• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن خانواده > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
خانواده (بازدید: 1322)
جمعه 27/5/1391 - 6:22 -0 تشکر 516025
موفقیت

۵ موردی که نباید به بچه ها گفت

یک جمله ساده ناامیدکننده از سوی والدین می تواند ذهن کودک را مدت ها درگیر کرده و او را سرخورده کند. این نکته را در ذهن داشته باشید که واژگانی که آزاردهنده هستند هرگز از ذهن پاک نمی شوند و جبران آن سخت است.


به گزارش موفقیت، والدین باید به نحوه رفتار و ارتباط خود با فرزندانشان توجه بیشتری نشان بدهند. آنها باید در انتخاب کلمات و نحوه بیان آنها دقت کنند و بدانند حرف هایشان مستقیم روی فرزندان تاثیر می گذارد.

یک جمله ساده ناامیدکننده از سوی والدین می تواند ذهن کودک را مدت ها درگیر کرده و او را سرخورده کند. این نکته را در ذهن داشته باشید که واژگانی که آزاردهنده هستند هرگز از ذهن پاک نمی شوند و جبران آن سخت است.

درست است که گاهی مشکلات زندگی باعث می شود کنترل اعصاب خود را از دست بدهید و به رفتار و کلماتی که بر زبان می آورید توجه نداشته باشید اما سعی کنید هوشیارانه و با شکیبایی با فرزندان خود رفتار کنید.

گاهی ساکت ماندن بهتر از گفتن یک کلمه یا واژه آزاردهنده است. در واقع با این نحوه عملکرد به فرزند خود یاد می دهید چگونه در موقعیت مشابه با شما رفتار کند. سعی کنید الگوی مناسبی باشید به خصوص در لحظات سخت و پرچالش زندگی. والدین با نگفتن این جملات می توانند موقعیت های ناامیدکننده و نامطلوب را به یک وضعیت مناسب تبدیل کنند.

 

من اهمیت نمی دهم

بچه های کوچک دوست دارند جزییات مکالمات و گفت و گوهایی را که حین بازی با دوستان خود داشته اند، مو به مو بازگو کنند اما گاهی خارج از حوصله والدین است و آنها نمی خواهند جزییات را بشوند اما مواظب باشید که نگویید «برای من مهم نیست» یا «به من چه مربوط؟» چون با گفتن این جمله صحبت کودک خودرا قطع کرده اید و ناخودآگاه به او گفته اید به چیزهایی که برای او مهم است اهمیت نمی دهید. اکثر پدر و مادرهایی که بچه های بالغ دارند گله مند هستند که چرا فرزندشان با آنها صحبت نمی کند، علت این رفتار برمی گردد به نحوه برخورد و ارتباط والدین که در کودکی با آنها داشته اند. آیا در دوران کودکی به حرف های آنها خوب گوش کرده و شنونده خوبی بوده اید.

زمانی که وقت کافی برای شنیدن حرف هایشان ندارید به آنها بگویید الان نمی توانید روی حرف هایش تمرکز کنید. می توانید زمانی را تعیین کنید که حرف هایش را با شما در میان بگذارد. بچه ها نیاز دارند با والدینشان صحبت کنند پس سعی کنید این فرصت را برای آنها ایجاد کنید و حتی یک روز را هم از آنها نگیرید.

مطابق سن خودت رفتار کن

دختر شما هفت سال سن دارد اما فکر می کنید مثل یک دختر سه ساله رفتار می کند. روانشناسان کودک می گویند در واقع این عکس العمل والدین به رفتار بچه برنمی گردد بلکه والدین سعی دارند وضعیت ناامیدکننده خود را کنترل کنند.

 

بچه ممکن است مطابق سنش رفتار کند ولی ما با گفتن این جمله می خواهیم خودمان احساس بهتری داشته باشیم. بچه هایی که انتقاد والدین را می شنوند سعی می کنند با کارهای غیرمعمول توجه آنها را جلب کنند.

وقتی احساس می کنید عصبی شده اید سعی کنید فقط آرام و بی حرکت بایستید و کاری نکنید. این کار باعث می شود آدرنالین شما پایین بیاید و به جای اینکه قسمت هیجانی مغز عمل کند قسمت منطقی و عقلانی آن به کار بیفتد.

عذرخواهی کن

بچه پیش دبستانی شما اسباب بازی یکی از همبازی هایش را برداشته و باعث شده او گریه کند. به جای این که از او بخواهید عذرخواهی کند به او یاد دهید با محبت و دلسوز باشد، کاری که بسیار ستودنی است.

با اجبار کردن کودک برای عذرخواهی کاری پیش نمی رود، مهارت اجتماعی بودن و با محبت بودن چیزی است که او نیاز دارد یاد بگیرد. شاید مفهوم عذرخواهی برای خیلی از بچه ها هنوز گنگ باشد پس چه بهتر است خودتان به جای او عذرخواهی کنید چون شما الگوی او هستید و او ناخودآگاه یاد می گیرد که در چنین موقعیت هایی چه کار کند.

 

نفهمیدی؟

شما چند بار سعی کرده اید که به کودک خود جدول ضرب یا پرتاب کردن توپ را یاد دهید اما وقتی می بینید هنوز یاد نگرفته فورا نگویید «نفهمیدی؟» چون کودک اگر چیزی را یاد بگیرد خودش دوست دارد با انجام آن والدینش را خوشحال کند.

گفتن این کلمه یک نوع قضاوت عجولانه است و پرسیدن اینکه چرا نفهمیدی یک نوع احساس سرخوردگی به کودک دست می دهد پس با گفتن این کله پیغام ناخوشایندی را منتقل نکنید. به جای آن می توانید کمی استراحت کرده و دوباره قدم به قدم آموزش را شروع کنید، شاید تغییر نحوه آموزش بیشتر به یادگیری او کمک کند.

 

می روم و تنهایت می گذارم

تصور کنید به یک محوطه بازی یا پارک رفته اید و بعد از یک ساعت مجبورید آنجا را به خاطر یک قرار کاری ترک کنید اما کودک شما نمی آید؛ نباید بگویید: «من رفتم تو اینجا تنها بمان». بچه این حرف شما را جدی می گیرد و می ترسد او را رها کنید اما چه اتفاقی می افتد وقتی ببیند شما هنوز آنجا هستید و تهدید شما دروغ بوده؟ ما می خواهیم او حرف ما را باور کند پس چیزی را که حقیقت ندارد به او نگویید.

شاید برخی والدین بگویند خوب مجبوریم در آن لحظه آنها را تهدید کنیم، اما تهدید شما نباید توخالی و غیرواقعی باشد. به جای اینکه بگویید تنهایت می گذارم، راه خود بگیرید و بروید و نیازی به تهدید نیست، مطمئن باشید خودش دنبال شما راه می افتد.

منبع : موفقیت

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 6:23 - 0 تشکر 516027

پنجاه نکته از عادات افراد موفق که باعث برتری آنها می شود ..


این متن به بیان عادات زندگی و رفتارها و طرز فکر افراد موفق در مواجه با مسائل زندگی می پردازد. در واقع نگاه ظریفی دارد به نحوه برخورد و دیدگاه متفاوت افراد موفق به مشکلات و یا فرصت ها و در نهایت تصمیم گیری های درست و از قبل پیش بینی شده که منجر به دستیابی نتابج برتر و موفقیت این گونه افراد در زندگی شان می گردد     




۱. آنها بدنبال فرصت ها هستند و فرصت ها را می یابند در حالی که سایرین از کنار انها بی تفاوت می گذرند.


۲. افراد موفق از مشکلات درس می گیرند در حالی که سایرین زود ناامید می شوند.


۳. افراد موفق همواره بدنبال راه حل هستند.


۴. افراد کوشا به صورت آگاهانه وبرنامه ریزی شده برای خود ایجاد موفقیت می کنند در حالی که دیگران به این امید می نشینند که موفقیت به سراغشان بیاید.


۵. افراد موفق مانند سایرین با شک و تردید و ترس مواجه می شوند ولی اجازه نمی دهند شک و تردید آنها را احاطه ویا بر ایشان غلبه کند.


۶. آنها سئوالات درستی از خود می پرسند به گونه ای که خود را در شرایط روحی و ذهنی مناسبی برای انجام کار مفید، خلاق، مثبت قرار می دهند.


۷. آنها به ندرت گله و شکایت می کنند، زبرا شکایت کردن تنها باعث منفی بافی و وقفه در انجام کار مفید می شود.


۸. افراد موفق کسی را سرزنش نمی کنند بلکه همواره مسئولیت کارهایی که انجام می دهند و نتایج آن را به عهده می گیرند.


۹. با وجود اینکه لزوما از سایرین باهوش تر نیستند اما همواره راهی می یابند تا از استعداد و توانایی های خود خود نهایت استفاده را بکنند. آنها از این پتانسیل خود به بهترین شکل بهره می گیرند.


۱۰. آنها بسیار فعال، پرکار و پرانرژی هستند. زمانی که اغلب مردم بیکار و یا غرق در افکار خود و یا دچار دور تسلسل شده اند بدون اینکه اقدام مثبتی انجام دهند، افراد موفق در حال به نتیجه رساندن برنامه های خود هستند.


۱۱. آنها افراد هم فکر و توانا مثل خود را می یابند و اهمیت کار گروهی را درک می کنند. آنها روابط خود را بر اساس اصل برد برد (یعنی هر دو طرف رابطه سود ببرند) شکل می دهند.


۱۲. آنها جاه طلب هستند و همواره بهترین را می خواهند و چرا نباید اینطور باشد؟ آنها انتخاب می کنند که به بهنرین نحو زندگی کنند به جای اینکه بنشینند تا زندگی ایشان را با خود به هر جهت ببرد.


۱۳. آنها کاملا واضح و مطمئن از خواسته های خود در زندگی آگاه هستند. انسان های موفق در واقع زندگی مورد علاقه خود را در مقابل چشمانشان تصویر می کنند و برای آن برنامه ریزی می کنند در حالی که سایرین به سختی صرفا نظاره گر وقایع زندگی هستند.


۱۴. آنهابه جای اینکه تقلید کنند دست به کارهای نوآورانه می زنند.


۱۵. آنها کارها را به تعویق نمی اندازند و در زندگی منتظر “زمان مناسب” نمی نشینند.


۱۶. انسان های موفق در تمام طول عمر خود از هر فرصتی برای یادگیری استفاده می کنند چه بصورت تحصیلات رسمی (آکادمیک)، چه غیررسمی (گوش دادن، دیدن، خواندن، پرسیدن، از زندگی آموختن) ویا تجربی (امتحان کردن و انجام دادن) و یا به هر سه طریق به خود آموزی می پردازند.


