تفاوتهای فردی
دومین عامل اساسی كه روانشناسی صنعتی برآن تاكید میكند تفاوتهای فردی است. هیچ یك از افراد در ویژگیهای بدنی (فیزیكی) نظیر قد، وزن، ظاهر، قدرت عضلانی، حواس وغیره به یكدیگر شبیه نیستند. این قضیه در مورد ویژگیهای روانی افراد نظیر هوش، علائق، نگرشها، احوال شخصی مثل پرخاشگری، درونگرایی، استحكام شخصیت، صداقت، دوستی، بردباری و... نیز صادق است. تفاوتهای فردی در ویژگیهای فیزیكی و روانی و فیزیكی افراد قادر خواهیم بود آنها را در بهترین شرایط و موقعیت كه متناسب با ویژگیهای آنهاست، قرار دهیم و قطعا پیامد این شناخت و جایگزینی، افزایش بهرهوری است، بدین ترتیب مطالعه و اندازهگیری تفاوتهای فردی، از اصول اساسی و مهم روانشناسی است و روانشناسی صنعتی از آن در انتخاب پرسنل، جایگزینی آنان، ارتقاء و تنزل مقام، جابجایی افراد و مواردی نظیر آن كمك میگیرد. هیچ شركت معتبری، فردی كه خوش لباس و خوش برخورد نباشد هوش پایین تر از سطح متوسط دارد، پرخاشگر و تاحدی كله شق است را به عنوان فروشنده استخدام نمیكند؛ همچنین در مورد مشابه رانندهای كه بینایی یا هماهنگی حركتی او ضعیف است، حواسش جمع نیست، فراموشكار است و یا مهارت كافی در رانندگی ندارد، از شانس كمتری برای انتخاب شدن برخوردار است. در انتخاب معقول و حساب شده، یك كارمند باید ویژگیهای فیزكی و روانی او كه ممكن است مؤثر در موفقیت شغلی او باشد را در نظر گرفت.
آنچه گفته شد فقط دو مثال ساده از كاربرد تفاوتهای فردی در انتخاب افراد بود. در عصر حاضر صنعت و تكنولوژی به قدری پیشرفت كردهاند كه به دست آوردن موقعیتهای شغلی در كارخانجات و شركتها مستلزم ویژگیهای فیزیكی و روانی فردی خاص و بالایی است. به همین دلیل است كه بخش عمده تلاش روانشناسان صنعتی به جستجو پیرامون تفاوتهای موجود میان افراد و كاربرد این یافتهها در محیطهای صنعتی معطوف شده است.
تلاش روانشناسان صنعتی در طول سالیان متمادی منجر به شناخت عمیقتر چنین تفاوتهایی شده است. از جمله موارد مهم تفاوتهای فردی به شرح زیر میباشند:
1– تفاوت در ویژگیهای بدنی: خصیصههای بدنی نظیر وزن، قد، ظرفیت تنفسی، قدرت بدنی، تیزبینی، زمان واكنش نسبت به محركها و میزان خستگی ناپذیری از جمله ویژگیهایی هستند كه در افراد مختلف متفاوت است. برخی از این ویژگیها با استفاده از ابزارهای مخصوصی قابل اندازهگیری هستند. مطالعه چنین ویژگیهایی در صنعت بسیار مهم است چرا كه موفقیت در اجرای كار وابسته به همین خصوصیات است. پارهای از مشاغل نیاز به حساسیت بالای شنیداری یا دیداری (تیزبینی)، قدرت عضلانی زیاد یا برعكس حركت عضلانی ظریف ولی ماهرانه دارند. حتی ممكن است وزن بدن در بعضی مشاغل به عنوان یك فاكتور مهم در نظر گرفته شود.
با توجه به پیشرفت روزافزون علم، در حال حاضر توانستهایم اطلاعات بسیار زیادی درباره چنین تفاوتهای فردی و ویژگیهای بدنی بدست آوریم كه اغلب این اطلاعات برای یك روانشناس كه وظیفه مهم انتخاب و گزینش افراد را برای انجام فعالیتهای متناسب با وضعیت جسمانی آنها دارد، بسیار مفید است. مطالعه تفاوتهای فردی مشخص میسازد كه اغلب این تفاوتها خواه فیزیكی و یا روانی در بین مردم از یك توزیع پراكندگی مشترك و واحدی پیروی میكند.
