• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 504)
دوشنبه 23/5/1391 - 14:23 -0 تشکر 509760
(نبوغ و استعداد) حضرت آیة الله العظمى مکارم شیرازى

حضرت آیة الله العظمى مکارم شیرازى در سال 1305 هجرى شمسی  در شهر شیراز در میان یک خانواده مذهبى که به فضائل نفسانى و مکارم اخلاقی معروفند دیده به جهان گشود.

جدّ اعلاى ایشان » حاج محمّدباقر« که از تجّار شیراز به شمار مى رفت، در «سراى نو» شیراز به تجارت اشتغال داشت، لباسى شبیه لباس روحانیّت مى پوشید و پیوسته در مسجد «مولاى» شیراز به جماعت حاضر مى شد و مورد تکریم و احترام و اطمینان بود. جدّ ایشان مرحوم  »حاج محمّد کریم«  فرزند حاج محمّدباقر که او نیز عمّامه اى بر سر داشت و در بازار در اثناى کار، کلاه پوستینى بر سر مى گذاشت، در «سراى گمرک» شیراز و سپس در» بازار وکیل» به تجارت مشغول بود، همواره در مسجد «مولاى» شیراز در نماز جماعت شرکت مى کرد و از مرتبطین و نزدیکان مرحوم آیة اللّه العظمى حاج شیخ محمدجعفر محلاتى رحمه الله پدر مرحوم آیة اللّه العظمى حاج شیخ بهاءالدین محلاتى و مرحوم آیة اللّه حاج سیدمحمدجعفر طاهرى رحمه الله به حساب مى آمد.

پدرشان حاج محمد علی او نیز از تجار معروف شیراز بود استاد در مورد پدرشان چنین می فرمایند:

»پدرم علاقه زیادى به آیات قرآن داشت در دورانى که در مدارس ابتدایى تحصیل مى کردم، گاهى شبها مرا به اطاق خودش فرامى خواند و به من مى گفت: ناصر! کتاب آیات منتخبه و ترجمه آن را براى من بخوان (این کتاب مجموعه آیاتى بود که توسّط بعضى از دانشمندان، انتخاب شده و در زمان رضاخان در مدارس به عنوان تعلیمات دینى تدریس مى شد) من آیات و ترجمه آن را براى او مى خواندم و او لذّت مى برد«.

نبوغ استاد از اوایل کودکى امرى مشهود بود و در هر مرحله از مراحل عمرش آشکارتر مى گشت.

دوشنبه 23/5/1391 - 14:24 - 0 تشکر 509762

دورترین خاطره

روایتى که خود استاد از دوران کودکیش دارد چنین است:


»دورترین خاطره اى که از دوران طفولیّت به نظر دارم مربوط به زمانى است که بیمارى مختصرى داشتم و در گهواره خوابیده بودم، حادثه از این قرار بود که فصل تابستان بود و گاهواره من در گوشه حیاط خانه قرار داشت; در وسط حیاط، حوض آبى بود که مى بایست از آب چاه، پر شود ولى چون حوض، نجس شده بود با آب چاه که از دلو به آن مى ریختند پاک نمى شد، براى حلّ مشکل، در شیراز چنین معمول بود که قسمت عمده حوض را با آب دستى پر مى کردند سپس ظرف بزرگ چرمى به نام «کُر» - که واقعاً به مقدار کُر بود - را پر از آب مى کردند و روى آن حوض، خالى مى کردند تا با آبِ حوض مخلوط شود و همه پاک گردد (البتّه این توضیحات را من الآن مى فهمم و در آن وقت به صورت کم رنگى مى فهمیدم) بالاخره ظرف کُر را پر از آب کردند و روى حوض ریختند، حوض پر شد و آب از حوض بیرون ریخت و از زیر گهواره من هم گذشت و من همه این کارها را مى دیدم و اجمالاً مى فهمیدم و چنان به خاطرم مانده که گویى دیروز این امر اتّفاق افتاده است!«.


این جریان که یادآور قصّه هاى افسانه اى و یا غیر افسانه اى مربوط به نبوغ افرادى مثل بوعلى است، به روشنى دلیل بر وجود یک هوشمندى فوق العاده در استاد بود.