۱۷. آنها نیمه پر لیوان را می بینند و در عین حال کاربردی عمل می کنند و دچار غرور نمی شوند. آنها توانایی یافتن فرصت های خوب را دارند.


۱۸. آنها پیوسته در حال انجام امور برنامه ریزی شده خودهستند و اگر روزی احساس خوبی نسبت به آنچه انجام می دهند ندارند ناامید نمی شوند و در کار خود وقفه و تعلل نمی کنند.


۱۹. آنها دست به تحولات مهم و حساب شده در زندگی می زنند. تحولاتی از قبیل مالی، احساسی، حرفه ای و روانی


۲۰. آنها خود را با مشکلات و چالش های زندگی سریع و موثر وفق می دهند و سر خود را در برف فرو نمی برند (خود را از مشکلات پنهان نمی کنند) بلکه با آنها روبرو می شوند تا خود را بسازند.


۲۱. افراد توانا منتظر سرنوشت،تقدیر و یا شانس نیستند که آینده آنها را تعیین کند. آنها معتقد و متعهد به ساختن بهترین زندگی برای خود هستند.


۲۲. هرچند اغلب انسان ها منفعل هستند اما انسان های توانا قبل از آنکه مسئله ای پیش آید دست به کار می شوند.


۲۳. آنها بیش از سایرین یر احساسات خود مسلط هستند. این افراد هم احساساتی مشابه ما دارند اما بنده احساس خود نیستند.


۲۴. آنها در برقراری ارتباط با دیگران بسیار فعال عمل می کنند و برای بهتر شدن آن تلاش می کنند.


۲۵. آنها برای زندگی خود برنامه مشخصی دارند و هدفمند قدم برمی دارند تا برنامه را به هدف مبدل کنند. آنها اجازه نمی دهند اتفاقات و حوادث غیرقابل پیش بینی مسیر زندگی را تعیین کند.


۲۶. انگیزه این افراد برای منحصر بفرد بودن به این دلیل است که آنها قادرند کارهایی انجام دهند که سایرین نمی توانند. آنها به انتخاب خود منحصر بفرد هستند. همه ما هر روز با مسائلی روبرو می شویم که نیاز به تصمیم گیری دارد افراد موفق در این شرایط تصمیماتی می گیرند که سایرین قادر نیستند و یا به آن فکر نمی کنند.


۲۷. در حالی که بیشتر مردم به دنبال آسایش هستند و سعی می کنند از شرایط دشوار دوری کنند افراد توانا اگاهند که قابلیت کار کردن در شرایط دشوار چه نتایج و تاثیرات مثبتی در آینده آنها دارد.


۲۸. آنها ارزشهای مهم زندگی خود را یافته اند و به گونه ای مسیر حرکت خود را انتخاب می کنند که این ارزشها در زندگی آنها نمودار شود.


۲۹. تعادل را در زندگی حفظ می کنند. اگرچه از لحاظ مالی موفق هستند اما می دانند که داشتن ثروت لزوما به معنای موفقیت نیست. متاسفانه ما در محیطی زتدگی می کنیم که کسب ثروت موفقیت اتلاق می شود.پول هم مانند سایر چیزها تنها یک وسیله است. مطمئنا ثروت وسیله خوبی است ولی در نهایت تنها یک منبع برای زندگی است.


۳۰. به اهمیت نظم و انضباط به خوبی پی برده اند و انسان های قوی هستند. ازاینکه از مسیری بروند که سایرین نرفته اند خشنود و راضی هستند.


۳۱. به خود مطمئن هستند. اعتماد به نفس را به دلیل داشتن اموال زیاد یا اینکه با چه اشخاصی معاشرت دارند یا کجا زندگی می کنند یا چه ظاهری دارند بدست نیاورده اند.


۳۲. بخشنده و رئوف هستند و از اینکه در موفقیت دیگران سهیم باشند شاد می شوند


۳۳. متواضع هستند و خطاها و اشتباهات خود را می پذیرند و عذرخواهی می کنند. به توانایی های خود واقفند اما متکبر نیستند. از آموختن از دیگران لذت می برند و موفقیت اطرافیان خود را جشن می گیرند.


۳۴. با تغییرات به راحتی سازگاری پیدا می کنند در صورتیکه اغلب افراد به شرایط ثابت خود خو گرفته اند و میلی به تغییر ندارند. در حالی که انسان های توانا از تجربه امور جدید و ناآشنا استقبال می کنند.


۳۵. همیشه از لحاظ فیزیکی در حالت خوبی هستند و تباید به اشتباه فکر کرد که مانند قهرمانان المپیک و یا افرادی که دائما در فکر ظاهر خود هستند به وضعیت فیزیکی خود توجه می کنند. بلکه می دانند فیزیک بدنی خوب هم در عملکرد و هم سلامتی انسان نقش بسبار مهمی دارد و به همین دلیل به جای توجه بیش از اندازه به ظاهر به سلامت انچه که هر روز با آن زندگی می کنند یعنی بدن خود همواره توجه دارند.


۳۶. موتور بزرگی دارند زیاد کار می کنند و زود خسته نمی شوند.


۳۷. در شرایط دشوار انعطاف پذیرند. وقتی اکثر افراد دست از کار کشیده اند آنها تازه گرم شده اند.


۳۸. نسبت به انتقادها واکنش مثبت نشان می دهند واز آن استقبال می کنند.


۳۹. با مردمی که کارهای منفی انجام می دهند معاشرت نمی کنند.


۴۰. وقت و انرژی احساسی خود را صرف اموری که برآنها کنترلی ندارند نمی کنند.


۴۱. از اینکه در خلاف جهت رودخانه شنا کنند و دست به کارهایی بزنند که اکثر افراد نمی زنند احساس رضایت می کنند. سعی نمی کنند با جلب رضایت وتایید گرفتن از دیگران خود را خشنود کنند.


۴۲. از اینکه وقت زیادی را به تنهایی سر کنند بیش از سایرین لذت می برند.


۴۳. ازخود انتظار بالایی دارند که در نتیجه باید متعهدتر، پرتلاش تر وبا اخلاق کاری بهترعمل کنند و در نهایت نتایج بهتری بدست آورند.


۴۴. شکست را توجیه نمی کنند درحالی که اکثر مردم در مورد سن خود، کمردرد، وقت نداشتن، عوامل ژنتیکی ضعیف، شانس بدی که دارند، رئیس بد و اینکه فرصت های خوبی برای پیشرفت ندارند یعنی همه دلایل لازم برای شکست خوردن صحبت می کنند افراد کوشا علیرغم همه مشکلات تنها به موفقیت فکر می کنند.


۴۵. آنها می توانند هر موقع که بخواهند با خیال آسوده از چیزهایی که در زندگی دارند لذت ببرند.


۴۶. کاری که انجام می دهند هوبتشان نیست، شغلشان است. شغلشان نشان نمی دهد چه شخصیتی دارند تنها توانایی است که دارا هستند.


۴۷. بیشتر به اموری که مهم و موثر هستند علاقه نشان می دهند و نه کارهای آسان. در حالی که همه به دنبال آسان ترین و سریع ترین راه حل ها هستند انسان های موفق به دنبال نفس عمل و نتایج آن در طولانی مدت هستنند.


۴۸. کاری را که شروع می کنند به اتمام می رسانند. به جای آنکه مثل سایرین کارهای خود را ناتمام رها کنند کار را تا انتها انجام می دهند حتی اگر شور و هیجان اولیه را نداشته باشند و تازگی کار از بین رفته باشد.


۴۹. انسان های چند بعدی، پیچیده و جالبی هستنده می دانند که هم روان و جسم هر آدمی اهمیت دارد و هم احساسات و معنویات. همواره درجهت پیشرفت و سلامت همه جنبه ها می کوشند.


۵۰. اگردرمورد چیزی می خواهند صحبت کنند فبلا تمرین می کنند. در مورد واقعیات صحبت می کنند و نه چیزهایی که فقط در کتاب ها نوشته شده است.


این متن به بیان عادات زندگی و رفتارها و طرز فکر افراد موفق در مواجه با مسائل زندگی می پردازد. در واقع نگاه ظریفی دارد به نحوه برخورد و دیدگاه متفاوت افراد موفق به مشکلات و یا فرصت ها و در نهایت تصمیم گیری های درست و از قبل پیش بینی شده که منجر به دستیابی نتابج برتر و موفقیت این گونه افراد در زندگی شان می گردد.



ترجمه: لاله مهریاری
منبع: اینترنت
http://www.lifehack.org/articles/lifestyle/fifty habits of highly successful people.html     
مقالات ارسالی به آفتاب

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 6:23 - 0 تشکر 516028

۷ عادتی که برای موفقیت باید کنار بگذارید



همه ما خیلی وقت‌ها لیستی از کارهایی که باید انجام بدهیم آماده می‌کنیم. اما درمورد کارهایی که باید از آنها دست بکشیم چطور؟ افراد موفق کارهایی که در زیر عنوان می‌کنیم را انجام نمی‌دهند اما این احتمال وجود دارد که شما هنوز انجامشان می‌دهید. همین امروز تصمیم بگیرید و این کارها را به لیست کارهای کنارگذاشتنی اضافه کنید.


۱٫ بهانه آوردن. افراد موفق دیگران را مقصر نمی‌کنند و بهانه نمی‌آورند و از بدشانسی‌شان شکایت نمی‌کنند. آنها مسئولیت کامل زندگی خود را بر عهده می‌گیرند. آنها می‌دانند که موفقیت و شکست در دستان خود آنهاست. پس سعی نکنید خود را قربانی جلوه دهید یا بهانه‌ بیاورید.


۲٫ بی مقصد پیش رفتن. افراد موفق برنامه دارند. زندگی آنها جهت و مقصد دارد. هیچوقت بی اراده کاری نمی‌کنند و بی مقصد پیش نمی‌روند به امید اینکه بهترین‌ها برایشان اتفاق بیفتد. آنها برای خود هدف تعیین می‌کنند و بعد برای رسیدن به آن برنامه‌ریزی می‌کنند. اگر شما از آن دسته آدمهای هرچه پیش آید خوش آید هستید، از این رویکرد دست بکشید و شروع به برنامه‌ریزی کنید. 


۳٫ تمام روز نشستن پای کامپیوتر (یا بدتر از آن تلویزیون). درست است که کارهای مهم زیادی را می‌توانید پشت کامپیوتر انجام دهید اما نباید همه روزتان را به آن بگذرانید. بیرون رفته و با آدمها ملاقات کنید. 


