من بیش از 90 سال عمر كردم و شاهد دورههای مختلفی در این مملكت بودهام. افتخار ما این است كه علما این مملكت را از چنگ خارجیها درآوردند و خدا را شكر میكنم كه به من عمر داد تا این دوره و حكومت دینی و رونق فعالیت علما را ببینم.
چون با چادر میرفتم، حتی راهم نمیدادند
حوالی سال 43 بود كه از طلبهها امتحان مُدرّسی میگرفتند كه بعد از قبولی میتوانستند سر كار بروند. همان هنگام برادرم از من خواست كه در این امتحان شركت كنم. تا آن موقع كسی از زنان در این امتحانات شركت نكرده بود. به هر حال برادرم اسباب این امتحان را فراهم كرد و به لطف خدا بین آن هفتاد و چند نفر كه آن سال شركت كرده بودند، ما اول شدیم. آیتالله خادمی، رئیس حوزه علمیه اصفهان هم تشویق كرده بودند كه در این امتحان شركت كنم و نظرشان این بود كه مدرك رسمی بگیرم و با «فرهنگ» همكاری كنم؛ یعنی به مدارس بروم تا از نظر دینی تأثیرگذار باشم. من هم همین كار را كردم اما خدا شاهد است اینها (مسئولان مدارس) اصلاً اعتنا نكردند و چون با چادر میرفتم، حتی من را راه نمیدادند.
یادم هست كه خیلی از خانمها آمده بودند خدمت حاجیه خانم امین و میگفتند كه به علت وجود معلم مرد در مدارس، دخترانشان از تحصیل بازماندهاند. با همت و پیگیری حاجیه خانم، دو منزل یكی برای دبیرستان و دیگری برای حوزه خریداری شد. البته در آن زمان اجازه تأسیس حوزه را به ما نمیدادند كه به همین دلیل به عنوان مكانی برای تعلیم قرآن و نماز راهاندازی شد. معلمهای دبیرستان همگی از زنان بودند و به این دلیل با استقبال مواجه شد و شاگردان آن از مرز هزار نفر هم گذشت.