• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 303)
شنبه 21/5/1391 - 22:27 -0 تشکر 504712
اندیشه سیاسى شیخ على نقى كمره‏اى

على خالقى

مهم‏ترین پرسشى كه ذهن علماى شیعه را در عصر حاكمیت صفویه در ایران به خود مشغول داشت، چگونگى تطابق و هماهنگى میان شرایط و وضعیت موجود در این دوران و اندیشه آرمانى شیعه درباره حكومت‏بود . به عبارت دیگر سؤال پیش روى علما در این دوره آن بود كه چگونه مى‏توان میان سلطنت غیرمعصوم (شاه) كه مشروعیتى در اندیشه آرمانى شیعه ندارد، از یك سو و خدمات شاهان شیعه صفوفى در ترویج آیین تشیع و حمایت از آن، از سوى دیگر جمع كرد؟ آیا مى‏توان حكومت آنها را به دلیل انحصار حمایت از مذهب شیعه و پیروان آن به پادشاهان صفوى به رسمیت‏شناخت و به همكارى با آنها پرداخت؟ در این صورت محدوده اختیارات هر یك از آنها (شاهان و علما) تا كجا خواهد بود .

در پاسخ به این سؤال‏ها هر یك از علماى شیعه نظرات خاصى را ارائه كردند . برخى از آنها مانند شیخ على نقى كمره‏اى از علماى قرن یازدهم هجرى و معاصر شاه صفى (1038 - 1053 ه ق) و شاه عباس دوم (1053 - 1077 ه ق) با تمییز میان سلطان جائر و عادل، سلطنت پادشاهان عادل را در خارج از محدوده شرعیات به رسمیت‏شناختند و همكارى علما با این سلاطین را در اداره امور شرعى جایز دانسته و لذا برخى از مناصب از جمله قضاوت و شیخ‏الاسلامى و صدارت را برعهده گرفتند . اینان هم‏چنین با نگارش رساله‏هاى مختلف خطاب به شاهان هم‏عصر خود آنها را در اعمال سیاست‏هاى عرفى نیز راهنمایى كردند

شنبه 21/5/1391 - 22:29 - 0 تشکر 504719

مفهوم سیاست



شیخ على نقى كمره‏اى همچون دیگر اندیشمندان اسلامى، «سیاسة العباد و البلاد» را به معناى «تدبیر امور»  و «تصرف در امور دینى و دنیوى‏»مردمان در جهت اصلاح و انتظام زندگى آنان دانسته و معتقد است كه از نظر شیعه یكى از دلایل لزوم ریاست و امامت در اجتماع انسانى همان ضرورت تدبیر سیاسى و انتظام امور انسان‏ها است . و از این رو علم به «كیفیت‏سیاست‏»  عباد و بلاد یكى از شرایط اساسى رئیس و امام از نظر شیعه مى‏باشد .

شنبه 21/5/1391 - 22:30 - 0 تشکر 504723

دین و سیاست



بر اساس آنچه بیان شد مى‏توان گفت كه كمره‏اى سیاست را تدبیر توامان امور دینى و دنیوى دانسته و تصریح دارد بر اینكه «امامت و ریاست در نزد امامیه تنها سلطنت و حكومت و سلطه صرف نیست، بلكه امامت در واقع ثمره نبوت است . و نبوت ماده و امامت صورت آن است . پس همچنان كه براى ماده بدون صورت وجودى نیست و براى درخت‏بدون میوه وجودى نیست، براى نبوت هم بدون امامت وجود و ثمره‏اى نیست . از این رو مى‏گوییم امامت تركیبى از سه مقام است: امام عین‏الله است در ولایت، عین‏الله و لسان‏الله است در نبوت و عین‏الله و لسان‏الله و یدالله است در امامت، تا حجت‏خداوند به واسطه او بر خلق اقامه گردد . بنابراین امام، در واقع ثمر ولایت است در حقیقت و روشن‏گر نبوت است در شریعت و پاسخگوى اهل زمان است در آن چیزى كه از او مى‏خواهند در امامت . پس او در علم و عمل از همه امت‏بى‏نیاز است و امت همه به او نیازمند» .