۴٫ به تاخیر انداختن کارها. تعویق در کارها دشمن موفقیت است. روی هدفتان تصمیم بگیرید، کارهایی که باید انجام دهید را لیست کرده، اولویت‌بندی نموده و آغاز به کار کنید. 


۵٫ فقط انجام کارهای ساده. برای چه کارهایی بیشتر وقت می‌گذارید؟ کارهای مهم، فوری یا کارهای ساده روزانه؟ اگر بیشتر وقت خود را به کارهای جزئی و کم‌اهمیت می‌گذرانید، باید روند خود را تغییر دهید. باید اول روی کارهای مهمتر تمرکز کنید، کارهایی که شما را به سمت هدفتان پیش می‌برند. تا جاییکه می‌توانید کارها و فعالیت‌های بی‌ارزش را نادیده بگیرید.


۶٫ نشستن در جلسات بیهوده. آیا در محل‌کار وقتتان را در جلسات بی‌ارزش تلف می‌کنید؟ خیلی از کارمندان شرکت‌ها این وضعیت را دارند. هر جلسه‌ای باید یک هدف، دستورکار و یک مدیر ماهر داشته باشد که کمک کند جلسه از هدف اصلی خود دور نشده و روی همان متمرکز بماند. در جلسات بیهوده و ضعیف شرکت نکنید—فقط خلاصه آن را از دیگران بگیرید.


۷٫ محدود کردن جاه‌طلبی‌هایتان. افراد موفق باور شگرفی به خود دارند و جاه‌طلب هستند و استانداردهای بالایی برای زندگی خود در نظر می‌گیرند. آیا شما خودتان را پایین می‌کشید؟ اعتمادبه‌نفستان را از دست داده‌اید؟ از اول شروع کنید. برای خودتان اهداف بلندپروازانه تعیین کنید. مهارت‌ها، استعدادها و دستاوردهایتان را به خود یادآور شوید و هر روز به خودتان انگیزه بدهید.


اگر بتوانید از فعالیت‌های بی‌ارزش و منفی که انجام می‌دهید دست بکشید، خود را به موفقیت نزدیک‌تر خواهید کرد. از انجام کارهایی که می‌دانید فقط وقتتان را تلف می‌کند خودداری کنید و شروع به ساخت موفقیتتان کنید. ( مردمان )

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 6:24 - 0 تشکر 516029

این کارها را هرگز نباید در مصاحبه استخدامی انجام دهید



بیکاری همواره یکی از چالش هایی است که در سطح فردی، خانوادگی و اجتماعی می تواند پیامدهایی را به همراه داشته باشد و کسانی قادر به گذر این چالش هستند که بتوانند مراحل پیدا کردن شغل را به سلامت پشت سر گذارند.


به گزارش ایران ویج ، از جمله مهمترین مراحلی که تقریبا همه کارجویان موظف به گذر از آن هستند، مرحله مصاحبه استخدامی است که اتفاقا نقشی تعیین کننده و اساسی در استخدام فرد می تواند داشته باشد.


تا به حال در باب اینکه انجام چه کارهایی برای مصاحبه استخدامی ضروری است، سخن های زیادی گفته شده، اما بعضی کارها هم هستند که انجام شان به سادگی می تواند موقعیت به دست آمده برای شغل مورد نظر را بپراند.


این گزارش شما را از انجام این ۷ کار در مصاحبه استخدامی بر حذر می دارد:



1. دیر رسیدن به مصاحبه استخدامی


حتی اگر ماشینتان خراب شد، سنگ از آسمان بارید و خلاصه هر اتفاقی افتاد، شما به عنوان یک کارجوی پیگیر و منضبط باید تمام تلاش خود را به کار گیرید تا سروقت به مصاحبه خود برسید.


البته نیازی نیست که خیلی زودتر از زمان تعیین شده آنجا باشید، چون این کار به خودی خود فضیلت محسوب نمی شود! اما همینکه دستکم ۵ دقیقه قبل از قرار تعیین شده در محل حضور داشته باشید کفایت می کند. خلاصه اینکه دیر نرسید.



2. ناآماده نشان دادن خود


اینکه بدون هیچ پیش زمینه ای به جایی برای مصاحبه بروید، صورت چندان خوشی ندارد و بازخورد بدی برای مصاحبه کننده به همراه خواهد داشت. تلاش کنید اطلاعاتی هر چند اندک راجع به شرکت یا نهادی که برای مصاحبه نزد آن می روید، کسب کنید.


ساده ترین راه، انجام یک سرچ ساده در گوگل است، اما اگر اثر و نشانه ای در دنیای مجازی نیافتید، می توانید با تماس تلفنی با آنجا و پرسیدن چند سوال ساده تا حدی اطلاعات بدست آورید.



3. پرسش درباره حقوق و مزایا


نخستین مصاحبه استخدامی شما با یک شرکت یا نهاد نباید دربردارنده انتظارات شما از آنجا باشد، بلکه برعکس باید حول محور خواسته های شرکت از شما بچرخد.


جلسه اول مصاحبه استخدامی جای صحبت درباره میزان و نوع مرخصی ها، تعطیلات، حقوق و مزایا و غیره نیست، در عوض باید به این فکر کنید که “چه بگویم تا آنها فکر کنند، این شرکت بدون من نمی تواند به حیات خود ادامه دهد!”



4. تمرکز بر نقش های آینده به جای شغل در دسترس فعلی


مصاحبه استخدامی جای بیان آرزوها و رویاها نیست. آرزوی تکیه زدن بر صندلی ریاست مربوط به مراحل بعد از مصاحبه است. در این مرحله تنها به این فکر کنید که نقد را به نسیه ندهید و همین شغل فعلی را با تلاش و درایت بدست آورید.


قطعا جاه طلبی، به میزان لازم می تواند مصاحبه کنندگان به شما امیدوار سازد، اما واقع بینی و درایت آنها را مجاب می کند تا شما را استخدام کنند.



5. پرسشگر را نادان فرض کردن


پرسشگرها یا همان مصاحبه کنندگان افرادی توانمند و باهوش هستند و بنابراین تلاش برای منحرف کردن ذهنشان از مسیر اصلی مصاحبه کاری بس بیهوده است.


به عنوان نمونه وقتی پرسشگر از شما می خواهد ضعف های خود را برشمارید، به جای آسمان و ریسمان بافتن و قول شرف دادن برای سختکوشی و تلاش زیاد، منصفانه به بیان ضعف هایی که از آن آگاه هستنید، بپردازید.



6. دروغ گفتن


بعضی از کارجویان فکر می کنند اغراق کردن در بیان تجربه ها و توانایی ها نوعی زرنگی محسوب می شود و به نوعی می تواند مصاحبه کننده را وادار به پذیرش کارجو کند، حال آنکه واقعیت ماجرا با ذهنیت این افراد تفاوت زیادی دارد.


دروغ گفتن و حتی اغراق کردن اولین نیروی قدرتمندی است که می تواند پرسشگر را نسبت به جذب شما دلسرد کند. پس راستش را بگویید، اگرچه که چیز زیادی در چنته نداشته باشید.



7. پیش داوری کردن


تلاش برای قضاوت و داوری درباره اینکه چه دلیلی وجود دارد که آنها مرا استخدام نکنند، تنها افکار شما را به هم می ریزد و تمرکزتان را می گیرد.


حتی اگر در این زمینه به تحلیل هایی هم برسید، تضمینی برای اینکه مصاحبه کنندگان هم مثل شما تحلیل کنند، وجود ندارد. پس به جای نشستن بر مسند یک قاضی، تمرکزتان را کامل روی مصاحبه خود بگذارید.


سارا گلچین

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 6:24 - 0 تشکر 516030

عادت‌ های حرفه ‌ای و مهم برای همه شغلها



مهم نیست که برای چه شرکت یا در چه صنعتی کار می‌کنید، قوانین برای همه مشاغل یکسان هستند. باید انگیزه داشته باشید، به دنبال نتیجه باشید و وقتی وظیفه‌ای به شما محول می‌شود، برای وارد عمل شدن آماده باشید. اگر آمادگی ذهنی و جسمی لازم را نداشته باشید، زمانی می‌رسد که یک نفر متوجه می‌شود که تعهد کافی برای کارتان را ندارید و این می‌تواند به این معنی باشد که پول کمتری درخواهید آورد یا کارتان مشقت‌بارتر خواهد شد. به همین دلیل است که افراد موفق معمولاً از همان ابتدا عادات کاری خوبی در خود ایجاد می‌کنند که مسیر کارشان را در جهت درست انداخته و آنها را به موفقیت می‌رساند.


به گزارش ایران ویج ، چه به تازگی وارد دنیای کار شده باشید یا خیلی وقت باشد که در حرفه‌ای مشغول به کار هستید و دوست دارید پیشرفت کنید، عادات جدیدی که الان در خود ایجاد کنید می‌تواند بعدها موفقیت شما را تضمین کند. اینجا می‌خواهیم به عادت‌هایی که همه رئیس‌ها دوست دارند و عادت‌هایی که از آن متنفر هستند اشاره کنیم. همچنین می‌گوییم که این عادات مثبت چطور بر عملکرد کاری شما تاثیر می‌گذارند.


لیست کار روزانه تهیه کرده و از آن پیروی کنید


هیچ دلیلی ندارد که بدون آمادگی و تمرکز در محل کار حاضر شوید. این قانون شاید خیلی ابتدایی به نظر برسد اما یک واقعیت است: اجرای یک برنامه منظم نیاز به هدفمندی قوی‌تر و راهکار عمل موثرتر دارد. اگر هر روز کارهایی که باید تا پایان روز به انجام برسد را یادداشت کنید، کارتان سازماندهی خوبی پیدا خواهد کرد. همه کارهایی که در لیست می‌گنجانید را یک به یک دنبال کنید و دقیقاً یادداشت کنید که آن کار برای چه کسی است و چه کسی را باید از پیشرفت کارتان مطلع کنید و از آنهایی که در آن کارها با شما همکاری دارد چه انتظاراتی می‌رود. لیست را به دقت اجرا کنید و هدفتان باید این باشد که در هر زمان یک کار را به انجام برسانید. اگر لازم به تنظیم و تعدیل چیزی است، سریع آن را انجام دهید و از عقب انداختن بقیه کارها خودداری کنید.


