• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن اجتماعي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
اجتماعي (بازدید: 2316)
يکشنبه 29/5/1391 - 11:10 -0 تشکر 519058
اخلاق اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

نبى اكرم (ص): من براى این مبعوث‏ شدم كه مكارم اخلاق را در شما بكمال رسانم و وجود شما را به صفات عالى انسانى بپرورم‏ (مكارم الأخلاق ج‏1ص9)

دین از سه جزء عقاید، اخلاق و احکام تشکیل شده است

اخلاق حوزه گسترده و بسیار مهمی است که تقریبا تمام رفتارهای فردی و اجتماعی و فکری و عملی را در بر میگیرد

انشاء‌الله در این مبحث در زمینه فهم و عمل به اخلاق اسلامی تلاش خواهد شد

 

 

آدرس گروه اخلاق اسلامی در شبکه اجتماعی

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
يکشنبه 29/5/1391 - 11:12 - 0 تشکر 519059

خوش‌گمانی و بدگمانی

رسول خدا (ص) به كعبه نگاهى كرد و فرمود: «مرحبا به تو اى خانه! چه قدر با عظمتى و چه قدر احترام دارى! به خدا سوگند كه حرمت مؤمن نزد خدا از حرمت تو بیشتر است، زیرا خداوند نسبت به تو یك چیز را حرام كرده است امّا از مؤمن سه چیز را: خون، مال و بدگمانى به او را.»

مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام / ترجمه تنبیه الخواطر، ص: 115

امام صادق (ع) فرمود: خوشبینى از خوش ایمانى و خوش قلبى است، و نشانش اینكه هر چیزى را بچشم پاكى و فضیلت بنگرد براى آنچه در وجود او آمیخته است از حیاء و امانت دارى و خوددارى و راستى

آداب معاشرت ( ترجمه بحار الأنوار) ج‏2ص122

شایسته نیست به سخنى كه از دهان كسى خارج شد، گمان بد ببرى، چرا كه براى آن برداشت نیكویى مى‏توان داشت‏

نهج البلاغة حكمت 360

 امام علی - ‏علیه السلام - فرمود: آدم بد، به هیچ كس خوشبین نیست ؛ زیرا همه را مانند خودش می بیند

 غرر الحكم، ح 2175

امام علی‏ - علیه السلام - فرمود: هركه بدگمان باشد، بدنهاد و بد طینت شود

غرر الحكم، ح 7792

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: كسی كه به موضعی از مواضع تهمت برود و متهم شود نباید جز خودش را ملامت كند

وسائل الشیعه، ج8، ص422

امام صادق - علیه السّلام - فرمود: راستگوی حقیقی کسی است که: حتی دروغ دیگران (در صورت عدم توجه بدان) را بر اساس صداقت درونی خود، راست پندارد و این حالت همان است که با غیر خود و یا با ضد خود جمع نشود

نور الثقلین، ج 3، ص 420

كسى كه سوء ظن داشته باشد تفكر او خراب مى شود

شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحكم و درر الكلم، ج‏7، ص: 228

امام على(علیه السلام) می‌فرمایند: كسى كه سوء ظن دارد ایمان ندارد

غررالحكم، جلد 6، صفحه 362


امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى‌فرمایند: بدگمانى نسبت به افراد نیكوكار بدترین گناه و زشت ترین ستمگرى است

غررالحکم، جلد 4، صفحه 132.

پیغمبر (ص) فرمودند: بپرهیزید از گمان كه گمان دروغتر دروغها است.

آداب معاشرت(ترجمه بحار الأنوار)ج‏2ص122

امام علی‏ - علیه السلام - فرمود: هركه به جاهای بد آمد و شد كند، متهم شود و هركه خود را در معرض تهمت قرار دهد، نباید كسی را كه به او گمان بد می‏برد، سرزنش كند

بحار الانوار، ج 78، ص 93

ابى بن كعب گفت: چون از یكى برادران خود خصلت ناپسندى دیدید تا هفتاد توجیه‏ برایش بجوئید و اگر یكى در دل شما نشست چه بهتر و گر نه خود را ملامت كنید در اینكه او را معذور ندارید در خصلتى كه هفتاد پرده توجیه دارد، شما سزاوارترید در انكار بر خود از او

آداب معاشرت ( ترجمه بحار الأنوار)، ج‏2، ص: 124

امام علی - علیه السلام - فرمود: همنشینی با بدان بدگمانی به نیكان را در پی دارد

بحار الانوار، ج 74، ص 197

بدى گمان فاسد میكند كارها را، و بر مى‏انگیزاند بر بدیها

شرح خوانسارى بر غرر الحكم ج‏4ص132

امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: مؤمن شب صبح نمی‌کند و صبح را به شب نمی‌رساند مگر آن که به نفس خود بدگمان است و پیوسته از او عیب جویی می‌کند و زیادتر از آن چه نموده است از آن می‌طلبد.