2- تفاوت در هوش: افراد در جامعه دارای بهره هوشی (IQ) متفاوتی هستند. اما در مجموع توزیع افراد از نظر هوشبهر نیز بهنجار است. بدین معنی كه عده كمی كم هوش و یا خیلی باهوش هستند، ولی غالب افراد از نظر بهره هوشی در حد متوسط هستند.
هوش یك شخص غالبا شاخص بسیار خوبی از توانایی او در سازش با مشكلات متفاوت زندگی، یادگیری و تجربه اندوزی است. هوشبهر را میتوان به وسیله آزمونهای مختلف هوشی كه توسط روانشناسان سنجش و اندازهگیری كرد. قطعا به سختی میتوان نقش هوش را در مشاغل مختلف و به طور كلی در صنعت و تجارت نادیده گرفت. بدین ترتیب اگر بخواهیم در بخشهای یاد شده موفق باشیم، باید افرادی را به كار گرفت كه حداقل از بهره هوشی متوسط و بالاتر از آن برخوردار باشند.
3- تفاوت در علائق: افراد دارای علائق و تمایلات متفاوتند. برخی از افراد ترجیح میدهند در محیطی كاملا آرام كار كنند و برخی دیگر برعكس محیطهای جمعی و پررفت و آمد را ترجیح میدهند. برخی علاقه شدیدی به موسیقی، نقاشی، داروسازی، هنر، حقوق و سیاست دارند و برخی دیگر تمایل به كارهای تكراری دارند. در زندگی روزمره گاه به افرادی برمیخوریم كه قادر نیستند علائق و تمایلات واقعی خود را بازگو كنند و نمیدانند به چه چیز علاقه بیشتری دارند. این افراد در واقع نسبت به علائق و تمایلات واقعی خود آگاهی ندارند. به هر حال چه افراد از تمایلات و علاقهمندیهای خود آگاه باشند و یا خیر، علائق در روانشناسی صنعتی اهمیت زیادی دارند، چه روانشناسان دریافتهاند افرادی كه در حیطههای متناسب با علائق و تمایلات خود كار میكنند، نسبت به سایرین از رضایت و خشنودی بسیار بالاتری برخوردارند؛ و درست به همین دلیل است كه بیشتر تلاش روانشناسان صنعتی بر ابداع روشهای قابل اطمینان جهت ارزیابی علائق فردی و همچنین به كارگیری نتایج حاصل از این ارزیابیها در گزینش افراد برای مشاغل مختلف، معطوف شده است. مطالعات روانشناختی همچنین نشان دادهاند تا رسیدن به سن 25 سالگی، اغلب تمایلات و علائق افراد به خوبی شكل گرفته و تقریبا تا پایان عمر ثابت میمانند. این پایداری در الگوهای علاقهمندی كمك مؤثری در شناخت افراد و گزینشهای شغلی آنان میكند.
4- تفاوت در ویژگیهای شخصیت: مردم در صفات و ویژگیهای شخصیتی نیز دارای تفاوتهای زیادی هستند. واژه خصیصههای شخصیتی از نظر روانشناسان به معنای كیفیتهای ذاتی یا هیجانی هستند كه زمینهساز رفتار میباشند. در اصطلاح عمومی ما افراد را سلطهجو، بشاش، خجالتی، ترسو، درستكار و... مینامیم و بسیاری از ویژگیهای شخصیتی و صفتهای متفاوت وجود دارد كه با درجات و شدتهای متفاوت به افراد نسبت میدهیم؛ صفاتی نظیر سماجت، سلطهجویی، پرخاشگری، اجتماعی بودن، بدبینی، انضباط، سودمندی و... وقتی صحبت از صفات شخصیتی به میان میآید بین صفات منشی(Character traits) ، صفات هیجانی (Emotional trait) و صفات شخصی (Personal trait) تفاوت قائل میشویم.
صفات منشی(Character traits)
صداقت، درستكاری، دینداری و...
صفات هیجانی یا ذاتی (Emotional trait)
پرخاشگری، هیجانی بودن، شادابی، سرخوشی، بدبینی عصبی بودن و...
صفات شخصی (Personal trait)
سلطه جویی، فرمانبرداری، رخوت و...
