به احتمال قوی از خود پرسیدهاید چرا بعضی از اشخاص در بازارهای مالی موفق و عدهای ناموفق هستند؟ سعی ما پاسخ به این سوال در حد بضاعتمان میباشد قبل از ورود به بحث تعدادی از دیدگاههای رایج در بازار را بررسی مینماییم.
شاید عدهای بگویند خوش شانسی دلیل اصلی موفقیت معاملهگران موفق است این جملهای است غیر عملی البته ممکن است درست باشد اما غیرقابل اثبات است زیرا اولا نمیتوان برای آن آزمایش علمی طراحی نمود و نتایج آزمایش را با واقعیت مقایسه نمود در ثانی این مطلب زمانی مطرح می گردد که نتیجه حاصل شده باشد یعنی ما شخص موفق را بعد از موفقیتش خوش شانس مینامیم بر فرض عدهای در بازارهای مالی خوش شانس هستند آیا از میان تمام معاملهگران موفق همگی یا درصد بالایی از آنها خوش شانس اند در واقع اینگونه نیست و راز موفقیت آنها را در جای دیگری باید جستجو نمود.
عدهای خواهند گفت: اشخاص موفق دارای اطلاعات پنهانی هستند و به همین خاطر در معاملاتشان برنده میگردند. مگر اینان چقدر اطلاعات نهانی ندارند وقتی یک معاملهگر موفق در طول سال ۲۰ معامله انجام میدهد و در ۱۴ تای آنها با سود خو ب خارج و در مابقی ضرر اندکی میهد و همچنین در صنایع مختلفی سرمایهگذاری نموده است آیا واقعا میتوان باور نمود که این شخص در اکثر صنایع و گروه های اقتصادی دارای اطلاعات نهانی بوده است اگر به صورت منطقی به مسئله نگاه کنیم بر فرض داشتن اطلاعات نهانی تعداد اندکی از معامله گران موفق به صورت مستمر به اینگونه اطلاعات دسترسی خواهند داشت ؟!!
احتمالا گفته خواهد شد تحصیلات دانشگاهی مخصوصا در رشتههای مرتبط با بازارهای مالی موجب موفقیت معاملهگران زبردست است اگر این مسئله واقعیت دارد پس چرا دانشگاههای سراسر دنیا(لااقل من ندیده و نشنیدهام) رشته پارو کردن ثروت در بازارهای مالی را راهاندازی نکردهاند؟ البته داشتن تحصیلات آکادمیک در صورت برخوردار بودن از عوامل اصلی موفقیت میتواند ما را زودتر به مقصد برساند اما در صورت نداشتن عوامل اصلی نه تنها راه به جایی نخواهیم برد بلکه بیشتر هم ضرر خواهیم داد.
شاید عدهای علت اصلی موفقیت را داشتن سرمایه درست وحسابی در بازارهای مالی بداند و اینگونه استدلال نماید که خوب این دسته از افراد وقتی ضرر میدهند خلل چندانی به اصل سرمایه آنها وارد نمیشود و در فرصت بعدی نه تنها ضرر را جبران بلکه سود خوبی نیز نصیبشان میگردد برای رد این استدلال مثالی از تجربه شخصی خود برایتان بازگو مینمایم.
