اجتماعی ای برمی گردد که زبان عربی از آن سر بر آورده است. فرهنگ عربی، فرهنگ تقدم مذکر بر مؤنث و برتری مرد بر زن است. البته این امر مختص زبان عربی نیست، بلکه در دیگر زبان های موجود در جهان هم وجود دارد. زیرا تفضیل جنس مذکر بر جنس مؤنث واقعیتی است که نه تنها در جوامع عربی پیش از اسلام، که در اغلب ملت های امروز هم به چشم می آید.


قرآن کریم با اینکه زبان عربی را به کار برده و قواعد آن را رعایت کرده است، اما احکامش جز از حیث بیانی، تابع قواعد تغلیب زبان عربی نیست، زیرا در نداهایش مانند «یا ایها الناس و یا ایها الذین آمنوا»، زن و مرد را یکجا مخاطب قرار داده است و در سطح حقوق و وظایف عام انسانی بین آن دو تفاوتی نگذارده است. البته پاره ای تمایزات بین آن دو نهاده که واقعیتی به نام تنوع دو جنس ایجاب می کرد. در نظام حقوقی اسلام پاره ای از این تمایزات حکمت آمیز وجود دارد.


در سوره نساء آیه 34 آمده است: «الرجال قوامون علی النساء بما فضّل اللّه بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم ...؛ مردان سرپرست زنانند به دلیل آنکه خدا برخی از ایشان را بر برخی برتری داده و [نیز [به دلیل آنکه از اموالشان خرج می کنند ...»



پنج شنبه 16/6/1391 - 11:2 - 0 تشکر 545276


آیا به کارگیری واژه «فضّل» به معنی تأیید اندیشه برتری یک جنس بر جنس دیگر ـ که اعتقاد به آن در تاریخ بشری معمول بوده ـ نیست؟ و آیا همین واژه دلیل نابرابری دو جنس نمی باشد؟


آیت اللّه فضل اللّه : واژه «تفضیل» و کلمات هم خانواده با آن دارای ابهام است و باید روشن شود. قرآن کریم از تفضیل و برتری دادن در بین انسان ها سخن گفته است: «اللّه فضّل بعضکم علی بعض فی الرزق؛ و خدا بعضی از شما را در روزی بر بعضی دیگر برتری داده است.» (سوره نحل، آیه 71) این برتری تنها در روزی و نعمت است و نه در شخصیت و ارزش.


همچنین در باره بنی اسرائیل می گوید: «و هو فضّلکم علی العالمین؛ و او شما را بر جهانیان برتری داد.» (سوره اعراف، آیه 140) اینجا هم برتری در نعمت و برخورداری است و نه برتری ارزشی. بنابراین آیه «الرجال قوامون علی النساء بما فضّل اللّه بعضهم علی بعض» فقط نشان می دهد که برتری مرد تنها در حد وظیفه معینی است که بر عهده دارد و آن مدیریت زندگی زناشویی است.



پنج شنبه 16/6/1391 - 11:5 - 0 تشکر 545277


اسلام بسیاری از عادات و آداب دوره جاهلیت را با برخی تعدیل ها در احکام خود ابقا کرده است؛ مانند مهر و انواع طلاق و ...؛ ابقا [و امضا]ی این احکام با توجه به اینکه اسلام مخالف نوع نگاه دوره جاهلیت به زن بوده، چه توجیهی می تواند داشته باشد؟


آیت اللّه فضل اللّه : تمام عادات و سنت های دوره جاهلی، محصول خود فرهنگ و تاریخ جاهلیت نبوده است. بلکه منشأ بسیاری از این سنت ها، رسالت های آسمانی پیشین است که از معنا و مفهوم اساسا انسانی شان تحریف شده بودند. از این رو اسلام برخی از این سنت ها را به وصف اموری انسانی، ابقا و امضا کرد و در برخی از آنها تعدیل هایی ایجاد کرده مانند مهر که آن را از معنای جاهلی اش که به عنوان قیمت زن بود، به هدیه و پیشکشی از سوی مرد به زن تبدیل کرد.



پنج شنبه 16/6/1391 - 11:7 - 0 تشکر 545278


آیا فکر نمی کنید که بین ماهیت و طبیعت ساخت جسمی هر کدام از زن و مرد و ساخت های روانی و عقلی آن دو نوعی تعامل وجود دارد که در حد خود توانسته است بنیادگذار تفاوت آن دو در عرصه های گوناگون زندگی باشد؟