لازم است در اینجا اشاره كنیم كه آدمی اغلب این صفات را به واسطه تجربیات شخصیتی در زندگی و یا تقلید آنها از افراد موجه و معتبر كه او را احاطه كردهاند، فراگرفته است. اما گاهی اوقات این صفات ارثی هستند. در پارهای افراد، رفتارهایی نظیر نگرانی، رخوت، بیش فعالی و تندخویی به خاطر تاثیر غدد مترشحه داخلی یا عوامل ژنتیكی خاص مشاهده میشود. برای نمونه میدانیم كه كم كاری غدد تیروئید كه یكی از غدد مترشحه داخلی است باعث رخوت، بی حالی، خستگی زودهنگام و عدم توانایی در تمركز میشود و برعكس در بیش فعالی این غدد، خستگیناپذیری و جنب و جوش بیش از حد حادث میشود. این ویژگیها كه مربوط به دستگاه عصبی و یا غدد مترشحه داخلی میباشند، اغلب ارثی هستند. اما در بسیاری موارد همین صفات ممكن است بدون زیربنای ژنتیكی و در واقع براساس یادگیری و تقلید بروز كنند. به هر حال صفات شخصیتی بدون توجه به عوامل موجد آنها، افراد را از یكدیگر متفاوت میسازد و روانشناسان صنعتی در بسیاری از موقعیتهای صنعتی و تجاری به این تفاوتها توجه خاص دارند.
5- تفاوت در یادگیری: در مقایسه انواع موجودات مشخص میشود كه نوع آدمی بالنسبه رفتارهای غریزی كمتری از خود بروز میدهد. بزرگترین موهبت آدمی توانایی یادگیری از طریق تجربه وقایع پیرامون اوست. افراد از نظر یادگیری نیز با یكدیگر متفاوتند. در واقع میتوان بدون هنچگونه مبالغهای گفت كه بیشتر به واسطه همین تفاوت در یادگیری است كه ما افراد را میشناسیم. به همین دلیل مطالعه یادگیری جایگاه ویژهای در روانشناسی دارد. تكلم، رسوم، نگرشها حتی دوست داشتن یا تنفر خود را مدیون یادگیری هستیم. حتی یاد میگیریم كه چه رفتار یا ویژگیهای شخصیتی را از خود بروز دهیم، چه مهارتهایی را كسب كنیم و چگونه درباره جهان پیرامون خود اندیشه كنیم. خلاصه اینكه آنچه آدمی هست و آنگونه كه رفتار میكند، عمدتا توسط یادگیری در طول زندگی شكل میگیرد. حتی میتوان هوش را به عنوان توانایی یادگیری و به كارگیری موفقیتآمیز آن در مواجهه با مسائل مختلف زندگی تعریف كرد.
یادگیری از جمله موضوعاتی است كه در روانشناسی عمومی بیش از سایر زیرشاخههای رواشناسی مورد بحث قرار میگیرد. یادگیری از نظر روانشناختی یعنی تغییرات نسبتا پایدار در رفتار آدمی كه نتیجه تجربه یا تمرین است. تعریف فوق دربرگیرنده این ویژگیها است:
الف) تغییر در رفتار(خوب یا بد). در واقع اگر تغییری در رفتار بوجود نیاید، یادگیری نیز صورت نگرفته است.
ب) یادگیری متاثر از تجربه وتمرین است.
ج) تغییراتی كه توسط یادگیری بوجود آمدهاند نسبتا پایدار هستند. به عبارت دیگر آنچه یاد گرفته شده است برای مدت طولانی باقی خواهد ماند.
یادگیری درموقعیتهای صنعتی بسیار مهم است. اهمیت یادگیری بویژه وقتی با مشكلات آموزش در بخش صنعت روبهرو میشویم، نمایانتر میشود. توجه روانشناسان صنعتی به یادگیری بیشتر معطوف به روشهای یادگیری است كه زیربنای نظری گستردهای دارد.
