شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) – حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی به پرسش "آیا زنان از نظر عقل و ایمان ناقص هستند" در پایگاه خود پاسخ داده اند. متن پاسخ ایشان به این شرح است:
پاسخ: یکی از شبهاتى كه پیرامون موضوع زن همواره مطرح مىشود، مضمون روایتى در نهجالبلاغه است كه در آن از زنها به بدى یاد كرده و فرموده است: »معاشر الناس، انّ النّساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، فأمّا نقصان ایمانهنّ، فقعودهنّ عن الصلاة والصّیام فى أیام حیضهنّ، وأمّا نقصان عقولهنّ فشهادة امرأتین كشهادة الرجل الواحد، وأمّا نقصان حظوظهنّ فمواریثهنّ على الأنصاف من مواریث الرجال ...»(1) زن، ایمانش ناقص است، زیرا در ایام عادت از نماز و روزه محروم است، عقلش كم است، زیرا شهادت دو زن معادل یك مرد است، و حظّ مالى او نیز نصف سهمیه مرد است. مشابه این مضمون از رسول خدا صلى الله علیه وآله نیز رسیده است.(2) براى پاسخ به این شبهه لازم است مقدمهاى در مورد زمینه ستایشها و نكوهشهایى كه در بعضى از آیات و روایات آمده است ذكر شود. گاهى حادثه و یا موضوعى، در اثر یك سلسله عوامل تاریخى، زمان، مكان، افراد، شرایط و علل و اسباب آن، ستایش یا نكوهش مىشود، معناى ستایش یا نكوهش بعضى حوادث و یا امور جنبى یك حادثه، این نیست كه اصل طبیعت آن شىء، قابل ستایش و یا مستحق نكوهش مىباشد، بلكه احتمال دارد زمینه خاصى سبب این ستایش یا نكوهش شده است. مثلاً اگر از قبیلهاى ثناء و ستایش به عمل آمده، احتمال دارد در اثر آن باشد كه مردان خوبى در آن عصر از این قبیله برخاستهاند، و شاید در فاصلهاى كم ورق برگردد، افراد دیگرى از آن قبیله برخیزند كه مورد نكوهش واقع شوند. و گاهى به عكس، در یك سرزمین افرادى مورد نكوهش قرار مىگیرند، بعد طولى نمىكشد كه افراد شایان ستایشى از آن سرزمین برمىخیزند. در همین ایران شهرهایى بوده كه درباره آنها مذمتهاى فراوانى وارد شده است لیكن وقتى به بركت اهل بیت علیهم السلام شهروندان عوض شده، شهرها و بلاد نیز جزو بلاد نمونه و برجسته این كشور شدهاند و افرادى از آن سرزمین برخاستهاند كه از نظر فضائل اخلاقى و علمى و نبوغ، ممتاز شدهاند. در نتیجه، مذمتها و نكوهشها تا ابد لازمه آن آب و خاك نبوده، بلكه مقطعى است. و دلیلش آن است كه با یك تحوّل فكرى و اعتقادى، ممكن است نظر سابق برگردد. بخشى از نكوهشهاى نهجالبلاغه راجع به زن، ظاهراً به جریان جنگ جمل برمىگردد، همان گونه كه از بصره و كوفه نیز در این زمینه نكوهش شده است با این كه بصره، رجال علمى فراوانى تربیت كرده و كوفه مردان مبارز و كمنظیرى را تقدیم اسلام نموده و بسیارى از كسانى كه به خونخواهى سالار شهیدان - صلوات اللَّه وسلامه علیه - برخاستند از كوفه نشأت گرفتند، و هماكنون نیز كوفه جایى است كه به انتظار ظهور حضرت مهدى علیه السلام در آنجا نماز مىخوانند، مسجدى دارد كه مقامات بسیارى از صالحین و صدیقین در آن واقع شده است و نمىتوان گفت كه چون مثلاً از كوفه یا از بصره نكوهش شده است، آن دو شهر براى همیشه و ذاتاً بد و سزاوار نكوهش مىباشند. قضایاى تاریخى در یك مقطع حساس زمینه ستایش یا نكوهش را فراهم مىكند و سپس با گذشت آن مقطع زمینه مدح و ذم نیز منتفى مىشود. این تحلیل در اصل موضوع زن و بویژه در این مورد خاص قابل دقت است. اصولاً اصرارى كه قرآن كریم درباره زنان پیامبر صلى الله علیه وآله دارد نشانه پیشبینى وحى از یك حادثه تلخ تاریخى است. این كه قرآن با اصرار، به زنان پیامبر مىفرماید: » وقرن فى بیوتكنّ ولا تبرّجن تبرّج الجاهلیّة الأُولى»(3) و در خانههایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهاى خود را آشكار نكنید. نشانه آن است كه صحنهاى را ذات اقدس اله پیشبینى مىكرده است. خداوند عالِم غیب و شهادت از آیندهاى باخبر بوده و زنان پیامبر را از ثمرات تلخ آن قیام