• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن اجتماعي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
اجتماعي (بازدید: 1144)
يکشنبه 29/5/1391 - 2:23 -0 تشکر 518873
جامعه فرهنگی

ماساژدرمانی غیر قانونی است؟

 


کم نیستند مراکزی که به صورت مستقل و گاه تحت پوشش نام یک هتل معروف چند ستاره، یک باشگاه ورزشی، آرایشگاهی زنانه و یا در استخرها به ارائه خدمات ماساژدرمانی می‌پردازند و مراجعانی كه از 50 هزار تومان در مركز شهر تا یك میلیون تومان در مناطق مرفه‌نشین تهران برای چند دقیقه‌ای تن‌آسایی هزینه می‌كنند.
ماساژ دست ها

از صبح تا شب به دنبال زندگی دویدن، افزایش استرس و خستگی ناشی از كار در دنیای مدرن امروزی كه باعث شیوع هزار و یك درد و ناراحتی رنگ به رنگ شده، نیاز به آرامش و بهبودی را افزایش داده است و بسیاری را تشنه درمان‌های دائمی و نسبتا کم هزینه ساخته و گسترش مراکز ماساژ درمانی بویژه در شهر تهران را به دنبال خود آورده است.

در این میان حضور كمرنگ ارگان‌های نظارتی برای كنترل این مراكز باعث شده است علی رغم تاثیرات مثبتی كه بكارگیری صحیح تكنیك ماساژ می‌تواند در بر داشته باشد، موجبات سوءاستفاده افراد سودجو فراهم شده و موج بدبینی مردم را نسبت به مقوله ورزش و سلامت رقم بزند.

مد امروز؛ ماساژ درمانی

خدا رحمت کند " نصیردلاک " گرمابه پیچ دزاشیب را. اگر هنوز عمرش به دنیا بود می دید که آن مشت و مال های بی نام و نشانش اکنون "ماساژ درمانی"، "یو می هو تراپی" و یا "شیاتزو" نام گرفته.

تازه آن خدا بیامرز برای دلاکی و مشت و مال و یک لنگ خشک و یک نوشابه فانتای خنک ( که عجب حالی هم می داد) فقط 10 تومان می گرفت و خدا را هم شکر می کرد. ولی حالا "کامی خان" و "سامی جان" برای هر جلسه ماساژ تایلندی یا هندی یا حتی سوئدی در طبقه هجدهم برج . . . در شهرک غرب، از 100 هزار تا یک میلیون تومان دستمزد نا قابل می گیرند. حال نمی دانم چگونه مدعی "ریلکسیشن" عمیق پس از ماساژ هم هستند. مگر می شود چنین مبلغی برای 20 تا30دقیقه به اصطلاح ماساژ بپردازی و "ریلکس" باشی؟

تبلیغات رنگارنگ این مراکز در روزنامه ها و سایت ها به چشم می‌خورد و قیمت‌ها هم نسبت به موسسه متفاوت است. این مراکز گاهی حتی ماساژهای خاص را هم ارائه می کنند. از ماساژ با شکلات و سنگ داغ گرفته تا شیرو عسل و کرم اسکراب و حتی مارتینی که قیمت‌شان بین 20 هزار تا یک میلیون تومان برای یک ساعت است

بنابراین با آن که هنوز زمان چندی از گزارش " انرژی درمانی" و باز کردن پی در پی "چاکرا"های ملت توسط عده ای شیاد نگذشته است چاره ای نمی بینیم جز وارد شدن به عرصه "ماساژ درمانی" که این روزها عجیب غوغا کرده است. هرچند این بار به جای چاکرا"، منفذ باز می کنند و جیب مشتری را!

در این بازار داغی که اتفاقا مد روز هم شده طبیعی است که برخی مدعیان به برگزاری دوره های آموزش ماساژ که روز به روز هم به انواع آن افزوده می شود، اقدام کنند و مثل ریگ هم مدرک بین المللی بدهند و از این راه نیز درآمدهای سرشاری به جیب بزنند.

کافی است نگاهی به نشریات زرد و مجلات خانوادگی و یا تبلیغاتی بیندازید. زیاد سخت نیست که در بین آگهی های رنگارنگ زیبایی و چاقی ولاغری، آگهی های برگزاری دوره های آموزش ماساژ را ببینید که همگی دارای ظرفیت و مهلت ثبت نام محدودی هستند. در اینترنت هم که تا دلتان بخواهد آگهی هایی هست که نمی توان در نشریات چاپ کرد. شاید برای روشن شدن اهمیت ماجرا ذکر این نکته کافی باشد که گردش مالی بازار ماساژ و صنایع وابسته به رقمی معادل 65 میلیارد دلار در سال رسیده است.

طبیعی است که "هنرآموزان" دانش آموخته این دوره ها نیز هر یک به فراخور خود وارد بازار سوداگری و مربی گری می شوند و نتیجه آن که تازه مسئولان احساس خطر کرده اند. حال تصور کنید اگر برخی شنیده ها مبنی بر انجام ماساژدرمانی توسط جنس مخالف در برخی مراکز ماساژ درمانی درست باشد، آن گاه چه می شود؟!

ماساژ درمانی بدن

 

ماساژ، به شرط رهایی از درد

دكتر سید منصور رایگانی، نایب رییس انجمن طب فیزیكی و توانبخشی تاکید می‌کند که ماساژ هم می‌تواند کارکرد درمانی داشته و هم در فرد ایجاد آرامش نماید.

با این تفاسیر واضح است كه گسترش مراکز ماساژدرمانی ذاتا موجد هیچگونه اشکالی که به نظر نمی‌رسد هیچ، از قدیم الایام رایج و مورد توصیه حکمای طب سنتی هم بوده است.

اما باید در نظر داشت که تاسیس مراکزی از این دست اما و اگرهایی دارد و لازم است نظام‌مند شده و زیرنظر مراجع ذیربط تحت نظارت قرار بگیرد تا ورود افراد غیرمتخصص به این حیطه که صرفا با هدف مال‌اندوزی صورت می‌گیرد، باعث وارد آمدن آسیب به جان مردمی که زندگی تک تک شان ارزشمند و ذی‌قیمت است به مخاطره نیفتد.

