• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 661)
سه شنبه 14/6/1391 - 14:51 -0 تشکر 543180
جورج برنارد شاو

George Bernard Shaw 1925.jpg

جورج برنارد شاو (به انگلیسی: George Bernard Shaw)، (۲۶ ژوئیه ۱۸۵۶ - ۲ نوامبر ۱۹۵۰)، نمایش‌نامه‌نویس سبک کُمیک، منتقد ادبی و مبلغ سوسیالیست ایرلندی‌تبار و یک گیاهخوار بود. از او به‌عنوان توانمندترین نمایش‌نامه نویس بریتانیایی پس از شکسپیر و نافذترین رساله‌نویس پس از جاناتان سوییفت، هجونویس ایرلندی، یاد می‌کنند. برنارد شاو همچنین یکی از برترین نقادان موسیقی و تئاتر نسل خود محسوب می‌شده‌است.

 

سه شنبه 14/6/1391 - 14:53 - 0 تشکر 543181

شاو علاوه بر فرار گرفتن در زمره برجسته ترین شخصیت های قرن بیستم در قرن نوزدهم نیز از یکی از شخصیتهای بزرگ به حساب می آمد. به عنوان یکی از اعضای گروه الیو گولد اسمیت، نسبت به دیگر اعضا از ظرافت و آراستگی بیشتری برخوردار بود و تا پایان عمر خود فروزندگی شخصیت زیبا و غرورآفرین خود را حفظ کرد. وی در سال 1856 در دوبلین ایرلند به دنیا آمد.او شصت و پنج سال از دوران کاری خود را یعنی از زمانی که در دهه 1880 به عنوان نقاد در روزنامه های لندن فعالیت های خود را آغاز کرد، دنیا را از اصول و عقاید خود در زمینه سوسیالیسم بهره مند نمود. زبان فصیح آثارش مملو از کنایه،طنز و کلماتش مملو از موسیقی سحر کننده مار (توسط هندیان برای سحر مار نواخته می شود)خوانندگان را به خود جذب می کرد.در جوانی یعنی سال 1876 به دلیل سودازدگی ایرلند و رواج مکتب کلبیون در این کشور، به انگلستان و شهر لندن مهاجرت کرد. اما اوضاع تکاندهنده شهر لندن در دهه 1870 برای انسان اخلاقی و نجیب زاده که تنها فعالیتش در سمت یک کارمند اداری بود، بسیار سخت می نمود. پس از مدتی به گروه فابین که برجسته ترین انجمن سوسیالیستی بریتانیا محسوب می شد، ملحق گردید و بعنوان یکی از رهبران آن نیز مطرح شد.

سه شنبه 14/6/1391 - 14:55 - 0 تشکر 543183


در این دوران بود که رمانهای متعددی را به رشته تحریر درآورد ولی هیچ کدام از آنها موفقیت چندانی به دست نیاوردند. می توان گفت که شاو این توانایی را تنها پس از چهل سالگی کسب نمود. او بعد از این در کارهای هنری فعالیت بسیاری داشت، از جمله می توان به نمایشنامه های «انسان و برتر از انسان »(1905) و اثر حماسی«بازگشت به ماتوسلا»(1921) عقاید خود و اعتقاد خود را به واژه انقلابی«نیروی زندگی » را مطرح نمود و به واسطه آن در شمار بزرگترین شخصیتهای قرن قرار گرفت.از آثار او می توان به :سلاحها و انسانها که در سال 1894 چاپ شد و همچنین «کاندیدا»،«باربارای بزرگ»،«پیگمالیون» مسئله پوچی را به طور مفصل و کامل شرح داده است.کمی پس از پایان پایان جنگ جهانی اول علاوه بر تمجید استالین به ستایش موسیلینی نیز پرداخت و چنین بیان داشت که نیروی زندگی را در آنها مشاهده نموده است.دوران پایان عمر او از جمله برجسته ترین مراحل زندگیش مجسوب می شود، زیرا در این دوران تنهایی زجرآور خویش را از مرگ همسر خود در سن چهل و پنج سالگی و در سال 1934را آشکار ساخته است. وقتی برنارد شاو در سن 94 سالگی چشم از جهان فرو بست، بین مردم چنان اعتبار و شهرتی داشت که همگان مرگ او را چون مرگ متوشالح(کاهن بزرگ یهود که به روایت کتاب مقدس 969 سال عمر کرد)،می پنداشتند



