با توجه به تنش های موجود میان تركیه و سوریه ریشه و علل این تنش را در چه مواردی می دانید، قدرت های بین المللی در شكل گیری این درگیری ها چه نقشی دارند؟
تركیه و سوریه روابط پر فراز و نشیبی داشتند. حزب اقای اردوغان از اوائل كه در تركیه آمده بود با نام حزب عدالت و توسعه رشد كرد. در زمان آقای حافظ اسد، تركیه از دست ژنرال ها در آمده بود و پآن تركیسم را دنبال می كرد و بر روی آن سرمایه گذاری كرد. كشور ما هم از آن زمان قدرتمند شدن یك حزب اسلام گرا در تركیه را مد نظر داشت. چرا كه برای ما ضعیف شدن نظامیان و لائیك های تركیه و قدرتمند شدن اسلام گرایان مساوی بود با قدرتمند شدن اسلام گرایان كه در این زمینه ما علی الخصوص به آقای اربكان (از حزب اسلامگرای رفاه) خیلی دید خوبی داشتیم و برای نزدیك شدن به آنها كار كردیم و من در همان زمان سفیر سوریه بودم و یادم هست كه یك جلسه مفصل با آقای بشاراسد در رابطه با تركیه صحبت داشتم و این درواقع خطی بود كه هم سوریه و هم ما دنبال می كردیم. سیاست سوریه در این راستا عدم ایجاد تنش با تركیه بود كه سیاست خوبی بود و تركیه هم خیلی از آن بهره برد.
به طور مثال وقتی در روابط سوریه و تركیه ضمن ماجرای حضور آقای اوجالان در سوریه تنش ایجاد شد آقای حافظ اسد اوجولان را از سوریه بیرون كرد و رابطه میان این دو عادی شد. به هر صورت بهبود رابطه تركیه و سوریه جزو سیاست های ما بود. و در این زمینه هم ما با هم سوریه و هم با تركیه رابطه خوبی برقرار كردیم و گام های مثبتی برداشتیم. این روابط حسنه ادامه داشت و تا سمتی پیش رفت كه تا همین چند وقت پیش آقای اردوغان، بشاراسد را برادر عزیزم خطاب می كرد و این دو كشور قرار داد تجارت آزاد با هم منعقد كردند و رابطه آنها خیلی خوب پیش می رفت، تا اینكه قضیه اخیر پیش آمد. آقای اردوغان هم چون حركت های خوب ضد اسرائیلی انجام داد، مورد تایید ملت تركیه قرار گرفت و سبب مطرح شدن حزب آقای اردوغان و تركیه شد و این حركت در زمینه كار جبهه سیاسی تبلیغی مقاومت خوب پیش رفت، ولی خیلی در این زمینه استوار نبود اما به هر صورت كار با ارزشی انجام داد. البته اینها با توجه به اینكه سبقه اسلامی گری درونشان بود در طول حیات سیاسی شان به سمت مسائل اسلامی گرایش داشتند.
حتی خود اردوغان اولین باری كه به زندان رفت به سبب شركت در جلسه ای بر ضد لائیك ها بود كه سبب شد اردوغان را به عنوان كسی كه علیه لایك شعر گفته و تبلیغ كرده است متهم و زندانی كنند و برای آقای عبدالله گل هم مشكلاتی ایجاد كردند. البته حزب عدالت و توسعه هم به خاطر اینكه مرید آقای اربكان بود مطرح شد. آقای اربكان در زمینه گرایش به كشورهای اسلامی خوب عمل كرد و تا قبل از اینكه در كودتا حكومتش سقوط كنند روابط خوبی را با كشور ما برقرار كرد و در زمان ایشان بود كه قرار داد صادرات گاز ایران به تركیه امضا شد.
این روابط میان تركیه و سوریه وجود داشت تا اینكه مبارك سقوط كرد. وقتی مبارك سقوط كرد غرب و اسرائیلی ها زخم عمیقی از بیداری اسلامی خوردند و موازنه در این زمان به سمت اسلامگرایان و مقاومت سنگین شد و غربی ها در این راستا تصمیم گرفتند كه این موازنه را تغییر دهند و در این زمینه ضعیف ترین نقطه ای كه پیدا كردند سوریه بود، زیرا بیش از این به ایران كه فشار آورند و از پس ایران بر نیامدند در لبنان و غزه تلاش كردند و در جنگ 33 و 22 روزه شكست خوردند و ثابت شد كه این محورها شكست ناپذیر هستند و این شد كه سوریه انتخاب شد. البته سوریه برای غرب و رژیم صهیونیستی محور حساسی بود چراكه تا پیش از این میان سوریه و اسرائیل جنگ هایی صورت گرفته بود كه تا به امروز هم این نزاع ها وجود دارد و هنوز هم سوریه با اسرائیل سازش نكرده است. این موضوع سوریه را در كانون توجه قرار داد. در داخل سوریه نیز مسائلی پیش آمد كه بشار اسد تحت تاثیر انقلابات مردمی در كشورهای اسلامی دست به اصلاحاتی زد به طور مثال مطبوعاتی كه تا آن زمان تماما دولتی بودند را كمی آزادی داد و با معارضینی كه تا به آن روز 40 نفر بودند به تعامل نشست.
