2. دلایل و شواهد جامعیت قرآن در بیانات علّامه
میدانیم که علامه خود رأساً انواع یا اقسامی برای جامعیت قرآن مطرح نکرده و نه درصدد اثبات آنها برآمده است. در واقع برای استخراج دیدگاه علامه ناگزیر از بررسی مطالب و نکاتی هستیم که در آثار ایشان به طور روشن یا بالملازمه بر هر یک از انواع و اقسام جامعیت قرآن دلالت دارد و مستند دیدگاه او و متضمن دلایل وی بر هر یک از اقسام آن میتواند واقع شود.اشاره شد که جامعیت قرآن، مجموعاً بر سهگونه و نه قسم قابل تصویر است و گفتیم که برای هفت قسم از آنها، در مطالب علامه میتوان مستنداتی یافت. در این محور، به بررسی اینگونه مطالب و دلالت آنها برحسب هر یک از انواع و اقسام جامعیت میپردازیم.
جامعیت نوع اول (کمال قرآن از حیث نحوة بیان)
مستند جامعیت نوع اول (به هر دو قسمش) را در عباراتی از کتاب قرآن در اسلام و فرازهایی از تفسیر المیزان میتوان یافت. علامه در اثر اول تصریح میکند که قرآن مجید کتابی است کامل؛ بدین معنی که هم هدف کامل انسانیت را در خود دارد، و هم آن هدف را به کاملترین وجه بیان کرده است. وی سپس هدف انسانیت را جهانبینی کامل و به کار بستن اصول اخلاقی و قوانین عملی مناسب و ملازم با آن جهانبینی ذکر کرده، تصریح میکند که قرآن مجید تشریح کامل این مقصود را بر عهده دارد.
او در این باره به آیاتی از جمله آیة 89 سورة نحل استشهاد میکند و در ادامه به این جمعبندی میرسد: «هر چیزی که بشر در پیمایش راه سعادت و خوشبختی از اعتقاد و عمل به آن نیازمند میباشد، در این کتاب به طور کامل بیان شده است».11ویژگیهایی چون «بیان کردن هدف به کاملترین وجه» و «تشریح کامل مقاصد» و «به طور کامل بیان کردن نیازهای بشر در مسیر سعادت» میتواند مستقلاً معیاری برای جامع بودن قرآن در نحوة بیان آن به حساب آید و به روشنی بر جامعیت قسم اول دلالت دارد.
در برخی از فرازهای المیزان، جامعیت قرآن به گونهای تصویر شده که کمال قرآن در نحوة بیان مسائل را در قیاس با کتابهای سابق آسمانی نشان میدهد. علامه این نکته را از یک روایت استفاده میکند. تحلیل وی از این روایت مبنی بر تفصیل کل شیء بودن قرآن در تمام جهات و تفصیل کل شیء بودن تورات در بعضی جهات، میتواند مستند اصلی قسم دوم از جامعیت قرآن باشد.
قرآن در تمام زمینههای جدی معرفتی که بشر با آن درگیر است، مطالبی دارد که فوق همانندآوری است. پس تحدی عام آن اثبات کنندة اعجازش در تمام جهات یاد شده است. بنابراین لازمة عمومیت این هماوردطلبی قرآن، اشتمال آن بر همة زمینههای معرفتی و مهارتی بشر، و به عبارت دیگر جامعیت آن در تمام جهات است. |
او برای بیان تفاوت قرآن و تورات از حیث تفصیل بودن، به روایتی از امام صادق(ع)12 استشهاد کرده است. در این روایت امام با استناد به سه آیة قرآنی، تفاوت قرآن و عهدین را از حیث جامع بودن توضیح داده است. علامه از فرمایش امام صادق اینگونه استفاده میکند که منظور از تفصیل کل شیء بودن تورات در آیه 145 سورة اعراف، تفصیل بودن آن در بعضی جهات است و نه همه جهات؛ به دلیل وجود «مِن» تبعیضیه در فراز قبلی همین آیه، یعنی «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ»، ولی قرآن تفصیل کل شیء در تمام جهات است. لذا خداوند درباره قرآن فرموده است: «تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ» (نه تبیاناً من کل شیء).