سه شنبه 14/6/1391 - 14:57 - 0 تشکر 543186

"برنارد شاو"، سیمای درخشان درام انگلستان و استاد كمدی نویس عصر و منتقد اجتماعی، در سال 1856 از خانواده ای پروتستان در "دابلین" به دنیا آمد. پدر او، "جرج كار شاو"، كارمند دون پایه ی [ =درجه پایین ] دولت و تاجر عمده ی فروش غلات و مادرش، "لوسینا الیزابت شاو"، دختر یك زمیندار بازنشسته بود. وی در زمینه ی موسیقی و آواز، ذوق و مهارت ویژه ای داشت، از این رو فرزند خود را با موسیقی و آثار برخی از آهنگسازان آشنا كرد.
جرج در دوران كودكی، زندگى سختى را از سر گذراند. پدرش معتاد به الكل بود و همین مسئله باعث شد كه او مخالف سرسخت مشروبات الكلى باشد.
شاو به همراه دو خواهرش، در یكى از محله هاى پایین شهر "دابلین" بزرگ شد. مادر شاو، خانه را برای یافتن كار ترك كرد و به آوازه خوانى و آموزش موسیقى پرداخت. در سال ۱۸۶۶، خانواده ی شاو  در محله ی بهتری ساكن شدند. جرج ابتدا به مدرسه ی "وسلیان" رفت و سپس تحصیلاتش را در مدرسه اى خصوصى در نزدیكى "دالكى" و پس از آن، در "سنترال مدل اسكول" دابلین ادامه داد. او تحصیلات رسمى خود را در مدرسه ی "دابلین" به پایان رساند و در پانزده سالگى، كارش را به عنوان یك كارمند جزء آغاز كرد. پنج سال بعد، در سال۱۸۷۶، او به مادر و خواهرش پیوست و به مدت سى سال به ایرلند بازنگشت. شاو در موزه ی بریتانیا به پژوهش و مطالعه پرداخت. او حرفه ی ادبى خود را با نوشتن نقد موسیقى و نمایش آغاز كرد. نخستین رمان او با نام "نیمه خود زندگینامه كم تجربگى" كه بدون جنجال و هیاهو و توجه منتقدین منتشر شد، داستان زندگى مرد گیاهخوارى است كه از به كار بردن الكل و سیگار دورى مى كند.

