• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن کامپیوتر > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
کامپیوتر (بازدید: 1893)
پنج شنبه 9/6/1391 - 22:54 -0 تشکر 535605
معرفی و نقد بازی های کامپیوتری

در این بحث نقد و بررسی بازی های مختلف قرار خواهد گرفت.

پنج شنبه 9/6/1391 - 22:57 - 0 تشکر 535607

برادر پشت برادر/نقد بازی DARKSIDERS 2





به نام خداوند کوروش


Darksiders 2


سازنده:VIGIL GAMES
ناشر:THQ
سبک:ACTION/ADVENTURE/HACH AND SLASH
پلتفرم:PC/X360/PS3
در سبد مشتری قرار گرفته است



مرگ کجایی که جنگت رو اسیر کردند؟! این سخنان آخر جنگ یکی از چهار سوار آخرالزمان بود که بیان شد و خواهان انتقام گیری و بهتر است بگوییم اثبات بی گناهی خود از سوی برادر خود یعنی مرگ بود. مجازات به زمین آوردن پیش از موعد مقرر آخرالزمان چیست؟ همان را برای جنگ تصور کنید البته اگر نوستراداموس هم زنده بود شاید باید برای او هم بایستی تصور میکردید. او را ننگی بسته اند و اسیر نموده و حال برادر وی یعنی مرگ برای اثبات بی گناهی وی به زمین خواهد آمد و…کسانی که به دنبال هنرگرایی و محیطی وسیع و فانتزی و مملو از ترکیب رنگ های مختلف میگردند بهترین فرصت است که خود را سیراب کنند. پس…

زمانی که بی گناه باشید و…
مرگ در جستجوی زندگی است. پیدا کردن راهی برای نجات برادرش و اثبات بی گناهی او و همچنین نجات بشریت. داستان بازی همانطور که اطلاعات دارید ادامه قسمت اول نیست و همزمان با قسمت اول بازی پیش می رود ولی از دیدگاهی دیگر. شاید دلیل اینکار جذب مخاطبان بیشتر بوده است تا با داستان بازی مشکلی نداشته باشند و همینطور کسانی که قسمت اول بازی را تمام کرده اند می خواهند بدانند برادران جنگ زمانی که جنگ برای اثبات بی گناهی خود تلاش می کرد ، مشغول به انجام چه کاری بودند.
داستان بازی با توجه به مدت زمان زیاد بازی کوتاه هست و البته چندان روایت جذابی هم ندارد، بیشتر وقت خود را در سیاه چاله ها و کشتن دشمنان و باس ها و همینطور پیدا کردن آیتم ها صرف می کنید. البته ممکن است این موضوع برای عده ای که به دنبال داستان و میان پرده های سینمایی هستن چندان خوشایند نباشد اما برای عده ای(از جمله من) می تواند ماجراجویی عظیمی باشد که اتفاقا به این زودی ها تمام نمی شود!

بفرمایید نقش آفرینی
گیم پلی بازی همان Hack & Slashسابق است با این تفاوت که عناصر نقش آفرینی به بازی نیز استفاده شده است یعنی دقیقا همان چیزی که این بازی احتیاج داشت. برای مرگ دو درخت مهارتی مجزا در نظر گرفته شده است ، یکی به نام Harbinger که در واقع می توانید قابلیت های مبارزه خودتان رو افزایش بدید ، مانند یکی سری حملات ویژه و دیگری به نام Necromancer که مربوط به جادو های مختلف می شود ، به عنوان مثال می توانید یک سپر دور خود ایجاد کرده که برای مدت کوتاهی می تواند جلوی ضربات دشمنان را بگیرد. هر بار که level up می شوید یک skill point بدست می آورید که می توانید یک مهارت را باز کرده که هر کدام از مهارت ها تا درجه سوم ارتقا پیدا می کند.
سیستم آیتم های تصادفی بازی همانطور که سازندگان بازی قولش را داده بودند در بازی وجود دارد. مرگ می تواند بعد از شکست دادن دشمنان آیتم های مختلفی که از آنها به جا می ماند را استفاده کند. آیتم های بازی شامل سلاح ها ، زره ها ، طلسم ها و غیره می شود. البته این آیتم ها را می توانید از صندقچه هایی که گوشه کنار مراحل هستند را نیز پیدا کرد. البته آیتم های دیگری نیز وجود دارند که بعضی شخصیت های بازی آنها را شما در خواست می کنند .این آیتم ها در تمام دنیاهای بازی بخش شده اند و باید برای پیدا کردنشان دقت بسیار زیاد و البته حس کنجکاوی زیادی باید داشت. البته نا گفته نماند که برای رسیدن به بعضی از راه مخفی ها و صندوقچه ها و آیتم ها باید آیتم های منحصر به فردی داشت که در طول بازی آنها را بدست میاورید. پس اگر واقعا درصدد پیدا کردن تمام اسرار بازی هستید، بهتر است در اواخر بازی از طریق پرتال هایی که در کنار درخت زندگی وجود دارد و شما را به دنیا های دیگر منتقل می کند استفاده کنید.

اینجا هنر حرف اول را میزند
گرافیک فنی بازی حرفی برای گفتن ندارد، اما با توجه به وسعت زیاد مراحل که نگاه کنیم می بینیم واقعا این بهترین تصمیم بوده است ، loading های طولانی برای رسیدن به هر کدام از قسمت های نقشه رو ترجیح می دهید یا loading های سریع و بسیار کوتاه؟! اما گرافیک هنری بازی واقعا قابل توجه است و به هیچ وجه طراحان بازی این موضوع را سرسری نگرفته اند، از ظاهر مرگ بگیرید تا ظاهر دشمنان ، از مراحل بسته بگیرید تا وسعت مراحل ، همه چیز عالی است.

صدایی همچون صدای مرگ
صداگذاری بازی واقعا خوب است و ایراد بزرگ نمی توان به آن گرفت، از موسیقی خوب مراحل که واقعا آن حس مربوط به اتفسفر آن مرحله را به خوبی منتقل می کنند، و صدای ادوات جنگی هنگام مبارزات که بگذریم می رسیم به صدای شخصیت های داستان که واقعا کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام داده اند. فقط صدای مرگ را بشنوید تا متوجه هنر دوبلر های بازی بشوید، هیچ کدام از شخصیت های بازی انسان نیستند اما دوبلر های آنان تمام تلاش خود را کرده اند تا آنها را هر چه واقعی تر نشان دهند.

ختم کلام
فرشید:سرگرمتان خواهد کرد, ایراد وجود دارد ولی با کمی اغماض میشود در این فرصت بی گیمی غنیمتی به شمار آورد.
وحید: نمی توانم از شخصیت مرگ بگذرم! مرگ واقعا مرگ است! از طرز ایستاندش بگیرید تا لحن صحبت کردنش. سر مرگ کمی به طرف راست متمایل است ، انگشتان دست او که حریصانه و بسیار قدرتمند از هم باز شده اند و عکس العمل های سریع و نوع گارد گرفتن او هنگام مبارزات، همه و همه مرگ را طوری نشان می دهد که باید باشد. مرگ همیشه در ابتدا طوری برخورد می کند که گویی چندان عجله ای ندارد و خیلی با حوصله به درخواست های طرف مقابل گوش می دهد، حتی لحن گویش او نیز این موضوع را اثبات می کند، اما وقتی در شرف کاری قرار می گیرد دیگر واقعا بی حوصله شده و سریع می خواهد کارش را تمام کند! او اصلا وقت تلف نمی کند یا به عبارتی صغری و کبری نمی چیند و سریعا می رود سراق موضوع اصلی! شاید هر کدام از ما از مرگ یک ذهنیتی داشته باشیم اما سازندگان VIGIL GAMES کاری کرده اند که شاید هیچ کدام از ما انتظارش رو نداشتیم ، یک کاراکتر به یاد ماندنی و دوست داشتنی به نام مرگ!
تشکر که با ما همراه بودید((پدر ژپتو به پینوکیو:چوبی بمون دنیای آدما سنگیه!))

پنج شنبه 9/6/1391 - 22:59 - 0 تشکر 535609

نابودی تمام ایده‌ها؛ نقد و بررسی Inversion



By
LUDA-CRIS


                                     به نام خدا


نام بازی:Inversion


ناشر:Namco


سازنده:Saber Interactive


سبک:اکشن سوم شخص


تاریخ انتشار:۷ فبریه ۲۰۱۲




در نگاه اول بازی اینورژن یک بازی با ایده ای نو و بکر به نظر می رسد.اما چه زمانی یک ایده ی خوب باعث خلق یک اثر به یاد ماندنی خواهد شد؟زمانی که خوب ساخته و پرداخته شود.سازنده ی این بازی شرکت سیبر است که بازی های نه چندان موفق Battle: Los Angeles و Timeshift را در کارنامه دارد.پس نباید ان چنان انتظار بالایی از این بازی داشت.


داستان کلیشه ای



داستان بازی از ان جایی اغاز می شود که گروهی از موجودات فضایی به نام Lutadore پا بر کره ی زمین گذاشته و تصمیم بر غارت همه چیز می گیرند.ان ها نوعی دستگاه به نام Gravlink در اختیار دارند که میتواند نیروی جاذبه ی زمین را کنترل کند.شخصیت اصلی بازی یعنی Davis Russel به همراه دوست صمیمی خود یعنی Leo Delgado تلاش دارد کودک گمشده ی خود را در میان خیل عظیمی از دشمنان و ویرانی به جا مانده از حمله ان ها پیدا کند واو در ابتدای بازی نیز همسر خود را از دست می دهد.داستان بازی هیچ نکته ی جدیدی برای گفتن ندارد.همان داستان تکراری هجوم فضایی ها به زمین.روایت داستان نیز در طول بازی خوب کار نشده است.اما در انتهای بازی می توان گفت که یک تراژدی بسیار غم انگیز رقم خورد که کمی ناراحتی گیمر ها از داستان ضعیف را برطرف می کند.


سطحی, تکراری, خسته کننده



نا متنوع ترین بخش بازی را می توان گیم پلی بیمار ان دانست.در اصل Gravlink در بازی ان چنان کاربردی ندارد و اغلب باید کاور گرفته و به طرف دشمنان شلیک کنید.اما در برخی مواقع استفاده از ان ضروری شده و ممکن است کمی گیم پلی را از حالت یکنواختی بیرون اورد.غولاخر های بازی در مجموع سه نوع هستند که در طول بازی دائما در مقابل شما حضور پیدا می کنند.که این خود یک مشکل بزرگ به حساب می اید که چرا نباید حتی در نوع ان ها تنوع وجود داشته باشد.در واقع می توان گفت گیم پلی بازی تنها در ۳ الی ۴ مرحله ی نخست معنا دارد و از مرحله ی ۵ تا اخر همان کارها را باید تکرار و تکرار کنید.بیس فایت ها ی بازی نیز فاقد تنوع هستند.درست است که تعداد ان ها نسباتا زیاد است, اما کاربرد اکثر ان ها مانند هم است.



