• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تجارت و بازرگاني (بازدید: 2142)
پنج شنبه 2/6/1391 - 0:6 -0 تشکر 523969
نظام مالی دوقطبی: رابطه عشق و نفرت

برگرفته از http://hossenagha.persianblog.ir/post/584/  نوشته ی جعفر خیرخواهان

چکیده
• نیازی نیست بانکدار خود را در آغوش بگیرید، اما کاری که وی انجام می‌دهد از ضروریات رشد اقتصادی است. کاری که بانک‌ها و بازار سرمایه می‌کنند به هم رساندن پس‌اندازکنندگان و کسانی است که نیاز به سرمایه دارند.
• با گذشت سالیان، بانک‌های سایه‌ای به بانک‌های تجاری پیوسته‌اند، این‌ها هم مثل بانک‌ها وام می‌دهند، اما سپرده نمی‌پذیرند و کاملا تنظیم‌شده نیستند. همه این نهادها نیاز به سرمایه دارند تا که آنها را در برابر زیان حمایت کند و نیاز به نقدینگی دارند تا پول وام‌دهندگان را بازپرداخت کنند. اگر سرمایه و نقدینگی در حد خیلی زیاد داشته باشند از سودآوری آنها کاسته می‌شود و البته خیلی هم کم داشتن می‌تواند به ورشکستگی نهاد مالی منجر شود
• ارزش ویژه سهامداران بیشترین توجه را در بازار سرمایه به سمت خود جلب می‌کند، اما اقتصاد بیش از هر چیزی روی بازار سالم برای اوراق بهادار بدهی از قبیل بازار پول، اوراق قرضه و اوراق بهادار به پشتوانه دارایی متکی است

پنج شنبه 2/6/1391 - 0:8 - 0 تشکر 523970

در رمان 1987 تام وولف به نام «آتش نخوت»، دختر یک معامله‌گر اوراق قرضه از پدرش می‌پرسد که از چه راهی پول درمی‌آورد. همسر خانواده این طور توضیح می‌دهد، «فقط کافی است تصور کنی که ورقه قرضه یک تکه کیک است و پدرت کیک را نمی‌پزد بلکه هر بار این کیک را دست به دست کرده و تحویل کسی می‌دهد. یک ذره بسیار کوچک از آن کنده می‌شود مثل یک خرده نان و پدرت آن را برای خودش بر می‌دارد.»
این تصویری است که نگاه عامه مردم به کارشناسان مالی را خیلی عالی خلاصه می‌کند. آنها چیزی را تولید نکرده و نمی‌سازند، آنها صرفا از بازچینی و مرتب کردن حاصل کار و زحمت دیگران است که ثروتمند می‌شوند. در زمانی که بحران اقتصادی داریم این بدگمانی به نفرت و کینه‌توزی تبدیل می‌شود از قبیل زمانی که چارلز گراسلی سناتور جمهوری‌خواه در سال 2009 پافشاری کرد که باید کارکنان با درآمد بسیار بالای یک بنگاه مالی نجات داده شده یا استعفا دهند یا اینکه خودکشی کنند.

پنج شنبه 2/6/1391 - 0:8 - 0 تشکر 523971

با همه این‌ها تامین مالی به همان اندازه که در بین نمایندگان کنگره بدنام است برای رشد اقتصادی بایسته است. کاری که نظام مالی می‌کند هدایت سرمایه از سمت کسانی که سرمایه مازاد دارند به سمت کسانی است که به سرمایه نیاز دارند به همان شیوه که سامانه گردش خون، خون تمیز را از قلب به طرف شش‌ها و عضلات می‌برد. یک مثال ساده چگونگی این کار را نشان می‌دهد. تصور کنید که پول مازادی دارید و می‌خواهید سرمایه‌گذاری کنید در حالی که همکارتان نیاز به قرض کردن پول دارد تا یک خانه بخرد. چرا بانک را دور نزنید و مستقیم به او پول ندهید؟ این شبیه یک معامله برد- برد به نظر می‌رسد: شما که وام می‌دهید می‌توانید بهره‌ای بیش از حساب پس‌انداز بانکی از وی بگیرید و او نیز بهره کمتری نسبت به گرفتن وام رهنی بانک به شما می‌پردازد. با دقت نظر بیشتر روشن می‌شود که چرا به ندرت چنین معامله‌ای رخ می‌دهد. همکار شما شاید نیاز به پولی بیشتر از آنچه شما دارید داشته باشد. او شاید بخواهد وامی ده‌ساله بگیرد اما شما فقط می‌خواهید به مدت یک سال به وی وام دهید. مهم‌تر از همه این که شما واقعا نمی‌دانید آیا وی قرض خود را بازخواهد گرداند.