سه شنبه 14/6/1391 - 14:58 - 0 تشکر 543189

شاو در لندن با افكار سوسیالیست ها آشنا شد و راه حل دشواری های اجتماعی را در سوسیالیسم علمی و ملی كردن سرمایه و زمینها یافت. وی به انجمن "فابین" پیوست كه گروهی از سوسیالیست های طبقه ی متوسط بودند. "اچ دى ولز" و دیگر اندیشمندان بزرگ آن زمان، عضو این انجمن بودند. شاو از سال ۱۸۸۵ تا ۱۹۱۱، عضو كمیته ی اجرایى این انجمن بود. وی از مفاهیم گوناگونى مانند "برچیدن مالكیت خصوصى"، "تغییرات اساسى در سیستم راى گیرى" و "املاى ساده و اصلاح الفباى زبان انگلیسى" پشتیبانی مى كرد و به همین دلیل، از محبوبیت زیادى در انگلیس برخوردار بود. او در مقاله های خود، درباره ی برابرى درآمدها بحث مى كرد و خواهان تقسیم دادگرانه ی زمین و سرمایه بود. جرج بر این باور بود كه مالكیت، دزدى است و همچون "كارل ماركس" احساس مى كرد كه سرمایه دارى به گونه ای ژرف دچار كم و كاست شده و مانند گذشته نیست. اما برخلاف ماركس، او اصلاحات تدریجى را بر انقلاب ترجیح مى داد. شاو در یكى از مقاله هایی كه در سال ۱۸۹۷ نوشت، پیش بینى كرد كه "سوسیالیسم"، به رنج و اندوه قوانین عمومى و مدیریت عمومى پارلمانها، كلیساها، شهرداریها، انجمنها و هیات مدیره هاى مدارس و... دچار خواهد شد.
وی در این دوران، رمانهای زیادی نوشت، اما هیچ یك از آنها موفقیت چندانی به دست نیاورد. از آن پس، در زمینه ی كارهای هنری به فعالیت پرداخت كه از آن جمله می توان به نمایشنامه های "انسان و برتر از انسان" (1905) و اثر حماسی "بازگشت به ماتوسلا" (1921) اشاره داشت. وی همچنین باور خود را به واژه ی انقلابی "نیروی زندگی" بیان نمود و به واسطه ی آن، در شمار بزرگترین شخصیتهای قرن قرار گرفت. از دیگر آثار او می توان به نمایشنامه ی "سلاحها و انسانها" که در سال 1894 چاپ شد و همچنین "کاندیدا"، "باربارای بزرگ" و "پیگ مالون" - كه در آن، مسئله ی پوچی را به گونه ای پیچیده و کامل شرح داده است - اشاره نمود.
مشهورترین نمایشنامه ی او "پیگ مالون" (۱۹۱۳)، به زندگى دخترى اهل "كاكنى" (بخش صنعتى لندن) مى پردازد كه با كمك یك آموزگار خصوصى، به بانویى ممتاز تبدیل مى شود. این نمایشنامه به گونه ای دقیق، یك قرن پس از تولد شاو، به صورت نمایش موزیكالی به نام "بانوى بى شیله و پیله من" بر روى صحنه رفت.

سه شنبه 14/6/1391 - 14:58 - 0 تشکر 543191

"برنارد شاو" در سال ۱۸۹۲، نخستین نمایشنامه ی خود را با نام "خانه ی بیوه مردها" نوشت. این نمایش درباره ی بدرفتاری صاحب خانه هاى بى مروت بود. كسانى كه مخالف سیاست هاى جرج بودند، وحشیانه به او تاختند. شاو با متمركز شدن بر مسایل اجتماعى در آثار خود - آن هم در زمانى كه بیشتر نمایشنامه نویسان، دروغهای احساسی مى نوشتند- انقلابى در تئاتر انگلستان به وجود آورد.
در سال ۱۸۹۸، جرج با "ولسى شارلوت پین تاونشند" ازدواج كرد. او در سال ۱۹۰۶ در روستاى "هرتفورد شایر" ساكن شد. شاو و همسرش به مدت چهل و پنج سال، زندگى شادی را در كنار هم گذراندند. با كمك پول و مدیریت همسر شاو بود كه او توانست در عین اینكه بارها عاشق بازیگران زن شد، همچنان موفق بماند. او در همه‌ی این سال ها رابطه اى مكاتبه اى با هنرپیشه ى بیوه به نام "پاتریك كمپبل" داشت كه دارای نقش كلیدى در نمایشنامه‌ی "پیگمالیون" بود.
جرج در نوشته هایش به دشواری های اخلاقى زمان خود مى پرداخت و در تلاش بود تا با استفاده از طنز و كنایه، هدف خود را بیان كند. بسیارى از بهترین آثار او مانند "بشر و فوق بشر" (۱۹۰۲)، "جزیره ی دیگر جان بول" (۱۹۰۴) و "میجر باربارا" (۱۹۰۵) - كه داستان زنى آزاد در ارتش آزادیبخش، طی سالهاى كشمكش براى تساوى حقوق زنان و مردان است - از نظر فلسفى، بحث مسئولیت فردى و آزادى روانى و همچنین، رویارویى این مفاهیم را با خواسته هاى اجتماعى نشان مى دهد. نمایشهاى شاو با مسائلى همچون مالكیت و حقوق زنان سر و كار دارد و در آنها تاكید مى شود كه سوسیالیسم مى تواند دشواری های به وجود آمده از سوی سرمایه دارى را از میان بردارد.
شاو با نمایشنامه ی "ژاندارك مقدس" ( (۱۹۲۳كه شاهكار او به شمار می رود، به ظرافتهاى هنرمندانه ی هم سن و سال هایش وفادار ماند. ناگهان او را "شكسپیر دوم" نامیدند و ادعا كردند كه انقلابى در تئاتر ایستاى بریتانیا به وجود آورده است. این نمایش براساس زندگى "ژاندارك" نوشته شده و شاو، او را نه قهرمان یا كشته شده در راه خدا، بلكه زن جوان كله شقى تصویر كرده بود كه از ارتباط جنسى دورى مى كرد و روحى عجیب و غریب داشت. جالب اینكه، شاو قضاوت هایش را با گونه ای احساس همدردى همراه مى كرد. این نمایش چهار سال پس از آنكه ژاندارك، مقدس نامیده شده بود، به رشته ی تحریر درآمد و نخستین بار در سال ۱۹۲۳ در نیویورك و یك سال بعد، در لندن به روى صحنه رفت و براى شاو جایزه ی نوبل سال ۱۹۲۵ را به ارمغان آورد.

