• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
ایران سرای من (بازدید: 8659)
جمعه 27/5/1391 - 5:17 -0 تشکر 515896
تاریخ ایران

چرا به تخت جمشید «پرسپولیس» می گفتند؟

 

زنده یاد علی سامی در کتاب «پایتخت های شاهنشاهان هخامنشی؛ شوش ـ هگمتانه ـ تخت جمشید» خواننده را با جلوه های درخشان هنر ایرانی در تخت جمشید آشنا می کند و حاصل سال ها تحقیق و کاوش های باستان شناسی خود را به شیوه ای دقیق در اختیار علاقه مندان قرار می دهد. این کتاب پس از سال ها دوباره بازچاپ شده است.

به گزارش ایبنا، تخت جمشید، تنها مجموعه ای از کاخ ها، بخش های اداری دولت هخامنشی و پرستشگاه ها نیست، بلکه نموداری از شکوهمندی هنر و ذوق ایرانی نیز به شمار می رود. از این رو است که تخت جمشید را نموداری از اندیشه رسا و هنرورزی چیره دستانه ایرانیانی دانسته اند که در آن روزگاران، بر قلمرو پهناوری از جهان، حکم می راندند.

علی سامی در ابتدا یادآوری می کند که کتاب او نتیجه کاوش ها و بررسی های سی ساله در تخت جمشید است (از ۱۳۱۰ تا ۱۳۴۰ خورشیدی). در این میان، خود او در ۲۱ سال پایانی، وظیفه کاوش در تخت جمشید را بر عهده داشته است. از این رو آنچه در این کتاب عرضه می کند، نه تنها از دقت پژوهشگرانه ای برخوردار است، بلکه نتیجه حفاری ها و کاوش های باستان شناسی اوست.

به همین دلیل لازم دانسته که در آغاز، فهرست وار به نکات مهم تاریخی که در نتیجه کاوش های سی ساله تخت جمشید به دست آمده است، اشاره کند تا اهمیت آن برای خواننده روشن شود. یک نمونه آن یافته ها، به کشف سی هزار لوحه گلی بایگانی شده بازمی گردد. پیداست که ارزش چنین لوحه هایی برای مطالعات هخامنشی، تا چه اندازه فراوان است.

● پیدا شدن دو لوحه زرین مربوط به داریوش هخامنشی

سامی سپس از پیدا شدن دو لوحه زرین گرانبها در گوشه جنوب شرقی کاخ آپادانا یاد می کند و توضیح می دهد که این الواح چگونه به دست آمدند و چه ویژگی هایی دارند. متن هر دو لوحه که مربوط به داریوش بزرگ است، به همراه ترجمه فارسی آنها، آورده شده است. آنگاه می کوشد که به پاسخ این پرسش برسد که «معماری و هنرهای به کار رفته در تخت جمشید، تا چه اندازه تحت تاثیر صنایع کشورهای شرق باستان بوده است؟ و چه مقدار از آن، هنر ملی و خاص ایرانی است؟». او برای یافتن پاسخی علمی و سنجیده، دیدگاه های باستان شناسان و شرق شناسان اروپایی و ایرانی را ذکر می کند و به نتیجه گیری درخور توجه و پژوهشگرانه ای می رسد.

سامی در ادامه گفتار خود، گستره بررسی اش را افزون تر می کند و با توجه به دیدگاه دانشمندان غربی، به این نتیجه می رسد که حجاری های ایران عصر هخامنشی، در حجاری های آن روزگار و روزگاران پس از آن، به ویژه در یونان، تاثیر غیر قابل انکار داشته است. از این پس نیز ترجمه نوشتارهایی از باستان شناسان و محققان اروپایی را عرضه می کند تا به سهم ایران هخامنشی در گنجینه فرهنگ و دانش بشری و نیز هنر و مذهب جهانی، اشاره کرده باشد و بر زیبایی شگفت انگیز تخت جمشید، که نموداری از هنر والای آن زمان است، تاکید بورزد.

● چرا تخت جمشید را «پرسپولیس» می نامیدند؟

در جستاری دیگر از کتاب «پایتخت های شاهنشاهان هخامنشی»، به این موضوع پرداخته می شود که چرا تخت جمشید را «پرسپولیس» می نامیدند؟ این که چرا کاخ شاهی در جلگه مرودشت و در دامنه کوه رحمت ساخته شده، پرسش دیگری است که خواننده می تواند پاسخ آن را در این کتاب بیابد. در همین بخش، اشاره های کاوشگرانه ای به حصار کاخ و وسعت صفه آن و نیز آبروهای زیر زمینی تخت جمشید شده است. برخی معتقدند مجموعه کاخ های پارسه را تخت جمشید می گفتند و نام فرنگی آن هم پرسپولیس بوده است.

به همین گونه در بخش دیگر به زمان ساختن بنای تخت جمشید پرداخته می شود و با توضیحات دقیق تاکید می ورزد که قسمت بزرگ کاخ ها در زمان داریوش بزرگ و خشایارشا به اتمام رسیده است. اشاره به شوش، پایتخت اداری و کشورداری هخامنشیان و همدان، پایتخت تابستانی آنان، در همین بخش آمده است.

در صفحات دیگر، آگاهی های جالب توجهی درباره پلکان ورودی، تالار اصلی، کتیبه درگاه مدخل، حیاط آپادانا، سرستون ها و مجسمه های سنگی، در اختیار خواننده گذاشته می شود. هر کدام از این توضیحات همراه با تصاویر گویایی است که خواننده را در فهم مطالب یاری می رساند. بخشی نیز به «کاخ آپادانا» اختصاص داده شده است. در این بخش درباره وسعت و ویژگی های کاخ، اتاق ها و راهروهای جنوب ایوان ها، پله ها و نقش های برجسته آن، نقش ها و حجاری های پلکان شرقی و اشیای پیدا شده در کاخ، مطالب با اهمیتی درج شده است.

آشنایی با تالار مرکزی، در ادامه آورده شده است. ابتدا نمایی از کاخ مرکزی به دست داده شده و سپس از پلکان ورودی، ایوان شمالی و جنوبی و اتاق های پیرامون آن اطلاعاتی عرضه شده است. به همین گونه می توان درباره «صد ستون سنگی خشایارشا»، آگاهی های ارزنده ای یافت. در این بخش درباره فضای شمالی کاخ، تالار ۳۲ ستونی، جایگاه ارابه و اسبان سلطنتی، سر پیکر خشایارشا، تکه های منبت کاری و بسیاری نکات دیگر، اطلاعات علمی فراوانی گردآوری شده است.

● سامی به شناسایی دقیق و ریزبینانه کاخ «تچر» می پردازد

اندوخته های علمی خواننده درباره تخت جمشید، در بخش دیگری که به «کاخ تچر (تالار آئینه)» اختصاص دارد، افزوده می شود. «تچر» در زبان باستان، «کاخ زمستانی» معنی می داده است. سامی به شناسایی دقیق و ریزبینانه این کاخ می پردازد و به تشریح نقش اشخاصی اشاره می کند که پیکره آنها در این کاخ حجاری شده است.

اشاره به سنگ نبشته های میخی کاخ، که در دوران های گوناگون تاریخی کنده شده، نیز فراموش نشده است و آنگاه به «کتیبه های متاخر اسلامی در تخت جمشید» پرداخته است. درباره «هدیش»، کاخ اختصاصی خشایارشا و ساختمان های پیرامون آن و کتیبه های بنای اردشیر سوم نیز در صفحاتی دیگر توضیحاتی داده شده است.

کتاب سامی، بررسی جزیی نگری از تمام بناها و کاخ های تخت جمشید و اشیای یافته شده در آن است. از این رو می توان در این کتاب درباره تمام مواردی که به این بنای باشکوه ارتباط می یابد، اطلاعات محققانه ای کسب کرد. به همین دلیل است که درباره بخش مهمی از تخت جمشید که خزانه آن باشد، دانستنی هایی عرضه می شود که خواننده را با ریزترین بخش های بنا آشنا می کند. در بخش خزانه، از تالار صد ستون و نود و نه ستون، نقش برجسته داریوش و ولیعهدش، ظروف سنگی از سنگ های الوان مرمر، گلدان شکسته شیشه ای و مجمر فلزی و هفت لوح سنگی یاد می شود. سامی در کنار این توضیحات، گزارشی نیز از شیوه کاوش ها و زمان انجام آنها ارایه می کند.

● چاه سنگی، از شگفتی های تخت جمشید است

ساختمان های خشتی جنوبی کاخ هدیش، تا آنجایی که امروزه موزه تخت جمشید نامیده می شود، معروف به «اندرون» یا «حرمسرا» است. این ساختمان در سال ۱۳۱۱ خورشیدی توسط «هرتسفلد» خاکبرداری و تجدید ساختمان شد. سامی به معرفی این بخش از تخت جمشید می پردازد و به اشیایی اشاره می کند که در اتاق های اندرونی پیدا شده اند. این را نیز می افزاید که نقوشی که به زحمت دیده می شوند، بر دیوار سنگی ایوان شمالی تالار اندرونی حک شده اند که مربوط به دوره ساسانیان است. توضیحات باریک بینانه ای نیز در این باره آورده شده است.