محمد بن فضیل روایت كرده است كه به حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام عرض كردم: قربانت گردم! مطالبى در باره یكى از برادران ایمانیم (از دیگران) مى‏شنوم كه از آن ناراحت مى‏شوم و هنگامى كه حقیقت امر را از خود او مى‏پرسم، انكار مى‏كند در حالى كه من به افرادى كه آن اخبار را نقل كرده‏اند (كاملا) اطمینان و اعتماد دارم

راوى مى‏گوید كه حضرت به من فرمود: اى محمد! (حتى) به گوش و چشم خود در مورد (بدگوئى) برادر (ایمانیت) اعتماد نداشته باش، و اگر پنجاه نفر در پیش تو (در مورد مطلبى) شهادت بدهند و سوگند یاد كنند، ولى برادر ایمانى تو، به گونه‏اى دیگر سخن بگوید (و گفته آنان را تكذیب كند) از او بپذیر و از آنان قبول مكن و چیزى را كه اسباب ناراحتى و سرشكستگى او مى‏شود ابراز مكن و انتشار مده، زیرا در آن صورت، از كسانى خواهى بود كه خداوند در باره آنان فرموده است: «كسانى كه دوست دارند مطلب ناخوشایند و ناشایسته‏اى را- در باره كسانى كه ایمان آورده‏اند- انتشار دهند، در دنیا و آخرت عذاب دردناكى به آنان مقرر شده است» (سوره نور/ آیه 18)

پاداش نیكى‏ها و كیفر گناهان ترجمه ثواب الأعمال‏ ص 628

و پیغمبر (ص) فرمود: خوشبین باشید به برادران خود و پاكدلى و خوش‏بینى را غنیمت شمارید.

آداب معاشرت ( ترجمه بحار الأنوار) ج‏2ص122

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
يکشنبه 29/5/1391 - 11:15 - 0 تشکر 519062

 تعصب و لجاجت و تقلید کورکورانه



از آنچه بدان علم نداری پیروی مكن 


اسراء 36



تعصب به معنی «وابستگی غیر منطقی به چیزی » تا آنجا که انسان حق را فدای آن کند و لجاجت به معنی اصرار بر چیزی است به گونه ای که منطق و عقل را زیر پا بگذرار، ثمره این دو شجره خبیثه نیز «تقلید کورکورانه » است که سد راه پیشرفت و تکامل انسانهاست. این سه رذیله اخلاقی(تعصب و لجاجت و تقلید کورکورانه) گرچه از نظر مفهوم و محتوا از هم جدا هستند ولی چون رابطه بسیار نزدیکی با هم دارند، و به اصطلاح لازم و ملزوم یکدیگرند هر سه با هم عنوان شده‌اند



پیغمبر اكرم - صلی الله علیه و آله - می‏فرماید:


هر كس در دلش به اندازه دانه خردلی عصبیت ‏باشد، خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می‏كند


اصول كافی، ج 2، ص 308، باب العصبیه، ح‏3



كسی كه مردم را دعوت به تعصب كند از ما نیست، و كسی كه به خاطر تعصب بجنگد از ما نیست، و كسی كه با تعصب بمیرد از ما نیست


 سنن ابی داوود، ح 5121، طبق نقل میزان الحكمه



هر كس تعصب بورزد، یا دیگران به خاطر او تعصب بورزند، رشته‏های ایمان را از گردن خود بازگردانده است


اصول كافی، ج 2، ص 308، ح 2



امیرمؤمنان علی- علیه السلام - در خطبه معروف «قاصعه‏» كه اساس آن بر نفی تكبر و تعصب است عامل اصلی انحراف و بدبختی ابلیس را تعصب و تكبر می‏شمرد، و می‏فرماید: «هنگامی كه خداوند به فرشتگان دستور داد برای آدم- علیه السلام - سجده كنند، همگی اطاعت كردند جز ابلیس‏» سپس می‏افزاید: تكبر و تعصب به او دست داد، و بر آدم- علیه السلام - به خاطر خلقت‏خویش افتخار كرد، و از جهت اصل و ریشه خود نسبت‏به او تعصب ورزید، به همین دلیل این دشمن خدا پیشوای متعصبان، و سر سلسله مستكبران است، و كسی است كه بنای تعصب را پی ریزی كرد


نهج البلاغه، خطبه قاصعه، خطبه 192



رسول خدا - صلی الله علیه و آله - می‏فرمایند: از لجاجت‏ بپرهیزید كه آغازش جهل و پایانش پشیمانی است‏


میزان الحكمه، ج 4، ص 2770



امیرمؤمنان علی- علیه السلام - می‏فرمایند: ثمره لجاجت ‏شكست ‏خوردن و هلاكت است


غررالحكم(باب اللجاجه)




آثار و پیامدها


تعصب و لجاج آثار منفی شدیدی دارد که در زندگی انسانهای متعصب و لجوج به زودی ظاهر می شود


1- تعصب یعنی وابستگی غیر منطقی به شخص یا عقیده یا عادت و رسم خاصی، حجاب ضخیمی بر دیده عقل انسان می افکند، و او را از درک حقایق و خیر و شر و مصلحت و مفسده و عاقبت امور و پیدا کردن راه چاره محروم می سازد.


به همین دلیل در احادیث خواندیم که لجوج مدیریت و تدبیر ندارد، و در حالات شیطان دیدیم که به خاطر تعصب از درک بدیهیات واماند، و رشته عبودیت و بندگی را از گردن خویش برداشت و برای همیشه رانده درگاه الهی شد.


