• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
ایران سرای من (بازدید: 3094)
يکشنبه 29/5/1391 - 19:41 -0 تشکر 519551
ریشه ی نام شهرها

ریشه نام پَردیس

پَردیس یکی از شهرهای جدید و اقماری استان تهران است. پردیس پیوند « پَر + دیس : پسوند شباهت » است . پردیس همان فردوس و به معنی بهشت است .

پردیس واژه ای برگرفته از زبان مادی (پارادئزا) بمعنی باغ و بستان است و از همین واژه پالیز فارسی و فردوس در عربی ساخته شده است .

گزنفون گوید: «در هر جا، که شاه (هخامنشی ) خانه کند و به هرجا که رود، همیشه مراقب است ، در همه جا باغهایی باشد پر از چیزهای زیبا که زمین می دهد. این باغ ها را پردیس می نامند. اگر هوا مانع نباشد ، شاه بیشتر اوقات خود را در این گونه باغ ها می گذراند.» اردشیر دوم در کتیبه ای در شوش این جمله را نقش کرده است : «اردشیرشاه گوید : به فضل اهورامزدا این کاخ پردیس زندگانی را من ساختم . اهورمزدا و مثره (مهر) مرا از هر بدی بپایند و آنچه را که کرده ام نگاهدارند». (ایران باستان تألیف پیرنیا جلد 2 صفحه های 1467 و 1504 و 1564 و 1611).

جواد مفرد کهلان زبان شناس چنین نظری دارد : پردیس مرکّب است از دو جزء: پیشاوند« پئیری »به معنی گرداگرد و پیرامون و « دئزه » که از مصدر « دئز» به معنی انباشتن و روی هم چیدن و دیوار گذاشتن است. در مجموع یعنی باغِ دارای حصار و دیوار پیرامونی.

يکشنبه 29/5/1391 - 19:41 - 0 تشکر 519552


ریشه نام جَندَق


جَندَق شهری در شمال ‌شرقی استان اصفهان است. در باره ریشه نام شهر معمولاً این چنین گفته می شود : جندق پیوند دو واژه « جَن + دَق یا دَغ » است . جنب در برهان قاطع به معنی طرف، جانب، سو یا کنارآمده است و دَق یا دَغ همان داغ است به معنی زمین خشک . در باره ریشه نام شهر کمتر پژوهش شده است .


دَق در لغتنامه دهخدا چنین معنی شده است : دَق . (صفت ) سر بی مو. (برهان ). دغ  و رجوع به دغ شود.


معنی دَغ در برهان چنین آمده است : زمین بی علف ، یعنی زمین که هرگز گیاه در آن نرسته باشد. در آنندراج زمین بی علف معنی شده است

يکشنبه 29/5/1391 - 19:42 - 0 تشکر 519553

ریشه نام جویُم


جویم شهری در جنوب استان فارس در شهرستان لارستان و در جنوب شرقی شیراز است .


معمولاً در باره ریشه نام جویُم می گویند : جویم از دو واژهٔ «جو» و «یَم» تشکیل شده‌است. «جو» به معنای جویبار و «یم» به معنای دریا است.


ولی نام شهر ، جویُم است نه جویَم و « یَم » از کجا آمده است ؟ یَم واژه ای به زبان سُریانی است که به متون کهن عربی نیز راه یافته است . به این ریشه یابی می توان خُرده گرفت .اگر جویَم بود جای بحث داشت ولی جویُم است .


در كتاب تاریخی «تاج العروس» سید محمد مرتضی زبیدی آمده است: جُوَیْم بر وزن زُبَیْر شهری است در فارس و گویا مصغَّر جام باشد و عامّه اهل فارس آن را بضم یاء تلفظ می كنند.


