• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن روانشناسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
روانشناسي (بازدید: 689)
جمعه 3/6/1391 - 5:29 -0 تشکر 526003
روان­شناسی گروه­های سیاسی

بررسی عملکرد احزاب و گروه­های سیاسی در هر جامعه­ای مورد توجه محافل سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن جامعه قرار داشته که در این بین قشر جوان به دلایل مختلف از جمله کنجکاوی­های ذاتی، ماجراجویی، زودرنجی در مواجهه با مشکلات، نداشتن تجربه در زندگی، سرخوردگی و ناکامی­های روانی بیشترین گرایش به سمت گروه­های سیاسی را از خود نشان می­دهند. تشدید فعالیت گروه­های سیاسی به طور عمده به دنبال تحولات ناشی از تحرکات اجتماعی فراگیر در سطح جامعه از سیری صعودی برخوردار می­گردد و رهبران این گروه­ها نیز با بهره­گیری از شرایط پیش آمده تلاش مضاعفی را در جهت مطرح نمودن گروه، بافت سازمانی و شخصیتی آن به کار می­بندند که موفقیت این امر ارتباط مستقیمی با راه کارهای روانی متخذه توسط تشکیلات گروه دارد. به عبارتی هر چه این راه­کارها ماهرانه­تر و عمیق­تر صورت پذیرد، موفقیت گروه در جذب، حفظ و نگهداری نیروها ملموس­تر و آسان­تر خواهد بود.
موضوع مقاله حاضر که تحت عنوان "روان­شناسی گروه­های سیاسی" ارایه می­گردد، تلاشی است به منظور ارایه بافت روانی گروه­های سیاسی، علل موفقیت­ها و شکست­های گروه در دسترسی به اهداف و راهبرد خود.

جمعه 3/6/1391 - 5:30 - 0 تشکر 526010

مفهوم روان­شناسی سیاسی:
---------------------------------------
روان­شناسی سیاسی علمی است که از دو بخش متأثر است. از یک سو از روان­شناسی و حوزه­های مختلف آن و از سوی دیگر از علوم سیاسی و سیاست­گذاران. چون موضوع و حوزه مطالعه این دو زمینه از دانش بشری انسان است، این دو علم در حوزه­ای جدید تحت عنوان «روان­شناسی سیاسی» به هم پیوند خورده است.
روان­شناسی سیاسی درصدد است برخی از ضروری­ترین سؤال­های سیاسی را پاسخ دهد. این که چگونه انسان گرایش­های سیاسی اولیه را می­آموزد؟ چگونه افکار می­تواند تغییر کند؟ چگونه افراد تصمیم می­گیرند؟ چرا جمعیت­هایی که به طور سنتی مطیع هستند، به یک باره درخواست دگرگونی، نظام مسلط را مقهور خود می­سازند؟ چرا افراطی­ها، افراطی و مقتدران متقدر هستند؟
روان­شناسی تقریباً با همه جنبه­های زندگی انسان ارتباط دارد. پژوهش­های روان­شناختی در تمام زمینه­های زندگی فردی و روانی توسعه دارد. به همان اندازه که جامعه پیچیده­تر شده، روان­شناسی هم به صورت روزافزونی نقش مهمتری در حل مسائل آدمی بازی کرده است. روان­شناسان با انواع بسیاری از رفتارها سر و کار دارند که برخی از آن­ها از اهمیت گسترده­ای برخوردارند.
با توجه به این که تحول آدمی در چارچوب بافتی از اشخاص دیگر از قبیل والدین، برادران و خواهران،
هم­بازی­ها، همکلاسی­ها و ... صورت می­گیرد، قسمت عمده آن ماهیت اجتماعی دارد. روان­شناسی اجتماعی به عنوان شاخه­ای از روان­شناسی به مطالعه رفتار انسان در ارتباطات اجتماعی می­پردازد و یا رفتار فرد را در گروه­های اجتماعی و روابط میان گروه­ها را مورد مطالعه قرار می­دهد.
روان­شناسی سیاسی به عنوان شاخه­ای از روان­شناسی اجتماعی، علم سیاست را به داده­های ارزشمند مجهز و سیاست­شناس را به بررسی تجربی و رفتار سیاسی تشویق می­کند. او را از بخش ناهوشیار و نیز عوامل غیرمنطقی قالب­پذیری رفتار بشر مطلع می­سازد و کاملاً آشکار می­شود که انسان با وجگود این که از عقل و منطق برخوردار است، در اغلب موارد بدون سنجش و تأمل زیاد رفتار می­کند. روان­شناسی می­تواند شناختی درست از درون جامعه در اختیار سیاست بگذارد. یک تصمیم، یک اظهارنظر و یک نطق سیاسی اگر با بررسی روان­شناسی همراه نباشد چه بسا قدرت حاکم را دچار عواقب نامطلوب سازد. پیدا کردن توان افراد، به خدمت گرفتن این توانایی­ها در رسیدن به اهداف، همان بهره­گیری از روان­شناسی در سیاست است که این موضوع در باره احراب نیزصدق دارد.

جمعه 3/6/1391 - 5:31 - 0 تشکر 526016

حزب و چگونگی پیدایش آن:
------------------------------------
تعریف‌ حزب‌:
واژه‌ حزب‌ معادل‌ Partyدر زبان‌ انگلیسی‌ و Parti در زبان‌ فرانسه‌ است‌. بنابراین‌ حزب‌ یك‌ واژه‌ غربی‌ است‌كه‌ بهترین‌ معادل‌ آن‌ را در فارسی‌ گروه‌ یا دسته‌ به‌ كار می‌برند، اگر چه‌ معنای‌ این‌ دو واژه‌ در زبانهای‌ اروپایی‌ با الفاظ دیگری‌ به‌ كار رفته‌ است‌. مثلا گروه‌ را Groupو دسته‌ را Fractionمی‌نامند، اما در فرهنگ‌ سیاسی‌ ایران واژه ‌حزب‌ مترادف‌ با همان‌  Party  در زبان­های‌ اروپایی‌ به كار رفته‌ و رایج‌ است.â‌ (تبریزنیا، 1371 : 25)
اصولا كلمه‌ حزب‌ یكی‌ از واژه‌های‌ مربوط به‌ علوم‌ اجتماعی‌ است‌ و این‌ علم‌ مانند سایر علوم‌ مثل‌ ریاضی‌ جنبه‌ اطلاقی‌ ندارد. از این رو تعریف‌ آن‌ نیز ثابت‌ نبوده‌ و اندیشمندان‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ هر یك‌ براساس‌ بینش‌ و دیدگاه‌خود به‌ تعریف‌ آن‌ پرداخته‌اند. اما آن‌ چه‌ كه‌ از میان‌ این‌ تعاریف‌ استنباط می‌شود آن‌ است‌ كه‌ تمامی‌ از یك‌ سیاق‌ و محتوا بحث‌ می‌كنند كه‌ در زیر به‌ برخی‌ از این‌ تعاریف‌ اشاره‌ می‌شودââ :
"ادموند برك‌": حزب‌ گروهی‌ از افراد جامعه‌ است‌ كه‌ با یكدیگر متحد شده‌ و برمبنای‌ اصول‌ خاصی‌ كه ‌مورد قبول‌ همه‌ آن­ها است‌ برای‌ حفظ و توسعه‌ منافع‌ ملی‌ می‌كوشند (ابوالحمد،1370: 319).
" موریس‌ دورژه": حزب، گروه­های‌ بنیان‌ یافته‌، منظم‌ و مرتبی‌ هستند كه‌ برای‌ مبارزه‌و در راه‌ قدرت‌ ساخته‌ شده‌اند و منافع‌ و هدف­های‌ نیروهای‌ اجتماعی‌ گوناگون‌ را بیان‌ می­كنند و خود هم‌ به‌ درستی‌وسیله‌ عمل‌ سیاسی‌ آنان‌ هستند" (تبریزنیا، همان: 26).
"علی‌ شریعتی‌":حزب‌ عبارت‌ است‌ از سازمان‌ اجتماعی‌ متشكل‌ كه‌ دارای‌ جهان‌بینی، ایدئولوژی‌، فلسفه‌، تاریخ‌، نظام‌ اجتماعی‌ ایده‌آل‌، پایگاه‌ طبقاتی‌، جهت‌گیری‌ طبقاتی‌، رهبری‌ اجتماعی‌، فلسفه‌ سیاسی‌، جهت‌گیری‌ سیاسی، سنت، شعار، راهبرد، تاكتیك‌ مبارزه‌ و آرمان‌ بوده‌ و می‌خواهد وضع‌ موجود را در انسان‌،جامعه‌، ملت‌ یا طبقه‌های‌ خاص‌ (جهانی‌، ملی‌، طبقاتی‌) تغییر دهد و وضع‌ مطلوبی‌ را جانشین‌ آن‌ سازد (عالم، 1373: 11)
"ابوالفضل‌ قاضی"‌: حزب‌ سیاسی‌ به‌‌ سازمان‌ سیاسی‌ گفته‌ می‌شود كه‌ در سطوح‌ محلی‌ و ملی‌زیر لوای‌ دفاع‌ از مردم‌، در قالب‌ مسلك‌ و مكتب‌ شخصی‌ شكل‌ می‌گیرند و شهروندان‌ را براساس‌ اصول‌ مورد قبول‌ با منافع‌ موردنظر خود گرد می‌آورند و متشكل‌ می‌سازند تا به‌ اهداف‌ اساسی‌ خود كه‌ همانا فتح‌ قدرت‌ و اجرای‌ آن‌باشد، دست‌ یابند (قاضی، 1371: 713).
به‌ نظر می­رسد كه‌ یكی‌ از مناسب­ترین‌ و كامل‌ترین‌ تعاریف‌ مربوط به‌ حزب‌ در قانون‌ احزاب‌جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ آمده‌ است‌ كه‌ به‌ بیان‌ مؤلفه­های‌ مشخصی‌ كه‌ معمولاً یك‌ حزب‌ دارد، می‌پردازد . مؤلفه­ها یعنی‌ سازماندهی‌ و تشكیلات‌، ایدئولوژی، قانونی‌ بودن‌ و مبارزه‌ برای‌ كسب‌ قدرت‌، مؤلفه‌های‌ اصلی‌حزب‌ بوده‌ و نبود هر یك‌ از آن­ها منجر به‌ ایجاد تشكیلات‌ غیرحزبی‌ می‌شود.  طبق‌ قانون‌ احزاب‌: حزب‌، جمعیت، انجمن، سازمان‌ سیاسی‌ و امثال‌ آنها تشكیلاتی‌ است‌ كه‌ دارای‌ مرام­نامه‌ و اساس­نامه‌ بوده‌ و توسط یك‌ گروه‌ از اشخاص‌ حقیقی‌ معتقد به‌ آرمان­ها و مشی‌ سیاسی‌ معین‌ تأسیس‌ شده‌ و اهداف‌، برنامه‌ها و رفتار آن‌ با اصول‌ اداره‌ كشور و خط مشی‌ كلی‌ نظام‌ ج‌.ا.ا  مربوط است‌.