بهترین بخش بازی



ان قدر بخش های دیگر این بازی مشکل دارند که شاید بخش گرافیک را با وجود مشکلات ریز و درشت فراوان باید بهترین بخش ان دانست.اینورژن با موتور اختصاصی شرکت سیبر یعنی Saber 3D Engine ساخته شده است.محیط ها با جزئیات پایین طراحی شده اند و برخی بافت ها نیز منقرض شده به نظر می رسند.حرکات دشمنان و حتی خود شخصیت اصلی کمی عجیب و غیر طبیعی به نظر می رسد.طراحی شخصیت اصلی و دوست همراهش نسباتا خوب است اما در مقابل طراحی و تنوع سلاح ها اصلا خوب نیست و جای کار بسیاری داشت.در مراحل اخر نیز تعداد دشمنان در حمله ها بیشتر شده و این جاست که افت فریم نیز باعث بر هم ریختن اعصاب و روان می شود.با وجود مشکلات گفته شده گرافیک بهترین بخش این بازی است!



بی روح و خشک



صدا گذاری شخصیت ها به خصوص شخصیت اصلی به هیچ عنوان خوب کار نشده و بی روح به نظر می رسد.به طور مثال در اوایل بازی هنگامی که  دیویس همسر خود را به قتل رسیده می یابد با صدایی فاقد احساس به ناراحتی می پردازد.موسیقی بازی کمی از صدا گذاری ان بهتر است اما به اندازه ی کافی خوب نیست.البته اندازه کافی را باید برای زمانی گفت که دیگر بخش های بازی به نحو احسن کار شده باشند.اما در این بازی که چنین چیزی یافت نشد.



صرف نظر کنید



در مجموع باید گفت که شرکت سیبر بار دیگر هنر خود در نابودی ایده های جدید را به نمایش گذاشته و باعث شد که اینورژن با وجود تبلیغات وسیع و انتظارات نسباتا بالا تبدیل به یک عنوانی شود که در اینده ای نه چندان دور به دست فراموشی سپرده خواهد شد.اگر تا کنون این بازی را تجربه نکرده اید بهتر است از این به بعد نیز نزدیک ان نشوید.زیرا چیزی جزء نابودی اعصاب برای شما باقی نخواهد گذاشت.


گرافیک:۶


گیم پلی:۴٫۵


داستان:۵


موسیقی و صدا گذاری:۴٫۵


کل:۵

پنج شنبه 9/6/1391 - 23:0 - 0 تشکر 535611

شش co-op لذت‌بخش که نباید آن‌ها را از دست داد



By
victor hogo


بنام خدا



بخش co-op یا همان بازی به صورت همکاری همواره مورد توجه بازیساز ها بوده است. از دوران طلایی مگا درایو با آثار درخشانی چون Street of Rage و Sunset riders گرفته تا نسل فعلی و عناوین متعددی که در بازار موجود است. با تمام ارزش ها و جذابیت هایی که بازی تک نفره دارد گاهی تجربه کردن برخی عناوین به صورت همکاری خالی از لطف نیست ومی تواند رضایت بخش باشد. در این مقاله ی کوچک قصد داریم گوشه ای از عناوینی که در بخش co-op موفق ظاهر شده اند را بررسی کنیم. البته این بازی ها خیلی زیاد هستند ولی امکان اشاره به تمامی آنها وجود ندارد. از بین این همه آثار به ۶ نمونه ی موفق اشاره میکنیم.



Army of two
هر چند که ارتش دو نفره عنوان خیلی بزرگی محسوب نمیشود واز ایراداتی در عذاب است اما نمیتوان از خوبی های این عنوان در ارائه ی یک co-op سرگرم کننده یادی نکرد. یک شوتر سوم شخص استاندارد که می توان به صورت آنلاین یا آفلاین با دیگری به انجام آن پرداخت. حس همکاری در نبردهای این اثر به خوبی احساس می شود مثلا در شرایطی که یکی از شماها با شلیکهای مکرر و ایجاد سر وصدا توجه دشمنان موجود در منطقه را به خود جلب می کند دیگری می تواند با رفتن به موقعیت مناسب دشمنان را غافل گیر کند . اوج لذت این بازی لحظه هایی است که به صورت صحنه های سینمایی پشت به پشت هم در حال شلیک کردن به دشمنانی هستید که از تمامی اطراف به سمت شما می آیند . به هر حال تجربه ی Army of Two با دوستان به مراتب مهیج تر از انفرادی بازی کردن آن است و اگر به دنبال سرگرمی چند ساعته هستید می توانید بر روی این بازی حساب باز کنید.



Rayman: origins
ریمن جزو عناوین نامدار و با سابقه در سبک بازی های دو بعدی محسوب میشود که سال گذشته هم با موفقیت خود بار دیگر بر سر زبان ها افتاد . در کنار گرافیک فوق العاده دلنشین و گیم پلی نشاط آور آن می توان به روند جذاب co-op آن اشاره کرد که توانست توجه همگان را به خود جلب کند . انجام این بازی تا ۴ نفر هم امکان پذیر است . نکته ی جالب این است که شما به راحتی می توانید این بازی را حتی با افرادی که آشنایی زیادی با گیم ندارند و به نوعی آماتور محسوب میشوند بازی کنید چرا که تا زمانی که هر ۴ کاراکتر نمیرند بازی ادامه دارد در این حالت آن دسته از بازی بازهایی که به اصطلاح سوخته اند کاراکترشان مانند یک بادکنک پر باد (!) به صورت معلق در هوا به حرکت در می آیند واگر بتوان اینها را به کاراکتر های سالم رساند دوباره به حالت اول بر میگردند . هر از گاهی هم که از پیش روی در بازی خسته شدید میتوانید با مشت ولگد شخصیتهای بازی را به جان هم بیاندازید وصحنه های خنده دار و شیرینی را مشاهده کنید!



Gears of war
اثر تحسین شده ی کلیف بلزینسکی وهمکارانش را در استودیوی Epic مگر میشود نشناخت؟! عنوانی که از همان اوایل نسل هفتم تا به امروز همواره بر سر زبانها بوده و زبان گاهی از توصیف زیباییهایش عاجز می شود. در کنار موفقیتهایی که این اثر در تک تک زمینه ها به خصوص گرافیک , گیم پلی و بخش مولتی پلیر کسب کرد یاد نکردن از بخش co-op سرگرم کننده ی این بازی شایسته نیست. بی شک لذتی که از تجربه ی اثر نامبرده به صورت همکاری خواهید برد کمتر از انجام آن به صورت تک نفره نخواهد بود . در دو شماره اول تا سقف ۲ نفر و در شماره ۳ هم تا ۴ نفر امکان تجربه بخش داستانی بازی وجود دارد که می تواند لحظات ماندگاری را در ذهنتان هک کند. لذت بخشتر از همکاری در بخش داستانی مدی به نام Horde است که باید در آن در برابر ۵۰ موج حملات لوکاست ها مقاومت کرد . در صورت دسترسی به Xbox 360 و داشتن دوستان بازیخور به هیچ وجه از انجام آن غافل نشوید.



Left 4 dead
زامبی کشی جزو لذت بخشترین کارهایی است که در بازی‌ها میتوان انجام داد. فرقی نمیکند زامبی ها پرورش یافته ی کدام شرکت باشند. زامبی های کپکام باشند یا زامبی های راک استار همواره این کار مورد رضایت بازیبازها بوده و هست . والو هم در عنوانی سراسر زامبی کشی موفق ظاهر شد وبر تعداد جمعیت زامبی های دنیای گیم افزود . حال که قصد کشتن این مردگان متحرک را داریم بهتر نیست روی کمک دوستمان حساب باز کنیم؟! LfD یک اثریست که تقریبا بر مبنای همکاری ساخته شده و توانسته طرفداران زیادی به دست بیاورد . برای کشتن زامبی های این بازی که در انواع مختلف ظاهر شده اند هم به سلاح گرم دسترسی دارید هم به سلاح های متنوع سرد . همکاری در این بازی لازمه ی پیشروی است . باید در طول مراحل یک دیگر را پوشش داد وشخصی که در گروه از دیگران جدا بیفتد هم برای خود دردسر می سازد هم برای همبازی هایش . شیرین ترین لحظات این بازی وقتی است که در بین سیلی از زامبی ها گیر افتاده اید و می بینید که دوستانتان چوب به دست و قابلمه به دست به کمکتان می آیند وامید را به شما باز می گردانند وشما هم که حمایت آنها را می بینید جان دوباره ای یافته وبهتر مبارزه میکنید!



Splinter cell: conviction
عکس العمل ها نسبت به خط داستانی آخرین شماره ی تولید شده ی اسپلینتر سل متفاوت بود. عده ای بر آن تاختند و فاصله گرفتن آن را از اصالت‌های خود مورد سرزنش و انتقاد قرار دادند و عده‌ای هم به تمجید از آن پرداختند وتغییرات ایجاد شده را مثبت دانستند. اما بخش co-op این اثر تقریبا مورد قبول و تمجید اکثریت منتقدین و بازیبازها قرار گرفت و آن را از بهترین ویژگی های این بازی شمردند. در کنار بخش های متنوعی چون last stand و face-off بخشی هم وجود داشت که حالت داستانی بود که به نوعی پیش درآمد داستان بخش تک نفره محسوب می‌شد. همکاری آن هم از نوع مخفی کاری کمتر پیش می آید آن هم به این صورت موفقیت آمیز. برای موفقیت در تک تک مراحل این بخش باید با یکدیگر کاملا هماهنگ بوده و با پشتیبانی از هم و حرکت در سایه ها به پیشروی پرداخت. اوج همکاری در این بازی لحظه هایی است که یکی از شخصیتها به گروگان گرفته شود و شخصیت دیگر باید در مدت زمان محدودی با کشتن فرد گرونگانگیر دوست خود رانجات دهد.



Portal 2
به قدری بخش co-op پرتال ۲ زیباست که اگر سازنده ها آن را در داخل این شماره نمی گذاشتند وآن را پس از مدتی تحت عنوان Portal 3 عرضه میکردند کمتر کسی به آن اعتراض می‌کرد. معماهای متنوع وچالش برانگیزی که در اکثر مواقع بهتر از معماهای بخش تک نفره ظاهر می شوند؛ باعث می شود از انجام آن ها احساس رضایت داشته باشید و بفهمید می توان حتی بدون ریختن قطره ای خون هم از بازی کردن لذت برد. شیرینی مشارکت در این عنوان مدتها برایتان باقی می ماند. همکاری واقعی را در Portal 2 بهتر از هر عنوان دیگر می‌توان تجربه کرد. برای حل معماهای بازی هماهنگی لازم است و به تنهایی نمیتوان حتی یک معما را با موفقیت پشت سر گذاشت. برای درک زیابیی های این اثر صدها صفحه هم تعریف و تمجید به اندازه ی دقیقه ای بازی کردن تاثیر ندارد. انجام این بخش را به تمامی شما عزیزان پیشنهاد میکنم. این قسمت علاوه بر کنسولها بر روی PC نیز قابل انجام است.



و چند عنوان دیگر:
همانطور که اشاره شد عناوینی که در بخش co-op موفق ظاهر شدند کم نیستند. در کنار ۶ عنوان یاد شده در بالا لازم است یادی هم از چند بازی دیگر بکنیم. Uncharted 3 و Little Big Planet و KillZone 3 سه فرنچایز محبوب PS3 وهمچنین عناوین نام آشنایی چون Borderlands و F.E.A.R. 3 را هم می توان نام برد که بازی کردنشان پیشنهاد می گردد.