بنابر این نظر جویُم کوچک شده جام و به معنی جام کوچک است . ولی این شهر عرب نشین نیست و چرا جام کوچک ؟


از آنجا که جویم منطقه آبادی است که دارای محصولات کشاورزی و مرکّبات بسیار است ؛ ریشه نام جویُم باید در ارتباط با « جوی » باشد . جویُم به معنی جای پُر از جوی

يکشنبه 29/5/1391 - 19:42 - 0 تشکر 519554

ریشه نام جَوانرود


جوانرود شهری در استان کرمانشاه است . مردم آن به زبان کردی و گویش جافی که بسیار شبیه سورانی است سخن می گویند . مذهب آنان سنّی شافعی است . جَوان در کردی سورانی جووان تلفّظ می شود و به معنی زیبا است . جوانرود یعنی دارای رود زیبا . جوانرود همان جایی است كه حمدالله مُستَوفی در «نُزهةُ القُلوب» از آن به عنوان «الانی» نام برده است . امروزه نیز آب آشامیدنی شهر جوانرود ‌از آب سراب «الانی» به دست می آید. حمدالله مستوفی از الانی یا جوانرود امروزه به عنوان روستایی با هوای خوش، آب های روان، چمنزارهای نكو، شكارگاه های خوب و ناحیه ای با محصولات غلات نام برده است.

يکشنبه 29/5/1391 - 19:42 - 0 تشکر 519555

ریشه نام قم


ریشه نام قُم


قُمْ از شهرهای مرکزی ایران و مرکز استان قم و نیز مرکز شهرستان قم می‌باشد. این استان در سال ۱۳۷۵ خورشیدی به استان تبدیل شد .


نام باستانی شهر قم را کوآنا یا قوآنا نوشته اند . ( تطبیق لغات جغرافیایی قدیم و جدید ایران . محمد حسن خان اعتماد السلطنه . صفحه 106 )


در باره ریشه نام قم چندین نظریه گوناگون وجود دارد که برگزیدن بهترین آن ها تا اندازه ای دشوار می نماید .


1- معروف ترین نظریه این است که قُم معرّب کومه است. «کومه» به معنای کلبه استراحت چوپانان است . در گذشته چادرنشینان دامدار کومه هایی برای استراحت می ساختند . چون کومه در این دشت بسیار بود کومه نام گرفت . ایرج افشار سیستانی استاد صاحب نظر در ریشه یابی نام شهرها نیز به این نظریه در کتاب خود اشاره کرده است . ( پژوهش در نام شهرهای ایران . صفحه 485 )


2- برخی آن را واژه ای عربی و از فعل امر« قُم » به معنی « برخیز » می گیرند و در اثبات نظر خود چند روایت مختلف ذکر می کنند .


علامه مجلسی در بِحارُ الانوار از پیامبر اسلام (ص) چنین روایت کرده است : « شبی که رسول خدا (ص) به معراج رفت ؛ شیطان را دید که بر این سرزمین به زانو در آمده است و هر دو دست بر زانو نهاده و نظر در زمین می کند . رسول خدا (ص) به او فرمود : قُمْ یا مَلعونُ . یعنی ای نفرین شده برخیز .پس بدین سبب قُم نامیده شد . » (پژوهش در نام شهرهای ایران . صفحه 487)


روایت دیگر از ابو مُقاتِل دَیلَمی نَقیبُ الرَّیّ است که می گوید : « شنیدم که ابا الحسن علی بن محمد امام هادی (ع) فرمود : قم را از برای آن قم نامیدند ، چون سرزمینی است که از طوفان نوح (ع) محفوظبود و در روزگار طوفان ، کشتی نوح به این سرزمین که رسید ایستاد و قم قطعه ای از بیت المقدّس است . »(پژوهش در نام شهرهای ایران . صفحه 487)


ولی صَفْوان بَصَری از امام صادق (ع) به گونه دیگر نقل می کند :


« امام (ع) به من فرمود آیا می دانی چرا قم را قم نامیدند ؟ در پاسخ گفتم : خدا و رسول او و شما بهتر می دانید . امام (ع) فرمود : همانا قم را این نام نهادند زیرا اهل قم با حضرت قائم آل محمد می باشند و با آن حضرت قیام می کنند و بر آن استقامت دارند و حضرت را یاری خواهند کرد . » (همان منبع . صفحه 486 و 487 )


3- برخی آن را تُرکی و به معنی « شن » می دانند . ولی شهر قم ترک نشین نیست . فارسی زبان است و فارسی با لهجه قمی کم کم در شهر قم در حال فراموشی است . زیرا مردم قم با همان لهجه تهرانی سخن می گویند . البته همانند تهران در قم نیز مهاجرانی از همه جای ایران از جمله شهرهای آذری زبان وجود دارند .