جمعه 3/6/1391 - 5:32 - 0 تشکر 526017

روند شکل­گیری احزاب‌
----------------------------
با وجود سال­ها تحقیق‌ هنوز اسناد و مدارك‌ ناقصی‌ درباره‌ احزاب‌ وجود دارد و با وجود آثار منتشره‌ توسط بزرگان‌ علوم‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ نقایص‌ و ابهامات‌ موجود كماكان‌ باقی‌ است‌ . شاید یكی‌ از دلایل‌ مهم‌ و قابل‌توجهی‌ كه‌ می‌توان‌ بدان‌ استناد نمود، این است‌ كه‌ هر یك‌ از آن­ها براساس‌ دیدگاه­ها و شرایط موجود جامعه ‌خود به‌ كنكاش‌ پیرامون‌ حزب‌ دست‌ زده‌اند. در واقع‌، می‌توان‌ گفت‌ كه‌ چون‌ سرآغاز پیدایش‌ احزاب‌ در مغرب‌ زمین‌بوده‌، اندیشمندان‌ غربی‌ با محور قراردادن‌ وضعیت‌ احزاب‌ اروپایی‌ مثل‌ حزب‌ كارگر یا محافظه‌كار انگلیس‌، حزب‌ سوسیالیست‌ فرانسه‌، حزب‌ فاشیست‌ ایتالیا و نازیست‌ آلمان‌ تحقیقات‌ حزبی‌ خود را به‌ انجام‌ رسانیده‌اند.
در مورد احزابی‌ كه‌ در كشورهای‌ جهان‌ سوم‌ پا به‌ عرصه‌ وجود نهاده‌اند، می‌توان‌ گفت‌ تقریباً همه آن­ها الگوهای‌ احزاب‌غربی‌ را محور قرار داده‌ و استراتژی‌ و خط­مشی‌ مبارزاتی‌ و سیاسی‌ آن­ها را انتخاب‌ كرده‌اند.
اصولا زمینه‌های‌ اولیه‌ پیدایش‌ احزاب‌، در نظام­های‌ باستان‌ پیدا شد. در این‌ نظام­ها "گروه­هایی‌ را كه‌ موجب‌تقسیم‌ جمهوری‌ها می‌شدند، حزب‌ می‌خواندند. در ایتالیای‌ عهد رنساس‌ دسته‌هایی‌ را كه‌ دور افرادی‌ مجتمع‌می‌شدند حزب‌ می‌نامیدند. باشگاه­هایی‌ را كه‌ محل‌ اجتماع‌ نمایندگان‌ مجالس‌ انقلابی‌ بوده‌ و همچنین‌ کارگروه­هایی را كه‌ فراهم‌ آورنده‌­ی مقدمات‌ انتخابات‌ با شرط میزان‌ پرداخت‌ مالیات‌ رأی‌ دهندگان‌ بودند، حزب‌ می‌نامیدند. دربرابر این‌ گروه­ها دسته‌ای‌ دیگر مركب‌ از سازمان­های‌ وسیع‌ كه‌ مبیّن‌ افكار عمومی‌ در دموكراسی­های‌ نوین‌ هستند نیز حزب‌ نامیده‌ می‌شوند" (دورژه، 1357: 23)
روند تحول‌ تدریجی‌ احزاب‌ كه‌ به‌ شكل‌ سیاسی‌ پابه‌ عرصه‌ سیاست‌ نهادند از اواخر قرن‌ 18 برای‌ اولین‌ بار درآمریكا و سپس‌ در اوایل‌ قرن‌ 19 در اروپا شكل‌ گرفت‌. پیدایش‌ این‌ احزاب‌ كه‌ با رواج‌ دموكراسی‌ و سیستم‌پارلمانتاریستی‌ و انتخابات‌ همراه‌ بود به‌ سرعت‌ در سراسر اروپا ، خصوصا كشورهای‌ انگلیس‌ و فرانسه‌ گسترش‌ و توسعه‌ یافت‌. این‌ احزاب‌ كه‌ در آغاز به‌ شكل‌ كمیته‌های‌ انتخاباتی‌ ظاهر شدند و دست‌ به‌ انجام‌ تحركات‌ سیاسی‌ زده‌ بودند، به طور عمده پس‌ از پایان‌ انتخابات‌ منحل‌ و یا حداقل‌ از حضور كم‌ رنگ‌تری‌ در صحنه‌ جامعه‌ برخوردار می‌شدند.
احزاب‌ سیاسی‌ كه‌ امروزه‌ در اغلب‌ كشورهای‌جهان‌ در صحنه‌ پیكار سیاسی‌ حضوری‌ فعال‌ دارند، در گذشته‌ نه‌ چندان‌ دور طی‌ یك‌ فرایند همه‌ جانبه‌ سیاسی‌ واجتماعی‌ به‌ صورتی‌ كه‌ امروز ما می‌شناسیم‌ شكل‌ گرفتند. این‌ سازمان­های‌ پایدار كه‌ در سطح‌ ملی‌ پیكار سیاسی‌ راعینیت‌ می‌بخشند پس‌ از یك‌ قرن‌ تحمل‌ تدریجی‌ در پایان‌ قرن‌ 19 در اروپا و قبل‌ از آن‌ در آمریكا پا به‌ عرصه‌سیاست‌ نهادند و به‌ نام‌ احزاب‌ سیاسی‌ جدید شناخته‌ شدند. صفت‌ جدید از آن‌ جهت‌ اضافه‌ شد كه‌ بار بسیاری‌ ازاتهامات‌ و بدبینی‌ها را از دامان‌ این‌ پدیده‌های‌ نوظهور بزداید و حد فاصلی‌ بین‌ گذشته‌ و حال‌ احزاب‌ ترسیم‌ كند" (نقیب­زاده، 1360: 13).
دامنه‌ ظهور و پیدایش‌ احزاب‌ پس‌ از اروپا به‌ سایر كشورهای‌ جهان‌ هم‌ كشیده‌ شد و دراكثر قریب‌ باتفاق‌ این‌ كشورها ظهور احزاب‌ هم زمان‌ با پیدایش‌ مباحث‌ پارلمانی‌ و انتخاباتی‌ بود حتی‌ در ایران‌نیز احزاب‌ ظهور خود را هم زمان‌ با انقلاب‌ مشروطیت‌ اعلام‌ داشتند. یعنی‌ در آستانه‌ مشروطیت‌ و به‌ موازات‌ رشد انقلاب‌ بود كه‌ فعالیت­های‌ سیاسی‌ جامعه‌ شكل‌ نوینی‌ به‌ خود گرفت‌. در مرحله‌ اول‌ در بطن‌ جامعه‌ ایرانی‌ زمینه‌تشكیل‌ انجمن­های‌ سیاسی‌ به‌ وجود آمد و در مرحله‌ بعدی‌ كه‌ با گشایش‌ دوره‌ سوم‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ آغاز می‌شود، احزاب‌ جنبه‌ علنی‌ و آشكار به‌ خود گرفتند و به‌ عنوان‌ یك‌ نهاد سیاسی‌ در جامعه‌ ظاهر شدند. حتی‌ دركنار احزاب‌ عمده‌ سیاسی‌ انجمن­های‌ محلی‌ نیز به‌ سرعت‌ در تمام‌ محلات‌ تهران‌ و شهرهای‌ بزرگ‌ مانند تبریز،مشهد، رشت‌ و اصفهان‌ به‌ وجود آمدند و به‌ گفته‌ تقی‌زاده‌ انجمن­های‌ طهران‌ 140 عدد بودند و مجامع‌ ولایات‌ به‌ 110 سازمان‌ می‌رسیده‌ است. كسروی‌ در تاریخ‌ مشروطه‌ ایران‌ انجمن­های‌ تهران‌ را به‌ 180 رسانیده‌ است‌  (تبریزنیا، همان: 144).