ادعای صاحبان فن!

صرف نظر از این‌که کاربرد ماساژ دردرمان برخی از عارضه ها توسط محققین ثابت شده است اماسوال این جا است که به راستی این مراکز به شیوه علمی از این فن استفاده می‌کنند یا خیر؟

در تماس با برخی از این مراکز، همگی به حرفه‌ای بودن خود اذعان داشته و مدعی بودند که آن ها تنها ارائه کننده ماساژ اصلی شرقی و حتی خاور دور هستند و این حقیر با یک بار امتحان، مشتری ثابت و حتی مبلغ آن ها خواهم شد.

خانم منشی شرکتی می‌گوید: همه ماساژهای درمانی ما زیر نظر پزشک انجام می‌شود و طول درمان بستگی به نوع بیماری فرد دارد؛اما معمولا باید هفته ای یک جلسه مراجعه کنید و بعد از آن هر 2 تا 3 هفته یک بار.کارهای درمانی توسط ماساژورهای مرد انجام می‌شود و معمولا 20 دقیقه تا نیم ساعت طول می‌کشد و بدون هیچ موادی و از روی لباس انجام می‌گیرد.

اكثر مراكز ماساژدرمانی هیچ تابلویی ندارند به همین علت نمی شود با نها برخورد كرد، اگر هم تابلو و جای مشخصی داشته باشند، معاونت های درمان دانشگاه های علوم پزشكی به سراغ نها می روند و با نها برخورد می كنند اما اكثر این مراكز تابلودار نیستند

خب! این یکی به نظر جالب می آید چون دیگران مدعی اند از روغن ها و عصاره هایی استفاده می کنند که در حین ماساژ بر روی پوست مالیده و جذب می شود که اثر معجزه آسایی هم دارد.

تبلیغات رنگارنگ این مراکز در روزنامه ها و سایت ها به چشم می‌خورد و قیمت‌ها هم نسبت به موسسه متفاوت است. این مراکز گاهی حتی ماساژهای خاص را هم ارائه می کنند. از ماساژ با شکلات و سنگ داغ گرفته تا شیرو عسل و کرم اسکراب و حتی مارتینی که قیمت‌شان بین 20 هزار تا یک میلیون تومان برای یک ساعت است.

برخی معتقدند ماساژ برای درمان بسیاری از بیماری‌ها مفید است اما بیشتر این مراکز تنها برای ریلکس شدن مشتری‌ها ماساژ انجام می‌دهند و معتقدند که این ماساژها هم می‌توانند دردها را تسکین داده و در بهبود آن‌ها موثر باشد.

بیشتر مراکز تخصصی ماساژ از ارائه خدمات توسط ماساژور مرد برای خانم‌ها خودداری می کنند اما پیش از این شنیده بودم مراکزی هستند که بدون هیچ محدودیتی قصدشان تنها رضایت مشتریان است! کما این که مسئول یکی از این مراکز با خونسردی می‌گوید: اگر خانمی ماساژور مرد بخواهد از نظر ما مشکلی ندارد. در این مرکز خدمات ماساژ برای خانم‌ها توسط آقایان انجام می‌شود اما ماساژور خانم برای آقایان نداریم!

ماساژ دادن را از ما بیاموزید

 

مراکز بدون مجوز

شاید به دلیل بحرانی شدن شرایط بود که به تازگی وزارت بهداشت پنبه همه ماساژورها را یکجا زد و اعلام کرد که ماساژدرمانی، غیرقانونی است و هشدار داد قرار است "ماساژدرمان گران" در معاونت انتظامی سازمان نظام پزشکی، تحت تعقیب قرار گیرند.

رئیس مرکز نظارت بر درمان و اعتباربخشی بیمارستان های این وزارتخانه گفته که هیچ موسسه ای برای ماساژ درمانی، مجوز ندارد و فعالیت و تبلیغات این موسسات، غیر قانونی است.

به گفته "سجاد رضوی" موسسات مدعی ماساژ درمانی، هیچ گونه مجوزی از وزارت بهداشت ندارند و تخلفات آنان به سازمان نظام پزشکی اعلام شده است.

همچنین روابط عمومی وزارت بهداشت از قول این مقام دولتی اعلام کرده هرگونه انتشار آگهی های تبلیغاتی درباره ماساژ درمانی خلاف قانون است و مورد تایید وزارت بهداشت نیست.

رئیس مرکز نظارت بر درمان و اعتباربخشی بیمارستان‌ها گفت: ماساژ برای کمک به تسکین بیمار و آرامش بخشی او خوب است ولی ادعای درمان سیاتیک، کمر درد، آرتروز و مواردی از این قبیل با کمک ماساژ به هیچ وجه پایه و مبنای علمی ندارد و مورد تایید نیست.

ماساژ-تبلیغات

 

اما و اگرهای برخورد با مراكزی كه تابلودار نیستند

در حالی كه وزارت بهداشت اعلام كرده است مراكزی كه تحت عنوان ماساژدرمانی فعالیت می كنند مجوزی از وزارت بهداشت ندارند، مسئولان وزارت بهداشت از تدوین آیین نامه هایی برای ارائه خدمات ماساژدرمانی با تجویز و نظارت پزشك یا موسسات فیزیوتراپی صحبت به میان آورده و از انجام ماساژدرمانی بر پایه علمی و تجویز پزشك تاكید می كنند، مدیركل نظارت بر درمان وزارت بهداشت اذعان می كند كه كنترل و برخورد با مراكز غیرمجاز آسان نیست.

وی علت این امر را این گونه بیان می كند: اكثر مراكز ماساژدرمانی هیچ تابلویی ندارند به همین علت نمی شود با آنها برخورد كرد، اگر هم تابلو و جای مشخصی داشته باشند، معاونت های درمان دانشگاه های علوم پزشكی به سراغ آنها می روند و با آنها برخورد می كنند اما اكثر این مراكز تابلودار نیستند.