عادت‌های حرفه‌ای معمولاً نیازمند داشتن یک رویکرد وظیفه‌گرا هستند. چنین رویکردی جریان کار شما را مداوم و استوار ساخته و به شما این امکان را می‌دهد ضرب‌العجل‌هایی واقعبینانه داشته باشید. اگر کارتان سازماندهی داشته باشد، ذهنتان به راحتی کارها را دنبال کرده و کیفیت کلی و رضایت از کارتان افزایش می‌یابد.


وقتی در عادت برنامه‌ریزی روزانه مهارت پیدا کردید، می‌توانید آن را به برنامه‌ریزی هفتگی تعمیم دهید که باعث می‌شود –اگر شنبه‌ها برنامه‌ریزی کنید– بفهمید ۵ روز بعدتان چه نتایجی در بر خواهد داشت. اگر در یک محیط مهلت‌گرا کار می‌کنید، لیست کار روزانه باعث می‌شود همه کارها را به ترتیب اولویت انجام داده و کمکتان می‌کند که دیگر برای اتمام کارها نیازی به آوردن آنها به منزل و اضافه‌کاری نباشد.


۱۰ دقیقه زودتر در محل‌کار حاضر شوید


وقت شناسی یکی از مهمترین عادت‌های حرفه‌ای است که حتماً باید داشته باشید. این امر در محیط کار امری لازم بوده و نشاندهنده مهارت‌های سازمانی و قابل اعتماد بودن شماست. تاخیر داشتن معمولاً منعکس‌کننده سایر نواقص و ضعف‌های کاری است. اگر شما هم جزء آندسته از کارمندان هستید که دیر بر سر کار خود حاضر می‌شوید، ممکن است رئیستان شما را فردی تصور کند ساعت ناهار و استراحت را نیز طول می‌دهد و همیشه آخرین نفر است که سر جلسات حاضر می‌شود (که البته ممکن است صحت نداشته باشد).


بااینکه تاخیرها هرازچندگاهی قابل‌توجیه و درک است اما وقت‌شناسی باید یکی از اولویت‌های کاری شما باشد. هیچوقت بیشتر از ۱۰ دقیقه تاخیر نداشته باشید و حتی سعی کنید ۱۰ دقیقه زودتر در محل‌کارتان حاضر شوید. حتی می‌توانید این قانون ۱۰ دقیقه را برای سایر ضرب‌العجل‌های برنامه‌روزانه‌تان هم به کار ببندید. بعنوان مثال، اگر قرار است کاری را ساعت ۴ بعدازظهر تحویل دهید، سعی کنید آن را تا ۳:۵۰ دقیقه آماده کنید. هربار که کار را زودتر به انجام برسانید، مطمئن باشید که به یاد رئیستان خواهد ماند و این مطمئناً خیلی بهتر از این است که بعنوان فردی که همیشه تاخیر دارد در یادها بمانید.


اینکه زودتر کارها را به انجام برسانید به این معنی نیست که باید بیشتر کار کنید. نکته اینجاست که قبل از اینکه کاری را شروع کنید باید کمی به ذهنتان استراحت دهید. چند دقیقه را صرف مطالعه، گوش دادن به موسیقی یا یک تماس تلفنی اختصاص دهید. وقتی زمان کار رسید، ذهنتان بازتر و متمرکزتر خواهد بود. بعد از کار، باز هم یک کار مشابه برای استراحت ذهنتان انجام دهید. وقت گذاشتن برای استراحت یکی دیگر از فواید وقت‌شناس بودن است و همه این با ۱۰ دقیقه زودتر در محل‌کار حاضر شدن میسر خواهد شد.


هفته‌ای یکبار یک مقاله مرتبط به کارتان مطالعه کنید


هر چه اطلاعات بیشتری داشته باشید، سریعتر نردبان ترقی را بالا خواهید رفت. یکی دیگر از عادات حرفه‌ای خوبی که باید در خودتان پرورش دهید این است که درمورد کارتان اطلاعات جمع کنید. درمورد اینکه شرکت یا کارخانه‌ای که در آن کار می‌کنید چه تاثیر کلی بر آن صنعت دارد تحقیق کنید و مجلاتی پیدا کنید که اطلاعات شما را به‌روز نگه دارد. اینکه به سراغ چه مجلاتی بروید به کار و حرفه‌ای که در آن مشغولید بستگی دارد.


لازم نیست این مقالات را حتماً در محل‌کارتان مطالعه کنید. یکی از فواید عالی این عادت حرفه‌ای این است که اگر واقعاً عاشق کارتان باشید، می‌توانید در اوقات فراغتتان به مطالعه این مقالات بپردازید. هرچه بیشتر بخوانید، این اطلاعات را بیشتر می‌توانید در کارتان اجرا کنید.


اگر به دنبال چیزی جذاب‌تر از مطالعه مقالات هستید، می‌توانید افکار و نظرات خود درمورد مقالات و نوشته‌های مختلف را نیز یادداشت کنید. این می‌توانید راه خوبی برای به دست آوردن توانایی لازم برای مقاله‌نویسی باشد.


میز‌کارتان را مرتب نگه دارید


میز درهم و برهم و نامرتب نشاندهنده یک ذهن نامرتب است. هیچ چیز بیشتر کاغذهای درهم و برهم و بقایای غذای دیروز روی میز نمی‌واند شلخته بودن شما را نشان دهد. در این مورد هم باید هوشیار باشید. باید بدانید که چه چیزهایی را لازم است نگه دارید و چه چیزهایی را باید دور بیندازید. دقت کنید که همه چیز از پروژه‌های مختلف گرفته تا زباله‌ها باید محلی برای خود داشته باشند. نگذارید کاغذها روی هم تلنبار شوند. برای پروژه‌های کنونیتان پوشه‌های مخصوص داشته باشید و پروژه‌های قدیمی را هم آرشیوبندی کنید.


یک میز مرتب به این معنی است که تلفن‌، کامپیوتر و تقویم شما نباید هیچوقت دور از دستتان باشد. وقتی همه پوشه‌ها مرتب باشند وقتی به دنبال پروژه‌های قدیمی می‌گردید کلی در وقتتان صرفه‌جویی خواهد شد.


مرتب بودن میز کارتان به مرتب بودن دسکتاپ کامپیوترتان هم منتقل خواهد شد. سعی کنید اطلاعات ذخیره‌شده روی کامپیوتر را به دقت منظم و دسته‌بندی کنید و روی دسکتاپ فقط فایل‌ها و برنامه‌هایی را داشته باشید که زیاد به آنها سروکار دارید.


هر روز ایمیلتان را مرتب کنید


هر روز چندین و چند ایمیل به اینباکس شما سرازیر می‌شود که خیلی از آنها اصلاً مورداستفاده‌تان نیستند. ایمیل راه بسیار خوب و راحتی برای برقرار ارتباط است اما خیلی‌وقت‌ها ممکن است ایمیل‌های مهم بین ایمیل‌های غیرضروری گم شوند و از چشمتان دور بمانند. آخرین عادت حرفه‌ای که می‌خواهیم به شما یادآور شویم، سازماندهی کردن اکانت ایمیلتان است.


وسوسه‌انگیز است که به هر ایمیل فوراً جواب بدهید اما این می‌تواند بازده کاریتان را پایین بیاورد. ایمیل‌هایی که برایتان می‌آید را برحسب موضوع و فرستند و درجه اهمیت در پوشه‌هایی از قبل طراحی شده ذخیره کنید. با این روش رسیدگی به آنها ساده‌تر خواهد شد و به هر ایمیل طبق اولویت سر موعد پاسخ خواهید داد.


منظم کردن دفترچه آدرس‌های ایمیلتان را هم فراموش نکنید. این لیست همیشه باید به‌روز باشد تا برای پیدا کردن یک آدرس ایمیل وقتتان برای گشتن بین ایمیل‌های قدیمی تلف نشود.


مسیر حرفه‌ایتان را پیدا کنید


کنار گذاشتن عادت‌های قدیمی سخت است اما این دلیل نمی‌شود که تلاش نکنید و آنها را با عادت‌های بهتر جایگزین نکنید. مدیران شما هم همه از یک جا شروع کرده‌اند و به موفقیت رسیده‌اند و مطمئن باشید که حتماً چند مورد از این عادت‌ها را در زندگی کاری خود به کار بسته‌اند. شما هم سعی کنید همین کار را بکنید و ببینید شما را به کجا می‌رساند. هر نتیجه‌ای هم که در بر نداشته باشد، باعث می‌شود اعتمادبه‌نفس، سازماندهی و نظم بیشتری در کارهایتان داشته باشید.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 6:24 - 0 تشکر 516031

بهترین روز برای ساختن خاطرات جاودانه


خاطرات یک مرد در دروان کهنسالی، کارهایی هستند که در جوانی انجام داده است. امروز بهترین روز برای ساختن خاطرات جاودانه است. همان خاطراتی که روزی آنها را برای نوه های خود تعریف خواهید کرد.





● یک چیز کاملا جدید را امتحان کنید


تنوع به راستی چاشنی زندگی است. شما می توانید چیزی را میلیون ها بار ببینید یا انجام دهید اما دفعه اول تنها یک بار اتفاق می افتد. در نتیجه اولین تجربه معمولا اثر مادام العمر و قابل توجهی بر ذهنتان می گذارد. پس به زندگی خود طعم و رنگ بدهید!


● باتجربه کردن دنیای واقعی، خودتان را سرگرم کنید


خاطرات بزرگ محصول تجربه های جالب زندگی هستند. پس تلویزیون و رایانه را خاموش کنید و از منزل خارج شوید. با جهان ارتباط برقرار کنید، قدر طبیعت را بدانید، به شادی های ساده ای که زندگی برای شما به ارمغان می آورد دقت کنید و به تماشای هرآنچه زندگی سر راه شما قرار می دهد بنشینید.


● روی چیزی کار کنید که برای شما معنا و مفهوم دارد


خودتان را درگیر یک مساله شخصی معنادار کنید یا دست به کاری بزنید که یک عمر خواهان آن بوده اید اما عزم و اراده اش را نداشته اید. زندگی کوتاه است. امروز همان روزی است که باید دست به کار شوید.


● جسم و ذهن خودر ا به چالش بکشید


یک مهارت تازه بیاموزید. خلاق باشید. چیزی – هرچند کوچک – بسازید. پا را از مسیری که تاکنون رفته اید فراتر بگذارید. خودتان را از قید و بند و محدودیت ها خلاص کنید!


● روی کمترین ها تمرکز کرده اما بیشترین سعی و تلاشتان را بکنید


آرام باشید. به کاری که انجام می دهید دقت کنید. وقت خود را صرف انجام کارهای فراموش شدنی نکنید. در عوض روی چیزهای معدودی که واقعا اهمیت دارند تمرکز کرده و کاملا درگیر امروز شوید.