در بخش های دیگر کتاب، با «جایگاه پاسداران و نگاهبانان کاخ» آشنا می شویم. در ضمن از چاه سنگی، که سامی آن را از شگفتی های تخت جمشید می داند، آرامگاه اردشیر سوم هخامنشی و آرامگاه اردشیر دوم، یاد می شود و خواننده درباره هر کدام از آنها آگاهی هایی به دست می آورد. کاخ های شاهی هخامنشی منحصر به بناهای روی صفه تخت جمشید نیست، بلکه تا شعاع نیم کیلومتر نیز آثار دیگری کشف شده است. سامی بخش دیگری از کتابش را به این آثار اختصاص می دهد و از شهر شاهی پارسه، استخر بزرگ سنگی، حصار غربی شهر شاهی، آرامگاه داریوش سوم و موارد دیگری که با این قسمت ها ارتباط می یابند، اطلاعاتی عرضه می کند. درباره اشیای به دست آمده در تخت جمشید نیز به همین گونه می توان مطالب جالب توجهی یافت.

● آتش زدن تخت جمشید و ویرانی آنجا توسط اسکندر مقدونی

از بخش های مکمل کتاب، فصل «سرانجام کاخ های هخامنشی» است. سامی از آتش زدن تخت جمشید و ویرانی آنجا توسط اسکندر مقدونی، نوشته های تاریخ نویسان قدیم یونانی و رومی در این باره و عوامل دیگری که منجر به خرابی بناها شد، سخن می گوید و در بخشی دیگر، تخت جمشید را از دیدگاه خاورشناسان، باستان شناسان و تاریخ نویسان، بررسی می کند و از «آغاز کاوش های باستان شناسی در تخت جمشید» گزارش خواندنی می آورد.

در صفحات بعد، نظر دانشمندان ایرانی و اروپایی در باره تخت جمشید ذکر شده است. در پایان کتاب نیز اشاره کوتاهی به منشور کوروش بزرگ دیده می شود. کتاب با فهرست های گوناگون آراسته است تا استفاده از مندرجات آن آسان تر باشد.

زنده یاد علی سامی؛ باستان شناس نامدار ایران، در سال ۱۲۸۹ خورشیدی در شهر شیراز زاده شد. «پاسارگارد یا قدیمی ترین پایتخت کشور ایران»، «دادرسی و قضاوت در ایران باستان عهد هخامنشی»، «ادبیات و شعر و تاریخ نویسی در عهد ساسانی»، «پزشکی ایران در عهد ساسانی» از جمله کتاب های این پژوهشگر است. سامی جلد نخست کتاب «روزها و یادها» را، که شامل خاطرات و یادمان های او بود، در سال ۱۳۶۰ و جلد دوم آن را به فاصله دو سال بعد منتشر کرد.

آخرین کتاب او نیز در سال ۱۳۶۵ با نام «نقش ایران در فرهنگ اسلامی» چاپ شد. کتاب «پایتخت های شاهنشاهان هخامنشی» نخستین بار در سال ۱۳۴۸ توسط دانشگاه شیراز منتشر شد و بارها توسط ناشران مختلف بازچاپ شده است. سرانجام این باستان شناس برجسته ایرانی در روز ۲۲ امرداد ۱۳۶۸ درگذشت. بازچاپ کتاب «پایتخت های شاهنشاهان هخامنشی؛ شوش ـ هگمتانه ـ تخت جمشید» نوشته زنده یاد علی سامی، یکی از منابع با ارزش تاریخ هخامنشیان را در اختیار خوانندگان فارسی زبان قرار می دهد. تجدید چاپ این کتاب توسط موسسه فرهنگی انتشاراتی پازینه، کمکی به شناخت بیشتر آن دوره از تاریخ ایران است. این کتاب با شمارگان هزار نسخه و به بهای ۱۲۵۰۰ تومان عرضه شده است. کتاب «پایتخت های شاهنشاهان هخامنشی» که در ۵۰۵ صفحه نگاشته شده است، همراه با تصاویری از بناها، کاخ ها و اشیای به دست آمده در کاوش های تخت جمشید است.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 5:18 - 0 تشکر 515897

نام روزهای هفته در ایران باستان





آیا میدانستید که در ایران باستان و در آئین پنج هزار ساله مهر(میترائیسم) روز یکشنبه مهرشید نام داشته که منظور از مهر میترا یا مهر خدای بزرگ آئین میترائیسم و معنی شید آفتاب و روشنایی میباشد یعنی
مهرشید روز مهر و آفتاب یا روشنایی بوده و امروزه در تقویم میلادی این روز sunday نام دارد که دقیقا به معنی روز آفتاب میباشد . و اینک بقیه روزهای هفته:


کیوان شید = شنبه
مهرشید = یکشنبه
مه شید = دوشنبه
بهرام شید = سه شنبه
تیرشید = چهارشنبه
هرمزشید = پنجشنبه
ناهیدشید یا آدینه = جمعه


اینک با بررسی ریشه های این واژگان به این برآیند ساده میرسیم:


کیوان شید = شنبه
Saturday = Satur + day
Saturn = کیوان
——————————————————————
مهرشید = یکشنبه
Sunday = Sun + day
Sun = خور (خورشید) = مهر
——————————————————————
مه شید = دوشنبه
Monday = Mon + day
Moon = ماه
——————————————————————
بهرام شید = سهشنبه
Tuesday = Tues + day
Tues = god of war = Mars = بهرام
——————————————————————
تیرشید = چهارشنبه
Wednesday = Wednes + day
Wednes = day of Mercury = Mercury = تیر
——————————————————————
هرمزشید = پنجشنبه
Thursday = Thurs + day
Thurs = Thor = day of Jupiter = Jupiter = هرمز
——————————————————————
ناهیدشید یا آدینه = جمعه
Friday = Fri + day
Fri = Frig = day of Venues = Venues = ناهی


باور کنید به دور از تعصب میگویم تمامی دنیا وامدار نیاکان ما میباشد.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 5:18 - 0 تشکر 515898

نهضت میرزا کوچک خان / پیدایش نهضت جنگل



شرایط ایران قبل ازکودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به خاطرنفوذ و هماهنگی سیاست های تجاوزکارانه بیگانه از نقض آشکاراستقلال وآزادی کشور و ضعف دولت مرکزی و فساد، خرابی، ناامنی و قحطی ناشی ازجنگ، نهضتی را به منظورحفظ وحراست ازارزشهای دینی وملی ایجاب می نمود که نهضت جنگل برآمده ازشرایط فوق الذکربود.


شرایط ایران قبل ازکودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به خاطرنفوذ و هماهنگی سیاست های تجاوزکارانه بیگانه از نقض آشکاراستقلال وآزادی کشور و ضعف دولت مرکزی و فساد، خرابی، ناامنی و قحطی ناشی ازجنگ، نهضتی را به منظورحفظ وحراست ازارزشهای دینی وملی ایجاب می نمود که نهضت جنگل برآمده ازشرایط فوق الذکربود.


پیدایش نهضت جنگل :  همزمان با اوجگیری نهضت مشروطه درتهران شماری از آزادیخواهان رشت کانونی به نام مجلس اتحاد تشکیل دادند وافرادی به نام فدایی گردآوردند. میرزا کوچک خان که یک طلبه ویک مسلمان راستین بود وافکارآزادیخواهانه داشت به مجلس اتحاد پیوست. در۱۲۸۹ درنبرد با نیروی طرفدارمحمد علی شاه درترکمن صحرا شرکت داشت. دراین نبرد زخمی شد وچند روزدربادکوبه دریک بیمارستان بستری بود.


در۱۲۹۴ به جای مجلس اتحاد، هیات اتحاد اسلام ازیک گروه ۱۷ نفری دررشت تشکیل گردید. بیشترافراد این گروه روحانی بودند ومیرزاکوچک خان عضوموثراین هیأت بود. این هیأت هدف خودرا خدمت به اسلام وایران اعلام داشت وبه زودی میرزاکوچک خان رهبری این گروه رابه عهده گرفت. پس ازاشغال نواحی شمالی ایران ازسوی ارتش روسیه تزاری هیأت اتحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزاری پرداخت ویک گروه مسلح به عنوان فدایی تشکیل داد و روستای کسما رادرناحیه فومن مرکزکارخود قرارداد و درآنجا سازمان اداری ونظامی خود رابرپاساخت. میرزاکوچک خان مرامنامه ای تنظیم کردودرآن مرامنامه هدف هیات اتحاد اسلامی راتامین رفاه کارگران وزحمت کشان وتساوی حقوق مردم وتعدیل مالکیت ومبارزه باعمال روس وانگلیس عنوان نمود.


هیات اتحاد اسلام پس ازچندی به کمیته اتحاد اسلام تبدیل شد واعضای آن به ۲۷ نفرافزایش یافت ورهبری کمیته اتحاداسلام را میرزا کوچک خان به عهده گرفت وتاپایان سال ۱۲۹۶ به جزفومن بخش وسیعی ازایران و قسمتی از مازندران وطارم وآستارا وطالش وکجور وتنکابن زیرنفوذ کمیته اتحاد اسلام درآمد، این کمیته به نهضت جنگل یا حزب جنگل نام نهاده شد.