جمعه 3/6/1391 - 5:33 - 0 تشکر 526018

عملكرد احزاب‌
------------------
"نه‌ كسی‌ در آغاز به‌ تعریف‌ حزب‌ پرداخت‌ و نه‌ مرجعی‌ حدود و وظایف‌ و اختیارات‌ آن‌ را تعیین‌ كرد. تنها برای‌اولین‌ بار پس‌ از جنگ ‌جهانی‌ دوم‌ كشورهای‌ ایتالیا، آلمان‌ و فرانسه‌ به طور مختصر با اختصاص‌ یك‌ ماده‌ در قانون ‌اساسی‌ به‌ نقش‌ حزب‌ آن‌ هم‌ در محدوده‌ گزارش‌ انتخاباتی‌ سخن‌ به‌ میان‌ آوردند. در واقع‌ از نقطه‌ نظر كلاسیك‌ نقش ‌حزب‌ بر مشاركت‌ در انتخابات‌ محدود می‌شود و از این‌ دیدگاه‌ عملكرد حزب‌ را می‌توان‌ به‌ سه‌ مقوله‌ منحصر دانست‌: شكل‌دادن‌ به‌ افكار عمومی‌، دستچین‌ كردن‌ نامزدهای‌ انتخاباتی‌ و سازمان‌ دادن‌ به‌ انتخاب‌شدگان"(نقیب­زاده، 1368: 13).
اگر چه‌ احزاب‌ در ابتدای‌ حركت‌ سنگ‌ بنای‌ اصلی‌ خود را بر روی‌ محورهای‌ یاد شده‌ قرار دادند، ولی‌ با گذشت‌ زمان‌ و توسعه‌ علوم‌ اجتماعی‌ و دگرگونی­های‌ ایجاد شده‌ عملكرد احزاب‌ از چارچوب‌ تحلیل­های‌ كلاسیك‌ خارج‌ وگستره‌ وسیعتری‌ را به‌ خود اختصاص‌ داد.
بسیاری‌ از احزاب‌ با شعارهای‌ عوام‌فریبانه‌ سعی‌ داشتند حوزه‌ عمل‌ خود را بیشتر از آن‌ چه‌ واقعی‌ می‌نمود نشان‌دهند و همان­گونه‌ كه‌ "ماكس‌وبر" می‌گوید: هر چه‌ شعارهای‌ حزب‌ دورتر و درازتر باشد فاصله‌ آن‌ با واقع‌بینی‌ واختلاف‌ حرف‌ و عمل‌ بیشتر است‌.
مطالعات‌ جامعه‌شناسی‌ از جمله‌ رفتار گرائی‌ و عملكردگرائی‌ كه‌ به‌ مطالعه‌ همه‌ جانبه‌ عملكرد سازمان­ها و نهادهای‌ اجتماعی‌ تأكید دارد سبب‌ شد، مطالعات‌ مربوط به‌ عملكرد احزاب‌ از زوایای‌ گوناگون‌ مورد توجه‌ قرار گیرد. در جوامع‌ غربی‌ زندگی‌ سیاسی‌ در وجود احزاب‌ خلاصه‌ می‌شود و هر كشور دیگری‌ كه‌ بخواهد قدم‌ در راه‌ توسعه‌ و پیشرفت‌ سیاسی‌ (به‌ این‌ سبك‌) بگذارد ناگزیر از پذیرش‌ نقش‌ تعیین‌كننده‌ احزاب‌ خواهد بود زیرا مشاركت‌ مردم‌ از یك‌ طرف‌ و حفظ رابطه‌ بین‌ حاكمان‌ و حكومت‌ شوندگان‌ و در نتیجه‌ حفظ و تدوام‌ نظام از طرف‌ دیگر موقوف‌ به‌ فعالیت‌ صحیح‌ و آزادانه‌ احزاب‌ است (بی­نام، 1374: 15)
احزاب‌ در جوامع‌ غربی‌ به‌ عنوان‌ عوامل‌ تأثیرگذار بر نهادهای‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ محسوب‌ می‌شوند در واقع‌ قدرت‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ را شكل‌ می‌دهند. این‌ روند در جوامعی‌ كه‌ از یك‌ حزب‌ واحد برخوردار هستند، نمود بیشتر داشته‌ و بر تمامی‌ مسائل‌ اجتماعی‌، سیاسی‌ ، اقتصادی‌ و فرهنگی‌ تأثیر می‌گذارد، مثل‌ جوامع‌ كمونیستی‌ كه‌ به‌ تمامی‌ موارد فوق‌ اشراف و احاطه‌ دارد (تبریزنیا، همان: 237)
بر این اساس می‌توان‌ گفت‌ مهم­ترین‌ محورهای‌ عملكرد احزاب‌ را در محورهای زیر مورد توجه قرار دارد:
-  احزاب‌ به‌ عنوان‌ میانجی‌ بین‌ دولت‌ و جامعه‌ می‌توانند تقاضاها را كانالیزه‌ كنند.
-  وجود احزاب‌ در جوامع‌ می‌تواند همبستگی‌ مردمی‌ را افزایش‌ دهد.
-  حزب‌ به‌ عنوان‌ یك‌ تشكیلات‌ نهادینه‌ شده‌ می‌تواند درجامعه‌ مشاركت‌ سیاسی‌ داشته‌ باشد.
-  حزب‌ كانال‌ مساعدی‌ برای‌ تأثیرگذاری‌ در تصمیم‌گیری­های‌ حكومت‌ است‌.
-  حزب‌ زمینه‌های‌ مشاركت‌ سیاسی‌ را فراهم‌ می‌سازد.
-  حزب‌ با تحرك‌ احساسات‌ مردمی‌ به‌ تقویت‌ دولت‌ می‌پردازد.
-  حزب‌ با توسعه‌ و گسترش‌ زمینه‌های‌ هم­گرایی‌ تضادهای‌ سیاسی‌ را حل‌وفصل‌ می‌كند.
-  حزب‌ می‌تواند افكار عمومی‌ را شكل‌ دهد.
  - در مبحث‌ انتخابات‌ نامزدهای‌ انتخاباتی‌ را دست‌چین‌ و معرفی‌ می‌كند.
اگر چه‌ بسیاری‌ از اندیشمندان‌ سیاسی‌ معتقدند كه ‌"هیچ‌ حركت‌ سیاسی‌ تقریبا بدون‌ مشاركت‌ احزاب‌ صورت ‌نمی‌گیرد و این‌ احزاب‌ هستند كه‌ جریانات‌ سیاسی‌ را در كشور رقم‌ می‌زنند". با این‌ حال‌ تحركات‌ سیاسی‌ قابل ‌توجهی‌ در سطح‌ جهان‌ وجود داشتند كه‌ بدون‌ شكل‌گیری‌ ریشه‌ای‌ احزاب‌ در وجود آن­ها پیدا شد و یا اگر هم‌ احزاب ‌در ابتدای‌ حركت‌ آن‌ در این‌ مسیر قرار داشتند در اندك‌ زمان‌ كوتاهی‌ از صحنه‌ حذف‌ شدند و در نهایت‌ با گذشت‌زمان‌ و گسترش‌ تحركات‌ حتی‌ در برخی موارد منجر به سقوط دولت­ها و حكومت­ها نیز شده است‌. بنابراین‌ می‌توان‌ مدعی‌ شد احزاب‌ سیاسی‌ غرب‌ هم‌ كه‌ به‌ ظاهر خود را متشكل‌ و منسجم‌ نشان‌ می‌دادند در مقاطع‌ مختلف‌ دچار تزلزل‌ شده‌ وحتی‌ از صحنه‌های‌ سیاسی‌ حذف‌ شدند. به هر حال دلایلی‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ منجر به‌ بروز چنین ‌حالتی‌ شده است.
"حمید مولانا" مهمترین‌ این‌ دلایل‌ را به‌ شرح‌ زیر برمی‌شمارد:
1- از جنبه‌ و دیدگاه‌ افكار عمومی‌ احزاب‌ سیاسی‌ ابزار نفاق‌ شده‌اند و نه‌ وسائل‌ تشكیل‌ و اتحاد بسیج‌ ملی‌.
2- احزاب‌ سیاسی‌ برای جلب‌ و تحصیل‌ قدرت‌ سیاسی‌ اصول‌ اخلاقی‌ و شرعی‌ و عرفی‌ را زیرپا می‌گذارند.
3- احزاب‌ سیاسی‌ برنامه‌های‌ مشخص‌ و راه‌ عمل‌های‌ واقعی‌ كه‌ بتوانند مشكلات‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ وفرهنگی‌ جامعه‌ و مردم‌ را حل‌ كنند، ندارند.
4-احزاب‌ سیاسی‌ خود در فساد شخصی‌ و گروهی‌ غوطه‌ور هستند و تبهكاری‌ و سوءاستفاده  مالی‌ میان‌ رهبران‌ احزاب‌ سیاسی‌ اعتماد مردم‌ را به‌ این‌ سازمان­ها تقلیل‌ داده‌ است‌.
5-احزاب‌ سیاسی‌ شخصیت‌ بارز خود را در مورد نزدیكی‌ و تماس‌ مستقیم‌ با مردم‌ از دست‌ داده‌اند و با استفاده‌ از روش­های‌ بازاریابی‌ و با پشتیبانی‌ عناصر و بنگاه­های‌ اقتصادی‌ و مالی‌ ارتباطات‌ انسانی‌ و گروهی‌ را به‌نوعی‌ داد و ستد و آگهی‌ تبدیل‌ كرده‌اند.
6-گسترش‌ شبكه‌های‌ ارتباطی‌ به خصوص وسایل‌ جمعی‌ الكترونی‌ توسط ماهواره‌ و تلویزیون ‌ و حتی‌ رایانه، انحصار بسیج‌ افراد و گروه­ها را كه‌ سال­ها به‌ احزاب‌ سیاسی‌ تعلق‌ داشتند برهم‌ زده‌ و افراد و گروه­های‌ مختلف‌ باتكیه‌ به‌ این‌ شبكه‌ها با سازمان­های‌ سنتی‌ و احزاب‌ قدیمی‌ و رسمی‌ سیاسی‌ رقابت‌ می‌كنند.
7- رهبری‌ احزاب‌ فاقد اقتدار معنوی‌ و پیشوایی‌ بوده‌ و محبوبیت‌ آنها به علت‌ این‌ كه‌ قدرت‌ و استفاده‌ شخصی‌ رابه‌ منافع‌ اجتماعی‌ ترجیح‌ می‌دهند از میان‌ رفته‌ است‌"
شاید به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ كه‌ بسیاری‌ از بزرگان‌ سیاست‌ با فلسفه‌ وجودی‌ احزاب‌ مخالف‌ بوده‌ و وجود آنها راخطری‌ بالقوه‌ برای‌ امنیت‌ ملی‌ كشور خود تلقی‌ نموده‌ و به‌ شدت‌ مخالف‌ آن‌ بوده‌اند . به طور مثال‌، "جرج ‌واشنگتن"‌ در مراسم‌ خاتمه‌ ریاست‌ جمهوری‌ خود از مضرات‌ احزاب‌ سیاسی‌ صحبت‌ كرد. "جیمز مدیسون"‌ دیگر رئیس‌ جمهور آمریكا جایی‌ برای‌ احزاب‌ سیاسی‌ كه‌ در مسیر قانون‌ اساسی‌ باشد پیدا نكرد، "توماس‌ جفرسون" یكی‌ از پیشوایان‌ و متفكرین‌ سیاسی‌ آمریكا كه‌ خود یكی‌ از معمارین‌ تأسیس‌ احزاب‌ سیاسی‌ به‌ شمار می‌رود نظریات‌ بدبینانه‌ای‌ نسبت‌ به‌ احزاب‌ داشت‌، "دانتون"‌ در مورد حزب‌ معتقد بود فقط یك‌ حزب‌ آن‌ هم‌ حزب‌ مردم‌می‌تواند وجود داشته‌ باشد، "استروگوسكی"‌ حزب‌ را پس‌ از تشكیل‌ سد راه‌ دموكراسی‌ می‌بیند، "روبرت‌ میخلز" معتقد به‌ حاكمیت‌ قانون‌ آهنین‌ الیگارشی‌ در تمامی‌ گروه­هاست‌ و از دگردیسی‌ انسان‌ در كوره‌ حزب‌ سخن‌ می‌گوید، "ماكس‌ وبر" با تاكید بر اهمیت‌ رهبری‌ در احزاب‌ سیاسی‌ فرجام‌ انسان‌ حزبی‌ را در تبدیل‌ شدن‌ به‌ نوعی‌ حیوان‌ رأی‌دهنده‌ می‌بیند كه‌ كاری‌ جز اطاعت‌ از دستورهای‌ رهبری‌ ندارد" (مولانا، 1374: 15).
 در حكومت­ها و نظام‌هایی‌ كه‌ دین‌ از سیاست‌ جداست‌ از جنبه‌ تئوری‌ قدرت‌ از مردم‌ بوده‌ و به‌ مردم‌ تعلق‌ دارد و بنابراین‌ رقابت‌ مردم‌ برای‌ بدست‌ گرفتن‌ حكومت‌ و قدرت‌ مشروع‌ به نظر می‌رسد. در نظام‌ اسلامی‌ قدرت‌ و حاكمیت‌ به‌ خدا تعلق‌ دارد و مردم‌ دعوت‌ می‌شوند كه‌ در خدمت‌ حكومت‌ اسلامی‌ و به‌ نفع‌ آن‌ فعالیت‌ و خدمت‌ كنند و نه‌ علیه‌ آن‌ و رقابت‌ با آن. مبنای‌ حكومت‌ اسلامی‌ توحید، نبوت‌، امامت‌ و وحدت‌ اسلامی‌ است‌.زیرا منظور و هدف‌ احزاب‌ سیاسی‌ جهت‌ كسب‌ قدرت‌ است‌. كسب‌ قدرت‌ گناه‌ سیاسی‌ نیست‌ و برعكس‌ ازضروریات‌ سیاست‌ است‌ ولی‌ كسب‌ قدرت‌ به‌ خاطر قدرت‌ با اصول‌ اسلامی‌ مغایرت‌ دارد. .
بنابراین‌ می‌توان‌ گفت‌ احزاب‌ سیاسی‌ دارای‌ مضراتی‌ نیز هستند كه‌ "ابوالحمد" در كتاب‌ مبانی‌ سیاست‌ این ‌مضرات‌ را به‌ شرح‌ زیر برمی‌شمارد:
1- حزب‌ مزاحم‌ آزادی‌ فردی‌ است‌
2- وجود حزب‌ برای‌ وحدت‌ ملی‌ زیان‌بار است‌
3- حزب‌ به‌ ناروا به‌ همه‌ مسائل‌ رنگ‌ سیاسی‌ می‌دهد
4- حزب‌ دشمن‌ دموكراسی‌ است‌

جمعه 3/6/1391 - 5:34 - 0 تشکر 526019

شناخت‌ گروه‌ و تقسیم‌بندی‌ آن‌
---------------------------------------
تعریف:
كلمه‌ گروه‌ از ریشه‌ GROPPE گروه كه‌ در زبان‌ ایتالیایی‌ به‌ معنی‌ چیز گره‌ خورده‌ می‌باشد گرفته‌ شده‌ و معانی‌ وكاربردهای‌ متعددی‌ دارد و با كلماتی‌ مانند توده‌، انبوه‌، خلق‌، اجتماع‌، سازمان‌ و دسته‌ مترادف‌ است. "از نظر لغوی‌ به‌ معنی‌ جماعت‌، انجمن‌، جمعی‌ از مردم‌ ، دسته‌ای‌ از حیوانات‌ و طایفه‌ یا قبیله‌ است.‌" (شفیع­آبادی، 1373: 17)
گروه‌ تعاریف‌ گوناگون‌ و متعددی‌ دارد كه‌ برخی آن را تجمع‌ دو نفر یا بیشتر كه‌ با یكدیگر ارتباط و مشاركت‌ و همبستگی‌ دارند، قلمداد می­نمایند. برخی دیگر معتقدند تجمع‌ عده‌ای‌ از افراد كه‌ عملكرد مشترك‌ و هدف‌ مشخص‌ دارند و از قوانین‌ و مقررات‌ درون‌ گروهی‌ خاص ‌تبعیت‌ می‌كنند، در واقع یک گروه را تشکیل می­دهد.
علل اختلاف­نظر میان تعاریف بالا را می­توان همانند اختلافی که در مورد احزاب وجود دارد، نشأت گرفته از دیدگاه­های‌ صاحب­نظران و بسته‌ به‌ نوع‌ تخصصی‌ كه‌ آن­ها در رشته‌های‌ روانشناسی، جامعه‌شناسی، علوم‌ سیاسی‌ و غیره‌ داشته‌اند، برشمرد. "با این حال‌ می‌توان‌ در یك‌ جمله‌ جامع‌ و كامل‌ گروه‌ را چنین‌ تعریف‌ كرد: گروه‌ تجمع‌ دو نفر یا بیشتر است‌ كه‌ هدفی‌ مشترك‌ و كنش‌ و واكنش‌ دارند، به‌ نیازهای‌ یكدیگر و ارضای‌ آن‌علاقمندند ، از قوانین‌ و مقررات‌ معینی‌ تبعیت‌ می‌كنند، تفاهم‌ و صمیمیت‌ بین‌ آنان‌ حاكم‌ است‌ و برای‌ رسیدن‌ به ‌اهداف‌ مشترك‌ وحدت‌ عمل‌ دارند" (شفیع­آبادی، همان منبع: 11)).