● به فرصت های خود به خودی پاسخ مثبت بدهید


همه چیزهای زندگی قابل برنامه ریزی نیستند. برخی از بهترین فرصت ها درست زمانی که اصلا منتظرشان نیستید در خانه شما را می زنند. انعطاف پذیر و خودجوش باشید و فقط پاسخ مثبت بدهید.


● یک کار مهم نیمه تمام را به پایان برسانید


امروز بهترین روز برای اتمام کاری است که آن را شروع کرده اید. کمتر احساسی هست که به اندازه برداشته شدن بار یک کار نیمه تمام از روی دوش شما رضایت بخش باشد.


● روز خود را ثبت کنید


عکس های فراوان بگیرید. دفترچه خاطرات داشته باشید. هر روز خود را به ثبت برسانید تا بتوانید در آینده آن را مرور کنید. سال ها بعد این عکس ها و نوشته های قدیمی، خاطرات بزرگ گذشته را به یاد شما می آورند.


● لبخند بزنید و به آن چه که درست است دقت کنید


هر چیزی که در زندگی اتفاق می افتد یا خوب و یا بد است. این دیگر به نگرش شما بستگی دارد. مهم نیست در پایان چه می شود، همیشه همان اتفاقی می افتد که باید بیفتد. یا موفق می شوید و یا چیزی می آموزید. پس مثبت اندیش باشید، قدر نتایج مطلوب را بدانید و از سایر رویدادها درس عبرت بگیرید.


● با خودتان روراست باشید


جودی گارلند می گوید: «همیشه نسخه اصل خودت باش نه نسخه کپی و دست دوم دیگران». با همین یک جمله زندگی کنید. زندگی کردن به جای دیگران هیچ منفعتی ندارد. شما تنها می توانید جای خودتان را اشغال کنید. اگر خودتان نباشید، واقعا زندگی نمی کنید و فقط زنده هستید. هر روزی که تنها به زنده ماندن سپری شده باشد ارزشمند و به یادماندنی نخواهد بود.


● به یک فرد نیازمند کمک کنید


در زندگی از هر دست بدهید از همان دست می گیرید. وقتی تاثیر مثبتی بر زندگی کسی بگذارید، بر زندگی خودتان تاثیر مثبت گذاشته اید. کاری بزرگ تر از حد و اندازه های خودتان انجام دهید، کاری کنید که یک نفر شاد شود یا کمتر رنج بکشد. قول می دهم در نهایت پاداش کارتان را خواهید گرفت و تا آخر عمر آن را به یاد خواهید داشت.


● در هر آنچه که به آن اعتقاد دارید مشارکت داشته باشید


این مورد می تواند شامل هر چیزی باشد. بعضی از مردم در شورای شهر حضور به هم می رسانند، در پناه باورهای مذهبی خود زندگی می کنند، به انجمن های گوناگون می پیوندند و عده ای نیز به کار خود عشق می ورزند. نتیجه روانی همه موارد فوق یکسان است. آنها خود را درگیر کاری می کنند که به آن اعتقاد دارند و این مشارکت به زندگی آنها شادی می دهد و معنا می بخشد.


● با دوستان خوب خود وقت بگذرانید و زندگی را با هم تجربه کنید


کمتر چیزی هست که به اندازه مرور خاطرات با دوستانی که روزگاری در کنار شما بوده اند لذت بخش باشد.


● یک دوست جدید پیدا کنید


انسان ها موجودات جالبی هستند و هیچ دو نفری دقیقا شکل یکدیگر نیستند. پس همین امروز با یک فرد جدید ملاقات کنید. ببینید به چه چیزهایی واکنش نشان می دهد. او احتمالا چشمان شما را به دنیای از نگرش و ایده های جالب باز خواهد کرد. شما که نمی دانید، شاید او زندگی شما را متحول کند.


● کار بامزه ای انجام دهید و بخندید


برخی از به یادماندنی ترین لحظات زندگی همان هایی هستند که به خنده سپری می شوند.


● با فرزندان خود وقت بگذرانید


کودکان براساس غریزه خود آزادانه و بدون شک و تردید زندگی می کنند. آنها مشتاق زندگی کردن و آموختن هستند و نسبت به هر چیزی کنجکاوی نشان می دهند. بازی کودکان را تماشا کنید، ببینید چطور زندگی می کنند، چه می سازند و چه سوالاتی می پرسند. با آنها بازی کنید. اگر فرزندان خودتان باشند که خیلی بهتر است. وگرنه با کودکی که به او خیلی اهمیت می دهید بازی کنید. غرق بازی کردن شوید. ادای دایناسور، گوریل یا یک قهرمان را دربیاورید. صدای شادی و خنده کودکان را بلند کنید و خودتان نیز آزادانه بخندید. اگر اهل بازی کردن با کودکان نیستید، تضمین می کنم که با انجام این کار تجربه های به یادماندنی را برای خودتان رقم خواهید زد.


● یک نفر را ببخشید و دوباره با او ارتباط برقرار کنید


کینه شادی های شما را هدر می دهد. اگر کسی در زندگی شما هست که شایستگی یک شانس دوباره را دارد. دریغ نکنید. اگر لازم است عذرخواهی کنید این کار را انجام دهید. برای داستان خودتان با او یک پایان خوش رقم بزنید.


● کاری را که همیشه می خواسته اید، انجام دهید


یک آرزوی کوچک بکنید و آن را به واقعیت بدل نمایید.


● طوری رفتار کنید که گویی امروز یک روز خارق العاده است


این کار را بکنید تا روزتان واقعا خارق العاده شود. تحقیقات نشان می دهند که ما فکر می کنیم براساس احساسات خود دست به انجام کاری می زنیم درحالی که درواقع اعمال ما احساساتمان را رقم می زنند. کمی احساس قدرشناسی همیشه به تجربه های بزرگی ختم خواهد شد.


● حضور داشته باشید و در همین لحظه همین جا باشید


من این مورد را به عنوان آخرین تیر ترکش گذاشته ام چراکه تمام موارد قبلی را دربر می گیرد. زندگی را از دست ندهید. به جای فکر کردن به گذشته یا غصه خوردن برای آینده، تمرین کنید که در لحظه اکنون حضور داشته باشید و زندگی کنید. یادتان باشد که اکنون همان لحظه تضمین شده برای شماست. زندگی یعنی همین امروز، آن را از دست ندهید.


اکنون بروید و روز خود را به یادماندنی کنید.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 6:24 - 0 تشکر 516033

از شکست ها پل پیروزی بسازیم


عبارت «از شکست ها پل پیروزی بسازیم» را چندبار شنیده اید؟ هرچند بار هم که شنیده باشید به نظر می رسد خیلی به عرصه عمل در زندگی روزمره ما راه پیدا نکرده است. مثال اش افراد بی شماری هستند که با یک شکست، حالا چه کوچک و چه بزرگ، دلسرد شده اند و دست از تلاش کشیده اند راه و هدفی را که در نظر داشته اند بدن جایگزین ذهن اشاره می کند و می گوید ذهن های بزرگ هم چون تن، معده ای قوی برای هضم دارند.





هضم اتفاقات ناگوار و به فراموش سپردن آن ها و در پیش گرفتن دوباره زندگی با همان توان و انرژی سابق. نیچه از این لحاظ فراموشی را نوعی هنر می داند. هنری که باید با تمرین و تربیت ذهن به آن رسید و به این سادگی ها به دست نمی آید.


نام بردن از کسانی که چه در ایران و چه در جهان از شکست ها پل پیروزی ساخته اند می تواند در درک بهتر و کاربردی تر مفهومی که عرض شد یاری مان دهد. این پرونده به همین موضوع اختصاص دارد و البته نکاتی در این داستان ها وجود دارد که بسیار راه گشاست.


مردم که این ها را نمی دانند


گفتاری از بهروز فروتن، بنیانگذار صنایع غذایی بهروز درباره داستان ورشکستگی اش


در کتابم نوشته ام مترداف «زمین خوردن»، «همیشه برخاستن» است. من اگر زمین خوردم دوباره یک روز بلند شدم، مهم نیست که چقدر زمین می خورید بلکه مهم این است که چقدر و چطور بلند می شوید. همیشه به خودم می گفتم آن جا که نتوانستم ادامه بدهم برای این بوده است که در بخش اقتصادی ضرر کرده بودم.


اما از نظر جایگاه اجتماعی، فرایند فکری و تخصص فنی و خودباوری که ضرر نکرده بودم. من هم در پیمانکاری و هم ذوب آهن خوب کار کرده بودم. پول به قول ما بچه های تهران، چرک کف دست است.


من هنوز لذت سال های دبیری را حس می کنم. الان لذت کارکردن در زمستان و رفتن و آمدن با اتوبوس را حس می کنم. این لذت آن روز گریه مرا درمی آورد و اشک را در چشمان من جمع می کرد. اما امروز می گویم عجب سال هایی بود. مثل آن مادر که با درد و سختی فرزندی را به دنیا می آورد. درد دارد اما لذت بعدش باعث می شود که دردش را فراموش کند.


وقتی معلمی می بینید که بچه های کلاسش فارغ التحصیل شده در امتحان قبول می شوند، لذت می برد. یک نقاش که تصویری را روی بوم کشیده است دیگر به این فکر نمی کند که هنگام ترسیم این تابلو چقدر دستش رنگی شده و بوی رنگ چقدر اذیتش کرده است. اینها یادش می رود برای آنکه از آن تصویر لذت می برد.


تقدیر با خداوند است و تدبیر از من و تو. حیوان ها غریزی کار می کنند و انسان ها با تفکر، انسان ها می خندند، گریه می کنند اما حیوان ها نه. انسان ها تفکر می کنند. تفکر من به من می گفت و می گوید که باید کار کنم. در داستان صنایع غذایی بهروز، من قبل از آن ماشین داشتم، شوفر داشتم، زندگی داشتم اما همه را از دست داده بودم.


وقتی می گویم همه چیز، منظورم فقط منابع مالی است. وگرنه هنوز تلاشم وجود داشت و نیز افتخارم، تعالی اجتماعی ام و خود باوریم و همینطور هنر به کارگیری این خلاقیت ذهن ام را. بنابراین رفتم یک ژیان برای همین کار خریدم. اول برای اینکه ساعت چهار – پنج صبح بروم در میدان تره بار و مواد اولیه بخرم و به خانه بیاورم. من که شوفر داشتم و پشت بنز می نشستم، حالا نداشتم و این قسمتی از زندگی من بود.


