سیمای مدیر موفق » مقدمه
- «فَبِما رَحمةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم و شاوِرهُم فِی الامرِ فإِذا عَزَمتَ فَتَوَکّل عَلَی الله إنَّ الله یُحبُّ المُتوَکّلینَ»
«(ای رسول ما !) پس به خاطر رحمتی از جانب خدا (که شامل حال تو شده) با مردم مهربان گشته ای و اگر خشن و سنگدل بودی، (مردم) از دور تو پراکنده میشدند. پس از (تقصیر) آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن و در امور با آنان مشورت نما، پس هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش و) بر خداوند توکل کن، براستی که خداوند توکل کنندگان را دوست میدارد.»
شناخت انواع مدیریتهای موجود در جهان معاصر، و ارزیابی و مقایسه آنها با «مدیریت اسلامی» یكی از حیاتیترین مباحث كلیدی كارگزاران نظام اسلامی و مدیران متخصص و متعهد كشور الهی است.
چنانکه مدیران و كارگزاران نظام اسلامی، مدیریتهای موجود را نشناسند و تا از آخرین رهآورد و تجربیات دانش امروزی بهرهمند نگردند و نتوانند ویژگیهای «مدیریت اسلامی» را در مقایسه با مدیریتهای دیگر بلوك شرق و غرب، بدرستی شناسایی نمایند. نمیشود انتظار آگاهی لازم، و مدیریت سالم را داشت. آنچه كه مدیریتهای موجود در نظام اسلامی را از نظر كمیت و كیفیت بازسازی میكند و روش صحیح مدیریت را تحقق میبخشد و میتواند با هرگونه فساد اداری و مدیریتی برخورد مناسب نماید. شناخت و آگاهی لازم از انواع مدیریتها، و ضعف¬ها و قوت¬های آنها و راههای موفقیت یا شكست مدیرتهای موجود دنیاست.
در این رابطه چند گروه را باید مورد توجه قرار داد: 1- گروهی با تحصیلات عالیه از كشورهای غربی و شرقی و دارای مدارج علمی در مباحث مدیریتی و مطالعه در آثار متفكران و صاحبنظران مكاتب مدیریت در غرب و شرق، چون آگاهی لازم از اسلام و قرآن و نهجالبلاغه را نداشتند و فریب تبلیغات استعماری غرب را خوردند، باور كردند كه از مذهب باید فاصله گرفت.
و در كتابها و جزوههای درسی دانشگاهی خود آوردهاند كه : الف) مدیریت علمی بوده و ساخته و پرداخته متفكران غربی است.
ب) مكاتب مدیریت در غرب و شرق پدید آمده و گسترش یافته است.
ج) مدیریت علم است و هیچ ارتباطی با مكتب اسلام ندارد.
د) مدیریت یك پدیده علمی كلاسیك جدید است و اصلاً اسلام، مدیریت ندارد.
2- گروهی دیگر كه در كشور اسلامی رشد كردهاند و در دانشگاههای داخل کشور مدرك تحصیلی گرفتهاند. هم مذهبی هستند و مراسم مذهبی آنان ترك نمیشود اما از نظر فكری و علمی، غربزدهاند و در برابر تهاجم فرهنگی غرب بر ضد اسلام، بیدفاع مانده و باور كردهاند كه اسلام «مباحث مدیریتی» ندارد.
و مدیریت علم سازمان یافته عصر ماست از این رو نمیتوانند حقیقت را درک کنند و مباحث مدیریت اسلامی را بدرستی كشف نمایند.
قرآن كریم این روش متكامل را مطرح فرموده است كه: «فبشّر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئك هدیهم الله و اولئك هم اولوالالباب»
«بشارت و رحمت ده آن دسته از بندگان را كه چون سخنی بشنوند نیكوترین آن را میپذیرند آنها افرادی هستند كه هدایت الهی شامل حالشان شده و آنان به حقیقت خردمندانند.»
بر اساس این راهنمایی قرآنی مطالبی باید مورد توجه و دقتنظر قرار گیرد؛
اول – ضرورت بررسی تطبیقی برای شناخت مدیریت صحیح، و اصول مدیریت متكامل و مترقی و مطابق با نیازمندیهای یك جامعه ایدهآل اسلامی، باید تئوریهای مدیریتی جهان را شناخت و از ضعفها یا ویژگیهای آنها اطلاعات كافی بدست آورده، آنگاه از رهآورد تجربیات ارزشمند مدیریتهای موجود بهرهمند گردید كه راهی جز بررسی تطبیقی وجود ندارد.