پنج شنبه 2/6/1391 - 0:9 - 0 تشکر 523972

نظام مالی همه این مشکلات را حل می‌کند. این نظام پس‌اندازکنندگان را با وام‌گیرندگان جفت و جور می‌کند، به طوری که هیچ کدام نیازی نیست همدیگر را بشناسند. این نظام اقدام به شناسایی همه‌جانبه مشتری می‌کند یعنی تحقیقاتی که ضروری تشخیص می‌دهد؛ اگر وام‌گیرنده از پرداخت بدهی خود خودداری کند، پس‌انداز‌کننده هنوز به پول خود خواهد رسید. این نظام همچنین وام‌گیرنده را از زحمت بازپرداخت به پس‌اندازکننده پیش از این که کارش با پول تمام شود رها می‌کند.
یک شیوه برای این که اهمیت نظام مالی را تشخیص دهیم این‌ است که تصور کنیم چه روی می‌دهد زمانی که این نظام از کار کردن بازایستد. آن طور که گزارش می‌شود بن برنانکه پس از ورشکستگی لمان برادرز چنین هشدار داد: شریان‌های حیاتی اقتصاد یعنی نظام مالی ما بسته شده است و اگر ما اقدامی نکنیم بیمار قطعا دچار حمله قلبی خواهد شد. یک مثال از کشوری که دچار چنین حمله قلبی گردید ایسلند است که تولید ناخالص داخلی آن حدود 15 درصد پایین آمد پس از این که بانک‌های آن در سال 2008 یکی یکی ورشکست شدند. تورم و بیکاری به سرعت بالا رفت، رستوران‌ها خالی شدند و جمعیتی که زمانی جهان را زیر پا می‌گذاشتند حالا خودشان را .... واقعا زمین خورده می‌دیدند.

پنج شنبه 2/6/1391 - 0:9 - 0 تشکر 523973

نظام مالی آمریکا یکی از متنوع‌ترین و پیچیده‌ترین‌ها در جهان است- برخی اوقات خیلی زیاد پیچیده است- پیچیدگی‌ای که به سود خود این نظام تمام می‌شود. توماس فیلیپون اقتصاددان دانشگاه نیویورک برآورد می‌کند که در 1947 بخش فاینانس تنها 3/2 درصد از تولید ناخالص داخلی آمریکا را تشکیل می‌داد. در سال 2005 سهم این بخش به 8 درصد افزایش یافت. این دیگر خرده‌نان نبوده بلکه یک تکه خیلی زیاد از کیک پیش گفته است و بیشتر آن هم صرفا شکر روی کیک بوده بدون اینکه هیچ ارزش غذایی داشته باشد: خریدهای با اهرم عملیاتی، مبادله سفته‌بازانه سهام شرکت‌ها و مهندسی مالی که هدف اصلی آن قرار گرفتن به شکل یک لایه در شرط‌بندی‌های بیشتر است.
اما صرف این که فاینانس زیاده‌روی‌های دوره‌ای دارد نباید چشم ما را بر این حقیقت ببندد که در بیشتر زمان‌ها مفید است. بیشتر آن کیک با طرح بیمه 401، ‌بیمه عمر و عرضه عمومی سهام مایکروسافت و گوگل نشان داده می‌شود. سابقه تاریخی نیز همین پیام را انتقال می‌دهد: نوآوری مالی معمولا به رشد اقتصادی کمک می‌کند و به آن آسیب نمی‌زند. یک نهاد مالی شبیه به شرکت‌های مسوولیت تضامنی، در رم باستان کمک کرد تا فناوری معدن‌کاوی بزرگ‌مقیاس گسترش یابد. سهام ممتاز یکی از نوآوری‌های مالی بود که رونق ایجاد راه‌آهن سده‌های نوزده و بیست را ممکن ساخت. بررسی‌های بی‌شمار نیز یافت شده است که کشورهای با نظام‌های مالی توسعه یافته سریع‌تر رشد می‌کنند.
پس آیا تنوع نظام مالی آمریکا مشوق رقابت و رشد بیشتر است یا که سفته‌بازی را تغذیه کرده و بحران‌ها را پرورش می‌دهد؟ پاسخ این‌ است که در واقع هر دو کار را می‌کند.
جورج بیلی! کجا رفته بودی؟