با تشکر
علی کوروشی


پنج شنبه 9/6/1391 - 23:2 - 0 تشکر 535613

قهرمان بدلی؛ نقد و بررسی بازی Spec Ops: The Line



By
deniro


به نام خداوند کوروش


Spec ops the line


آقایان به دبی خوش آمدید


سازنده:YAGER
ناشر:۲K GAMES
سبک:اکشن_شوتر_سوم شخص
پلتفرم:X360/PS3/PC
در سبد خرید مشتری قرار گرفته است


(همه چیز آن طور نیست که به نظر میرسد این جمله را تا پایان بازی گوشه ذهن خود جاسازی کنید و با رمز و رازهایی که در ذهنتان ایجاد میشود و با مواجهه با پایانی جذاب لذتتان را از تمام کردن بازی کامل کنید.)



جان کنارد هستم, اینجا عملیات تخلیه کاملا شکست خورده است, تلفات بی شمار هست تمام…واکر با تو هستم ممکن است در آن پناهگاه غیر نظامیان باشند, به فرمان من گوش کنید از دستور سرپیچی نکنید مسلحش کنید زود باشید…واکر با تو هستم یکی از آنها دزد آب هست یکی دیگر قاتل خانواده اش, تصمیم تو چی هست؟ تمام این جنایتها تقصیر تو هست واکر تو, تو مصبب این جریانات هستی کاپیتان…فکر میکنم خودش باشد بله خود واکر هست, قربان ما آن را پیدا کردیم منتظر دستور هستیم, واکر ما آمدیم که با تو صحبت کنیم…بنگ بنگ بنگ…به دبی خوش آمدید آقایان…

لذت بردم
واقعا کم عناوینی پیدا شوند چه در سینما و چه در دنیای بازی که تلخیهای جنگ را به زیبایی به تصویر بکشند یکبار کاپولا با اینک آخرالزمان اینکار را کرد چقدر هم زیبا مخاطب را درگیر کرد ولی متاسفانه با روی خوش منتقدین روبه رو نشد ولی کسی منکر زیباییهای فیلم هم نشد اینبار هم در اسپیک آپس ما شاهد به تصویر کشیده شدن ناگواریهای جنگ, تلخیها و از همه مهمتر زشتیهای آن هستیم.اگر طاقت دیدن داستانی تاریک و شخصیتها و انتخابهایی خاکستری را ندارید و نیز از دیدن خون زیاد حالتان دگرگون میشود خواهشا سراغ اسپیک نروید.

خوب بد زشت
داستان بازی زیباییهای بسیاری دارد و البته انتخابهایی که کمابیش تاثیر گذار هم هستند ولی دنبال همزاد پنداری یا برجستگی شخصیتها در واقع نبایستی رفت. داستان به زیبایی روایت میشود و تا پایان جذابیت خود را حفظ میکند و به ویژه پایان خوب بازی جذابیت آن را دوچندان میکند. دیالوگهای نسبتا زیبا و نحوه گام بندی قطعات داستانی خوب که تقریبا مرتب و پیوسته اصول را دیکته میکنند از جذابیتهای داستان بازیست. اما جریان چه هست را اجازه بدهید بشکافیم. طبق معمول از بیان پایان بازی و یا توضیحات زیادی در مورد داستان طفره خواهیم رفت تا تمامی دوستانی که این بازی را تجربه نکرده اند دستی را بر سر و گوش بازی بکشند. طوفانی عظیم از شن شهر دبی را در مینوردد و اصطلاح فلنگ را بستن از سوی سیاستمداران و ثروتمردان جلوه گر میشود. مردم بیچاره هم بی آب در شهر اسیر میگردند و تک به تک به سینه قبرستان منتقل میگردند. البته قبرستانی از شن. طبق معمول آمریکا گروهی را اعزام برای تخلیه مردم شهر میفرستد که بعد از مدت کوتاهی ارتباط آنان که سرپرستی آن را فرمانده کنارد بر عهده داشت قطع میگردد حال تصور بر خیانت کنارد نقل مجلس گشته است بار دیگر گروه دلتا با شخص شخیصی با نام واکر مهیا میگردد تا به میدان رفته و حساب کنارد را برسد و شخصی را بجوید و مردم را نجات دهد و…صحنه های دردناک در بازی بسیار زیاد وجود دارد و البته رخصت انتخاب بین دو مسیر در بسیاری از موارد که نمونه ای در مقدمه ذکر شده است. انتخاب ها همیشه خاکستری هستند تا سیاه و سفید. توهمات واکر که قربانیان را در پیش روی خود میبیند و عذاب وجدانها و نیز درگیریهای لفظی بین این سه نفر یعنی همین گروه دلتا هم بسیار خوب نوشته شده اند. در مجموع داستان بازی از نقات قوت آن نیز تلقی میشود.

نیمه تاکتیکی یا شبه تاکتیکی یا…
بازی یک اکشن شوتر سوم شخص هست که میتوانید دستور درمان فرد زخمی شده در گروه و یا حتی ناک اوت کردن اعضای دشمن توسط آتش سنگین یا اسلحه اسنایپر را بدهید که بازی را کمی دارای چاشنی تاکتیک کرده است. سیستم کاورگیری بازی خوب طراحی شده است و درواقع نبض حرکات شما خواهد بود. اسلحه های متنوعی را در بازی شاهد خواهید بود. درگیریهای تن به تن هم نسبتا خوب قرار داده شده اند و البته فینیشینگ تکراری با زدن دکمه شیفت. از سیستم خراب کردن دیوارها و یا خرد کردن شیشه ها برای دفن کردن دشمنان به زیر شن نیز میتوانید استفاده کنید. جنگ در حضور شن و غبار فراوان هم از نکات جالب بازی هست. اسلحه ها دارای آپشن هستند که بر روی پی سی با زدن دکمه c از آن میتوانید استفاده کنید مانند صدا خفه کن یا لیزر و…در مجموع گیم پلی بازی سریع و خوب هست. متاسفانه قابلیت نایف و حتی مخفی کاری ناب هرچند کم را در بازی شاهد نیستیم. که این مساله امتیاز بزرگی را از بازی میگیرد. میزان خشاب ها هم تقریبا بایستی مدیریت شده رفتار گردد نوع استفاده از آنها.

برزخ
موتور گرافیکی بازی آنریل انجین ۳ هست. بازی دارای نورپردازی خوب به ویژه در بخش نور خورشید و نوار زیبای آن بر روی شنها. طراحی شن ها بسیار زیباست و البته ردپایی که لوگو و آدامز به جا میگذارند. هوش مصنوعی واقعا تعریفی ندارد دشمنان در بین جنگ اگر به پارتی دعوت شوند حتما خواهند رفت چون واقعا تاکتیک جنگی و یا رمق درگیری به این سنگینی را ندارند. سیستم تخریب پذیری هم نصفه و نیمه هست و تقریبا بر روی کاورها و شیشه ها خوب عمل میکند. دبی نابود شده از دور زیبا ولی کیفیت بافتها از نزدیک واقعا تعریفی نیست. طراحی چهره ها خشک و بی روح که در کات سینها بیشتر از پشت سعی در نشان دادن کرده اند که جالب نیست. طراحی اسلحه ها و اتومبیلها نسبتا خوب و باز هم طراحی دشمنان خودشان ادواتشان البسه شان کلا خاندانشان خوب نیست. تنوع مراحل نسبتا خوب انجام شده است که در دبی و بیابانهای اطراف آن خواهد بود. ولی ویژه گی بارز گرافیک بازی نور خورشید و افکت شن بسیار زیبای آن هست.

مسلط به سه زبان زنده دنیا
لوگو مترجم شما نیز در بازی خواهد بود. ساکنان عرب و فارس هم در بازی وجود دارند که تقریبا زبان فارسی خوب در بازی قرار داده شده است ولی مانند دوبله نسبتا خوب انگلیسی نیست. جملاتی مانند شهر را ترک کنید, بروید از اینجا, بیرونشان کنید و …شنیده شده است. صداگذاری بازی در سطح نسبتا خوبی قرار دارد ولی جا داشت که همچنان که از نولان در دوبله واکر استفاده کردند(صدا پیشه نیتن) در کاراکترهای فرعی هم دست روی صداپیشگانی تک و یونیک صدا میگذاشتند.. موسیقی بازی با تم گاه سریع و گاه آرام آن همگام هست. موسیقی پایانی بازی کشش پایان جذاب خود بازی را دارا نیست ولی باز هم ارزش شنیدن را دارا هست. لوگو مسلط به سه زبان عربی و فارسی و انگلیسی که البته مادر زادیست خواهد بود.

دست و هورا
تجربه اول رو باید به یاگر تبریک گفت و جویای نام هست و جا برای کار بسیار هست و بایستی گفت عنوان قابل قبولی هست که ارزش تمام کردن را داراست. داستانی خوب و گرافیکی دل نشین و صداگذاری و گیم پلی نسبتا خوب اسکلت بازی را تشکیل میدهند. ولی یادمان نرود تجربه اول بود درست ولی بایستی در موج نظرات و نقدها غرق شوند و شنا کنند تا در عنوانهای بعدی عناوینی درخور توجهتر را از یاگر ما شاهد باشیم. ممنون که دنیروی دنیای بازی را تا پایان همراهی کردید.


داستان:۹  گرافیک:۷٫۵صداگذاری و موسیقی:۸  گیم پلی:۸  میانگین:۸٫۱

پنج شنبه 9/6/1391 - 23:3 - 0 تشکر 535615

سایه‌ی دل‌گیر مرگ بر بالین تاریکی؛ نقد The Darkness II



By
شاهین رستم‌خانی



.


تاریک‌تر از مرگ


.


دیوارهای خط‌خطی، صندلی چوبی و شکسته به همراه ورقه‌هایی پوسیده از کتاب‌های تکه‌تکه شده‌ بر روی زمین، اتاقی دلگیر و سرد را در تیمارستانی دورافتاده به وجود آورده است. دیوارهای ترک‌خورده‌ای که تنها همدم جکی استکادو –شخصیت اصلی بازی- می‌باشند تا ذهن او را آشفته‌ و متوهم‌تر کنند. به‌طوری‌که وی دنیایی تاریک و خیالی در رویای خویش ساخته‌ و خود را به همراه تمامی کارکنان تیمارستان شخصیت سازی کرده است. جکی در دنیای تاریک خیالش بیماران روانی را دوستان خود، کارمندان و پزشکان را دشمنانی به نام تاریکی و پرستار آن‌جا را ـکه جنی نام دارد- به عنوان همسرش می‌داند که در چنگال نیرو‌های تاریکی اسیر شده است و جکی برای نجات او در مسیر دشواری قدم برمی‌دارد.


.


قصه‌ی بازی حرف‌هایی فراتر از یک تیراندازی اول‌شخص می‌زند و در آن نیز موفق می‌شود. تعادل درست میان دنیای تاریکی و تیمارستان و همچنین شخصیت پردازی عمیق جنی، فضایی برای همزادپنداری با جکی را به وجود می‌آورد که یک درام پیچیده‌ی زیبا می‌سازد. این روند در مسیر بازی پایدار می‌ماند و رفته‌رفته در انتها به اوج می‌رسد. جایی که استکادو باید یکی از دو پایان قدرتمند بازی را انتخاب کند که یک دوراهی تاریک از حقیقت و رویا می‌باشد و در هرکدام ظرافت در عمق پایانی باشکوه به چشم می‌خورد.


.