جمعه 3/6/1391 - 5:35 - 0 تشکر 526020

علل‌ پیوستن‌ انسان‌ به‌ گروه:‌
------------------------------------
قبل‌ از پرداختن‌ به‌ این‌ كه‌ چرا انسان‌ به‌ گروه‌ می‌پیوندد ضروری‌ است‌ به‌ این‌ سژال‌ كه‌ چرا افراد به‌ تشكیل‌ گروه‌ مبادرت‌ می‌ورزند پاسخ‌ داده‌ شود. تاكنون‌ دلایل‌ عمده‌ای‌ در این‌ زمینه‌ مطرح‌ شده‌ "كه‌ اساسی‌ترین‌ آن را نظریه‌ مجاورت‌ تشكیل‌ می‌دهد یعنی‌ انسان­ها به واسطه‌ شرایط اجتماعی‌ یا فضایی‌ به‌ یكدیگر وابسته‌ شده‌ و تشكیل‌ گروه‌ می‌دهند، اما دلایل‌ نظری‌ و عملی‌ نیز وجود دارد. به طور مثال‌ نظریه‌ "جورج‌ هومانز" درباره‌ تشكیل‌ گروه‌ از نظریه‌ مجاورت‌ جامع­تر است‌. این‌ نظریه‌ به‌ فعالیت، تأثیر و تأثر و احساسات‌ استوار است‌. این‌ سه‌ عنصر با یكدیگر ارتباط مستقیم‌ دارند. هر چه‌ افراد در فعالیت­های‌ زیادتری‌ شركت‌ كنند تأثیر و تأثر متقابل‌ آنها زیادتر است‌ و همچنین‌ احساسات‌ آنها شدیدتر خواهد شد. در این‌ نظریه‌ عنصر عمده‌ تأثیر و تأثر است‌. افراد گروه‌ نه‌ فقط به‌ تغییر مادی ‌كلمه‌ مجاورت‌ بلكه‌ برای‌ حل‌ مشكلات‌، نیل‌ به‌ اهداف‌، تسهیل‌ هماهنگی‌، تقلیل‌ تنش‌و دستیابی‌ به‌ تعامل‌ با یكدیگر ارتباط متقابل‌ دارند. این‌ مشاركت‌ در تأثیر و تأثر سازمان‌ به‌ تشكیل‌ گروه­های‌ قدرتمند منجر می‌شود" (محسنی، 1366: 574) .
نظرات‌ متعدد دیگری‌ درخصوص‌ علل‌ تشكیل‌ گروه‌ وجود دارد كه‌ از جملـه‌ می‌توان‌ به‌ نظریه‌ تعادل "تئودو رنیوكام‌" اشاره‌ نمود. به موجب‌ این‌ نظریه‌ دلیل‌ جلب‌ افراد به طرف‌ یكدیگر نگرش­های‌ مشابه‌ آنان‌ نسبت‌ به‌اهداف‌ و مقاصدی‌ است‌ كه‌ برای‌ همه‌ آنان‌ ارزشمند تلقی‌ می‌شود. (همان)
نظریه‌ دیگری‌ كه‌ در این‌ رابطه‌ مطرح‌ شده‌ و بیشتر از سایر نظرات‌ بر روی‌ آن‌ تأكید شده‌ نظریه‌ مبادله‌ است‌. "این‌نظریه‌ براساس‌ نتایج‌ پاداش‌ دهنده‌، كیفردهنده‌ و تأثیر و تأثر گروهی‌ استوار است‌. برای‌ آن‌ كه‌ جاذبه‌ یا همبستگی حاصل‌ شود باید یك‌ حداقل‌ سطح‌ مثبت‌ (پاداشی‌ فراتر از هزینه‌) وجود داشته‌ باشد. پاداش­های‌ حاصل‌ از تأثیر گروهی‌ ارضاء كننده‌ نیازهاست‌ در صورتی‌ كه‌ كیفر ناشی‌ از آن‌ به‌ اضطراب‌، ناكامی‌، تلخ‌كامی‌ یا بیماری‌ منجر می‌شود" (7 : همانجا) .
اما این‌ كه‌ چرا انسان‌ به‌ گروه‌ می‌پیوندد باید دلایل‌ آن‌ را در اجتماعات‌ بشری‌ جستجو كرد. "انسان‌ موجودی‌اجتماعی‌ است‌ و اعمال‌ و رفتار او متأثر از آداب‌ و رسوم‌ و قوانین‌ اجتماعی‌ است‌. انسان‌ بدون‌ تعلق‌ داشتن‌ به‌ گروه‌ احساس‌ امنیت‌ نمی‌كند و به‌ تنهایی‌ برای‌ دسترسی‌ به‌ اهدافش‌ توان‌ كافی‌ ندارد. به‌ همین‌ دلیل انسانی‌ كه‌ از بدو تولد در درون‌ شبكه‌ای‌ از روابط اجتماعی‌ پیچیده‌ قرار گرفته‌ بود، یاد می‌گیرد شخصیت‌ خود را بر اثر ارتباطات‌ متقابل‌ شكل‌ دهد و برای‌ رشد و تعالی‌ خود با گروه‌ و اجتماع‌ بزرگتر همنوا شود تا بتواند به‌ ارضای‌ نیازهای‌ خود بپردازد" (شفیع­آبادی، همان: 14)
"پیتریم‌ سوروكین"‌  جامعه‌شناس‌ آمریكایی‌ عواملی‌ را كه‌ سبب‌ عضویت‌ افراد در گروه‌ اجتماعی‌ شود این گونه ‌خلاصه‌ می‌كند: خویشاوندی‌ فیزیولوژیكی‌ و اشتراك‌ در خون‌ و یا منشأ ازدواج، تشابه‌ در مذهب‌ و عقاید به‌ مناسك‌ جادوئی‌، تشابه‌ از لحاظ همسایگی، اشتراك‌ در مسئولیت، تشابه‌ علاقمندی‌های‌ شغلی، اشتراك‌ در انواع ‌مختلف‌ علایق‌ اقتصادی، اطاعت‌ از سرپرست‌ یا كارفرمای‌ واحد، وابستگی‌ آزاد و یا اجباری‌ به‌ نهاد یا سازمان‌اجتماعی‌ واحد مثل‌ پلیس‌ ، حزب‌ سیاسی‌، واحدنظامی‌ ، بیمارستان‌ ، دفاع‌ مشترك‌ بر علیه‌ دشمن‌ یا خطر مشترك‌،همكاری‌ و تعاون‌ مشترك‌، كسب‌ تجربه‌ در عملكردهای‌ جمعی‌" (محسنی، همان: 20).
در مجموع‌ دلایل‌ عمده‌ای‌ را كه‌ باعث‌ پیوستن‌ انسان­ها به‌ گروه‌ می‌شود، می‌توان‌ موارد زیر دانست‌:
- كسب‌ قدرت‌ و یافتن‌ جایگاه‌ اجتماعی‌.
- كسب‌ حمایت‌ مادی‌ و معنوی‌ .
- ارضای‌ نیازهای‌ روانی‌ یا اجتماعی‌ .
- استقلال‌ رأی‌ .
- مطرح‌ نمودن‌ خود .
- برقراری‌ ارتباط بهتر با جامعه‌ .
- مطرح‌ نمودن‌ آراء و عقاید .
- كسب‌ شأن‌ و اعتبار اجتماعی‌ و ... .
- احساس‌ امنیت‌ .
- شكل‌پذیری‌ شخصیت‌.

جمعه 3/6/1391 - 5:36 - 0 تشکر 526021

ویژگی‌ گروه‌
----------------
برای‌ شناخت‌ گروه‌ می‌بایستی‌ ویژگی‌های‌ گروه‌ را شناخت‌. تاكنون‌ ویژگی­های‌ متعدد و متفاوتی ‌توسط دانشمندان‌ و متخصصان‌ گروه‌ شناسی‌ بیان‌ شده‌ است‌ كه‌ از میان‌ آنها تعداد قابل‌ توجهی‌ در همه‌ گروه­ها مشترك‌ است‌. برخی‌ از این‌ ویژگی‌ها كه‌ باعث‌ شناخت‌ و وجه‌ تمایز بین‌ انواع‌ گروه­ها می‌گرددâ، عبارتند از :
الف‌ - تاریخچه‌ گروه‌
هر گروه‌ تاریخچه‌ای‌ دارد و اطلاع‌ از آن‌ در شناخت‌ نوع‌ روابط، افتخارات‌ و حدود فعالیت­های‌ اعضاء نقش‌ مهمی‌ دارد. برای شناخت گروه، اولین گام چگونگی‌ پیدایش، علل‌ و زمینه‌های‌ ظهور، تركیب‌ اعضاء اولیه، كادر رهبری‌ و غیره‌ است که می­تواند ذهنیت‌ افراد را بر گروه‌ مشخص‌ كند.
ب‌ - عضویت‌
هر فردی‌ كه‌ به‌ عضویت‌ گروهی‌ پذیرفته‌ می‌شود می‌بایستی‌ ضمن‌ پذیرش‌ كلیه‌ شرایط عضویت‌ مقررات‌ آن‌ راپذیرفته‌ و به‌ اهداف‌ گروه‌ مقید و پایبند باشد.
ج‌ - وجود هدف‌ مشترك‌
به طور كلی‌ گروه­ها برای دسترسی‌ به‌ اهداف‌ یا راهبرد خود كه‌ بنیان­های‌ اصلی‌ و اولیه‌ گروه‌ حول‌ آن‌ شكل ‌گرفته‌ است‌ تلاش‌ خود را متمركز می‌كنند. همان طور كه‌ وجود هدف‌ باعث‌ تداوم‌ گروه‌ می‌شود، نبود آن‌، گروه ‌را متلاشی‌ خواهد كرد. در واقع‌ "هدف"‌ اعضای‌ گروه‌ را به‌ هم‌ پیوند می‌دهد و موجب‌ انسجام‌ و همسبتگی‌ آنان ‌می­گردد، بنابراین هر چه‌ تضاد و فاصله‌ بین‌ هدف‌ گروه‌ با هدف‌ فرد كمتر باشد، گروه ‌از دوام‌ بیشتری‌ برخوردار خواهد بود و اگر این‌ فاصله‌ بیشتر باشد كم‌كم‌ فرد به‌ به علت مغایر بودن‌ هدف‌ خود با هدف‌ گروه‌ راه‌ جدایی‌ راپیش‌ گرفته‌ و از آن‌ جدا می‌شود و به‌ همین‌ دلیل در بررسی‌ گروه­ها می‌گویند اگر هدف‌ گروه­ها با اهداف‌ كلی‌ جامعه‌ و ارزش­های ‌آن‌ در تضاد باشد، گروه‌ محكوم‌ به‌ فنا خواهد بود.
 د - همبستگی‌ گروهی‌
همبستگی‌ تعاریف‌ متعددی‌ دارد و ریشه‌ آن‌ از علم‌ فیزیك‌ اقتباس‌ شده‌ كه‌ به‌ مفهوم‌ نیروی‌ نگهدارنده‌ مجموعه ‌مولكول­های‌ یك‌ جسم‌ است‌. بر همین‌ اساس‌ اندیشمندان‌ علوم‌ انسانی‌ همبستگی‌ در گروه‌ را نیرویی‌ می‌دانند كه‌اعضای‌ گروه‌ را به‌ یكدیگر مربوط می‌سازد و موجب‌ حفظ روابط بین‌ اعضای‌ گروه‌ و پیشگیری‌ از اضمحلال‌ آن‌ می‌شود. به طور مثال‌ "لرین" همبستگی‌ را برآیند تمامی‌ نیروهایی‌ می‌داند كه‌ باعث‌ انسجام‌ افراد گروه‌ شده‌ و مانع‌ از هم‌ پاشیدگی‌ آن‌ می‌گردد.
"شفیع‌آبادی"‌ با اشاره‌ به‌ این‌ كه‌ همبستگی‌ منجر به‌ ایجاد كنش‌ و وابستگی‌ اعضای‌ گروه‌ نسبت‌ به‌ یكدیگر شده‌ وهمصدایی‌، همنوایی‌ و همراهی‌ آنان‌ را در مسائل‌ مورد بحث‌ و حل‌ مشكلات‌ فراهم‌ می‌سازد می‌گوید : "هر گاه‌ افرادگروه‌ نسبت‌ به‌ یكدیگر اطمینان‌ و اعتماد داشته‌ باشند از همبستگی‌ و وحدت‌ خویش‌ لذت‌ بسیار خواهند برد و هرچه‌ درجه‌ همبستگی‌ اعضاء بیشتر باشد، دوام‌ گروه‌ و صمیمیت‌ بین‌ اعضاء زیادتر می‌شود" (شفیع­آبادی، پیشین: 29).
وی‌ اثرات‌ حاصل‌ از همبستگی‌ گروهی‌ را به شرح‌ زیر بر می‌شمارد: "احساس‌ یگانگی‌ و تعلق‌ بوجود می‌آید، افراد گروه‌ در خدمت‌ یكدیگر قرار می‌گیرند و نیازهای‌ روانی‌ و عاطفی‌ یكدیگر را برطرف‌ می‌سازند. به‌ دیگران‌ كمك‌ می‌كنند و خود نیز كمك‌ دریافت‌ می‌دارند. همكاری‌ و صمیمیت‌ بین‌ افراد گروه‌ بیشتر می‌شود. احساس‌ انزوا و فردگرایی‌ كاهش‌ می‌یابد، نیاز به‌ تعلق‌ ارضاء می‌شود، فرد از بودن‌ در گروه‌ احساس‌ ایمنی‌ می‌كند، اعضاء در كارها با یكدیگر مشورت‌ می‌كنند، افراد نسبت‌ به‌ یكدیگر نگرش‌ مثبت‌ و مطلوبی‌ دارند و از حضور یكدیگر لذت‌ می‌برند، اعضا به‌ جدال‌ و كشمكش‌ با یكدیگر نمی‌پردازند و همگی‌ قوانین‌ و مقررات‌ گروه‌ را می‌پذیرند و آنها را رعایت‌ می‌كنند" (شوستروم، 1369: 29).
هـ - كنش‌ و واكنش‌:
زندگی‌ گروهی ‌نتیجه ‌كنش­های‌ متقابل‌ اعضاء با یكدیگر است‌ و بدون‌ آن ‌زندگی‌ گروهی‌ مفهومی ‌نخواهد داشت‌. از طریق‌ كنش‌ و واكنش‌ احساسات‌، عواطف‌ و محتویات‌ ذهنی‌ افراد به‌ یكدیگر منتقل‌ می‌شود. در واقع‌ این‌ حالت‌ ازاركان‌ اساسی‌ هرگروه‌ محسوب‌ شده‌ و بابررسی‌ آن‌ می‌توان‌ انسجام‌ و همبستگی‌ ، نحوه‌ ارتباط اعضاء با یكدیگر،شناخت‌ شخصیت‌ فرد درگروه‌ و همچنین‌ میزان‌ علاقه‌ فرد را نسبت‌ به‌ گروه‌ مشخص‌ كرد .
و - معیارها و استانداردها :
وجود قواعد و مقررات‌ حاكم‌ بر گروهها موجبات‌ نظم‌ و بقای‌ هر گروه‌ را فراهم‌ می‌سازد. این‌ ضوابط ضمن‌ این‌كه‌ بر میزان‌ مشاركت‌ و احساس‌ تعلق‌ اعضاء اثر مستقیمی‌ دارد، چنانچه‌ خشك‌ و غیرمنطقی‌ باشد می‌تواند این‌تعلق‌ را كاهش‌ دهد. برای‌ پی‌بردن‌ به‌ معیارها و قوانین‌ گروه‌ باید موارد زیر مورد بررسی‌ قرار گیرد:
- موضوعات‌ مجاز برای‌ بحث‌ كدامند؟
- هر عضو گروه‌ چقدر وقت‌ برای‌ صحبت‌ دارد؟
- آیا اعضاء از مقررات‌ و قوانین‌ حاكم‌ بر گروه‌ آگاه‌ هستند؟
- آیا قوانین‌ و مقررات‌ مانع‌ پیشرفت‌ كار اعضای‌ گروه‌ نیست‌؟
- آیا همه‌ از قوانین‌ و مقررات‌ پیروی‌ می‌كنند؟
- نحوه‌ تصمیم‌گیری‌ در مورد موضوعات‌ بحث‌ چگونه‌ است‌؟

