در بحث آموزش عالی، برنامه ریزی ها و سیاستگزاری های زیادی در کشور انجام شده که اثرات آن در سیستم آموزش عالی و بعد از آن در ساحت های مختلف اجتماعی دیده می شود. مسئله ای که کمتر به آن توجه شده و نسبت به آن برنامه ریزی کمتری صورت گرفته، نسبت حضور دانشجویان در دانشگاه از منظر جنسیت است. آمارها نشان می دهد که در سال های اخیر نیز نسبت حضور دختران در دانشگاه بیشتر از پسران شده است. در ابتدا می خواهیم تحلیل شما را از وضعیت کنونی ترکیب جنسیتی در دانشگاه ها بدانیم.
اولاً در جامعه ما مثل اکثر جوامع دیگر، این یک واقعیت است که زنان و دختران در زمینه های اجتماعی، علمی و اقتصادی، تبعیض های تاریخی طولانی مدتی را تجربه کرده اند و لازم است اقداماتی انجام بگیرد که این روند تاریخی تا آنجا که ممکن است اصلاح شود، زیرا برای توسعه جامعه اسلامی مشارکت زنان در عرصه های مختلف یک ضرورت اساسی است. این را باید به عنوان یک واقعیت در نظر گرفت و در جهت رفع بعضی از تبعیض هایی که وجود دارد، قدم های جدی برداشت. باید بپذیریم که هرچه زنان در جامعه ای نسبت به مسایل اجتماعی، آگاه تر، عالم تر و عمیق تر باشند، قاعدتاً نسل آینده را بهتر و موفق تر و شایسته تر تربیت خواهند کرد. بنابراین موفقیت زنان را باید در حوزه های مختلف جامعه جهت توسعه اجتماعی و سیاسی کشور و برای رشد و تعالی انسانی خود آنان ارتقاء بخشید.
آموزش عالی بستر مهمی برای این هدف است و شرایطی را فراهم می کند تا زنان بتوانند هم در حوزه عمومی وارد شده و در مسایل جامعه خود اثر گذار باشند و هم در جهت رشد وتعالی خود قدم های جدی بردارند.
در مورد ترکیب جنسیتی در دانشگاه ها، به طور کلی باید گفت اگر روندهای تغییر در جامعه حساب شده، تدریجی و بر اساس اهداف مشخص باشند، می شود انتظار نتایج خوب و مثبت را داشت. ولی اگر روندها پرشتاب و سریع باشد امکان اینکه جامعه بتواند خودش را با این دگرگونی ها هماهنگ کند کم خواهد شد. نتیجتاً روندهای پرشتاب، آسیب هایی را به دنبال خودش می آورد که این آسیب ها ممکن است در کوتاه مدت قابل رؤیت نباشد ولی در بلند مدت خودش را نشان می دهد. درباره ترکیب جنسیتی ما باید مطالعه کنیم ببینیم چه عواملی سبب تغییرات پرشتاب در جامعه ما شده است. طبعاً این وضعیت نتیجه تبعیض مثبت به نفع زنان نبوده است. یعنی این جریان اتفاقی است که خود به خودی و برنامه ریزی نشده واقع شده و ضرورت دارد که به طور جدی مطالعه شود. مطالبی که من می گویم نوعی گمانه زنی است. باید پرسید چه عاملی باعث شده که این نتیجه حاصل شود؟ مثلاً آیا شرایط آموزشی خانم ها بهتر از آقایان است که توانایی این را پیدا کرده اند که در سیستم آموزش عالی مخصوصاً کنکور موفق تر باشند؟ و یا آیا امکان آموزش های ثانویه بیشتری برای خانم ها فراهم است که سبب موفقیت بیشتر آن ها در کنکور می شود که برای آقایان فراهم نیست؟ آیا زمینه های ضد انگیزه برای پسرها در سیستم آموزشی ما (چه آموزش متوسط و چه آموزش عالی) فراهم است که باعث می شود خانم ها مشارکت مناسب تری داشته باشند؟
یک وجه قضیه این است که خانم ها توانسته اند در سیستم کنکور ما موفقیت های شایانی کسب کنند. این نشان می دهد که زنان ما توانایی های زیادی دارند و علاقه زیادی به رشد علمی خود و جامعه شان دارند که قابل تقدیر است. اما از آن طرف هم باید دید که چرا پسرها در کنکور موفق نیستند؟ چرا انگیزه لازم را برای آموزش عالی از خودشان نشان نمی دهند؟ آیا نظام آموزش ما در سطح متوسطه تبعیض منفی علیه پسرها انجام می دهد که ما نتیجه اش را در کنکور می بینیم؟ یا اینکه سیستم آموزشی ما به نحوی معیوب است که نقش بازدارنده را برای پسران ایفا می کند؟ ما در عمل با وضعیتی مواجه هستیم که آن ها با شتاب زیاد از صحنه آموزش عالی کنار می روند؟ زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این پدیده باید مطالعه شود که چه عواملی دست اندرکار این فرایند است که عملاً تبعیض منفی را علیه پسرها در این رقابت ایجاد کرده؟
یکی از موضوعات قابل بررسی، وضعیت سربازی پسرهاست که مدتی آنها را از صحنه رقابت دور می کند. پسرها برای اولین بار که نتوانند در کنکور موفق شوند باید به سربازی بروند و بعد از آن قاعدتاً بازگشت مجدد به صحنه علمی با مشکلاتی مواجه است که می تواند یک عامل بازدارنده در مقایسه با دخترها باشد. یک عامل مهم تر، بازده اقتصادی فعالیت های علمی در سطح آموزش عالی برای پسرهاست و مطالعاتی هم در این زمینه هست که نشان می دهد در جامعه ما متأسفانه همبستگی مناسبی بین تحصیلات به طور کلی و آموزش عالی به طور خاص و درآمد اقتصادی وجود ندارد. در صورتی که در جوامع توسعه یافته این همبستگی بسیار بالاست. این می تواند عامل ضد انگیزه بیشتری برای پسرها باشد. پسرها وقتی می بینند سرمایه زمانی و اقتصادی که در آموزش عالی صرف می کنند چندان بازدهی ندارد، در نتیجه انگیزه آنها برای ادامه تحصیل کم می شود و مانع از این می شود که آنها جدی تر وارد صحنه رقابت شوند. اهمیت نتایج اقتصادی آموزش عالی برای پسران طبعاً بیشتر از زنان است، چرا که مسئولیت اقتصادی زندگی و خانواده در جامعه، بیشتر با آنهاست. اما آموزش عالی با درآمد کم هم به چند علت می تواند برای دختران جذاب تر باشد:
اولاً موقعیت اجتماعی آن ها را بالا می برد، که یک خواست مهمی برای خانم ها هست و شاید این ارزش برای آن ها از ارزش اقتصادی هم بالاتر باشد.