از صفر شروع کرده بودم. سخت بود. البته وقتی شما ده اتاق داری اگر یک اتاق را از دست بدهی می توانی در ۹ اتاق دیگر زندگی کنی. من اتاق های ذهن و تلاش خودم را به دست آورده بودم و می دانستم که کارم درست است و عده ای دارند از حاصل کارم استفاده می کنند.


من ذهنم را به کار گرفته و یک افتخار اجتماعی کسب کرده بودم اما در داستان مالی وارد نبودم و بر اثر شیطنت های دیگران ضرر مالی کرده بودم. می گویند آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود و من از سوراخ های متعددی گزیده شده بودم و انتهای همه شان هم عدم تطبیق مسائل مالی بود. چون من همان طوری که قبلا هم گفتم یک آدم اقتصادی نبودم.


الان آن ژیان را در بهترین جای کارخانه گذاشتم تا همه آن را ببینند. خلاصه آن که من از کارخانه قند و پیمانکاری و سیمان و ذوب آهن و اینها شروع کرده بودم و آن موقع رسیده بودم به آنجا و حالا رسیده ام به این جا. بالارفتن فخر نداشت و آمدن من به پایین هم برای من ذلت نداشت. اینها همه کار است.


شما در نمایش تئاتر ده بار یک دیالوگ را می خوانید و یک شب خوب درمی آید و یک شب نه. شما یک هنرمند هستید. اما ممکن است شرایط مساعد نباشد و یک شب خوب ننوازید اما این دلیل نمی شود که فرداشب هم خوب ننوازید. من سختی می کشیدم اما این را می دانستم که باید بمانم.


رمز موفقیت من این بود که گفتم باید بشود. چون فکر می کردم باید بشود پس به آن فکر کردم و این فکر بازار می خواست. می دانید ابزارش چه بود؟ پشتکار. این جاست که کارآفرین می گوید من تهدید را به فرصت تبدیل می کنم. من هم تهدیدها را به فرصت تبدیل کردم. من خودم خودم را نقد می کردم تا عیبم را ببینم. رمز «باید بشود»، «پشتکار» است. «باید بشود» یک فکر است که ابزار می خواهد و ابزار آن تلاش و پشتکار است. من به همه اینها فکر کرده بودم.


با ژیان غذاهایی را که تولید می کردیم پخش می کردم و خیلی پیش می آمد که این تولیدها را نمی خریدند و ما مجبور می شدیم آنها را دور بریزیم. برخی با ما خیلی ناملایمات داشتند. اما من می گفتم عاقبت کار یک نفر باید پیروز بشود. نتیجه اش می دانید چه شد؟ این که الان من در خدمت شما هستم. یعنی شده است. یک نفر گفت رفته بودم در جنگل و با شیر جنگیدم. یا باید شیر مرا می خورد یا من او را می کشتم. آن که داشت این سخن را می شنید گفت: «آخرش چه شد؟» طرف گفت: «این که می بینید من اینجا در خدمت شما نشسته ام یعنی اینکه آن شیر را کشته ام.»


خروجی کل قضیه این است که آدم که هیچ چیزبلد نبود، دوچیز داشت؛ «باید بشود» و «پشتکار». داخل اینها می توان باور، ایمان، ازخودگذشتگی و همه چیز را آورد. من همیشه کار را عشق می بینم و همه اینها باعث شد که امروز که خدمت شما هستم بیش از ۲۰۰ لوح و تقدیر و افتخارات خارجی و داخلی داشته باشم. اگر هدف من اقناع در یک مسیر کوتاه بود، یک بقالی و رستوران به دست می آوردم و تمام می شدم.


نمی گویم اینها بد است اما من قانع به آن نبودم و هنوز هم نیستم. انسانی که قانع شود محکوم به اداره همان بخش خود می شود. در رفتن است که آدم موفق می شود. ادامه دادن، ریسک می خواست و اصولا یکی از لازمه های موفقیت یک آدم موفق، ریسک است. یک سنگ تراش که دارد کار می کند تا پیکره را درنیاورد ول نمی کند.


پیراهنی که به تن چسبید


الان که این را گفتم. یک ماجرای دیگر به یادم آمد که برای شما می گویم. می گویم تا جوان ها بدانند. سال ۴۲ و ۴۳ بود و من رفته بودم آبادان برای کار، پیشاهنگ بودم. بلیت درجه سه قطار تهران – خرمشهر را خریده بودم و به سمت جنوب حرکت کردم. آن وقت ها پیراهن های بشور، بپوش پلاستیکی درآمده بود.


 پیراهن را با یک کت و شلوار مشکی پوشیده بودم و در مردادماه رفته بودم خرمشهر. آنجا رفتم به خانه پیشاهنگی تا جا بگیرم و بمانم. کتم را دراوردم و آمدم پیراهنم را دربیاورم، دیدم به تنم چسبیده، پلاستیک در گرما داغ شده و به بدنم چسبیده بود. می رفتم زیر دوش و آنجا هم آب آنقدر گرم بود که باز هم اتفاقی نمی افتاد. می سوختم اما پیراهن درنمی آمد.


خلاصه آنکه به سختی پیراهن را درآوردم و همراه آن مقداری از پوست بدنم هم کنده شد. مردم که اینها را نمی دانند. تا صبح بی خوابی هایم در کوره های ذوب آهن را که نمی دیدند. در برف کوه های شهرکرد گیرکردن و هفت ساعت پیاده رفتن را که ندیده اند.


صبح های خیلی زود، چسباندن تبلیغات دبیرستان در کوچه های تنگ و تاریک خیابان گرگان را که ندیده اند! در یکی از همان صبح ها، یکی از شاگردانم مرا دید و گفت آقا سلام. من خجالت نکشیدم و گفتم بدو بیا کمک کن. مردم آن سختی ها را در گریه ها را ندیده اند و فقط خروجی تلاشم را دیده اند.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 6:25 - 0 تشکر 516034

چطور ثروتمند ترین آدم روی زمین باشیم؟



“اهل ایرانم ،روزگارم بد نیست.تکه نانی دارم،خورده هوشی،سرسوزن ذوقی.”


خدا روح سهراب را شاد کند,امیدوارم با تغییر شعر روحش را نیازرده باشم.


روزهای پایان سال و مشغله های خواسته و نا خواسته احساسات متفاوتی را به دنبال می آورد. امید, شادی, نو شدن ,یاس ,نداری ,آرزوهای فروخفته.


حتما برای شماهم پیش آمده یک لباس زیبا,یک وسیله خانه رابخواهید یا حتی شاید همسر و فرزندتان دلشان چیزی بخواهد که لااقل دم عید نتوانید برایشان بخرید چه حسی داشته اید؟


برای همه ما چنین چیزی پیش می آید راک فلر هم که به ثروتمندی مشهور است حتما چیزهایی بوده در زندگی اش که می خواسته و به آنها نرسیده و گرنه در سن۵۰ سالگی ۸۰ ساله به نظر نمی آمد!


دردنیایی که در آن پیشرفت فناوری لحظه ای شده هر روز یک نوع لوازم خانگی جدید به بازار می آید و هر روز وسیله تازه ای برای بهبود کیفیت زندگی انسان ارائه می شود نیازهای بشر هم روز به روز بیشتر می شود.


پس غیر قابل تصور هم نیست که نتوانیم به هر چیزی که می خواهیم برسیم.حسمان در چنین مواردی هر چه که باشد مسلما زیبا و خاطره انگیز نیست.


حتما شده,از اینکه نتوانستیم برای کسی که دوستش داریم کاری بکنیم و کمترین خواسته اش را برآورده کنیم خیلی ناراحت شدیم .


در این موارد بهترین! راه فحش و بدو بیراه است . معمولا سنگ تمام هم می گذاریم و  تمام چیزهایی که به ذهنمان می رسد و می توانیم مقصر بدانیم را به شدت مورد التفات قرارمی دهیم!


بعد کمی قدم می  زنیم احتمالا, اندکی گریه (البته مرد که گریه نمی کنه!), ذره ای پر خوری نهایتا سکوت، سکوت مطلق بر ذهن حاکم میشود و همه جا را فراخواهد.


فحش و بدو بیراه فقط  انرژی مان  را خواهد گرفت چون هیچ مشکلی برطرف نمی شود.


نهایتا به شدت از دست خودمان ,مملکت ,دنیا, پدرومادر, همسر, فرزندان و کلا جامعه بشریت  ناراحت می شویم و احساس بد بختی خواهیم کرد.


به این میگن یک پایان غم انگیز! راه حل گریز چیست؟


قانون- اصل ۱۰/۹۰  استفان کاوی


براساس این قانون:


•    ۱۰ درصد زندگی چیزیست که بر شما اتفاق می افتد. 
•    ۹۰ درصد زندگی آن چیزی است که شما تصمیم میگیرید چطور عکس العمل نشان دهید.


آیا ما واقعاً کنترل بر ۱۰درصد آنچه بر ما واقع میشود را نداریم؟
ما نمیتوانیم جلوی خرابی ماشین را بگیریم یا هواپیما تأخیر دارد و  تمام برنامه ها یمان بهم میریزد و… یا وقتی یک راننده وسط ترافیک جلوی ما می پیچد. ما بر این ۱۰درصد  است که هیچ کنترلی نداریم،۹۰ درصد بقیه متفاوت است – شما هستید که آن ۹۰ درصد را مشخص میکنید.


چگونه؟


با عکس العمل خودتان، یا نوع برخودتان با مسائل – شما کنترلی بر چراغ قرمز ندارید، گرچه عکس العمل خود را میتوانید در کنترل خود داشته باشید. 
اجازه ندهید  کنترل زندگیتان در دست دیگران باشد. 
شما هستید که نوع برخوردتان را کنترل میکنید.


بهتر نیست حالا که پول کافی نداریم بیشتر تلاش کنیم یا اگر در حال حاضر کاری از دستمان برنمی آید بیایید لا اقل از تعطیلات پیش رو بهترین بهره را ببریم و با گذراندان اوقاتی خوش در کنار عزیزانمان زندگی را زیبا ترکنیم. (بانکی)

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 6:25 - 0 تشکر 516035

۸ مهارت ضروری برای نیمه دوم زندگی



آدم‌های زیادی از زندگی‌شان خسته شده‌اند. این خستگی و بیحوصلگی می‌تواند یک مارپیچ روبه‌پایین ایجاد کند. این مارپیچ می‌تواند افسردگی، بی‌میلی، ناامیدی و بسیاری احساسات منفی دیگر در خود داشته باشد. احتمالاً مهمترین مسئله برای فردی که در چنین موقعیتی قرار دارد این حس است که نمی‌دانند چه باید بکنند و به همین خاطر هیچ کاری نمی‌کنند.


