" دراکولا "
پرنس " ولاد " چهارم یا پرنس " ته پس* "- از سال 1455 تا سال 1462 در منطقه ای
بنام " ترانسیلوانیا ** " که درقلمرو کشور رومانی فعلی میباشد – حکومت میکرد. "
ولاد " از کشتن و حذف کردن دشمنان خود – و همچنین از انتقادگران و درباریان تملق
گویی که به حد کافی زبان به تعریف و تمجید از او باز نمیکردند- و بالاخره تمام ان
اشخاصی که به طرز دلپسندی مورد توجه او قرار نمیگرفتند, لذتی وافری میبرد . گاهی از
اوقات به چوب کشیدن افرادی را به عنوان تفریحات هنگام شام – در اطراف میز غذاخوریش
– برنامه ریزی میکرد . روزی به یکی از مهمانانش گفت : ایا از این منظره بوی ناراحت
کننده و زننده ای بمشام میرسد.؟! مهمان بخت برگشته با دیدن ان منظره - حالت تهوع
بهش دست داد و نتوانست جلوی خود را بگیرد . " ولاد " گفت : من نمیتوانم اجازه ندهم
که بینی حساس شما این بو را استشمام نماید – ولی میتوانم شما را در طبقه بالای ان
منظره قرار دهم تا ان بوی زننده به مشام شما نرسد و انگاه با علامت سر به یک سرباز
دستور داد : این اقا را از اینجا ببرید – او را در چوبه داری که بلندتر از بقیه است
قرار دهید .!! مهمان بینوا و بدشانس پرنس " ولاد " را از جایش بلند کردند و پاهایش
را از هم جدا نمودند و در وضعیت بازی قرار دادند . سپس یک چوب نوک تیز را به درون
بدن او فرو کردند – تا مردک بینوا با تمام وزنش بر روی ان قرار گیرد – درست مثل
اینکه به روی ان چوب بلند نشسته باشد – سپس ان چوب را بلند کرده و در جایش مستقر
نمودند – به گونه ای که ان مهمان بدبخت قادر بود از ان بالا به دیگر قربانیانی که
مثل او بودند – نگاهی بیندازد – قربانیانی که مثل خودش بر چوب هائی که در بدنشان
فرو رفته بود, به حالت ایستاده باقی مانده بودند – شاید در ان زمان – دیگر بوی انها
بمشام این مهمان بیچاره نمیرسید . " ولاد " را با نام دیگری نیز میشناختند : "
دراکولا " .!! بله همینطور است – براستی یک دراکولای حقیقی و تاریخی وجود داشته
است.! دراکولائی که خون اشام خیالی که بر پرده سینما نمایان میشود, شخصیتی بسیار بی
ازار و اهلی میسازد – دراکولایی که هیچ شباهتی به این خون اشام واقعی نداشته است
این دراکولا , پرنس " ولاد" چهارم از سرزمین " والاسی " نام داشته است . کلمه
کهنسال رومی " دراکو " یعنی اژدها و " دراکولا " به معنی پسر اژدها میباشد . کلمات
لاتین برای اهالی رومانی در دوران قرون وسطی ناشناخته نبوده است و حتی امروزه نیز
از بعضی از کلماتی که ریشه لاتین دارند – برای محاوره استفاده می کنند . با اینکه
رومانیایی ها به زبان اسلواکی صحبت و تکلم می کنند – ولی تعدادی کلمات بیگانه در
زبانشان وجود دارد . رومانیایی ها ادعا می کنند که از نوادگان رومی های فاتح
میباشند که به مدت دو قرن در انجا حاکم بودند – و ان ایالت را " داسیا " مینامیدند
– بنابر این اظهار – انان اصرار دارند که کشورشان را رومانی بخوانند نه رومانیا که
در نقشه ها و دایره المعارف ها به این گونه نوشته میشود . حال برگردیم بر سر " ولاد
" چهارم – به چه دلیل "ولاد" چهارم یا همان " ته پس " را " دراکولا " میخوانند.؟