4- حسن بن محمد بن حسن در تاریخ قم می نویسد : محل کنونی قم به دلیل پست ، گود و پایین بودن ، آبِ رودهای تیمره ، اناربار و قم را در خودش جمع می کرد . از این رو به آن قم گفته اند . چون در زبان عربی محلّ جمع شدنِ آب را قُم می گویند . چنانکه قُمقُمه را نیز به این دلیل که مقداری آب در خودش جای می دهد قمقمه گویند . ( صفحه 20 و 21 )


ولی در عربی واژه قم بدین معنی در عربی کاربرد ندارد و قمقمه نیز که نویسنده به آن استناد کرده است از ریشه قمقم است که در فرهنگ لاروس فارسی عربی و در المنجد ریشه اش را فارسی دانسته است .


5- علی معصومی بر این باور است که در این محل چشمه پُر آبی به نام کُب بوده و آبِ آن در شهر کنونیِ قم جمع می شد . رودی که از چشمه کُب سرچشمه می گرفت به کُب رود سرشناس شده بود سپس عربی گردید و قُم رود خوانده شد و این شهر را به دلیل وجود قم رود ، قُم نامیدند . (شهرها و قصه ها ، شهر قم صفحه 9 )


6-  به گفته یاقوت حَمَوی هنگامی که اعراب اشعری مذهب به این شهر آمدند ، هفت روستا ساختند که از همه بزرگ تر را کمیدان نام دادند . کمیدان کم کم تبدیل به « کُم » شد و در عربی آن را « قُم » گفتند .  ( تاریخ و جغرافیای قم . غلامحسین ادیب کرمانی « افضل الملک » . صفحه 74 )


در لغتنامه دهخدا در باره کومه چنین آمده است :


خانه ای را گویند که از نی و علف سازند و گاهی پالیزبانان در آن نشسته و محافظت فالیز و زراعت کنند و گاهی صیادان در کمین صید نشینند. (برهان ).


خرگاهی که از چوب و علف در صحرا سازند و پالیزبانان و مزارعان در آن نشینند و پالیز و زراعت خود را حفظ نمایند و صیادان نیز سازند و در آن نشسته بر صید کمین کنند و آن را کازه نیز گویند. (از آنندراج ) (از انجمن آرا).


از جوانب و اطراف رُعات و شبانان به واسطه ٔ علف گرد بر گرد آن خیمه زدند و خانه ها بنا نهادند و مأوی ساختند و آن خانه های ایشان را به فارسی کومه نام نهادند، پس به سبب مرور ایام و زمان در این اسم تخفیفی واقع شد و گفتند کُم ، پس آن را معرب گردانیدند و گفتند قم . (تاریخ قم ص 22).


«برقی » گوید که قم مجمع آبهای تیمره و انار بود به واسطه ٔ گیاه و علف رُعات احشام و صحرانشینان آنجا نزول کردند و خیمه زدند و خانه ها بنا کردند و آن خانه را کومه نام کردند، بعد از آن تخفیف کردند وگفتند «کم » بعد از آن معرب گردانیدند و گفتند قم . (تاریخ قم ص 25).

يکشنبه 29/5/1391 - 19:43 - 0 تشکر 519556

ریشه نام جاجْرود


جاجْرود ، رودی دائمی در استان تهران ، در حوضه آبریز دریاچه نمک در استان قم به طول حدود 140 کیلومتر است .


نام رودی است مشهور از دو فرسنگی شهر تهران می گذرد و اصل آن « جایه رود » بود. و « جایه » نام قریه ای است که آن رود از پیش آن می گذرد و به منزله ٔ منبع آن رود است . چنانکه رود جیحون را به مناسبت اینکه آمو بلدی بود در حوالی آن ، رود آمو گویند و جاج رود معرب جایه رود است . (انجمن آرای ناصری )

يکشنبه 29/5/1391 - 19:43 - 0 تشکر 519557

ریشه نام جاجَرم


جاجرم از شهرهای شمال غربی استان خراسان شمالی است. زبان مردم فارسی است ولی گویشهای دیگر نیز رایج است .


