شناخت خود
انسان، علاوه بر شناخت مشکل، باید خودش را هم بشناسد. استعدادهایی که خدا به او داده شناسایی کند. کسانی که خودشان را نمیشناسند مشکلات راخیلی بزرگ تصور میکنند و خودشان را هیچ کاره. امیرمؤمنان میفرماید:
«هلک امرؤ من لم یعرف قدره؛ نابود شد کسی که ارزش خود را ندانست.»
وقتی انسان خودش را بشناسد، اعتماد به نفس و استحکام اراده پدید میآید.
ممکن است اینجا دو سؤال پیش بیاید:
الف. آیا اعتماد به نفس همان کبر نیست که در آیات و روایات شدیدا مورد نهی واقع شده؟
اعتماد به نفس باور به تواناییهای واقعی خود است و تکبر خود را بزرگتر پنداشتن است. اعتماد به نفس بر واقعیت استوار است ولی تکبر بر توهم. و بین این دو فاصله از زمین تا آسمان است.
ب. آیا اعتماد به نفس منافی با توکل نیست؟
متفکر شهید استاد مطهری میفرماید: «توکل در مقابله جهد و سعی نیست که آیا جهد و سعی کنیم یا توکل؟ توکل یعنی انسان همیشه به آنچه مقتضای حق است عمل کند و در این راه به خدا اعتماد کند که خداوند حامی و پشتیبان کسانی است که حامی و پشتیبان حق میباشند.»
توکل تضمین الهی است برای کسی که همیشه حامی و پشتیبان حق است.
او با ذکر یک مثال مطلب خودش را توضیح میدهد.
«شما میروید به مغازهای و متاعی خریداری میکنید و صاحب آن مغازه مرغوبیت آن متاع را تضمین میکند و به شما اطمینان میدهد و شما هم به گفته او اعتماد میکنید یعنی مطمئن میشوید که متاع مورد نظر همان اندازه مرغوب است که او گفته است. راه حق چیزی است که انبیا از طرف خدا آن را شناسانده و از طرف خدا آن را تضمین کردهاند که هر که این راه را برود به نتیجه میرسد. خداوند این عالم را طوری ساخته است که همواره از کسانی که حق و حقیقت را حمایت کنند، حمایت میکند. حق همواره یک تأیید معنوی با خود دارد.
معنی توکل این نیست که کاری نکنید و قوای وجودی خود را تعطیل کنید و یکجا بنشینید و به خدا اعتماد کنید که او به جای شما وظیفه را انجام میدهد. کار نکردن و راه نرفتن که تضمین نمیخواهد، سکون و توقف تأیید نمیخواهد.»
از تعریف توکل معلوم میشود که توکل نه فقط برای مقابله با مشکلات مانع نیست بلکه کسی که توکل میکند یقین دارد که اگر او راه حق را بپیماید وسعی و کوشش کند خدا هم او را کمک خواهد کرد.
غیر از این، توکل انسان را از اوهام نجات میدهد. خیلیها هستند که به خاطر آیندهشان بیحساب نگران هستند. آنها فکر میکنند نکند فردا مشکلی پیش بیاید. اگر چه اکثر این اوهام به حقیقت تبدیل نمیشود ولی آنها بخاطر همین اوهام، وقتی که دارند هدر میدهند.
کسی که بر خدا توکل میکند، از خطرات نامعلوم هراسان نمیشود. امیرمؤمنان میفرماید:
«یابن آدم لاتحمل هم یومک الذی لم یأتک علی یومک الذی قد اتاک؛ ای فرزند آدم! اندوه روز نیامده را بر امروزت میفزا.»
معنای این حدیث این نیست که انسان برای آینده خودش اقدامی نکند، بلکه به بیان دیل کارنگی بهترین وسیله برای تهیه مقدمات آینده، همان تمرکز هوش و توجه به کار امروز است که آن رابه نحو شایسته انجام دهد چه اینکه این خود یگانه راهی است که آینده ما را تأمین میسازد. تفاوت بسیار است بین نقشه آینده کشیدن و در تشویش و نگرانی برای آینده بودن.
شاعری میگوید:
ما فات مضی و ما سیأتیک فاین؟
قم فاغتنم الفرصة بینالعدمین؛
زمانی که گذشته، دیگر گذشته و زمانی که در آینده است الان کجا هست؟ پس برخیز و بین این دو عدم (گذشته و آینده) فرصت (امروز) را غنیمت شمار.