بىجا، برحذر مىداشت، لذا فرمود در خانهها بنشینید و خود را نشان ندهید، تبرّج نكنید و... ، كه علىرغم این هشدارها، جنگ جمل پیش آمد و رو در روى ولىاللَّه مطلق حضرت على بن ابیطالب امیرالمؤمنین - علیه افضل صلوات المصلین - ، به مبارزه برخاستند. آن مقطع، یك سلسله نكوهشهایى را در پى داشت و یك سلسله ستایشهایى را به همراه داشت. از سرزمینى، یا از مردمى ستایش شده كه در آن صحنه، خوب عمل نموده و از گروهى و سرزمینى، نكوهش شده است چون در این رُخداد، بد عمل كردهاند. بنابراین نباید این نكوهشها و ستایشها، به حساب گوهر شىء گذاشته شود. اگر طلحه و زبیر در برابر ولىاللَّه مطلق ایستادند و مورد نكوهش قرار گرفتند، طبیعى است عایشه هم كه در مقابل حضرت قرار گرفت و افراد دیگرى هم كه به این سانحه سنگین كمك كردند، مورد نكوهش قرار گیرند. بنابراین نباید این گونه از نكوهشها یا ستایشها به گوهر ذات برگردد، البته تأثیر مقطعى آن محفوظ است. روایتى كه در نهجالبلاغه وارد شده است، به عنوان یك قضیه حقیقیّه نیست، تقریباً نظیر قضیه شخصیه یا قضیه خارجیه است، اصل قضیه این است كه عایشه، این جنگ را به راه انداخت. اهل سنت هم معتقدند جنگ جمل را او بهپا نموده و سبب و محرك، او بوده است. چه این كه ابن ابىالحدید معتزلى از بزرگان اهل سنّت قبول كرده است كه: «قد أخطأتْ» منتها توهّم او و امثال او این است كه «تابت و ماتت تائبةً» ولى دیگران مىگویند «لم تمت تائبة». به هر صورت بعد از این كه در جریان جنگ جمل، عایشه سوار شتر شد و طلحه و زبیر را هم تحریك كرد و خونهاى فراوانى ریخته شد و سرانجام شكست خورد، امیرالمؤمنین - علیه افضل صلوات المصلین - این سخنان را بیان فرمود. همان گونه كه درباره همین جریان جنگ جمل و مردم بصره، خطبهاى با عنوان «فى ذمّ أهل البصرة بعد وقعة الجمل» در نهجالبلاغه آمده است كه: »كنتم جند المرأة وأتباع البهیمة»(4) شما سپاه زن بودید - فرماندهى شما را عایشه به عهده داشت - ، و دنبالهرو حیوان چهارپایى شدید، یعنى آن شتر كه عایشه را مىبُرد، جلو حركت مىكرد و شما هم به دنبال آن ناآگاهانه حركت مىكردید. مىفرماید: شما ناآزموده این كار را انجام دادید و به كار نپختهاى اقدام كردید. در خطبه 14 نیز كه همین گروه را مذمت مىكند، سرزمین بصره را مورد نكوهش قرار مىدهد و مىفرماید: موقعیت جغرافیایى سرزمین شما بد است، از آسمان دور و به آب نزدیك است و... . پیروان شتر را مذمت كردن و نزدیك به آب بودن نه براى آن است كه شتر بد است و یا در ساحل دریا قرار گرفتن بد است، بلكه براى آن است كه راكب و ساكن آن، در این صحنه، بد رفتار نموده است. وگرنه وجود مبارك پیغمبر صلى الله علیه وآله نیز شتر سوار شد و در جریان مهاجرت، از مكه به مدینه آمد و هنگامى كه وارد مدینه شد فرمود: »خلّوا سبیلها فاِنّها مأمورة»(5) اهل مدینه از روى علاقه و اشتیاق شتر پیامبر را به سوى منطقه و خانه خود هدایت مىكردند، و پیامبر صلى الله علیه وآله براى آن كه هیچ كس آزرده نشود فرمود: كارى به شتر نداشته باشید، این شتر مأموریت خدایى دارد هر جا كه خود این شتر ایستاد و زانو زد و خوابید من همانجا پیاده مىشوم و شتر آمد در منزل ابوایوب كه در ردیف مستمندترین مردم مدینه بود ایستاد. پس به دنبال شتر رفتن یا سوار شتر شدن یا بر اساس حركت شتر كار كردن، به خودى خود مذمتى ندارد، باید توجه كرد راكبش چه كسى و در چه قضیه و قصهاى است؟ آیا اگر خود حضرت امیر - سلاماللَّه علیه - یا حضرت صدیقه طاهره - سلاماللَّه علیها - سوار شتر یا اسب یا بغله شوند و عدهاى به دنبال ایشان حركت كنند مىتوان گفت كه پیروان شتر مذمومند یا پیروان اسب و بغله مذمومند؟
(1) نهج البلاغه صبحى صالح، خطبه 80. (2) بحارالانوار، ج103، ص259. (3) سوره احزاب، آیه 33. (4) نهج البلاغه، خطبه 13 و14. (5) بحارالانوار، ج19، ص108. (زن در آئینه جلال و جمال، صفحات 367 ـ 372.)
www.shafaqna.com/persian