پنج شنبه 2/6/1391 - 0:10 - 0 تشکر 523974

نظام مالی ما به دو بخش مجزا تقسیم می‌شود:
1- نهادها. این بخش شامل بانک‌های معمولی تجاری، بانک‌های سرمایه‌گذاری و بانک‌های سایه‌ای (یعنی شرکت‌هایی که مثل بانک عمل می‌کنند، اما به همان شیوه نظارت نمی‌شوند) است.
2- بازارهای سرمایه. این بخش شامل اوراق بهادار و مشتقه است که سرمایه‌گذاران با هم معامله می‌کنند.
ابتدا نگاهی دقیق‌تر به نهادهای مالی بکنیم. بانک اساسی‌ترین بخش از نظام مالی است و اساسی‌ترین نوع بانک شبیه انجمن وام و ساختمان بیلی است که جورج‌بیلی در فیلم «این زندگی هیجان‌انگیزی است» اداره می‌کرد. این بانک با سرمایه سهامدار شروع به کار کرده، سپرده جمع‌آوری می‌کند و سپس وام می‌دهد. بانک‌ها نسبت به زمانی که جیمی استوارت در نقش جورج بیلی در 1946 بازی می‌کرد بسیار پیچیده‌تر شده‌اند. سپرده‌ها اکنون فقط 60 درصد از منابع مالی بانک‌ها را تشکیل می‌دهد، بقیه منابع از محل اوراق قرضه، اسناد بدهی کوتاه‌مدت مثل اوراق تجاری، وام‌های عمده از سایر بانک‌ها و سرمایه‌گذاران بزرگ، مشتقات و سایر چیزها به دست می‌آید. آنها به کشورها، شرکت‌ها و افراد از طریق وام، اوراق بهادار، کارت‌های اعتباری، خطوط اعتباری و بی‌حساب مسیر دیگر قرض می‌دهند.
اگر چه بانک‌ها بنیان نظام مالی ما باقی می‌مانند، اهمیت آنها با گذشت سال‌ها رو به کاهش گذاشته است. در 1980 بانک‌ها 50 درصد از اعتبارات اقتصاد را تامین می‌کردند، در سال 2007 این سهم به 23 درصد کاهش یافت. بازارهای سرمایه که من در زیر توضیح خواهم داد و نهادهایی که مثل بانک‌ها به نظر رسیده، عمل کرده و شامه تیزی دارند اما مشابه بانک‌ها تحت نظارت و قانون‌مندی نیستند نقش وام‌دهی بزرگتری برعهده می‌گیرند. در مورد این بانک‌های سایه‌ای، مثل شرکت مدیریت سرمایه‌گذاری پاسیفیک (PIMCO)، مدیر صندوق اوراق قرضه آنها را احضار می‌کنند، پس‌اندازکنندگان و وام‌گیرندگان را به همدیگر می‌رسانند اما سپرده قبول نمی‌کنند. بانک‌های سایه‌ای به جای دریافت سپرده‌ها، با انتشار اوراق قرضه و اسناد بدهی کوتاه مدت یا با خلاص شدن از وام‌های‌شان از طریق تولید اوراق بهادار، منابع لازم برای وام‌های پرداختی خود را تامین می‌کنند.

پنج شنبه 2/6/1391 - 0:11 - 0 تشکر 523975

شما احتمالا با یک بانک سایه‌ای معامله کرده‌اید. برخی از آنها ترکیب محله‌ای دارند مثل دلالان وام رهنی، وام‌دهندگان پیش‌پرداخت و شرکت‌های لیزینگ. سایرین مثل فانی می و فردی مک در سطح ملی شناخته شده هستند که وام‌های رهنی را تضمین کرده و یا نگه می‌دارند. آلی فایننشیال که شرکت سابق پذیرش مشتری جنرال موتورز است وام خودرو می‌دهد و شرکت سرمایه جنرال الکتریک به کسب وکارها وام و خدمت لیزینگ می‌دهد. وام‌های بی‌اعتبار رهنی را عمدتا بانک‌های سایه‌ای مثل نیو سنچوری فایننشیال اینک ورشکسته و کانتری واید فایننشیال که اکنون بخشی از بانک آو آمریکا است پرداخته بودند. سرانجام برخی از آنها هستند که هرگز نامشان را نشنیده‌اید مثل سیگما فاینانس یک بنگاه سرمایه‌گذاری به اصطلاح ساختارمند که در روزهای اوج خود 57 میلیارد دلار در دارایی‌هایی مثل اوراق بهادار به پشتوانه وام رهنی سرمایه‌گذاری کرد که بیشتر از اکثر بانک‌های آمریکایی بود.