مراكزی نظیر موسسات حجامت درمانی، زالودرمانی و ارائه كنندگان خدمات ماساژ هر روز چون قارچ از گوشه گوشه تهران سر بر می آورند بدون آنكه مرجعی بر آنها نظارت كند یا جای خالی پاسخ به این پرسش را كه مسئولیت پیشامد عواقب و عوارض احتمالی آن بر عهده كیست؟ پر كند.

باید منتظر ماند كه آیا تدوین پی در پی آیین نامه های وزارتی به تنهایی خواهد توانست جلوی فعالیت غیرقانونی مراكز مدعی درمان را بگیرد یا آنكه در كنار این گونه اقدامات بالادستی، نیاز است با ارتقای سواد رسانه ای سلامت و افزایش آگاهی، شهروندان را در برابر اینگونه هجمه های تبلیغاتی كاذب و اغواكننده ایمن كرد؟

what`s life?life is love.
يکشنبه 29/5/1391 - 2:24 - 0 تشکر 518876

همه بودند تا شما تنها نباشید





پس‌لرزه‌ها دست از سر آذربایجانی‌ها برنمی‌دارد و حتی حالا كه چند روز از زلزله گذشته است گاهی تكان‌هایی ریز و ترسناك زمین زیر پایمان به ما می‌فهماند، خشم طبیعت هنوز كم نشده است و خطر، جان مردم ترسیده‌ای را كه میان آوارهای خانه‌هایشان پی پس‌مانده‌های غذا یا لباس می‌گردند، تهدید می‌كند.با گذشت چند روز از وقوع حادثه، هنوز جاده تبریز به مناطق زلزله‌زده، بخصوص ورزقان، ترافیكی نسبتا سنگین، اما روان دارد.


زلزله

تعدادی از این خودروها، مربوط به سازمان هلال احمر است كه غذا و چادر را میان آوار‌های زلزله تقسیم می‌كند؛ اما بیشتر سرنشینان خودروها یا مردمی هستند كه دل نگران بستگانشان در روستاهای زلزله زده شده‌اند و با شتاب به هوای خبر گرفتن از آنها به جاده زده‌اند یا نیكوكارانی هستند كه از شهرهای مختلف كشور، كمك‌های غیرنقدیشان را برای زلزله‌زده‌ها آورده‌اند و آنها را میان مردم تقسیم می‌كنند.


هلال احمر و نیكوكارها، حالا مثل دو دست هستند كه زلزله‌زده‌های غمگین و گریان را در آغوش گرفته‌اند. هلال احمری‌ها فقط آذری نیستند بیشتر آنها نیروهای داوطلبی هستند كه از استان‌های مختلف كشور چند ساعت پس از حادثه خودشان را به منطقه رسانده‌اند.


به ‌هر‌ روستای زلزله‌زده‌ای كه می‌رسیم، هلال احمر پیش از ما در ساعات اولیه زلزله رسیده و اجساد و مصدومان را از زیر آوار بیرون كشیده و میان اهالی چادر توزیع كرده است، با این حال مواد غذایی كه هلال احمر پخش می‌كند به همه روستاها نرسیده است؛ اما نیكوكارها اجازه نداده‌اند هموطنانشان گرسنه و تشنه بمانند.


در هر روستا، شماری از مردم، مشغول پخش كردن نان، كنسرو‌های غذا، اقلام بهداشتی و مواد شوینده میان زلزله‌زده‌ها هستند.




هلال احمر چادرهای امدادی را میان اهالی توزیع كرده است، اما مردم، چراغ قوه یا فانوسی ندارند به همین دلیل چادرها و ساكنان مغموم‌شان در تاریكی ترسناك فرورفته‌اند.گرچه درنیمه تابستانیم، اما آب و هوای آذربایجان شرقی در غروب، پاییزی می‌شود. باد سردی كه وزیدن گرفته است تن بچه‌های پابرهنه و آواره چایكندی را می‌لرزاند




وسعت فاجعه اما به حدی است كه این مقدار مواد غذایی هم كافی نیست و گرچه هلال‌احمر در تهران به رسانه‌ها اعلام كرده به اقلام غیرنقدی هموطنان نیازی ندارد، شواهد حكایت از حقیقتی متفاوت با گفته او دارد. زلزله‌زده‌ها علاوه بر غذا به اقلام دیگری هم نیاز دارند.


علی شهودی، مدیر روابط عمومی سازمان هلال احمر آذربایجان شرقی به جام‌جم می‌گوید: «با گذشت سه روز از زلزله، نیازهای آواره‌ها تغییر كرده است و آواره‌ها نیازمند مواد شوینده، شامپو، گاز پیك نیك، صابون، اقلام بهداشتی برای زنان و كودكان هستند.»


تاریكی، ترس، سرمای استخوان‌سوز


زلزله

یكی از روستاهای ویران شده در مسیر تبریز به ورزقان، «چایكندی» است كه ما غروبگاه به آن می‌رسیم.


هلال احمر چادرهای امدادی را میان اهالی توزیع كرده است، اما مردم، چراغ قوه یا فانوسی ندارند به همین دلیل چادرها و ساكنان مغموم‌شان در تاریكی ترسناك فرورفته‌اند.گرچه درنیمه تابستانیم، اما آب و هوای آذربایجان شرقی در غروب، پاییزی می‌شود. باد سردی كه وزیدن گرفته است تن بچه‌های پابرهنه و آواره چایكندی را می‌لرزاند.


اهالی چایكندی می‌گویند با توجه به كوهستانی بودن منطقه، گاهی حتی از اوایل مهر، بارش برف آغاز می‌شود و آنها نه فقط دل‌نگران فرزندشان هستند كه هنوز وسایل گرمایشی به دستشان نرسیده است بلكه دلواپسند كه مبادا رمه‌های بی‌سرپناه شده ‌شان در سرما بمیرند.


این فقط حرف اهالی چایكندی نیست؛ مردم «شیخملو» و «چراغلو» و بقیه روستاهای منطقه هم همین ترس را دارند.


از طرف دیگر در برخی روستاها مانند «داغولان سفلی»، هنوز اجساد دام‌ها زیر آوار است كه بوی تعفن‌شان منطقه را پر از حشرات موذی كرده و شب‌ها گرگ‌ها را هم به روستا می‌كشاند و به همین علت اهالی، هر شب بیدار می‌مانند تا گرگ‌ها به چادرهایشان نزدیك نشوند.