درفروردین ۱۲۹۷ فدائیان نهضت جنگل پس ازچند درگیری با سپاهیان انگلیس ، مواضع مهم راه رشت – منجیل رادر اختیار خود گرفتند. درخرداد ۱۲۹۷ نیروی ” کلنل پیچراخوف ” افسرروسی که قصد بازگشت ازایران راداشت وبا ژنرال ” دانترویل انگلیس ” که او نیز می خواست با افراد خود ازطریق انزلی به بادکوبه برود نیزهم پیمان شده بود، درمنجیل بافدائیان کمیته اتحاد اسلام به نبرد پرداخت. درحالی که زره پوشها وهواپیماهای انگلیس هم برای کمک به او به حرکت درآمده بودند، پیچراخوف راه منجیل تارشت وانزلی راگشود وپس ازگشودن راه نیروهای انگلیس درمواضع مهم این راه مستقرگردید. دراین میان نیروی کمیته اتحاد اسلام رشت راتصرف کردند، ولی پس ازده روز نیروهای انگلیس باکمک زره پوشهاوهواپیماها رشت را تسخیرکرد ونیروی کمیته اتحاد اسلام را از رشت بیرون راند.


در۲۷ مرداد ۱۲۹۷ میان نمایندگان کمیته اتحاد اسلام ونمایندگان نظامی وسیاسی انگلیس دررشت قراردادی امضا شد ودر مسائل مورد اختلاف توافق نمودند.


امضای این قرارداد درکمیته اتحاداسلام چنان اختلاف نظری پدید آورد که کمیته اتحاداسلام ازهم پاشید. میرزاکوچک خان ناچارانحلال کمیته اتحاد اسلام وتشکیل کمیته انقلابی ایران را اعلام داشت. شماری ازسران کمیته اتحاد اسلام کناره گیری کردند وشماری افراد دیگردرکمیته انقلابی گیلان جای آنان را گرفتند. درحالی که درسال های جنگ جهانی اول سرزمین ایران به مناسبت موقعیت خاص جغرافیایی عرصه رقابت چند قدرت بزرگ درگیرجنگ گردیده وهریک به گونه ای ازنهضت جنگل حمایت می کردند، تحولات سیاسی جهانی وبه خصوص تغییر سیاست روسیه شوروی درپایان جنگ وتضادهای داخل سران جنگل طوماراین نهضت رادرهم پیچید.


آرمان میرزاکوچک خان : دراینجا سخنان میرزاکوچک خان به نقل روزنامه جنگل شماره ۲۸ درکتاب سردارجنگل نوشته ابراهیم فخرایی رابیان می کنیم تا به عمق بینش وآرمان رئیس نهضت جنگل بهترآشناشویم.


” ماقبل ازهرچیز طرفداراستقلال مملکت ایرانیم، استقلالی به تمام معنی کلمه، یعنی بدون اندک مداخله هیچ دولت اجنبی، اصلاحات اساسی مملکت ورفع فساد تشکیلات دولتی که هرچه برسرایران آمده از فساد تشکیلات است. ماطرفداریگانگی عموم مسلمانانیم، این است نظریات ما، که تمام ایرانیان رادعوت به همصدایی کرده، خواستارمساعدتیم.”


تشکیلات نهضت جنگل :  نهضت جنگل که توانست ۷سال دوام داشته باشد وفعالیت جنگلی بکند دارای سازمان وتشکیلات بود. حدود قلمرو و قدرت نهضت جنگل استان گیلان بود که ازیک طرف به آذربایجان وزنجان وازطرف دیگربه مازندران ونور وکجور محدود می گردید. کسما مرکزتاسیسات مالی واداری نهضت بود وحاجی احمد نام متصدی آن. درآمد نهضت ازمحل وصول عشریه وعوارض خروج کالا به خارج گیلان تحصیل می شد. گوراب زرمخ مرکزتشکیلات نظامی بود وحتی مدرسه تعلیمات نظامی داشت وگروه گروه جوانان برای فراگیری تعلیمات نظامی راه این منطقه رادرپیش می گرفتند. هیات اتحاد اسلام که ازعلما و روحانیون تشکیل می شد حدود اقدامات وتصمیمات نهضت را معین می کردوتقریباً رهبری نهضت را علمابرعهده داشتند. اما این عنوان دوام پیدانکرد وعناصری که مایل به دخالت فراوان روحانیون نبودند درصدد برآمدند که نام هیات اتحاد اسلام راتبدیل به کمیته نمایند وبه این امرموفق شدند، درنتیجه کمیته با ۲۷ عضو تشکیل می شد.


روزنامه جنگل به مدیریت غلامحسین کسمائی، ناشرافکارنهضت بود وهفته ای یک شماره درکسما طبع وانتشارمی یافت و از شماره دوم حسین کسمائی ، مجاهد دوران مشروطیت مدیریتش رابه عهده گرفت و درسرلوحه آن که به صورت کلیشه بود این عنوان” نگهبان حقوق ایرانیان ومنورافکاراسلامیان” به خط درشت دیده می شد.


دراولین شماره انجام انتخابات دوره چهارم مجلس خواسته شده ودرشماره ۶ رونوشت تلگراف هیات اتحاد اسلام به مستوفی نخست وزیرآمده که تقاضای اعزام فرماندار و روسای ادارات دارائی ودادگستری برای گیلان داشته اند ونشان می دهد نهضت به هیچ وجه درمقام تجزیه طلبی نبوده است وگهگاه درروزنامه اشعاری درترویج نهضت واهداف آن دیده می شود. انتقادهایی ازحکومت مرکزی دارد وتوصیه هایی به شاه می کند وگاهی به اعتراض روزنامه های مرکزپاسخ می گوید ومردم رابه فداکاری وحفظ وطن فرا می خواند وازاعمال متجاوزین بیگانه پرده برمی دارد. روزنامه جنگل فقط دو سال دوام یافت.


نهضت جنگل باتوجه به اهدافی که ابرازداشته ودرجهت تحقق آن ودررابطه باحکومت مرکزی وقوای روسیه تزاری، قوای روسیه انقلابی، قوای انگلیس ودرارتباط باعوامل آلمان وعثمان فرازونشیب های بسیاری داشته است. هدف نهضت جنگل این نبود که سلطنت راساقط کند و یا حتی خود حکومت تمام کشور را در اختیار بگیرد. نهضت جنگل وضع موجود را برای اسلام و ایران خفت بار می دانست ومی خواست آن رابه اصلاح بکشاند وخائنین به ملت راکنارگذارد وبیگانگان را خارج سازد.


بنابراین نهضت جنگل درمقام جنگ وستیز بادولت مرکزی نبود بلکه تحول واصلاح امورودرواقع اجرای قانون اساسی رامی خواست ومکرر اعلام می داشتند تاوقتی که به هدف نرسند همچنان درجنگل باقی خواهند ماند.


پایان نهضت جنگل :  میرزا کوچک خان بارها دربرابر مردم گیلان هدف ازنهضت خودرا احیای قوانین اسلام معرفی نمود؛ ومتذکر شد که هرگز اسلحه را ازخود دور نخواهد کرد، مگر وقتی که مطمئن باشد افراد ایرانی ازتطاول متعدیان بیگانه وستمکاران داخلی ازامنیت ورفاه برخوردارشوند.


ازاینرو بود که میرزا ازسه طرف بطورهماهنگ مورد تهاجم قرارگرفت: ازیک سو توسط هواپیماهای انگلیسی که بسیاری ازیاران او را از وی گرفت، و از سوی دیگرارتش دوهزارنفری سرخ که نیروهای میرزا را دچارتفرقه کرد؛ وبالاخره نیروهای دولتی به فرماندهی رضاخان که مامور تار و مار کردن ریشه نهضت گردید.


درشرایطی که روحیه افراد نهضت به دلیل خیانت های مکرر دربدترین وضع قرارداشت نیروهای دولتی به تعقیب جنگلی ها پرداختند. بخشی ازنیروها متفرق وبرخی تسلیم وتعدادی نیزشهید شدند. میرزا درسرمای شدید زمستان از همسرش خداحافظی کردتابتواند نیروها راسامان دهد اماسرمای سخت به او امان نداد، وبرای همیشه خاموش شد . دشمنان میرزا پس ازیافتن جنازه اوسرش را ازبدن جداکردند وبرای رضاخان به ارمغان بردند.



علی جان مرادی جو  
بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 5:19 - 0 تشکر 515899

چرا مساجد قدیمی مناره دارند؟




منار یا مناره که چراغدان و چراہایه نیز گفته شده در لغت به معنای کانون نور محل روشنایی و جای نار است. وجه تسمیه اینست که در دوران پیش از اسلام مناره یا میل راهنما را جهت راحتی مسافران می ساختند. این هادیان قافله ها و راهنمایان کاروانها را عموما” در کنار راهها و جاده ها ساخته در تاج آنها آتشی روشن کرده تا گمگشتگان با دیدن نور آنها درشب های تاریک یا روزهای مه گرفته راه  را از بیراه بازشناخته به سمت شهر بیایند.


مناره در ایران باستان


در منطقه کویری ایران باستان، رفت و آمد مردم از یک منطقه به منطقه دیگر، در طول روز، به علت گرمای هوا و تابش نور خورشید بسیار سخت و طاقت فرسا بوده است. به همین علت کاروان ها عمدتاً شب ها طی طریق می‌کرده اند. بنابراین علاوه بر استفاده از ستاره ها برای جهت یابی (که همه مردم از آن اطلاع نداشته اند) روشی لازم بوده است تا مسافران بتوانند بدون آنکه گم شوند، خود را به آبادی دیگر برسانند.


