● شاخص های فریبنده
از منظر شاخص ها متأسفانه سیاست متولیان بورس اساساً در دو دهه اخیر بالا نگهداشتن شاخص به هر قیمت بوده، در حالی که همیشه دو یا چند شرکت اصلی که موج دار بورس بوده اند، این شاخص را بالا و پایین می برند. به عنوان مثال، در حالی که وزن برخی شرکت ها، به تنهایی حدود ۸ تا ۱۰ درصد از کل بورس را تشکیل می دهد، تکیه بر شاخص کل قیمت با در نظر داشتن بازده نقدی و همچنین عدم رعایت سهام شناور آزاد و نقش شرکت های با مالکیت مضاعف و موازی، منطقی نبوده و نوعی فریبندگی ساختگی است.
از سوی دیگر، اثرگذاری شرکت ها بر شاخص کل جایگاه خاصی دارد و هر یک از شرکت ها، بسته به نوع، وزن و اندازه خود بر این شاخص تأثیر گذارند. به عنوان مثال، وقتی شرکتی بیش از ۱۰ درصد ارزش بورس را به خود تخصیص داده، عملاً حجم مبنای این شرکت عدد بسیار معنی دار و بزرگی است که سقوط سهام را حتی در صورت واقعی پنهان می دارد.
در واقع مسؤولان بازار به جای آن که به عمق بورس بی اندیشند به عرض بورس که با شاخص تعریف می شود، توجه کرده اند. به طور مثال، میانگین سالانه نقد شوندگی که از مؤلفه های عمق بورس است، حداکثر بالغ بر ۲۰ درصد می شود؛ یعنی سرمایه موجود در بورس، هر پنج سال یک بار به طور کامل به گردش درمی آید، در حالی که این نسبت بعضاً در بورس های پیشرفته بین ۸۰ تا ۱۰۰ درصد بیشتر است.