علامه با توجه به بیان روایت توضیح میدهد که عبارت صدر آیه، یعنی «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ» تفسیر کنندة ذیل آیه، یعنی جملة «تفصیلاً لکل شیء»13 است که درباره تورات آمده است. بر اساس صدر آیه تفصیل بودن تورات در تمام جهات مقصود نیست؛ زیرا اگر چنین بود، و تورات تفصیل کل شیء از تمام جهات بود، استفاده از مِن تبعیضیه در عبارت «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ» دیگر وجهی نداشت و صحیح نبود.14
معنای این سخن آن است که قرآن در قیاس با تورات بیانش در طرح و ارائه مسائل کاملتر است، و تمام جهات هر مسئله و موضوعی را که مطرح کرده، رسیده است، اما تورات که احتمالاً اکمل کتب آسمانی قبل از قرآن است، چنین نیست.از اینجا میتوان دریافت که به نظر علامه، قرآن در موضوعات و مسائلی که وارد شده همهجانبه به آنها پرداخته و تمام جهاتشان را به صورتی کامل بیان نموده است؛صرفنظر از اینکه گسترة مسائل آن تا کجاست. بنابراین قرآن از این حیث در قیاس با تورات کامل و جامع است.
جامعیت نوع دوم (کمال قرآن از جهت گستره مسائل و موضوعات)قبلاً اشاره شد که عمدة بیانات علامه در مبحث جامعیت قرآن مربوط به نوع دوم یعنی جامعیت آن از جهت گسترة مسائل و موضوعاتش میباشد. این نوع، اقسام سوم، چهارم، پنجم و ششم جامعیت را پوشش میدهد. به لحاظ اینکه هر یک از اقسام چهارگانه این نوع جامعیت دلایل و شواهد خاص خود را در کلام علامه دارند، آنها را جداگانه بررسی میکنیم.
الف) جامعیت قسم سوم و چهارم
در جامعیت قسم سوم کمال قرآن در قیاس با کتب سابق آسمانی از حیث گسترة مسائل، از هر جهت مدنظر است و در جامعیت قسم چهارم این کمال نه در تمام جهات بلکه در جهاتی خاص مراد است. گفتیم که علامه این نوع جامعیت را در پرتو اوصافی چون اقوم بودن و مهیمن بودن قرآن و در موردی ذیل تعبیر جامع بودن اسلام طرح و بررسی کرده است.
وی در تفسیر آیه إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ (اسراء: 9) اقومیت قرآن را هم در قیاس با ادیان دیگر و هم شرایع الهی سابق، اینگونه تصویر میکند که قرآن از آن جهت نسبت به سایر ادیان آسمانی اقوم است که آنها به بعضی از نیازهای پیروانشان پاسخ گفته و سودمند به حالشان میباشند، اما امور دیگری را که خیر بشر در آنهاست، واگذاشتهاند، یا اگر برخی از نیازها را پاسخ گفتهاند که مطابق با میل و خواسته آنهاست، در مقابل، بخش زیادی از نیازهای آنان را که صلاح و خیرشان در آن است، برآورده نمیکنند؛ در حالی که اسلام و قرآن به زندگی انسان و جمیع امور مهم دنیا و آخرتش توجه و قیام نموده، بیآنکه نیازی را واگذارد.
پس قرآن انسان را به دین حنیفی هدایت میکند که نسبت به سایر ادیان در این جهت اقوم و استوارتر است. اما اقومیت قرآن در قیاس با شرایع الهی سابق، همانند شریعت نوح و موسی و عیسی که ظاهر آیه نیز همین احتمال را تأیید میکند، از آن جهت است که دین حنیفی که قرآن بدان هدایت میکند کاملتر از ادیان سابقی است که کتابهای آسمانی پیشین حامل و حاوی آن بودند؛ زیرا شریعت و دین حنیفی که قرآن متضمن و معرف آن است، شامل معارفی است که عقل بشر در بالاترین سطح ممکن، گنجایش و تحمل آن را دارد، و هم دربردارندة احکام و مقرراتی است که تمام اعمال و رفتارهای فردی و اجتماعی انسان را پوشش میدهد و چیزی را فروگذار نکرده است.15
از این بیانِ علامه دربارة جامعیت قرآن در مقایسه با ادیان گذشته، جامعیت قسم سوم و در قیاس با شرایع پیشین جامعیت قسم چهارم قابل استفاده است؛ زیرا بر گستردگی دایرة پاسخگویی قرآن نسبت به جمیع نیازهای زندگی و نیز کاملتر بودن شریعت و احکام و مقررات موجود در قرآن تأکید کرده است.علامه در ذیل آیه 13 شوری نیز تصریح میکند که شریعت پیامبر اسلام جامع همة مسائل ریز و درشت و اهم و مهم عقاید و احکام است؛ برخلاف شرایع پیشین که محدود به نیاز و حال و وضعیت همان امتها و در حد استعداد آنان بود.16
این بیان هم بهطور ضمنی دال بر جامعیت قسم چهارم است و کامل بودن قرآن را از جهت گسترة مسائل و پاسخگویی به نیازهای بشر در قیاس با شرایع سابق میرساند؛ چه، لازمة جامعیت اسلام نسبت به شرایع پیشین، جامعیت منشور و مصدر اصلی تعالیم و آموزههای این دین، یعنی کتاب آن در مقایسه با کتابهای شریعتهای سابق میباشد.