 پس ستون های بلندی که در گذشته به آنها  میل می‌گفتند، توسط حکمران یا نیکوکاران محل ساخته می‌شد و کسی را مأمور می‌کردند تا شب هنگام بر بالای میل آتش برافروزد. می‌دانیم که شب ها در هوای صاف و بدون غبار، سیگار روشن یک فرد ایستاده سیگاری از فاصله ۱۶ کیلومتری دیده می‌شود.


وجود آتش بر بلندای یک میل با ارتفاع پنج متر یا بیشتر، خصوصاً در منطقه کویری، از دوردست ها قابل رۆیت بوده است. و به این ترتیب مسافران می‌توانستند راه خود را پیدا کنند. وقتی اعراب بر ایران مسلط شدند، نام آین آتشدان هایی که بر بلندی ساخته می‌شد، معرب گردیده و به ” منار ” ( محل نار، یا   محل آتش ) تغییر نام داد.


بعدها، چون مساجد محل اجتماع و انجام بسیاری از امور مردم بود، منار را در کنار یا نزدیک مسجد بنا نمودند. گواه صادق این مطلب منار مسجد جامع ساوه است که بیش از یک صد متر با خود مسجد فاصله دارد. با رشد صنعت معماری و ساخت گنبد های بزرگ برای مساجد، عاملی لازم بود تا نیروی رانش گنبد یا طاق های قوسی با دهنه زیاد را مهار نماید، بنابراین برای مهار نیروی رانش از دو منار با جرم زیاد در دو طرف سردر قوس دار مسجد یا دو طرف گنبد استفاده نمودند. هرچند وجود تقارن، از لحاظ هنر معماری، بر زیبایی بنا می‌افزوده است.


با توجه به توضیحات فوق، وجود این شائبه که مساجد دومناره مربوط به شیعیان و مساجد تک مناره مربوط به اهل تسنن است، اساساً مردود است. هم اکنون مسجد نمایشگاه بین المللی تهران تک مناره ساخته شده و مساجد بزرگی چون مسجد الحرام در مکه،  مسجد پیامبر ، مسجد قبا ، مسجد شجره  در مدینه، مسجد سلطان احمد و مسجد ایاصوفیه در استانبول بیش از دو منار دارند که صرفاً جنبه زیبایی داشته و کاربری دیگری ندارند.




مناره های بعد از اسلام


تاریخ احداث اولین مناره جهان اسلام بر کسی معلوم  نیست فقط به طور کلی می توان گفت در زمان خلافت امویان اعراب با الگو برداری از مناره های ایران پیش از اسلام به این بناها کاربری تازه ای داده جهت اذان گویی از مناره ها استفاده کردند.تاریخ ساخت اولین مناره ایران پس از اسلام بازهم نامشخص است.


مناره مسجد شوش با بدنه ای استوانه ای و پلکان داخلی در قرن اول هجری و مناره مسجد تاریخانه دامغان با پایه چهارضلعی از خشت و گل در قرن دوم هجری از نخستین مناره های اسلامی ایران هستند. مناره هایی که با کاربرد جدیدشان یعنی اذان گویی از این به بعد گاهی گلدسته برخی اوقات نار و جاهایی نیز موءذنه نامیده شده اند.


در قرن سوم هجری ایران تولد اولین مناره آجری را جشن می گیرد. مناره منفرد قم با طرحی استوانه ای و پلکان مارپیچی داخلی جایی بین شهر قدیم قم (کمیدان) و شهر جدید اسلامی ساخته می شود تا صدای موذن به هر دو شهر برسد.


اما نشان طلایی معماری مناره در ایران برازنده سلجوقیان است. سلجوقیان مناره های متعددی در اصفهان ساختند که این شهر را به شهر مناره ها معروف کرد.


مناره های زوجی در اوایل قرن پنجم متولد شدند. در قرن هفتم به تکامل و از قرن هشتم به تداول رسیدند. حرکتی استادانه و در خور ستایش. تقابل و تقارن مناره ها روحی جدید در کالبد ایوانها و سردرها دمیده  نظر بازی و بصر نوازی آنها زیبایی مساجد و بقاع متبرکه را دو چندان کرد.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 5:19 - 0 تشکر 515900

تاریخچه ایرانیان و پول کاغذی




پول کاغذی نخستین بار در دوره مغول جرقه ای زد و سپس از بین رفت. در ادامه سرنوشت پول کاغذی را در ایران قدیم می خوانید.


یکی از دستاوردهای مهم اقتصادی دوره مغولان پیدایش پول کاغذی در این دوره است. پول کاغذی با نام «چاو» نخستین بار در زمان گیخاتو، شاه مغول، در اثر مبادلات اقتصادی با چین پا به عرصه وجود گذاشت. رایج کردن پول کاغذی به تشویق صدر جهان، صدراعظم گیخاتو، برای سر‌و سامان بخشیدن به اوضاع اقتصادی آن زمان انجام شد. اما چنان با واکنش شدید ایرانیان به‌خصوص مردم تبریز رو‌به‌رو شد که گیخاتو دستور جمع‌آوری آن را داد.


پیدایش پول کاغذی که جرقه آن در دوره مغول زده شده بود، در همان زمان از بین رفت و تا محدوده زمانی بسیار وسیعی دیگر اثری از آن به چشم نخورد.
سابقه انتشار اسکناس در ایران به دوره‌ی گیخاتوخان، پنجمین ایلخان مغول برمی‌گردد.شرایط نامناسب اقتصادی و نیاز به واردات مواد غذایی که بر اثر خشکسالی و رکود کشاورزی در دوره‌ی ایلخانان به‌وجود آمده بود، حاکمان را بر آن داشت تا سکه‌های طلا و نقره را از دست مردم جمع کنند.


در سال ۶۹۳ هجری، زمانی که گیخاتوخان بر ایران فرمان‌روایی می‌کرد، در نتیجه‌ی هزینه شدن بیش از اندازه‌ی زر و سیم برای خوشگذرانی خان مغول و اطرافیانش، خزانه‌ کشور تهی شد و حتی برای غذای روز نیز پول کافی در دسترس نبود. در این میان، فردی به نام عزالدین‌محمد‌بن‌مظفر‌بن‌عمید، که از وضعیت چین و سرزمین‌های زیر فرمان قاآن آگاه بود، خود را به صدر‌جهان‌زنجانی، وزیر گیخاتوخان رسانید و به او پیشنهاد کرد به جای زر و سیم، چاو را در سرزمین ایلخانان رواج دهد و بحران مالی را از این راه حل کند.


به فرمان ایلخان خرید و فروش با زر و سیم ممنوع شد و در هر شهری اداره‌ای به نام چاوخانه بنیان‌گذاری شد و پول کاغذی برای مدتی، هر چند کوتاه، رواج پیدا کرد. این پول، قطعه کاغذی مستطیلی شکل بود که روی آن شهادتین، لغب مغولی گیخاتو، مبلغ آن و عبارت زیر نوشته شده بود:
“پادشاه جهان در تاریخ سنه‌ی ۶۹۳ این چاو مبارک را در ممالک روانه گردانیدتغییر و تبدیل‌کننده را با زن و فرزند به یاسا رسانیده، مال او را جهت دیوان بردارند”
اما طولی نکشید که مخالفت با این پول از شیراز و تبریز آغاز و لذا، چند ماه بیشتر عمر نکرد. با اینکه گیخاتو حکم به لغو آن داد، صدای مخالفت با او نه تنها خاموش نشد بلکه گسترش یافت، نظامیان را هم فراگرفت و به تدریج تبدیل به انتقاد عمومی از فساد اداری شد.


گیخاتو پس از اینکه از مخالفت تنی چند از ژنرال هایش آگاه شد و شنید که دست به نافرمانی زده و درصدد شورش نظامی برآمده اند در سال ۱۲۹۵ میلادی از ترس فرار کرد و به مغان شمالی (نخجوان) رفت و در آنجا کشته شد. فساد اداری و بوروکراسی بد در ایران از زمان مغولها و کمی بیش از ۷۰۰ سال پیش آغاز شد، در عصر جانشینان شاه عباس به صورتی دیگر درآمد و پیچیده تر شد و پس از یک دوره اصلاحات در زمان نادر و کریمخان، از اواخر سلطنت فتحعلیشاه قاجار رو به وخامت نهاد بگونه ای که دو مستشار آمریکایی بیطرف ـ مورگان شوستر و دکتر میلسپو ـ به یک نسبت از حل این مسئله ابراز یاس کرده بودند.


مورخان ولخرجی حکمرانان مغولی ایران از اموال عمومی و خزانه (بیت المال)را به دلیل بی اطلاعی از رموز و فنون حکومت و بی اعتنایی نسبت به آن به علت ادامه علامه مندی به زندگانی در حال کوچ و بذل و بخشش به بستگان و خواص نوشته و افزوده اند که این میراث مغول منحصر به ایران نیست، روسیه و چند منطقه اروپایی و آسیایی پیرامون آن هم از قربانیان این میراث هستند که همانا بوروکراسی و فساداداری است. همین فساد اداری یکی از علل فروپاشی شوروی بوده است زیراکه پس از درگذشت لنین، وارثان انقلاب بلشویکی او نتوانستند و یا نخواستند به آن پایان دهند که در فرهنگ کشور ریشه دوانیده است.


