• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادب و هنر > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادب و هنر (بازدید: 2338)
جمعه 10/6/1391 - 14:21 -0 تشکر 536664
" خون اشام

اینم یه مطلب برای كسانی كه میخوان بدونن خون آشام واقعا" وجود داشته یا نه:

جمعه 10/6/1391 - 14:22 - 0 تشکر 536667

در اکثر فرهنگها و افسانه ها – در ارتباط با موجودات خون اشام مطالبی گفته میشود که
امروزه تقریبا همگانی و جهانی شده است . علاقه مندان به فولکلور و فرهنگ و اداب و
رسوم ملل مختلف, افسانه ها و داستان هایی از هیولاهای انسان نمایی که خون انسان را
می مکیدند – یافته بودند . افسانه هائی که در تاریخچه بابل قدیم در هندوستان و چین
دیده میشود – این داستانها از وسعت و تنوع بسیار زیادی در قلمرو تمدنهای نخستین
برخوردار است . مثلا در کتیبه های مصری از موجودات خون اشام – هنگام صحبت از مردگان
بحث شده است . "مونتاگ سامرز " دانشمند انگلیسی بسیار سرشناس – که کارهای بسیار
عجیبی از او دیده میشود – دو جلد کتاب از دیده ها و شنیده ها درباره موجودات خون
اشام, از میان افسانه های اقوام مختلف جهان گرداوری کرده است . او میگوید: یونانیان
باستان نیز به موجودات خون اشام عقیده داشتند – و دیگر اینکه بربرها این قسمت از
تاریخ فرهنگی و اعتقادی یونانیان را گرفته اند و انرا سراسر اروپا پخش کرده اند .
در اعتقادات کهن – موجودات خون اشام ارواح خبیثی بودند که شبها قبرهای خود را ترک
میگفتند و در یک نوع حالت خواب توام با خلسه – به جستجوی افراد آواره و گمشده می
گشتند تا حنجره انان را با دندان سوراخ نمایند و خون انان را بمکند . جسد یک خون
اشام همیشه تازه و سالم بود و تنها راه از بین بردن ان – سوزاندن جسد و یا به چوب
کشیدن ان بود است . در گزارشات و یادشتهای تاریخی بر جا مانده از قرون وسطی در
اروپا, داستانهای زیادی از دهکده نشینانی وجود دارد که اجسادی را نبش قبر میکردند و
انها را به حالت سرپائین به دار می اویختند تا موفق به نگه داشتن انها در قبرهایشان
شوند . در انگلستان هم تا سال 1823 – قانون سوراخ کردن قلب افرادی که دست به خودکشی
میزدند – کماکان برقرار بود . اعتقاد مردم بر این بود که اشخاصی که دست به خودکشی
می زدند, برای مبدل شدن به خون اشامی هراسناک – استعداد و تمایل بیشتری را دارا
میباشند . به غیر از این دسته از مردم, مجرمین قانون و حرامزاده ها و افرادی که از
کلیسا طرد شده بودند, در دسته خون اشام ها محسوب می شدند . من اگر بخواهم تمام
افسانه یا حکایتهای واقعی را درباره خون اشامی برای شما بگویم این مطلب بسیار زیاد
خواهد شد,

جمعه 10/6/1391 - 14:24 - 0 تشکر 536668

شاید بگوئید حکایت واقعی .؟!! متاسفانه افرادی بودند که از این کلام
تورات که با تاکید امده : خون حیات است ( فصل 12 ایه 23 ) سواستفاده کرده و دست به
کارهای وحشتناکی میزدند انها با استحمام خون و نوشیدن ان به تصور ابلهانه دنبال
حیات ابدی بودند – البته در اینجا باید نکته ای را برای شما بازگو کنم – که افرادی
هم هستند که موجوداتی را میبینند و از ان میهراسند که برای من و شما قابل رویت نیست
– که اصولا به انها جن زده میگویند . اما چه ارتباطی بین " خون اشام " و " دراکولا
" وجود دارد.؟ ایا " خون اشام " همان " دراکولا " است.؟!!
 .