طراحی زیبای دنیای تاریکی به همراه تنوع سلاح گوناگون و بازوهای اهریمنی واقعا هیجان انگیز است



.


درخشش خورشید تاریک بر خشم و عشق


.


تنوع در سلاح‌های گرم گوناگون و ریز و درشت به همراه بازوهای اهریمنی و قدرتمند جکی استکادو تجربه‌ی یک تیراندازی اول‌شخص هیجان‌انگیز و لذت بخش را به ارمغان می‌آورد. شلیک هم‌زمان با دو اسلحه، پرتاب اشیائ مختلف به سوی دشمنان و تکه‌تکه کردن آن‌ها توسط بازوهای جکی، “تاریکی۲″ را از دیگر رقبای خود متفاوت می‌کند. این شور و هیجان و خون‌ریزی، تکراری و یکنواخت می‌شد اگر پشت سرهم و به طور مداوم ادامه پیدا می‌کرد اما چنین نیست. به‌طوری‌که با پشت‌سر گذاشتن مراحلی سرشار از خشونت و مبارزات تاریک و سخت لحظات شیرین و به یادماندنی به همراه جنی با فضاسازی زیبا و خاطره‌انگیز در نبض بازی تزریق شده است که جلوه‌گر پارادوکسی بی نظیر از عشق و نفرت می‌باشد.


.


نوآوری‌ها به‌طور کامل درخدمت روند بازی هستند و المان‌هایی مستقل و جداگانه از گیم‌پلی نمی‌باشند. جکی استکادو در دنیای تاریکی از روشنایی بیذار است و با تابش نور بازوهای اهریمنی و بینایی‌اش را از دست می‌دهد. دشمنان نیز که هوش مصنوعی قابل قبولی دارند با هدایت نور به سمت جکی سعی بر ازبین بردن او می‌کنند. اما استکادو در این مسیر تاریک و دشوار تنها نیست و موجودی شبیه به میمون با چنگال‌هایی زمخت و چهره‌ای ترسناک او را همراهی می‌کند. همکار جکی نه‌تنها یک مهره اضافی به حساب نمی‌آید بلکه در نشان دادن راه، سرگرم کردن دشمنان و حتی نابودی آنها نقش به‌سزایی ایفا می‌کند.


.


همان‌طوری که شخصیت اصلی بازی به دشمنان آسیب وارد می‌کند، آن‌ها نیز به وی صدمه می‌زنند. جکی برای بدست‌آوردن دوباره‌ی سلامتی‌ خود می‌تواند در گوشه‌ای پناه بگیرد تا قسمت‌های آسیب دیده‌‌اش ترمیم شوند. همچنین با بیرون کشیدن قلب جنازه‌ی دشمنان و خوردن آن‌ها توسط بازوهای اهریمنی‌اش به سرعت سلامتی خود را به‌دست می‌آورد. اما شاید همه‌ی این‌ها برای پشت‌سر گذاشتن پادشاهان سرسخت تاریکی در مبارزه با آن‌ها کافی نباشد. بنابراین قسمتی به منظور ارتقای قدرت با جزییات بسیار زیاد برای شخصیت اصلی بازی قرار دارد. جکی می‌تواند با جمع‌آوری امتیاز از گوشه و کنار دنیای تاریکی قدرت خود و بازوهای اهریمنی‌اش را بیشتر و بیشتر کند تا در ضیافت خشم و خون‌ریزی، دشمنان پلید این دنیای بی‌رحم را شکست دهد.


.




فضاسازی تیمارستان نسبتا خوب کار شده و دیوانه‌ها حس غریبی به این مکان بخشیده‌اند



.


زشت و زیبا


.


رنگین‌کمان رقص رنگ‌ها در آغوش سرد تاریکی؛ جلوه‌ای از اوج هنر در سرتاسر محیط بازی؛ و هم‌نشینی شیرین ظرافت و عشق در کنار حس تلخ خشم و نفرت، همه و همه خلق شاهکاری از اثر هنرمندانه‌ای است که قربانی بی‌رحم موتور گرافیکی به‌شدت ضعیف بازی شده‌اند. تضاد آزاردهنده‌ای که تا انتها باقی می‌ماند و طراحی زیبای صحنه‌ها را با ساختار زشت و بی کیفیت نابود می‌کند. همچنین جلوه‌های نورپردازی و سایه به‌قدری ضعیف کار شده که وجود آن‌ها احساس نمی‌شود. گرافیک سل‌شیلد و شبیه به نقاشی بازی هیچ‌گونه ارتباطی با محیط آن ندارد و تنها به منظور پنهان کردن ضعف‌های بسیار زیاد موتور گرافیکی اختصاصی و بد “تاریکی۲″ مورد استفاده قرار گرفته‌است که در آن نیز موفق نیست. چنین ساختار شلخته‌ای موجب می‌شود طراحی هنری چشم‌نواز بازی بی‌هویت جلوه کند و ضیافت رنگ‌های دلنشین‌اش را در تاریکی عمیق فروببرد.


.




این فردی که آرواره‌های بازوی جکی را در گردنش حس می‌کند گویا حال و روز خوبی ندارد..!



.


آوای صمیمانه‌ی مرگ


.


صدای افتادن پوکه‌ها بر روی زمین، فریادهای آن دشمنی که درحال خورده شدن توسط بازوهای جکی می‌باشد و هم‌همه‌ی مبهم محیط اطراف که گاها بر موسیقی مناسب و دلنشین سوار است، اتمسفر گیرایی از دنیای تاریکی را به ارمغان می‌آورد. از سوی دیگر شباهت صدای شلیک گلوله‌های مختلف، سکوت بیش از حد طبیعت و اندک مواقع نامناسب موسیقی، خراشی هرچند کوچک بر سیمای ظریف این بخش از “تاریکی۲″ می‌گذارد.


.




یاد و خاطره‌ی جنی در سرتاسر دنیای تاریکی پارادوکسی عمیق از عشق و نفرت در نبض بازی تزریق کرده است



.



ارمغان تاریکی


.


روند متنوع و جذاب با چاشنی خشونت و خون‌ریزی اما در آغوش صمیمانه‌ای از عشق با خلق قصه‌ی پیچیده و درگیرکننده در دنیای تاریکی آمیخته با رنگین‌کمانی از طراحی هنرمندانه و چشم‌نواز که قربانی در دام ساختار زشت گرافیکی آن شده است سوار بر موسیقی دلنشین و صدای نسبتا گیرا هدیه‌ای از یک تیراندازی اول‌شخص زیبا می‌باشد.


.


گرافیک: ۶٫۸


گیم پلی: ۹٫۱


موسیقی و صدا: ۸٫۴


داستان: ۹


امتیاز: ۸٫۳

پنج شنبه 9/6/1391 - 23:5 - 0 تشکر 535616

نغمه ی شمشیر بر پیکر کابوس؛ نقد بازی Soul Calibur V



By
nexusII


مراحل ساخت Soul Calibur V تقریبا در سکوت خبری تکمیل شد و قطعا آخرین شماره ی سری Soul در نسل هفتم خواهد بود. اما اینکه آیا این بازی توانسته وداع باشکوهی با این نسل داشته باشد یا خیر در ادامه ی مطلب به پاسخ آن خواهیم رسید:


اولین نکته ای که در بازی خود نمایی میکند حذف شدن تعدادی از شخصیت های قبلی سری “سول” و اضافه شدن تعدادی شخصیت جدید است. این نکته قطعا برای طرفداران این سری خبر خوشایندی نیست به خصوص اینکه ین سئونگ و تالیم هم بین افراد حذف شده از این شماره قرار دارند. این مسئله وقتی آزار دهنده تر میشود که شخصیت های جدید بازی مثل پترکلوس و پیرا بسیار نچسب هستند و یکی از بزرگترین اشتباهات سازندگان هم استفاده از این ۲ شخصیت در بخش داستانی بازی است.



-


مطابق انتظار داستان بازی به درگیری وفادارن ۲ شمشیر سول ادج و سول کالیبور اختصاص دارد و در قرن ۱۷ روایت می شود. این بخش اصلا خوب نیست داستان بازی به شدت ضعیف است و شاید تنها نکته ی آن کشته شدن کابوس (Nightmare) باشد. بیشتر داستان به صورت نقاشی های صداگذاری شده روایت میشوند که به هیج وجه خوب نیستند و نه در القای اتمسفر موفقند نه در روایت داستان.


اما ضعف بخش داستانی در بازی های مبارزه ای اهمیت کمتری دارد و میشود با ۱ گیم پلی خوب تا حد زیادی آن را جبران کرد. Soul Calibur V در این راه تقریبا موفق بوده. مبارزات از سرعت خوبی برخوردارند و شخصیت های بازی بالانس مناسبی دارند. در این بازی یکی از محبوبترین شخصیت های سال های اخیر بین گیمرها یعنی اتزیو از سری فرفه ی اساسین به بازی اضافه شده و شاید خیلی از طرفدارن این شخصیت (از جمله نگارنده) با این موضوع مخالف بودند اما در کمال تعجب هیبت اتزیو ادیتوره در این بازی کامل حفظ شده و استایل خاص او به خوبی در Soul Calibur V بازسازی شده است، همچنین از لحاظ بالانس با شخصیت های دیگر این مجموعه هم در سطح خوبی قرار دارد و به هیج وجه حریف آسانی نیست. ضمن اینکه از Hidden blade هم بخوبی در مبارزات استفاده میشود اما تنها نقطه ضعف این شخصیت طراحی چهره ی او است که شابهت زیادی با اتزیو ندارد!


-



-


اما در خصوص سیستم مبارزات بازی باید به اضافه شدن محفظه ای برای ذخیره ی نیروی سول به منظور استفاده از ضربات ویژه اشاره کرد که با توجه به اینکه هیچ نوع آموزشی در بازی برای استفاده از آن وجود ندارد احتمالا تا مدتی در استفاده از ضربات ویژه مشکل خواهید داشت؛ البته مکانیزم اینکار شباهت زیادی به سری استریت فایتر دارد و اگر آن را بازی کرده باشید احتمالا خیلی زودتر با سیستم این ضربات ویژه ی بازی آشنا خواهید شد. این ضربات در صحنه های سینماتیک نشان داده میشوند و معمولا هم امکان جا خالی دادن و دفاع کردن ندارند. در کل Soul Calibur V در بحث گیم پلی نمره ی قبولی میگیرد.



-


دیگر نقطه ی قوت بازی گرافیک آن است. طراحی شخصیت ها خوب است و می شود گفت دقت زیادی در آن صورت گرفته؛ هرچند شخصیت های والدو و یوشیمیتسو با اینکه پتانسیل بالایی داشتند با طراحی لباس و صداگذاری بد بیشتر شبیه دلقک ها به نظر می آیند تا رقیبی سرسخت. بجز چند مورد بقیه پس زمینه های مبارزات خوب کار شدند و اتفاقات زیادی در پس زمینه ی مبارزات شما اتفاق خواهد افتاد.


صداگذاری بازی هم از حد قابل قبول فراتر نمیرود و با فضای کلی بازی همخوانی دارد. در آخر پیشنهاد میکنم اگر طرفدار بازی های مبارزه ای و سری “سول” شرکت نامکو هستید این بازی را امتحان کنید. Soul Calibur V با وجود همه ضعف هایی که دارد توانسته از اعتبار این سری به خوبی دفاع کند.