برای انکه پدرش "ولاد" سوم به "نظام اژدها" ملحق شده بود . این نظام – مجمع اتحادیه
تعدادی شاه و شاهزاده از منطقه اروپای مرکزی بود , که از قدرت در حال صعود
امپراطوری عثمانی به شدت متنفر بودند . " ولاد " سوم علامت اژدها را بر روی سکه ها
و درفش و بیرق های – وتمام وسائلی که سمبل مبارزه و نبرد خود بود, منعکس ساخت – وازاین روی خود را "دراکول " مینامید که همان اژدها معنی میدهد – او از این لقب بسیار
خرسند و رازی بود . پسر او نیز به همان اندازه از لقب کنت " دراکولا " احساس
سربلندی و افتخار میکرد . در سال 1444 دراکول یا همان " ولاد " سوم توسط سلطان مراد
عثمانی اسیر گشت, اما با دادن پسر نوجوانش به عنوان گروگان ازاد شد . "دراکولا "
یاهمان " ته پس " در نوجوانی سالهای زیادی در اسارت بسر برد و بیشتر عمرش را زندانی
بود – عاقبت " دراکولا " در سال 1454 به عنوان قسمتی از یک عهدنامه صلح – آزاد و
از بند رها شد . او پس از ازادی چنان انتقامی از دشمنانش گرقت- که در بیرحمی و
شقاوت تا هنگام به قدرت رسیدن هیتلر و استالین بی سابقه بود . هر بار که ترکها به
ملک او نزدیک میشدند, او با لشکر سواره نظام خود انها را محاصره مینمود و بعد سر
فرصت انها را به چوبهای بلند میخکوب میکرد . او جنگهای خشونت امیز بسیاری را ترتیب
داد تا بتواند ترک های بیشتری را اسیر کند . در یکی از نبردها ترک ها قاصدی را برای
مذاکره نزد " دراکولا " فرستادند– این فرستاده با پیمانی به نزد او امده بود که
امنیت جانی او را تضمین میکرد ( در طول تاریخ قاصدها و پیک ها از امنیت جانی کافی
برخوردار بودند ) – اما این قانون تاثیری بحال این مرد بینوا نکرد – " دراکولا "
بلافاصله وسایل شکنجه او را فراهم نمود و دست بکار شد .!! او با دقتی فراوان عمل
میکرد, بطوری که زندانی اش همیشه هوش و حواس خود را حفظ میکرد – شایع است که این
فرستاده بیچاره چندین روز طول کشید تا بمیرد .!! کشتارهای وحشتناک و همگانی که
"دراکولا" انجام میداد – باعث شد تا مردم لقب " ته پس " را به او بدهند . به گفته
اسقف " ارلو " که احتمالا یکی از فاضلترین و قابل اطمینان ترین تاریخ نویسان ان
زمان محسوب میشود – " ولاد " چهارم دستور کشتن صدها هزار نفر انسان را- که در حدود
بیست هزار نفر انها در " براسوف " بودند – را در کمال خونسردی و بیرحمی صادر کرد –
البته این قتل عام در یکروز صورت گرفت . اکثر این مردم یا ترک بودند و یا بیگانگانی
که در سالهای دور به انجا مهاجرت کرده بودند . شاید شما عزیزان با خواندن این مطلب
بگوئید – در طول تاریخ انسانهای خونخوار وحشی چون اسکندر مقدونی – تیمور لنگ و
افراد بسیار دیگر, هم بودند که دست به کشتار وحشتناک انسانها میزدند . من هم با شما
موافقم – اما تفاوت کشتار انها با این موجود دیوانه در این است که انها برای تسخیر
شهر یا کشوری دست به این جنایت میزدند و " دراکولا "برای تفریح و لذت- مثلا تیمور
لنگ در خاطراتی که بقلم خودش نوشته شده است, بارها اشاره میکند که شهرهای که در
برابرش مقاومت میکردند از جمله نیشابور و سبزوار و شیراز و اصفهان را بعد از ان که