جمعه 10/6/1391 - 14:25 - 0 تشکر 536669


" دراکولا "


پرنس " ولاد " چهارم یا پرنس " ته پس* "- از سال 1455 تا سال 1462 در منطقه ای

بنام " ترانسیلوانیا ** " که درقلمرو کشور رومانی فعلی میباشد – حکومت میکرد. "
ولاد " از کشتن و حذف کردن دشمنان خود – و همچنین از انتقادگران و درباریان تملق
گویی که به حد کافی زبان به تعریف و تمجید از او باز نمیکردند- و بالاخره تمام ان
اشخاصی که به طرز دلپسندی مورد توجه او قرار نمیگرفتند, لذتی وافری میبرد . گاهی از
اوقات به چوب کشیدن افرادی را به عنوان تفریحات هنگام شام – در اطراف میز غذاخوریش
– برنامه ریزی میکرد . روزی به یکی از مهمانانش گفت : ایا از این منظره بوی ناراحت
کننده و زننده ای بمشام میرسد.؟! مهمان بخت برگشته با دیدن ان منظره - حالت تهوع
بهش دست داد و نتوانست جلوی خود را بگیرد . " ولاد " گفت : من نمیتوانم اجازه ندهم
که بینی حساس شما این بو را استشمام نماید – ولی میتوانم شما را در طبقه بالای ان
منظره قرار دهم تا ان بوی زننده به مشام شما نرسد و انگاه با علامت سر به یک سرباز
دستور داد : این اقا را از اینجا ببرید – او را در چوبه داری که بلندتر از بقیه است
قرار دهید .!! مهمان بینوا و بدشانس پرنس " ولاد " را از جایش بلند کردند و پاهایش
را از هم جدا نمودند و در وضعیت بازی قرار دادند . سپس یک چوب نوک تیز را به درون
بدن او فرو کردند – تا مردک بینوا با تمام وزنش بر روی ان قرار گیرد – درست مثل
اینکه به روی ان چوب بلند نشسته باشد – سپس ان چوب را بلند کرده و در جایش مستقر
نمودند – به گونه ای که ان مهمان بدبخت قادر بود از ان بالا به دیگر قربانیانی که
مثل او بودند – نگاهی بیندازد – قربانیانی که مثل خودش بر چوب هائی که در بدنشان
فرو رفته بود, به حالت ایستاده باقی مانده بودند – شاید در ان زمان – دیگر بوی انها
بمشام این مهمان بیچاره نمیرسید . " ولاد " را با نام دیگری نیز میشناختند : "
دراکولا " .!! بله همینطور است – براستی یک دراکولای حقیقی و تاریخی وجود داشته
است.! دراکولائی که خون اشام خیالی که بر پرده سینما نمایان میشود, شخصیتی بسیار بی
ازار و اهلی میسازد – دراکولایی که هیچ شباهتی به این خون اشام واقعی نداشته است
این دراکولا , پرنس " ولاد" چهارم از سرزمین " والاسی " نام داشته است . کلمه
کهنسال رومی " دراکو " یعنی اژدها و " دراکولا " به معنی پسر اژدها میباشد . کلمات
لاتین برای اهالی رومانی در دوران قرون وسطی ناشناخته نبوده است و حتی امروزه نیز
از بعضی از کلماتی که ریشه لاتین دارند – برای محاوره استفاده می کنند . با اینکه
رومانیایی ها به زبان اسلواکی صحبت و تکلم می کنند – ولی تعدادی کلمات بیگانه در
زبانشان وجود دارد . رومانیایی ها ادعا می کنند که از نوادگان رومی های فاتح
میباشند که به مدت دو قرن در انجا حاکم بودند – و ان ایالت را " داسیا " مینامیدند
– بنابر این اظهار – انان اصرار دارند که کشورشان را رومانی بخوانند نه رومانیا که
در نقشه ها و دایره المعارف ها به این گونه نوشته میشود . حال برگردیم بر سر " ولاد
" چهارم – به چه دلیل "ولاد" چهارم یا همان " ته پس " را " دراکولا " میخوانند.؟
برای انکه پدرش "ولاد" سوم به "نظام اژدها" ملحق شده بود . این نظام – مجمع اتحادیه
تعدادی شاه و شاهزاده از منطقه اروپای مرکزی بود , که از قدرت در حال صعود
امپراطوری عثمانی به شدت متنفر بودند . " ولاد " سوم علامت اژدها را بر روی سکه ها
و درفش و بیرق های – وتمام وسائلی که سمبل مبارزه و نبرد خود بود, منعکس ساخت – وازاین روی خود را "دراکول " مینامید که همان اژدها معنی میدهد – او از این لقب بسیار
خرسند و رازی بود . پسر او نیز به همان اندازه از لقب کنت " دراکولا " احساس
سربلندی و افتخار میکرد . در سال 1444 دراکول یا همان " ولاد " سوم توسط سلطان مراد
عثمانی اسیر گشت, اما با دادن پسر نوجوانش به عنوان گروگان ازاد شد . "دراکولا "
یاهمان " ته پس " در نوجوانی سالهای زیادی در اسارت بسر برد و بیشتر عمرش را زندانی
بود – عاقبت " دراکولا " در سال 1454 به عنوان قسمتی از یک عهدنامه صلح – آزاد و