جمعه 3/6/1391 - 5:38 - 0 تشکر 526022

ارتباط گروهی‌
------------------
یكی‌ از مسائل‌ مهم‌ در هر گروه‌ ارتباط میان‌ اعضاء آن‌ است‌. هر گروهی‌ می‌باید برای‌ اعضا خود وسایلی‌ تدارك‌ببیند كه‌ اعضا بتوانند اطلاعات‌ را میان‌ خود مبادله‌ كنند. ارتباط مؤثر بر میزان‌ ارضا فرد در گروه‌ می‌افزاید و به‌ وی‌ امكان‌ می‌دهد كه‌ به‌ راحتی‌ آن‌ چه‌ را كه‌ می­خواهد بیان‌ كند و واکنش­های‌ آن‌ را در دیگران‌ نیز دریافت‌ كند. به‌ همین‌ علت می‌گویند: "یكی‌ از ویژگی‌های‌ خاص‌ انسان‌ توانایی‌ و مهارت‌ او در برقراری‌ ارتباط با دیگران‌ به ‌پیچیده‌ترین‌ وجه‌ است‌. ارتباط عبارت‌ است‌ از فرآیند ارسال‌ اطلاعات‌ از طریق‌ یك‌ شخص‌ به‌ شخص‌ دیگر و درك‌آن‌ توسط شخص‌ گیرنده‌ یعنی‌ انتقال‌ و سهیم‌ شدن‌ در اندیشه‌ها، عقاید و واقعیت‌های‌ موردنظر فرستنده‌ پیام‌ به‌گونه‌ای‌ كه‌ گیرنده‌ آنها را درك‌ و دریافت‌ كند" (ستوده، 1373: 125).
روان­شناسی‌ معمولاً به‌ مطالعه‌ انسان‌ به عنوان‌ یك‌ عضو منحصر به‌ فرد یا مجزی‌ از دیگران‌ می‌پردازد اما به واسطه ‌این‌ كه‌ هر فرد با دیگران‌ زندگی‌ می‌كند و قسمتی‌ از آموخته‌های‌ خود را از آنان‌ می‌گیرد، معمولا مهمترین‌ انگیزه‌های‌ او برخاسته‌ از روابط اجتماعی‌ است‌ كه‌ بارزترین‌ نمونه‌ آن‌ احساساتی‌ است‌ كه‌ فرد در داخل‌ گروه­های‌ نخستین‌كسب‌ می‌كند و براساس‌ آن‌ مبادرت‌ به‌ برقراری‌ ارتباط برای دست‌یافتن‌ به‌ نیازهای‌ خود می‌نماید. اصولاً بخش‌اعظم‌ رفتارهای‌ انسان‌ تحت‌ تأثیر حضور دیگران‌ قرار داشته‌ و از آن جایی‌ كه‌ انسان‌ موجودی‌ اجتماعی‌ است‌ تحت‌تأثیر دیگران‌ قرار می‌گیرد كه‌ مهمترین‌ اثرات‌ آن‌ به واسطه‌ حضور فرد در گروه‌ شكل‌ می‌گیرد. فرد در گروه‌ شخصیت‌ دیگری‌ پیدا می‌كند كه‌ با شخصیت‌ او وقتی‌ كه‌ تنهاست‌ متفاوت‌ است‌. به طور مثال‌ برخی مواقع تصور می‌كنند تصمیم‌های‌گروهی‌ محافظه‌كارانه‌تر و عاقلانه‌تر است‌، اما در واقع‌ گروه­ها تصمیم‌های‌ افراطی‌تر می‌گیرند. مثلا اگر از هیئت‌داوران‌ بخواهیم‌ كه‌ به طور انفرادی‌ نظر خود را در مورد محكومیت‌ یك‌ متهم‌ اعلام‌ كنند تصمیم‌ آنان‌ معتدل‌تر خواهد بود تا وقتی‌ از آنان‌ خواسته‌ شود كه‌ به طور گروهی‌ تصمیم‌ بگیرند. این‌ نوع‌ تصمیم‌گیری‌ كه‌ در روان‌شناسی ‌اجتماعی‌ به‌ آن‌ تغییر ریسكی‌ یا مخاطره‌آمیز می‌گویند به‌ خوبی‌ منعكس‌ كننده‌ تأثیر گروه‌ بر تصمیمات‌ فردی‌ است‌. "كه‌ نهایتا منجر به‌ تغییر رفتار فرد در گروه‌ می‌شود. به‌ همین‌ لحاظ یكی‌ از ویژگی­های‌ مهم‌ گروه‌ را برقراری‌ ارتباط و مراوده‌ با دیگران‌ می‌دانند" (کریمی، 1373: 75) تا درك‌ صحیحی‌ از اخلاقیات‌ ، عقاید، افكار، ارزش­ها و احساساتی‌ كه‌اعضاء با یكدیگر مبادله‌ می‌كنند، به دست‌ آید.
در واقع‌ می‌توان‌ گفت: "انسان­ها در فرآیند زندگی‌ با یكدیگر روابط متقابل‌ دارند. این‌ روابط برای‌ زندگی‌ اجتماعی‌ آن‌ چنان‌ اهمیت‌ اساسی‌ دارد كه‌ بدون‌ آن‌، هم‌ فرد خواهد پژمرد و هم‌ گروه‌ و هم‌ جامعه‌. افراد و گروه­ها به ‌صدها شیوه‌ با هم‌ ارتباط متقابل‌ دارند. جامعه‌ در علل‌ نهایی‌ چیزی‌ جز شبكه‌ وسیع‌ و پیچیده‌ای‌ از روابط اجتماعی ‌نیست‌. روابط اجتماعی‌ در جامعه‌ مفاهیم‌ و معانی‌ متفاوتی‌ مانند دوستی، عشق‌ و محبت‌ یا دشمنی، تقابل‌ و مانند آن را منعكس‌ می‌كند. هر فرد در رابطه‌اش‌ با فرد و یا افراد دیگر است‌ كه‌ در زندگی‌ به‌ معنا و مفهوم‌ و هدف‌ خاصی‌دست‌ می‌یابد. به منظور تسهیل‌ شناخت‌ روابط اشخاص‌ با یكدیگر می‌توان‌ این‌ روابط را به‌ سه‌ دسته‌ گروهبندی‌ كرد:
(1) روابط متقابل‌ فردی‌ ساده: ااین‌ روابط به طور پراكنده‌ و نامنظم‌ بین‌ افراد برقرار می‌شود. اینگونه‌ روابط هدف‌مند نیست‌ و به طور عمده بر انگیزه‌های‌ احساس‌ و عاطفی‌ افراد استوار است‌، دید و بازدیدها ، ملاقات­های‌ دوستان‌ و ... از این‌ مقوله‌ است‌.
(2) روابط متقابل‌ فردی‌ متمركز: این گونه‌ روابط معمولا در مكان­های‌ ویژه‌ برقرار می‌شود و به‌ طریقی‌ نیازهای‌ فرد یا افراد را برطرف‌ می‌كند. روابطی‌ كه‌ فرد یا افراد عضو سازمان­های‌ مختلف‌ خدماتی، آموزشی، اداری‌ و مانند آن‌ دارند از جمله‌ این‌ روابط است‌.
(3)روابط جمعی‌: گاه‌ خدمات‌ گوناگون‌ در مكان‌ معینی‌ تمركز می‌یابد و رابطه‌ جمعی‌ را موجودیت‌ می‌بخشد رابطه‌ جمعی‌ با دونوع‌ رابطه‌ "فردی‌ ساده"‌ و "فردی‌ متمركز" مجموعه‌ای‌ پدید می‌آورد كه‌ سبب‌ پیدایی‌ و رفع‌ نیازهای‌ خاص‌ افراد انسان‌ می‌گردد. جامعه‌ را مانند یك‌ كل‌ وحدت‌ می‌بخشد. مثلا نیاز به‌ امنیت‌ دفاع ‌اجتماعی، خدمات‌ درمانی­ و ... از این ‌نوع‌ است (ستوده، پیشین: 133).
اصولا الگوی‌ ارتباط افراد در داخل‌ گروه‌ می‌تواند به اشکال گوناگونی‌ ظاهر شود. "در حالتی‌ ممكن‌ است‌ فقط رهبرگروه‌ صحبت‌ كند و بقیه‌ افراد به‌ او گوش‌ فرا دهند. در این صورت‌ الگوی‌ ارتباط یك طرفه‌ و یك‌ جانبه‌ است‌. اگر رهبر با اعضای‌ گروه‌ به‌ بحث‌ متقابل‌ بپردازد، ارتباط دوطرفه‌ یا دوجانبه‌ است‌. در ارتباط چندطرفه‌ یا چند جانبه‌ تمام‌اعضای‌ گروه‌ با یكدیگر مشاركت‌ وسیع‌ و گسترده‌ دارند" (شفیع­آبادی، پیشین: 30).
روان­شناسان‌ علوم‌ اجتماعی‌ در بررسی‌ روابط درون‌ گروهی‌ به‌ مباحث‌ همنوایی‌ افراد با گروه‌ توجه‌ ویژه‌ای‌ دارند.آنها معتقدند در زندگی‌ انسان‌ حالتی‌ پیش‌ می‌آید كه‌ احساس‌ می‌كند تحت‌ فشار قرار گرفته‌ است‌. در چنین ‌موقعیت‌هایی‌ فرد احساس‌ می‌كند برای‌ هماهنگی‌ با دیگران‌ باید هم رنگ‌ جماعت‌ شود. چنین‌ فشارهایی‌ در جهت‌ هم­نوایی‌ و به منظور روبرو شدن‌ با واقعیتی‌ كه‌  در بیشتر موقعیت­ها دیده‌ می‌شود، بیان­گر آن‌ است‌ كه‌ فرد دریابد كه ‌چگونه‌ باید رفتار كند. البته‌ "نشان‌ دادن‌ رفتار هم­نوایی‌ همیشه‌ بازتاب‌ پذیرش‌ واقعی‌ یك‌ موضوع‌ نیست‌. یك‌ فردممكن‌ است‌ با عقاید گروه‌ هم­نوایی‌ كند بدون‌ آنكه‌ معتقد باشد آن‌ عقاید درست‌ است‌. اگر این‌ فرد در موقعیت‌دیگری‌ قرار گیرد، چه‌ بسا به صورتی‌ كاملا متفاوت‌ عمل‌ كند" (کریمی، پیشین: 1373).
مطالعات‌ انجام‌ شده‌ نشان‌ می‌دهد احساس‌ وابستگی‌ در افراد همنوا قویتر از افراد دیگر است‌ و میل‌ به‌ سرزنش‌خود در آنها قوی‌تر و عزت‌ نفس‌ در آنها پائین‌تر است‌. برهمین‌ اساس‌ و "برمبنای‌ آزمایشات‌ انجام‌ شده‌ روانشناسان‌علوم‌ اجتماعی‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌اند كه‌ زنان‌ بیشتر از  مردان‌ همنوایی‌ می‌كنند" (کریمی، همان)
اصولاً می­‌توان‌ گفت‌: گروه­ها با رفتار خود همواره‌ سعی‌ در هم­نوا و همرنگ‌ كردن‌ افراد با خود دارند و اگرفردی‌ روند ناهمنوایی‌ را درپیش‌ گرفت‌ به‌ سرعت‌ و به‌ صور گوناگون‌ با وی‌ برخورد می‌شود كه‌ از جمله‌ این‌برخوردها طرد و منزوی‌ كردن‌ وی‌، عدم‌ پرداخت‌ امتیازها یا حقوق‌ اجتماعی‌ فرد و حتی‌ اخراج‌ و در صورت‌ لزوم‌ حذف‌ فیزیكی‌ نیز هست. برخی‌ از روانشناسان‌ درخصوص‌ بروز چنین‌ حالتی‌ معتقد به‌ دو نوع‌ همنوایی‌ اطلاعاتی‌و هم­نوایی‌ هنجاری‌ هستند. در مورد حالت‌ اول‌ "وقتی‌ مردم‌ فكر می‌كنند نظر جمع‌ درست‌ است‌ و برنظر خود آنهاارجح‌ است‌ ، گفته‌ می‌شود همنوایی‌ اطلاعاتی‌ صورت‌ گرفته‌ است‌. اما اگر شخص‌ به‌ این‌ دلیل‌ با جمع‌ همنوایی‌ كندكه‌ از پیامدهای‌ منفی‌ مخالف‌ به‌ نظر آمدن‌ وحشت‌ دارد ، همنوایی‌ هنجاری‌ روی‌ داده‌ یعنی‌ در این جا در واقع‌ شخص‌ به‌ درستی‌ نظر خود و نادرست‌ بودن‌ نظر جمع‌ اطمینان‌ دارد اما با جمع‌ هم­رنگی‌ نشان‌ می‌دهد تاتصوری‌ منفی‌ از خود در افراد گروه‌ ایجاد نكند" (کریمی، همان) .
با توجه‌ به‌ موارد مطرح‌ شده‌ و بمنظور پی‌بردن‌ به‌ میزان‌ و نوع‌ واكنش‌ها و كنش‌های‌ اعضای‌ گروه‌ باید به‌مواردی‌ چون‌ مشاركت‌ رهبر و اعضای‌ گروه‌، شدت‌ برقراری‌ ارتباط افراد مختلف‌ در داخل‌ گروه‌ با یكدیگر سمت‌ انتقادها و تمجیدها، واضح‌ بودن‌ مطالب‌ و صادق‌بودن‌ آن، میزان‌ آزادی‌ بیان‌ و شرایط مناسب‌ محیطی‌ و ... توجه‌ نمود.