دوشنبه 23/5/1391 - 14:25 - 0 تشکر 509763

کلاس هاى جهشى

استاد به کلاس هاى به اصطلاح جهشى خود در آن دوران اشاره مى کند و مى فرماید:


»چهار یا پنج ساله بودم که به دبستان رفتم و به اصطلاح امروز چون سنّ من کافى نبود، در کلاس آمادگى شرکت کردم، مدرسه ما به نام «زینت» در شیراز معروف بود، ولى در همان کلاس آمادگى، به ما تعلیماتى یاد دادند که خوب آنها را فراگرفتم و به همین دلیل بدون این که سلسله مراتب رعایت شود، مرا به کلاس هاى بالاتر بردند

دوشنبه 23/5/1391 - 14:26 - 0 تشکر 509764

نقطه آغاز دروس دینى

این نابغه پس از طىّ دوره دبستان و دبیرستان و پس از آن که با سقوط رضاخان و فراهم شدن آزادى نسبى، از طرف یکى از علماى بزرگ شیراز (مرحوم آیة اللّه حاج سیّدنورالدین شیرازى) از همه علاقمندان به تحصیل علوم دینى دعوت به عمل آمد (و استاد نیز در سال سوّم دبیرستان با اشتیاق زائدالوصفى حاضر شدند که در کنار دروس دبیرستان، دروس دینى را مشغول شوند) بیشتر و بیشتر رُخ نشان مى داد:


»محلّ بعدى ما مدرسه خان در شیراز بود که از مدارس بسیار قدیمى و بزرگ و معروف است که محلّ تدریس یا تحصیل فیلسوف گرانقدر صدرالمتألّهین شیرازى بود. شروع به جامع المقدّمات و شرح الأمثله کردم. استاد من، مرحوم آیة اللّه ربّانى شیرازى بود، به ایشان گفتم من جامع المقدّمات ندارم اگر بیست و چهار ساعت، امانت بدهى مطالعه مى کنم و امثله و شرح الامثله را یک روزه با مطالعه، امتحان مى دهم، ایشان به من دادند و تمام شب و روز را مشغول شدم و فردا امتحان دادم قبول شدم و به رتبه بالاتر ارتقاء یافتم و با ایشان خداحافظى کردم و در کلاس دیگرى شرکت نمودم.»

دوشنبه 23/5/1391 - 14:26 - 0 تشکر 509765

پیمودن راه ده ساله در چهار سال

درخشندگى این نبوغ، زمانى اوج مى گیرد که استاد، ره ده ساله امروزِ دورانِ سطحِ حوزه هاى علمیّه را چهارساله مى پیماید، آن گاه، در حالى که تنها هفده بهار از عمر شریفش مى گذرد بر متن عمیق و در عین حال معقّد کفایة الاصولِ مرحوم آخوند خراسانى، حاشیه مى زند. استاد در این باره مى فرماید:


»با جدّیتى که استاد بسیار دلسوز و پرکار(آیة اللّه موحّد) داشت، از اوّل سیوطى تا آخر کفایه را نزد او در مدّت چهار سال خواندم، همان درسى که امروز در حوزه ها در مدّت ده سال خوانده مى شود. و هنگامى که کفایه را تمام کردم، حدود هفده سال داشتم و در همان شیراز، حاشیه فشرده اى بر کفایه نوشتم، این نکته نیز شنیدنى است که بعد از اتمام جامع المقدّمات در مدرسه خان، روزى مرحوم آیة اللّه موحّد به مغازه پدرم آمد; تابستان بود و روزها در مغازه پدر که شغلش در آن زمان جوراب بافى بود کار مى کردم، رو به پدرم کرد و سخنى گفت که مضمونش این بود:


چند پسر دارى؟


- چهارتا.


بیا این یکى (ناصر) را وقف امام زمان (علیه السلام(  کن و پدرم با این که کمک زیادى به او مى کردم پذیرفت که مرا به خدمت آقاى موحّد یعنى مدرسه علمیّه آقاباباخان بفرستد

دوشنبه 23/5/1391 - 14:27 - 0 تشکر 509767

اتمام صمدیّه در کمتر از دوشبانه روز

از شگفتى هاى آن زمان در همین زمینه، قصّه اى است که استاد حکایت مى کند:


»روزى استاد ما، عبارت معروف «صمدیّه»  )و المبرّد ان کان کالخلیل فکالخلیل و الاّ فکیونس و الاّ فکالبدل ( را از من سؤال کرد و سفارش کرد آن را حل کنم، من صمدیّه را از میان کتابهاى جامع المقدّمات تا آن روز نخوانده بودم در حالى که از پیچیده ترین کتابهاى جامع المقدّمات است، تصمیم گرفتم آن را با مطالعه حل کنم، در مدّت  »سی وشش ساعت » یعنى کمتر از دو شبانه روز، تمام آن را مطالعه و جواب سؤال استاد را تهیّه کرده و براى ایشان بیان کردم و ایشان تعجّب کرد و مرا تشویق نمود.