  • گرافیک:۸

  • صداگذاری:۷

  • گیم پلی :۸٫۵

  • داستان:۴

  • امتیاز کلی:۷

پنج شنبه 9/6/1391 - 23:6 - 0 تشکر 535618

اتحادیه ی ظلم | نقد و بررسی بازی Syndicate



By
Albert Wesker


اتحادیه ی ظلم | نقد و بررسی بازی Syndicate


-


چند سالی است که رقابت بین عناوین FPS بالا گرفته است و هر ناشری میخواهد در این میدان خود را صاحب سبک کند و نوآوری جدیدی را به محتوای بازی هایش بیافزاید…اما در میان تمامی این کمپانی ها دیگر هر بازیکنی, چه با تجربه و چه تازه وارد کمابیش با نام EA (Electronic Arts) آشنایی دارد…تقریبا تا چند سال بیش اکثر ما کمپانی ” EA” را به عنوان یک شرکت بازی سازی تجاری میشناختیم که توجه چندانی به بازیهایش نداشت و بیشتر به صرف سود این بازیها به قفسه ی فروشگاه میرسید…اما در جند سال اخیر EA توانست با نگاهی عمیقتر به عناوین خود و پیدا کردن نقاط ضعف و قوت آنها به سبک خاص خود برسد و آنها را باب میل بازی کننده ها بسازد…نمونه ای بارز و مثال زدنی آن بازیهایی چون Mirror’s Edge و Dead Space بودند که توانستند با ارائه ی محتوای خاص و ویژه خود را تبدیل به آثاری مهم و برطرفدار در صنعت بازی سازی کنند.


کسانی که کمی در صنعت گیم کهنه کار باشند با نامSyndicate در صنعت بازی سازی آشنایی دارند…این بازی اولین بار در سال ۱۹۹۳ عرضه شد و با گیم پلی خاص خود سر و صدای زیادی به راه انداخت اما بعد از عرضه ی آخرین بسته ی الحاقی برای این بازی و شماره بعدی بازی دیگر خبری از آن نبود تا به الآن…


اینبار EA تصمیم گرفته است که با شرکتی سوئدی Starbreez دست به انجام اینکار بزند… و به نظر میرسد که گیم پلی بازی دگرگون کرده است و حال و هوای بازی را با آن دوربین ایزومتریک به یک اکشن اول شخص تبدیل کرده است…میتوان گفت EA برای ساخت بازی خود به سازنده ی خوبی روی آورده است…Starbreez که عناوینی از جمله Darkness و یا Riddick را عهده دار بوده است… اکنون باید دید که در ساخت این بازی چگونه عمل میکند و لیاقت داشتن یک عنوان با پتانسیل بالا را دارد یا خیر….


-


-


فناوری , دلیل انحطــــــــاط انسانیت


-


-


داستان Syndicate در سال ۲۰۶۹ به وقوع می بیوندد…و از دید یک مامور که در بازی با نام Agent شناخته میشوند روایت میشود…ماموری به نام Miles Kilo(مایلز کیلو) که توسط کمبانی (E.C) Eurocorp بوسیله ی Chip هایی خاص تقویت شده اند و تقریبا به یک ماشین آدم کشی تبدیل شده است.


همچنین E.c این چیب ها را برای رفاه مردم نیز به فروش میرساند…آنها موفق شده اند تا Chip هایی طراحی کنند که با کاشتن آنها در سر انسانها توانایی ارتباط با دنیای دیجیتالی جدید را به ارمغان بیاورد.لذا دیگر تمام کارها از سرگرمی گرفته تا آموزش و بانکداری و درمان وابسته به این Chip هاست …اما ان تنها روی خوش قضیه است چرا که هر انسانی که یکی از این چیپ ها را از شرکتی خریداری و در سر خود کاشته باشد تا ابد خود را وابسته به آپگریدهای آن کرده است….همین موضوع باعث میشود که رقابت جدی بین شرکت های تجاری Syndicate ها شکل بگیرد هرکدام از آنها که Agent های خود را دارند به جنگ با یکدیگر بپردازند.


اما در این میان گروهی از مردم هستند که به گروه Resistance (مقاومت) مشهور هستند که از Agent ها متنفر هستند و هدف اصلی آنها مقابله با تولیدکننده های آن Chip ها است.لیلی دراون (Lily Drawn) که در نقش دکتر E.c است به عنان یک جاسوس در E.c کار میکند که در واقع سعی دارد مایلز کیلو را که به عنوان بروژه ی تخصصی خود اوست تغییر دهد و انسانیت از دست رفته ی وی رابه او باز گرداند…


همانطور که خواندید داستان بازی بسیار ساده و بی آلایش است و حتی در بعضی از قسمت های داستان رگه هایی از داستان بازی Deus Ex به چشم میخورد…اما در بخش داستانی با چیز جدیدی روبرو نیستیم و تقریبا همان کلیشه هایی که بارها در هالی وود و حتی در صنعت بازی ذکر شده است به چشم میخورد.


بکـــــــــــش, اما زجرم نده!


-


در مورد گیم بلی بازی میتوانم بگویم که Starbreez در این زمینه تقریبا موفق عمل کرده است و حرفهای جدیدی برای گفتن دارد.


شما در بازی دارای ۳ قدرت مختلف هستید که عبارتند از : Backfire |Suicide|Persuade


-


-


Suicide:این اولین قدرتی است که به شما معرفی و داده میشود که همانطور که از نامش هم پیداست با تاثیر بر روی دشمنان ضعیفتر وی را وادار بر خودکشی میکند که این حرکت دارای اثر جمعی بوده و باعث Damage وارد شدن به اطرافیان آن فر میشود.


Backfire:دومی قدرتی که به شما معرفی میشود Backfire است.این قدرت حداقل میتواند بر روی ۲ نفر و حداکثر بر روی ۴ نفر تاثیرگذار باشد…به صورتی که دشمنان رای چندئ ثانیه به صورت ۲ برابر Damage میخورند و برای چند لحظه Stun میشوند….از این قدرت میتوان برای بیرون کشیدن دشمنان از پشت کاور نیز استفاده کرد.


Persuade:سومین و آخرین قدرتی که به شما داده میشود قدرت تشویق دشمنان یه مقابله با یاران خود باشد…در صورتی که همه ی دشمنان قبل از تمام شدن وقت Persuade بر روی آن شخص از بین برود آن شخص خودکشی میکند.


قدرتهای نامبرده شده با یکبار مصرف شدن تمام میشوند و بعد از کشتن افراد و به دست آوردن انرژی دوباره قابل استفاده خواهند بود.


یکی از ویژگی هایی که از ابتدای بازی همراه شما میباشد DART Overlay System است.این سیستم برای چند ثانیه قابل استفاده است حرکات دشمنهای شما را آهسته میکند , به آرمور و Health شما اضافه میشود و تمامی Damage های شما ۲ برابر محسوب خواهد شد.همچنین استفاده از این ویژگی به شما این امکان را میدهد تا بتوانید موقیعت دشمنان خود را از پشت دوارها شناسایی کنید,که این قابلیت نیز بعد از استفاده ی کامل به صورت اتوماتیک شارژ خواهد شد…


یکی دیگر از فاکتور های بازی سیستم Breach کردن است که هم میتوان یکی از نقاط قوت بازی آن را محسوب کرد و هم یکی از نقاط ضعف…این سیستم در عین کارآمد بودن بسیار ساده است , به این صورت که تنها با نگه داشتن یک دکمه قادر به هک کردن دستگاه یا هر چیز دیگری هستید.مثلا میتوانید یک نارنجک را که به سمت شما پرتاب شده است را در روی هوا خنثی کنید و برای خودتان بردارید.که در این مورد سازندگان میتوانستد با یک مینی گیم یا هر چیز دیگری جذابیت خاصی به این بخش بیافزایند.


تعداد اسلحه ها یی که توسط شما قابل حمل هستند ۲ عدد بیشتر نمیباشد…تنوع اسلحه ها در بازی زیاد نیست اما از خلاقیت خوبی برخودار هستند…برای مثال یک از اسحه ها با قفل شدن بر روی سوژه قابلیت تیراندازی به صورت کات دار را دارد ( مانند چیزی که در فیلم Wanted دیدیم) و مابقی اسلحه ها تقریبا همان هایی هستند که در بازیهایی دیگر مشاهده کردید با کمی زرق و برق بیشتر….


همچنین وجود باس ها در بازی جذابیت خاصی به گیم بلی بازی افزوده است , که این باسها در نوع خود دارای خلاقیت هستند و برای یک بازی اکشن اول شخص خوب محسوب میشوند…اما تنوع دشمنها در بازی کم است و در کل بازی تعدادشان به ۳ یا ۴ عدد میرسد…در ضمن دشمن های شما از هوش مصنوعی چندان جالبی بهره نمی برند و در بالاترین درجه ی سختی نیز به راحتی از سر راه برداشته میشوند و یکی از بدترین نکات بازی Melee Attackاست که دشمنهای عادی با یک Attack نابود میشوند (!) اما شخصیت شما دارای انیمیشین های خوبی برای این حرکت است.


نوری از پس ســـــــــاختمانهای شهر


-


اولین چیزی که میتوانید از گرافیک بازی درک کنید اینست که شما با یک دنیای دیجیتالی طرف هستید….نوربردازی های مهتابی که کاملا با حال و هوای عصر دیجیتال همخوانی دارند , انعکاس نورها از پس شیشه های کریستالی ساختمانها و دیوارهایی با آجرهای فولادین…اما متاسفانه چیزی که در بازی به چشم نمیخورد تخریب بذیری محیط است…انیمیشن صورتها به خوبی کار شده و بی روح نیست اما با وجود تمام اینها گرافیک چیزی را کم دارد آن هم نبود تنوع در تکسچر ها و رنگ ها است که محیط را کمی خسته کننده میکند ولی با این حال میتوان گفت که برای نشان دادن اتمسفر تاریک حکم فرما بر جامعه شاید چنین چیزی به چشم نیاید…اما در کل این بازی گرافیک بدی ندارد و طوری نیست که توی ذوق بازی کننده بزند…


-


موسیقی دیجــــــــــــیتالی


-


در مورد صدا گذاری و موسیقی باری چیز زیادی نمیتوانم بگویم…موسیقی بازی دارای تنوع کمی است اما با محیط و مراحل بازی همخوانی دارد و استرس را به طور کامل وارد رگهای بازی میکند…موسیقی که هم نسل فناوری و تکنولوژی بدنیا آمده است و کمی به گوش ما غریبه است…!


صداگذاری افراد و شخصیت ها نیز به خوبی کار شده است اما چون شخصیت های بازی معدود هستند و تعداد دیالوگهای آن هم از ۲۰۰ خط فراتر نمی روند نظر قطعی در این مورد نمیتوان داد


در مجموع میتوان گفت که بازی Syndicate بازی است که ارزش حداقل یکبار بازی کردن را دارد هرچند که نمیتوان این بازی را در آن قفسه از بازیهایی قرار دارد که هیچگاه از ذهن شما بیرون نمیروند و هرگاه اسم آن میاید شما را منقلب کند اما رفتن به آینده برای آنکه ببینید اینبار چه بلایی قرارست بر سر بشریت بیاید سوژه ای است که هر کسی کنجکاو است آن را بداند….


-




Dart Overlay System





چهره ی تنها همکار شما





نورپردازی!