پویایی‌ گروه‌
كلمه‌ پویایی به‌ معنی‌ حركت‌ و تلاش‌ و فعالیت‌ است‌ و در مقابل‌ سكون‌ و بی‌حركتی‌ قرار دارد. پویایی‌ همان‌ تحرك‌ و تحول‌ و فعل‌و انفعالات‌ پیچیده‌ای‌ است‌ كه‌ بر اثر كنش‌های‌ متقابل‌ افراد مثل‌ همكاری‌، همبستگی‌، رقابت‌، مقاومت‌ و ... در درون‌ گروه­ها و در همه‌ زمان­ها وجود دارد. بر این‌ اساس‌ در "پویایی‌ شناسی‌ گروه­ها به‌ مواردی‌ نظیر چگونگی‌ كنش‌ و واكنش‌های‌ متقابل‌ اعضا، ماهیت‌ و قوانین‌ تحول‌ گروه­ها، تبیین‌ تغییرات‌ و مقاومت‌های‌ گروهی‌، انواع‌ رهبری‌، نحوه‌ تشكیل‌ و تحول‌ گروه­ها به خصوص گروه­های ‌كوچك‌، نحوه ‌تصمیم‌گیری‌ درگروه‌، فشار و نفوذ اجتماعی‌ گروه‌ به‌ یكدیگر ، همبستگی‌ و ستیز و مخالف‌ در گروه‌ می‌پردازد".(شفیع­آبادی، پیشین: 237).
به‌ نظر "تلن"‌ از طریق‌ پویایی‌شناسی‌ گروه‌، روابط و تعامل‌ درون‌ گروهی‌ مورد مطالعه‌ و بررسی‌ قرار می‌گیرد. بدین وسیله‌ می‌توان‌ ارتباط بین‌ افراد را در زمینه‌های‌ عملی، گفتاری‌ و فكری‌ بهبود بخشید و به‌ نابسامانی‌ها وبرداشت‌های‌ نادرست‌ افراد خط بطلان‌ كشید.
با توجه‌ به‌ اهمیت‌ مقاومت‌هایی‌ كه‌ افراد در برابر تغییرات‌ ایجاد شده‌ در گروه‌ از خود نشان‌ می‌دهند، ضرورت‌ پرداختن‌ به‌ آن‌ جالب‌ توجه‌ خواهد بود. اصولا تغییر به‌ معنای‌ دگرگون‌ ساختن‌ و انتقال‌ از حالتی‌ به‌حالتی‌ دیگراست‌. بدین‌ لحاظ دگرگونی‌های‌ ایجاد شده‌ در فرد را نوعی‌ تغییر می‌دانند. "تغییر با دگرگونی‌ در باورها و ارزش­ها بستگی‌ دارد كه‌ باید با دقت‌ و بررسی‌ سنجیده‌ای‌ انجام‌ گیرد. برای‌ ایجاد تغییر ابتدا باید نیاز به‌ تغییر مشخص‌گردد. هرگاه‌ رفتارها یا گرایش‌های‌ موجود مورد تأیید قرار نگیرند و یا نتایج‌ مورد انتظار را به‌ بار نیاورند نیاز به‌تغییر پدید می‌آید" (شفیع­آبادی، پیشین: 43) .
به‌ نظر "لوین" تغییر در عادات‌ اجتماعی‌ و گروهی‌ از طریق‌ گروه‌ راحت‌تر انجام‌ می‌پذیرد چرا كه‌ همبستگی ‌شدید اعضاء با گروه‌ باعث‌ می‌شود تا گروه‌ به‌ راحتی‌ بتواند در تغییر افكار اعضایش‌ موفق‌ شود. این‌ حالت‌ احساس‌تعلق‌ داشتن‌ به‌ گروه‌ را در وجود افراد زنده‌ می‌كند و اعضاء می‌توانند بدون‌ ترس‌ و یا تهدید نتایج‌ تغییر رفتار جدیدرا تجربه‌ كنند. با این‌ حال‌ با توجه‌ به‌ این‌ كه‌ گروهها یك‌ مجموعه‌ در حال‌  تعامل‌ هستند هرگونه‌ تغییر كه‌ در یكی‌ از افراد بوجود می‌آید بر سایر اعضای‌ گروه‌ نیز اثرگذار خواهد بود. به عبارتی‌ كنش­ها و واكنش­های‌ گروه‌ باعث‌ تغییر رفتارو عملكرد اعضاء می‌شود. برخی‌ از عناصر گروه‌ در مقابل‌ این‌ تغییرات‌ موضع‌ گرفته‌ و به‌ مخالفت‌ آن‌ می‌پردازند و برخی‌ دیگر بدون‌ ایستادگی‌ در مقابل‌ آن‌ به‌ راحتی‌، آن‌ را پذیرفته‌ و مقاومتی‌ از خود نشان‌ نمی‌دهند. این‌ حالت‌ معمولا در گروه­هایی‌ كه‌ هم­نوایی‌ در آن ها بیشتر است‌ و از عزت‌ نفس‌ پائینی‌ برخوردار هستند نفوذ بیشتری‌ دارد .به نظر برخی‌ از محققین‌ "ترس‌ از نابسامانی‌ و ازهم‌ گسیختگی‌ وضع‌ موجود یكی‌ از علل‌ مقاومت‌ در برابر تغییرات‌است‌. فردی‌ كه‌ به‌ زندگی‌ نسبتا آرام‌ و ثابت‌ خو گرفته‌ و عادت‌ كرده‌ است‌ می‌ترسد مبادا پذیرش‌ تغییرات‌ جدید زندگی‌ آرام‌ او را مختل‌ سازد و در این‌ مورد هر اندازه‌ میزان‌ تغییر بیشتر باشد مقاومت‌ بیشتر خواهد بود. دلبستگی ‌فرهنگی‌ و علاقه‌ شدید به‌ ارزش­ها و آداب‌ و رسوم‌ قدیمی‌ علت‌ دیگری‌ برای‌ مقاومت‌ در برابر تغییر محسوب‌ می‌شود  چرا كه ‌انسان‌ از چیزی‌ كه‌ بدان‌ دلبستگی‌ احساسی‌ و عاطفی‌ دارد به‌ سختی‌ دست‌ بر می­دارد. جهل‌ و نادانی‌ یكی‌ دیگر از علل‌ مقاومت‌ فرد در برابر تغییر به‌ حساب‌ می‌آید. رهبر گروه‌ هیچ گاه‌ نباید تغییر را برای‌ فرد ناچیز و جزیی‌ جلوه‌ دهد. همچنین‌ در برابر مخالفت‌ها و مقاومت‌های‌ افراد گروه‌ نسبت‌ به‌ تغییر نباید با ایراد سخنرانی‌های‌ طولانی‌ به‌ توجیه‌ و اثبات‌نظر خود بپردازند، زیرا نصحیت‌ برای‌ افرادی‌ كه‌ با تغییر به‌ شدت‌ مخالفت‌دارند، اثر ناچیزی‌ دارد. اعمال‌ فشار و زور نیز به‌ افراد گروه‌ برای‌ تغییر، واکنش­های‌ شدیدی‌ علیه‌ تغییر و موضع‌ به وجود می‌آورد" (شوستروم، پیشین: 46) . در نهایت‌ می‌توان‌ چنین‌ نتیجه‌ گرفت‌ كه‌ در بررسی‌ پویایی‌ گروه‌ چهار مرحله‌ برای‌ كار گروه‌ موجود است‌ كه ‌عبارتند از مرحله‌ رقابت‌، مرحله‌ تعارض‌، مرحله‌ هماهنگی‌ ، مرحله‌ سازندگی‌ و به‌ علت آن‌ كه‌ گروه‌ در طی‌ تمامی ‌مراحل‌ فوق‌ موفق‌ باشد می‌بایستی‌ به‌ موارد زیر كاملا پرداخته‌ شود:
 -اهداف‌ گروه‌ مشخص‌ باشد.
 -انتظارات‌ افراد از مشاركت‌ در گروه‌ معین‌ گردد
 -اعتماد بین‌ افراد و امنیت‌ خاطر در گروه‌ حاكم‌ باشد
 -اعضاء رابطه‌ حسنه‌ای‌ با یكدیگر داشته‌ باشند
 -رهبری‌ مؤثر در جلسات‌ گروهی‌ وجود داشته‌ باشد.