از روستایی‌ها ضامن می‌خواستند


بیشتر خانه‌های ویران شده در روستاهای آذربایجان شرقی براساس مشاهدات ما، خانه‌های خشتی و گلی بوده است.


روستای چراغلو از توابع ورزقان یكی از روستاهایی است كه تقریبا با خاك یكسان شده و در آن 9 نفر زیر آوار جان باخته‌اند.


یكی از اهالی روستا كه دختر و سه نوه‌اش زیر دیوارهای خشتی خانه‌اش زنده به گور شده‌اند، اشك چشم‌هایش را می‌گیرد: «ما توان بازپرداخت وام مقاوم‌سازی مسكن روستایی‌ها را نداشتیم. نتوانستیم... وام... بگیریم...».


یكی از اهالی با چهره‌ای برافروخته میان حرف‌های پیرمرد می‌دود ومی”‹گوید: اگر به موقع وام لازم برای بازسازی خانه های روستایی داده می شد شاید خسارت کمتری داشتیم.


چادر به همه نرسید


زلزله

توزیع چادر در مناطق زلزله‌زده همچنان ادامه دارد. یكی از نیروهای هلال احمر كه مایل نیست نامش فاش شود به جام‌جم می‌گوید: « در همه مناطق چادر توزیع كردیم، اما باز نیازمند چادر های بیشتری هستیم.»


او و چند نفر از همراهان داوطلبش تعریف می‌كنند كه شماری از روستایی‌ها بعد از زلزله اصلی و به دلیل بازگشت به خانه‌هایشان و وقوع پس‌لرزه، جانشان را از دست داده‌اند و به همین دلیل مردم حتما باید تا چند شب، بیرون از خانه‌هایشان بخوابند، اما از آنجا كه با كمبود چادر روبه‌رو شده‌اند، گروهی ترجیح می‌دهند در ویرانه‌های پرخطر خانه‌هایشان باقی بمانند.


این را اهالی روستای شرف‌آباد كه دیوارهای خانه‌هایشان شكاف برداشته و چند شبی است در كوچه‌ها می‌خوابند هم تائید می‌كنند.


هرچند كه این روزها به مردم آذربایجان شرقی سخت می‌گذرد، اما با تلاش سازمان‌های امدادی و مردم می‌توان نسبت به بهبود وضع در روزهای آینده امیدوار بود.


آخرین آمار


با پایان یافتن عملیات نجات، انتقال مجروحان به بیمارستان و خروج اجساد از زیر آوار در شهرستان‌های اهر، ورزقان و هریس در سه روز گذشته، فاجعه حالا ابعاد تازه‌ای از خود را به آذری‌های صبور و داغدار نشان می‌دهد.


دو زمین لرزه شش و 6.2 ریشتری كه عصر روز شنبه فقط با تكان‌هایش اهالی آذربایجان غربی، اردبیل، زنجان وگیلان را وحشت‌زده كرد، در آذربایجان شرقی 306 كشته، بیش از 3000 مجروح و ده‌ها روستای با خاك یكسان شده برجای گذاشت كه بر اساس گزارش مركز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشكی استان آذربایجان‌شرقی، شهرستان هریس با 127 نفر فوتی بیشترین آمار تلفات و خسارت را داشته است و پس از آن شهرستان‌های ورزقان با 88 نفر و اهر با 53 نفر فوتی در رتبه‌های بعدی قرار دارد.




تعدادی از این خودروها، مربوط به سازمان هلال احمر است كه غذا و چادر را میان آوار‌های زلزله تقسیم می‌كند؛اما بیشتر سرنشینان خودروها یا مردمی هستند كه دل نگران بستگانشان در روستاهای زلزله زده شده‌اند و با شتاب به هوای خبر گرفتن از آنها به جاده زده‌اند یا نیكوكارانی هستند كه از شهرهای مختلف كشور، كمك‌های غیرنقدیشان را برای زلزله‌زده‌ها آورده‌اند و آنها را میان مردم تقسیم می‌كنند




علاوه بر این، 38 نفر نیز پس از اعزام به بیمارستان‌های صحرایی، جان شان را از دست داده‌اند كه هنوز هویت دقیق آنها مشخص نیست.


اما شمار كشته شده‌ها در این مناطق چه به گواه آمار رسمی 306 نفر باشد و چه بر اساس آمار غیررسمی کمی بیشتر، به هر حال كمتر از شمار متوسط قربانیان زلزله‌هایی با بزرگای مشابه در نقاط دیگر كشور است.


حبیب ‌حسین قلی‌زاده، مدیر روابط عمومی مركز مدیریت حوادث و فوریت‌های پزشكی استان آذربایجان شرقی یكی از امدادگرانی است كه هنگام زلزله در درمانگاه ورزقان بوده و یكی از بیماران را روی دوش گرفته و از ساختمان خارج كرده است، درباره علت این كه كشته شده‌های این زلزله با توجه به بزرگی‌اش به چند هزار نفر نرسیده است، به جام‌جم می‌گوید: زلزله زمانی رخ داد كه بیشتر روستاییان بیرون از خانه‌هایشان، مشغول كشاورزی بودند و به همین دلیل حدود 70 درصد كشته شده‌ها، زنان و كودكانی هستند كه در خانه مانده بودند.


اطلاع‌رسانی رسانه ملی


زلزله مرگبار در آذربایجان شرقی

صدا و سیما با اطلاع‌رسانی گسترده در جلب و هدایت كمك‌های مردمی نقشی موثر را ایفا كرده است.


رسانه ملی با پوشش اخبار و اعزام اكیپ‌های متعدد توانست ابعاد فاجعه را بخوبی نشان دهد، هرچند در روز اول حادثه به دلیل حضور نداشتن برخی مسوولان استانی در محل خدمت و عدم ارائه اطلاعات دقیق از میزان خسارات و تلفات زلزله آمارها با تاخیر اعلام شد، اما تلاش‌های گزارشگران اعزامی و حضور چهره‌های ملی اعم از ورزشكاران و هنرمندان در برنامه‌های مختلف رادیویی و تلویزیونی و فراخوان گسترده برای ارسال كمك‌های مردمی و اهدای خون موجی از همدردی سراسری را در مقابل زلزله‌زدگان آذربایجانی رقم زد.