این درخشش هنگامى به قلّه خود مى رسد که مشاهده شود جوانى هیجده یا نوزده ساله، پاى در محفل درس شیخ الفقهاء و استاذ الاساتذة مرحوم آیة اللّه العظمى بروجردى (قدس سره) مى گذارد.


او که (مطابق تعریف استاد) مردى بسیار باتقوى، هوشیار، نورانى، جذّاب و فوق العاده در فقه قوى بود و در واقع مکتب خاص و مستقلّى در فقه داشت که به واقعیّت بسیار نزدیک بود و در رجال و حدیث و ادبیّات و فنون دیگر، فوق العادگى داشت، درسش براى استاد ما بسیار دلچسب بود و به اعتراف خود استاد، بسیار چیزها در مکتب فقهى او آموخت.


خاطره شرکت در درس این اَبَر مرد فقه و حدیث را استاد، این چنین توصیف مى کند:


»در آغاز جوانى، هیجده - نوزده ساله بودم و شرکت چنین نوجوانى در درس مثل آیة اللّه العظمى بروجردى که معمّرین و بزرگان حوزه، حتّى استاد من آیة اللّه العظمى داماد و آیة اللّه العظمى گلپایگانى و همچنین امام راحل (قدس سره ( در آن شرکت داشتند، کمى عجیب بود، مخصوصاً زمانى که به خود شجاعت طرح اشکال در اثناى درس را مى دادم، مسأله عجیب تر به نظر مى رسید و شاید بعضى به خود مى گفتند: این پسربچه شیرازى چرا این قدر جسور است و به خود اجازه طرح اشکال و «إن قلت» را در چنین محضر بزرگى مى دهد؟!«.


حکایت ذیل در این رابطه قابل توجّه و جالب است:


»یک روز آیة اللّه العظمى بروجردى در درس فقه اشاره به مسأله «صید لهوى» کردند یعنى شکار رفتن کسانى که براى تفریح شکار مى کنند. معروف میان فقها این است که سفر این گونه اشخاص تمام است، امّا شاید کمتر کسى حکم به حرام بودن چنین کارى کند، من که در آن زمان طلبه کم سنّ و سالى بودم، رفتم و مدارک زیادى براى حرمت صید لهوى از کلمات قدما و متأخّرینِ از آنها، جمع آورى کردم و ثابت نمودم که سفر صید لهوى یکى از مصادیق سفر حرام است که نماز در آن، باید تمام خوانده شود. هنگامى که آیة اللّه العظمى بروجردى آن نوشته را مطالعه کرد با تعجّب پرسید که این نوشته را خود شما نوشته اید؟! عرض کردم آرى!«.

دوشنبه 23/5/1391 - 14:28 - 0 تشکر 509768

درجه اجتهاد

چنین نبوغ و استعداد فوق العاده بود که به ضمیمه خصوصیّات دیگرى که ذکرش خواهد آمد، سبب شد استاد در سن بیست و چهارسالگى موفّق به اخذ اجازه اجتهاد گردد:


از زبان خود استاد بشنوید:


»پس از ورود به نجف اشرف به زودى به واسطه طرح سؤالات مختلف در بحث هاى اساتید بزرگ، شناخته شدم و همه جا مورد عنایت و محبّت قرار مى گرفتم و سرانجام در سن بیست و چهارسالگى به وسیله دو نفر از مراجع بزرگ آن زمان مفتخر به اجازه اجتهاد گشتم: یکى آیة اللّه العظمى اصطهباناتى بود که از مراجع بسیار باشخصیّت و شیخ الفقهاء محسوب مى شد، ایشان لطف و محبّت فوق العاده اى به من پیدا کردند، لذا اجازه کامل اجتهاد برایم مرقوم فرمودند و دیگر آیة اللّه العظمى حاج شیخ محمّدحسین کاشف الغطاء بود، ایشان چون آشنایى به وضع من نداشتند فرمودند از شما امتحان مى کنم! گفتم آماده ام، از من خواستند رساله اى درباره این مسأله که «آیا تیمّم، مبیح است یا رافع حدث؟» بنویسم، من هم رساله اى مشروح در این زمینه تهیّه کردم، خدمت ایشان دادم، ایشان علاوه بر آن، یک امتحان شفاهى نیز از من به عمل آوردند و یکى از مسائل پیچیده علم اجمالى را سؤال فرمودند، وقتى جواب دادم ایشان اجازه را مرقوم داشته و محبّت فرمودند«.