جمعه 3/6/1391 - 5:39 - 0 تشکر 526023

علل روانی گرایش به سمت احزاب و گروه­های سیاسی:
-----------------------------------------------------------------------
انسان موجودی است اجتماعی که از بدو تولد با زندگی در گروه­های نخستین، حیات خود را آغاز و به تناسب رشد سنتی خود در دوران بلوغ برای به دست آوردن هدایت و شخصیت خود و گسستن از عالم کودکی و وارد شدن به جمع بزرگ­سالان تلاش­های خود را آغاز می­کند. تلاشی که همواره آمیخته با خطا و صواب است و انسان نیاز خود را در دسترسی به آن می­داند. آبراهام مزلو (A.Mazlo) این نیاز را به 5 نوع شامل؛ نیازهای فیزیولوژیک، امنیت، تعلق اجتماعی، احترام و خودیابی تقسیم می­نماید. (بلانچارد و پال هرسی، 1365: 31)
انسان برای دسترسی به این نیازها به اجبار می­باید دورانی را طی کند که توأم با تحول است. به همین جهت و به خاطر وجود چنین تحولی در زندگی بشری، انسان همواره دچار بحران می­شود. بحرانی که تمنیات او را شکل داده و در سطح جامعه منعکس می­کند. به همین لحاظ روان­شناسان معتقدند جایگاه تربیت خانوادگی مهمترین نقش را در شکل­گیری رفتارهای اجتماعی انسان دارد. در واقع هر چه والدین در تربیت و تزکیه جوان و قالب دادن رفتارهای اجتماعی او ناموفق گردند، فرد از طریق خودنمایی و دگرفریبی می­کوشد کمبودهای خود را جبران نماید.
تلاش جوانان در کسب ارزش­ها و منزلت اجتماعی در عین صواب بودن، می­تواند از مخرب­ترین افکار برای حذف وی باشد زیرا سازمان­ها، گروه­ها، و نظام­های حکومتی با استفاده از این زمینه جوانان را د رمسیر خیر و یا فساد به کار می­گیرند. نخستین اقدام یک سازمان مخالف رژیم در وصول به تسلط بر اعضاء، تلاش در جدا نمودن روانی آنان از خانواده است. پدران و مادران همواره تلاش دارند تا با قرار دادن تجارب خود بر سر راه آینده فرزندان، آنان را از اسارت­ها دور نگهدارند، در صورتی که این گونه سازمان­ها با القائات تبلیغی و ناروا و بهره­گیری از خصوصیات روانی جوان، آنان را از خانواده جدا و به دام خود گرفتار سازند، قدم بعدی سازمان­های مزبور تلاش در جداسازی فیزیکی جوان از والدین و یا دوستانی است که آمر و یا ناهی او هستند. (قائمی، 1361: 27)
روان­شناسان معتقدند انسان در دوران جوانی دارای احساسات رومانتیکی است که اگر تحت ضابطه و کنترل قرار نگیرد. زمینه­های اغفال و فریب را در وجود فرد فراهم می­سازد. به همین دلیل به سرعت تحت تأثیر القائات قرار گرفته و از آن جا که خواستار استقلال است تلاش مفرطی را در این راستا انجام می­دهد. این حس استقلال­طلبی در بسیاری از موارد وی را از مسیر درست منحرف کرده و بعضاً به واسطه ناکامی­هایی که در این راه متحمل می­شود خط عصیان و ماجراجویی را در پیش می­گیرد. برخی از آن­ها ناخواسته به سمت گروه­های سیاسی و حزبی رفته و در عمل تحت نفوذ تشکیلات حزب قرار می­گیرند و هنگامی که به خود می­آیند با مشکلات و محدودیت­های بیشتر ناشی از عضویت در حزب و یا گروه مواجه شده و راه­های بازگشت را بسته می­بینند، این حالت اغلب مواقع منجر به پیدایش تضاد درون فردی می­شود.
"لوتانز" پیرامون پیدایش چنین حالتی می­گوید:
«همواره سیکل انگیزشی نیاز – سائق – هدف به سادگی و در عمل به ارضای انتظارات فرد از ایفای نقش منجر نمی­شود در درون هر فرد معمولاً تعدادی نیاز و نقش رقیب، تعدادی راه تجلی سائق­ها و نقش­ها، انواع سد که می­تواند بین سائق­ها و هدف حائل قرار گیرد و جنبه­های مثبت و منفی مرتبط با هدف­های مطلوب وجود دارد. این­ها فرآیند انطباقی انسان را پیچیده می­کند و در اغلب مواقع به تضاد منتهی می­شود. شیوه­های تضاد درون فردی را می­توان با توجه به مثال­های مربوط به ناکامی، اهداف و نقش­ها تجزیه و تحلیل کرد (لوتانز، 1372: 612).
یکی از مهمترین مباحثی که ضرورت پرداختن به آن در مباحث رشد انسان قابل توجه است، بحث شخصیت و شکل­گیری آن است. به طور کلی چهار عامل فرهنگی، اجتماعی، زیستی و محیط طبیعی در شکل­گیری شخصیت فرد مؤثر است. شخصیت انسان به خودی خود بر اثر شکوفایی طبیعی استعدادها و قابلیت­ها رشد نمی­کند بلکه رشد آن بستگی به کنش­های متقال انسانی، ورزیدگی در زبان و درجاتی از تجربه عاطفی دارد. این سه عنصر در طی فرآیند جسمی و اجتماعی بر هم اثر متقابل دارند. فرد بر اثر کنش و رابطه متقابل با دیگران انگاره­های مناسب و مطلوق رفتاری، حقوق، وظایف و قیود اجتماعی را می­آموزد. وی یاد می­گیرد چه اعمالی مورد قبول جامعه است و کدام کنش­ها مورد قبول نیست.
این جا است که اهمیت روابط اجتماعی و اجتماعی شدن انسان بیش از پیش نمایانده می­شود، کنش­ها و واکنش­ها مطرح و فرد خصلت­های خود را بروز می­دهد. به طور مثال فاکتورهایی چون لذت و رنج در شخصیت انسان سبب تأثیرپذیری بر روی بسیاری از حرکت­های انسان می­گردد. ناموفقیت در کسب لذت و احساس و رنج در مواردی که انسان خواستار کسب آن از محیط خانواده است سبب گرایش به سوی دیگری را فراهم می­سازد و زمانی که در دسترسی به لذت­ها سرخورده می­شود، موارد چون عقده­ها، کینه­توزی­ها، حسادت، دشمنی، خشم، وجود هوس­های زودگذر، محرومیت، ناکامی، احساس پوچی و بی­ارزشی در خود پدید می­آورد. وی که خود را ناکام و شکست خورده می­پندارد دچار بحران­های روحی شده و بعضاً به پرخاشگری و حتی طغیان می­پردازد. در این حالت فرد سعی می­کند با ورود به گروه­های دیگر به ارضای نیازهای خود بپردازد اما از آنجا که شخصیت وجودی، فرهنگ و اجتماعی که قبلاً در آن وجود داشته از وی جداناپذیر است، در این حالت نیز در مقابل گروه می­ایستد. بسیاری از اندیشمندان معتقدند که شخصیت انسان در حد وسیعی به منزله حاصل تجربه فرد در قالب گروه رشد می­یابد و ارزش­ها، هنجارها، وجه نظرها و باورهای گروه، همگی به شکل­ گیری شخصیت فرد کمک می­کند و بدون این تجربیات گروهی، شخصیت رشد پیدا نخواهد کرد (کوئن، 1373: 113).
اما همین اندیشمندان بر این که تجربیات افراد بنا به ضرورت با آن گروه یکسان نخواهد بود، اتفاق­نظر دارند و معتقدند بروز چنین حالتی (تفاوت تجربه­ها) تا حدی در پیدایش تنوع شخصیت­ها مؤثر است و عواملی چون ویژگی­های زیستی و وراثتی انسان، محیط طبیعی، فرهنگ، گروه و تجربیات فردی و گروهی را از عوامل مؤثر بر رشد شخصیت می­دانند. با این حال این رشد در جهت مثبت نخواهد بود، می­تواند دارای تبعات منفی نیز باشد که یکی از این نمونه­ها شخصیت­زدگی است.
در معنی و مفهوم شخصیت­زدگی که به طور عمده در میان قشر جوان پدیدار می­گردد، می­توان گفت فرد از یک سو گرفتار بلندپروازی و غرور است آن چنان که هرگونه امتیاز و برتری خود را در نزد هر کس بازگو کرده و تلاش در جلب­نظر آنان دارد. از سوی دیگر در برابر فرد یا افرادی که عملاً از جایگاه ویژه­ای برخوردار هستند، احساس حقارت داشته و در برابر آنان سر تعظیم فرود می­آورد. بسیاری از این افراد در ورطه لغزش­های سیاسی سقوط کرده و در برابر خواسته گروهی که عضو آن هستند کاملاً مثبت عمل کرده و در آن حل می­شوند. به همین دلیل اغلب روان­شناسان معتقدند تغییرات شخصیتی در دوران جوانی بسیار زود و سریع صورت گرفته و شخص به واسطه نداشتن تجربه، به سرعت تحت تأثیر قرار می­گیرد، در حالی که ایجاد تغییرات در شخصیت همین افراد با گذشت زمان و کسب تجربه­های زندگی و اجتماعی با مشکل مواجه می­شود.
بنابراین می­توان گفت: قشر جوان به واسطه این که تجارب ارزنده­ای از تلخی و یا شیرینی مناسبات و جریانات ندارند و آن چه که در منطق آن ها وجود دارد، ذهنیت از آن چیزی است که مربوط به زمان حال است، بیشتر از دیگر افراد در معرض انحراف قرار دارند. البته در برخی موارد نیز منطق آن­ه قوی به نظر می­رسد. اما این قوت مبتنی بر قدرت تحلیل نبوده بلکه نتیجه آموخته­ها و اکتساباتی است که آن را از طریق گوناگون کسب کرده و آن چیزی را که او تبیین می­کند، به واسطه لمس نکردن و درک تبعات آن هیچ گاه عمق ندارد و در مقابل نیز بسیاری از این افراد چون قدرت بررسی و تحلیل مسائل و جریانات را ندارند، آن را حمل بر نادانی خود قرار داده و تسلیم منطق قوی­تر می­گردند و به طور عمده احزاب سیاسی نیز از این خلاء می­توانند جمع عظیمی را تحت تأثیر خود قرار داده و به سوی خود جذب کنند که بارزترین نمونه در این مورد عملکرد سازمان مجاهدین خلق در دوران پیروزی انقلاب اسلامی ایران است که با استفاده از همین روش موفق شد قشر قابل توجهی از جوانان کشور را به سمت خود جذب نماید.

جمعه 3/6/1391 - 5:43 - 0 تشکر 526024

شیوه­های روانی جذب نیرو توسط احزاب و گروه­های سیاسی:
-----------------------------------------------------------------------------
از مهمترین عناصر تشکیل دهنده نظام­های باز، عوامل انسانی این نظام­ها است که بدون وجود آن، این نظام مفهومی نخواهد داشت. بنابراین مهم­ترین موضوع در بررسی سازمان­ها و گروه­های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... نیروی انسانی آن مجموعه خواهد بود. در عین حال نیروی انسانی مناسب موجب اقتدار و توانایی گروه را فراهم می­آورد و به همین علت است که تصمیم­گیران گروه و سازمان­ها جذب نیرو را از مهمترین وظایف خود دانسته و با تبلیغ مرام و مسلک گروه یا سازمان به آن اهتمام می­ورزند.
مرام و مسلک به طور کلی در مورد احزاب سیاسی و چارچوبی برای نمایش اهداف سیاسی دور و نزدیک حزب است و قالبی برای شناسایی برنامه­ها، خط­مشی و مرام برای پیروان حزبی وسیله همیشگی است و مهمترین عامل فکری پیونده دهنده اعضا است.
بسیاری از رهبران گروه­ها برای جذب بیشتر نیرو دست به نوعی تبلیغات بر روی اساسنامه و مرام­نامه­ های تدوین شده زده و نقش عوام فریبانه­ای را بازی می­کنند. در این حالت رهبر گروه سعی می­کند با نوشتار و سخنان خود به فریفتن توده مردم بپردازد.
"نقیب­زاده" در مورد نقش عوام­فریبانه می­گوید:
«وجه مشخصه عوام فریب سخنوری است. این سحر سخنی است که می­تواند توده­ها را تسخیر کرده و به افسون آن­ها بپردازد. عوام­فریبی، تبلیغات و القائات و هر شیوه دیگری که به انحراف اذهان از واقعیت­ها بپردازد نه تنها به آسانی موجود واکنش در بین مردمی که موضوع این کنش­ها هستند نمی­شود بلکه زمینه مساعدی را برای رشد یک آفت بزرگ در میان آن­ها فراهم می­سازد که عبارت از رخوت و بی­اعتنایی نسبت به مهمترین مسائل زندگی اجتماعی­شان است».
به طور کلی نیازمندی­های هر سازمان سیاسی که بارزترین آن احزاب و گروه­های سیاسی هستند در رابطه متقابل و تعامل آن سازمان با مردم تأمین می­شود. از این رو اگر سازمانی از مردم جامعه­ای که وابسته به آن است دوری کند و یا با اعمال و رفتار خود موجبات دوری مردم را از خود فراهم سازد. قطعاً قادر به ادامه حیات نخواهد بود. به همین دلیل است که یکی از اساسی­ترین گروه­ها و احزاب سیاسی را مسأله نیرو می­دانند. چون این انسان است که می­جنگد و نه ابزار. از طرف دیگر انسان رزمنده باید انگیزه و اعتقاد کافی برای رزم داشته باشد در غیر این صورت باید یا به تکنیک روی بیاورد و یا به مزدوری. وقتی سازمانی دارای مقبولیت عامه و یا حمایت و اقشاری از مردم باشد به طور اساسی نباید مشکل نیرو داشته باشد باید که از زمین و آسمان برای آن سازمان نیرو ببارد و نیازی نیست که دنبال آن ها برود، آن­ها خود خواهند آمد (حائری، 1371: 10).