بینندگان 90 و كمك 54 میلیون تومانی به زلزله‌زدگان


به ابتكار برنامه 90 ورزشی با مشاركت بیش از چهار میلیون و 200 هزار نفر مبلغ 54 میلیون تومان به زلزله‌زدگان كمك شد.مجری برنامه از مردم خواست به منظور كمك به زلزله‌زدگان و همدردی با آنان یك پیامك خالی به شماره اعلامی ارسال كنند.


شركت مخابرات هم اعلام كرده بود درآمد حاصل از این پیامك‌ها را به زلزله‌زدگان اختصاص خواهد داد. از سوی دیگر جمعی از هنرمندان و چهره های مشهور تلویزیونی همچون عزت الله انتظامی و پرویز پرستویی نیز آمادگی خود را برای حضور در مناطق زلزله زده و کمک به آسیب دیدگان اعلام کردند.


ما به عنوان هموطن چه کاری از عهده مان بر می آید؟

what`s life?life is love.
يکشنبه 29/5/1391 - 2:25 - 0 تشکر 518879

زمین می لرزد ، زمان می لرزد


زمین می لرزد ،


   زمان می لرزد،


    آسمان و کوه و دشت می لرزد .


       و من چقدر ساده ام که سالهای سال ، میان های وهوی مردمی غریب ،


                 تکیه داده ام به خانه ای ،


                         که با دست های زمینی خود ، محلی برای آرامش و سکون ساخته ام ! (1)




نفسِ روزه دار مردم اهر و ورزقان و هریس در ساعت 4:50 ، خبر از نفسِ ساعت 4:55نداشت .



زلزله مرگبار در آذربایجان شرقی

 چه اطمینانی هست که 5 دقیقه ی بعد ، این رایانه و کیبورد و سقف بالای سر و این 4 دیوار محصور نیز، روی سر ما خراب نشود !



"زلزله" ، از این پس ، واژه ی هولناکی خواهد شد برای مادری که فرزند 5 ساله اش را پای تلویزیون در خانه رها کرد تا برای افطار از سرکوچه نان بخرد و سریع برگردد ، حتی زیر حلیم  را هم خاموش نکرد ؛ به این امید که نانوایی در این موقع از روز خلوت است و زود  برمی گردد .

... وقتی برگشت و زمین لرزید و نان ها وسط کوچه زیر آجرها و خشت ها دفن شد ، نمی دانست باید از کجا شروع کند تا به پسر شیرین زبانش برسد !!  


شاید این کودک ، "نیما طالبی فرزند مصطفی از شهرستان اهر" باشد ، شاید هم "کیمیا حسین‌زاده" از ورزقان ، شاید هم چند تن دیگر از کودکانی که راه نفس شان را آجرهای خانه بست .



زلزله خبر نمی کند ، همان طور که سرطان و ام اس و تصادف وسط اتوبان خبر نمی کند ... و در این دنیای بی خبری ، چه قدر درک ما عاجز است از آنچه می آید و می رود و می گذرد !!!



"زلزله" بی رحم است . جوان و پیر و کودک هم نمی شناسد . شاید باورمان نمی شد که بازوان محکم و مردانه ی " آرمان حضرتیان فرزند علی ، 22 ساله از اهر" روزی تاب تحمل درودیوارهای خانه را نداشته باشد . شاید تصور نمی کردیم که  جوان رعنائی مثل "اسماعیل دولتی فرزند محمد 28ساله از اهر " ، به تکانی بلرزد و به لرزشی تا ابد بخوابد !

"زلزله" ، از این پس ، واژه ی هولناکی خواهد شد برای داغدیدگان شهرستان های آذربایجان شرقی . همان طور که کابوس روزها و شبهای مردم بم و رودبار و ... شد .


زلزله خبر نمی کند ، همان طور که سرطان و ام اس و تصادف وسط اتوبان خبر نمی کند .


... و در این دنیای بی خبری ، چه قدر درک ما عاجز است از آنچه می آید و می رود و می گذرد !!!


فقط می توان گفت :


خدایا !


   لحظه به لحظه ، آن به آن ، ما را به "خود" وامگذار .


خدایا!


     در این روزهای رمضان که نفس ها عبادت است ، نفس هایمان را در راه حق قرار ده ، تا در       حسرت نفس های بیهوده برآمده ، ناگهان دیر نشود .



زلزله ، ایران ، شب قدر ، 23 رمضان


زلزله مرگبار در آذربایجان شرقی

" خلیل ساعی درباره آمار رسمی درگذشتگان زلزله 6.2 ریشتری روز شنبه ، 21 مردادماه در روز یکشنبه به خبرگزاری فارس گفت: براساس آمار رسمی 227 نفر فوت شده و 1380 نفر نیز مجروح شده‌اند. وی با اشاره به اینکه در شهرستان هریس 125 نفر کشته و 280 نفر مصدوم شدند، بیان کرد: در شهرستان‌های اهر و ورزقان به ترتیب 40 و 65 نفر کشته و 500 تا 600 نفر مصدوم شده اند. و به احتمال زیاد این تعداد یه 300 تن و بیشتر خواهد رسید زیرا هنوز آماری از اجساد مدفون شده به دست نیامده است .


بر اساس اخبار رسیده ، از روز شنبه بعدازظهر تاکنون شهرهای تبریز، اهر، ورزقان و روستاهای اطراف 90 بار لرزیده است که شدت این لرزه‌ها از 4 تا 2/6 ریشتر بوده است که برخی روستاهای اهر و ورزقان به طور کامل تخریب شده‌اند ." (2)


شب قدر ، اللهی العفو و بی خبری از این خبر:


" اگر امشب امدادرسانی صورت نگیرد، آسیب‌دیدگان تلف خواهند شد"


"نیمه های شب 21 مرداد ، نماینده اهر و هریس در مجلس شورای اسلامی به ایسنا گفت: اگر امشب امدادرسانی و کمک به روستاهای هریس و اهر -به‌ویژه بخش‌ خواجه که تعدادی از روستاهای آن‌ بیش از 80 درصد تخریب شده‌اند- صورت نگیرد، آسیب‌دیدگان تلف خواهند شد.