بهعلاوه، وی در تفسیر آیة 48 سورة مائده که در آن، قرآن تصدیقکننده کتب پیشین آسمانی و مهیمن بر آنها معرفی شده، میگوید که معنای هیمنه داشتن قرآن بر کتب آسمانی سابق آن است که قرآن با توجه به وصف تبیان کل شیء بودنش در قیاس با کتب آسمانی سابق، اصول ثابت و غیرمتغیرشان را حفظ، و فروع آنها را که به تناسب شرایط زمان و بر حسب تکامل و ترقی زندگی بشر قابل تغییر و تبدیل است، نسخ و جایگزین کرده است.17او در توضیح همین آیه در یکی دیگر از آثار قرآنی خود نوشته است: «قرآن مجید به حقیقت مقاصد همه کتب آسمانی مشتمل است و زیاده».18 هر یک از نکات یادشده نیز به روشنی بر جامعیت قسم سوم و چهارم دلالت دارند.
با سیر و بررسی در متن تعالیم اسلام، میتوان به این امر واقف شد که اسلام از طریق بیان کلیات در قرآن و ارجاع جزئیات به پیامبر اکرم، متعرض ریز و درشت معارف الهی فلسفی، اخلاق فاضله، قوانین فرعی دینی اعم از عبادی، معاملی، سیاسی، اجتماعی و هر آنچه که با فعل و عمل انسان تماس و ارتباط مییابد، شده است؛ البته بر مدار فطرت و اصل توحید. |
ب) جامعیت قسم پنجم و ششم
در جامعیت قسم پنجم و ششم، کمال قرآن از حیث گسترة مسائل و موضوعاتش به صورت ذاتی، و نه نسبی ملاحظه میشود؛ با این تفاوت که در قسم پنجم قید خاصی برای تعیین نوع مسائل و موضوعات وجود ندارد و دایرهاش عام است، برخلاف قسم ششم که محدود به نیازهای هدایتی و سعادت و امثال آن است. اولی را عمدتاً در کلام علامه ذیل بحث تحدی میتوان پی جست، و قسم اخیر را نوعاً ذیل تفسیر آیات و روایات مختلفِ مرتبط با تبیان و تفصیل بودن قرآن برای همه چیز.جامعیت قسم پنجم: کاملبودن گستره مسائل قرآن، فینفسه و در تمام جهات.
عمومیت تحدی و جامعیت قرآن
نکاتی که علامه در باب تحدی عام قرآن و نیز تحدی آن به علم و معرفت بیان کرده، دلالت بر کمال قرآن از حیث اشتمال آن بر همه مسائل و معارف دارد. بیانات وی دربارة عمومیت تحدی و اعجاز قرآن مبیِّن آن است که هماوردطلبی عام قرآن برای همانندآوری، مستلزم اعجاز همهجانبه و بالتبع جامعیت این کتاب در تمام جهات است. وقتی قرآن به همة موضوعات و مسائلی که برای انسان امکان ورود فکری و عملی در آنها میسر است، تحدی میکند، لازمهاش جامع بودن و اشتمال آن بر همة آن مسائل در حد اعجاز است.