داستان : ۶٫۵


گیم پلی : ۸


گرافیک : ۷٫۵


موسیقی : ۷


Overall : 7.2


Syndicate


قدمتی ۱۸ ساله دارد!


-


Syndicate: اولین بار این سری که در سال ۱۹۹۳ توسط استودیوی Bullfrg Productions ساخته شد و EA منتشرش کرد این بازی برای PC|MAC|Amiga|Atari|NEC منتشر شد و ماجراهایش در آینده ی نزدیک اتفاق می افتاد و سبک شوتر تاکتیکال داشت.


Syndicate :American Revolt:در همان سال یک بسته یالحاقی برای بازی منتشر شد که شامل ۲۱ ماموریت جدید میشد که تنها برای PC,Amiga منتشر شد.


Syndicate Wars: در سال ۱۹۹۶ این مجموعه توسط همان سازنده ساخته شد و البته با همان سبک که ماجرای نسخه ی قبلی را دنبال میکرد.این بازی توانست نظر مثبت منتقدان و گیمر ها را جلب کند.


————————————


مشخصات : 


• نام : Syndicate


• سازنده : Starbreez


• ناشر : Electronic Arts


• پلتفرم PC | PS3 |Xbox 360


• تاریخ انتشار : فوریه ی ۲۰۱۱

پنج شنبه 9/6/1391 - 23:7 - 0 تشکر 535619

مردن یا نمردن،مسئله این است | نقد و بررسی Never Dead



By
dmc-X360


اگر روزی، بازیـی منتشر شود که در آن هیچ تجربه مرگی وجود نداشته باشد، چه اتفاقی می‌افتد؟


یکی از دغدغه‌های همیشگی بازیکنان هنگام پیشروی در یک مرحله، حفظ سطح سلامتی در طول بازی و درون درگیری‌ها می‌باشد. حال اگر این دغدغه همیشگی از درون یک بازی حذف شود، بازیکن به راحتی می‌تواند صفوف دشمنان را بدون وقفه و نگرانی در هم بکشند. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که تیم سازنده بازی قصد ساخت یک گیم پلی سریع و مفرح را دارد. البته این بدان معنی نیست که آنها تا این حد بازی را ساده و روان ساخته‌اند.بازی دارای چالش های مختلف است که میتواند بازیکن را به دردسر بیندازد.



این مقاله ، مانند سایر مقالاتی که در این بخش قرار می گیرد ، نوشته شده توسط کاربران گرامی سایت بوده و نظر دنیای بازی نمی باشد!



استودیوی Rebellion امید زیادی بر روی این ایده داشت که در اینجا میخواهیم این این ایده جالب را بررسی کنیم.



داستان


داستان بازی درمورد شخصیتی به نام برایس بولتزمن (Bryce Boltzmann) است. او حدود ۵۰۰ سال قبل از وقایع بازی به دلیل یک نفرین که به وسیله پادشاه شیاطین بر وی اعمال شده نامیرا میباشد و همین باعث شده که او ۵ قرن متوالی زنده باشد!شاید در ابتدا این همه سال زنده بودن جالب باشد ولی وقتی که در زندگی شاهد مرگ عزیزانت باشی,بسیار غمناک است.همسر اون در طول مبارزه با پادشاه کشته میشود و برایس سالهاست که در فکر انتقام میباشد. او شکارچی شیاطین است و در این راه زنی به اسم آرکیدیا (Arcadia) به او کمک میکند.اینطور که مشخص است آرکیدیا مدت زیادی است که همراه و همکار برایس است و به او در پاک سازی شهرها کمک میکند.


شاید در نگاه اول,داستان بازی کلیشه ای و تکراری باشد ولی با پیشروی در بازی با اتفاقات زیادی میشوید که باعث جذابیت میشود.(خودتون تو بازی ببینید!)


گرافیک


گرافیک بازی چشم نواز است.رنگ بندی در بازی به خوبی دیده میشود.طراحی کاراکتر ها نیز به خوبی کار شده.تخریب پذیری محیط نیز در سطح خوبی قرار دارد. در کل گرفیک در بازی قابل قبول است و نکته خاصی در این قسمت دیده نمیشود.


البته در بازی باگهایی نیز وجود دارد که باعث درد سر میشود!ولی شما میتوانید با زرنگی از این باگها عبور کنید!مثلا اگر سر شما بین آوار گیر کرد,میتوانید کمی صبر کنید و بعد از چند ثانیه همه بدن خود را با زدن یک دکمه باز سازی کنید.


یا مثلا اگر بدن شما بطور کامل در جایی گیر کرد و توانایی حرکت نداشتید,میتوانید با کندن و پرت کردن سر خود به نقطه ای دیگر از این مکان خلاص شوید!!



صدا گذاری و موسیقی


صدا گذاری محیط خوب است مخصوصا هنگامی که درگیری به اوج خود میرسد! صداگذاری کاراکتر برایس نیز به خوبی کار شده.شوخی های به موقع و دیالوگ های جالب و صداگذاری مناسب باعث جذاب شدن این کاراکتر شده.


گیم پلی


جذاب ترین و بهترین قسمت این بازی, گیم پلی آن است.این عنوان سعی کرده تا با الهام گیری از بازی های Devil May Cry و Bayonetta گیم پلی سریع و اکشنی را ارایه کند که به نظر من در این کار موفق بوده اند.


برایس مانند دانته میتواند از شمشیر و سلاح گرم استفاده کند ولی قابلیت بکار گیری همزمان را ندارد.این مسله باعث میشود کمی از سرعت و جذابیت گیم پلی کاسته شود و سیستم چند ضرب وجود نداشته باشد.



بازی دارای سیستم XP و ارتقا کار آمدی است.هرچند که تعداد استفاده از آپدیت ها محدود است.بعضی از ارتقا ها عبارت اند از سخت کنده شدن اعضای بدن,پرش بلند,بالا رفتن قدرت سلاح گرم و شمشیر و از همه جذاب تر حالت slow motion که توانسته اند روی جذابیت مبارزه ها تاثیر بگذارند.هرچند که بعضی ارتقا ها بدرد نخور و بی هدف هستند و تاثیر خاصی ندارند.


تنوع اسلحه در بازی ای به این سبک خوب است. پایه مبارزات بر اساس ترکیب ۲ سلاح برایس، دو Pistol و یک شمشیر می‌باشد. البته او می‌تواند یک شاتگان، نارنجک انداز , ماشین گان و… را حمل کند، اما دو Pistol او همیشه همراهش خواهد بود.


نقاط ضعف


یکی از ضعف های بازی دوربین بازیست که کمی روی اعصاب راه میرود! بعدی متنوع نبودن دشمنان است که باعث خستگی میشود ولی مبارزات کمی از این خستگی میکاهد.باگهای بازی را هم که توضیح دادم چطور از شر آنها خلاص شوید!


نتیجه


این بازی دارای اکشن سریع و دیوانه واری است و در بسیاری ار مواقع شبیه به DMC عمل میکند. ایده نامیرا بودن باعث سریع شدن گیم پلی میشود.اگر از دوستداران عنوان های سبک Hack & Slash هستید این بازی به شما پیشنهاد میشود.


داستان: ۶٫۵


گیم پلی: ۷٫۵


گرافیک: ۷


موسیقی: ۶


نمره کل: ۷

پنج شنبه 9/6/1391 - 23:11 - 0 تشکر 535626

بازگشت انسان ها به آرزوی سفر به کهکشان | نقد و بررسی Mass Effect 3


By
Matthew Baker


چند وقتی از انتشار شماره سوم بازی مس افکت و همچنین سه گانه داستان کمندر شپرد می گذرد. عنوانی که همه انتظار آن را می کشیدند و تا لحظات آخر انتشار نیز همچنان پر سر و صدا بود. پس از چند روز از انتشار بازی سازندگان بازی به هدف خود رسیده اند و بازی توانست به خوبی فروش داشته باشد؛ در حالی که هر کسی می داند میزان فروش یک بازی حتی یکی از فاکتور های بازیباز برای لذت بردن از آن نمی باشد! بازیباز هایی که لذت بی حد و اندازه ای را از شماره قبلی این عنوان برده اند و به لطف تبلیغات زیاد بایوویر، تشنگی زیادی برای پایان دادن به کار خود و کمندر شپرد افسانه ای دارند.

گرافیک بازی
در میان چهار عنصر اصلی یک بازی عنصر گرافیک در بازی مس افکت بیشترین پتانسیل انتقاد شدن را دارد!
گرافیک هنری بازی واقعا شایسته مس افکت است که از شماره اول تا این شماره این استیل خود را حفظ کرده که البته بیشتر این حس متفاوت ما هنگام بازی کردن مس افکت به عنوان یک بازی خاص و منحصر به فرد مدیون همین گرافیک هنری زیباست.
اما اگر از کنار طراحی هنری شهر Citadel و یا پس زمینه های غول پیکر و بی نظیر بازی بگذریم متوجه نقص های فنی گرافیک می شویم.

زمانی که مس افکت ۱ منتشر شد گرافیک برای چنین سبک از بازی ها از هر نظر بسیار چشم نواز بود و با وجود این که از نظر فنی نقص هایی نیز داشت و همچین مدت بارگذاری زیادی لازم داشت اما چون اولین بار بود که بازیباز ها با این وسعت کهکشان را تماشا می کردند و در گیر آن می شدند و همچنین محدودیت های آن روز های صنعت گیم، اشکالی به آن وارد نبود و بازی با تمام شجاعت، از افکت ها و نور در روشن کردن محیطی که بازی در آن در حال جریان است و رنگ های شاد استفاده کردند؛ با انتشار نسخه دوم نور پردازی و رنگ امیزی به گونه ای تغییر کرد که در کنار حفظ زیبایی خود نقص های فنی بازی (نیز نظیر بی کیفیت بودن بعضی از بافت ها) را بپوشاند چون وسعت پروژه به مراتب بیشتر از شماره قبل بود و ساختن این بازی هم به مراتب سخت تر می شد ولی به هر حال تیم سازنده در هر دو زمینه نیز موفق بود اما حالا که نوبت به شماره سوم می رسد همه توقع یک گرافیک خیره کننده و بی نظیر از بازی را داشته اند که نقص های نسخه های قبل را برطرف کرده باشد اما مس افکت ۳ در زمینه نتوانست توقع ها را برآورده کند.
برای مثال در کنار چهره قدیمی برخی شخصیت ها ( مانند Traynor و Cortez ) که با وجود چهره هایی مانند Hackett و Diana دیگر قابل تحمل نیستند یا انمیشن شخصیت ها و دویدن شپرد هم همچنان خشک و ربات گونه است! و همچنین بافت ها و جزئیات بازی نیز با توجه به جهش بزرگ خود در مس افکت ۲ انتظار ها را بر آورده نکرد که یکی از دلایل تاریک تر شدن بازی هم می تواند باشد ( پس نقص بیشتر؛ محیط تاریک تر ) شخصیت های شماره قبل نیز تغییری زیادی نکرده اند و زره و لباس های جدید بزرگ ترین جزئیاتی هستند که به آن ها اضافه شده است. البته باید به این نکته هم اشاره کرد که زمان لود شدن بازی در این شماره به شکل قابل توجه ای کم تر شده و بسیار سریع تر از نسخه های قبلی لود شدن ان طول می کشد.
در زمینه مدل سازی شهر ها نیز Citadel تنها شهر بازی است که می توان در آن به گشت و گذار و خرید پرداخت و دیگر از Omega و Ilium و… هم خبری نیست که این نمی تواند اتفاق خوبی برای یک بازی نقش آفرینی باشد.


