یکی از مسایل مهم و اساسی در دنیای امروز، چگونگی تحول و دگرگونی فرهنگ ها در عین تنوع آنهاست. در طول هزاران سال فرهنگهای مختلف به دلیل وجود فاصله جغرافیایی بین آنها توانسته اند به ابعاد متمایزی از همدیگر دست یابند و پس از آن قرنها در ارتباط با یکدیگر به حیاط خود ادامه دهند. آیا این فرهنگ ها به تدریج به دلیل سلطه «فرهنگ جهانی برتر» از عرصه تعاملات فرهنگی کنار می روند یا روند امور جریان معکوسی را طی می کند که در آن فرهنگ های مختلف به بازسازی و تحکیم مبانی و اصول اعتقادی خویش روی می آورند؟ آیا می توان چنین نتیجه گرفت که با تهاجم ناگهانی فرهنگ کشورهای غنی بالاخص فرهنگ آمریکایی، تکثر فرهنگی به پایان کار خود رسیده است؟ شاید برخی افراد خوشبین معتقد باشند که فاصله جغرافیایی موجود بین کشورها مانع تأثیرگذاری آن می شود و نگرانی های موجود در این زمینه به نوعی حاصل واکنش آنی به این فرهنگ جهانی برتر می باشد.