وی ذیل آیة 23 سوره بقره، مبحثی را با عنوان «اعجاز القرآن» میگشاید و این بحث را مطرح میکند که قرآن در آیات مختلفی به اعجازش تحدی کرده؛ آنچنان که همة آنها به گونهای استدلال بر معجزه بودن آن محسوب میشوند. سپس در ادامه میگوید که عامترین مراتب تحدی مربوط به آیة 88 سورة اسراء است؛ چه، در این آیه، هم همگان اعم از جن و انس را به همانندآوری فراخوانده، و هم علاوه بر بلاغت بیانی و جزالت در اسلوب، به هر خصوصیت و صفت ویژهای که قرآن دربردارد، اعم از معارف حقیقی، اخلاق فاضله، احکام و قوانین، خبرهای غیبی، و علوم و معارف نامکشوف و غیر آن تحدی نموده است.
علامه در ادامه اضافه میکند که عمومیت تحدی نسبت به جن و انس در صورتی معنا دارد که دایرهاش تمام اوصاف و ویژگیها و زمینههایی را که امکان تفاضل و سبقتجویی در آنها وجود دارد، دربرگیرد. بر این اساس، قرآن برای فرد بلیغ و سخنور در بلاغتش، و برای حکیم در حکمتش، و برای عالم در علمش، و برای عالم علوم اجتماعی در تخصص خاص خودش، و برای قانونگذاران و حقوقدانان در قانونگذاریشان، و برای اهل سیاست در سیاستشان، و برای حاکمان و والیان در حکومتشان، و برای تمام جهانیان در آنچه به صورت همگانی بدان دست نمیتوانند یافت، مانند غیب، اختلاف در حکم و علم و بیان، معجزه است و کسی مانند آن را نمیتواند بیاورد. پس قرآن مدعی عمومیت اعجاز خود از تمام جهات است.19
بیان فوق حاکی از آن است که به نظر علامه، هر آنچه را که آحاد یا مجموعه افراد انسان یا جن بتوانند در آن امکان فضل و برتری یابند، مشمول عمومیت تحدی در آیة 88 اسراء میگردد. این سخن بدان معناست که قرآن در تمام زمینههای جدی معرفتی که بشر با آن درگیر است، مطالبی دارد که فوق همانندآوری است. پس تحدی عام آن اثبات کنندة اعجازش در تمام جهات یاد شده است. بنابراین لازمة عمومیت این هماوردطلبی قرآن، اشتمال آن بر همة زمینههای معرفتی و مهارتی بشر، و به عبارت دیگر جامعیت آن در تمام جهات است.
جامعیت و تحدی به علم و معرفت
علاوه بر تحدی عام، علامه وقتی گونههای خاص تحدی را مطرح میکند، تحدی قرآن به علم و معرفت را مورد توجه قرار داده، میگوید که گاهی قرآن از طریق آیاتی چون وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ (نحل: 89) وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ (انعام: 59) و امثال آن، به خصوصِ علم و معرفت تحدی کرده است. با سیر و بررسی در متن تعالیم اسلام، میتوان به این امر واقف شد که اسلام از طریق بیان کلیات در قرآن و ارجاع جزئیات به پیامبر اکرم، متعرض ریز و درشت معارف الهی فلسفی، اخلاق فاضله، قوانین فرعی دینی اعم از عبادی، معاملی، سیاسی، اجتماعی و هر آنچه که با فعل و عمل انسان تماس و ارتباط مییابد، شده است؛ البته بر مدار فطرت و اصل توحید.
از سوی دیگر، بقاء انطباق این امور بر صلاح انسان را با گذشت زمان با آیاتی چون آیة 9 سورة حجر و آیة 42 سورة سجده بیان و تضمین کرده است، پس قرآن کتابی نیست که نسخ و تحول و تکامل پذیرد.20حاصل سخن علامه این است که قرآن از جهت علمی معجزه است. از این بیانِ علامه تلویحاً استفاده میشود که قرآن باید مشتمل بر علوم گوناگونی باشد که فوق همانندآوری است، و اگر چنین است، پس جامع آن علوم مختلف است؛
زیرا، مراد ایشان از علم و معرفت، نوع خاصی از معرفت، همانند معرفت تجربی نیست، بلکه معرفت را به صورت مطلق مطرح کرده که شاخههای مختلف دانش را دربرمیگیرد. از سوی دیگر، با فرض اشتمال قرآن بر کلیات تعالیم اسلام و هر آنچه به نحوی با فعل و عمل آدمی ارتباط دارد، و مصونیت آن از همانندآوری و تغییر و تحول و تکامل، باید این کتاب حداقل جامع اصول و کلیات تمام علومی باشد که با عمل انسان ربط پیدا میکنند.