2- تعصب و لجاجت آتش سوزانی است که پیوندهای وحدت و اتحاد را در جامعه بشری می سوزاند، و بذر نفاق و اختلاف را در میان افراد می پاشد و نیروهایی را که باید صرف پیشرفت جوامع انسانی شود، به جنگ و ستیز با یکدیگر وامی دارد، به همین دلیل در حدیثی از امیرمؤمنان علی(ع) می خوانیم: «اللجاج ینتج الحروب و یوغر القلوب; لجاجت آتش جنگها را روشن می سازد و دلها را پر از کینه و دشمنی می کند». (28)


3- تعصب و لجاج سبب می شود که دوستان از هم دور شوند و محبت ها به عداوت ها مبدل گردد.


4- تعصب و لجاج یکی از عوامل مهم کفر است، و بسیاری از امت های پیشین تنها به این دلیل راه کفر را پیش گرفتند که تعصب و لجاج نسبت به آیین نیاکانشان مانع پذیرش حق شد


5- تعصب و لجاج مایه درد و رنج و زحمت و ناراحتی است، چرا که سبب می شود انسان مدتها، و گاه سالیان دراز، در بیراهه سرگردان شود و چون به بن بست می رسد سرانجام خسته و وامانده از راهی که رفته است بازمی گردد.


روی همین معنی در حدیثی از امیرمؤمنان علی(ع) می خوانیم: «ثمرة اللجاج العطب; ثمره لجاجت شکست خوردن و هلاکت است ». (29)


و به همین دلیل غالبا مایه ندامت و پشیمانی است همان گونه که در احادیث گذشته به آن اشاره شده بود که «آغاز لجاجت، جهل است و پایان آن ندامت »!


6- تعصب و لجاجت در بسیاری از مواقع، کنترل امور را از اختیار انسان خارج می سازد و او را به جاهایی می کشاند که هرگز مایل به آن نبوده است، روی این جهت در بعضی از احادیث اسلامی از امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده است که می فرماید: «لامرکب اجمح من اللجاج; هیچ مرکبی سرکش تر از مرکب لجاجت نیست »! (30)


7- و بالاخره تعصب و لجاجت هم دنیای انسان را بر باد می دهد و هم آخرت او را، چرا که در دنیا سرچشمه عداوت ها و جدایی ها و اشتباهات فراوان و از دست دادن آرامش می شود و در آخرت سبب دوری از رحمت خدا، و این همان است که در روایت امیرمؤمنان علی(ع) خواندیم: «اللجاج اکثر الاشیاء مضرة فی العاجل و الآجل; لجاجت از همه چیز زیانبارتر است در دنیا و آخرت »!




عوامل و انگیزه های تعصب و لجاجت


 جهل و ندانی : تعصب های کور و مخرب قبل از هر چیز برخاسته از جهل و نادانی است، به همین دلیل هر قومی جاهل تر باشند، تعصب و وابستگیش به آنچه دارد بیشتر است، تا آنجا که حاضر نیستند از طریق ایجاد تحول در وضع خود، گامهایی به سوی تکامل بردارند، و همین تعصب و لجاجت عامل عقب ماندگی آنها می شود.


در اخبار گذشته نیز خواندیم که پیغمبر اکرم(ص) می فرمود: «از لجاجت بپرهیزید که آغاز آن جهل و پایان آن پشیمانی است »!



خودخواهی : عامل دیگر تعصب و لجاج، خودخواهی است، چه اینکه افراد خودخواه به آنچه دارند سخت علاقه مند و وابسته اند، هر چند آیین غلط و رسوم و آداب نادرستی باشد، همین که احساس می کنند مربوط به قوم و قبیله و نیاکانشان است، آن را پذیرا می شوند و چشم و گوش خود را بر همه چیز می بندند.



راحت طلبی : گاه راحت طلبی و تنبلی نیز انگیزه تعصب و لجاجت می شود، زیرا انتقال از وضع موجود به وضعی دیگر در بسیاری از اوقات نیاز به تلاش و کوشش و پیکار با موانع دارد و افراد عافیت طلب حاضر به استقبال این امور نیستند، به همین دلیل آنچه را دارند سخت می چسبند، و از آن جدا نمی شوند.




تقلید سازنده و کورکورانه


«تقلید» نیز همانند «تعصب » دارای دو شاخه است: شاخه مثبت، و شاخه منفی، و به تعبیر دقیق تر برای تقلید چهار قسم تصور می شود که سه قسم آن منفی است و یک قسم آن مثبت.


نخست «تقلید جاهل از جاهل » است که گروهی نادان چشم و گوش بسته از گروه نادان دیگری تبعیت کنند و اعتقادات و رسوم و سنت های غلط آنان را پذیرا گردند، این گونه تقلید است که در آیات قرآن شدیدا از آن مذمت شده و از اسباب لجاجت و تعصب و گاه از آثار محسوب می شود و سبب انتقال خرافات از قومی به قوم دیگر، و ایستادن در برابر انبیای الهی و داعیان به سوی حق است.


دوم «تقلید عالم از جاهل » است که بدترین نوع تقلید می باشد و آن اینکه انسان آگاهی به خاطر گرفتار شدن در چنگال تعصب، علم خود را رها ساخته و چشم و گوش بسته به دنبال جاهلان بیفتد.