اینجا می‌خواهیم ۸ مهارت بسیار مهم برایتان معرفی کنیم که باید برای به دست آوردن آنها تلاش کنید. این مهارت‌ها به شما کمک می‌کنند خودتان را از این مارپیچ منفی دور نگه دارید.


مهارت ۱: برای آینده رویاپردازی کنید


برای دیدن رویا حتماً نباید بخوابید. زمانی را به فکر کردن درمورد اتفاقات خوشایندی که دوست دارید در آینده بیفتد اختصاص دهید. اگر از دوران کودکی تابحال رویایی انجام‌نشده دارید، دوباره آن را امتحان کنید. همین می‌تواند یک نقطه شروع دوباره باشد.


مهارت ۲: موانع موجود برای رویای زندگیتان را از میان بردارید


احتمال اینکه خودتان مانع سر راه خودتان باشید خیلی زیاد است. چه چیزی شما را عقب نگه می‌دارد؟ خیلی‌ها هستند که همیشه افسوس می‌خورند که چرا به دانشگاه نرفتند. تصور می‌کنند که الان دیگر خیلی دیر شده است. منظور این نوع موانع است.


مهارت ۳: هدف و معنا به دست آورید


بعد از ۴۰ سالگی به دنبال پیدا کردن هدف با راه‌های جدید هستیم. در جوانی هدف ما ایجاد و ساختن عناصر زندگی مثل ازدواج، بچه‌دار شدن، خانه‌دار شدن و پیشرفت کاری است. اما حالا که خیلی از این هدف‌ها به سرانجام رسیده‌اند، هدف‌هایمان تغییر می‌کنند. هدف می‌تواند قرار دادن خود در کنار چیزهایی باشد که شما را بالغ‌تر و کامل‌تر می‌کند. خودتان باید هدفتان را مشخص کنید.


مهارت ۴: قدرت انتخاب مسیر زندگی


آینده ما چیزی فراتر از موقعیت‌های گذشته‌مان است. فقط دو چیز است که در آن حق انتخاب ندارید: مرگ و مالیات. این خودتان هستید که می‌توانید تعیین کنید در زندگیتان چه اتفاقاتی بیفتد. زندگی خودتان است پس مسئولیت آن را به گردن بگیرید.


مهارت ۵: بطور مداوم چیزهای جدید یاد بگیرید


یادگیری فواید زیادی دارد. اولین فایده آن برای شما ایجاد فرصت‌های جدیدی است که در اختیارتان قرار می‌گیرد. احتمالات نامحدود هستند. می‌توانید یک مهارت جدید یاد بگیرید، درمورد مکان‌های جدید اطلاعات پیدا کنید، علایقتان را دنبال کنید. با این روش همیشه در حال رشد خواهید بود. اگر رشد نکنید، موفق نخواهید بود.


مهارت ۶: ممکن‌ها را تشخیص دهید


یکجایی در زندگیمان ممکن‌ها را کم می‌کنیم. زمانی را که فکر می‌کردید هر کاری از دستتان برمی‌آید را به یاد می‌آورید؟ خیلی‌ها را دیده‌اید که باوجود نقص‌های جسمانی بسیار به افرادی موفق در جامعه تبدیل شده‌اند. اینها محدودیت‌ها را ندیده‌اند، ممکن‌ها را پیدا کرده‌اند.


مهارت ۷: از اشتباهاتتان درس بگیرید


شکست اگر باعث شود درسی از آن بگیرید چیز خوبی است. یک دلیل دیگر برای خوب بودن آن این است که می‌فهمید برای رسیدن به چیزی مهم تلاش می‌کنید. شکست می‌تواند یک نگرش باشد. توماس ادیسون ۱۰،۰۰۰ بار شکست خورد اما هیچوقت خود را بازنده ندید. او به این نتایج بعنوان ۱۰،۰۰۰ فرصتی که می‌تواند برای بالا بردن کار خود از آنها استفاده کند نگاه کرد. اگر اخیراً شکست نخورده‌اید، بد نیست امتحانش کنید!


مهارت ۸: روابطی معنادار بر پایه اعتماد و احترام ایجاد کنید


ما با حضور دیگران در زندگیمان پرورش می‌یابیم. ما موجوداتی اجتماعی هستیم که نیاز به گیرش و دهش داریم. این موضوع را مثل یک پارچه تصور کنید. پارچه تارهای زیادی دارد که هریک به یک سمت مختلف رفته‌اند. یک تکه پارچه مطمئناً بسیار محکم‌تر از یک تار به تنهایی است.


این مهارت‌ها را تا چه اندازه در خودتان پرورش داده‌اید؟ از همین امروز شروع کنید. با کمک این مهارت‌ها می‌توانید از نیمه دوم زندگیتان هم درست مانند دوران جوانی لذت ببرید.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 6:25 - 0 تشکر 516036

توصیه های نادرستی که از دیگران میشنوید..!


متاسفانه زمانی که می خواهید اولین قدم را در مسیر درست رسیدن به آرزوهای خود بردارید، اطرافیان شما – حتی کسانی که واقعا برای شما ارزش قایل هستند – توصیه های ناجوری به شما می کنند.




علتش آن نیست که این افراد نیت بدی دارند، آنها فقط نمی توانند تصویر بزرگ آرزوها، علایق و اهداف زندگی شما را درک کنند. آنها متوجه نیستند که پاداش نهایی برای شما ارزش این ریسک کردن را دارد. در نتیجه آنها تلاش می کنند با ترساندن شما، از خودتان در برابر شکست های احتمالی محافظت کنند و این ترس شما را از تحقق آرزوهایی که دارید دور می سازد.


 استیو جابز می گوید: «وقت شما محدود است، آن را با زندگی کردن طبق میل دیگران هدر ندهید. در دام این تعصب گرفتار نشوید و با نتایجی که از طرز فکر دیگران به دست آمده زندگی نکنید. اجازه ندهید صحبت های دیگران، ندای درونی و قلبی خودتان را خاموش کند.»


زمانی که تصمیم به برآورده کردن آرزوهای خود می گیرید به احتمال زیاد توصیه های نادرست زیر را از زبان دیگران می شنوید.


۱ – آرزوها


می توانی یک روز دنبال آرزوهایت بروی اما اکنون باید کمر همت ببندی و مسوولیت پذیر باشی: یک روز؟ آن یک روز کی است؟ آن یک روز هیچ وقت نمی آید. این برداشتی مبهم از زمان است که احتمالا هرگز از راه نخواهد رسید.


 امروز تنها روز تضمین شده برای شماست. امروز همان روزی است که می توانید یک تفاوت بزرگ را در زندگی خود رقم بزنید. زندگی یعنی دنبال آرزوهای خود بروید، پس از زیر بار مسوولیت شانه خالی نکنید. تا آن «یک روز» منتظر نمانید. امروز را به نخستین روز زندگی جدید خود تبدیل کنید.


۲ – نتیجه نگیری


اگر نتیجه نگیری، نابود می شوی: اشتباه است! شما به نابودی حتی نزدیک هم نمی شوید درواقع در بدترین حالت ممکن است به نتیجه نرسید و حداکثر به همان جایی برگردید که اکنون در آن ایستاده اید.


۳ – احساس خطر


ماندن در شغل فعلی خطر کمتری دارد: شاید این طور باشد اما اگر کاری ایمن تر از شغل شما نیز وجود داشته باشد چه؟ این که به منزل روید، در را از داخل قفل کنید، دیگر هرگز خارج نشوید و به این ترتیب تمام آرزوهای خود را دور بریزید. یادتان باشد کم خطر بودن هرگز به معنای بهتر بودن نیست.


۴ – خواستن


غیرممکن است: تنها زمانی غیرممکن است که دست به هیچ کاری نزنید. علت آن که بعضی چیزها غیرممکن به نظر می رسند این است که هنوز کسی برای رسیدن به آنها دست به کار نشده است. اما این به این معنا نیست که اگر شما کمک کنید این امر محقق نخواهد شد. اگر واقعا خودتان را وقف نتیجه نهایی کنید، تقریبا هر چیزی ممکن می شود فقط باید به اندازه کافی خواهان آن باشید.


۵ – شانس


برای موفقیت فقط باید شانس داشته باشی: تنها به این دلیل که آن چند نفر خوش شانس هم دست به کاری زده اند! آنها هم با همان میل، عزم راسخ و اراده ای را داشته اند که شما اکنون دارید. شما هم می توانید یکی از آنها باشید. این دیگر به خودتان بستگی دارد.


۶ – شکست سنگ بنای موفقیت


شاید شکست بخوری و شکست اصلا چیز خوبی نیست: شکست سنگ بنای موفقیت است. مهم نیست نتیجه چه می شود، همیشه همان اتفاقی می افتد که باید بیفتد. یا موفق می شوید و یا چیزی می آموزید. بزرگ ترین اشتباهی که ممکن است مرتکب شوید این است که از ترس اشتباه کردن اصلا دست به کار نزنید. اگر نمی توانید با شکست کنار بیایید، با موفقیت هم دچار مشکل می شوید.


۷ – امکانات


امکانات لازم را نداری: مساله امکانات نیست بلکه طرز استفاده شما از امکاناتی است که در دست دارید. «استیو واندر» قادر به دیدن نبود، ولی از حس شنوایی خود برای کسب مهارت در موسیقی استفاده کرد و موفق به دریافت جایزه نیز شد.


۸ – پس انداز


قبل از برداشتن اولین قدم باید به اندازه کافی پس انداز داشته باشی: شما به پول بیشتر نیاز ندارید، بلکه برنامه می خواهید. باید بودجه بندی کنید. تمام هزینه های غیرضروری زندگیتان را حذف کنید. اگر برای دنبال کردن آرزوهای خود باید کار فعلی تان را رها کنید، حداقل درآمدی را که برای یک زندگی منطقی لازم دارید، محاسبه کنید.


