بخش اوّل: امکان فهم قرآن
توجه به چند مطلب ما را به لزوم بحث از فهم قرآن رهنمون می سازد:
1. قرآن مفتاح معرفت الهی است: قرآن همانند همه کتب انبیاء دیگر برای معرفت حضرت حق نازل شده است تا بشر در پرتو شناخت حق تعالی به کمال دست یابد، امام خمینی نیز بر این نکته تأکید کرده است:
«آرمان اصلی وحی این بوده است که برای بشر معرفت ایجاد کند، معرفت به حق تعالی، در رأس همه امور این معناست.»
2. قرآن سراسر سِرّ الهی است: امام خمینی قرآن را کتابی مشحون از اسرار الهی می داند که چندین مرتبه تنزل کرده تا به این مرتبه رسیده است و اگر انسان بخواهد به حقیقت آن برسد باید واقف بر اسرار شود. ایشان دراین باره می آورد:
«قرآن در حدّ ما نیست، در حد بشر نیست، قرآن سرّی است بین حق و ولی الله اعظم که رسول خداست، به تبع او نازل می شود تا می رسد به این جایی که به صورت حروف و کتاب درمی آید.».
3.لزوم فهم کتاب مستور: از همین جا روشن می شود که هدف خلقت و رسیدن به کمال در پرتو دست یابی به حقایق و معارف قرآنی است و از طرف دیگر کتاب مشحون از اسرار است، پس باید اول آن را فهمید و به حقیقت آن دست یافت و بعد به آن عمل نمود. لذا باید مراتب فهم، شرایط و موانع آن را شناخت. از این روی حضرت امیرالمؤمین(ع) در نهج البلاغه می فرماید:
«تَعلَّمُوا القُرآنَ فَإنَّه أحسَنُ الحَدیثِ، وَ تَفَقَّهوا فیه فَإنَّه رَبیعُ القُلُوب، وَ إستَشفُوا بِنُورِهِ فَإنَّه شِفاءُ الصُّدُورِ»
«قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است، و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست. از نور آن شفا و بهبودی خواهید که شفای سینه های بیمار است.»
ولی باید دانست فهم قرآن به طور کامل و به جمیع مراتب آن برایمان میسر نیست، هر چند ما درصدد فهم قرآن برآئیم اما از آنجا که از مبدأ کمال مطلق و بی نهایت و فیض و علم لایزال الهی نازل شده است، رسیدن به باطن قرآن و تمام حقیقت آن مانند درک ذات الهی برای بشر ممکن نیست.
امام خمینی: «آرمان اصلی وحی این بوده است که برای بشر معرفت ایجاد کند»
امام خمینی قرآن را کتابی مشحون از اسرار الهی می داند که چندین مرتبه تنزل کرده تا به این مرتبه رسیده است
هرچند فهم قرآن به طور کامل برای انسان میسر نیست، اما انسان ها می توانند به تبع مخاطبان اصلی وحی و با کمک آنها به حقایق قرآن دست یابند و خداوند نیز از روی حکمت خود آن را به گونه ای نازل کرده است که دربردارند ظاهر و باطن است و از ظاهر آیات و قرآن منزّل نیز هرکس به قدر فهم و اشتهای خود بهره می برد.
در این باره کسانی که مسلک اخباری گری را برگزیده بودند قائل به تعطیلی فهم انسان ها در قرآن شدند و فهم قرآن را منحصر در اهل بیت (علیهم السّلام) دانسته و برای دیگران بهره ای جز ثواب قرائت قائل نبودند و تنها در مواردی که از جانب اهل بیت (علیهم السلام) روایاتی در تفسیر و بیان مراد آیات وارد شده استفاده و استناد به آیات را مجاز می دانستند.