وی با نامساعد توصیف کردن شرایط آسیب‌‌دیدگان زلزله امروز به‌ویژه در روستاها از نیاز شدید زلزله‌زدگان به اقلام خوراکی و چادر خبر داد.


زلزله مرگبار در آذربایجان شرقی

ملت روزه دار ! لطفا خون بدهید !


کاهش ذخایر خونی در مراکز درمانی مناطق‌زلزله‌زده

دکتر خلیلی مدیرکل پایگاه منطقه‌ای انتقال خون استان آذربایجان‌ شرقی نیز با اشاره به خیل عظیم مصدومان زلزله در شهرستان اهر، ورزقان و هریس از کاهش ذخایر خونی استان خبر داد و به ایسنا گفت: گروه‌های خونی منفی مورد نیاز است.


یاری سبز


مدیر روابط عمومی سازمان امداد و نجات هلال احمر گفت : هموطنان که مایل به کمک به زلزله زدگان استان آذربایجان شرقی هستند، می توانند کمک های نقدی خود را به حساب 99999 به نام جمعیت هلال احمر نزد بانک ملی ایران واریز کنند."(3)



پی نوشت :


(1)   : به یاد استاد عزیز قیصر امین پور


(2)   : به نقل از خبر آنلاین


(3)   : همان

what`s life?life is love.
يکشنبه 29/5/1391 - 2:25 - 0 تشکر 518882

یاد روپوش‌های دهه 60 به خیر





نزدیک شهریور ماه که می شود، یکی از مهم ترین دغدغه های دانش آموزان و والدینشان، خرید لباس مدرسه است.


در روزگار نه چندان دور، مثل این دوره نبود که هر سال خانواده ها یک سری لباس جدید برای هر پایه تحصیلی دانش آموزانشان بخرند و گهگاه در میان سال هم تغییرش دهند. آن روزها دانش آموزان لباس مدرسه را حتی برای سالهای متمادی می پوشیدند تا اینکه بالاخره پاره می شد و پدر و مادرها بالاجبار لباس جدیدی را برای فرزندانشان می خریدند. این روزها اما دیگر از آن خبرها نیست و در خصوص رنگ و جنس لباس مدرسه بر دانش آموزان هم پژوهش های بسیاری انجام می شود.


روپوش-مدرسه

به گزارش «تبیان» پژوهشهای جدید جامعه شناسان و متخصصان علوم رفتاری حاکی از آن است که رنگ، مدل و جنس روپوش مدارس تاثیرات زیادی روی خستگی عصبی، پرخاشگری و افت تحصیلی دانش آموزان می گذارد. مجید ابهری آسیب شناس و متخصص علوم رفتاری در این باره گفته است: نتایج پژوهشهای جدید گروه آسیب شناسی بنیاد رفتاری در شهرهای اصفهان، شیراز و مشهد، نشان می دهد که جنس پلی استر و نایلون مانتوهای مدارس موجب ایجاد الکتریسیته ساکن در بدن دانش آموز شده و با آثاری که روی سیستم عصبی دانش آموز می گذارد، موجب پرخاشگری آنها می شود. همچنین رنگ و نوع روپوش دانش آموزان در افت تحصیلی، افسردگی و کاهش نشاط دانش آموزی اثری مستقیم دارد و رنگ تیره روپوش مدارس ابتدایی پسرانه موجب خستگی زودهنگام آنها در مدرسه شده و کاهش نشاط آنها در کلاس منجر به انحراف ذهنی آنها می شود. در ادامه نتایج این پژوهش همچنین آمده است که چنانچه بافت جنسی روپوش مدارس از نوع نخ یا کتان باشد و رنگهای استفاده شده در لباسها شاد باشد، موجب نشاط، تمرکز و فعالیتهای فکری دانش آموزان خواهد شد.


دهه 60 و 70 و روپوش هایی به رنگ عزا


همه ما سالهای دهه شصت و هفتاد را به یاد می آوریم، زمانی که روپوش های مدرسه همه سیاه و سورمه ای بود و در بهترین حالت طوسی تیره. آن روزها که مانتو و شلوارهای دختران به قدری گشاد بود که به دست و پاهایشان گیر می کرد و امکان تحرک و ورزش را از آنها می گرفت و مقنعه های هم چانه دار و بلند بود و بعضی اوقات که کش مقنعه در می رفت، ناگهان چانه در ناحیه گوش قرار می گرفت و منظره خنده داری را رقم می زد. در آن سال ها تنها چیزی که کسی به آن گوشه نظری هم نداشت این بود که این رنگ های سیاه و سورمه ای برای دانش آموزان دبستانی که پر از شور و نشاط کودکی هستند، چه پیامدهایی می تواند داشته باشد.




در آن سال ها تنها چیزی که کسی به آن گوشه نظری هم نداشت این بود که این رنگ های سیاه و سورمه ای برای دانش آموزان دبستانی که پر از شور و نشاط کودکی هستند، چه پیامدهایی می تواند داشته باشد




در آن روزها اگر یکی از دانش آموزان به دلیل اینکه لباس مدرسه اش هنوز خشک نشده با  مانتو یا شلواری که رنگ و جنسی غیر از لباس مدرسه داشت می پوشیدند، به محض ورود به مدرسه با برخورد شدید ناظم مدرسه روبرو می شدند و مورد توبیخ قرار می گرفتند تا دیگر اجازه چنین جسارتی را به خود ندهند! خلاصه اینکه در آن روزها پوشش تیره رنگ اصلی لایتغیر بود که هیچ کس حتی به تغییر آن فکر هم نمی کرد. سالها از پی هم گذشتند و سالهای پایانی دهه 70 و اوایل دهه 80 رسید.