به هر حال، چاو مدت زیادی پایدار نماند و با شورش مردم تبریز و سپس شیراز زمینه‌ی اعتراض سراسری فراهم شد و در زمان غازان‌خان دیگر اثری از چاو باقی نماند و سرانجام فقط نامی از آن در تاریخ ماند.
البته، نام چاوخانه به صورت چاپ‌خانه در فرهنگ ایرانی ماندگار شد.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 5:19 - 0 تشکر 515901

آرایش زنان در ایران باستان چگونه بود ؟


آرایش کردن از زمان های بسیار قدیم مخصوصا زمانی که مردم با دارو آشنا شدند، بین خانمها و آقایان متداول بوده و آنها با علاقه فراوانی برای زیباتر نشان دادن صورتشان میکوشیدند.


مطالعه تاریخ باستان به ما ثابت میکند که در دوران پیش از  تاریخ نیز مردان و زنان به بهتر نشان دادن ظاهر خود علاقه مند بودند. نوع آرایش و وسایل آرایشی که در یک فرهنگ و ملیت برای زیباتر و جذابتر نشان دادن به کار میرود ممکن است در فرهنگ دیگر کاملا مردود باشد، اما اکثر مردم از تغییر در مد لباس، مو و آرایش صورت لذت میبرند.
آرایش زنان در باستان


شاید امروز بیشتر از همیشه به درک این جمله رسیده ایم که: زن موجود پیچیده‌ای است


جنگهای بسیاری در طول تاریخ به خاطر زنان درگرفته و خونهای بسیاری ریخته شده. زن موجود پیچیده‌ایست و این پیچیدگی باعث جذابیت او در نوع خود می‌باشد. اما در طول تاریخ خانمها و یا بانوان به این درک رسیده اند که چگونه این جذابیت را حفظ کرده و چگونه بر آن بیفزایند!! هر چقدر آنها زیباتر باشند جذابتر هستند و این صلاح خوفناکترین اسلحه‌ایست که آنها به آن دست یافته اند. یکی از وسایلی که به جذابیت آنها می‌افزاید ” آرایش ” آنهاست. مطلب زیر مستنداتی از جهان باستان درباره زنانی است که می‌خواستند زیبا بمانند.چگونه؟ با ما در طول تاریخ سفر کنید.


تاریخ شروع آرایش کلا به مصریا قدیم میرسد. آنها بریا مراسم مذهبی از عطریات و مواد آرایشی استفاده میکردند و حمامهای مخصوص برای خوشبو کردن پوست بدن میگرفتند، به نظافت و پاکیزگی اهمیت میدادند و بعد از حمام از مواد خوشبوکننده و روغنی برای نرم نگه داشتن پوستشان استفاده میکردند. شانه و آیینه به عنوان اولین لوازم آرایشی مورد علاقه همه خانمها و آقایان بود. کلئوپاترا، ملکه مصر، مواد آرایش و عطر را عاشقانه برای پوست و مو و بدن خود استفاده میکرده است.


اگر ما پیشرفت و تغییرات در مد و زیبایی را از زمان اجدادمان تا حالا دنبال کنیم، شاید به تمام آن تغییرات پی ببریم.


آثار به جا مانده از اجداد به ما نشان میدهد که مواد رنگی برای رنگ کردن مو، ناخن و پوست به کار میرفته و خالکوبی نیز در آن زمان وجود داشته و مرسوم بوده است. مواد رنگی و آرایش از ریشه درختان، برگ و کلا مواد گیاهی و معدنی تهیه میگردید. مصلا پودر به نام کوهل شبیه سرمه در زمان مصریا قدیم برای شفافتر و بزرگتر نشان دادن چشمها مصرف میشد. دوده چراغ را به ابرو میزدند و از اکسید آهن برای تهیه سرخاب جهت آرایش صورت استفاده میکردند.
آرایش زنان در باستان


اولین رژ لبها حدود پنج هزارسال پیش درشهر قدیمی ‌اور نزدیک بابل درست شده بود. در مصر همسایه اور کلئوپاترا از هزاران لوازم طبیعی زیبایی استفاده می‌کرده تا قدرت ارغوانی افسانه‌ای خود را حفظ کند. عطرهای او به طور یقین چهره تاریخ را عوض کرد، زیرا “مارک آنتونی” شیفته رایحه دلپذیر عطرهای او شده بود. “کلئوپاترا ” مرتباً با شیر الاغ گل سرخ و نعنای هندی حمام می‌گرفت و از لوازم آرایشی ساخته شده و دانه‌های ساییده شده کنجد استفاده می‌کرد.


او نظیر بیشتر زنان مصری علاقه وافری به استفاده از حنا و روغن گردو برای سیاه‌تر و درخشانتر کردن گیسوانش داشت و از مدادهای مشکی ابرو و چشم استفاده می‌کرد که از پودر سنگ سرمه یک ماده فلزی شکننده و ترد با رنگ درخشان مایل به آبی درست شده بود تا تاثیر نگاهش را دوچندان کند. سایه‌های آبی و سبز زیبای چشم او چیزی غیر از پودر بسیار نرم سنگهای کم بهاتر مانند لاجورد مالکیت نبود که نه تنها پوست را از تابش اشعه‌های قوی خورشید محافظت می‌کرد بلکه مصرف آرایشی نیز داشت. لوازم آرایشی دیگر کلئوپاترا، که چندان چنگی به دل نمی‌زند، رژلبها و روژگونه‌های او بودند که رنگ قرمز ارغوانی داشتند و از تخم مورچه پودر شده و کنه قرمز ساییده شده درست می‌شدند.
آرایش زنان در باستان


یونانیها از سال ۴۶۰ میلادی با علاقه فراوان عطریات و مواد آرایشی میساختند و برای مراسم مذهبی و استفاده شخصی و حتی گاهی به عنوان دارو استفاده میکردند.خانمهای یونانی از موادی به نام ورمیلیون برای آرایش صورت استفاده میکردند که به رنگ فرمز روشن بود و از ترکیب نمکهای جیوه در ساخت آن استفاده میشد.


یونانیان قدیم نیز چیزهایی درباره آرایش می‌دانستند، گرچه ریمل آنها ترکیبی از صمغ و دوده بود کمی‌ خشن به نظر می‌رسید. زنان یونانی گونه‌هایشان را با خمیرهای گیاهی که از میوه توت و دانه‌های له و خرد شده درست شده بود رنگ می‌کردند تا بدانها رنگ درخشان و سالمی ‌دهند. همچنین عادت خطرناکتری را رواج دادند و آن استفاده از سرب سفید و جیوه برای پوست صورتشان بود تا رنگ صورتشان مانند گچ سفید به نظر رسد. اما این مسئله برای آنها ناشناخته بود که فلزهای سنگینی مانند اینها از طریق پوست جذب می‌شود و منجر به مرگ زودرسشان می‌گردد. این عادت تاسف انگیز تا قرون متمادی به طول انجامید.


جالینوس، پزشک یونانی، این مسئله را تشخیص داد و نوشت:” چهره زنانی که اغلب صورتشان را با جیوه رنگ می‌کنند، با وجود سن کم مانند صورت میمون پیرو چروکیده می‌شود.” شهرت جالینوس هم به دلیل مهارت فوق العاده اش در پزشکی بوده و هم به خاطراینکه برای اولین بار کرم سردی از موم زنبور، روغن زیتون و گلاب درست کرده وی همچنین مشاهده کرد که حلزونهای باغی خوب له شده، مرطوب کننده بسیار موثری هستند و برای چند قرن این موجودات را در لوازم آرایشی بکار می‌برند.


رسم دیگر یونانیان که کمی ‌خوشایند تر از رسوم پیش می‌نمود استفاده از حنا برای رنگ کردن ناخنهای انگشتان دست و پا به همان ترتیبی که ما امروزه ناخنمان را لاک می‌زنیم بود. همچنین از موی بز رنگ شده، ابروی مصنوعی درست می‌کردند و به کمک صمغها و رزینهای طبیعی، به پوست خود می‌چسباندند. با این وجود، رومی‌ها بودند که بسیاری از عادات زیبایی امروزی را بوجود آوردند. با گسترش امپراطوری روم در اروپا، استحمام روزانه در حمامهای عمومی ‌که با گلاب معطر شده بود بسیار رواج یافت. همچنین رومیها به ساختن تیغهایی از برنز صیقل یافته عادت تراشیدن ریش را در بین مردان شایع کردند. زنان و مردان نجیب زاده به استحمام با شیر الاغ ادامه دادند .