الف) بررسی تطبیقی مدیریتهای موجود جهان معاصر
ب) بررسی تطبیقی مدیریتهای موجود جهان با مدیریت اسلامی
در بررسی تطبیقی مدیریتها و نقد و ارزیابی ویژگیها و كاستیهای آنها، با جوانب گسترده و ویژگیهای ارزشمند تئوریهای مدیریت آشنا میشویم و ضعفها و گرایشهای منفی و ضد انسانی برخی از آنها را كشف نموده و رهآورد شوم آنها را شناسایی می كنیم كه خود قدم مثبت و سرنوشت ساز، در آشنایی با مباحث نظری مدیریتهاست كه ما را از نظر كاربردی و عملی رهنمون خواهند شد. ولی در بررسی تطبیقی مدیریتهای موجود جهان، با مدیریتهای اسلامی به گستردگی جوانب مدیریت اسلامی، و ارزشهای جاویدان آن و هدفداری و سمتگیری صحیح آن، و ارزش عامل انسانی و مقررات عادلانه و متكامل آن آشنا میشویم.
و به تصحیح و تنظیم اطلاعات بدست آمده، میپردازیم كه؛ كدام نمونه از مدیریتها مردود و بر اساس حق و واقعیت بازسازی نشدهاند، مانند:
مدیریتهای استبدادی «ماكیاولیستی» و كدام نمونه از مدیریتها كه به حقوق انسانی كارگران توجه دارد.
امام علی فرموده¬اند: «و اعلموا انّكم لن تعرفوا الرشد حتی تعرفوا الذی نزكه»
«آگاه باشید كه هیچگاه راه حق را نخواهید شناخت مگر آنكه مخالفان و ترككنندگان آنرا بشناسید.»
دوم – انواع مدیریتها با مطالعه و بررسی تاریخ گذشتگان و دقت در آثار فرهنگی و فیزیكی انسانهای آغازین تاكنون به این نتیجه میرسیم كه انوع مدیریتها در زندگی انسانها وجود داشتهاست و اصولاً مدیریت با شكلگیری زندگی اجتماعی تحقق یافته، و ضرورت پیدا كرده است، مانند:
1- مدیریت اجتماعی
الف) مدیریت خانواده
ب) مدیریت جامعه و كشور
ج) مدیریت یك قبیله یا یك روستا
د) مدیریت شهرها
2-مدیریتاقتصادی(در تولید انواع غذاها و نیازمندیهای زیستی بشر)
3- مدیریت سیاسی، حكومتی (برای اداره یك نظام سیاسی)
4- مدیریت نظامی (كیفیت صحیح بازپروری ارتش و بكارگیری آن در جنگ و صلح)
5- مدیریت قضایی (نظارت بر اجرای حقوق مردم و روشهای صحیح بازدارندگی)
علوم فراوانی هماكنون این نظریه را تقویت میكنند كه؛ مدیریت، یك ضرورت غیرقابل انكار زندگی اجتماعی انسان بوده و همواره در جوامع هرچند ابتدایی وجود داشته و دارد و در میان جوامع گوناگون بشری، هیچ جا نمیشود ضرورت مدیریت را نادیده گرفت.
امروزه در قبائل نیمه وحشی و وحشی آمازون نیز این حقیقت به اثبات رسیده كه انسان بدون مدیریت نتوانسته و نمیتواند زندگی كند، حتی قبائل «توتمیسم» (اقوام و قبائل ابتدایی) نیز نوعی مدیریت اجتماعی داشتهاند به همین مناسبت علوم زیر را میتوان نام برد:
* آنتروپولوژی (مردمشناسی)
* اتنوگرافی (باستانشناسی، قوم نگاری)
* اتنولوژی (قومشناسی)
با بررسی دقیق دیدگاه مدیریت اسلامی در قرآن و نهجالبلاغه به خوبی مینگریم كه در «مدیریت اسلامی» از هرگونه تنگنظری پرهیز شده و تنها به یكی از جوانب نیازمندی انسان توجه نمیشود، بلكه همه نیازمندیهای فرد و جامعه مورد توجه دقیق «مدیریت اسلامی» است.