6- تفاوت در نگرش: نگرش یكی دیگر از مفاهیم مهم در روانشناسی است كه روانشناسان صنعتی باید به خوبی آن را دریابند چرا كه همین واژه اغلب برای تشریح اشكال مختلف رفتارهای صنعتی به كار گرفته میشود. نگرش در واقع مفهوم پیچیدهای است از آن جهت كه انواع بسیاری از رفتارها نظیر اعتقادات، نظرات، تفكر قالبی وتعصب و تبعیض ارتباط نزدیكی با آن دارند. شاید بهترین تعریف برای نگرش این باشد: “ تمایل یا گرایش اموخته شده نسبت به یك شیء، شخص، موقعیت و یا موضوع كه فرد را وادار میكند نسبت به آنها در جهت مطلوب یا نامطلوب عكسالعمل نشان دهد.“ این تعریف اولا بر این موضوع كه نگرشها رفتارهای آموخته شدهاند، تاكید میكند. ثانیا نگرش یك تمایل یا گرایش است كه مثل همه عادتهای آدمی در همه حال با اوست. در یك لحظه خاص ممكن است نگرش آدمی نهفته باشد، ولی در هر حال آماده تجلی است. ثالثا وقتی شرایط برانگیزاننده مناسب مهیا باشد، نگرش فرد را به عكسالعمل مطلوب یا نامطلوب وا میدارد. برای نمونه، كارگری كه تجربیات سخت و ناكامی و سرخوردگی در یك كارخانه داشته باشد، كم كم نگرش منفی نسبت به كارخانه پیدا میكند. از طرف دیگر فردی كه تجربیات خوشایند و رضایتمند داشته است، نگرش مثبت و مطلوبی نسبت به محل كار خود پیدا میكند. برخی نیز ممكن است نگرش خاصی در این زمینه نداشته باشند. پرسنل و كارمندان اغلب احساس تنفر یا نارضایتی نسبت به مافوق خود، محل كار یا یكی از زیرواحدهای كارخانه، سیاستهای پرداخت حقوق و... پیدا میكنند كه در نهایت رفتارشان در ارتباط با مسئولین كارخانه همراه با دلخوری و بیزاری یا در صورتی كه مجال یا شهامت آن را پیدا كنند تؤام با خشونت خواهد بود. برای شناخت و توضیح چنین مشكلات مهمی در بخش صنعت باید بدانیم كه نگرشها چگونه در این امر مؤثرند.
نگرش و عقاید: گرچه دو واژه عقیده و نگرش معنای یكسانی ندارند اما بین آنها ارتباط بسیار نزدیكی وجود دارد. در واقع عقیده و نگرش دو تفاوت عمده دارند. اول اینكه عقیده به وسیله كلام از طریق گفتاری یا طرق دیگر بیان میشود، در حالی كه نگرش این گونه نیست. این موضوع را از این واقعیت میتوان فهمید كه ما نگرشهایی را كه در زمانهای گذشته دور كسب كردهایم، پنهان میكنیم و فقط وقتی با موقعیتهای مشابه روبه رو میشویم ممكن است آنها را آشكار كنیم. دوم اینكه عقاید، مسائل همگانی و عمومی هستند در حالی كه نگرشها مسائل خصوصی و شخصی هستند به همین دلیل ممكن است هیچگاه نگرش افراد در مورد موضوعی خاص را ندانیم، ولی عقیده او حتما ابراز شده است و ما نیز میتوانیم آن را به صراحت دریابیم.
نگرش و تبعیض: در متون جدید روانشاسی تبعیض برای بیان نگرش منفی یا نامطلوب نسبت به شخص یا گروهی از اشخاص به كار رفته است. برای نمونه، تبعیض بین سیاهپوستان و سفیدپوستان در امریكا یا رفتارهای متعصبانه افراد وابسته به گروهها و فرقههای مذهبی، فرهنگی و قومی خاص. تحقیقات زیادی نشان داده است فعالیت هماهنگ و به دور از برخورد و اصطكاك در یك كارخانه یا یك سازمان معمولا بستگی به نگرشهای مطلوب یا نامطلوب كارگران و كارمندان دارد. حتی بازدهی یك واحد صنعتی با نگرش منفی و نامطلوب سازمان یا كارخانه ارتباط دارد. اینكه چگونه نگرش افراد یك سازمان را تغییر دهیم و چگونه فضای روانی حاكم بر یك واحد صنعتی را با مطالعه و تغییر نگرش افراد آن واحد بهبود بخشیم، از جمله مهمترین وظایف روانشناسان صنعتی است.