بنابراین برخلاف نظر اهل عامه، امامت تنها سلطنت نیست كه بدون علم و صرفا به خاطر تقدم زمانى و دینار و درهم حاصل گردد . بلكه امامت همچون نبوت «زمامدارى دین و نظام زندگى مسلمین و صلاح دنیا و عز مؤمنین‏» است و لذا اساس اسلام بر آن مبتنى است . به واسطه این ریاست و امامت است كه احكام خدا از نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، جمع‏آورى فى‏ء و صدقات و امضاى حدود و احكام و حفاظت از امنیت مرزها محقق مى‏گردد .  پس امام و رئیس مسلمین باید «عالم به علوم دینیه و دنیویه مانند شرعیات و سیاسات و آداب و دفع دشمنان و غیرذلك باشد» .


بنابراین دین و سیاست از نظر شیخ نمى‏تواند جداى از هم باشد و از نظر اسلام سیاست و تدبیر امور مسلمین چه در امور دینى، چه در امور دنیوى توامان بوده و رئیس و امام مسلمین مسؤول اصلاح و اداره امور دنیوى و تامین سعادت اخروى آنها مى‏باشد .

شنبه 21/5/1391 - 22:31 - 0 تشکر 504728

ضرورت سیاست و حكومت



تدبیر امور مردمان یا همان سیاست العباد و البلاد، با توجه به آنچه گذشت، از نظر شیخ یكى از ضرورت‏هاى غیرقابل انكار زندگى اجتماعى انسان‏ها تلقى مى‏شود . و این امر یكى از دلایل اساسى ضرورت امامت و ریاست از نظر شیعه مى‏باشد . و لذا ایشان در بیان ضرورت وجود یك سائس و رئیس در همه زمان‏ها و مكان‏ها مى‏نویسد:


«ان الضرورة قاضیة بان للخلق لابد من رئیس قاهر مرشد» ، یعنى مقتضاى ضرورت عقلى آن است كه انسان‏ها همواره نیازمند یك رئیس قدرتمند و مقتدر هدایت‏كننده مى‏باشند .


البته مى‏دانیم كه درباره منشا این ضرورت عقلانى سیاست و حكومت در میان اندیشمندان اختلاف‏نظر وجود دارد و لذا برخى این ضرورت را ناشى از طبیعت‏بشر دانسته و او را به حكم طبیعت‏حیوانى اجتماعى و در نتیجه نیازمند سیاست و حكومت مى‏دانند . برخى نیز آن‏را محصول تلاش انسان براى رهایى از خوى برترى‏جویى انسان مى‏دانند . از نظر برخى از علماى شیعه از جمله كمره‏اى نیز این ضرورت عقلانى سیاست و حكومت از آنجا ناشى مى‏شود كه «همواره داعیه شر و فساد در میان مردمان وجود دارد»  . بنابراین حكمت‏خداوند ایجاب مى‏كند كه براى برطرف نمودن این داعیه، پیامبرانى را در میان آنها برانگیزد تا آنها با سیاست و تدبیر و هدایت و راهنمایى انسان‏ها زمینه گرایش به شر و فساد را در میان انسان‏ها از بین برده و آنها را به سوى خیر و صلاح رهنمون شوند . پس از پیامبر خاتم نیز همین حكم الهى، ضرورت ریاست و امامت را در دوران پس از ایشان اقتضا مى‏كند . بر این اساس، ایشان پس از بیان ضرورت عقلانى سیاست و حكومت در جامعه انسانى، مصداق بهترین نوع سیاست و تدبیر امور را همان سیاست‏شرعى و عالى‏ترین مصداق رئیس و سائس را پیامبر و اوصیاى ایشان كه به منزله پیامبرند و زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت آنها را بر عهده دارند، مى‏داند .