گرچه مزایا و ویژگیهای مدیریتهای محدود و یك بعدی را نیز دارد.
(مدیریت نظامی، مدیریت اقتصادی، علمی، اجتماعی همه در اداره انسان و نظام اسلامی مطرح میباشد.)
و چون یكی از اهداف مهم مدیریت اسلامی تكامل و سعادت انسان در تمام كره زمین است و انسان و انسانیت را مورد توجه قرار میدهد و روح وحدت و برادری را تحكیم میبخشد نمیتواند در جهت منافع شخصی حركت كند، باند و گروهی خاص یا حزب و صنف خاصی را در نظر داشته باشد كه در تفكر جهانوطنی اسلام و روح انترناسیونالیستی آن هرگونه طبقه، فرقه، قبیله و قومگرایی مردود است.
حضرت امیرالمؤمنین به بزرگترین مدیر فعال سرزمین مصر، در هدفداری و موضعگیری مدیریت اسلامی مینویسد: «و لا تكن علیهم سبعاً ضاریاً تغتنم اكلهم فانهم صنفان اما اخ لك فیالدین او نظیر لك فیالخلق»
«مالك، با مردم مصر مانند حیوان درنده برخورد نكن، زیرا مردم دو گروهند ‹اِما اخ لك فیالدین› یا برادران دینی تو هستند ‹و اما نظیر لك فیالخلق› و یا اگر مسلمان نیستند همانند تو انسانند.»
- مدیریتهایی كه تنها به تولید و مادیات توجه دارند و ارزشهای انسانی را فراموش كردهاند: 1- مدیریت تیلوریسم (روشهای تیلور در اضافه تولید)
2- مدیریت استاخانویسم (روشهای استاخانوف روسی در بالا بردن تولید كارخانجات صنعتی شوروی)
3- مدیریت مركانتیلیسم (علاقه شدید به افزایش بهرهوری و سودآوری مادی كه به جز سیمای سودگرایانه به چیز دیگری نمیاندیشند)
4- مدیریت علمی نئوكلاسیكها (طرفداران التن میبو)
5- مدیریتهای استبدادی ماكیاولیستی، سوسیالیستی و كاپیتالیستی
با توجه به هدفداری مدیریت اسلامی جهت رشد انسان در تمام ابعاد وجودی، مادی و معنوی، گرچه تولید مناسب یا افزایش تولید در اقتصاد سالم جامعه اسلامی یكی از اهداف ارزنده و سرنوشتساز است، اما همه چیز فدای اضافه تولید نمیشود، تولید باید در خدمت انسان و سعادت و تكامل او باشد نه آنكه انسان در خدمت اضافه تولید یا جهش تولید به عنوان یك ابزار و پیچ و مهره ماشین قرار گیرد و همه استعدادهای ارزشمند او فدا شوند.
چنین طرز تفكری طبیعی است كه صاحبان صنایع و كارخانهداران بزرگ را به خود جذب كرده و حافظ منافع آنان میگردد، از اینرو بلافاصله پس از عرضه مدیریت علمی در غرب، طرفداران فراوانی آنرا ترویج نموده و در مراكز صنعتی ـ تجاری خود بكار گرفتند كه «تیلوریسم» روز به روز رونق و شهرت فراوانی گرفته و به صورت یكی از مكاتب نوین مدیریت معرفی گردید.
و حاصل و رهآورد «تیلوریستها» با همكاری صاحبان صنایع و مراكز كارگری این شد كه: الف) حداكثر بهرهكشی و استفاده را از انسانها به عنوان ابزار تولید داشته باشند.
ب) از نیروی كار ارزان كارگران به صورت اغراقآمیزی استفاده نمایند.
ج) انسان را همانند ماشین بنگرند.
د) نیروی كارگران را در معرض خرید و فروش قرار دهند.
ه) زندگی ماشینی و ماشین را بر انسان و جامعه تحمیل نمایند.
در تمام محافل صنعتی و تجاری بحث بر سر كار ارزان و سود فراوان، در حداقل زمان ممكن بود كه برای رسیدن به این هدف، انواع ماشینهای صنعتی را اختراع نمودند و با شیوهها و روش های استحماری، استثماری فروانی در بهرهكشی انسان ها بكوشند.