ثانیاً احتمالاً وضعیت اقتصادی که از این مسیر برای خانم ها ناشی می شود برای آن ها ارضا کننده تر باشد یعنی احتمالاً آن ها با درآمد کمتر می توانند بسازند تا آقایان.
در نتیجه با توجه به بهره وری کم اقتصادی آموزش عالی برای آقایان به نحوی، سیستم در جهت تبعیض منفی برای آقایان کار می کند. شاید این موضوع مهمترین عامل برای تبیین وضعیت فعلی باشد تا مسایل دیگر . البته مسایل دیگر هم قطعاً نقش دارند. یک بُعد دیگر را هم به نظر من باید به این مسئله اضافه کرد و آن هم فرآیند های بین المللی است. فقط کشور ما نیست که نسبت ترکیب جنسیتی در آموزش عالی به نفع زنان است، در کشورهای پیشرفته صنعتی هم این وضعیت وجود دارد. آنجا هم در آموزش عالی نسبت جنسیتی به نفع خانم هاست. اما باید توجه داشته باشیم که آنها بعد از یک مدت بسیار طولانی به این نسبت رسیده اند و نیز چنین وضعیتی در آنجا با ساختارهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی آنها تطبیق دارد. یعنی با فرایندهای دیگر اجتماعی و اقتصادی آنها همگام است. ولی در جامعه ما به نظر می رسد شتاب تغییر به حدی بالاست که تناسبی با ساختارهای اجتماعی و اقتصادی ما ندارد و قابل مقایسه با فرآیندهای کشورهای غربی و توسعه یافته نیست. آنها مراحل توسعه را طی کرده اند و مثلاً بخش خدمات خیلی وسیعی دارند که امکان جذب بالایی برای خانم ها وجود دارد. در مقابل، آقایان نیز در بخش های دیگری جذب می شوند که بازدهی بیشتری دارند. آنجا این روند تدریجی بوده و با تغییرات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی خاصی طی شده است. در بعضی از کشورهای صنعتی هم حدود 60درصد دانشجویانشان را خانم ها تشکیل می دهند، اما آنها صنعتی شده اند. وقتی ما مطرح می کنیم که در ایران خانم ها بیش از آقایان وارد دانشگاه می شوند، غربی ها خیلی تعجب می کنند چون آنها تصور می کنند در ایران زنان در آموزش عالی جایگاهی ندارند و تبعیض شدیدی علیه زنان در ایران وجود دارد.
به خسارت هایش هم توجه کنید؛ در داخل فقط یک آمار زیبا دارد!
آمار زیبایی است ولی برای هرکس مطرح کنید برایش قابل تحسین است و هم باعث تعجب که چطور چنین چیزی ممکن است. به هر حال ما باید درعین مباهات به پیشرفت زنان درآموزش عالی، ببینیم چه اتفاقی در کشور ما رخ داده یا در حال رخ دادن است و این روند تا کجا ادامه خواهد داشت و چه مسایلی را پیش روی جامعه ما قرار می دهد؟ به طور کلی می خواهم بگویم که از یک طرف جای خوشحالی است که خانم ها اینچنین با جدیت وارد صحنه جامعه می شوند و آن هم از طریق آموزش عالی که می تواند دستاوردهای خیلی خوبی برای جامعه و برای خانم ها داشته باشد. از طرف دیگر شتاب این فرایند بیشتر از آن چیزی است که باید انتظارش را داشت و معمولاً چنین تغییرات پرشتاب می تواند آسیب زا باشد! از طرفی اینکه آقایان در این صحنه رقابت موفقیت کمتری دارند علل و نتایجی دارد که ممکن است برای جامعه مفید نباشد. باید پرسید چرا آنها انگیزه لازم را برای ادامه تحصیل ندارند؟ طبیعی است که نمی توانیم بگوییم آقایان از لحاظ هوش و توان علمی ضعیف تر از خانم ها هستند. قطعاً عوامل اجتماعی و اقتصادی باعث شده که این روند پیش بیاید.