تسخیر کرد – فرمان داد که زن و مرد را بکشند – حتا در سبزوار از سرهای قربانیان خود
مناره ای ساخت که از نود هزار سر تشکیل شده بود . اما ان کشتارها فقط برای تفریح
نبود – من در این مطلب بسیار سعی کرده ام تا از عنوان کردن مسائلی که شرم اور است
خوداری کنم . مثلا در یک مهمانی "دراکولا" دستوری صادر میکند که تصورش هم انسان را
مغموم و شگفتزده خواهد کرد . در یک میهمانی که فرمانداران و لشکریان بهمراه
بستگانشان در ان شرکت داشتند, به فرمانداری میگوید : بهمراه تمام اعضای خانواده نزد
او بروند و کنارش بنشینند – انگاه به فرماندار میگوید : اگر میخواهی خود و فرزندانت
زنده بمانید, باید در حضور تمام مهمانان و فرزندانت - سینه زنت را از بیخ ببری و
انرا بخوری – این نمونه کوچکی از جنایات " دراکولای " واقعی تاریخ است .!! تفریح و
سرگرمی مورد علاقه اش – فرو کردن چوبهای تیز و بلند به ماتحت انسانها بود –او این
طرز شکنجه را با شکلها و مدل های متنوعی انجام میداد – که بنا به سن و رتبه و جنسیت
و یا شرایط مخصوص فرق میکرد, او عادت داشت که قربانی های خود را که پیوسته در حال
فریاد و ضجه کشیدن بودند- با دقت و وسواس عجیبی در اشگال هندسی متنوعی صف ارائی
نماید .!! و اغلب انها را در اطراف شهر – بصورت دایره ای بسته بر زمین میخکوب میکرد
– بطوریکه اهالی شهر در کوچه و بازار به هر سو که نگاه میکردند, با مناظر این
قربانیان روبرو می شدند .! با اینحال روزهایی وجود داشت که " دراکولا " از شکنجه
دادن مردم نیز خسته میشد و به همین دلیل به دنبال تفریحات دیگری می گشت . روزی
دستور داد که فقرا و گدایان " والاسی " را به کاخ بیاورند و انها را سیر کنند -
قبل از همه به ملازمان امر کرد انها را به حمام برده و لباسهای فاخر بر تن انها
کنند - بر سر میز شام به هر کدام کیسه ای زر داد – و هنگامی که مسکینان و فقرا از
دست و دلبازی "دراکولا" خرسند شده بودند- چهره واقعی او اشکار شد , در باغ تعدای
دیگ بزرگ اماده طبخ بود – هر کدام از گدایان را درون دیگی کرد و روی اتش گذاشت .!!
"دراکولا " به حادثه نویسی دستور داده بود که تمام حوادث و وقایع هایی را که از
شکنجه کردن – انسانها و دشمنانش اتفاق می افتد , ضبط و ثبت کند – او جنایات وحشیانه
خود را هنری میدانست که دیگران از فهم ان عاجزند .!! چند مجسمه ساز و نقاش را مجبور
کرده بود, که از خلق هنرش – تابلو و مجسمه بیافرینند .!! امروزه از ان اثار هولناک
- تنها مجسمه های ویران شده ای باقی مانده که یادگاری از جنایت این موجود پلید و
بیمار است . یکبار تعدادی از سیاستمداران عثمانی به نزد او امدند – انها بنا به سنت
و رسم خود لباسهایی محلی و کلاه های بلندی بسر داشتند – و با این حالت در مقابله "
دراکولا " ادای احترام کردند – " دراکولا " برای انکه به انها نشان دهد که ترجیح
میدهد ملاقات کنندگانش بی کلاه به نزد او حاضر شوند, دستور داد کلاه های این ترک ها
را بر سرهایشان میخکوب کنند.!! – او از چاپلوسان و کسانی که از او تعریف و تمجید