سه شنبه 14/6/1391 - 14:59 - 0 تشکر 543193

جرج برنارد شاو در هجدهم نوامبر سال 1926 رسما بیان داشت که جایزه ی ادبی نوبل سال 1925 را برای داستان خود نمی پذیرد. او در عین پذیرش نشان افتخار، از دریافت جایزه نقدى خوددارى كرد و در این ارتباط گفت:
"این پول از فروش مواد منفجره به دست می آید که در کارخانه های مهندس نوبل تولید می شود. بیشتر این مواد در کشتار مردم بکار می رود و یک "انسان" چنین پولی را برای ادامه ی حیات خود دریافت نمی کند."
وی اندكی پس از جنگ جهانی اول، علاوه بر ستایش "استالین"، به ستایش "موسیلینی" هم پرداخت و چنین بیان داشت که نیروی زندگی را در آنها مشاهده كرده است.
جرج، پنج رمان نوشت كه هیچ یك مورد پذیرش قرار نگرفت، تا اینكه نخستین موفقیت خود را به عنوان یك منتقد موسیقی در روزنامه ی "استار" به دست آورد. او در سال 1895، منتقد آثار در نشریه ی "مرور شنبه" شد و این نخستین گام پیشرفت او به سوی یك نمایشنامه نویس تمام وقت بود.
نخستین نمایشنامه ی موفق وی، "كاندیدا" بود كه در سال 1898 به روی صحنه رفت و پس از آن، به نوشتن مجموعه ای از كلاسیك های كمدی روی آورد كه عبارتند از :
"مرد و اسلحه" (1898)، "حرفه ی خانم وارن" (1898)، "انسان و ابر انسان" (1902)، "سزار و كلئوپاترا" (1901) و "سرگرد بار بارا" (1905).
شاو تا زمان مرگش نه تنها در بریتانیا كه در تمام جهان، چهره ی برجسته ای به شمار می رفت و طنز "آیرونیك" (طعنه آمیز) او عبارت "طنز شاوگون" را وارد زبان كرد. برخی دیگر از آثار شاو بر این پایه اند :
"مرد سرنوشت" (1897) ،"هرگز نخواهی گفت" (1898)، "تردید پزشك" (1906)، "مزرعه ی سیب" (1929)، "بدترین تبهكاری های آندروكلس و شیر پیگ مالون" و "دختر سیاه پوست در جستجوی خداوند."

