عقل و تعقل در ادبیات قرآن و کلام معصومین معنایی دقیق دارند. معنایی که شاید در ادبیات روزمره ما کمکم به فراموشی سپرده شده و گاهی هم تا سطح زیرکی و عافیتطلبی و هزارگونه تلاش کور برای بهرهمندی از دنیا نزول یافته است. در آیات متعدد، خداوند از خلقت آسمانها و زمین و... به عنوان نشانههایی برای آنان که اهل تعقلاند یاد میکند. تعقلی که در قرآن تعبیر به شنوایی دل شده و درنهایت رهنمون به هدایت الاهی میگردد. عقل قوه سنجش است. سنجشی که مقدمه عمل است و عاقل آنکه آثار این سنجشها در اعمال و رفتار وی هویدا گردد.
عالم آل محمد حضرت علیابنموسیالرضا(ع) در حدیثی ده ویژگی برای مسلمان ذکر میکند و میفرمایند عقلی کامل نیست مگر اینکه این ده خصلت در او دیده شود.
لَا یتِمُّ عَقْلُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ حَتَّى تَكُونَ فِیهِ عَشْرُ خِصَالٍ: الْخَیرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ
عاقل کسی است که مردم به خیر او امیدوارند و از رسیدن شری از جانب وی احساس امنیت کنند. روش و پیشه او در زندگی خیر رساندن به دیگران است. عاقل همواره مراقب اعمال و رفتار خود است تا ضرری را متوجه مومنی نسازد. چه بسا کلامی که خانوادهای را بر هم زند.
یسْتَكْثِرُ قَلِیلَ الْخَیرِ مِنْ غَیرِهِ وَ یسْتَقِلُّ كَثِیرَ الْخَیرِ مِنْ نَفْسِهِ
عمل نیکی را که از دیگران صادر میشود، زیاد و بزرگ میشمرد و اعمال نیك بسیار خود را اندک. این عملی است که در قلب باید صورت بگیرد. چه بسیار عُجبهایی که نادانسته به سراغ آدمی میآیند و این تأمل آنها را سرکوب میکند. گمان مکن با انجام عمل خیری پرونده آن بسته میشود که شیطان هیچگاه ناامید از ضربه زدن به آدمی نیست. از جهتی دیگر نیز این حالت موجب تلاش بیشتر و مغرور نشدن به کارهای نیکی است که انجام داده است.