جاجَرم معرَّب « جاگَرم » می‌باشد كه ظاهراً اسمی با مسما برای این شهر و منطقه در نسبت به نواحی شمالی‌تر آن كه سرد سیرو كوهستانی است می‌باشد. واقع شدن شهری با نام «گرمه» در نزدیكی جاجرم، مؤید این ادّعاست. در گذشته به این منطقه «ارغیان» هم گفته می‌شده است. (جمالی، علی اصغر، جغرافیای تاریخی شهرستان جاجرم، پایان نامه كارشناسی ارشد به راهنمایی دكتر رضویان، دانشگاه آزاد تهران، 1374، ص2و4 )


« دانشنامه جهان اسلام » در باره نام جاجرم چنین آورده است :


شهر قدیمی جاجرم در مسیر جاده کهن فلات مرکزی ایران ـ خراسان قرار داشت و ظاهراً از شاخه های جادّه ابریشم به شمار می آمد. از وضع پیش از اسلام شهر اطّلاع چندانی در دست نیست . ظاهراً نام نخستین آن جای گرم بوده است .

يکشنبه 29/5/1391 - 19:43 - 0 تشکر 519558

(ته:گرم +  ران: دامنه)  


در مقابل  (شم:سرد  +  ران:دامنه)



ریشه نام تهران


در ریشه یابی نام تهران سخن ها گوناگون است .


1- تهران یعنی دامنه گرم در مقابل شمران یا شمیران به معنی دامنه سرد .


« تِـهْ » به معنی گرم است. مانند تهران . اما « شِم، سِم و زِم » به معنی سرد است . مانند: شِمران ، سِمیرُم و زمستان یا زمین.


این پیشوندها امروزه دیگر کاربرد ندارند بسیاری از پیشوندها و پسوندهای فارسی کهن امروزه فراموش شده اند مانند ( اَ ) در  اَمرداد و اَنوشیروان .


حرف (ی) در ( شمیـــران) مانند حرف (ی ) در  دریچه است که (در + چه) به معنای در کوچک است . « درچه » برای آسانی تلفّظ تبدیل به دریچه شده ؛ شمیران نیز چنین است.


زِم یا زَم به معنی سرد است . در کردی فیلی (فَهلَوی) هنوز واژه « زُقُم » که ریشه کهن« زم » است به کار می رود . مثال :


 اِمرو فِــرَه زُقُمــَه . یعنی امروز خیلی سرد است.


چون زیر پای آریاییان مهاجر یخ بسته بود به زیر پای خود « زمین » گفتند . زمستان نیز یعنی سردستان .


زمهریر که در قرآن آمده و برخی از قرآن پژوهان در شناخت ریشه این کلمه سردرگم شده اند ریشه فارسی کهن دارد نه عربی . « زم+ هریر»  یعنی  « سرما آور» .


سمیرم اصفهان نیز خنک تر از دیگرجاهای اصفهان است و می بینیم که با پیشوند «سِم » آغاز شده است .


تهران یعنی دامنه گرم در مقابل شمران که دامنه سرد است . در فارسی کهن پیشوندهای « ته ، قَه و جَه » برای جاهای گرم و پیشوندهای « شِم ، سِم ، زِم » برای جاهای سرد بوده است . مانند واژه های زمهریر : سرما آور / زمستان: سردستان / زمین : چون زیر پای آریاییان یخ بسته بود آن را زمین نامیدند.


شهر سِمیرم  نیز سرد است . جهرم و قهاوند نیز گرمند.


2- برخی دگر تهران را دگرگون شده «تهرام» به معنای جای گرمسیر دانسته‌اند ، در مقابل شمیرام یا شمیران که جای سردسیر است .


3- برخی بر این باورند که سراسر دشت پهناوری که امروز تهران بزرگ خوانده می‌شود در میان کوه‌های اطراف، گود به نظر می‌رسید و بدین سبب « تَـهِ ران» نامیده شد.