مساله عوام زدگی و تسلیم دانشمندان قوم در برابر عوام نوعی تقلید عالم از جاهل است.


سوم «تقلید عالم از عالم دیگر» است به این صورت که انسان آگاه، زحمت بحث و بررسی و تحقیق درباره بعضی از مسائل را به خود ندهد و چشم و گوش بسته به دنبال عالمی بیفتد، روشن است که این تقلید نیز نکوهیده است، هر چند مانند قسم اول و دوم نیست، زیرا بر علما و دانشمندان هر امت لازم است به تحقیق و بررسی مسائل بپردازند و با داشتن سرمایه های علمی در برابر تقلید کورکورانه تسلیم نشوند، به همین دلیل در فقه اسلامی آمده است که تقلید کردن بر مجتهد حرام است، و یکی از تعبیرهای معروفی که در اجازه های اجتهاد نوشته می شود «یحرم علیه التقلید» می باشد، مگر اینکه رشته تخصصی آن دو عالم از هم جدا باشد(مانند طبیب متخصص قلب که مثلا در بیماری چشم خود به متخصصان چشم پزشکی مراجعه می کنند) و یا متخصصی که به استاد خود رجوع می کند که در واقع هر دو از قبیل قسم چهارم است که به آن اشاره خواهد شد.


نوع چهارم «تقلید جاهل از عالم » در آنچه مربوط به علم اوست، و به تعبیر دیگر مراجعه غیر متخصصین به متخصصین هر فن، و باز به تعبیر دیگر آنچه را انسان نمی داند از کسانی که آگاه و اهل خبره آنند فراگیرد و به آن عمل کند(درست مانند مراجعه بیماران به اطباء در بیماری های مختلف) این مساله پایه زندگی فردی و اجتماعی انسان را تشکیل می دهد.


توضیح اینکه: علوم و فنون و دانشها به حدی وسیع و گسترده است که یک انسان هرگز نمی تواند در همه آنها صاحب نظر و اهل اطلاع باشد، از قدیم الایام چنین بوده و در عصر ما که علوم به شاخه های بسیار متعدد و پیشرفته ای تقسیم شده این مساله ظاهرتر و آشکارتر است تا آنجا که حتی یک انسان نمی تواند مثلا در تمام رشته های پزشکی یا راه و ساختمان صاحب نظر باشد، تا چه رسد به رشته های دیگر.


با این حال چاره ای جز این نیست که افراد ناآگاه به آگاهان هر رشته مراجعه کنند، این یک اصل مسلم است که از سوی تمام عقلای جهان به رسمیت شناخته شده است و رها کردن آن سبب از هم پاشیدگی تمام پیوندهای اجتماعی می شود.


در مسائل معنوی و اخلاقی و علوم دینی نیز همین گونه است، هرگز نمی توان انتظار داشت که همه مردم در همه رشته های علوم اسلامی صاحب نظر باشند، بعضی از این رشته ها به اندازه ای وسیع و گسترده است که بعد از پنجاه سال نیز احتیاج به بحث و بررسی بیشتر دارد(مانند علم فقه). طبیعی است که در این گونه علوم نیز افراد غیر وارد به آگاهان این علوم مراجعه کنند.


ولی البته در مورد اصول دین که پایه های اصلی دین را تشکیل می دهد و هر کس به فراخور حالش می تواند در باره آن تحقیق کند باید دلیلی متناسب با فکر و فهم خود به دست آورد، و تقلید در آن جایز نیست، باید تحقیق کرد و آن را از روی دلیل شناخت.


به هر حال این قسم تقلید مذموم و نکوهیده حساب نمی شود، این مصداق ...انا وجدنا آبائنا علی امة و انا علی آثارهم مقتدون (37) نیست بلکه مصداق ...فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون (38) است.


تعصب مذموم که سبب لجاجت و تقلید کورکورانه است، ارتباطی با این مساله ندارد.



تسلیم در برابر حق


نقطه مقابل «تعصب » و «لجاج » و «تقلید کورکورانه » تسلیم در برابر حق است که از فضایل مهم اخلاقی محسوب می شود، یعنی انسان حق را نزد هرکس، حتی دورترین و کوچکترین افراد ببیند، در برابر آن تسلیم شود و آن را با آغوش باز پذیرا گردد.


این فضیلت اخلاقی سبب پیشرفت علم و دانش انسان و پرهیز از گمراهی ها و گام نهادن در صراط مستقیم است.


این فضیلت اخلاقی جز برای مؤمنان و صالحان و کسانی که از حب ذات افراطی دورند و از وابستگی های تعصب آلود قومی و گرایشهای گروهی برکنارند حاصل نمی شود.


تسلیم در برابر حق نشانه ایمان، سلامت فکر و روح، و بالا بودن سطح فرهنگ و تهذیب نفس است. قرآن مجید خطاب به پیامبر اسلام(ص) چنین می فرماید:


«فلا و ربک لایؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما; به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود مگر اینکه در اختلافاتشان، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشد»! (40)


و در جای دیگر می فرماید: «و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم...; هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند اختیاری(در برابر فرمان خدا) داشته باشند. ..». (41)


البته تسلیم - به عنوان یک فضیلت اخلاقی - به دو معنی استعمال می شود، یکی تسلیم در برابر حق که نقطه مقابل تعصب و لجاجت و تقلید کورکورانه است و دیگر تسلیم در برابر قضا و قدر الهی و خواسته های او، در برابر اعتراض و نارضایی و ناشکری.




