غیبت مادر و تأثیرات جدایی مادر در تربیت کودک:
کودک باید تا مرحله پایانی کودکی باید با مادر باشد این ضرورت از چند نظر احساس می شود که مهمترین این ضرورت نقش تربیتی مادر است برای اینکه جنبه های شخصیتی و عاطفی واخلاقی و فکری کودک بخش اعظم اش در دورا کودکی ساخته می شود و مادر در شکل و ساختن آن نقش بسیار مهمی دارد اطفال خرد سال به جدائی از مادر حساس اند و کمتر می توانند خود را با شرایط بوجود آمده وفق دهند و هر چه به آنها محبت شود برای آنها دلچسب نخواهد بود کودک مدتها پس از جدایی از مادر دنیا را فاقد انس و محبت واعتماد می پندارد کودکانی که مادرشان از آنها جداست بیشتر در مرض و غمگین و افسردگی اند و این جدائی و دوری به شکل های مختلف تأثیر خود را در رفتار و خواب و غذا خوردن و غیره نشان میدهد و این غلط است که کودک خرد سال مادر و غیر مادر نمی فهمد، و جدایی را می تواند تحمل کند بررسی های نشان داده است که کودک (۵/۱) یک و نیم ماهه نسبت به جدای واکنش نشان می دهد و حتی اگر خوب هم تغذیه شود و از جدای رنج می برد جدا ماندن طفل از مادر موجب اختلافاتی در روان و رفتار کودک خواهد شد.
بررسی ها نشان داده است که آنها سخت گیر و مهاجم، نامتعادل، بی عاطفه، لاابالی می شوند و نستب به همه چیز بی قید می گردند و به هیچ جامعه ای نمی پیوندند. برخی دیگر لجباز می شوند بهانه گیری می کنند. راه فرار از منزل را می آموزند، احساس بی محبتی می کنند و از نظر روانی ارضا نمی شوند. کودک نیازمند به نوازش و محبت واقعی است و کار پرستار و مربی از این حیث کامل نمی تواند باشد. در جنبه رشد بررسی ها نشان داده است که کودکی این چنین از لحاظ رشد نیز دچار عقب ماندگی می شود و هر چه جدائی بیشتر باشد این جنبه بیشتر است. بخصوص برای کودکی که دارای هوش سرشارتری باشد.
شخصیت چنین کودک در جنبه های اخلاقی و عاطفی کمتر توسعه می یابد و این امر حتی برای دوران بزرگسالی هم آثار نامطلوب از خود بر جای می گذارد، این مساله شامل رشد روانی کودک نیز خواهد بود و از آن بابت هم کودک دچار تأخیر روانی است غیبت های مکرر مادر در کودک بی تفاوت عاطفی ایجاد می کند که جهت طفل امری زیان بخش است و کودک حاضر نیست فرد دیگری را به عنوان جانشین مادر بپذیرد و دائماً در حال عصیان و طغیان است (قائمی، ۱۳۶۶، ص ۲۵۱).