 4-  برخی تهران را ( تَــهِ ران ) می دانند چون در گذشته به هنگام حمله دزدان و دشمنان ، مردم به انتهای خانه های همچو غارشان ( زیر زمینها ) پناه می بردند  .( جواهر کلام، عبدالعزیز . تاریخ تهران . صفحه 24)


5- مهرالزمان نوبان صاحب نظر در ریشه نام شهرها و روستاها می گوید : برخی گفته اند در گذشته دور تیره ای از خاندان طاهری خراسان در اینجا زندگی میکردند . از این رو به این شهر « طاهِران » گفتند .( وجه تسمیه شهرها و روستاهای ایران . صفحه 49 ) طرفداران این نظریه می گویند « طاهران » بعدها به « طِهران » تبدیل شد .


6- حسین کریمان در کتاب قصران می نویسد : تهران در اصل گِهران بوده به معنی جای گرم . ( گِه : گرم + ران : جا ) در برابرِ شِمیران که جای سرد است . شِم و سِم به معنی سرد است و شمیران و سِمیرُم به معنی جای سرد است .


تبدیل «گ» در « گِهران » به « ت » در گویش مردم قصران و آبادیهای پیرامون طبیعی است . همان گونه که « گِل » را « تیل » یا « تِوِل » تلفّظ می کنند . ( ( قصران . جلد اوّل . صفحه 56 و 57 )


تهران پیش از اسلام نیز وجود داشت اما پس از اسلام  نام آن معرَّب شد و از تهران به طهران تبدیل شد. اما جغرافی دانان نامی آن روزگار نیز به املای تهران اشاره نموده‌اند. هم‌زمان با جنبش مشروطه که تغییرات زیادی در ادبیات و نگارش زبان فارسی به وجود آمد، کم کم املای تهران رواج یافت و پس از تاسیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی و تاکید آن بر املای تهران، املای دیگر (طهران) کنار نهاده شد.


دانشنامه جهان اسلام در باره نام تهران چنین آورده است :


نگارش‌ نام‌ این‌ شهر به‌صورت‌ « طهران‌ » ، از نخستین‌ نوشته‌هایی‌ كه‌ در باره‌ تهران‌ و تهرانی‌ در دست‌ داریم‌ تا همین‌ سالهای‌ اخیر، رایج‌ بود، زیرا جغرافی‌نویسان‌ و سایر مؤلفان‌ كه‌ به‌ زبان‌ عربی‌ می‌نوشتند اغلب‌ نامهای‌ ایرانی‌ را كه‌ با ت‌ آغاز می‌شد با « ط‌ » ضبط‌ كرده‌ بودند ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ اول‌، ج‌ 8، ص‌ 713).


یاقوت‌ حموی‌ (ج‌ 3، ص‌ 564) با اینكه‌ طهران‌ را به‌ كار برده‌، این‌ كلمه‌ را عجمی‌ دانسته‌ و متذكر شده‌ است‌ كه‌ اهالی‌ آنجا، آن‌ را تهران‌ می‌گویند، چون‌ در زبان‌ آنها ط‌ وجود ندارد.


در آثار مورخان‌ و جغرافیدانان‌ و لغت‌شناسان‌، تا دوره‌ رضاشاه‌ پهلوی‌ (حك : 1304ـ1320 ش‌)، بیشتر واژه‌ طهران‌ متداول‌ بود. فرهاد میرزا قاجار (معتمدالدوله‌، متوفی‌ 1305) نیز در كتاب‌ جام‌جم‌ (ص‌460) تهران‌ را با ط‌ آورده‌ است‌، اما علی‌قلی‌میرزا اعتضادالسلطنه‌، كه‌ در 1270 وزیر علوم‌ ناصرالدین‌ شاه‌ شد، نگارش‌ واژه‌ تهران‌ را با ت‌ ترجیح‌ داد (اعتمادالسلطنه‌، 1367ـ 1368 ش‌، ج‌ 1، ص‌ 824 ـ 825).


