چه هراسی دارد تربیت کردن ! اما چگونه است که ما به هراس نمی افتیم ؟
چگونه است که در هنگام شکل دادن روان و عواطف کودکان به هراس نمی افتیم ؟ وچگونه است که در هنگام جراحی روان و شخصیت متربیان به دلهره و اضطراب دچار نمی شویم ؟ این در حالی است که در هنگام جراحی یکی از اعضای جسم کودک همگی به فقدان توانایی خود اعتراف می کنیم و تنها متخصص رشته جراحی را لایق این اقدام حساس و ظریف می دانیم . مگر ممکن است کسی بدون تخصص و بدون بهره گیری از آموزش های پیچیده و مهارت های علمی و تجربی بتواند جرات دست زدن به جراحی راداشته باشد ؟
پس چگونه است که ما برای دستکاری احساسات و عواطف کودکان ، و اصلاح شخصیت آنان هیچگونه اضطراب و دلهره ای ندایم و هر چه به ذهنمان رسید ، به عنوان راه حل تربیتی و روشهای درمانی ارائه می دهیم ؟
آیا تربیت یا اصلاح شخصیت و تغییر رفتار یک انسان که نوعی جراحی روانی محسوب می شود ، هراسی کمتر از جراحی مغز و اعصاب دارد ؟
آیا وقتی کودک دچار افسردگی ، شب ادراری ، ناخن جوی ، اضطراب جدایی و ... می گردد ، می توانیم با هر نسخه ای که به ذهنمان می تراود ، راه حل های درمانی را ارائه بدهیم ، بدون اینکه بدانیم این گونه راه حل ها چه عوارضی به دنبال خواهد داشت ؟