یکی از مسائل عمده در امر درمان بیماران روانی ، عصبی در جامعه ما آنست که بسیاری از بیماران پس از بهبودی نسبی مجدداٌ به حالت اول برمی گردند .
بخشی از مسائل تاثیر گذار در این فرایند به سطوح فرهنگی و عوامل اجتماعی و برخی دیگر در بعد تخصصی به روند فکری مسلط بر درمانهای روانشناسی و روانپزشکی کشور مربوط می شود .
عقیده عامه مردم نسبت به بیماریهای روانی و برخورد عمومی با بیماران از زمان جنگ جهانی دوم بطور قابل ملاحظه ای تغییر یافته است .به طوری که در حال حاضر برای اکثر مردم کشورهای پیشرفته و درحال توسعه مشکل بیماریهای روانی مانند سایر مشکلات پزشکی کاملاٌ جنبه طبی دارد و بیمار روانی بعنوان فردی بیمار شناخته می شود و برای بیمارانی که اختلال روانی آنان شدید بوده نیاز به بستری شدن دارند ، بخشهای روانی در بیمارستانهای عمومی یا تخصصی به طور روز افزون در حال افزایش است و بیماران روانی بخوبی توسط اجتماع تحمل می شوند .
ولی در کشورهای درحال توسعه و عقب نگهداشته شده این طرز تفکر در مورد بیماران روانی هنوز عمومیت کامل نیافته و در این جوامع گاه به افرادی برمی خوریم که به بیمار روانی همانند فرد بیمار نمی نگرند و اورا بخوبی تحمل نمی کنند و این خود از مسائلی است که بر مشکلات درمان در این جوامع می افزاید .