در متن‌ قانون‌ اساسی‌ مشروطه‌ (14 ذیقعده‌ 1324) و متمم‌ آن‌ (29 شعبان‌ 1325) طهران‌ به‌ كار رفته‌ است‌. جمال‌زاده‌ (ص‌ 8 ـ10) هم‌ در 1339 طهران‌ نوشته‌ و با اینكه‌ در دوره‌ رضاشاه‌ املای‌ تهران‌ رسمیت‌ یافت‌، تا مدتها برخی‌ نویسندگان‌ طهران‌ می‌نوشتند، مثلاً در لغت‌نامه‌ دهخدا اطلاعات‌ در باره‌ تهران‌ ذیل‌ « طهران‌ » آمده‌ است‌.


با اینكه‌ تلاشهای‌ زبان‌شناسی چندی‌ در باره‌ ریشه‌ واژه‌ تهران‌ صورت‌ گرفته‌، ریشه‌ و معنای‌ آن‌ چندان‌ روشن‌ نیست‌. كسروی‌ (1335 ش‌، ص‌ 16ـ 18؛ همو، 1378 ش‌، ص‌212ـ 213، 215، 219) تهران‌ را به‌ معنای‌ «جایگاه‌ و سرزمین‌ گرم‌« و مركّب‌ از دو جزء ته‌ (گرم‌) و ران‌ (جا) دانسته‌ و روی‌ هم‌ رفته‌ آن‌ را «گرمگاه‌« معنا كرده‌ است‌. وی‌ (1335 ش‌، ص‌ 9ـ 15؛ همو، 1378ش‌، ص‌205، 212ـ216) شمیران‌ را نیز به‌ معنای‌ « جایگاه‌ و سرزمین‌ سرد» ، مركّب‌ از دو جزء شمی‌ (سرد) و ران‌ (جا)، دانسته‌ و روی‌ هم‌ رفته‌ آن‌ را «سردگاه‌« معنا كرده‌ است‌؛ به‌ نوشته‌ او شمیران‌ تابستانگاه‌ تهرانیان‌ است‌، اما شهریار عدل‌ (ص‌ 14ـ 15) نظر كسروی‌ را در باره‌ بخش‌ اول‌ این‌ نام ها نپذیرفته‌ است‌.


تا حمله‌ مغول‌ (سده‌ هفتم‌)، هنوز تهران‌ به‌ صورت‌ قریه‌ بود و برپایه‌ اسناد تاریخی‌، دیه‌های‌ دولاب‌ و تجریش‌ و ونك‌ از تهران‌ مشهورتر بودند... آقامحمدخان‌قاجار تهران‌ را به‌ عنوان‌ پایتخت‌ انتخاب‌ كرد و در 11 جمادی‌الاولی‌ 1200، در تهران‌ جلوس‌ كرد

يکشنبه 29/5/1391 - 19:44 - 0 تشکر 519559

ریشه نام تُنِکابُن ( شهسوار )


تنکابن شهری در استان مازندران است . نام پیشین آن شهسوار است .البته تا سال 1310 هجری شمسی که آبادی کوچکی بود خرّم آباد نام داشت و هنگامی که پیشرفت کرد و شهر مهمّی شد دوباره شهسوار نامیده شد و پس از انقلاب سال 1357 دوباره به نام پیشین خود تنکابن برگشت .


اهالی این شهرستان به فارسی و گویشهای مازندرانی و گیلکی سخن می گویند و شیعه دوازده امامی اند ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 26، ص 155 )


در باره ریشه نامگذاری آن چند سخن گوناگون وجود دارد :


1- برخی گویند : پسوند بُن که در زبان مازندرانی بِن تلفظ می‌شود به معنی پایین است و در نام های بسیاری در مازندران وجود دارد. پس تنکابن به معنی پای یا زیر تنکا می‌باشد.


2- برخی نیز گویند :  تنکابن یا « تنک آب بن » یعنی جایی که جلگه ساحلی دریای مازندران تُنُک می‌شود. تنک به زبان محلی به معنی اندک و کم پشت است که در کردی نیزهنوز به کار می رود . آن بخش از کناره دریا که با پهنای کمی از بن آب نمایان شده « تنک آب بن» یا تنکابن نام گرفته است .