طرق درمان


راه علاج این رذیله اخلاقی مانند سایر رذایل اخلاقی در درجه اول توجه به انگیزه ها و ریشه ها و از بین بردن آن است، و با توجه به اینکه ریشه تعصب، حب ذات افراطی، پایین بودن سطح فرهنگ، شخصیت زدگی، و انزوای اجتماعی و فکری است، برای از میان بردن این صفت رذیله باید سطح آگاهی افراد بالا رود، با اقوام و ملل دیگر و گروه های مختلف اجتماعی بیامیزند، حب ذات در آنها تعدیل گردد، و گرایشهای زیانبار قومی و قبیلگی از میان آنها برچیده شود تا پایه های تعصب و لجاجت و تقلیدهای کورکورانه برچیده شود.



همچنین باید به آثار و پیامدهای زیانبار آن توجه شود، که این خود عامل دیگری برای از میان بردن این رذیله اخلاقی است.


هنگامی که انسان توجه داشته باشد که تعصب و لجاج، پرده ای بر فکر و عقل او می اندازد و او را از درک صحیح بازمی دارد، و نیز پیوندهای وحدت و اتحاد را در جامعه بشری پاره می کند، و بذر نفاق و اختلاف را در میان آنها می پاشد، و مایه درد و رنج انسانها می گردد، و حتی گاه او را به پرتگاه هایی که هرگز انتظار آن را نداشته است می کشاند، به یقین توجه به این امور، او را از مرکب سرکش تعصب و لجاج پایین می آورد، و از بیراهه های خطرناک به شاهراه سعادت و خوشبختی رهنمون می گردد.



یکی دیگر از طرق درمان رذایل اخلاقی تغییر شکل و تعویض محتوای آن است به این معنی که انگیزه ها را از بخشهای منفی به بخشهای مثبت هدایت کنیم:


مثلا کسی که دارای تعصب شدید نسبت به مسائل نادرستی است، به جای اینکه انگیزه تعصب را در او بمیرانیم، تعصب او را به امور مثبت متوجه سازیم


این همان چیزی است که در سخنان نورانی امیرمؤمنان علی(ع) در خطبه قاصعه خواندیم که می فرماید: «اگر بنا هست تعصب داشته باشید سعی کنید تعصب شما به خاطر مکارم اخلاق و محامد افعال و محاسن امور باشد». (39)


یعنی اگر بناست وابستگی توام با اصرار نسبت به چیزی داشته باشید این وابستگی را نسبت به فضایل اخلاقی قرار دهید.



اخلاق در قرآن جلد 2


منابع

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
سه شنبه 11/7/1391 - 23:35 - 0 تشکر 564036

امر به معروف و نهی از منکر


امر به ‌معروف و نهی ازمنکر دارای شرایطی است که عبارتند از:

1) شناخت معروف و منکر

2) احتمال تأثیر

3) بداند که فرد گناهکار برای ادامه گناه خود مصر باشد

4 (امر به معروف و نهی ازمنکر مفسده بزرگتری به دنبال نداشته باشد

همچنین دارای مراحل و مراتبی است از جمله 1) انکار قلبی 2) انکار زبانی 3) اقدام عملی

پذیرا باشید دستور معروف را و خود نیز بدان دستور دهید، و بپذیرید نهى از منكر را و خود نیز از آن نهى كنید
غررالحکم ، باب امر به معروف

و كسى كه مى‏خواهد أمر به معروف كند، نیازمند است به آنچه دانا باشد به موارد حلال و حرام، و از انجام وظائف و عمل به تكالیف خود فارغ باشد، و در همین موارد خود مقصر نباشد. و یا اینكه از خویها و صفات مخصوص خود صرف نظر كند، و موضوعاتى را كه مورد امر و نهى است و احكام آنها را به آراء و صفات مخصوص خود مخلوط نكرده و از همدیگر جدا نماید، و در مقابل مردم با خلوص نیت و صفا و مهربانى و نرمى و مدارات رفتار كند، و دعوت به حق و امر و نهى با لطف و مهربانى و حسن گفتار و بیان خوش صورت گیرد، و اخلاق و عقول و اندازه درك و فهم اشخاص را در نظر گرفته، و هر كسى را مطابق مقام و درك او مورد توجه و خطاب قرار بدهد. به مكر و حیله‏هاى نفس و شیطان بینا و مطلع گردد، و در مقابل مخالفت و آزار و زحمت دیگران‏ متحمل و صابر شود، و در صدد مجازات و مقابلت نیامده، و از آنان گله و شكایت نكرده، و با خود پسندى و خود بینى و درشتخویى و تندى با آنان روبرو نشود. نیت خود را در این دعوت خالص و تنها براى خدا قرار داده، و پیوسته از پروردگار متعال یارى و توفیق درخواست نموده، و مطلوب و منظور او خدا و ثواب الهى باشد. پس اگر آنان مخالفت كرده و شروع به آزار و اذیت نمودند، با كمال صبر و تحمل براى انجام وظیفه خود استقامت بورزد. و اگر موافقت كرده و قبول نمودند، سپاسگزارى كرده، و شكر خدا را بجاى آورد، و در همه حال امور خود را به پروردگار متعال واگذار نموده، و به عیوب و نواقص نفس خود متوجه باشد.