در اواخر سال ۱۳۸۴ شخصی صورت پرتفویی را جهت مشاور نزد من آورد در حین بررسی در وسط لیست برای لحظاتی متحیر ماندم چون قبل از آن سطر اکثر سرمایهگذاریها در حد منطقی و معقول بود ولی در سطر میانی با ۸ میلیون سهم از فلان شرکت که در قیمت ۴۰۰ تومان خریدداری شده بود مواجه گردیدم ( البته قدیمیهای بازار آن شرکت را خوب به خاطر دارند) درست در همان ایام شرکت مورد نظر دارای ۱۱ میلیون صف خرید در قیمت ۲۰۰ تومان بود و من پشنهاد فروش تا زمانی که صفوف خرید برقرار است را دادم که شخص مورد نظر با دلخوری گفت : نه اصلا ممکن نیست الان بفروشم یک میلیارد و ششصد میلیون تومان ضرر میکنم و من در جواب گفتم امکان دارد این شرکت از بورس اخراج گردد ولی قبول نکرد متاسفانه در این سالها چیزی که متوجه شدم این است که با مردم از آرزوهایشان سخن بگو نه از واقیعت های موجود در هر صورت نپذیرفت( احتمالا مایل بود بگویم بله شرکت خوبیست و در حال حاضر با بیمهر سهامداران روبرو گشته و به زودی نه تنها ۴۰۰ که تا ۵۰۰ تومان رشد خواهد نمود ) و پس از چند ماه شرکت مورد نظر از بور س اخراج گردید .
پس اگر عوامل فوق باعث موفقیت نیست پس چه مواردی موجب موفقیت در بازارهای مالی میگردد؟ در بخشهلی آتی به این مهم خواهیم پرداخت
واقع بینی:
اگر بخواهیم یکی از مهمترین خصوصیات معاملهگر موفق را بیان نماییم واقع بینی است در حالی که ناموفق خیالپرداز است .معاملهگر موفق یاد گرفته است که در بازارهای مالی باید واقعبین بود او به خوبی میداند سودی را که بدست آورده امکان دارد در سرمایهگذاری بعدی از دست برود به همین خاطر بصورت برنامهریزی شده مقدار معینی از سود را در طی زمانهای مشخص برداشت مینماید و همیشه خود را برای ضرر دادن و داشتن سرمایه کافی پس از زیان آماده نگه میدارد در حالی که سهامدار ناموفق نیز گه گاه سود خوبی بدست میآورد اما بلا فاصله و بدون برنامه آن را خرج می نماید و از این شگفت انگیزتر معاملهگرانی که پیش از محقق شدن سود برای آن چک میکشند و یا مثلا اتومبیل خود را عوض مینمایند به امید آنکه فلان سهامی را که خریداری نمودهاند در چند ماه آینده فلان مقدار سود برایشان خواهد داشت.
سهامدار موفق اهل حسابوکتاب است او از بازار کار کاملا آگاه است او بخوبی میداند سودی را که در طی یک سال بدست میآورد گاها چندین برابر درآمد یک حقوق بگیر متوسط جامعه است پس هرگز به دنبال ثروتهای رویایی در بازار سرمایه نمیگردد او یاد گرفته است با تحلیل گذشتهی نمادها , آینده را پیشبینی کند همینوبس در حالی که معاملهگر ناموفق درست در نقطه مقابل قرار دارد با نگاه به گذشته و نمودار شرکتها به دنبال خیالپردازی است او با بررسی سطحی گذشته نمادها به دنبال نمادی میگردد که در عرض یک سال چندین برابر شود( احتمالا میخواهد با تمام سرمایهاش وارد این گونه شرکتها گردد و دقیقا وارد سهمی میگردد که در آستانه اخراج است) و دیگر به سودهای منطقی رضایت نمیدهد در خیال خود شروع میکند به حسابوکتاب غلط که بله فلان سهم دو سال پیش ۱۰۰ تومان بود والان ۲۳۰۰ تومان است اگر صدهزار سهم از آن را در آن زمان خریده بودم الان چنان بود و چنین میشد و از آن عجبتر عدهای نمودار فلان سهم را پیشروی سرمایهگذار قرار میدهند و میگویند اگر در آن مقطع در این سهم وارد شده بودید تا الان هزار درصد گرفته بودید اما نمیگویند که در آن مقطع سهم زیانده و در آستانهی ماده ۱۴۱ و اخراج از بورس قرار داشته است و از زمان ۱۰۰ تومان بودن تا ۱۰۰۰ تومان شدن سهم , تعداد کل سهام معامله شده اندک بوده و امکان خرید آن وجود نداشته است و . . . اما معامله گر موفق بر مبنای واقعیت روز معامله مینماید و به دفعات با سود معقول از سهم خارج میگردد بدون اینکه از واقیعت بازار خارج شده باشد .