از نکته هایى که دلیل این نبوغ و استعداد موهبتى است (در عین حال بر حافظه قوىّ استاد نیز گواهى مى دهد) این است که استاد گاهى درسهایى را که دو هفته قبل در نجف اشرف از مرحوم آیة اللّه العظمى خوئى شنیده بودند بعد از گذشتن این مدّت طولانى به طور کامل یادداشت مى کردند، این در حالى است که امروز، غالب طلاّب، مطالب استاد را سر درس مى نویسند، مبادا چیزى از خاطر آنها محو شود

دوشنبه 23/5/1391 - 14:29 - 0 تشکر 509769

تقریظ آیة اللّه العظمى حکیم (رحمه الله)

آخرین قصّه اى که از حوزه نجف، مهر تأیید بر نبوغ استاد و اوجِ نضوج اندیشه ایشان مى زند تقریظى است که صاحب مستمسک العروة الوثقى، مرحوم آیة اللّه العظمى حکیم، آن فقیه تمام عیار، بر حاشیه دفتر کتاب الطهارة (که تقریر درس خارج فقه آن مرحوم بود و به قلم استاد، تقریر و تدوین شد) وارد کردند، دستخط شریف آن مرحوم، عیناً چنین است:


»بسم اللّه الرّحمن الرّحیم و له الحمد و الصلاة و السلام على رسوله و آله الطاهرین، قد نظرت فی بعض مواضع هذا التقریر بمقدار ما سمح به الوقت فوجدته متقناً غایة الإتقان ببیان رائق و أسلوب فائق یدلّ على نضوج فی الفکر و توقّد فی القریحة و اعتدال فی السلیقة فشکرت اللّه سبحانه أهل الشکر على توفیقه لجناب العلاّمة المهذّب الزکیّ الألمعى الشیخ ناصر الشّیرازی سلّمه اللّه تعالى و دعوته سبحانه أن یسدّده و یرفعه الى المقام العالی فى العلم و العمل، إنّه ولىّ التسدید و هو حسبنا و نعم الوکیل و الحمد للّه ربّ العالمین«.


محسن الطباطبائى الحکیم


9 / ج 1 / 1370 هـ ق



»بنام خداوند بخشنده مهربان، و او راست سپاس، و درود و سلام بر فرستاده او و اهل بیت طاهرینش. به بخشى از این تقریر به مقدارى که وقت اجازه مى داد نظر افکندم. آن را در نهایت اتقان دیدم با بیانى شیوا و رسا، و اسلوبى سرآمد که بیانگر رشد فکرى و شکوفایى ذوق و قریحه، و اعتدال سلیقه مقرّر است، پس شکر خداوند سبحانى که شایسته و اهل شکر است را بجا آوردم به جهت توفیقى که به جناب علاّمه مهذّب، پاک و هوشمند، شیخ ناصر شیرازى سلّمه اللّه تعالى عطا کرد و از حضرتش خواستم که یاریش دهد و او را به مقام عالى از علم و عمل برساند چراکه اوست یارى دهنده و اوست کفایت کننده ما و بهترین پشتیبان، و الحمد للّه ربّ العالمین«.

دوشنبه 23/5/1391 - 14:30 - 0 تشکر 509771

تشویق و جلب اعتماد اساتید



 از جمله چیزهایى که نقش بسیار اساسى (و شاید اساسى ترین نقش را) در تکوّن شخصیّت یک طلبه و به طور کلّى یک شاگرد دارد، جلب اعتماد استاد و در نتیجه محبّت ها و تشویق هاى پدرانه اوست، بافت محافل درسى و حوزه هاى تعلیمى، اعمّ از حوزه و دانشگاه، با انواع رقابت ها و گاه حسادت ها و تخریب ها و تضعیف هایى همراه است که سبب تزریق روحیّه یأس و احساس عقب ماندگى از قافله شده، اسباب پژمردگى و افسردگى خاطر را فراهم مى سازد.