مردان نجیب زاده به استحمام با شیر الاغ ادامه دادند تا شیر مورد نیاز برای حمام را داشته باشد. زنان اشراف رومی ‌کاربرد لوازم آرایش طبیعی را با مداد کشیدن به دور چشمانشان، رنگ کردن گونه‌هایشان با خمیرقرمز رنگی که از پوست سوسک درست شده بود و با مالیدن روغنهای معطرو خوشبو به موهایشان در بریتانیا رواج دادند. یکی از جنبه‌های ظاهری آرایش که وقت بسیارزیادی هم می‌گرفت رنگ کردن موها بود. رومیها عادت داشتند که انواع گوناگونی از رنگ موهای طبیعی را بکار بردند که یکی از آنها از آهک زنده و خام معدنی که رنگ طلایی قرمز درخشانی به موهایشان می‌داد، درست می‌شد. با خیساندن پوست گردو در روغن زیتون، روغن گردو درست می‌کردند تا موهایشان به رنگ قهوه ای پر رنگ درمی‌آید و دیگر خاکستری یا سفید نشود. در روم قدیم، موی بلوند و بور را نماد بدی می‌دانستند. اما با ورود دختران برده اسکاندیناوی، زنان اشراف شروع به رنگ کردن موهای سیاه خود به رنگهای روشنتر و بلوند کردند و برای این کار از دم کرده غلیظ گل و میوه درخت زعفران استفاده می‌کردند. اکلیل کوهی میوه درخت سرو کوهی – اژس اردج مواد اصلی داروهای تقویتی مو بودند که جلو ریزش مو را می‌گرفتند و گلهای زعفران و موم زنبور نیز برای نرم کردن پوست به کار می‌رفت .بسیاری از این مواد هنوز در لوازم آرایش امروزی وجود دارند و می‌توان آنها را دربسیاری از داروهای خانگی موثر به کاربرد. ماده طبیعی دیگری که خوشبختانه در اثر مرور زمان طرد شد و امروز مورد استفاده قرار نمی‌گیرد عبارت است از فضله کرکودیل که ممکن است باور نکنید، اما ماسک صورت بسیار مشهوری در روم بود.
آرایش زنان در باستان


خانمهای رومی مخلوطی از گچ و سرب را به صورت میزدند تا آن را سفیدتر کنند، همچنین با رنگهای گیاهی گونه ها و لبهایشان را سرخ میکردندو از مخلوط ذرت، شیر و آرد ماسکهایی برای صورت تهیه میکردند که آن را با کره نیز مخلوط مینمودند. رومیها هم مانند یونانیها و مصریها حمام و نظافت را باور داشتند و خانمها در موقع حمام از شیر و شراب استفاده مینومدند. حمامهای رومی معمولا عمومی بود با قسمتهای جداگانه برای خانمها و آقایان. مردان رومی نیز از عطریات و روغن برای خوشبو کردن پوست و نرم نگه داشتن آن بعد از حمام استفاده میکردند. شعرهای یونانی زیادی درباره نظافت، زیبایی مو و پوست و ناخن سروده شده است و نقاشیهای بسیاری بیانگر اهمیت آن است.


آسیاییها، به خصوص چینیها، تاریخچه بسیار دوری در مورد سلامتی دارند و آراستگی را یک هنر به حساب می آورند، مخصوصا بین افرادی که امکان استفاده از لوازم آرایش مختلف و لباسهای متنوع را داشتند. در ژاپن آرایش گیشاها خیره کننده بود و هنوز هم یک هنر باارزش به شمار می آید.


ایرانیان نیز همانگونه که تاریخ و شواهد نشان میدهد،پیرو مد و آراستگی مو و صورت و لباس بودند.


افریقایی هاتحول بزرگی در آرایش مو و طراحی لباسهای مخصوص به وجود آوردند. آنها داروهای بسیاری از گیاهان و مواد اولیه که در اطراف خود داشتند تهیه میکردند. همچنین از رنگهای زیادی برای آرایش صورت خود استفاده میکردند که بعضی از انواع مدل مو و لباس آنها هنوز هم رایج است.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 5:21 - 0 تشکر 515903

اندر حکایت باد آورده




در زمان سلطنت خسرو پرویز بین ایران و روم جنگ شد و در این جنگ ایرانیها پیروز شدند
و قسطنطنیه که پایتخت روم بود به محاصره ی ارتش ایران در آمد و سقوط آن نزدیک شد .


مردم رم فردی را به نام هرقل به پادشاهی برگزیدند. هرقل چون پایتخت را در خطر می دید، دستور داد که خزائن جواهرت روم را در چهار کشتی بزرگ نهادند تا از راه دریا به اسکندیه منتقل سازند تا چنانچه پایتخت سقوط کند، ‌گنجینه ی روم بدست ایرانیان نیافتد.


اینکار را هم کردند. ولی کشتیها هنوز مقداری در مدیترانه نرفته بودند که ناگهان باد مخالف وزید و چون کشتیها در آن زمان با باد حرکت می کردند، هرچه ملاحان تلاش کردند نتوانستند کشتیها را به سمت اسکندریه حرکت دهند و کشتی ها به سمت ساحل شرقی مدیترانه که در تصرف ایرانیان بود در آمد.


ایرانیان خوشحال شدند و خزائن را به تیسفون پایتخت ساسانی فرستادند.
خسرو پرویز خوشحال شد و چون این گنج در اثر تغییر مسیر باد بدست ایرانیان افتاده بودخسرو پرویز آنرا ( گنج باد آورده ) نام نهاد.
از آنروز به بعد هرگاه ثروت و مالی بدون زحمت نصیب کسی شود، آنرا بادآورده می گویند.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 5:21 - 0 تشکر 515904

قلعه بابک خرم دین



قلعه جمهور معروف به قلعه بابک، دژ بابک و بذ، نام مکانی در آذربایجان شرقی است که محل استقرار سردار معروف ایرانی، بابک خرم دین بوده است و وی از همین مکان بر عله خلافت عباسی دست به قیام زد.قلعه جمهور معروف به دژ بابک در ۵۰ کیلومتری شمال شهرستان اهر و در ارتفاعات غرب رود بزرگ قره‌سو استان آذربایجان شرقی قرار دارد؛ منطقه‌ای که به نام کلیبر معروف است.


به گزارش ایران ویج ، دژ بابک خرمدین بر فراز قله کوهستانی در حدود ۲۳۰۰ تا ۲۷۰۰ از سطح دریا ارتفاع دارد.قلعه بابک که به نام‌های قلعه بابک، دژ بابک، بذ و قلعه جمهور هم معروف است دژ و مقر سردار تاریخی ایران، بابک خرم‌دین بوده است که در هنگام قیام بر علیه دستگاه خلافت عباسی در قرن سوم هجری ساخته شده است.مسافت راه کلیبر به قلعه حدود ۳ کیلومتر است و به هنگام عبور باید گردنه‌ها و گذرگاه‌های خطرناکی را پشت سر گذاشت.



قبل از رسیدن به دروازه قلعه و ورود به بنای مستحکم دژ باید از معبری عبور کرد که به صورت دالانی است و از سنگ‌های منظم طبیعی شکل گرفته و تنها گنجایش عبور۱ نفر را دارد و دو نفر به سختی می‌توانند از آن بگذرند.فاصله این معبر تا باروی قلعه در حدود ۲۰۰ متر است و مقابل آن قرار دارد. از همین نقطه است که صعوبت راه و ابهت خاص این قلعه رفیع و موقعیت خیره کننده آن بیننده را به اعجاب وا می دارد.


امتداد بصری معبر در نهایت به دروازه قلعه ختم می‌شود و دقیقاً در راستای آن قرار دارد که باعث می‌شود ورود هر تازه وارد و سپاهی و غیره از طریق دو برج دیده بانی در سمت دروازه ورودی قابل رؤیت باشد.
برای نفوذ به داخل تنها راه ورود دروازه اصلی است و از کوهستان امکان وارد شدن به قلعه وجود ندارد.
با گذر از دروازه ورودی و پشت سر گذاشتن بارو، جهت رسیدن به دژ اصلی باید از گذرگاهی باریک که حدود ۱۰۰ متر صعود از ارتفاع را نیز به همراه دارد گذشت تا به مدخل ورودی قلعه رسید، مسیری صعب العبور که از یک سمت مشرف به دره‌ای است با جنگل‌های تنک و ژرفایی در حدود ۴۰۰ متر که به صورت تیغه و دیواره تا قعر دره ادامه دارد.



در تکیه گا‌ه‌های طبیعی این دیواره‌ها و ۴ جهت بنا ۴ جایگاه برای دیده‌بان‌ها به صورت نیمه استوانه ساخته شده‌ است. اینها مقر کوه بانیه‌ها و سربازانی است که هر جنبنده‌ای را تا کیلومترها دورتر، از فراز دره‌ها و کوهپایه‌ها زیر نظر می‌گرفتند.پس از صعود، برای ورود به دژ اصلی از مدخل دیگری با پلکان‌هایی نامنظم باید عبور کرد. طرفین مدخل دژ، به وسیله دو ستون کاذب مشخص شده است.بنای دژ که دو طبقه و سه طبقه است، پس از ورودی قرار گرفته است و پس از آن تالار اصلی وجود دارد که اطراف آن را ۷ اتاق فرا گرفته است، اتاق‌هایی که به تالار مرکزی را دارند.
در قسمت شرقی دژ تأسیسات دیگری مرکب از اتاق‌ها و آب انبارها ساخته شده است؛ سقف آب انبارها با طاق جناغی و گهواره‌ای استوار شده‌اند.محوطه داخلی آنها نیز به وسیله نوعی ساروج غیر قابل نفوذ گردیده و به هنگام زمستان از برف و باران پر شده و در تابستان و هنگام مضایق و محاصره‌ها از آب آنها استفاده می‌شده است.در سمت شمال غربی دژ پلکان‌هایی سرتاسری وجود داشته که اکنون ویران شده و قسمت‌هایی از آن بیرون خاک است و تنها راه صعود به بخش‌های مرتفع تر بناست.