شنبه 21/5/1391 - 22:33 - 0 تشکر 504740

سیاست و حكومت مطلوب



با پذیرش اصل ضرورت وجود سیاست و حكومت و بالطبع لزوم وجود رئیس و حاكمى قدرتمند و هدایت‏گر در جامعه، مساله بعدى بیان مصداق چنین سیاست و حكومت و رئیس و حاكم است . طبیعى است كه هر اندیشمندى بر اساس مبانى فكرى خود مصادیق تحقق این ضرورت را تعیین مى‏كند . علماى شیعه نیز بر اساس نگرش دینى خود در بیان مصداق این ضرورت نظریات خاص ارائه كرده‏اند . بنابراین شیخ على نقى كمره‏اى نیز به‏عنوان یك متكلم و فقیه شیعى معتقد است، تدبیر امور دینى و دنیوى مردمان و تصرف در آنها به‏صورت مطلق، متعلق به بارى تعالى است و دیگران حق چنین تصرف على الاطلاق در امور مردمان را ندارند . بنابراین ایشان در این‏باره مى‏نویسد:


«و البارى سبحانه هو الحاكم على الاطلاق و قدتعلق به احكام المكلفین بل لیس لغیره التصرف فیهم على الاطلاق‏» .


و از آنجا كه خداوند تبارك و تعالى بنفسه خود این حاكمیت را اعمال نمى‏كند و بدون اعمال حاكمیت الهى نیز امور مردمان سامان نمى‏یابد و مصلحت آنان فراهم نمى‏آید، حكمت‏خداوندى ایجاب مى‏كند كه همو، كسانى را كه شایسته اعمال حاكمیت الهى هستند را نصب فرماید . چرا كه


«انفاذ هر آن چیزى كه اقامه آن به وجود رئیس قاهر، امیر، زاجر، عادل ممكن است متضمن مصلحت مكلفین است و چون خداوند متعال همواره طالب مصلحت آنها است، پس باید كه انفاذ حكم نمایذ به كسانى كه شایسته این منصب‏اند و غیر این قبیح است و قبیح از بارى تعالى صادر نمى‏شود .»


و لذا خداوند چنین مقرر داشته و براى تدبیر امور دینى و دنیوى و تامین مصلحت مكلفین چنین افرادى را برگزیده تا بر وفق حكمت الهى امور آنها را نظام بخشند .


بنابراین از نظر كمره‏اى اعمال حاكمیت‏بر مكلفین یا به انفاذ از سوى بارى تعالى است مانند حاكمیت و تصرف پیامبر و اوصیاى ایشان یا به غیرانفاذ الهى است مانند حاكمیت و تصرف حاكمان جور و طبیعى است كه از نظر ایشان مطلوب‏ترین شكل آن، اعمال حاكمیت از سوى پیامبران و اوصیاى ایشان است، چرا كه آنها مستجمع جمیع شرایط انفاذ حكم از سوى خداوند متعال مى‏باشند و لذا اولى به تصرف در همه امور دینى و دنیایى مكلفین مى‏باشند  علاوه بر آنچه بیان شد، دلایل مطلوبیت‏حاكمیت و حكومت ایشان از نظر كمره‏اى عبارت‏اند از اینكه:


1 . ریاست و امامت‏بر جامعه مسلمانان تنها سلطنت و اعمال قدرت نیست تا بگوییم این تصرف و ریاست از سوى هر كسى بود كفایت مى‏كند بلكه امامت و ریاست، تدبیر و سیاست امور عباد در جمیع امور دینى و دنیوى آنها است و در یك كلام تصرف در امور آنان است‏براى نزدیك ساختن آنها به صلاح و دور ساختن از شر و فساد .  بنابراین شخص سائس و رئیس باید علاوه بر قدرت و سلطنت از علم به احكام دینى و دنیوى (سیاسات و آداب دفع دشمنان) نیز برخوردار باشد  و این در غیر پیامبر و جانشینان معصوم ایشان محقق نیست . و تنها ایشان هستند كه «به جمیع احكام (از حلال و حرام) و جمیع آن چیزهاى كه امت‏بدان نیازمنداند از امور متعلق به معاش و معاد عالمند» و لذا آنها «اولى به تصرف در امور دین و دنیاى همه مكلفین‏» هستند .


