همسر این آزاده در گفتگو با خبرنگار مهر از خاطرات نهفته در قلب خود و از سالهای سخت انتظار و شکوه امید چنین می گوید: وقتی اشتیاق همسرم را برای حضور در جبهه و نیاز کشور به حضور نیرو در جبهه ها برای مقابله با دشمن را دیدم نتوانستم در مقابل اراده اش مقاومت کنم و برای رضای خدا و مصلحت کشور با رفتنش موافقت کردم.
ربابه علی نژاد در آن موقعیت با وجود اینکه مسئولیت سنگین زندگی را باید بر دوش می کشید ولی می گوید: آن روزها خیلی از مادران و همسرانی بودند که صبر و مقاومت آنها بیشتر از ما بود، حداقل ما بعد از یکسال خبردار شدیم که حجت اسیر است ولی آنها هنوز هم چشم انتظارند و دنبال گمشده شان هستند.