من یک جایی این را گفتم، یک کسی آمد ایراد گرفت و گفت تو مالک را نمی شناسی این حرف را زدی، گفتم درسته من مالک را نمی شناسم، اما کلام امیرالمومنین(ع) را پیرامون مالک می دانم، می دانم وقتی مالک شهید شد، امیرالمومنین(ع) بالای منبر نگاه کرد به جمعیت گریه کرد، فرمود: «مالک ما مالک بود، اگر سنگ بود، یک سنگ سخت بود، اگر کوه بود یک کوه تکی بودکه هیچ پرنده ای بالای کوه نمی رسید، هیچ کوهنوردی بالای کوه نمی رسید»، اما مالک در رکاب امام معصوم(ع) مالک شد.
نگاه کنید به آنچه که امروز ما از شهید کاظمی به یاد داریم حتماً کمتر از مالک نیست اگر پیش از مالک نباشد، اویک مالک بود. یک نیروی بسیار ارزشمند، یک شخصیت نادر را جمهوری اسلامی از دست داد، شخصیتی که خلأ آن قابل جبران نیست، شهدای دیگر هم همینطوری بودند، شهید یزدانی، شما فکر می کنید با چه مصیبتی در دوره جنگ، جنگ رو به پایان قرار می گرفت، نقش شهید یزدانی، نقش شهید حنیف که واقعاً به معنای واقعی حنیف بود، در جنگ در حمایت از عملیاتهای جنگ ، در دفاع از جمهوری اسلامی نقش بی نظیری بود، خوب آنها به آن مقصود خودشان رسیدند، به معشوق خودشان رسیدند، ما باید برای خودمان یک فکری کنیم، ما باید امروز در پیشگاه خداوند استغاثه کنیم، همان استغاثه مخلصانه ای که احمد کرد، شما در وصیت نامه نگاه کنید، با چه صفایی نوشته شده، هرکس وصیت نامه می نویسد، معمولاً با کلمات سعی می کند پیام دهد، ولی او سعی کرد دردهای دلش را بیان کند:
بسم الله الرحمن الرحیم، باز بسم الله الرحمن الرحیم، اعوذ بالله من شرالشیطان الرجیم ، صدق الله العلی العظیم، بعد همه اش خدا را قسم می دهد، خدایا شهادت در راه خودت را نصیب من کن، آدم بی تابی بود. او در تمام این دوره بی تاب بود برای اینکه به مقصد برسد، همیشه می گفت: شهدا بُردند و ما ماندیم، می دانید آنها دارند به ما نگاه می کنند، آنها لذت می برند، دور هم هستند و بعد خدا را قسم می داد با گریه که شهادت را نصیبش کند وخدا هم شهادت را نصیب او کرد.
«سردار قاسم سلیمانی»