مصباح الشریعة ، ص: 273

ویگیهای بیان شده در این حدیث برای آمر به معروف و ناهی از منکر :

دین شناس باشد و حلال و حرام را بداند

گرفتار نفس خود نباشد

خیرخواه مردم باشد

با مردم مهربان و رفیق باشد و با محبت آنها را به خیر و خوبی دعوت کند

گفتارش نیکو باشد

از خلق و خو و طرز تفکرات متفاوت شناخت داشته باشد و با هر کس با زبان خاص خودش سخن بگوید

از حیله‌های نفس آگاه باشد و غیظ او برای نفس نباشد

با تعصب نباشد

اگر از مردم آزاری دید انتقام نگیرد

خود را بدون عیب نداند

برگرفته از ده درس پیرامون امر به معروف و نهی از منکر (محسن قرائتی)

در حدیثی از رسول اکرم آمده است که « امر به معروف و نهی از منکر نکند مگر کسی که سه خصلت در او باشد :

در امر و نهی خود «مدارا» کند ، در امر و نهی خود «میانه روی» نماید و به آنچه امر و نهی می کند ، «دانا» باشد

غررالحکم ، باب امر به معروف

پیامبر اکرم (ص) :

کسی که امر به معروف می کند باید این کار را به روش خوبی انجام دهد

کنزالعمل ج552

پیامبر(ص): مؤمن آینه مؤمن است

نکات حدیث

آینه زمانی عیب را نشان می‌دهد که خودش گرد و غبار زده نباشد

آینه عیب را بزرگتر از آنچه هست نشان نمی‌دهد

آینه نقاط قوت را هم به همراه نقاط ضعف نشان می‌دهد

آینه عیب را رو به رو و بی‌سر و صدا می‌گوید

برگرفته از ده درس پیرامون امر به معروف و نهی از منکر (محسن قرائتی)

 یا حضرت امیر در این خصوص می فرمایند:  آدم بدكار را به وسیله كار نیك خود اصلاح كن، و با سخن زیبایت دیگران را به كار خیر رهنمون باش

امام (ع) مى‏فرمایند هر كه مى‏خواهد امر معروف و نهى منكر كند، محتاج است به چند چیز :

یكى آنكه- عالم باشد به حلال و حرام و سایر احكام خمسه. و تمیز میان ایشان كرده باشد، و گر نه ممكن است كه امر كند به منكر و نهى كند از معروف، و موجب عذاب و عقاب او گردد.

دوم آنكه- خود مرتكب مناهى و تارك اوامر نباشد، و گر نه چنان كه گذشت، اثر نخواهد كرد.

سوم آنكه- از روى اخلاص و اعتقاد درست باشد و مغشوش به اغراض فاسده و اعراض كاسده نباشد، و گر نه نتیجه او غیر فظاعت آخرت و شناعت دنیا نخواهد بود.

چهارم آنكه- از روى رحم و شفقت باشد، نه از روى صاحب كمالى و غرض علم و اظهار استعداد، و گر نه نتیجه او نیز مثل نتیجه سابق، غیر خسران نخواهد بود.

پنجم آنكه- از روى حكمت باشد و هر كسى را موافق حال او و مناسب طور او با او معامله كند، مثل كسانى كه راه به عبادت نبرده‏اند و حلاوت بندگى الهى‏ نچشیده‏اند. امثال این جماعت را به یك بار به عبادات شاقّه تكلیف نكند، كه موافق حكمت نیست و باعث نفرت ایشان مى‏شود. ...

ششم آنكه- از مكر نفس و كید شیطان، غافل نشود و از حوادث و سوانح روزگار هر چه رو دهد، ملازم صبر و شكر باشد، و اگر از مردم و از كسانى كه در مقام اصلاح ایشان است، حركت ناملایمى نسبت به واعظ واقع شود، در مقام تلافى و تدارك نشود، و شكوه ایشان به كس نكند، و اظهار عبوس و ترشرویى ننماید، و از غلظت و تندى و درشتى احتراز كند، و نیّت خود را از اغراض فاسده خالص دارد، و عوض همه این‏ها از خدا خواهد. و اگر با او مخالفت نمایند و جفا كنند، صبر كند. و اگر موافقت نمایند و گفته او را قبول كنند، شكر كند. و در همه حال كار خود به خدا گذارد و از عیب خود غافل نباشد.

مصباح الشریعة / ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان، ص: 403

امام صادق علیه السّلام فرمود: به راستى، كسى امر به‏ معروف‏ و نهى‏ از منكر كند كه سه خصلت دارد:

خود بدان چه امر مى‏كند دانا و از آنچه نهى مى‏كند آگاه است، در آنچه امر مى‏كند عادل‏ و در آنچه نهى مى‏كند نیز عادل است، دوستانه امر مى‏كند و به مهربانى نهى مى‏نماید.