به این نكته نیز باید اشاره كنم كه همواره میان خط مقاومت اسلامی و استكبار در منطقه نزاع و درگیری وجود داشته است. غربی ها در مبارزه با اسلام گرایی و برای تحقق اهدافشان كه می خواستند آقای جهان باشند پدیده وحشی و افراطی چون رژیم صهیونیستی را بوجود آورند. با شكل گیری رژیم صهیونیستی یك درگیری جدی میان اسرائیل و اعراب بوجود آمد. رژیم صهیونیستی برای مقابله با اعراب شروع به شناسایی افراد خائن در میان اعراب كرد تا این خائنین در منطقه بتوانند در راستای اهداف اسرائیل هماهنگی های لازم را انجام دهند. دو خائن بزرگ در آن زمان یكی شاه سعودی و یكی دیگری شاه ایران بودند. یك تضادی هم بین ایران و عربستان سعودی یعنی میان عرب و فارس بود و دیگر تضاد میان اعراب و اسرائیل بود. البته نفرت از اسرائیل در آن زمان میان مسلمانان به شدت زیاد بود تا حدی كه شاه ایران هم كه نوكری آمریكایی ها را می كرد نمی توانست در روند كلی ضد اسرائیلی موضع گیری كند و در داخل ایران نیز حضرت امام (ره) و انقلابیونی كه حضور داشتند در این امر بسیار تاثیر گذار بودند. غرب در این زمینه یك كار اساسی انجام داد و آن انعقاد قرارداد كمپ دیوید بود. قراردادی كه یك ملت پنجاه میلیونی را از گردونه مبارزه با اسرائیل خارج كرد و با این معاهده شرایط بیشتر به نفع استكبار و اسرائیل تغییر كرد. انقلاب ایران درست عكس این ماجرا را رقم زد و وزنه از این طرف سنگین شد. غرب در این زمینه برای اینكه جلوی پیشرفت اسلام گرایی را بگیرند طرح ساقط كردن انقلاب ایران را در سر می پروراند كه سناریوهایی كه در این زمینه چیدند با شكست روبرو شد و آنها فهمیدند كه این مساله انجام شدنی نیست و سپس نقشه ریختند كه خود مسلمانان را به هم مشغول كنند. در همین راستا تلاش كردند كه جنگ اعراب و اسرائیل را به سمت جنگ عرب و فارس سوق دهند. حافظ اسد در این زمان بسیار خوب موضع گرفت و به خوبی خط اصلی را متوجه شد. ایران نیز خط اسرائیل و اعراب را حفظ كرد.
در مقابل این حركت نیز طرحی ریخته شد تا اعراب امنیت اسرائیل را به عنوان یك كشور مستقل تامین كنند. كنفرانسی هم برای این موضوع ترتیب دادند و سوریه را نیز در این زمینه دعوت كردند. البته این جلسه بیشتر به سبب حضور سوریه و حافظ اسد تشكیل شده بود زیرا بقیه كشورهای عربی با اسرائیل صلح كرده بودند. اما حافظ اسد در این اجلاس حضور نیافت. در واكنش به این موضوع در آن زمان شاه سعودی بوسیله یكی از عوامل خود در سوریه كه به عنوان امام سوم سلفی ها مطرح بود جنجالی را ایجاد كرد و به وسیله وی یك جنگ مسلحانه علیه اسد ایجاد كردند كه به شدت نیز سركوب شد. اسرائیل هم در سال 82 تا بیروت پیش آمد و لبنان را اشغال كرد و امریكایی ها، ایتالیایی ها، انگلیسی ها و فرانسوی ها را به نام برگزاری اجلاس به بیروت كشاند. غربی ها هم به اسم حافظ صلح اما به معنای واقعی برای حمایت همه جانبه در این اجلاس شركت كردند.
قدرت گرفتن رژیم صهیونیستی و تنش های داخلی كه با سرمایه گذاری سعودی ها در سوریه بوجود آمد سبب شد تا حافظ اسد بازبینی در سیاست خود داشته باشد. اسد بعد از این موارد مجاب شد كه در اجلاس مراكش باید شركت كند. در اجلاس مراكش شركت كرد چراكه حس می كرد اگر در این زمینه فعال نباشد دچار مشكلات داخلی می شود. در این اجلاس نیز طرحی تایید شد كه دوباره وزنه را به سمت غرب سنگین تر كرد. بعد از این با رشد حماس و حزب الله و مسائلی كه پیش آمد دوباره وزنه به سمت مقاومت سنگین شد. حضور حزب الله سبب شد كه در سال 2000 اسرائیل از بیروت خارج شود. اینجاست كه آمریكایی ها در سال 2001 مساله یازده سپتامبر را می آفریند تا بتوانند تمام توانایی های مسیحیت و غرب را علیه اسلام بسیج كنند و با تمام قوا به منطقه می آیند تا این توازن را نفع خود تغییر دهند.
از سوی دیگر بیداری اسلامی بوجود می آید و باز هم وزنه به نفع اسلامگرایان سنگین می شود. درواقع در همه این موارد سوریه مورد توجه بوده است. سوریه در منطقه همواره محل و نقطه توطئه هاست به این خاطر كه ممر و مكان پشتیبانی از مقاومت است. در سال 82 و فشار اسرائیل بر مبارزین فلسطین سبب شد كه بسیاری از مبارزین به سوریه پناهنده بشوند. یك عده ای از فلسطینینان نیز مانند یاسر عرفات به تونس رفتند. اما پشتیبان اصلی مقاومت سوریه بود؛ یعنی سوریه همیشه مامن مقاومت بوده است. مشكلات اخیر سوریه هم به این خاطر بود كه چون مبارك خارج شد غرب می خواست دوباره این وزنه را به نفع خود بكشاند و به خاطر این مساله دوباره سوریه دچار مشكل شد.