2 . ریاست و حكومت و تصرف در امور مردمان علاوه بر قدرت و علم، نیازمند عصمت رئیس و حاكم مى‏باشد، چرا كه اگر «حاكم و امام مسلمین غیرمعصوم باشد یا محتاج به نفس خود است‏یا محتاج به امام دیگرى است و این مستلزم دور و تسلسل است و هر دو محال است . از سوى دیگر اگر قائل شویم كه تعیین حاكم و امام از سوى خداوند متعال واجب است، در این صورت نیز باید او معصوم باشد، چون اگر حاكم مطلق كسى را در میان بندگان نصب كند كه مى‏داند او مصالح آنها را تامین نمى‏كند و آنچه را كه به خاطر آن نصب شده رعایت نمى‏كند از سوى عقل تقبیح خواهد شد . و نصب غیرمعصوم در واقع داخل در این حكم است . پس از این رو خداى متعال غیرمعصوم را ولایت نمى‏بخشد .»


بنابراین ملاك اعتبار و مشروعیت‏حكومت از نظر كمره‏اى در همه زمان‏ها یكى است و آن داشتن شرایط انفاذ حكم از جانب خداوند متعال است و لذا ایشان مى‏نویسند:


«تا زمانى كه تكلیف باقى است (تا روز قیامت) باید در میان مكلفین كسى باشد كه عالم به جمیع احكام (از حلال و حرام) و جمیع آن چیزهاى كه امت‏بدان در معاش و معاد خود احتیاج دارند، باشد . و تنها چنین شخصى است كه اولى به تصرف در امور دین و دنیاى همه مكلفین است‏» .


پس آن‏چنان كه ایشان بیان داشته‏اند این امر مقتضاى عدل و حكمت پروردگار است كه


«در هر عصر و زمان تا انقراض زمان تكلیف، دانایان به علم دین مبین و مصالح دارین كافه مكلفین كه به آن حفظ مقاصد خمسه (كه آن نفس و دین و عقل و نسب و مال بود) مى‏شود وجود داشته باشد .»


با این بیان در واقع تكلیف دوران غیبت امام معصوم نیز روشن مى‏شود چرا كه به تعبیر كمره‏اى به تایید عقل و نقل «فقها و رواة و محدثین مؤمنین و علماى دین مبین وارثان پیغمبران  و حصون اسلام‏اند .» و هر فضل و شرف كه در كتاب كریم و سنت مطهره و اخبار و آثار ائمه اطهار (ع) مذكور گشته و در انظار اولى الابصار اعتبار شده، مصدوقه آن در مثل این زمان، فقها و محدثین و راویان ائمه معصومین و علماى دین مبین و متعلمین مؤمنین مى‏باشند .  بنابراین همچنان كه در توقیع شریف مولانا صاحب الزمان (عج) تصریح شده،


«راویان حدیث اهل بیت در زمان غیبت امام (ع) كه مراد از ایشان مجتهدین از اهل ایمان و ایقان‏اند حجت‏حجت‏الله بر همه شیعیان‏اند و رجوع به ایشان در حوادث واقعه و قضایاى سانحه و در شناختن احكام و حلال و حرام ائمه انام (ع) واجب است و رجوع به غیر ایشان در این زمان به منزله رجوع به سوى طاغوت است و رد حكم آنها كه هر آینه موافق حكم ائمه هدى (ع) است و عدم قبول آن استخفاف به حكم خداى عزوعلا است و رد بر اهل‏البیت (ع) رد بر خداى تعالى است كه در حد شرك بالله است .»


از این رو ایشان مى‏نویسد:


«بدون وجود مجتهدان و راویان روایات معصومان (ع) در مثل این زمان - كه آفتاب خلافت مصطفوى و ولایت مرتضوى از جهت رعیت در سحاب غیبت‏بود - امور دارین كافه انام انتظام‏پذیر نبود و احقاق حقوق ذوى الحقوق و فصل منازعات و مشاجرات و محاذیات واقعه میان مردمان و رفع فاسد نمى‏شود و حال آنكه نفى مشقت و حرج در دین مبین شده و خداوند اراده یسر نموده و اراده عسر ننموده ... پس در عصر غیبت هادى انام (ع) وجود مجتهدان كه وارثان پیغمبران‏اند لطف بود و لطف بر خداوند (جل جلاله) واجب بود، پس در حكمت الهیه خلو عصر و زمان غیبت از وجود علماى دین مبین و مجتهدان مؤمنین و راویان و محدثان احادیث‏شریفه معصومین كه حجت‏حجت‏الله الرحمان‏اند بر كافه مقلدین محال بود و الا لازم مى‏آید حرج عظیم، یا وقوع تكلیف ما لایطاق و فسق و ضلالت همه اقوامى كه با پیغمبر و ائمه هدى (ع) موافقت و مشاركت در اصل طینت دارند؟ به علت ترك واجب كفایى یا عینى و مجموع اینها بر مؤمن عارف فطن به تامل صادق ظاهر گردد .»


بنابراین فلسفه‏اى را كه ایشان براى حكومت پیامبر و امامت و ریاست امام معصوم (ع) قائل است در عصر غیبت نیز براى وجود دانایان به احكام دین و مصالح دنیوى و سعادت اخروى مكلفین قائل شده و معتقد است تنها آنها هستند كه در این زمان جت‏حجت‏الله و وارثان انبیاى الهى در میان مردمان مى‏باشند . و خلافت و ولایت از سوى ایشان را برعهده دارند; اما این حرف بدان معنا نیست كه علمایى چون كمره‏اى به حكومت فقیهان نیز اعتقاد داشته و در این‏باره تئورى‏پردازى كرده و یا تلاش عملى نموده باشند زیرا كه شرایط سیاسى و اجتماعى در زمان ایشان به گونه‏اى نبود كه فقها بتوانند به چنین هدفى دست‏یابند و لذا ایشان مانند دیگر علماى این عصر، مجبور بودند راه دیگرى را با توجه به شرایط سیاسى و اجتماعى حاكم بر زمان خود براى رسیدن به اهداف و كارویژه‏هاى حكومت مطلوب از نظر خود بجویند .


در نتیجه از آنجا كه به تعبیر خود كمره‏اى در آن زمان پادشاهان صفوى تنها «ناصر و حامى مؤمنان معتصامان به حبال آل محمد (ص)» محسوب مى‏شدند و حمایت از شیعیان منحصر به دولت آنها بود و از سوى دیگر چنان‏كه از آثار وى بر مى‏آید در خارج از مرزهاى دولت صفوى نیز مذهب شیعه و آموزه‏هاى آن و پیروان آن به شدت مورد هجمه قرار گرفته بود، علماى شیعه از جمله كمره‏اى با گرایش اجبارى به پذیرش نظریه تقسیم قدرت و حكومت‏به امور عرفى و امور شرعى، قدرت پادشاهان را در امور عرفى پذیرفتند و خود به اداره امور شرعى پرداختند .


بنابراین اگر چه كمره‏اى تنها فقها و مجتهدین را وارثان حقیقى پیامبران و حجت‏حجج الهى مى‏دانستند، اما با توجه به شرایط سیاسى و اجتماعى حاكم بر زمان با حمایت از دولت صفوى و با به رسمیت‏شناختن حاكمیت آنها در امور عرفى حكومت و سلطنت، تلاش نمود تا آنجا كه مى‏تواند محتواى سلطنت را با تصدى امورى چون منصب شیخ‏الاسلامى و قضاوت و ارائه رهنمودها و توصیه‏هاى مختلف به پادشاهان صفوى به حكومت مطلوب از نظر خود نزدیك‏تر سازد . از این جهت وى علاوه بر پذیرش منصب قضاوت و شیخ‏الاسلامى با نگارش كتب و رساله‏هاى مختلف از جمله همم‏الثواقب و جامع‏الصفوى و رساله اثبات لزوم وجود مجتهد در عصر غیبت، عملكرد و سیاست‏هاى شاهان صفوى را در امور مختلف فرهنگى و اجتماعى مورد نقد قرار داده و توصیه‏هاى لازم را در جهت اصلاح این سیاست‏ها ارائه نموده است . در جمع‏بندى این بحث مى‏توان گفت كه به اعتقاد كمره‏اى در همه زمان‏ها بیش از یك نوع حكومت مطلوب از نظر شیعه وجود ندارد و آن «حكومت دانایان به احكام دین و مصالح دنیوى و اخروى مردمان‏» است و خداوند متعال تنها لزوم اطاعت از آنها را مقرون به اطاعت از خود ساخته و تصرف در امور دینى و دنیوى مردمان را بر آنها جایز دانسته است . لذا در عصر غیبت نیز تنها دانایان به احكام دین و مصالح دنیوى و اخروى مردمان كه به تصریح ائمه (ع)، فقها و مجتهدین شیعه مى‏باشند، اولویت تصرف در همه امور مردم را دارند . اما در عین حال با توجه به شرایط حاكم بر زمان، ایشان سلطنت و قدرت سلاطین صفوى را نیز از باب ضرورت در امور عرفى پذیرفته و معتقد است:


«سلاطین شیعه ناجیه در صورت التزام‏شان «به افراشتن رایت‏حق و پیروى از صادقین (ع) و تمسك به آنان و اطاعت و متابعت از ایشان در اصول و فروع دین و پیروى از ائمه، به یقین از زمره امراى جور خارج مى‏شوند» .


وى حتى در این مقام به ادعاى خود شاهان صفوى در مورد انتسابشان به امام كاظم (ع) استناد جسته و معتقد است كه آنان به دلیل این انتساب به امام موسى كاظم (ع) سلطان سید قریشى محسوب مى‏شوند و به تعبیر ایشان چنان‏كه از این سخنان پیامبر: «لایزال هذا الامر فى قریش ما بقى منهم اثنان‏» و «قدموا قریشا و لاتتقدموها» و «الناس تبع لقریش‏» نیز استفاده مى‏شود حكومت این پادشاهان از دایره حكومت جور خارج مى‏شود و در مقابل، حكومت‏سلاطین وقت روم كه به دلیل غیرقریشى بودن و عدم پیروى آنها از اهل بیت (ع) كه احدى‏الثقلین مى‏باشند، حكومت جور محسوب مى‏گردد

شنبه 21/5/1391 - 22:35 - 0 تشکر 504748

دامنه اختیارات علما و پادشاهان



چنان‏كه بیان شد، امامت و ریاست‏بر جامعه مسلمانان به اعتقاد كمره‏اى عبارت است از «نظام بخشیدن به امور مسلمین بر وفق حكمت الهى‏»  جهت تامین مصالح دنیوى و اخروى آنان ، كه از طریق تصرف در جمیع امور دینى و دنیوى آنها  حاصل مى‏گردد . بنابراین چنان‏كه از عبارت ایشان بر مى‏آید، ریاست و حكومت دینى از نظر ایشان تنها ریاست و سلطنت صرف در میان آنها نیست  بلكه عبارت است از زمامدارى دینى و هم‏چنین انتظام امور دنیوى آنها در جمیع شؤونات جمعى، كه غایت آن صلاح دنیوى و عزت اخروى مؤمنان است .  بر این اساس «تمامى اختیارات و وظایف نبوت چون حمایت از قلمرو و كیان اسلام و حفظ شرع و نصب امرا و فراخوانى به جهاد و جلوگیرى از ظلم و حمایت از مظلوم و اجراى امر به معروف و نهى از منكر و دیگر مناصب دنیوى نبوى‏» همه براى كسانى كه پس از پیامبر (ص) مشروعیت‏حكومت و ریاست‏بر جامعه مسلمانان را دارا باشند، ثابت مى‏شود .