روپوش-مدرسه

با ورود این سالها انگار رنگ به دنیای روپوش های مدرسه راه پیدا کرد و دیگر از دانش آموزانی که با رخت عزا به مدرسه می رفتند خبری نبود. رنگ روپوش های مدرسه کم کم به سمت مغز پسته ای و آبی نفتی رفت تا بدعتی باشد برای لباس هایی تیره رنگی که سال های دراز بر تن دانش آموزان مدرسه جا خوش کرده بود. با پایان دهه 70 و ورود دهه 80 ، سبز مغز پسته ای و آبی نفتی ها هم جای خود را به آبی و صورتی و سفید دادند و این روزها دیگر لباس های مدرسه دانش آموزان رنگین کمانی شده و هر پایه و هر مدرسه رنگ مخصوص به خود را دارند. البته این مسئله یک مشکلی را هم در پی دارد. وقتی دانش آموزان هر پایه برای رنگ پوشش مدرسه الزام دارند، اگر دانش آموزی در میانه سال مدرسه اش را عوض کند یا دو سال بخواهد با یک لباس در کلاس حاضر شود، با برخورد مسئولان مدرسه روبرو می شود و باید حتما لباس جدیدی به رنگی که مدرسه انتخاب کرده است، خریداری کند که این مسئله به خانواده هایی که توانایی ندارد، فشار اقتصادی وارد می کند.





رنگ و نوع روپوش دانش آموزان در افت تحصیلی، افسردگی و کاهش نشاط دانش آموزی اثری مستقیم دارد و رنگ تیره روپوش مدارس ابتدایی پسرانه موجب خستگی زودهنگام آنها در مدرسه شده و کاهش نشاط آنها در کلاس منجر به انحراف ذهنی آنها می شود




رنگ در مقطع راهنمایی


براساس نتیجه پژوهشی که درباره جنس و رنگ لباس مدرسه دانش آموزان نوشته شده آمده است، که در مقطع راهنمایی نیز با توجه به بلوغ فکری دانش آموزان، قطعا رنگ و مدل جنس لباس فرم موجب علاقه مندی دانش آموزان نسبت به مدرسه می شود و به همین دلیل پیشنهاد می شود که وزارت آموزش و پرورش با همکاری انجمن اولیا و مربیان برای سال تحصیلی جدید تغییرات اساسی در جنس و رنگ لباس دانش آموزان صورت گیرد.


روپوش-مدرسه

خوش به حال دانش آموزان این روزها که برای رنگ و جنس و مدل لباس هایشان در هر مقطعی هم تحقیق و پژوهش انجام می شود. این مسئله لااقل برای مایی که از نسلی آمدیم که نه کسی فکری به حال رنگ لباسهایمان می کرد و نه به یاد جنسشان بود، خیلی جای امیدواری دارد که با گذشت چند دهه، بالاخره برخی از بدیهیات برای برخی ها مشخص شد و رنگ تیره ای که زمانی ارزش دانش آموز محسوب می شد، این روزها نابهنجار و آزار دهنده محسوب می شود. امید است در کنار رنگ و مدل و جنس لباس های مدرسه برخی رویکردهای سلیقه ای دیگر هم تغییر پیدا کند.

what`s life?life is love.
يکشنبه 29/5/1391 - 2:26 - 0 تشکر 518885

خانواده شهدا؛از رویا تا واقعیت





این روزها که نتیجه کنکور سراسری اعلام شده و دانشجوها مشغول انتخاب رشته هستند باز هم حکایت های افسانه ای از زندگی فرزندان شهدا و جانبازان و ایثارگران نقل محافل شده است.




شهدا

اگر شما بیشتر از بیست و چند سال داشته باشید به یاد می آورید زمانی را که دختر بچه ها و پسر بچه های زیادی هر روز بارها و بارها از مادرشان سراغ پدر را می گرفتند و مادرها با اینکه خودشان چشم به در داشتند به کودکان دلداری می دادند که پدرشان به جنگ دشمن رفته تا غول های بد ذات، دستشان به خاک پاک کشورمان نرسد.


خیلی از این مادر و فرزندها تا به امروز چشم به در ماندند و خیلی های دیگر به جای شوهر و پدر، تکه های پاره پاره بدنی را تحویل گرفتند که کمتر شباهتی به قهرمان رویاهایشان داشت. حتی اگر از نظر سنی آن روزها را به یاد نیاورید حتما حکایتش را از دیگران شنیده اید. حالا این مادر ها و بچه ها هنوز بین ما هستند اما به راستی از نظر جایگاه اجتماعی چه مقام و منزلتی برایشان قائلیم، آیا امکاناتی که در اختیارشان گذاشته می شود هرگز جای خالی مردی که به جنگ دیوها رفته بود برایشان پر می کند؟


سهمیه دانشگاه یا پیشکش بامنت


این روزها که نتیجه کنکور سراسری اعلام شده و دانشجوها مشغول انتخاب رشته هستند باز هم حکایت های افسانه ای از زندگی فرزندان شهدا و جانبازان و ایثارگران نقل محافل شده است، افسانه هایی که می گویند این بچه ها هر رتبه ای که بیاورند درهای بهترین دانشگاه ها به رویشان باز است. اما این حرف ها بیشتر به افسانه شبیه است تا به واقعیتی قابل لمس.


فاطمه شبستری که پدرش را در عملیات بدر از دست داده می گوید: «با وجود اینکه پدرم را در سن خیلی کم از دست داده ام و هیچ وقت طعم داشتن یک پناهگاه محکم را در زندگی نچشیده ام اصلا احساس نمی کنم از مردم طلبی دارم، هم خانواده من و هم خانواده تمام شهدا و جانبازانی که می شناسم هیچ منتی بر سر مردم نداریم اما خیلی ها این سهمیه دانشگاه را آنچنان به ما یاداوری می کنند که انگار منت بزرگی بر سر ما گذاشته اند و ما بچه تنبل ها را به دانشگاه راه داده اند، اما باور کنید اینطور نیست، این سهمیه ای که به ما داده می شود جای هیچ کسی را نمی گیرد یعنی فرزندان خانواده شهدا، جانبازان و ایثارگران درواقع با خودشان رقابت می کنند. ضمنا این سهمیه ها انقدر که خیلی ها فکر می کنند نیست یعنی بر خلاف تصور بعضی از مردم این طور نیست که کسی از خانواده های ما اصلا درس نخواند و بتواند برود دانشگاه.