اخباریون برای اثبات حرف خود به این روایت استشهاد می نمودند: «إنّما یعرف القرآن من خوطب به»9، «بدرستی قرآن را کسی می شناسد که مخاطب آن قرار گرفته است» و مخاطبین قرآن جز وجود مبارک پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اوصیاء بر حق ایشان نمی باشند.10 همچنین آنان به روایاتی که نهی از تفسیر به رأی کرده و یا قرآن را در جایگاهی معرفی می کند که خارج از دسترس عقول مردمان است،11 تمسک می جویند.
اما در مقابل آن، علمای اصولی شیعه و دیگران به نقد تفکر آنها پرداخته و دلایل آنها را مورد نقد قرار دادند که در آثار استاد کل وحید بهبهانی و دیگر علما همچون شیخ انصاری ذیل بحث حجیت ظواهر الفاظ دیده می شود. که مجال نقل و بیان همه آنها در این جا میسور نیست و تنها به جوابی که مرحوم امام خمینی در کتب اصولی خود به آن اشاره فرمودند اکتفا می کنیم:
امام خمینی در راستای اثبات حجیت ظواهر قرآنی و امکان فهم قرآن به بناء عقلاء در محاورات عرفی و نحوه سخن گفتن آنان تمسک می جوید و برای آن مراحلی را ترسیم می نماید:
1. اثبات اصل صدور کلام از متکلم.
2. اثبات اصل ظهور کلام که از ناحیه تبادر و ارتکاز عرفی ودیگر علامات حقیقت و مجاز و قول اهل لغت می توان به آن دست یافت.
3. اثبات جهت صدور و کشف مراد جدّی متکلم و این که او ظواهر کلام خود را اراده نموده و موانعی از آن مانند تقیه موجود نیست.
برای هر کلامی با طیّ این سه مرحله حجیّت ظهور محقق شده و قابل استناد و فهم می باشد و در این فرقی میان قرآن و سایر سخنان مردم نیست؛ زیرا خداوند نیز در نحوه گفتار و انتقال مطالب به مردم، شیوه عقلا را برگزیده است.
ایشان در پاسخ به حدیث «من خوطب به» آن را اشاره به بالاترین مرتبه فهم و فهم حقیقی و باطن قرآن می داند که منحصر به وجود مقدس پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که حتی جبرئیل و غیر او از دست یابی به آن محروم اند مگر به واسطه خود پیامبر (صلی الله علیه و آله)13 و احادیث مربوط به دور بودن قرآن و دین از عقول را مربوط به احکام تعبّدیه به دین و در مقابل فقهای عامه می داند.
امام خمینی در راستای اثبات حجیت ظواهر قرآنی و امکان فهم قرآن به بناء عقلاء در محاورات عرفی و نحوه سخن گفتن آنان تمسک می جوید و برای آن مراحلی را ترسیم می نماید:
1. اثبات اصل صدور کلام از متکلم.
2. اثبات اصل ظهور کلام که از ناحیه تبادر و ارتکاز عرفی ودیگر علامات حقیقت و مجاز و قول اهل لغت می توان به آن دست یافت.
3. اثبات جهت صدور و کشف مراد جدّی متکلم و این که او ظواهر کلام خود را اراده نموده و موانعی از آن مانند تقیه موجود نیست.
برای هر کلامی با طیّ این سه مرحله حجیّت ظهور محقق شده و قابل استناد و فهم می باشد و در این فرقی میان قرآن و سایر سخنان مردم نیست؛ زیرا خداوند نیز در نحوه گفتار و انتقال مطالب به مردم، شیوه عقلا را برگزیده است.
ایشان در پاسخ به حدیث «من خوطب به» آن را اشاره به بالاترین مرتبه فهم و فهم حقیقی و باطن قرآن می داند که منحصر به وجود مقدس پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که حتی جبرئیل و غیر او از دست یابی به آن محروم اند مگر به واسطه خود پیامبر (صلی الله علیه و آله)13 و احادیث مربوط به دور بودن قرآن و دین از عقول را مربوط به احکام تعبّدیه به دین و در مقابل فقهای عامه می داند.