سه شنبه 14/6/1391 - 14:59 - 0 تشکر 543195

شاو از جمله نویسندگانی بود كه می توانست هر دو روی سكه را ببیند و می خواست چیزهای تكان دهنده ای بگوید تا مردم را به اندیشیدن وادار كند؛ از این رو نمایشنامه هایش سرشار از روح جنبش بود. او در زندگی همواره اندیشه های نوینی داشت و هرگز در پی پذیرفتن و قرار گرفتن در قالبهای قراردادی نبود. وی در سال 1925 به دلیل مجموعه آثارش، جایزه ی نوبل ادبیات را از آن خود كرد.
رویهم رفته، شاو در تمام عمرش، شصت و پنج نمایشنامه نوشت و تا نود سالگى هم بدون هیچ گونه فراز و نشیب به كار خود ادامه داد. وی در كنار نمایشنامه هاى بسیار توانا، مهارت ویژه ای هم در نامه نگارى داشت؛ به گونه ای كه در طول عمرش، حدود دویست و پنجاه هزار نامه نوشت. جرج، نگاه نكته سنجى به همه چیز داشت و هرگز از اظهار نظر دوری نمى كرد. سرانجام، او نه تنها به عنوان یك نویسنده، بلكه به عنوان یك شخصیت با نقطه نظرهاى اجتماعى نام آور شد. شاو با طنز خشم آلود و روح احترام پذیرش، همگان را تحت تاثیر قرار مى داد. روزنامه نگار جوانی در جشن تولد نود سالگى شاو، آرزو كرده بود كه بتواند در جشن صد سالگى هم با او گفتگو كند، اما شاو پاسخ داده بود :
"نمى فهمم چرا این پیشامد نباید رخ بدهد؛ من به اندازه ی كافى از تندرستی برخوردارم."
شاو حتى تا آخرین ماههاى زندگى، از نوشتن و فعالیتهاى سیاسى دست نكشید. وی در دوم نوامبر سال ۱۹۵۰ و در سن نود و چهار سالگى، در "هرتفورد شایر" درگذشت. جرج در بین مردم چنان شهرت و اعتباری داشت که همگان مرگ او را چون مرگ "متوشالح" - کاهن بزرگ یهود که به روایت کتاب مقدس 969 سال عمر کرد - می پنداشتند.
برنارد شاو یکی از برترین نقادان موسیقی و تئاتر نسل خود به شمار می رود. از او به ‌عنوان تواناترین نمایشنامه نویس بریتانیایی پس از "شکسپیر" و نافذترین رساله‌نویس پس از "جاناتان سوییفت"، هجونویس ایرلندی نیز یاد می کنند.

سه شنبه 14/6/1391 - 15:0 - 0 تشکر 543196

از کسی که به کار بد شما پاسخی نمی‌دهد بترسید؛ او نه شما را می بخشد، نه می‌گذارد خودتان را ببخشید... برناردشاو


آنکه میتواند انجام میدهد و آنکه نمیتواند انتقاد میکند.برناردشاو


مراقب باشید چیزهایی که دوست دارید را بدست آورید وگرنه ناچار خواهید بود چیزهایی را که بدست آورده اید دوست داشته باشید.برناردشاو

اننسان منطقی خود را با جهان وفق می دهد. انسان غیرمنطقی تلاش می کند که جهان را با خود وفق سازد.برناردشاو


در زندگی قرار نیست خودتان را کشف کنید ، قرار است خودتان را بسازید. برناردشاو

عشق وقتی به سروقت پیران میرود ،آنها را جوان میکند.برناردشاو


در ازدواج باید چهار عمل اصلی حساب رعایت شود:جمع،تفریق،ضرب و تقسیم.برناردشاو

بهترین جا برای آزمودن تربیت یک آدم، وسط دعواست. برناردشاو

خوشبختی روزی یکبار در خانه را میزند ،اما بدبختانه در آن زمان صاحبخانه در منزل همسایه است و صدای در را نمی شنود.برناردشاو