میکردند – خوششان می امد . روزی " دراکولا " دو راهب را که از صومعه دور دستی امده
بودند – به نزد خود پذیرفت, وبا غرور سربلندی زیادی انها را بیرون کاخ برد- و صفوفی
از انسانهای به چوب کشیده را که در محوطه حیاط بودند به انها نشان داد . یکی از
راهبان با حالتی تائید کننده سرش را تکان داد و گفت : شما از جانب خداوند انتخاب
شده اید که شروران و بدکاران را مجازات نمائید – اما رفیق و همراه ان راهب را که با
جسارت و شجاعت تمام – ناراحتی و نارضایتی خود را بیان کرده بود, به چوب کشید . "
دراکولا " از سئوال کردن مهمانانش لذتی وافر میبرد – و چنانچه به این نتیجه میرسید
که پاسخ خوب و مناسبی به سئوالش داده شده – از کشتن انها چشم پوشی میکرد . در یک
جشن که مهمان " دراکولا " یک اشراف زاده لهستانی بنام " بندیکت دو بوتیور " بود –
پس از صرف شام, تعدادی مستخدم ناگهان یک نیزه طلائی را به داخل اطاق پذیرائی اوردند
و انرا مستقیم در برابر " دو بو تیور " که با احتیاط مشغول تماشا کردن این برنامه
بود بر زمین فرو کردند . " دراکولا " لبخند زنان گفت : بمن بگوئید برای چه دستور
دادم این نیزه را اینجا بیاورند .؟!- شاهزاده لهستانی پاسخ داد : عالی جناب! حدس
میزنم که یک اشراف زاده توجه شما را بخود جلب کرده است . " دراکولا " با لبخند گفت
: خوب گفتید – شما نماینده کشور بزرگی هستید و من این نیزه را به احترام شما –
مخصوصا در این تالار جای دادم . مرد لهستانی از شهرت شوم "دراکولا " در ارتباط با
این شوخی های مهلک اگاهی داشت, وبه این نتیجه رسید که منظور از " این احترام "
همان فرو کردن چوب در بدنش بود . او به سرعت شروع به صحبت نمود و گفت : عالی جناب!
چنانچه من برای انجام کاری مسئول بوده ام که مجازاتش مرگ است, از شما تقاضا نخواهم
کرد که مرا عفو کنید و از کشتن من صرف نظر نمائید – زیرا شما خود بهترین قاضی
میباشید – بنابر این شما مسئول مرگ من نخواهید بود – بلکه تنها خودم مسئول خواهم
بود . " دراکولا " شروع به خندیدن کرد وگفت : چنانچه اینگونه بمن پاسخ نداده بودید
– بطور حتم یقین شما را به این نیزه میخکوب میکردم . جنایت و کشتاری که " ولاد "
چهارم معروف به " ته پس " در مرکز " والاسی " انجام داد برای همیشه در تاریخ ثبت
شده است . " ترانسیلوانیا " سرزمینی است, که " دراکولای " واقعی انرا جولانگاه خود
کرده بود . این منطقه بیش از 1000 سال جزء سرزمین مجارستان قلمداد می شد, اما
رومانی پس از جنگ جهانی اول انرا به تصرف خود دراورد . البته در عصر حاضر جز چند
مجسمه ویران و قله ای مخروبه – چیز زیادی از "ترانسیلوانیا" و "دراکولا " باقی
نمانده است . نکته دیگر که باید توضیح دهم – در هیچ روایت و اسنادی به خون اشامی و
نوشیدن خون توسط " ته پس " اشاره نشده است . اولین بار نویسنده ای بنام " برام
استوکر " شخصیت افسانه ای " دراکولا " را خلق کرد, خون اشامی که زادگاهش "
ترانسیلوانیا " است – بعدها از این داستان – فیلم ها و تاترهای مختلفی ساخته شد .
اما همانگونه که در بالا اشاره کردم - خون اشام برام استوکر در برابر " دراکولای "
واقعی – براستی موجود بی ازار و کوچکی است