پنج شنبه 2/6/1391 - 0:11 - 0 تشکر 523976

بانک‌های سرمایه‌گذاری که دلال-معامله‌گر نیز نامیده می‌شوند نوع دیگر بانک سایه‌ای هستند. آنها به جای این‌که مستقیما وام بدهند با پذیره‌نویسی و خرید و فروش سهام، اوراق قرضه و سایر اوراق بهادار پس‌اندازکنندگان و وام‌گیرندگان را در بازارها به هم می‌رسانند؛ عواید به دست آمده را به وام‌دهنده یا شرکت تحویل می‌دهند و در این فرآیند حق‌الزحمه‌ای برمی‌دارند.
طی سال‌ها مرز بین بانک‌ها و بانک‌های سایه‌ای به هم خورده است. بانک‌های تجاری اکنون سهام و اوراق قرضه را معامله می‌کنند و بانک‌های سرمایه‌گذاری وام می‌دهند. خود وام‌ها نیز اغلب تکه‌تکه شده و به اوراق بهادار تبدیل می‌شوند. بانک‌های تجاری اعتبار پشتیبان به بانک‌های سایه‌ای ارائه می‌دهند، در واقع به عنوان آخرین مرجع وام‌دهی عمل می‌کنند. حتی این احتمال است که هر دو بانک‌های تجاری و بانک‌های سایه‌ای بخشی از یک شرکت مادر باشند. برخی بانک‌های سایه‌ای مثل آلی فایننشیال و جنرال‌ الکتریک کاپیتال بانک‌های مخصوص خود دارند.

پنج شنبه 2/6/1391 - 0:12 - 0 تشکر 523977

با همه انواع نام‌ها و اساسنامه‌های حقوقی که بانک‌ها و بانک‌های سایه‌ای دارند مرگ و زندگی آنها به دو چیز بستگی دارد: سرمایه و نقدینگی.
سرمایه مثل مهمات برای یک ناو جنگی است. مهمات بیشتر باعث می‌شود تا ناو جنگی در برابر آتش دشمن مقاومت بیشتر، اما کندتری بکند. یک بانک هم با داشتن سرمایه بیشتر می‌تواند دوام بیشتری در برابر از دست دادن وام‌ها بیاورد، اما سودآوری کمتری خواهد داشت چون که سودهایش باید در بین سهامداران بیشتری تقسیم شود.
نسبت دارایی به سرمایه را اهرم عملیاتی می‌نامند و نشانه‌ای است که یک شرکت چقدر به بدهی متکی است. بانک الف را در نظر بگیرید: این بانک 1 دلار سرمایه سهامدار دارد، 9 دلار سپرده جمع‌آوری می‌کند و 10 دلار وام می‌‌دهد. اهرم عملیاتی این بانک 10 است. اگر یک دلار سرمایه دیگر به دست آورد می‌تواند 10 دلار وام بیشتر بدهد. اما بانک ب اهرم عملیاتی 20 دارد. با هر دلار سرمایه اضافی می‌تواند 20 دلار وام بدهد. پس می‌توان دید چرا بانک‌ها و سهامداران‌شان اهرم عملیاتی را دوست دارند. اما اهرم عملیاتی به صورت برعکس نیز کار می‌کند. دقیقا مثل یک ناو جنگی که زره‌پوش نازکی داشته و آسان‌تر غرق می‌شود، یک بانک که سرمایه اندکی دارد احتمال بیشتری است که ورشکست شود. برای اینکه بانک الف ورشکست شود و سرمایه‌اش از بین برود فقط کافی است که 10 درصد وام‌هایش مشکوک و لاوصول شود. برای بانک ب فقط 5 درصد نیاز است.