آیت اللّه فضل اللّه : موضوع تفاوت بین زن و مرد ـ به لحاظ جسمی و عقلی و روانی و تأثیرات متقابل آن دو ـ محل اهتمام فلاسفه قدیم و جدید بوده و هست. مطالعات و پژوهش های فراوانی در این زمینه انجام شده که در آنها تفاوت حجم و وزن مغز زن و مرد بررسی و در برخی از این پژوهش ها علت کمتر بودن حجم مغز زن نسبت به مغز مرد به قدرت برتر مرد نسبت به زن در ابداع و پیشگامی و رهبری مستند شده است. اینان فزونی شمار نوآوران مرد بر نوآوران زن در طول تاریخ و نقش پیشرو و برجسته مرد در تاریخ ـ حتی در شرایطی که مسئولیت کلان بر عهده زن بوده است ـ را دلیل ادعای خود می دانند. البته موضوع تفاوت های زن و مرد از زوایای دیگری نیز مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است، اما هنوز پژوهش دقیق و قابل اعتمادی در تعیین قطعی تفاوت های بین دو جنس که در سایه آن بتوان حکم به برتری مرد بر زن داد، انجام نشده است. زیرا چه بسا به حاشیه فرستادن زنان از عرصه زندگی اجتماعی و دور کردن آنان از حرکت مسئولانه در مسیر تاریخ سبب محدودیت یا تُنُک مایگی دستاوردهای زنان در حوزه اندیشه و فرهنگ و مدیریت باشد. بنابراین دشوار بتوان به نتیجه ای قطعی در این موضوع دست یافت. زیرا این احتمال وجود دارد که شرایط منفی ای که در طول تاریخ بر زن تحمیل شد و فرصت فعالیت پویا و سرزنده را از او گرفت، سبب پیش افتادن مرد و پس ماندن زن باشد و نه کمتر بودن حجم و وزن مغز زن نسبت به مغز مرد و نه هیچ کدام از تفاوت های بیولوژیکی آن دو.


در اینجا لازم است به حقیقتی قطعی اشاره کنیم و آن اینکه بعد عاطفی زن، قوی تر از بعد عاطفی مرد است. شاید سبب این امر آن باشد که خداوند برای زن نقش مادری را در نظر گرفته و حفظ زندگی زناشویی را در گرو زنانگی اش قرار داده است. این وضع ایجاب می کند که او عاطفه ای پرمایه تر از عاطفه مرد داشته باشد، چرا که طبیعت نقش او در زندگی مستلزم این امر است. از این امر که بگذریم، در امور دیگر که نقش خاصی در اصل آفرینش برای یکی لحاظ نشده، تفاوتی بین زن و مرد نیست. اگر فرض کنیم که زن و مردی را در یک مدرسه و در یک رشته تحصیلی قرار دهیم در شرایط برابر، قطعا مرد در کسب نتایج و نمرات و درک مواد درسی، برتری خاصی نسبت به زن ندارد. بنابراین نمی توانیم یقینا بگوییم که بین این دو جنس، تفاوت های حقیقی وجود دارد. زیرا اختلاف کمی بین دستاوردهای مرد و زن در طول تاریخ به معنای وجود اختلافات نوعی و کلان بین آن دو نیست و این اختلاف به عوامل دیگر ـ فرهنگی و تربیتی و اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی ـ برمی گردد.



پنج شنبه 16/6/1391 - 11:8 - 0 تشکر 545280


بنابراین آیا شما با این سخن موافقید که صفات جسمی و روانی زن از شیوه زندگی او در طول تاریخ کسب شده است و اگر مرد نیز در همان شرایط قرار می گرفت، صفاتی مشابه می یافت؟


آیت اللّه فضل اللّه : اینکه گفتیم برخی از صفات مکتسبه زن در طول تاریخ، نتیجه طرد او از عرصه جامعه بوده است، به معنای نادیده گرفتن تفاوت های طبیعی بین دو جنس نیست. زیرا هر کدام از زن و مرد صفات طبیعی ای دارند که قابل تغییر نیست و افزون بر این صفات طبیعی، صفات اکتسابی ای هم دارند که هر کدام از این دو اگر در شرایطی معین بودند، همان صفات را کسب می کردند.



پنج شنبه 16/6/1391 - 11:9 - 0 تشکر 545281


نظر شما در باره این ادعا که زن به سبب حیات بخشی، از مرد برتر است، چیست؟


آیت اللّه فضل اللّه : اعتقاد به برتری زن بر مرد، باوری نادرست است، چنان که اعتقاد به برتری مرد بر زن هم صحیح نیست. زیرا مرد از چنان قدرت ترقی ای برخوردار است که به او امکان می دهد، از زن برتر باشد و زن نیز قدرتی مشابه بر برتری نسبت به مرد برخوردار است. اما تفاوتی که به لحاظ واقعی بین سطح دو جنس وجود دارد، ناشی از دوری زن از تجربه فرهنگی و اجتماعی و سیاسی در طول تاریخ است. از این رو است که زن به لحاظ فرهنگی و عقلی و درکی در رتبه ای پایین تر از مرد قرار گرفته و گاه در قیاس با مرد به نقصان متصف شده است، در حالی که نقص او به عناصر موجود در داخل شخصیت او برنمی گردد و هر گاه به او نیز در عرصه فعالیت های متنوع اجتماعی آزادی حقیقی داده شده است وی توان نوآوری و برتری بر مرد در برخی حوزه ها را یافته است.


اما از مسئله حیات بخشی زن، نمی توان برتری او را نتیجه گرفت، زیرا مرد در مسئله زاد و زه، اصولاً با زن مشارکت دارد.



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.