خاطره شخصی: در اواخر دهه هفتاد شمسی پس از رکود سال ۱۳۷۵ بازار جون گرفته بود و بعضی از شرکتها مثل شکربن که ۵۰۰ تومن بود آخر سال شده بود ۱۷۰۰ ما هم بد جوری دنبال همچی سهمایی میگشتیم خلاصه بعد اینه تمام سهامهای اون زمان رو زیرورو کردیم چشمون افتاد به سهم صدرا(صنعتی دریایی ایران) قیمت چند بود ۲۷۰۰ تومن تعداد سهام ۵ میلیون آخرین تاریخ معامله ۱۳۷۷ یه دودوتا چهارتای ساده کردیم تا یادم نرفته بگم ۹۹% سهام واسه سازمان گسترش نوسازی بود دیدم اگه افزایش سرمایه بده خوب چیزیه الانم که برای سهم مردم سر و دست میشکونن خلاصه زدو آذر ۱۳۸۰ افزایش سرمایه داد چقد؟ ۵ تا رو کرد ۱۰۰ میلیون سهم ما هم خوشحال گفتیم می ریم میخریم دیگه شانسمون گفته سرتون درد نیارم یه ۵ میلیون حق تقدم تو یکی دو روز دادند سهم بسته شد قیمت سهم چند بسته شده باشه خوبه؟ ۲۸۵ تومن از اون ۵ میلیون عرضه اگه شما دیدید خوش بحالتون ما که یه دونشم ندیدیم خلاصه دیگه معامله نشد تا مرداد ۱۳۸۱ ,چند باز شد؟ حولوحوش ۱۴۰۰تومن اونم چی با صف خرید و ….
یکی از اساسیترین ابعاد واقع بینی , واقعبینی در احساسات است به صورت نرمال اکثر اشخاص عادی اگر ۱۰% در بازار سود ببرند و فرضا ۵ واحد خوشحال گردند در زمانی که ۱۰% ضرر میکنند ۳۰ واحد ناراحت میشوند و هنگامی که ۵۰% سود میکنند بر فرض ۴۰ واحد شاد میگردند در زمان ۵۰% ضرر , اندوه آنان بی حدوحصر است .شاید بپرسید شاهد این ادعا چیست؟ دقیقا از رفتارشان پیداست اکثرا وقتی وارد ضرر میشوند ماتومبهوت میگردند و به قول معروف خشکشان میزند و قادر به تصمیمگیری نیستند عدهای نیز سراسیمه میگردند و به تمام روزنامهها و سایتهایی که میشناسند سر میزنند شاید با خبری و یا تحلیلی که به آنها بگوید سهامشان دوباره رشد خواهد کرد برخورد کنند اینان دقیقا شروع به گزینش مینمایند و چشم خود را بر تمام واقعیت موجود و تحلیلهایی که بر خلاف خواست درونیشان است میبندند و زمانی وارد عمل میگردند و سهام خود را برای فروش میگذارند که سهم در حال تغییر جهت میباشد
احتمالا خواهید پرسید ایجاد تعادل و نسبت یک به یک در بین احساسات منفی و احساسات مثبت چه نفی برای معامله گر دارد؟
معاملهگر موفق با ایجاد تعادل و واقعی بینی در میان احساسات خود همیشه منطق و نظم معاملهگری خود را از دستبرد یا استیلای احساسات خود دور نگه میدارد
این خصوصیت( واقعبینی در احساسات) باعث میگردد سهامدار موفق به نحو احسنت , بدون تعلل و کشمکش درونی از ابزار قدرتمند حد ضرر استفاده نماید( برای اطلاع بیشتر به مقالهی حد ضرر چیست و چگونه میتوان به آن عمل نمود؟ مراجعه نمایید)
موفق باشید
منبع:آسان تحلیل