هیچ کس نمی تواند تمام عمر، خوشی را تحمل کند؛ در این صورت دنیا جهنم میشد.برناردشاو


اولین عشق توام با کمی حماقت و مقداری زیاد کنجکاوی است .برناردشاو

قلب زن یگانه جایی است که خیر و شر با هم در آن جمعند .برناردشاو

تفاوت دزد و پولدار در آنست که دزد ،مال ثروتمندان را میدزدد و پولدار ،پول فقرا را.برناردشاو

در زندگی دو تراژدی هست: اینکه به آنچه قلبت می خواهد نرسی و اینکه برسی.برناردشاو

دو  آدم گرسنه دو برابر یک آدم گرسنه خطر ندارد; اما دو آدم رذل ده برابر خطرناک می شوند.برناردشاو


انسانهای خوشبین و بدبین هردو برای جامعه مفید هستند ،خوشبین هواپیما را اختراع میکند و بدبین چتر نجات را !!برناردشاو


دروغ‌های خوشبینانه چنان قدرت درمانی بالایی دارند که اگر پزشکی نتواند آنها را به صورت متقاعد کننده‌ای به زبان بیاورد ، به درد این شغل نمی خورد.برناردشاو


بهترین راه برای رسیدن به خوشبختی این است که خودتان باشید.برناردشاو


حکومت طلایی آنجاست که نتوان قوانین را با پول خرید.برناردشاو

انسانها یگانه حیواناتی هستند که من از آنها سخت وحشت دارم .برناردشاو

وقتی انسان ببری را بکشد،نامش را تمرین مردانگی میگذارند.ولی وقتی ببری انسان را بدرد نام اینکار را توحش و آدمخواری می نهند،تفاوت جنایت و عدالت هم در قاموس بشر از این بیشتر نیست.برناردشاو

سه شنبه 14/6/1391 - 15:1 - 0 تشکر 543197




1.      یک مرد تا زمانی که صحبت‌هایش را انکار نکنید حرفی نمی‌زند!

2.      روش جوک گفتن من این است که واقعیت را بگویم. واقعیت خنده‌دارترین لطیفه دنیا است.

3.      وقتی که انسان بخواهد ببری را بکشد اسمش را ورزش می‌گذارد اما اگر ببر بخواهد او را بکشد اسمش درنده خویی است.

4.      عده کمی از مردم بیش از یک یا دو بار در سال فکر می‌کنند. من با یکی - دو بار فکر کردن در هفته برای خودم شهرتی دست و پا کردم.

5.      مرد خردمند سعی می‌کند خودش را با دنیا سازگار کند و مرد نابخرد اصرار دارد که دنیا را با خودش سازگار کند. بنابراین کلیه پیشرفت‌ها بستگی به تلاشهای مرد نابخرد دارد.

6.      ما از تجربه کردن می‌آموزیم که انسان هیچگاه از تجربه کردن چیزی نمی‌آموزد.

7.      اگر وقت کافی باشد هر چیزی برای هر کسی دیر یا زود اتفاق می‌افتد.

8.      اگر در موزه ملی آتش سوزی شود، کدام نقاشی را نجات خواهم داد؟ البته آن را که به در خروجی نزدیک‌تر است.

9.      تنها کسی که با من درست رفتار می‌کند خیاطم است که هر بار که مرا می‌بیند، اندازه‌های جدیدم را می‌گیرد؛ بقیه به همان اندازه قبلی چسبیده‌اند و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.

10.  در زندگی دو تراژدی وجود دارد: اینکه به آنچه قلبت می‌خواهد نرسی و اینکه برسی!

11.  انسانهای خوشبین و بدبین هردو برای جامعه مفید هستند، خوشبین هواپیما را اختراع می‌کند و بدبین چتر نجات!!

12.  وقتی چیزی خنده‌دار است با دقت در آن حقیقتی پنهان را جست و جو کنید!

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.