مشرب خوش، در حكم مغناطیسی است كه همهی گوشها و اذهان را به خود جلب میكند. و خنده، زبانی جهانی است كه وقتی كلمات از عهده بر نمیآیند، از موانع فرهنگی عبور میكند. مسلماً «كوزینس» اولین كسی نبود كه از مشرب خوش به عنوان روشی مقابلهای استفاده نمود. انسان از روزی كه احساس كرد اگر خودش را غلغلك بدهد خندهاش میگیرد، از مشرب خوش استفاده كرده است. یونانیان قدیم، مشرب خوش را یك فضیلت میدانستند. از جمله افلاطون معتقد بود كه مشرب خوش، پرورش دهندهی روح و روان است و آن را به عنوان عاملی التیام بخش توصیه میكرد. از یونان باستان بود كه تئاتر و از جمله كمدی شكل گرفت كه تا به امروز نیز ادامه دارد. در بسیاری از مذاهب و ادیان الهی، به مشرب خوش تأكید شده است. در واقع مشرب خوش به عنوان دارویی التیام بخش در تمامی فرهنگهای روی زمین ریشه دوانده است، از بومیان آفریقا گرفته تا سرخپوستان آمریكا، همگی به مشرب خوش بها میدادند. چنین به نظر میرسد كه مشرب خوش و ویروسی كه در اثر این مشرب نابود میشود، هر دو واگیردار هستند.دكتر «ریموند مودی»، تحت تأثیر قدرت التیام بخشی مشرب خوش و بذله در سال 1978 اقدام به مطالعه كتابهای مختلفی در همین زمینه نمود. از جمله اطلاعاتی كه به دست آورد مطلبی است كه در ادامه شرح دادهایم.در سال 1260، یك پزشك روشنفكر و پیشرفتهی فرانسوی به نام «هانری دوموندویل» به رابطهی مهمی میان احساسات مثبت و سلامتی پی برد. او به بستگان و دوستان و بیمارانش توصیه میكرد كه برای آنها لطیفه بگویند، با آنها مزاح كنند و آنها را بخندانند.
پادشاهان اروپایی نیز در سالهای دور، همیشه كسانی را در قصر خود داشتند كه آنها را میخنداندند. شاید مشهورترین این بذلهگویان، «ریچارد تارلتون» بود كه در دربار ملكه الیزابت اول خدمت میكرد و میگویند كه او بیش از گروه پزشكی ملكه، به سلامتی او كمك كرد.