از آثار معماری و برخی از سنگ‌های زبره تراش و روش چفت و بست سنگ‌ها و ملات ساروج و اندود دیوارها از نوعی گچ و خاک می‌توان دریافت که ساختمان این دژ و قلعه در روزگار اشکانیان و بخصوص ساسانیان ساخته شده است.این دژ در قرون دوم و سوم و تا چند قرن پس از آن مورد تعمیر و مرمت قرار گرفته و تغییراتی در آن به وجود آمده و الحاقاتی در بنا ایجاد شده است.اشیا و ابزاری که از قلعه بابک به دست آمده، سفالینه‌های منقوش و لعاب خورده است که یک دوره استقرار تا اوایل قرن هفتم هجری را نمایش می‌داد.


همچنین تعدادی سکه مسی کشف شده که برخی از آنها به علت ساییدگی و زنگ خوردگی فراوان غیرقابل خواندن است و در بین این سکه‌ها برخی مربوط به اتابکان آذربایجان و هزارسیبان (قرون ششم و هفتم هجری) هستند.به لحاظ سوق الجیشی موقعیت استقرار بنا بر فراز قله به گونه‌ای ست که ۲۰ نفر سپاهی قادر بودند هجوم یک سپاه صد هزار نفری را مانع شوند و تلفاتی هم نداشته باشند. چون تیر و کمان و اسلحه معمول زمان به سربازان و مستحفظانی که بر بلندی موضع می‌گرفتند به جهت بعد مسافت بی تاثیر بودند.قلعه بابک در سال ۱۳۴۵ با شماره ۶۲۳ در لیست آثار ملی، تاریخی و فرهنگی ایران ثبت شد و مرمت آن از سال ۱۳۷۶ توسط اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان شرقی آغاز شد.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 5:21 - 0 تشکر 515905

کوروش پدر و بابل




در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح برابر با ۱۲ اکتبر و همزمان با هفته جشن، سپاهیان کوروش به شهر بابل درآمدند. درباره این پیروزی چشمگیر در بسیاری از منابع، برهان استواری در دسترس است؛ اما استوارترین و رواترین آنان برای منظور ما «رویدادنامه (به نام) کوروش- نبنوئید» است که نزدیک یک سده پیش به چاپ رسید و نیز حوادث مرتبط با جشن یاد شده می باشد که در فاصله ۵۵۶ و ۵۳۹ پ.م روی داد. آنگاه که این مرجع به کار گرفته شود و نخست با داستانی از همین ماجرا به قلم هرودوت یونانی و سپس با دانسته های باستان شناسی تازه تر مقایسه گردد، با نگرشهای چشمگیری در مورد اندیشه و کردار این فرمانروای در خور یاد روبرو می شویم.


نخست به آنچه هرودوت آورده است، گوش فرا دهید: «من او را یونانی نامیده ام؛ لیکن به واقع وی رسماً یک شهروند پارسی زاده شده و به خاطر آرامش و صلح پدید آمده از سوی پارسه بود که توانست به چنان گستردگی در سرتاسر این امپراتوری سفر کند، و همچنین بسیاری از دوستان پارسی بودند که منابع وی را چنان چشمگیر و شگفت راست و درست نموده اند» و این است آنچه او در مورد رویدادهایی که سرانجام به سرنگونی بابل انجامید، می گوید: «آنگاه که کوروش، در راهش به سوی بابل، به رود دجله رسید و کوشید تا از آن بگذرد، یکی از اسبان سپید مقدسش بی پروا و به شتاب بدان سوی خیز برداشت؛ اما جریان رود او را در برگرفته، از جا کند و در کام خود فرو برد. پس از این کردار سخت و نامهربان رود، کوروش به خشم آمد و تهدید کرد که قدرت رود را چنان در هم می شکند که در روزگار آینده، زنان بی آنکه زانوانشان تر شود، به آسانی از آن بگذرند. پس از این تهدید، در پیشروی خود به سوی بابل درنگ کرد و با دو بخش کردن سپاهش، با ریسمانها جایگاه ۱۸۰ آبراهه را بر هر کرانه رود نشان نمود. سپس فرمان داد سپاهیان در راستای ریسمانها قرار گیرند و زمین را بکنند. از آن روی که گروهی انبوه در کار بودند، کندن با شتاب فراوان به انجام آمد؛ با این همه، پیش از آنکه کار به پایان برسد، آنان همه تابستان را در آنجا هدر دادند.»


در اینجا می بینیم که کوروش به گونه ای با تغییر مسیر دجله در ماههای نخست سال (بهار) پیوند می خورد. اکنون به جای از دست رفتن یک اسب که می توان برداشت نمادینی از آن کرد، باید توجه ویژه ای به برگرداندن رود به آبراهه های بسیار نمود که او را بر آن داشت تا «همه تابستان را در انجام کاری هدر دهد!» این را به خاطر داشته باشید. اکنون به رویدادنامه بازگردیم، به سطرهایی که به گونه ای غم انگیز از هم گسسته اند؛ سطرهایی که به گزارش حوادث سال شانزدهم «نبنوئید» می پردازد. در اینجا با یادآوری از رود تیگریس (tigris و سپس در ماه «آدارو Addaru آذار؟» با آنچه تاکنون به عنوان سپاهیان «سیلندز» (سرزمینهای دریایی) خوانده می شود([tam-[tim Kur) روبرو می شویم؛ اما این سند درست خوانده نشده است و یک پایان نامه دکتری در دانشگاه میشیگان به قلم خانم الیزابت فن وویگنلاندر این خوانش نادرست را به «سپاه پارسیان» تصحیح کرده است (su]-Kur par]).
بنابراین در ماه آدارو به سال ۵۳۹، سپاهیان ایران را فرا روی داریم که به کنشی دشمن وار نسبت به نبنوئید دست زده اند، و ماه آدارو در بهار همان سال به روز پنجم مارس کنونی آغاز شده بود. تنها چند ماه پس از این بود که کوروش به نبردی در «آپیس»opis دست زد و در ۱۲ اکتبر سپاهیانش به بابل درآمدند. به بیان دگر، همچنین بنا بر رویدادنامه یاد شده- و اما به گزارش خود هرودوت- سپاه ایران تمام تابستان را به انجام کاری هدر داد که تاکنون توجیهی برایش یافت نشده است. کاری در کرانه رود دجله که شهر آپیس در آن قرارداشت! درنگی از ماه مارس تا روزهای آغازین ماه اکتبر! افزون بر این، آیا مدرک دیگری هست که بتواند ما را به این دریافت برساند؟ من بر این باورم که چنین سندی یافت می شود، و پیش از این از سوی «رابرت مک کورمیک آدامز» (Robert Mc Cormick Adams) از بنیاد شرق شناسی دانشگاه شیکاگو در کتابش به نام «سرزمین پشت بغداد» ( Baghdad Land Beniud) آورده است. (شیکاگو و لندن، انتشارات دانشگاه شیکاگو، ۱۹۶۵)
«سرزمین پشت بغداد»، دستاورد یک بررسی باستان شناسانه ی دوران ساز بر روی آبگیر رود دجله است؛ پژوهشی که ثمرات زیر را به بار آورد: در سراسر چندین سده- از دوران بابل میانه و سپس تا دست کم روزگار بنوپولاسار- نیروهایی در این منطقه در کار بوده اند که از اقتصاد درونی آنجا پشتیبانی نکرده اند و کمابیش هر نشانه ای از زندگی آباد در آنجا ناپدید شده است- با این همه، کم بعد گونه ای بازسازی آرام آغاز شده مدرکی در دسترس است که رود تیگریس (tigris) بخشی از مسیر خود را به سوی جنوب غرب تغییر داد؛ درست در همان بخش از سرزمین ساحلی جایی که پس از آن «سلوکیه» و «تیسفون» در آن ساخته شدند، و در پی آن شهر آپیس می بایست یافت شود.
به طور همزمان، در شمار آبادیها و جمعیت کل منطقه افزایش دیده می شود؛ افزایشی از ۳۳ به ۵۳ جایگاه باستانی شناخته شده و ۵۳ تا ۷۵ هکتار آبادی ساخته شده. این فرآیند بازسازی همچنان در سراسر دوران هخامنشی با افزایش بیشتری از ۵۳ تا ۵۷ جایگاه باستانی شناخته شده و ۷۵ تا ۱۰۰ هکتار آبادی ساخته شده پایندگی یافت؛ ارقامی که نشان می دهند آبادانی در هنگام آن دوران دست کم دو برابر آنچه می باشد که طی دوره ی بابل میانه وجود داشته است. آشکار است که چنین افزایش هایی آمادگیهای گسترده ای را برای آبیاری ضروری می داشت؛ پس با در نظر گرفتن گزارشهای رویدادنامه و هرودوت مبنی بر درنگ چند ماه ی کوروش در رهسپاری اش از این ناحیه، و نیز پافشاری هرودوت بر اینکه درنگ کوروش پیامد برگرداندن رود به چندین آبراهه بود، همه و همه به باور من، قطعاً ما را به این نتیجه می رساند که این فرمانروای بزرگ از پیش راههایی را می جست و به انجام می رسانید تا به بهره وری بیشتر در این منطقه دست یابد؛ چیزی که با وظیفه لشکرش و رسته مهندسان سپاه در پیوند بود، به بیان دیگر، آغاز یک پروژه (برنامه) آبیاری کلان رقم خورده بود.
بی گمان دکتر آدامز هیچ گروه بندی انبوهی از جایگاههای نو پیدای هخامنشی – آن چنان که انتظارش می رفت- نمی یافت اگر کار آبیاری تا این اندازه بزرگ به انجام رسیده بود، وی آنگونه که گفته است تا اندازه ای این برداشت را که شرح هرودوت می تواند گزارشی رمزگونه از بازسازی یا گسترش یک شبکه ی آبیاری باشد، نادیده می گیرد («سرزمین پشت بغداد»، ص ۶۰)؛ با این همه، او با این فرض که کوروش نمی تواند بدین باور رسیده باشد که بابل به خوبی و خوشی به دست وی خواهد افتاد، و بدون گشودن بابل مهار منطقه دجله هر زمان ممکن است از کف برود، این نگرش را نادیده می انگارد؛ با این حال، در این مورد می توانیم اطمینان داشته باشیم که کوروش چنین نگرانی های نداشت: پیش از این ما بیش از یک نشانه در دست داشتیم که در میان بومیان بابل ناخشنودی از هراس خشکسالی وجود داشت و اینکه آنان برای معابدی که ایزدان ترکش گفته اند و به ویرانی افتاده است، با بانگ بلند ناله و زاری سر می دادند؛ چه بسا بابلیان ناخشنود، از پیش به طور پنهانی با پارسیان در تماس بودند؛ همان گونه که یهودیان، که از روزگار «بخت النصر» (Nebuchadnezzar) در بند بودند، اظهار داشتند که یهوه،
«کسی را از شرق برانگیخته است
که پیروزی در هر گام با او آشناست؛
همو که مردمان را وا می دارد که در برابرش از پای افتند،
سپس شاهان را زیر گامهای خویش لگدمال می کند.»
و
«من- یهوه- همانم که از کوروش می گوید.
او شبان من است، که خواستِ مرا جملگی برآورد.»
(کتاب اشعیای نبی، ۱: ۴۵- ۲۷: ۴۴ و پس از آن)
اما نه، کوروش نمی تواند هیچ شکی در پیروزی داشته باشد، و شتاب کشورگشایی اش گویای خودباوری اوست. «سیپار» (Sippar) در ۱۰ اکتبر بی هیچ نبردی از پای نشست، سپاهیان پارس در ۱۲ اکتبر به پایتخت درآمدند و باز هم بی هیچ نبردی. و کوروش خود در ۲۹ نوامبر به شیوه ای در خور جشنها به شهر پای نهاد. در حالی که بر شاخه های سبز گام می نهاد، در فضایی از صلح و آرامش- اندکی پس از آن، آن چنان که بر استوانه ی پر آوازه اش آمده است، نگاره های مقدس ایزدان را به «آشور»، «شوش»، «آکد» و به ویژه به «می- تورنا» (Me- Turna) و «اشنونا» (Eshnunna) بازگرداند؛ اما چرا به ویژه؟ زیرا این دو شهر به ویژه در همان آبگیر دجله جایی که گفته می شود کوروش سراسر فصل تابستان را در آن هدر داد، قرار داشتند؛ بنابراین چنین است که تمامی منابع ما رویدادنامه ی کوروش- نبنوئید، استوانه ی کوروش، هرود و بررسی باستان شناسانه در هم می آمیزند تا به چنین نتیجه گیری بینجامد که نخستین فرمانروای امپراتوری هخامنشی، تا پیش از ورودش به پایتخت بابل، برنامه ای چنان گسترده را به انجام رساند که سود بی شمار برای همان سرزمین به ارمغان آورد.
آیا رأی بر نهاده در اینجا ورای هر گونه شبهه ای است؟ نه، به ابرام نه، و هرگز نمی تواند باشد. آیا چنین رویدادی می تواند رخ داده باشد؟ به یقین آری. آیا پذیرفتنی است؟ به باور من، اسناد و مدارک آن را باورپذیر می سازد. آشکارا، اگر این رأی درست باشد، خود چیزی نیست مگر یکی از بی شمار کارهای این چنینی که همگی در گزارشی از هرودوت به خوبی گرد آمده اند: «در میان پارسیان زبانزد همه دانی هست که: کوروش پدر بود؛ زیرا که در دل مهربانش، همواره در پی برنامه هایی برای آسایش آنان بود.»