پنج شنبه 2/6/1391 - 0:12 - 0 تشکر 523978

مقررات تنظیمی دولت فدرال بانک‌ها را ملزم می‌سازد تا سرمایه‌ای به میزان دست کم 8 درصد دارایی‌های خود نگه دارند در حالی که بانک‌های سایه‌ای با درصد کمتری می‌توانند فعالیت کنند. این است دلیل این که چرا بیشتر آنها طی بحران مالی ورشکست شدند. برای مثال فانی می و فردی مک با سرمایه کمتر از 4 درصد رونق یافتند و سود خوبی می‌کردند. اما هنگامی که وام‌های رهنی لاوصول شد، سرمایه آنها ناپدید شده و با پول مالیات‌دهندگان آنها را نجات دادند.
نقدینگی به پول نقد و به چیزهایی که تقریبا مثل پول نقد هستند و می‌توان برای تامین نیازهای فوری استفاده شوند گفته می‌شود. خانه شما شاید که 300 هزار دلار ارزش داشته باشد، اما این هیچ کمکی به شما نمی‌کند اگر امروز به 5000 دلار پول نقد نیاز دارید تا شومینه شکسته خود را تعویض کنید. بنابراین برای موارد نامنتظره پول نقد دم دستی یا خط اعتبار سرمایه نگه می‌داریم. برای بانک هم همین طور است. اگر بانک نتواند پول سپرده‌گذاران و وام‌دهندگان را باز پس دهد ورشکست خواهد شد. بنابراین بانک‌ها پول نقد را در گاوصندوق‌های خود نگه می‌دارند، اوراق بهادار (مثل اوراق قرضه خزانه) نگه می‌دارند که به سرعت قابل فروش است یا خطوط اعتباری را با سایر وام‌دهندگان حفظ می‌کنند. آنها همچنین می‌توانند از فدرال رزرو وام بگیرند.
اگر سرمایه را تسلیحات کشتی جنگی فرض بگیریم نقدینگی مهمات آن است. نقدینگی بسیار کم داشتن به اندازه سرمایه اندک داشتن مهلک و کشنده است. بدون نقدینگی، یک بانک مغلوب اعتباردهندگانی خواهد شد که پولشان را بیرون می‌کشند دقیقا مثل ناوجنگی که مهمات ندارد و مقهور آتش دشمن می‌شود.

پنج شنبه 2/6/1391 - 0:12 - 0 تشکر 523979

اهمیت نقدینگی در سال‌های منتهی به بحران فراموش شده بود زمانی که یک موج کشنده از پول‌های فراوان بسیاری از بنگاه‌ها را گول زد که فکر کنند آنها همیشه می‌توانند وام بگیرند وقتی که به آن نیاز دارند. اما هنگامی که هراس همه جا را فرا گرفت، ثابت شد که فرض کاملا اشتباهی بوده است.
یک منبع مطلوب نقدینگی، بازار بازخرید مجدد است که یک نوع بنگاه کارگشایی کوتاه‌مدت برای نهادهای مالی است، اما به جای گرو گذاشتن جواهرات مادر بزرگ، بانک مثلا 1/1 میلیون دلار ارزش وام‌های رهنی، وام عادی و اوراق قرضه شرکت‌ها را به وثیقه می‌گذارد به این قصد که 1 میلیون دلار از صندوق تعاون بازار پول به مدت یک روز وام بگیرد. در ابتدای 2008 بانک‌های سرمایه‌گذاری 5/4 تریلیون دلار از طریق وام‌های بازخریدی وام گرفتند، بیشتر از مبلغی که بانک‌ها در سپرده‌های بیمه شده فدرال در آن زمان داشتند. اما وام‌های بازخریدی از سوی دولت فدرال تضمین نمی‌شوند. وقتی که وام‌دهندگان درباره شرکت بیر استرنز و وثیقه آن به هراس افتادند آنها استمهال وام‌های بازخریدی را متوقف ساخته و سقوط آن را سرعت بخشیدند.
در نتیجه بحران مالی 2007، نهادهای مالی اینک نیاز به سرمایه و نقدینگی بیشتری دارند چون که هر دو گروه تنظیم‌گران و سرمایه‌گذاران که به آنها وام داده بودند طلب پول خود را می‌کنند. این کار آنها را ایمن‌تر خواهد کرد اگرچه سودآوریشان کمتر شده و برای مدتی، توانایی کمتری در وام دادن دارند.


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.