از بند رها شد . او پس از ازادی چنان انتقامی از دشمنانش گرقت- که در بیرحمی و
شقاوت تا هنگام به قدرت رسیدن هیتلر و استالین بی سابقه بود . هر بار که ترکها به
ملک او نزدیک میشدند, او با لشکر سواره نظام خود انها را محاصره مینمود و بعد سر
فرصت انها را به چوبهای بلند میخکوب میکرد . او جنگهای خشونت امیز بسیاری را ترتیب
داد تا بتواند ترک های بیشتری را اسیر کند . در یکی از نبردها ترک ها قاصدی را برای
مذاکره نزد " دراکولا " فرستادند– این فرستاده با پیمانی به نزد او امده بود که
امنیت جانی او را تضمین میکرد ( در طول تاریخ قاصدها و پیک ها از امنیت جانی کافی
برخوردار بودند ) – اما این قانون تاثیری بحال این مرد بینوا نکرد – " دراکولا "
بلافاصله وسایل شکنجه او را فراهم نمود و دست بکار شد .!! او با دقتی فراوان عمل
میکرد, بطوری که زندانی اش همیشه هوش و حواس خود را حفظ میکرد – شایع است که این
فرستاده بیچاره چندین روز طول کشید تا بمیرد .!! کشتارهای وحشتناک و همگانی که
"دراکولا" انجام میداد – باعث شد تا مردم لقب " ته پس " را به او بدهند . به گفته
اسقف " ارلو " که احتمالا یکی از فاضلترین و قابل اطمینان ترین تاریخ نویسان ان
زمان محسوب میشود – " ولاد " چهارم دستور کشتن صدها هزار نفر انسان را- که در حدود
بیست هزار نفر انها در " براسوف " بودند – را در کمال خونسردی و بیرحمی صادر کرد –
البته این قتل عام در یکروز صورت گرفت . اکثر این مردم یا ترک بودند و یا بیگانگانی
که در سالهای دور به انجا مهاجرت کرده بودند . شاید شما عزیزان با خواندن این مطلب
بگوئید – در طول تاریخ انسانهای خونخوار وحشی چون اسکندر مقدونی – تیمور لنگ و
افراد بسیار دیگر, هم بودند که دست به کشتار وحشتناک انسانها میزدند . من هم با شما
موافقم – اما تفاوت کشتار انها با این موجود دیوانه در این است که انها برای تسخیر
شهر یا کشوری دست به این جنایت میزدند و " دراکولا "برای تفریح و لذت- مثلا تیمور
لنگ در خاطراتی که بقلم خودش نوشته شده است, بارها اشاره میکند که شهرهای که در
برابرش مقاومت میکردند از جمله نیشابور و سبزوار و شیراز و اصفهان را بعد از ان که
تسخیر کرد – فرمان داد که زن و مرد را بکشند – حتا در سبزوار از سرهای قربانیان خود
مناره ای ساخت که از نود هزار سر تشکیل شده بود . اما ان کشتارها فقط برای تفریح
نبود – من در این مطلب بسیار سعی کرده ام تا از عنوان کردن مسائلی که شرم اور است
خوداری کنم . مثلا در یک مهمانی "دراکولا" دستوری صادر میکند که تصورش هم انسان را
مغموم و شگفتزده خواهد کرد . در یک میهمانی که فرمانداران و لشکریان بهمراه
بستگانشان در ان شرکت داشتند, به فرمانداری میگوید : بهمراه تمام اعضای خانواده نزد
او بروند و کنارش بنشینند – انگاه به فرماندار میگوید : اگر میخواهی خود و فرزندانت
زنده بمانید, باید در حضور تمام مهمانان و فرزندانت - سینه زنت را از بیخ ببری و
انرا بخوری – این نمونه کوچکی از جنایات " دراکولای " واقعی تاریخ است .!! تفریح و
سرگرمی مورد علاقه اش – فرو کردن چوبهای تیز و بلند به ماتحت انسانها بود –او این
طرز شکنجه را با شکلها و مدل های متنوعی انجام میداد – که بنا به سن و رتبه و جنسیت
و یا شرایط مخصوص فرق میکرد, او عادت داشت که قربانی های خود را که پیوسته در حال
فریاد و ضجه کشیدن بودند- با دقت و وسواس عجیبی در اشگال هندسی متنوعی صف ارائی
نماید .!! و اغلب انها را در اطراف شهر – بصورت دایره ای بسته بر زمین میخکوب میکرد
– بطوریکه اهالی شهر در کوچه و بازار به هر سو که نگاه میکردند, با مناظر این
قربانیان روبرو می شدند .! با اینحال روزهایی وجود داشت که " دراکولا " از شکنجه
دادن مردم نیز خسته میشد و به همین دلیل به دنبال تفریحات دیگری می گشت . روزی
دستور داد که فقرا و گدایان " والاسی " را به کاخ بیاورند و انها را سیر کنند -
قبل از همه به ملازمان امر کرد انها را به حمام برده و لباسهای فاخر بر تن انها
کنند - بر سر میز شام به هر کدام کیسه ای زر داد – و هنگامی که مسکینان و فقرا از
دست و دلبازی "دراکولا" خرسند شده بودند- چهره واقعی او اشکار شد , در باغ تعدای