رهاورد خرد (ترجمه تحف العقول) ص 363

باز معتبره مسعدة بن صدقه با همان سند می گوید: «شنیدم ابو عبدالله [امام صادق] علیه السلام که فرمود:

«از امر به معروف و نهی از منکر پرسیده شد که آیا بر تمامی امت واجب است، فرمود: نه ! عرض شد: چرا [پس بر چه کسانی واجب است] فرمود: بر توانمندی که از او حرف شنوی داشته باشند، نیز معروف را از منکر بشناسد، نه بر ضعیفی که نمی تواند به راه، هدایت کند، بلکه از حق به باطل می خواند.

دلیل سخن، کتاب خدای عزّ و جلّ است که فرمود: «ولْتکن منکم اُمّة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»، این دستور خاص است، نه عام، چنانکه خدای عزّ و جلّ فرمود: «و مِن قوم موسی اُمّة یهدون بالحق و به یعدلون» و نگفت: «علی اُمّة موسی، یا علی کلِّ قوم» و می بینیم که امروز اینان امتهای گوناگون و بیشتر از یک امت اند، چنانکه خدای عزّ و جلّ فرمود: «اِنّ ابراهیم کان اُمّة قانتاً لله».(30)

کافی، ج 5، ص 60

امام حسین (ع): به خدا بر هیچ چشم مؤمن روا نیست که ببیند خدا را نافرمانی می‌کنند و کاری نکند... مگر آن که آن وضع را تغییر دهد.

میزان‌الحِکمَه، جلد 7، صفحه 324

كسى كه بیرون نیامده است از خیالات و خاطره‏هاى نفسانى، و خلاص‏ نشده است از آفت‏ها و خطرها و شهوات نفس خود، و شیطان را هنوز از خود دور نساخته و از شر او ایمن نگشته، و داخل نشده است در حمایت پروردگار متعال و در مرحله توحید او، و نرسیده است به محیط أمن و عصمت از جانب خداوند، صلاحیت ندارد براى امر به معروف كردن و نهى از منكر نمودن. زیرا كه این آدم چون واجد شرایط نیست، هر چه بگوید و هر امر و یا نهیى اظهار نماید به ضرر خود او تمام شده، و این اظهار خود حجت و دلیلى مى‏شود بر خلاف و علیه او، و هرگز دیگران هم از او استفاده نمى‏كنند. خداوند متعال مى‏فرماید: آیا امر مى‏كنید مردم را به اعمال نیكو و خودتان را فراموش مى‏نمایید. و گفته مى‏شود او را: اى خیانت كار آیا از دیگران درخواست كرده و توقع دارى چیزى را كه در آن موضوع به خود خیانت نموده، و زمام خود را در آن قسمت سست گرفته و آزاد گزاشتى! و روایت شده است كه ابو ثعبله اسدى از حضرت رسول اكرم پرسید كه تفسیر این آیه شریفه چیست؟ اى آن كسانى كه ایمان آوردید بر شما باد كه مواظب نفس‏هاى خود باشید و ضرر نمى‏رساند به شما گمراهى و انحراف دیگرى چون شما در هدایت به راه مستقیم باشید؟ رسول اكرم پاسخ داد: امر كن به معروف و نهى كن از منكر و صبر كن به آنچه از ناملایمات به تو مى‏رسد، و در انجام این وظیفه مهم تا توانى استقامت داشته باش، تا جایى كه بر خورد كنى به افرادى كه حرص شدید به دنیا و زینت‏هاى دنیوى داشته و پیروى سخت از هوى و هوس كرده و در عین حال مغرور و فریفته آراء و افكار خود باشند، در این صورت این وظیفه از عهده تو ساقط شده، و بر تو است كه متوجه اصلاح امور و تهذیب نفس خود بوده، و از امر به معروف و دعوت و نصیحت و موعظت خود دارى كنى.

مصباح الشریعة / ترجمه مصطفوى، متن، ص: 270

از امام صادق (ع) سوال شد آیا امر به معروف و نهی از منکر بر همه واجب است؟

امام فرمود: این کار بر شخصی واجب است که مورد احترام و اطاعت دیگران باشد و نسبت به معروف، علم و بصیرت داشته باشد، نه بر کسانی که خود در انتخاب راه متحیرند

بحارالانوار جلد 97 صفحه 93

آیا مردم را به نیكى فرمان مى‏دهید و خود را فراموش مى‏كنید، با اینكه شما كتاب [خدا] را مى‏خوانید؟ آیا [هیچ‏] نمى‏اندیشید؟ 44 البقره

ما راه را بدو نمودیم یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاسگزار

الانسان آیه 3

گفت: «به راستى من دشمن كردار شمایم

الشعرا آیه 168

شخصی از امام کاظم (ع) پرسید یکی از یاران شما شراب خورده است آیا از او تبری جوییم؟ امام فرمود: از کارش تبری جویید (نه از خودش)

بحار الانوار ج 27 ص 137

امام صادق(ع) می‌فرمایند: لغزشهای مومنان را پیگیری نکنید که هر کس اینگونه باشد خداوند علاوه بر آخرت در همین دنیا او را افتضاح خواهد کرد

مستدرک ج7 ص81

مسئولیت تدریجی و اکتفا به حداقل 

اكنون خدا بر شما تخفیف داده و معلوم داشت كه در شما ضعفى هست الانفال 66

امام علی علیه السلام :