در واقع مدیریت علمی راه فئودالیسم، و ألیگارشی، و اریستوكراسی و حكومتهای استبدادی را ادامه میداد با این فرق كه، استفاده از ماشین و انسان را به گونهای علمی تفسیر مینمود.
فئودالها و ألیگارشها و اریستوكراتها كه شب و روز در فكر كار ارزان و تولید و سود فروان بودند، مدیریت كلاسیك را بهترین پل پیروزی شناخته و در تحقق آن كوشیدند. در اینجا باید اضافه كنیم كه:
موافقت مشروط در رابطه با برخی از «اصول مدیریت علمی» تیلوریسم ممكن است وجود داشته باشد، مانند:
«نظم و انضباط، نظارت و كنترل، محاسبه و برنامهریزی، پاداش»
كه در آیات سیاسی و اجتماعی قرآن كریم، به خصوص سوره حدید و انبیاء و نهجالبلاغه در نامه 53 و 45 امام علی به عالیترین و انسانیترین اصول مدیریت میپردازند و اصول مدیریت را همراه با زیربناهای اعتقادی و اخلاقی معرفی میفرمایند.
اما در هدفداری و سمتگیری و كیفیت اجرای اصول مدیریت، اسلام با تفكرات تیلوریسم موافق نیست، زیرا:
1- در تیلوریسم، اساس، اضافه تولید است در صورتی كه در مدیریت اسلامی اساس رشد و كمال انسانهاست.
(«و ما خلقت الجنّ و الانس الا لیعبدون» )
2- در تیلوریسم بالا بردن سطح تولید هدف است و در مدیریت اسلامی بالابردن سطح فكر و علم و معنویت.
(بالا بردن تولید خوب است: «یا ایها الناس كلوا مما فی الارض حلالاً طیباً» اما هدف نیست)
3- در تیلوریسم انسان برای تولید و در مدیریت اسلامی تولید برای انسانهاست.
4- در تیلوریسم تولید در جهت منافع كارفرما و در مدیریت اسلامی تولید در جهت منافع انسانهاست.
(«خلق لكم ما فیالارض جمیعاً» )
5- در تیلوریسم انسان ابزار تولید است و در مدیریت اسلامی ابزار در خدمت انسانهاست.
6- در تیلوریسم حداكثر استفاده از انسان و ماشین، در مدیریت اسلامی حداكثر استفاده از ماشین برای انسان.
7- در تیلوریسم افزایش تولید با حداقل هزینه و مزد اما در مدیریت اسلامی مزد عادلانه برای كارگر مطرح است.
(«و ان لیس للانسان الاّ ما سعی» « وللرجال نصیب مما اكتسبوا» )
8- در تیلوریسم ماشین حاكم است و در مدیریت اسلامی انسان باید بر ماشین حاكم باشد.
(«و لقد كرّمنا بنی آدم ... و فضّلناهم علی كثیر ممن خلقنا تفضیلاً» )
9- در تیلوریسم منافع كارفرماها تأمین است و در مدیریت اسلامی منافع كارگران و كنترل كارفرماها.
(«و لا تأكلوا اموالكم بینكم بالباطل» )
10- در تیلوریسم تفكر مادی و اقتصاد اصالت دارد و در مدیریت اسلامی ارزشها و معنویت
(«انّ اكرمكم عندالله اتقیاكم» )
چون ارزشها و معنویت اساس مدیریت اسلامی است و حضرت امیرالمؤمنین یكی از مدیران و فرمانداران خود را مورد توبیخ قرار داده و میفرماید:
«امّا بَعدُ، فَإنَّ دَهاقینَ أهلِ بَلَدِكَ شَكَوا مِنكَ غِلْظَةً و قَسوَةً، وَ احْتِقاراً وَ جَفْوَةً. وَ نظَرتُ فَلَم أرَهُم اَهلاً لأَنْ یُدْنَوا لِشِركِهِم، وَ لاَ أَنْ یُقْصَوا وَ یُجْفَوا لِعَهدِهِم فَالبس لَهُم جِلْباباً مِنَ اللَّینِ تَشَوبُهُ بِطَرَفٍ مِنَ الشِّدَّةِ، وَ داوِلْ لَهُم بینَ القَسوَةِ والرَّأْفَةِ، وَامْزُجْ لَهُم بینَ التَّقرِیبِ وَ الاْدْناءِ، وَالأبعادِ والإِقْصاءِ. انْ شَاءَ اللهُ.»