دیگ بزرگ اماده طبخ بود – هر کدام از گدایان را درون دیگی کرد و روی اتش گذاشت .!!
"دراکولا " به حادثه نویسی دستور داده بود که تمام حوادث و وقایع هایی را که از
شکنجه کردن – انسانها و دشمنانش اتفاق می افتد , ضبط و ثبت کند – او جنایات وحشیانه
خود را هنری میدانست که دیگران از فهم ان عاجزند .!! چند مجسمه ساز و نقاش را مجبور
کرده بود, که از خلق هنرش – تابلو و مجسمه بیافرینند .!! امروزه از ان اثار هولناک
- تنها مجسمه های ویران شده ای باقی مانده که یادگاری از جنایت این موجود پلید و
بیمار است . یکبار تعدادی از سیاستمداران عثمانی به نزد او امدند – انها بنا به سنت
و رسم خود لباسهایی محلی و کلاه های بلندی بسر داشتند – و با این حالت در مقابله "
دراکولا " ادای احترام کردند – " دراکولا " برای انکه به انها نشان دهد که ترجیح
میدهد ملاقات کنندگانش بی کلاه به نزد او حاضر شوند, دستور داد کلاه های این ترک ها
را بر سرهایشان میخکوب کنند.!! – او از چاپلوسان و کسانی که از او تعریف و تمجید
میکردند – خوششان می امد . روزی " دراکولا " دو راهب را که از صومعه دور دستی امده
بودند – به نزد خود پذیرفت, وبا غرور سربلندی زیادی انها را بیرون کاخ برد- و صفوفی
از انسانهای به چوب کشیده را که در محوطه حیاط بودند به انها نشان داد . یکی از
راهبان با حالتی تائید کننده سرش را تکان داد و گفت : شما از جانب خداوند انتخاب
شده اید که شروران و بدکاران را مجازات نمائید – اما رفیق و همراه ان راهب را که با
جسارت و شجاعت تمام – ناراحتی و نارضایتی خود را بیان کرده بود, به چوب کشید . "
دراکولا " از سئوال کردن مهمانانش لذتی وافر میبرد – و چنانچه به این نتیجه میرسید
که پاسخ خوب و مناسبی به سئوالش داده شده – از کشتن انها چشم پوشی میکرد . در یک
جشن که مهمان " دراکولا " یک اشراف زاده لهستانی بنام " بندیکت دو بوتیور " بود –
پس از صرف شام, تعدادی مستخدم ناگهان یک نیزه طلائی را به داخل اطاق پذیرائی اوردند
و انرا مستقیم در برابر " دو بو تیور " که با احتیاط مشغول تماشا کردن این برنامه
بود بر زمین فرو کردند . " دراکولا " لبخند زنان گفت : بمن بگوئید برای چه دستور
دادم این نیزه را اینجا بیاورند .؟!- شاهزاده لهستانی پاسخ داد : عالی جناب! حدس
میزنم که یک اشراف زاده توجه شما را بخود جلب کرده است . " دراکولا " با لبخند گفت
: خوب گفتید – شما نماینده کشور بزرگی هستید و من این نیزه را به احترام شما –
مخصوصا در این تالار جای دادم . مرد لهستانی از شهرت شوم "دراکولا " در ارتباط با
این شوخی های مهلک اگاهی داشت, وبه این نتیجه رسید که منظور از " این احترام "
همان فرو کردن چوب در بدنش بود . او به سرعت شروع به صحبت نمود و گفت : عالی جناب!
چنانچه من برای انجام کاری مسئول بوده ام که مجازاتش مرگ است, از شما تقاضا نخواهم
کرد که مرا عفو کنید و از کشتن من صرف نظر نمائید – زیرا شما خود بهترین قاضی
میباشید – بنابر این شما مسئول مرگ من نخواهید بود – بلکه تنها خودم مسئول خواهم
بود . " دراکولا " شروع به خندیدن کرد وگفت : چنانچه اینگونه بمن پاسخ نداده بودید
– بطور حتم یقین شما را به این نیزه میخکوب میکردم . جنایت و کشتاری که " ولاد "
چهارم معروف به " ته پس " در مرکز " والاسی " انجام داد برای همیشه در تاریخ ثبت
شده است . " ترانسیلوانیا " سرزمینی است, که " دراکولای " واقعی انرا جولانگاه خود
کرده بود . این منطقه بیش از 1000 سال جزء سرزمین مجارستان قلمداد می شد, اما
رومانی پس از جنگ جهانی اول انرا به تصرف خود دراورد . البته در عصر حاضر جز چند
مجسمه ویران و قله ای مخروبه – چیز زیادی از "ترانسیلوانیا" و "دراکولا " باقی
نمانده است . نکته دیگر که باید توضیح دهم – در هیچ روایت و اسنادی به خون اشامی و
نوشیدن خون توسط " ته پس " اشاره نشده است . اولین بار نویسنده ای بنام " برام
استوکر " شخصیت افسانه ای " دراکولا " را خلق کرد, خون اشامی که زادگاهش "
ترانسیلوانیا " است – بعدها از این داستان – فیلم ها و تاترهای مختلفی ساخته شد .
اما همانگونه که در بالا اشاره کردم - خون اشام برام استوکر در برابر " دراکولای "
واقعی – براستی موجود بی ازار و کوچکی است