به کسانی که گناه ندارند، و از سلامت دین برخوردارند، رواست که به گناهکاران ترحم کنند، و شکر این نعمت گذارند، که شکرگزاری آنان را از عیبجویی دیگران باز دارد، چرا و چگونه آن عیبجو عیب برادر خویش گوید؟ و او را به بلایی که گرفتار است سرزنش می‏کند؟ آیا به خاطر ندارد که خدا چگونه او را بخشید و گناهان او را پرده‏پوشی فرمود؟ چگونه دیگری را بر گناهی سرزنش می‏کند که همانند آن را مرتکب‏شده! یا گناه دیگری انجام داده که از آن بزرگتر است؟ به خدا سوگند! اگر خدا را در گناهان بزرگ عصیان نکرده و تنها گناه کوچک انجام داد، اما جرات او بر عیبجویی از مردم، خود گناه بزرگتری است. ای بنده خدا، در گفتن کسی شتاب مکن، شاید خدایش بخشیده باشد، و بر گناهان کوچک خود ایمن مباش، شاید برای آنها کیفر داده شوی، پس هر کدام از شما که به عیب کسی آگاه است، به خاطر آنچه که از عیب خود می‏داند باید از عیبجویی دیگران خودداری کند، و شکرگزاری از عیوبی که پاک است او را مشغول دارد از اینکه دیگران را بیازارد.

خطبه 140 نهج البلاغه

پیامبر اکرم(ص) فرمود : هر که امر به معروف می‌کند، باید شیوه‌اش نیز معروف باشد

کنزالعمال، حدیث 5523

حضرت علی (ع) فرمود: کسی که کرامت و ارزش خود را شناخت، دنیا و هوسها نزد او ناچیز میشود

نهج البلاغه خطبه 103

امام صادق (ع) شخصی را برای مأموریتی به منطقه‌ای فرستاد او در گزارش خود به امام از مردم منطقه به شدت انتقاد کرد امام فرمود:

ایمان ده درجه دارد بعضی یک درجه ایمان دارند و بعضی دو درجه، بعضی هم هفت تا ده درجه نباید کسانی که ایمان کامل‌تری دارند از دیگران توقع بیش از ظرفیت داشته باشند

بحارالانوار ج66 ص168

در شیوه تبلیغ انبیاء میخوانیم که می‌فرمودند: ما مأموریم طبق ظرفیت افراد با آنان صحبت کنیم

بحار الانوار ج2 ص69

هر کس برادر دینی خود را مخفیانه موعظه کند او را آراسته کرده ولی هر کس آشکارا موعظه کند او را شرمنده کرده است

بحارالانوار ج75 ص374

هر گاه کسی را موعظه می‌کنی خلاصه بگو

غررالحکم

هنگام مسافرت خانواده خود را به تقوا سفارش کنید (در آستانه دوری دلها به هم نزدیکتر میشود)

مستدرک ج 8 ص 122

به هنگام خشم و غضب کسی را ادب نکنید زیرا در معرض افراط هستید

بحارالانوار ج 76 ص102

باید گروهی از شما باشند که به خیر دعوت کنند و به خوبی فرمان دهند و مانع بدی بشوند... این گروه، رستگارانند

سوره آل‌عمران 104

(در این آیه، دو بار از دعوت به خوبی یاد شده و یک بار از نهی... دعوت به خوبی نیز مقدم بر نهی است(

حضرت امیر ـ علیه السلام ـ فرمود: سخن چون از دل بر آید بر دل نشیند و آن گاه که از زبان بر آید از گوش فراتر نرود

لعـنـت خـدا بـر آنـان باد كه به معروف امر مى كنند و خود آن را وامى گذارند و از منكر نهى مى كنند و خود بدان دست مى یازند
نهج البلاغه ، خ 129، ص 386

آدم بدكار را به وسیله كار نیك خود اصلاح كن، و با سخن زیبایت دیگران را به كار خیر رهنمون باش

غررالحکم ، باب امر به معروف

امر به معروف كن تا اهل و شایسته آن باشى، و جلوگیرى كن از كار زشت با دست و زبان خود، و از انجام كار بد جدا شود و كناره گیرى كن با تلاش و كوشش خود.

(غررالحکم ، باب امر به معروف)

امام علی(ع) می‌فرماید:‌ دل‌های مردم وحشی است، پس هر کسی بتواند با آن‌ها الفت برقرار کند، به او روی خواهند آورد

نهج البلاغه،‌ قصار 47

امام علی(ع) می‌فرماید:

‌برای دل‌های آدمیان، علاقه و اقبال و گاهی تنفر و ادبار است. هنگامی که می‌خواهید کاری را انجام دهید از طریق علاقة‌اشخاص وارد شوید زیرا هنگامی که کسی را مجبور بر کاری کنید نابینا می‌شود (خود را به کوری و کری می‌زند)

نهج البلاغه، قصار 193

در سخنی منسوب به امیرمؤمنان (ع) چنین آمده است:‌ هرگاه جوانی را سرزنش می‌کنی راهی برای وی جهت برون‌رفت از خطایش وابگذار؛ تا به ستیزه‌جویی وادار نشود

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او
و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.