نامه همسر شهید چراغی به شوهرش
نامه بنویس، نترس از اینكه جوهر خودكارت تمام شود
از شما می خواهم موقع نامه نوشتن، مرا راهنمایی كنی، چون به قول امام، شما در خیل كاروانی هستید كه به مقصد نزدیك شده اید، ولی ما هنوز اندر خم یك كوچه ایم. در هر صورت، من تو را بیشتر از آنچه كه فكرمی كنی می شناسم. به امیدی روزی كه تمام مردان و زنان حزب الله به آخرین خط كمال برسند.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت»خبرگزاری فارس، رضا (رزاق)چراغی زمانی فرمانده لشكر 27 بود كه این یگان زیر مجموعه سپاه 11 قدر بهفرماندهی حاج همت بهشمار میرفت، شاید به همین دلیل است كه از دوران فرماندهی او در لشكر 27 كمتر یاد میشود. او پس از اسارت حاج احمد متوسلیان در لبنان به فرماندهی لشكر رسید و در عملیات والفجر یك شربت شهادت نوشید. ایشان اولین نامه ای كه برای پدر همسر خویش نوشته، از او اجازه گرفته كه برای همسر خویش نامه بنویسد و این نشانه احترام و صداقت و صفای اوست.
*در اولین نامه رضا به خانواده همسرش این گونه می خوانیم:
بسمه تعالی .حضور محترم سرور گرامی، سلام. امید است كه سلام مرا كه از راهی دور و قلبی سرشار از روی پیروزی اسلام است، بپذیرید. سلامتی و جودتان را از درگاه خداوند خواستارم و اگر جویای حال اینجانب باشید، بحمدالله خوبم و نگرانی ای جز دوری شما ندارم كه آن هم به خاطر اسلام ضروری است. از این كه در نوشتن نامه كوتاهی كرده ام، معذرت می خواهم. دلیلش این است كه می خواستم تلفنی تماس بگیرم، ولی متاسفانه شماره نداشتم و این مدت با برادرم هم تماس نداشتم كه از ایشان بپرسم. لازم دانستم كه با نامه سلامی خدمتتان عرض نموده، جویای حال باشم كه انشاءالله همگی سلامت باشید. خدمت خانم و خانم بزرگ سلام برسانید. خدمت علی آقا سلام برسانید. تمام فامیل را از قول اینجانب سلام برسانید و در ضمن با اجازه جنابعالی نامه ای هم برای خانم نوشته ام. باری، به دلیل اینكه عملیات به تعویق افتاده، كه ان شاءالله به زودی انجام خواهد شد، آمدن من هم همان طور كه به عرض رساندم به این مسئله ارتباط دارد. امیدوارم بزودی پس از پیروزی خدمت برسم. والسلام. خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .
ملتمس دعا رضا چراغی 8/11/61
*همسر وی در پاسخ به نامه او می نویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم.
«ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاكانهم بنیان مرصوص» به درستی كه خداوند دوست داردكسانی را كه در راه او خدمت می كنند و در راه او مبارزه می كنند، در صف های به هم پیوسته و محكم و استوار.
سلام علیكم .
«نامه ای به یك پاسدار دلیر»
به تو ای دلاور با رشادت، به تو كه هفت سین سپاس و ستایش و سلاح و سلوك علی وار و سرخی خون و سبزی شهادت و سنت اسلامی را درخود جمع داری. به تو كه نماز را بر تربت خاك وطن می خوانی، در این سرزمینی كه اینك بلاكش شده است.
نامه ام را به تو می نویسم ای پاسدار دلیر. به تو كه تبریك خویشاوندانت را به هنگام تولدشان، با شلیك خمپاره به آنها گفتی و من نامه ام را به رودخانه كارون می اندازم تا تو هنگامی كه وضو می سازی، آن را برداری و غنچه لبت بشكفد.
ای لالهای در صحرا، ای قطره اشكی در دریا، ای قطره ای در رود، ای ناجی دریا، ای خسی در میقات. چه گویم كه توانم نیست. ای اسطوره خوبی ها. ای كه هر شب در زیر نور مهتاب بر درخت تكیه می دهی و چون عابدی هستی كه می خواهی از عبد بودن، به ملائكه برسی و تو می خواهی از«من» بودن، به «ما» هجرت كنی و از ما بودن، به انبیاء ...
با عرض سلام...، امیدوارم كه حالت خوب باشد. منظور از نوشتن این نامه، پاسخ به نامه پر مهر وصداقت جنابعالی بود. امیدوارم از مقدمه ای كه در اول نامه نوشتم، خوشت بیاید و قبولش كنی. هر چند شاید به آن صورت هنوز همدیگر را نشناخته باشیم، ولی نیروی قلبی و ایمان قلبی من، این نوید را به من می دهد كه تو واقعا لیاقت این صفت ها را داری. در هر صورت، اگر از حال خانواده بخواهی، صحیح و سلامت هستند. در مورد نامه ای كه به پدرم فرستاده بودی، خیلی از شما تشكر كرد و فقط مامان گله می كرد كه چرا اینقدر دیر نامه دادی. هر چند شاید تو را یكی دو بار دیده، ولی من احساس می كنم كه خیلی تو را دوست دارد. خودش هم می گوید، در هر صورت، مامان و آقا جون خیلی ازتو انتظار دارند كه زود زود نامه بدهی، از اینكه از پدرم برای نوشتن نامه اجازه خواسته بودی، تشكر میكنم. به قول آقاجون و مامانم، این نشانه لطف و ادب تو ست. از شما خواهش می كنم زود و فوری نامه بنویسی، چون نامه نوشتن تو باعث می شود كه من آسوده خاطر شوم...
از شما می خواهم موقع نامه نوشتن، مرا راهنمایی كنی، چون به قول امام، شما در خیل كاروانی هستید كه به مقصد نزدیك شده اید، ولی ما هنوز اندر خم یك كوچه ایم. در هر صورت، من تو را بیشتر از آنچه كه فكرمی كنی می شناسم. به امیدی روزی كه تمام مردان و زنان حزب الله به آخرین خط كمال برسند. به امید ظهور امام عصر و تشكیل جامعه اسلامی. به امید روزی كه تمام رزمندگان پرچم سرافراز نصر من الله و فتح قزیب را در تمامی قله های پیروزی به اهتزاز در آورند. التماس دعا دارم. خواهش می كنم ما را هنگام دعای شب و هنگام فعالیت روز از یاد نبرید.
اگر نامه نوشتی، چند صفحه بنویس. نترس! از اینكه جوهر خودكارت تمام شود.
خدایا، خدایا، تو را به جان زهرا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار .هر چه مستحكم تر باد خط ولایت فقیه