مهم ترین عاملى که مى تواند همه این عوامل منفى را خنثى کرده و روح امید و پیشرفت را در کالبد شاگرد بدمد، تشویق ها و شخصیّت دادن هاى اساتید است. باهوش ترین و بااستعدادترین شاگرد اگر در یک مدار سالم قرار نگیرد و بر محور استاد یا اساتید مخلّق به اخلاق اسلامى و وارسته اى نچرخد و از    »خودرو بودن« و »آزادى هاى مطلق و بى حدّ و مرز« بیرون نیاید، دچار ناهنجارى هاى روحى و کج سلیقگى ها یا بلندپروازى ها و باورهاى غلط، و ادّعاهاى عجیب و غریب مى شود.


بسیار اندکند کسانى که از آغوش گرم و پرمحبّت اساتید، محروم بودند و به تعبیر دیگر، فرزند حوزه و پرورش یافته دامن هاى پاک معلّمان ربّانى به حساب نمى آمدند، در عین حال مشکلاتى -لااقل در حدّ مشکلات سلیقه اى- نداشتند

دوشنبه 23/5/1391 - 14:31 - 0 تشکر 509773

آیات عظام اصطهباناتى و کاشف الغطاء


به هرحال: موهبت دیگرى که نصیب استاد ما شد، همین بود که از آغاز جوانى و نوجوانى مورد حمایت ها، تشویق ها و محبّت هاى بى دریغ اساتید خویش قرار گرفتند و گواه آن، حکایتى است که در فصل دوّم (نبوغ و استعداد موهبتى) تحت عنوان » درجه اجتهاد« به آن اشارت رفت و تکرار آن خالى از لطف نمى باشد:


»... به زودى به واسطه طرح سؤالات مختلف در بحث هاى اساتید بزرگ شناخته شدم و همه جا مورد عنایت قرار گرفتم و سرانجام در سن 24 سالگى به وسیله دو نفر از مراجع آن زمان مفتخر به اجازه اجتهاد گشتم: یکى آیة اللّه العظمى اصطهباناتى بود، که از مراجع بسیار باشخصیّت و شیخ الفقهاء نجف اشرف بودند، ایشان لطف و محبّت فوق العاده اى به من پیدا کردند، لذا اجازه کامل اجتهاد برایم مرقوم فرمودند، نفر دیگر آیة اللّه العظمى کاشف الغطاء بود ایشان چون آشنایى به وضع من نداشتند، فرمودند: از شما امتحان مى کنم! از من خواستند رساله اى درباره این مسأله که »آیا تیمّم مبیح است یا رافع حدث؟« بنویسم. من هم رساله اى در این زمینه تهیّه کردم خدمت ایشان دادم و هنگامى که به اتّفاق آیة اللّه العظمى میرزا هاشم آملى (رحمه الله )خدمت ایشان رسیدم ایشان یک امتحان شفاهى از من بعمل آوردند و یکى از مسائل پیچیده فقهى علم اجمالى را از من سؤال فرمودند، وقتى جواب دادم ایشان نیز اجازه، مرقوم داشته و محبّت فرمودند«.

دوشنبه 23/5/1391 - 14:32 - 0 تشکر 509775

آیة اللّه حجّت (رحمه الله)



و حکایت دیگر تشویقى است که از جانب مرحوم آیة اللّه العظمى حجّت (رحمه الله) صورت پذیرفت که استاد در این رابطه نیز چنین مى فرماید:


»یکبار هم در درس مرحوم آیة اللّه العظمى حجّت که خدایش رحمت کند طبق روشى که ایشان داشتند سؤالى رامطرح کردند و گفتند:هرکس جواب آن رابیاوردمن به او جایزه مى دهم، بعد از درس به کتابخانه رفتم و مدّتى جستجو کردم، جواب را پیدا کردم خدمت ایشان تحویل دادم، کمى بعد از من نیز یکى دیگر از شاگردان باسابقه ایشان، جواب را آورده بود، ایشان به او فرمود، قبل از شما دیگرى جواب را آورده است و بعد یکصد تومان که در آن روز پول بسیار زیادى بود (چون بعضى از شهریه ها از سه تومان تجاوز نمى کرد) به عنوان جائزه به من مرحمت فرمودند و تشویق کردند

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.