جامعیت قسم ششم
کامل بودن گسترة مسائل قرآن، فی نفسه و در محدودة خاص این قسم از جامعیت قرآن در کلام علامه با تفصیل بیشتری بیان و تحلیل شده است. عمدة مباحث ایشان در تفسیر آیات مربوط به قلمرو موضوعی قرآن، بالاخص ذیل تعابیری چون «تبیانا لکل شیء» و «تفصیل کل شیء» بر مدار همین قسم دور میزند. غالباً علامه جامعیت قرآن را در محدوده هدایت،21 یا نیازهای مرتبط با سعادت بشر،22 یا در راستای کمال اخروی،23 یا نیازهای دینی،24 یا شئون مربوط به انسانیت انسان25 و امثال آن مطرح کرده، و گسترة موضوعی آن را در سه مقوله کلی «معارف حقیقی»، «اخلاق فاضله و آداب حسنه» و «احکام و شرایع» محدود میکند. مفاد مجموعة این عبارات جامعیت قسم ششم، یعنی بیان همة مسائل و نیازهای هدایتی بشر در قرآن را دلالت دارد.
پی نوشت :
1. ر.ک: جلالالدین السیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، نوع 65.
2. کندوکاو آرا و دیدگاه علامه طباطبایی در سایر محورها را به مجال و فرصتی دیگر موکول میکنیم.
3. ر.ک: امیررضا اشرفی، طرحی نو در بررسی مبانی و قواعد تفسیری علامه طباطبایی، دکتری مدرسی الهیات و معارف اسلامی،گرایش علوم قرآن و حدیث، مرکز تربیت مدرس دانشگاه قم، 1385، صفحات135 ـ 146؛ علیرغم تلاش شایستة نویسنده، تحلیل و بررسی دیدگاه علامه در زمینة جامعیت قرآن در این رساله به صورت همهجانبه و مستوفی صورت نگرفته است.
4. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ص 22 و 23.
5. ر.ک: همو، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 147.
6. ر.ک: همان، ج 1، ص 59.
7. ر.ک: همان، ج 12، ص 325.
8. ر.ک: همان، ج 7، ص 81 و 82؛ همو، قرآن در اسلام، ص23.
9. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ص 22 و 23.
10. تقسیم دیگری که ممکن است برای جامعیت قرآن عرضه شود این است که قرآن یا فینفسه جامع است یا در قیاس با کتب آسمانی سابق. در هر یک از این دو صورت، یا جامعیت آن مطلق است یا مقید به قید خاصی. در هر یک از صور یادشده، حد بیان مطالب در آن، یا به صورت اجمالی است یا همهجانبه و تفصیلی. بررسی صحت، دقت و کارآیی این تقسیم مجال دیگری میطلبد.
11. سیدمحمدحسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ص 22 و 23.
12. ر.ک: محمد بن الحسن الصفار، بصائر الدرجات، ص 247 و249؛ محمد بن مسعود العیاشی، تفسیر العیاشی، ج 2، ص 266، روایت 85 .
13. این جمله در سوره انعام آیه 154 نیز در وصف تورات آمده است: ثُمَّ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ تَماماً عَلَی الَّذِی أَحْسَنَ وَ تَفْصِیلاً لِکُلِّ شَیْءٍ.
14.ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 147.
15. ر.ک: همان، ج13، ص 47. سپس علامه برای تأیید این برداشت به آیة 48 سورة مائده که در آن، قرآن مهیمن بر تورات و انجیل معرفی شده، استشهاد میکند و آن را مساوی با اقوم بودن به معنای مزبور میداند (همان).
16. ر.ک: همان، ج 18، ص 28 و 29.
17. ر. ک: همان، ج 5، ص 348.
18.سیدمحمدحسین طباطبایی، قرآن در اسلام، ص 22.
19. ر.ک: همو، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 59 و60.
20 ر.ک: همان، ص 62 و 63.
21. ر.ک: همان، ج 12، ص 325.
22. ر.ک: همان، ج 7، ص81 و 82؛ همو، قرآن در اسلام، ص 23.
23. ر.ک: همان، ج 2، ص130.
24. ر.ک: همان، ج 11، ص280 و ج 14، ص 255.
25. ر.ک: همان، ج 5، ص 20.
حمید آریان/ عضو هیئت علمی گروه تفسیر و علوم قرآن مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
منبع: دوفصلنامه قران شناخت شماره 1