الف) انگیزش، تحرک و تحریک­ پذیری:
بررسی­های روان شناختی در مورد احساسات توده­ها بیانگر آن است که تقریباً همه آن­ها تحت هدایت ناخودآگاه خود قرار دارند. " اعمالی که توسط توده­ها انجام می­گیرد می­تواند از لحاظ نحوه انجام گرفتن کامل باشد، امّا چون از جانب مغز صادر نمی­شود رفتار هر فردی ناشی از تحریک­های اتفاقی است.
توده همچون گوئی در دست تحریکات دنیای خارج است و بازتاب تغییرات بلاانقطاع این تحریکات است. بدین ترتیب توده بنده تحریکات دریافتی است شخص منفرد نیز می­تواند تحت همان تحریکاتی که توده قرار دارد، قرار داشته باشد، امّا چون مغزش عواقب وخیم تسلیم تحریکات شدن را به وی گوشزد می­کند، از اطاعت سرباز می­زند" و این مقدمه­ای است که زمینه­های مقاومت را در فرد بوجود می­آورد. به همین لحاظ فردی که می­خواهد بر جمعی از انسان­ها تسلط یابد، سعی می­کند با احساسات آنها بازی کند. این احساسات می­تواند در زمینه­های شهرت، شرافت، دیانت، میهن­پرستی و... به منصه ظهور رسیده و فرد را به سمت خود جذب نماید.
به طور کلی " نظریات القا شده به توده­ها هر چه باشند هنگامی مؤثر واقع می­شوند که برای آن­ها به شکل کاملاً ساده­ای قابل پذیرش باشند و در روان آنها به شکل تصویر منعکس شوند. این تصاویر مجسم هیچ ارتباط منطقی حساب شده­ای با یکدیگر ندارند، هر یک از این تصاویر مثل شیشه­های فانوس جادو می­تواند جانشین تصویر دیگر شود. از این رو می­توان قبول کرد که در توده تصورات متضاد نیز به دنبال هم ظاهر به نتیجه­ای منتهی می­­شوند" و شاید به همین دلیل است که بسیاری از نیروهای وابسته به سازمان­های سیاسی با چنین تصوراتی مواجه شده و پس از مدتی همکاری و عضویت در آن­ها، راه جدایی را در پیش گرفتند. از جمله دلایل اصلی این جدایی می­تواند ناشی از موارد زیر باشد (هرمن، همان: 279):
اختلال فکر: وقتی عقاید و تداعی­های ذهنی فرد به شیوه­های منطقی و در مواجهه با یک مسئله با مشکل بکارگرفته شود، به نتیجه­ای منتهی می­گردد که بر واقعیت استوار است. در این صورت با تفکر عادی سرو کار داریم، امّا در تفکر زاید تداعی­های ذهنی بی­هدف هستند.
اختلال درک:منظور درک کردن یا ادراک عینی یعنی آگاهی پیدا کردن از کیفیت، اختلاف وجوه و تشابه بین اجزای محیطی است که فرد در آن قرار گرفته است. لازمه درک صحیح، سالم و کامل بودن عملکرد سیستم عصبی و جامعه اعضای حسی در تمام سطوح بدن است و هرگونه نقص در آن می­تواند زمینه مساعدی برای پیندایش انواع سوءتعبیرها و هذیان­ها را فراهم آورد.
اختلال عاطفی:منظور از اختلال عاطفی آن نوع از اختلال است که طی آن در شخص پریشانی خُلقی ایجاد می­شود و همین اختلال موجب می­شود فرد در ساز شکاری با میطح دچار مشکل و ناتوانی شود. 
اختلال حافظه:منظور از حافظه نگهداری اطلاعات برای دوره­ای طولانی در ذهن است. از دست دادن حافظه ممکن است به علت نقص یا نقایض در سیستم عصبی مرکزی ایجاد شود. گاه نیز از دست دادن حافظه جنبه روانی دارد.
اختلال حرکتی:
به صور مختلف یکعنی به صورت افزایش حرکات، کاهش حرکات یا حرکات غیرعادی در فرد ظاهر می­شود مثل بیش از اندازه سخن گفتن، آواز خواندن و... .
اختلال هوشیاری:وقتی در هوشیاری فرد اختلال ایجاد می­شود، به صور گوناگون نشان داده می­شود مثل اغماء، خواب­آلودگی، اختلال توجه"
ب) تلقین­پذیری و زودباوری اعضاء
به عقیده "تارد"، تقلید واقعه اجتماعی مهمی است وافراد جامعه از چیزهای تازه تقلید می­کنند و رفتار خود را تغییر می­دهند. در جریان تقلید انسان خصوصیات ادراک شده از رفتار دیگران را فعالانه بازسازی می­کند و به انجام آن می­پردازد. معمولاً تقلید زمانی انجام می­پذیرد که مقلد دلیل معتبر و میل قلبی برای عمل تقلید داشته باشد و فکر کند که تقلید موجب تأیید او توسط دیگران و یا نوفیقش در امور می­گردد، تقلید نتیجه تأثیر متقابل افراد بر یکدیگر است و شخص می­کوشد تا گفتار و اعمال دیگری را عیناً انجام دهد. گوستاو لوبون، تلقین­پذیری را در تغییر عامل مهمی قلمداد می­کند. بین تقلید و تلقین تفاوت وجود دارد. تلقین مرحله عالیتر و پیچیده­تری است از طریق تلقین فرد به قبول خصوصیاتی که در گروه وجود دارد متمایل می­شود و تعامل گروهی تمایل پذیرش این خصوصیات را در فرد تقویت و تشدید می­کند تا آن که فرد آن موارد را به خود می­قبولاند، تلقین فرد را تحت تأثیر قرار می­دهد و او را وادار می­کند تا امری را بپذیرد و یا باور کند. در تلقین وجهه فرد بدون تفکر و اندیشه و ندانسته موردی را که مورد تأیید شخص مشهوری است، می­پذیرد". (لوبون، 1369: 46)
"والدر" معتقد است مسائل احساسی و عاطفی در ایجاد رفتار مطیعانه سهم زیادی دارد بویژه وقتی که با زمینه روحی شخص منطبق است. بنابراین تعقل و روشن­بینی مانعی در مقابل تلقین­پذیری است. تلقین­پذیری اساساً بر این مبنا استوار است که کسی فکر یا نظری را که از بیرون به گوشش می­رسد، بپذیرد بپذیرد بی­آنکه آنرا بسنجد و یا خواستار دلیل و علتی باشد. در میان انواع تلقین مهمتر از همه برای روانشناسی اجتماعی، تلقین وجهه است که در آن واکنش فرد، معلول روابط او با فرد دیگر و یا گروهی از افراد است و احتمال دارد تحت­تأثیر عقاید و تلقینات اعضای دیگر گرو قرار بگیرد" (کنیگ، 1341: 379).
اصولاً روان­شناسان معتقدند، مردم با توجه به طبقات اجتماعی و زمینه­های فرهنگی خود به طرق مختلفی ارتباط برقرار می­سازند. بنابراین طبیعی است که اعتقادات و ارزشهائی که هر یک از افراد به دلیل عضویت در گروه­های خاصی کسب کرده­اند رفتار ارتباطی آنان را تحت تأثیر قرار دهد. مثلاً تعلق به گروه خاصی باعث می­شود که فرد لغات و عبارت­های معینی را در برقرار ارتباط مورد استفاده قرار دهد که این لغات و جملات متفاوت از سایر گروه­ها است.
پیدایش چنین حالتی که می­توان در روابط سازمانی و گروهی پیدا نمود، می­تواند حتی واکنش­های هیجانی را در بر داشته باشد به نحوی که این واکنش­ها از شخصی به شخص دیگر منتقل و حتی به جایی می­رسد که هویت شخص و خویشتن­داری فردی اعضا از میان برود. مثلاً جامعه­شناسان دلایلی چون گمنامی و در هم شکستن فردیت را عامل اصلی در هم شکستن خویشتن­داری و محو هویت شخصی می­دانند. در مبحث گمنامی، افراد به واسطه عدم شناخت از یکدیگر با هم بیگانه­اند و تأکید بر عدم اطلاع از وضعیت گذشته افراد فاکتور قابل توجهی است که در فرقه­های دیکتاتوری توسط رهبران آنان دنبال می­شود. و یا در مباحث در هم شکستن فردیت، هویت فرد چنان تحت­ شعاع گروه قرار می­گیرد که در آن غرق می­شود در اینحالت رهبر فرقه سعی می­کند با توسل به اعمال استبدادی، به فرد احساس زنده بودن و زندگی کردن ­و ثبات بدهد.
وی به خورده­پا می­گوید: "تو و من ما می­شویم و ما که با هم باشیم از پس هر مشکلی برمی­آئیم. هیچ کس مثل من غم تو را نمی­خورد و تو در منی و من در تو".
در واقع این حالت همان بحث شرک­آلودی است که "رجوی" می­گوید: «اصالت از خودت نیست از بیرون است، از رجوی است تا بتواند فرد را از درون تهی نموده و قالبی سازمان ­یافته را در او به وجود آورد. در چنین حالتی فرد خود را بدهکار حزب دانسته و احساس گناه می­کند».
روش ایجاد احساسِ گناه که برای اطاعت و فرمانبری در یک فرد بکار گرفته می­شود. از مخرب­ترین شیوه­های معمول گروه­های سیاسی بسته -فرقه­ ها- است. در این شیوه که یکی از اهداف اصلی احزاب است، دور کردن اعضا از "خویشتن" خویش و بازگرداندن و رجعت فرد به رهبری تشکیلات است، فرد با رجوع به خویشتن خویش و اقرار به گناهان و خطاهای خود دچار اختلال روانی شده و ناچار می­شود از خویشتن گناهکار روی برگرداند. وی می­باید از خود صرف­نظر و سپس به خود سوءظن پیدا می­کرد و خود را به دست فراموشی می­ سپارد.
می­توان عمده افرادی را که در وجود آنان چنین تحولاتی بروز پیدا می­کند در گروه­های زیر تقسیم­بندی نمود:
"1- افرادی که به گناهان خود اعتراف و اقرار می­کنند، خود را خطاکار دانسته و نتیجه­گیری می­کنند که نفس آن­ها توانائی درک مسائل را ندارد و این تنها رهبری فرقه است که خالی از گناه و خطا بوده بنابراین بایستی از دستورات رهبری مانند اوامر و فرامین الهی اطاعت شود.
2- برخی دیگر از اقرار به گناه خود در میدان جمع دچار شرم می­شوند و چون پا بر روی غرور خود می­گذارند، احساس می­کنند پوچ و توخالی هستند.
3-  بعضی دیگر در صورت عدم اعتراف، نسبت به خود سوءظن پیدا می­کنند که مبادا آن­ها دچار خطا و  انحراف بوده و خود به آن آگاهی نداشته­اند.
4- عده­ای خود را به فراموشی می­سپارند نظیر قاتلی که فردی را کشته نو گناهی را مرتکب شده و نزد وجدان خود شرمسار است و از طرفی نمی­خواهد اقرار کند، چون به ضرر اوست.
روان­شناسان معتقدند " انسان هرقدر در ذهن خود یک توده را بی­طرف تصور کند باز هم آن توده در چنان حالت تنشی از انتظار به سر می­برند که زمینه را برای پذیرش تلقین آماده می­سازد. اولین تلقینی که به روشنی در یک جمع اظهار می­شود به وسیله عامل سرایت ظرف یک لحظه به مغز حاضرین می­رسد و در همان حال سمت احساس­ها را تعیین می­کند. این تلقین سپس به مثابه یک نظریه اثبات شده نزد همه کسانی که مورد تلقین قرار گرفته­اند برای به عمل درآوردن پا می­فشارد.
توده به هر حال به آسانی حاضر به اقدام است چه موضونع بر سر به آتش کشیدن یک کاخ و یا بر سر فداکردن جان خویش باشد. همه چیز به نوع محرک بستگی دارد. و... بنابراین توده­­ای که از روح انتقادگر عاری است و پیوسته در مرزهای ضمیر ناخودآگاه خوی سرگردان است و تابع همه تأثیرات خارجی است و در ضمن از شدت احساس­های خود تحریک  می­شود، باید بیش از اندازه زوباور باشد".
ج - مبالغه و یک­جانبه­ گری در احساس اعضاء:
احساساتی که در وجود یک توده تبلور می­یابد، دارای دو خصوصیت است، یکی این که این احساسات خیلی ساده هستند و دیگر این که بسیار مبالغه­آمیز هستند. این افراد به درجات یک احساس توجهی ندارند، چیزها را کلی می­بینند و حد فاصلی نمی­شناسند. مبالغه در احساسات یک توده بر اثر عامل تلقین و سرایت به سرعت منتشر می­شود و از این طریق قوت بیشتری می­یابد. یک جانبه­گی و مبالغه در احساس­های توده آن را در مقابل شک و دو دلی حفظ می­کند. توده­ها نیز مثل زنان در هر چیز تا حد بسیار زیادی پیش می­روند و ... از آن جایی که توده بر اثر دریافت­های شدید تحریک می­شود، سخنرانی که قصد جلب نظر آن را دارد باید از الفاظ قوی استفاده کند. سخنران برای اثبات کردن امری معمولاً از فریاد زدن، اطمینان دادن و تکرار مطالب استفاده می­کند و به هیچ وجه مدرکی ارایه نمی­دهد و توده بر مطلبی نه از راه تأمل بلکه به توسط تلقین یقین حاصل می­­کند» (عالم، 1373: 72).
معمولاً رهبران سازمان­های استبدادی که تلاش دارند توده را به سمت خود جذب نمایند با ظاهری دمکراتیک اما واقعیتی الیگارشیک وارد عمل شده و دست به ایجاد سازمانی دیوان­سالارانه می­زنند که به اعتقاد "وبر" از ویژگی­های زیر برخوردار هستند:
-تخصصی شدن کارها – هر فرد وظیفه و کار معینی دارد.
-وجود سلسله مراتب – هر فرد مسؤولیت و امتیاز خاصی دارد و باید فعالیت­ها را سریع به سلسله    مراتب اطلاع دهد.
-رفتار غیرشخصی – حکم و رتبه بر طبق سمتی است که افراد دارند.
-صلاحیت فنی و شایستگی – در نظر گرفتن فاکتورهای لازم برای احراز پست.
-آیین­نامه­ ها و مقررات – تمام باید اطاعت محض از مقررات داشته باشند.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.