3- برخی هم می گویند :  به دلیل تابستان شرجی و سخت و زمستان سرد از واژه « تن کاه » به معنی « کاهنده تن » برای تعبیر سختی از « تن کاه بن » به « تنکابن » درآمده است.


4- شاید نخستین بار در پایان سده نهم ، مرعشی در تاریخ گیلان و دیلمستان از ناحیه و مملکت تنکابن نام برده است (1347ش ، ص 27ـ 28). و شاید این نام برگرفته از نام «قلعه تُنکا» (ظاهراً نزدیک قلعه گردن کنونی) ــ که اولیاءاللّه آملی در 764 آن را در تاریخ رویان (ص 147) نوشته ــ گرفته شده است . به نوشت رابینو (ص 231، یادداشتها و حواشی )، تنکابن به معنای «پایین تنکا» است .


5- ایرج افشار سیستانی نیز می گوید : نام این شهر پیش از روی کار آمدن صفویّه « تُنُکا » بوده است و از دوران صفویّه تا 1209 هجری قمری که آغا محمّدخان قاجار به پادشاهی رسید «فیض» نامیده می شده است . در دوران قاجاریّه و روزگار آغامحمّدخان به « شاه سوار » و « شهسوار» کوچک شده شاهسَوار سرشناس شده است . ( پژوهش در نام شهرهای ایران ، صفحه 254 )


امّا در باره ریشه نام شهسوار :


در باره دلیل نام گذاری شهسوار داستانی زبانزد مردم است . هنگامی که آغا محمد خان قاجار از سفر گیلان بر می گشت ؛  کاروان او شبی را در روستایی کنار دریا گذراندند.


فردای آن روز وقتی آغامحمد خان با همراهانش آن جا را ترک می کند پیشکارش پی می برد چیز ارزشمندی را در جایی که شب را گذرانده بودند جا گذاشته اند و چون کسی نام آنجا را نمی دانست به پیک می گوید : « همان جا که شاه سوار شد .»  بعدها با توجّه به این جمله این سرزمین ( شاه سوار) یا (شهسوار) نام گرفت

يکشنبه 29/5/1391 - 19:44 - 0 تشکر 519560

یشه نام تَجْریش

تجریش شهری در شمال تهران می باشد . ریشه نام تَجْریش ، تیگرَشت به معنی زمین تند و شیبدار است . درست مانند رودخانه دِجْلة در عراق که اصل آن « تیگْـرَه » و دارای ریشه پارسی است و با Tiger در انگلیسی و فرانسه و tigre در اسپانیایی و tijger در آلمانی به معنی ببر هم ریشه است . زیرا فارسی و زبانهای اروپایی از زبانهای هم خانواده هستند .


در دانشنامه جهان اسلام در باره تجریش چنین آمده است :


«  ظاهراً نام تجریش را نخستین بار ظهیری نیشابوری (ص 22) در اواخر قرن ششم به صورت «طجرشت » ضبط کرده است . به نوشته محمدبن علی بن سلیمان راوندی در 599، طغرل بیگ سلجوقی (حک : 429ـ 455) از تبریز به ری و سپس به قصران بیرونی (یا قصران سفلی/ قصران خارج ، از مناطق قدیمی در شمال تهران ) سفر کرد و به دلیل خنکی هوا به «دیه طجرشت » رفت (ص 111ـ112). او در تجریش برای خود خانه ای بنا کرد و در همانجا وفات یافت (ظهیری نیشابوری ، همانجا). کریمان (ج 1، ص 460) نام طجرشت را معرّب «تیگرشت » («تیگر» به معنای زمین تند و شیبدار) ذکر کرده است . به نوشتة عباس اقبال (ص 15)، نام طجرشت به سبب کثرت استعمال و گذر زمان به تجریش تغییر یافت . »

يکشنبه 29/5/1391 - 19:46 - 0 تشکر 519562

دوستانی که علاقه مندند بیشتر بدونند به این لینک مراجعه کنند:
http://adel-ashkboos.mihanblog.com/post/category/6

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.