منبع:یزدان پرست، حمید؛ (۱۳۸۷) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 5:22 - 0 تشکر 515906

نظر مبلغ مسیحی مقیم رشت درباره میرزا کوچک‌خان




میرزا کوچک خان جنگلی نزد چهره های خارجی عصر خود نیز ارج و منزلت خاصی داشت.


کشیش چارلز ماری، مبلغ مسیحی مقیم رشت، کوچک خان را یک قهرمان واقعی می دانست. وی می گوید: «می خواهم کلامی دربارهء میرزا کوچک خان بگویم. صرف نظر از درست یا نادرست بودن آرمان های این مرد، به اعتقاد من او انسانی باوجدان، وطن پرستی صادق، و مردی با صفات پسندیدهء بسیار است. او سعی داشت رشوه، غارت، شورش، و بسیاری از چیزهای دیگر را که از صفات قوای مسلح در ایران بود ریشه کن کند. او قوای خود را منظم و تابع قانون نگاه داشت. همچنین جان و مال اشخاصی که نمی جنگیدند از دست او در امان بود.


بعد از نبرد منجیل شایعات فراوانی بر سر زبان ها افتاد که کوچک خان به عبث بودنِ جنگ پی برده و تلاش می کند تا همقطارانش را از جنگیدن باز دارد، ولی کسی به حرفش گوش نمی کند. طرفدارانش او را بیشتر نه به خاطر تهور و توانایی اش در جنگ، بلکه به خاطر مهربانیش، عشقش، صداقت بی شائبه اش، دغدغه اش برای رفاه و سعادت کشور، عدالتش و حقیقت جویی اش تحسین می کنند. چندین افسر انگلیسی را دیده ام که این مرد را تحسین می کنند و برایش احترام قایلند. فرنسیس وایت، دبیر سفارت آمریکا، نیز یکی دیگر از آمریکایی هایی بود که کوچک خان را تحسین می کرد.


وایت دربارهء کوچک خان نوشته است: «کوچک خان، بنا به عقیدهء عموم، مردی فرهیخته است، و شدیداً با چیزی که بدرستی اقدامات تحکم آمیز انگلیس در ایران می داند مخالفت می کند. او عضو حزبی موسوم به دموکرات، و مردی صادق و وطن پرست به نظر می رسد که شخصیت باصلابتی دارد» حتی در میان انگلیسی ها هم کسانی بودند که کوچک خان را تحسین می کردند، از جمله ماژور ام. اچ. دانوهو: «کوچک خان یک ایرانی فرهیخته و آداب دان، با شجاعت، پرجذبه و با صلابت است. علاوه بر این، او بخوبی با نهادهای سیاسی اروپا و علم مملکت داری غرب آشناست.




او قوای خود را منظم و تابع قانون نگاه داشت. همچنین جان و مال اشخاصی که نمی جنگیدند از دست او در امان بود




او که تجسم «ایران جوان» مبارز است، خود را پیام آور اصلاحات می داند. او که دکترینِ ملی گرایی ایرانی در عام ترین معنایش را تبلیغ می کند، اعلام کرده است که دشمن سرسخت و آشتی ناپذیر حکومت ظالمانه در داخل و مداخلهء قدرت ها از خارج کشور است. … قوای تحت فرمانش، که اونیفورم خاص خود را دارند، خیلی سریع افزایش یافت و طولی نکشید که کوچک خان بقدری قدرت یافت که توانست از فرامین تهران و دولت ضعیفش سرپیچی کند. … جنگلی ها، یعنی پیروان کوچک خان، خیلی زود در نبرد سنگرها زبده شدند. آنها با انتخاب یک موضع دفاعی خوب، سنگرهایی در طول جادهء منجیل به رشت آماده کردند، و پیش قراولان جنگلی سرپلِ منجیل را در کنترل خود گرفتند. … کوچک خان، آنطور که ایرانی ها می گویند، مردِ صادقی بود، که شور وطن پرستی هم در وجودش داشت.

what`s life?life is love.
جمعه 27/5/1391 - 5:22 - 0 تشکر 515907

عید کریسمس از ایران می آید


به گفته برخی ها جشنهای عید کریسمس مسیحیان از جشن یلدای ایرانیان الهام گرفته است.




به نقل از شبکه تلویزیونی فرانس۲۴ یلدا جشنی باستانی در ایران است که در طول تاریخ همچنان زنده مانده و حتی پس از انقلاب اسلامی نیز در بین مردم ایران گرامی داشته می شود. تاریخ ان تقریبا با کریسمس همزمان است.
در این جشن میترا یا خدای خورشید گرامی داشته  می شود و جشن پیروزی نور در برابر ظلمات به شمار می رود.  مردم در این شب با میوه های قرمز رنگ به ویژه انار به استقبال زمستان می روند. این میوه ها نماد خورشید هستند.  همچنین درخت کاج نیز یکی دیگر از نمادهای این جشن است. درخت کاج نماد حیات و تداوم جهان است. تصاویری حک شده از درخت کاج حتی بر روی دیوارهای  تخت جمشید در دوهزار و پانصد سال پیش مشاهده می شود.
به گفته برخی ها  جشنهای عید کریسمس مسیحیان از جشن یلدای ایرانیان الهام گرفته است.
یلدا جشنی باستانی در ایران است که در طول تاریخ همچنان زنده مانده و حتی پس از انقلاب اسلامی نیز در بین مردم ایران گرامی داشته می شود. تاریخ ان تقریبا با کریسمس همزمان است.

what`s life?life is love.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.