جمعه 10/6/1391 - 15:58 - 0 تشکر 536763

نقد و بررسی فیلم Interview With The Vampire ( مصاحبه با خون آشام )





« خوناشام ها » یا به روایت غربی ها « ومپایر ها » از سخنان سینه به سینه ی مردم کوچه بازار وارد داستان ها و ادبیات شده و از آنجا هم وارد سینما شدند. چگونگی بوجود آمدن کاراکتر خون آشام ها روایت های جالبی دارد مثلا می گویند در روستاهای اروپا افراد ثروتمندی بودند که بعلت حساسیت به نور خورشید از خانه خود خارج نمی شدند، مردم ساده لوح هم فکر می کردند این افراد خون آشامند و از آن موقع صفت ترس از نور را به خون آشام ها نسبت دادند.



جمعه 10/6/1391 - 15:58 - 0 تشکر 536764

اینگونه جریانات صفاتی به کاراکتر های خون آشام می بخشیدند. روایات این چنینی روی هم انباشته شدند و باعث بوجود آمدن تعریف نسبتا ثابتی از خون آشام شدند که ما اکنون در اختیار داریم.


هدفم از روایت داستان صفات خون آشام بوجود آوردن زمینه ای برای نگاه به فیلمی بود که از آثار معاصر و دقیق درباره شخصیت خون آشام ها بشمار می آید.


شبی در آمریکا روزنامه نگاری با خون آشامی به نام لوئیس قرار می گذارد تا از زبان خودش روایت زندگی ابدی اش را بشنود و او شروع به تعریف داستان حیاتش می کند:



جمعه 10/6/1391 - 15:58 - 0 تشکر 536765



لوئیس ( برد پیت ) با وجود ثروت فراوانی که دارد افسرده شده او که به تازگی زن و فرزنش را از دست داده کلا از زندگی دست برداشته اما ناگهان شبی با لستات (تام کروز )، خون آشامی تک و نتها، آشنا می شود. لستر او را تبدیل به خون آشام می کند و زندگی او با این تغییر، دگرگونی های اساسی می یابد.