اگر نگاهی به لیست خدمات بنیاد شهید بیاندازیم نه خبری از وام های چندین میلیونی بلاعوض هست نه تورهای مجانی مسافرتی سالی چندبار، البته این به معنی کم کاری این سازمان نیست اما خیلی ها فکر می کنند بساط امکانات برای خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران پهن است در صورتی که خیلی از همین خانواده ها با سیلی صورتشان را سرخ نگه می دارند اما از امکانات ناچیز دولتی استفاده نمی کنند




فاطمه که بدون استفاده از سهمیه رتبه سه رقمی کنکور را کسب کرده ادامه می دهد: «نمی دانم چرا مردم اینقدر روی خانواده های ما حساس هستند الان خیلی ها از بسیاری از امکانات استفاده می کنند اما اصلا به چشم کسی نمی آید مثلا فرزندان اعضای هیئت علمی دانشگاه ها اگر با رتبه های چند رقمی به دانشگاه های دور افتاده راه پیدا کنند به راحتی می توانند به دانشگاه محل تحصیل والدینشان منتقل شوند اما این اتفاق اصلا دیده نمی شود در حالی که فرزندان خانواده های ما باید در دانشگاه از دیگران پنهان کنند که پدر شهیدی داشته اند که روزی از اهدای جانش در راه این کشور دریغ نکرده تا یک وقت کسی بر سرشان منت نگذارد که درس خوان نبوده و با سهمیه آمده اند دانشگاه.


شهدا

سمیه خواهر بزرگتر فاطمه که تا این لحظه سکوت کرده می گوید: «اصلا مگر چند نفر از اعضای خانواده شهدا در سنی هستند که در کنکور شرکت کنند؟ چرا باید همین تعداد کم را با گمان ها و پیشداوری های غلط دلشکسته کنیم؟»


او که خودش هنرمند و نقاش است ادامه می دهد: «به یاد دارم که خواهرم خیلی وقت ها می رفت گوشه ای و با عکس پدرم درد دل می کرد در حالی که حتی یک بار هم او را ندیده بود و روزهایی را به یاد می آورم که چند روز به پایان ماه مانده بود و مادرم برای پذیرایی از مهمان ها کاغذها و روزنامه های باطله خانه را به قصابی فروخت تا میوه بخریم اما کسانی هستند که فکر می کنند ما در پر قو بزرگ شده ایم و همیشه تامین بوده ایم، البته نمی خواهم بگویم هیچ امکانات و تسهیلاتی برای ما در نظر گرفته نشده اما اینها هیچ کدام نمی تواند جای خالی کسی را که ما از دست داده ایم پر کند.


من در دانشگاه همکلاسی هایی داشتم که می گفتند خیلی ها پدر ندارند پس این امکانات باید به آنها هم داده بشود من در جواب آنها یک مثال می زدم، می گفتم فرض کنید پدر کسی بنا است و از روی پله نردبان می افتد و فوت می کند، چه کسی باید خسارت بدهد و تا جایی که ممکن است آلام روحی بازمانده ها را تسکین بدهد؟ معلوم است، کسی که کار برای او انجام می شده، حالا پدران امثال ما برای چه کسی جانشان را داده اند؟ البته ما توقعی نداریم اما دلمان نمی خواهد جامعه طوری به ما نگاه کند که انگار روی نفت مملکت نشسته ایم».




روزهایی را به یاد می آورم که چند روز به پایان ماه مانده بود و مادرم برای پذیرایی از مهمان ها کاغذها و روزنامه های باطله خانه را به قصابی فروخت تا میوه بخریم اما کسانی هستند که فکر می کنند ما در پر قو بزرگ شده ایم و همیشه تامین بوده ایم، البته نمی خواهم بگویم هیچ امکانات و تسهیلاتی برای ما در نظر گرفته نشده اما اینها هیچ کدام نمی تواند جای خالی کسی را که ما از دست داده ایم پر کند




تسهیلات بی پایان؛ شایعه یا واقعیت


اگر نگاهی به لیست خدمات بنیاد شهید بیاندازیم نه خبری از وام های چندین میلیونی بلاعوض هست نه تورهای مجانی مسافرتی سالی چندبار، البته این به معنی کم کاری این سازمان نیست اما خیلی ها فکر می کنند بساط امکانات برای خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران پهن است در صورتی که خیلی از همین خانواده ها با سیلی صورتشان را سرخ نگه می دارند اما از امکانات ناچیز دولتی استفاده نمی کنند.


شهدا

به راستی در تصور به وجود آمده درباره خانواده قهرمانان کشورمان و جایگاه اجتماعی آنها چه کسانی مقصر هستند، به نظر می رسد هرکس در این ماجرا سهمی دارد؛ هم رسانه ها که مدت ها است این خانواده ها و قهرمان هایشان را فراموش کرده اند و دائم دور و بر بازیگران رنگارنگ می چرخند و هم سایر نهادهای فرهنگی که کمتر سعی کرده اند فرهنگ تکریم به خانواده این عزیزان را در جامعه نشر بدهند و هم خود ما که هرگاه قضاوت غلطی دیدیم سکوت کردیم و لب باز نکردیم.


 اصلا چرا راه دور برویم چندبار پیش آمده که یک استاد دانشگاه یا معلم مدرسه از فرزند شهید یا جانبازی بخواهد درباره پدرش برای بقیه صحبت کند و احساس افتخار را در دل این بچه ها زنده کند؟ البته هنوز هم دیر نیست و می توان با فعالیت های فرهنگی این افراد را به جامعه شناساند و به جای پهلوان پنبه های آنور آبی آنها را که اسطوره های مقاوت بوده اند معرفی کرد. البته مثل همیشه شفاف سازی درباره امکاناتی که خانواده شهدا و ایثارگران دریافت می کنند به همراه توجیه منطقی این کار بسیاری از کسانی را که دراین مورد اشتباه فکر می کنند آگاه خواهد ساخت.

what`s life?life is love.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.