«پس از نام خدا و درود. همانا دهقانان مركز مركز فرمانداریت، از خشونت و قساوت و تحقیر كردن مردم و سنگدلی تو شكایت كردند، من درباره آنها اندیشیدم، نه آنان را شایسته نزدیك شدن یافتم، زیرا كه مشركاند، و نه سزاوار قساوت و سنگدلی و بدرفتاری هستند زیرا كه با ما هم پیمانند، پس در رفتار با آنان نرمی و درشتی را به هم آمیز، رفتاری توأم با شدت و نرمش داشته باش، اعتدال و میانهروی را در نزدیك كردن یا دور نمودن، رعایتكن.»
در مدیریت اسلامی، مدیری كه با مردم برخورد خوب ندارد سرزنش میشود یا عزل میگردد كه متن فوق در رابطه با فرمانداری است كه در میان مردم غیرمسلمان مدیریت دارد و مردم آن سامان مشركاند باز هم ارزشهای اسلامی تواضع و فروتنی ملاك بررسیهاست.
اما در تیلوریسم و مدیریت كلاسیك، سنگدلی و قساوت و تحقیركردن كارگران برای كار بیشتر و افزایش تولید، یكی از ویژگیهای مدیران به حساب میآید.
همین نامه توبیخآمیز را امام علی به ابن عباس فرماندار بصره مینویسد و سفارش میكند كه اصول گرایی و ارزشهای اسلامی را به دقت رعایت كند.
مردم بصرهای كه پس از جنگ جمل شورش كردند و با حضرت امیرالمؤمنین جنگیدند، امام هرگز به قصد انتقامجویی و تسویه نمیرود و به فرماندار بصره نوشت:
«فحادث أهلها بالاحسان الیهم و احلل عقدة الخوف عن قلوبهم» ؛ «با مردم بصره با نیكی رفتار كن و گره وحشت و ترس از حكومت را از قلوبشان بگشای»
در مدیریت كلاسیك، كارفرما و مدیران مجازند تا با تمام روشهای استحماری، ایجاد رعب و وحشت نموده، كارگران را به كار گیرند.
- مدیریتهایی كه در مرز منافع شخصی، طبقات حاكم، احزاب سیاسی، اصناف مشخصی پدید آمدند مانند:
1- مدیریت مالتوزیانیسم؛ كه بر اساس سودجویی و منافع شخصی كار میكند.
2- مدیریت اكسپانسیونیسم؛ طرفداران توسعه اراضی حتی بوسیله دخالت نظامی و سیاسی مانند صهیونیسم بینالمللی.
3- مدیریت سندیكالیسم؛ كه برای منافع سازمان اصناف در یك كشوری فعال است.
4- مدیریت فیزیوكراسی؛ كه بر اساس سودجویی و منافع شخصی تبیین میشود كه با كاپیتالیسم و یوتیلیتاریانیسم هماهنگ است.
5- مدیریت فئودالیسمها؛كه منافع خان و ارباب و مالكین بزرگ را مورد توجه قرار میدهد.
6- مدیریت پلوتوكراسی؛ كه مدیریت سیاسی، اقتصادی جامعه در دست سرمایهداران بزرگ است.
7- مدیریت اریستوكراسی؛ كه اشراف و طبقه مرفه مدیریت را در دست گیرند و برای منافع همین طبقه فعال باشند.
چنین طرز تفكری در بسیاری از حكومتهای استبدادی مطرح است كه منافع ملتها و امتها را فدای یك طبقه خاص، اشراف، سرمایهداران، نخبگان، زورمداران میكنند.
و از انواع آزادی، انتخاب، اصالتها و ارزشهای انسانی خبری نیست.
ملاكهای بررسیها در حكومت و مدیریت رأی شخص و یا اشخاص زورمدار و متموّل است. حق و حقیقت مطرح نیست و همه انسانها و تمام امكانات سیاسی، اقتصادی تنها در خدمت یك گروه ممتاز سلطهگر است.