مصاحبه با خون آشام مانند هر فیلم دیگر دارای نقاط قوت و ضعف گوناگونی است از جمله نقاط قوت فیلم می توان به صحنه سازی بی عیب و نقص آن اشاره کرد. کل اثری که قرار است فیلم روی تماشاگرش بگذارد تمام و کمال با استفاده از این دکور جالب و فضایی سنگین و خاکستری القا شده است. ماجرای فیلم کلا در شب می گذرد آن هم در دوران استقلال آمریکا سده ی 1700 میلادی یعنی بهترین فرصت برای به میانه کشیدن خون آشام ها. این فضاهای تاریک و بسته افسردگی خاصی را بر جو حاکم می کنند. شاید خیلی ها از دیدن این همه موجودات خون خوار در تم این چنین سنگین خوششان نیاید اما من آن از این بابت فیلم را تحسین می کنم.



جمعه 10/6/1391 - 15:58 - 0 تشکر 536766

فیلم « مصاحبه با خون آشام: روز نگاری خون اشام » همانطور که عرض شد از دقیق ترین اثار درباره خون آشام ها بشمار می آید زیرا که تمامی بحث های رایج و صفت های نقل شده درباره خون آشام ها کاملا در این فیلم گنجانده شده. هر چه که دهان به دهان از خون آشام ها شنیده ایم در این فیلم آمده حتی از کوچک ترین جزئیات هم چشم پوشی نشده تا بتوانیم هر چه بیشتر با کسی که خون آشام شده وفق پیدا کنیم. مثلا فرد هزار جور مکافات را تحمل می کند تا تبدیل به خون آشام شود.



جمعه 10/6/1391 - 15:58 - 0 تشکر 536767

یک مساله دیگر هم وجود دارد؛ فیلم روایت مستندوار و بیوگرافیک نسبت به شخصیت لوئیس دارد مثل این می ماند که فیلم دستور العملی است برای کسانی که تصمیم گرفته اند ومپایر شوند. چیز خاص و ناگهانی زیادی در فیلم اتفاق نمی افتد فقط لوئیس این طوری می شود و لوئیس آن طوری می شود. نمی گویم فیلم از این بابت ضعیف عمل کرده بلکه گاهی خیلی هم قوی و واقع گرایانه نگاهی به زندگی خون آشام ها داشته مثلا اینکه هیچ وقت بزرگ نشوید یک مسئله ای است که کاراکتر خرد سال فیلم مان را اذیت می کند و چند نمونه از این مثال ها وجود دارد که قدرت انتقال مفهوم از فیلم به تماشاگر را نشان می دهد.



جمعه 10/6/1391 - 15:59 - 0 تشکر 536768

اما اینکه فیلم ترسناک است یا خیر بایستی عرض بکنم تا حدودی بله؛ بدلیل فضای سنگین فیلم ترسناک شده البته برای کسانی که می خواهند این فیلم را با گرگ و میش تراز کنند هم بگویم که حرکات چندش آور مصاحبه با خون آشام تا حدودی در تمام فیلم دیده می شود و البته خبری هم از عشق و عاطفه و حرکت های عاشقانه نیست!


در ضمن فیلم دارای گریمی بسیار عجیبی هم هست. مطمئن نیستم آن زمان همه اینگونه آرایش می کردند یا نه؟ ولی بالاخره بر جو فیلم تاثیر بسزایی گذاشته است.


کادر بازیگران شامل ناب ترین هنرپیشه های هالیوود است. البته آن زمان « آنتونیو باندارس » ، « برد پیت » و « تام کروز » سوپر استار نبودند اما اسم هایی هم نبودند که بتوان از کنار آن ها به راحتی گذشت.



جمعه 10/6/1391 - 15:59 - 0 تشکر 536769

آن دوران « تام کروز » وضع بهتری نسبت به برد پیت داشت چون در فیلم بزرگی مثل « مرد بارانی » در کنار « داستین هافمن » حضور یافته بود و در « تاپ گان » هم توانسته بود خودش را بعنوان بازیگری قابل اعتنا مطرح کند و البته برای فیلم «متولد چهارم جولای » نامزد دریافت جایزه ی اسکار شده بود.


« برد پیت » در دوران تنها فیلم دندان گیرشTrue Romanceبود آن هم در یک نقش فرعی!


« آنتونیو باندارس » در نیمه دوم فیلم حضور دارد.


« کریستین دانست » هم که امروزه برای خود بازیگری شده در « مصاحبه با خون آشام » نقش دختر دوازده ساله ای را بازی می کند که توسط لوئیس به خون آشام تبدیل شده.



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.