گیم پلی بازی
گیم پلی بازی مخلوطی از نکات مثبت شماره های اول و دوم بازی است.
می توان این طور خلاصه کرد که گیم پلی بازی نکات مثبت شماره اول بازی است که در قالب استیل گیم پلی شماره دوم قرار گرفته که اندک نواقص آن برطرف شده و به خوبی با هم مخلوط شده اند.
اما نکته همیشه قابل بحث بازی نقش افرینی آن هست.
بازیباز می تواند از ۶ کلاس موجود ( Soldier , Infiltrator , Vanguard , Sentinel , Adept , Engineer ) یکی را به سلیقه و سبک خود انتخاب کند. کلاسی هایی که دیگر مانند گذشته از محدودیت استفاده از اسلحه وجود ندارد. در شماره دوم بازی نبود یک بالانس مناسب میان کلاس ها بسیار احساس می شد ولی نکته جالب این جاست که با برداشت محدودیت نوعی از اسلحه های برای بعضی از کلاس ها و همچنین تغییر قدرت های کلاس ها با یکدیگر و اضافه شدن چند قدرت جدید مانند نارنجک ها بازی باز هم از در بین کلاس های خود تعادل ندارد.
مثلا در شماره قبل اگر بازیبازی کلاس زVanguard یا Engineer را برای نوع استفاده از اسلحه انتخاب نمی کرد در این شماره کلاس Soldier به علت همین قابلیت جدید به معمولی ترین کلاس بازی تبدیل شده است؛ زمانی که بازیباز می تواند با انتخاب کلاس Adept علاوه بر استفاده از اکثر قدرت های بایونیکی از هر اسلحه مورد علاقه نیز استفاده کند به راحتی قید معدود قابلیت های کلاس سرباز ( مانند زره قوی تر و استفاده از انواع تیر ها ) می زند و یک شخصیت با قابلیت های بیشتر و سرگرم کننده تر می سازد.
کوله پشتی هم در بازی وجود دارد که البته فقط محدود به نگه داری اسلحه ها می شود و میزان وزن قابل حمل هم برای هر کلاس متفاوت است.
سیستم دوستی و روابط یاران شپرد هم همچنان یکی از نقاط قوت بازی است و علاوه بر رمانس های موجود بازیباز می تواند با دوستی و رابطه قوی تر با هر یک از یاران خود به نیروی ویژه آن هم دست رسی پیدا کند.
ولی سیستم جدید بازی سیستم آپگرید اسلحه ها و همچنین اضافه کردن جزئیات جداگانه مانند اندازه خشاب ها یا لیزر و دوربین و… به آنها است که این یک حالت مفید و یک نکته مثبت برای بازی است.
سیستم کاوش در سیاره ها هم در بازی تغییر کرده و این بار با یک حرکت می شود چندین سیاره را اسکن کرد و دیگر نیازی هم به عناصر موجود در سیاره ها نیست!
حالا اگر این سیستم جدید را در کنار سیستم هک و مینی گیم های دیگر که حالا به طور کامل از بازی حذف شده اند قرار دهیم بازی در این زمینه بسیار ساده تر شده است و این یکی از نقاط ضعف بازی است ( و البته شاید یکی از دلایلی هم که بازی را کوتاه تر از قبل نشان می دهد همین نکته باشد ).


همچنان بازیباز باید گذینه های خود را از بین انتخاب های خوب و بد انتخاب کند که هر با توجه به میزان استفاده از انتخاب های خوب و بد می توان از انتخاب ها و از گزینه های بیشتر و تاثیر گذار تری در بازی استفاده کرد که البته تاثیری در پایان بازی ندارد و می شود گفت که در این زمینه به صورت مجازا نقش آفرینی بازی می کنیم!
و همچنین نتیجه ماموریت ها را با انتخاب های خود تغییر دهد و مانند گذشته نیز دو یار شما را در این ماموریت ها همراهی می کنند که می توان از قدرت های ان ها نیز درست مانند قدرت خود برابر دشمنان استفاده کرد.
Action , Role-Playing , Story
یکی از سیستم های جدید بازی که در ابتدا بازیباز باید ان را با توجه به سبک بازی خود انتخاب کند و همان طور که از نامش پیداست با انتخاب گذینه اکشن بازیباز صرفا برای نبرد و درگیری ها این بازی را انجام می دهد. گزینه نقش آفرینی نیز بازی را مانند مس افکت های قبل می کند و داستان بازی با انتخاب ها تغییر می کند و مبارزات سخت و آسان می شود. و در اخر گزینه داستانی که فقط بر روی داستان تمرکز دارد و از مبارزات سخت و اندک چالش های بازی نیز خبری نیست.
اکشن بازی سریع تر شده است و استفاده از سلاح های دستی نیز بخشی از گیم پلی جدید و سریع بازی است. که این تغییرات در کنار بر طرف شدن نواقص شماره قبل حسی لذت بخش تر از گذشته برای با فراهم می کند.


یک سرباز در بیشترین قدرت و تراز پتانسیل سرگرمی کمتری نسبت به یک Adept دارد!

داستان بازی
بهتر داستان شماره رو به عنوان بخش پایانی داستان کمندر شپرد در نظر بگیریم.
در این شماره تا آن جایی که ممکن بود سعی شد به اتفاقاتی که در شماره های اول و دوم افتاد پایان دهد و به هر ترتیب ان را به نتیجه ای ختم کند، نتیجه که ممکن بود باز شروع یک داستان و جریان جدید را دامن بزند. اما کنار این اتفاقات نمی توان گفت که داستان بازی از بخش های ضعیف بازی است شاید در برخی مواقع توقع بازیباز را برآورده نکند ولی به اندازه کافی کشش و جذابیت دارد که بشود مانند یک اختتامیه زیبا از آن لذت برد.
در بخش شخصیت های داستان با توجه به اضافه شدن Ashley یا Kaiden‎ و EDI (به شکل جدید) و James Vega بازی باز هم از نبود شخصیت های جدید رنج می برد و بجز موارد بالا و چند شخصیت ریز نقش دیگر، تمام شخصیت های بازی در شماره های قبلی حضور داشته اند و معدود شخصیت های جذاب مختص مس افکت ۳ نیز در DLC های بازی قرار گرفته اند ( مانند شخصیت Javik در From Ashes ) و واقعا نبود یک یار جدید و جذاب ذر بازی احساس می شود.



شخصیت Garrus Vakarian که در هر نسخه کامل تر شد و یکی از شخصیت پردازی های به یادماندی این بازی است

همان طور که گفته شد تعداد شخصیت های وارد شده به داستان جدید بسیار کمتر از شماره قبلی آن است و با توجه به این قضیه که بازی شخصیت شپرد را کاملا در اختیار بازیباز قرار میدهد تمرکز خود را بین روابط میان شخصیت های اصلی گذاشته است به بدین ترتیب که یک زنجیره متصل به هم و بزرگی از روابط شخصیت ها به وجود آمده که با هر تغییر دیگری نیز به میزان قابل توجهی تغییر می کند.

حوادث اتفاق افتاده بر روی هر شخصیت بر روی شخصیت های دیگر نیز تاثیر می گذارد

داستان بازی تا انجا که شد سعی داشته به اتفاقات و سرنوشت تمامی نژاد ها و همچنین شخصیت ها مهم و شناخته شده و درگیر با داستان اصلی اشاره کند. در این زمینه بازی سعی کرده که علاوه بر اینکه بر روی شخصیت های بازی مهم این شماره تمرکز کافی را داشته باشد، توانسته داستان یاران قدیمی شپرد و شخصیت های ریز نقش تر را در خود جای دهد که این کاری با ارزش است که البته، اگر غیر این بود داستان بازی میزان قابل توجی جذابیت خود را از دست می داد.

مهم ترین نکته در مورد داستان بازی پایان آن است. یک پایان جنجالی که بازیبازها و منتقدین به نسبت درک خود از داستان و همچنین فلسفه خود از بازی های رایانه ای ان را خوب و بد می نامند. پایان بازی هرچند ساده یا شاید از دیدی مضحک باشد (!) ولی با یک نگاه عمیق تر می توان عظمت و شکوه یک پایان را به بزرگی مکان رخداد آن یعنی کهکشان دانست که حتی CG نمایش داده شده در اخر بازی به طور ظریف پرده از ابهت نتیجه به دست آمده بر می دارد و در پرده برداری از مجهولات داستان به ما کمک زیادی می کند.
به هر حال، داستان شماره سوم اختتامیه مس افکت در کنار شپرد است.

جف، ژوکر، EDI

موزیک بازی
موسیقی این بازی تلفیقی از موسیقی های قدیمی و چند قطعه جدید است.
افکت های استفاده شده و موسیقی بازی در نسخه های قدیمی واقعا بی نقص بود و می شود گفت که بهترین برای یک بازی مانند مس افکت بود و همچنین واقعا دلیلی برای تغییر آن و استفاده از موزیک جدید در بازی وجود ندارد.
هر چند که سازندگان بازی این را کافی ندانسته اند و تا انجا که توانسته اند سعی کرده اند در کنار موسیقی قدیمی که کاملا نیز در بازی جا افتاده است از موسیقی و قطعات جدید نیز استفاده کنند که این کار به این حس ما که داریم یک ماجراجویی جدید را با اتفاقات جدید رقم می زنیم کمک می کند.
در کنار این ها نبوغ اهنگ سازان نیز قابل توجه است. آن ها دقیقا می داند که چطور در جریان جنگ و کشمکش و اکشن ها از یک قطعه غمگین پیانو استفاده کند و یا در هنگام گشت وگذار در بازی آدم را به فکر فرو ببرد.
حالا آیا دلیلی هست حالا که اقای Jake Wall که با بازی مس افکت ۱ یک اتمسفر نو و خاص بازی را هر چه بی نقص تر و با جذابیت هر چه تمام تر خلق کرد، موسیقی دانان بعد از ان که بر روی موزیک این بازی کار کرده اند و با یک موسیقی جا افتاده در بازی کار ساده تری برای انجام دادن دارد در کار خود ناکام باشد؟

به هر ترتیب و با هر خوبی و بدی داستان شپرد افسانه ای تمام شد. با پایانی جنجالی و در عین حال داستان قوی و سریالی با اندک نواقص فنی خود با گرافیک هنری بی نظیر خود و با موزیک و صدایی که به بلوغ خود رسید.

مس افکت ۳ ای که با اتمام این داستان از تمام پتانسیل های موجود استفاده کرد تا یک بازی شیرین دیگر با عنوان مس افکت را به ما هدیه داد.
عنوانی که سازندگان دیگر به راحتی گذشته نمی توانند موفقیت آن را تکرار کنند.