بررسی کسانی که قبلا از همین راه موفق شده اند نیز می تواند به شما کمک کند. از همه اینها گذشته باید قدم های کوچک بردارید. با فرض اینکه اکنون فلان مبلغ پس انداز را در حساب بانکی خود دارید برای رسیدن به آرزوهای خود بلافاصله شغلتان را ترک نکنید. در عوض از خودتان بپرسید: «اکنون با پول و امکاناتی که دارم چه کار می توانم بکنم تا به هدف دلخواه خود نزدیک شوم؟»


۹ – کمک


به کمک نیاز نداری، بهتر است خودت تنهایی انجامش بدهی: شما بخشی از مجموعه افرادی هستید که در کنار آنها وقت می گذرانید. اگر با آدم های مناسب معاشرت کنید، آنها بر شما تاثیر منفی خواهند گذاشت. اما اگر به دنبال افراد مناسبی باشید، توانایی و قدرت بیشتری نسبت به زمان تنهایی خود خواهید داشت. گروه خود را بیابید و برای ایجاد یک تفاوت بزرگ در زندگی خود با هم کار کنید.


۱۰ – تلاش


باید خیلی تلاش کنی: البته که باید تلاش کنید! اما معنایش این نیست که ارزشش را ندارد. موفقیت در زندگی به یک نکته کلیدی وابسته است: تلاش کردن برای انجام کاری که به آن علاقه دارید تا زمانی که با خودتان روراست باشید و دنبال علایق، ارزش ها و رویاهای خود بروید، می توانید از طریق همین علاقه مندید به موفقیت دست یابید.


مهم تر از آن، چند سال بعد به حرفه ای اشتغال ندارید که برای آن ارزشی قایل نیستید و از خودتان نمی پرسید که «چطور قرار است سی سال در این حرفه کار کنم؟» پس اگر به سختی تلاش می کنید و از هر دقیقه آن لذت می برید، متوقف نشوید. دارید به موفقیت بزرگی می رسید. چراکه کارهای سخت اگر مبتنی بر علایق و آرزوهای خودتان باشند سخت به نظر نخواهند رسید. توصیه های فوق را نادیده بگیرید تا در راه رسیدن به آرزوهای خود موفق شوید.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 6:26 - 0 تشکر 516037



۳۰ قانون جهانی موفقیت


۱) قانون علت و معلول
هر چیز به دلیلی رخ می دهد. برای هر علتی معلولی است و برای هر معلولی، علت یا علت های به خصوصی وجود دارد، چه از آن ها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید. چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هر کاری را که بخواهید می توانید انجام دهید به شرط آن که تصمیم بگیرید که دقیقا چه می خواهید و سپس عمل کنید.


۲) قانون ذهن
شما تبدیل به همان چیزی می شوید که درباره آن بیشتر فکر می کنید. پس همیشه درباره چیزهایی فکر کنید که واقعا طالب آن هستید.


۳) قانون عینیت یافتن ذهنیات
دنیای پیرامون شما تجلی فیزیکی دنیای درون شماست. کار اصلی شما در زندگی این است که زندگی مورد علاقه خود را در درون خود خلق کنید. زندگی ایده آل خود را با تمام جزییات آن مجسم کنید و این تصویر ذهنی را تا زمانی که در دنیای پیرامون شما تحقق پیدا کند حفظ کنید.


۴) قانون رابطه مستقیم
زندگی بیرونی شما بازتاب زندگی درونی شماست. بین طرز تفکر و احساسات درونی شما، و عملکرد و تجارب بیرونی تان رابطه مستقیم وجود دارد. روابط اجتماعی، وضعیت جسمانی، شرایط مالی و موفقیت های شما بازتاب دنیای درونی شماست.


۵) قانون باور
هر چیزی را که عمیقا باور داشته باشید به واقعیت تبدیل می شود. شما آن چه را که می بینید که قبلا به عنوان باور انتخاب کرده اید. پس باید باورهای محدودکنتده ای را که مانع موفقیت شما هستند شناسایی کنید و آن ها را از بین ببرید.


۶) قانون ارزش ها
نحوه عملکرد شما همیشه با زیر بنایی ترین ارزش ها و اعتقادات شما هماهنگ است. آن چه که ارزش هایی را که واقعا به آن اعتقاد دارید بیان می کند ادعاهای شما نیست بلکه گفته ها، اعمال و انتخاب های شما به ویژه در هنگام ناراحتی و عصبانیت است.


۷) قانون انگیزه
هر چه می گویید یا انجام می دهید از تمایلات درونی، خواسته ها و غرایز شما سرچشمه می گیرد. پس برای رسیدن به موفقیت باید انگیزه ها را مشخص کرد تا با یک برنامه ریزی اصولی به هدف رسید.


۸) قانون انتظار
اگر با اعتماد به نفس، انتظار وقوع چیزی را در جهان پیرامونتان داشته باشید آن چیز به وقوع می پیوندد. شما همیشه هماهنگ با انتظارات تان عمل می کنید و این انتظارات بر رفتار و چگونگی برخورد اطرافیانتان تاثیر می گذارد.


۹) قانون تمرکز
هر چیزی را که روی آن تمرکز کرده و به آن فکر کنید در زندگی واقعی، شکل گرفته و گسترش پیدا می کند. بنابراین باید فکر خود را بر چیزهایی متمرکز کنید که واقعا طالب آن هستید.


۱۰) قانون عادت
حداقل ۹۵ درصد از کارهایی که انجام می دهیم از روی عادت است. پس می توانیم عادت هایی را که موفقیت مان را تضمین می کنند در خود پرورش دهیم؛ و تا هنگامی که رفتار مورد نظر به صورت اتوماتیک و غیر ارادی انجام نشود، تمرین و تکرار آگاهانه و مداوم آن را ادامه دهیم.


۱۱) قانون انتخاب
زندگی ما نتیجه انتخاب های ما تا این لحظه است. چون همیشه در انتخاب افکار خود آزاد هستیم، کنترل کامل زندگی و تمامی آن چه برایمان اتفاق می افتد در دست خودمان است.


۱۲) قانون تفکر مثبت
برای رسیدن به موفقیت و شادی، تفکر مثبت امری ضروری است. شیوه تفکر شما نشان دهنده ارزش ها، اعتقادات و انتظارات شماست.


۱۳) قانون تغییر
تغییر، غیر قابل اجتناب است و ما باید استاد تغییر باشیم نه قربانی آن.


۱۴) قانون کنترل
سلامتی، شادی و عملکرد درست از طریق کنترل کامل افکار، اعمال و شرایط پیرامونمان به وجود می آید.


۱۵) قانون مسوولیت
هر چه و هر کجا که هستید به خاطر آن است که خودتان این طور خواسته اید. مسوولیت کامل آن چه که هستید، آن چه که به دست آورده اید و آن چه که خواهید شد بر عهده خود شماست.


۱۶) قانون پاداش
عالم در نظم کامل به سر می برد و ما پاداش کامل اعمالمان را می گیریم. همیشه از همان دست که می دهیم از همان دست می گیریم. اگر از عالم بیشتر دریافت می کنید به این دلیل است که بیشتر می بخشید.


۱۷) قانون خدمت
پاداش هایی را که در زندگی می گیرید با میزان خدمت شما به دیگران رابطه مستقیم دارد. هر چه بیشتر برای بهبود زندگی و سعادت دیگران کار کنید و توانایی های خود را افزایش دهید، در عرصه های مختلف زندگی خود بیشتر پیشرفت می کنید.


۱۸) قانون تاثیر تلاش
همه امیدها، رویاها، هدف ها و آرمان های ما در گرو سخت کوشی است. هر چه بیشتر تلاش کنیم؛ موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد.


۱۹) قانون آمادگی
در هر حوزه ای موفق ترین افراد، آن هایی هستند که وقت بیشتری را صرف کسب آمادگی برای انجام کارها می کنند. عملکرد خوب نتیجه آمادگی کامل است.


۲۰) قانون حد توانایی
شاید برای انجام همه کارها وقت کافی وجود نداشته باشد ولی همیشه برای انجام مهم ترین کارها وقت کافی هست. هر چه بیشتر کار کنیم کارایی بیشتری پیدا می کنیم. اما باید اموری را بر عهده بگیریم که در حد توانمان باشد.


۲۱) قانون تصمیم
مصمم بودن از ویژگی های اساسی افراد موفق است. در زندگی هر جهشی در جهت پیشرفت هنگامی حاصل می شود که در موردی تصمیم روشنی گرفته باشیم.


۲۲) قانون خلاقیت
ذهن ما می تواند به هر چیزی که باور داشته باشد دست یابد. هر نوع پیشرفتی در زندگی با یک ایده آغاز می شود و چون توانایی ما در خلق ایده های جدید نامحدود است آینده نیز محدودیتی نخواهد داشت.


۲۳) قانون استقامت
معیار ایمان به خود، توانایی استقامت در برابر سختی ها، شکست ها و ناامیدی ها ست. استقامت ویژگی اساسی موفقیت است. اگر به اندازه کافی استقامت کنیم، طبیعتا سرانجام موفق خواهیم شد.


۲۴) قانون صداقت
خوشبختی زمانی سراغ ما می آید که تصمیم بگیریم هماهنگ با والاترین ارزش ها و عمیق ترین اعتقادات خود زندگی کنیم. همواره باید با آن بهترین بهترین ها که در درون مان وجود دارد صادق باشیم.


۲۵) قانون انعطاف پذیری
در تعیین اهداف خود قاطعیت داشته باشید، اما در مورد روش دست یابی به آن ها انعطاف پذیر باشید. در عصر تحولات سریع و رقابت شدید، اتعطاف پذیری.


۲۶) قانون خوشبختی
کیفیت زندگی ما را احساس مان در هر لحظه تعیین می کند و احساس ما را تفسیر خودمان از وقایع پیرامونمان مشخص می سازد، نه خود وقایع. هرگز برای این که تجربه خوشی از دوران کودکی داشته باشید دیر نیست. کافی است گذشته را مرور کنید و روشی را که برای تفسیر تجربیات خود داشته اید تغییر دهید.


۲۷) قانون تعجیل
ما همواره دوست داریم که هر چه زودتر به آرزوهایمان برسیم، به همبن دلیل است که در تمام عرصه های زندگی بی قراریم.


۲۸) قانون فرصت
بهترین فرصت ها اغلب در معمولی ترین موقعیت های زندگی مان به وجود می آید. پس بزرگ ترین فرصت ها به احتمال زیاد همیشه در دسترس ماست.


۲۹) قانون خود شکوفایی
شما می توانید هر چه را که برای رسیدن به اهداف تعیین شده خود به آن نیاز دارید بیاموزید. آن هایی که می آموزند توانا هستند.


۳۰) قانون بخشندگی
هر چه بیشتر، بدون انتظار پاداش، به دیگران خدمت کنید، خیر و نیکی بیشتری به شما می رسد. آن هم از جاهایی که اصلا انتظار ندارید. شما تنها در صورتی حقیقتا خوشبخت خواهید شد که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید.

what`s life?life is love.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.