«فرزند بیش از هر چیز حمایت و عطوفت می خواهد نه ثروت و تجمل، چه فایده که کودکی در آغوش کلفت از همه جا بی خبر ناراحت و افسرده ولی مادر او رئیس و یا مدیر کل باشد بنابراین اهمیت مقام مادر زمانی مشخص می شود که از پرورشگاه ها، زندان ها و محل نگهداری افراد مجرم و بزهکار سربزنیم که براساس نظر متخصصان و محققان علوم رفتاری اغلب آنها از وجود یک مادر لایق، با جهت و با برنامه محروم بوده اند». «زهرا پیشگاه شمالی، (۰۱/۱۱/۸۸) مادرانی را که قبل از بچه دار شدن شغل دارد اند بعد از اینکه بچه دار شدن باید قبل از تصمیم گیری دباره بازگشت به سرکار نکات چندی را در نظر بگیرند از همسرشان تا چه حدی می تواند انتظار کمک داشته باشند اگر نباشد بیشتر کارهای خانه و بچه داری را به موازات کار بیرون خودشان انجام دهند ممکن است بی نهایت فرسایند باشد بعضی از آنها به پول احتیاج دارند و ممکن است درباره تصمیم گیری برای به سر کار یا اندیشیدن درباره نگهداری بچه چندان اختیار نداشته باشند با وجود تمام این دوشواریهای در تصمیم گیری مادران باید بهترین سنجش را از موقعیت به عمل آورند و تصمیم منطقی و درست را بگیرند و اگر تصمیم به رفتن به کار گرفتن نگهداری کودک را به شخصی سالم از نظر روانی و عاطفی و آشنا به کودک داری بسیاراند و گرنه عواقب بدی دارد (گلاس و ریچمن، ۱۳۷۰، ص۳۸)
اثرات رفتارهای افراطی مادر در تربیت کودک و اینکه چه تیپ از مادران در رفتار خود افراط می کنند:
همه مادران رفتاری یکسانی با کودک خود ندارند برخی از آنها کودک خود را رها می کند و بعضی از آنها حالت افراط و بعضی از آنها حالت تفریط رفتار می کنند (گنجی، ۱۳۸۳، ص ۱۶۸) در زیر به اثرات افراط می پردازیم:
۱- عدم رشد روانی کودک این امر گاهی سبب توقف روانی کودک می شود. کودک این فرصت را از دست می دهد که راه و رسم حیات را بیاموزد و به بازی یا تمرین نقش ها بپردازد.
۲- عدم استقلال از آن جهت که او به تنهایی نمی تواند سرپای خود بایستد تا بتواند تمرین استقلال کند
۳- زمینه سازی برای اعتیاد در سنین بعد
۴- اشکال در معاشرت و عواطف آان بدان خاطر که قادر نیستند با دیگران رابطه برقرار کنند
۵- عدم توانای دفاع از خود زیرا فردی که عمری تحت حمایت دیگران بود، نمی تواند در دفاع از خود مستقل باشد.
۶- بالاخره زیان برای سلامت کودک از آن بابت که حمایت افراطی سبب می شود افراد تحرک خود را از دست بدهند و ساعتها متوالی بی حرکت آرام باشد و دست به سیاه و سفید نزنند (قائمی، ۳۶۶، ص ۲۰۶).
۷- قدرت تفکر و اندیشه خود را از دست می دهد با آن رادر مسیر مقابل علیه والدین و اجتماع بکار می برد (قائمی، ۱۳۷۱، ص ۲۱۸)
در مورد اینکه چه تیپ از مادران در حمایت افراط می کند تحقیقاتی در این مورد صورت گرفته که نتیجه آن به صورت زیر است.
مادرانی که در حمایت کودک افراط می کنند در روابط با همسر خود به توفیقی به دست نیاورده و این در حقیقت نوعی واکنش جبرانی برای آنهاست.
مادرانی که طبیعتی پر از اضطرب دارند دائماً دلشان در رابطه با سلامت و ارامش فرزندانشان شور می زند می خواهد او را کاملاً صیانت کنند.
مادرانی که فرزندی دردانه دارند و حساب می کنند خدمت در تأمین حمایت کامل فرزندان آنهاست مخصوصاً که قبلاً فرزندی از آنها مرده باشد.
آنها که اصرار دارند فرزندانشان مبادا بی آداب بار آیند و هیچگونه خطایی از آنان سر نزند (قائمی، ۱۳۶۶، ص ۲۰۷).
برای جلوگیری از این مسائل باید رابطه صحیحی بین مادر و فرزند برقرار شود که برای برقرار شدن رابطه صحیح نه فقط مهارت آشنا بودن مادر به وایف مادر مهم است بلکه آشنایی مادر با خصوصیات روانی و رفتاری کودکی که در حال رشد است نیز اهمیت دارد (فیض، ۱۳۷۰، ۴-۳).