پنج شنبه 9/6/1391 - 23:12 - 0 تشکر 535629

خداحافظ پدر سبک ترس ا نقد و بررسی Resident Evil: Operation Raccoon City



By
Leon S.K


خداحافظ ریشه ها



همه ما با سری رزیدنت اویل آشنا هستیم، عنوانی که از نظر طیف وسیعی از گیمر ها به همراه سایلنت هیل پدر بازی های ترسناک نامیده می شد. اما کم کم این حس ترس از بازی گرفته شد و سری رزیدنت اویل را به یک عنوان کاملاً اکشن تبدیل کرد. اتفاقی که در آخرین عنوان منتشر شده از این سری بازی یعنی «رزیدنت اویل:عملیات راکون سیتی» به حد نهایت خود رسید.
Resident Evil- Operation Raccoon City یا به اختصار RE: ORC جدید ترین عنوان منتشر شده از این سری است که توسط استدیو تازه کار Slant Six Game که بر خلاف برقیه ی استودیو های سازنده رزیدنت اویل غیر ژاپنی است ساخته شده است. استودیو ای که تا به الان چیزی جز عناوین ضعیف در کارنامه خود ندارد و حالا باید این عنوان فوق ضعیف را به کارنامه درخشان خود اضافه کند.



خداحافظ خاطره ها


در این عنوان بر خواهیم گشت به شهر بیاد ماندنی راکون سیتی. در سپتامبر ۱۹۹۸ شرکت آمبرلا طی یک خراب کاری ویروس مرگبار T را در شهر پخش می کند و باعث می شود که مردم شهر راکون سیتی به ویروس آلوده شده و به موجوداتی مرگ بار یا به اصطلاح زامبی تبدیل شوند. قطعا آینده این شرکت دارو سازی در خطر است و اگر اطلاعات محرمانه آن ها پخش شود آمبرلا نابود خواهد شد. به همین دلیل شرکت آمبرلا گروهی را تحت عنوان U.S.S برای پاک سازی تمام شواهدی که بر علیه شان است را می فرستد. این گروه در این راه با مشکلات زیادی رو به رو می شوند که برای فهمیدن آن باید این عنوان را بازی کنید. اعضای این گروه عبارتند از:


که رئیست گروه است.:Lupo(Assault)


استاد مخفی کاری(البته هیچ مخفی کاری ای در بازی وجود ندارد):Vector(Recon)


پزشک گروه:Bertha(Medic)


جاسوس:Spectre(Surveillance)


محقق:Four Eyes(Field Scientist)


تخریب کننده:Beltway(Demolition


خداحافظ ترس


پیشنهاد میکنم قبل از انجام این عنوان هر چه انتظار از یک عنوان رزیدنت اویلی دارید از خود دور کنید،این بازی هیچ شباهتی با یک رزیدنت اویل ندارد.
گیم پلی بازی بر اساس CO-OP طراحی شده است و شما باید ابتدای هر مرحله چهار شخصیت از شش شخصیت بازی را بر اساس سلیقه خود و مهارت هایی که انتظار دارید انتخاب کنید.
اگر به صورت تک نفره این عنوان را انجام میدهید کنترل سه یار دیگر را هوش مصنوعی به عهده خواهد گرفت،در همین ابتدا بگویم هر انتظاری که از هوش مصنوعی هم دارید باز از ذهن خود دور کنید،من فکر نمیکنم سازندگان این عنوان اصلا با مفهوم هوش مصنوعی آشنایی داشته باشند چون یاران شما فقط بلد هستند راه بروند و تیر بزنند! در بسیار از مواقع شما صد ها متر جلو میروید اما آن ها هنوز عقب مانده و در حال حرام کردن گلوله های خود بر سر زامبی های بازی هستند و این مورد که مدام جلوی دست و پای شما هستند که نیاز به گفتن ندارد و همچنین هوش مصنوعی دشمنان بازی نیز تعریف ندارد البته برای زامبی ها نباید انتظار هوش مصنوعی داشت چون عملا آن ها هوشی ندارند اما دشمنان انسانی چیزی در مغزشان نیست و فقط بلند هستند مثل قاب عکس به شما خیره شوند و گاهی ممکن است چند تیر هم شلیک کنند!
مطمئنا با توجه به نوع گیم پلی بازی که بر اساس CO-OP است بازی باید سیستم کاور گیری داشته باشد.با تمام اطمینان میتوانم بگویم بد ترین سیستم کاور گیری صنعت گیم را این عنوان با کمال افتخار میتواند به خود اختصاص دهد؛ معمولا در عناوین مشابه برای کاور گیری دکمه ای طراحی شده اما در این بازی شما باید به مکان مورد نظر نزدیک شده و کاراکتر به صورت خودکار کاور میگیرد اما وقتی شما بخواهید تیر اندازی کنید باید کلی وقت صرف کنید تا کاراکتر شما یک مکان مناسب داشته باشد در غیر این صورت هیچ راهی برای تیر زدن از مکان کاور گرفته شده نیست همچنین بسیاری از مواقع پیش می آید آن مکان دلخواهی که برای سنگر گیری در نظر دارید شخصیت قابل بازی در آنجا سنگر نگیرد.
در حین بازی ممکن است بر اثر صدمه ی زیاد خون ریزی پیدا کنید که در این صورت باید منتظر حمله موجی از زامبی های تشنه به خون باشید که اگر گیر آن ها بیفتید شما نیز آلوده میشوید و وقت کمی دارید تا با استفاده از پادزهر خود را به حالت عادی برگردانید در غیر این صورت تبدیل به زامبی خواهید شد و مجبورید بازی را دوباره از چک پوینت قبلی آغاز کنید،مشکلی که اینجاست بازی به شما فقط اجازه حمل یک پادزهر را میدهد که این واقعا اعصاب خورد کن است زیرا این پادزهر ها زیاد در بازی پیدا نمیشود و کلی ایجاد دردسر میکند.
تنوع زامبی ها تقریبا خوب است اما دیدن زامبی های مشابه در بازی چیزی است که زیاد اتفاق می افتد شما انواع زامبی ها را میتوانید ببینید از زامبی های معمولی گرفته تا B.O.W ها ولی بد تر از همه تنوع نیرو های دولتی یا همان دشمنان انسانی بازی است که فکر کنم فقط دو مدل برای آن ها طراحی شده!موردی که واقعا اعصاب بازی باز را خورد میکند!
تنوع سلاح های بازی در حد قابل قبولی است اما کاربرد آن ها صفر است! راحت تر بگویم شما لازم نیست ببینید چه اسلحه ای در دست دارید همه آن ها به جز موارد معدودی قدرت های مشابه دارند پس بهتر است فقط شلیک کنید و کاری به اسلحه ی در دستتان نداشته باشید.
مطمئنا چیزی که از این عنوان میتوان انتظار داشت حس ترس و دلهره است، همان طور که اول مقاله گفتم چیزی به عنوان ترس در این بازی نیست! فقط اکشن است و اکشن؛اکشن بازی نیست جوری طراحی نشده که از آن لذت برد، با توجه به هوش مصنوعی بازی نیز بهتر است کاری به دشمنان دور و برتان نداشته باشید زیرا برای رد کردن مرحله نیاز به کشتن همه آن ها به جز موارد معدودی نیست! بهتر است راهتان را مستقیم بگیرید و حرکت کنید زیرا هیچ لذتی در اکشن بازی نیست برای مثال مهم ترین چیزی که به عقل هر کارگردانی میتواند برسد هم در این بازی وجود ندارد! و آن چیز چراغ قوه است. در بیش تر اوقات شما از تاریکی محیط رنج خواهید برد ولی چراغ قوه ای وجود ندارد تا بتواند کارتان را آسان تر انجام دهید البته دلیل نبودنش هم میتواند بیش تر کردن حس ترس باشد که کاملا اشتباه بوده و بیش تر اعصاب خورد کن است!



خداحافط قهرمانان


شرکت سازنده برای اینکه بازی اش به رزیدنت اویل نزدیک باشد کار های زیادی انجام داده که همه ی آن ها نقطه ضعف بازیست.در این عنوان با بسیاری از کاراکتر های مشهور بازی روبرو میشوید که مهم ترین آن ها لیان اسکات کندی است، که مهم ترین هدف گروه شما خواهد شد همچنین با مخوف ترین باس فایت سری رزیدنت اویل یعنی نمسیس هم روبرو خواهید شد؛با ابراز تاسف باید بگویم چیزی از آن ابهت و ترسناکی نمسیس نمانده و تبدیل به یک باس فایت دست سوم در بازی شده است.همچنین شاهد حضور کاراکتر های مانند:کلیر ردفیلد،نیکولای،دکتر برکین،ایدا ونگ و…. نیز خواهید بود.


-

جدا از قهرمانان می توانید یکی از اصلی ترین نشانه های این سری یعنی گلدان های سبز رنگ که در حقیقت همان نقش احیا کننده را دارند را استفاده کنید که باز هم بر اساس سبک بازی کاملا استفاده از آن اشتباه است و به نظر من میتوانست از سیستم احیای خودکار استفاده کرد!


خداحافظ گرافیک


گرافیک این سری همیشه جزو نقاط قوت این سری بوده اما در این عنوان با یک گرافیک به اسطلاح فسیل شده طرف هستیم،بافت های بازی که واقعا از این بدتر نمیشود دید،جزئیات صورت کاراکتر ها هم که واقعا افتضاح است به طوری که شاید برای اولین بار که شما لیان را ببینید او را نشناسید! همچنین جزئیات زامبی های بازی که واقعا شرم آور است البته شرکت سازنده برای پوشاندن این ضعف خود دمو های بازی را بسیار با کیفیت ساخته است.جزئیات محیط که بسیار بد است، برای مثال در مرحله بیمارستان بازی واقعا به جز تخت های بستری کردن من چیز دیگری ندیدم که بتوان آن جا را بیمارستان نامید، این عنوان در قسمت گرافیک هم بسیار بد ظاهر شده البته نور پردازی بازی تقریبا خوب از کار در آمده است.


خداحافظ صدا های بیاد ماندنی


صدا گزاری این بازی در حد متوسط کار شده است. صدا پیشه های گروه U.S.S تقریبا خوب توانسته اند از کار خود بر بیایند همچنین صدا پیشه های لیان و نیکولای؛اما میرسیم به صدا گذاری های داخل بازی مطمئنا همه زامبی ها را با ناله های ترسناک میشناسند اما در این بازی صدای زامبی ها به هرچیزی شبیه است جز زامبی! صدای اسلحه ها که بیش تر به تفنگ های ساچمه ای شبیه است و نارنجک ها به TNT های چهارشنبه سوری؛نیرو های دولتی هم که انگار از ترس لال شده اند و هیچ حرف خاصی نمیزنند و مثل بچه آدم تیر اندازی میکنند و میمیرند در کل اگر صدا پیشه های بازی نبودند این بخش هم مثل برقیه بخش های بازی افتضاح از آب در می آمد.
موسیقی هم کاملا از اول بازی تا آخر به صورت اکشن است البته در این بخش موسیقی متن بازی خوب کار شده و میتواند تا قسمتی هیجان را انتقال دهد.


خداحافظ رزیدنت اویل



در کل این عنوان جزو ضعیف ترین عنوان های این سری است که میتواند تمام خاطرات شما از این سری را پاک کند! واقعا هیچ چیزی در این بازی وجود ندارد که بتوان بخاطر آن این بازی را انجام داد همه چیز فقط اشکال است و اگر مورد خوبی پیدا شود از متوسط فرا تر نمی رود، در کل اگر از طرفداران سر سخت این سری هستید بهتر است اعصاب خود را آرام نگه دارین و فکر کنید اصلا همچین عنوانی برای این سری ساخته نشده است و خیلی ساده از کنارش بگذرید.


-

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.