به تعبیر امروزین ما، پیامبر (ص) و جانشینان معصوم ایشان از نظر كمره‏اى، در هر سه زمینه قانون‏گذارى و افتا، قضاوت و اجرا، اختیار تام و اولویت تصرف دارند . و چون گسترده بودن اختیارات پیامبر و جانشینان معصوم ایشان از نظر همه علماى شیعه مورد اتفاق است، از نظر ایشان تنها بررسى دامنه این اختیارات و وظایف در عصر غیبت مهم به‏نظر مى‏رسد و چنان‏كه از آثار علمایى چون كمره‏اى بر مى‏آید ظاهرا از نظر ایشان اصل نیابت فقها از سوى ائمه (ع) در جمیع امورات مربوط به آنان فى‏الجمله پذیرفته شده است . چون از نظر آنها، اولویت تصرف پیامبر (ص) و ائمه معصوم (ع) در تمامى امور دینى و دنیوى مردمان، برخاسته از شرایط ویژه‏اى چون عصمت و علم و فضایل دیگر در ایشان است . و لزوم این شرایط از جمله علم به احكام و قوانین شریعت و عدالت در اجراى قوانین و احكام الهى و فضیلت در تمام جنبه‏هاى ریاست و امامت، چیزى نیست كه زمانى دون زمانى دیگر لازم باشد . بلكه این شرایط براى همه حاكمان اسلامى در همه زمان‏ها و مكان‏ها لازم مى‏باشد . بنابراین در عصر غیبت نیز كه امام عصر (عج) در سحاب غیبت مى‏باشند، تنها افرادى مى‏توانند مناصب ایشان را عهده‏دار گردند كه «دانا به علم دین مبین و مصالح دارین كافه مكلفین‏»  باشند . بنابراین كمره‏اى در این زمینه مى‏نویسد:


«عدل و حكمت‏حكیم علیم غنى مطلق (جل جلاله) در هر عصر و زمان تا انقراض زمان تكلیف، وجود دانایان به علم و دین مبین و مصالح دارین كافه مكلفین كه به آن، حفظ مقاصد خمسه كه آن نفس و دین و عقل و نسب و مال بود مى‏شود، و بعث و نصب همه معصومان از انبیا و اولیا و اوصیا (ع) و انزال كتب سماوى و شرایع و احكام به جهت آن شده، به جهت صحت تدبیر و انتظام مهام دارین كافه انام ضرورى بود، چه به همین مصابیح افكار دانایان دین مبین، غیاهب ظلمت‏هاى ضلالت انجلا مى‏یابد و به نتایج ابكار اذهان ایشان، جلباب غم‏هاى جهالت انكشاف مى‏پذیرد .»


بنابراین ایشان پس از استناد به احادیثى كه علما و فقها را وارثان انبیا، حصون اسلام و سایر وجوه مزایا و فضایل و شرف دانسته، مى‏نویسد:


«مراد از این علما و فقهاى مزبور بعد از معصومین (ع) فقها و مجتهدین و محدثین فرقه ناجیه اثناعشریه‏اند»


در نتیجه همچنان‏كه در این روایت وارد شد، علما وارث پیامبران و حافظان اسلام و امناى الهى و حجج‏حجج الهى بر بندگان مى‏باشند و تنها ایشان مى‏توانند همچون انبیا و ائمه معصوم (ع) به قضاوت در میان امت پرداخته و احكام و قوانین الهى را به درستى تبیین و اجرا كنند .  از این رو «در عصر غیبت امام هادى انام (ع) در حوادث واقعه و قضایاى سانحه و معرفت احكام حلال و حرام ائمه انام (ع) رجوع مؤمنان به سوى راوى حدیث اهل بیت (ع) كه مراد از ایشان مجتهدان از اهل ایمان‏اند واجب است .» لذا چنان‏كه از مجموع استدلالات ایشان بر مى‏آید وى فقها و مجتهدین را در هر سه زمینه افتا و تبیین احكام و قوانین شریعت، اجراى آن و هم‏چنین قضاوت و داورى در میان مسلمانان صاحب اختیار مى‏داند چرا كه به اعتقاد وى آنها به دلیل داشتن شرایط حكم و فتوا و داشتن اذن صریح از معصوم (ع)، در همه این امور از سوى معصومین (ع) نیابت دارند .  بر این اساس اگر ایشان اختیارات پادشاهان را در امور عرفى و اجرایى سلطنت پذیرفته تنها به دلیل شرایط سیاسى و اجتماعى حاكم بوده است وگرنه به ولایت نیابتى فقها و مجتهدین در عصر غیبت اعتقاد داشته است . تاكید ایشان بر ضرورت حضور و دخالت علما و فقها در امور شرعى كه نیازمند علم و عدالت و دیگر فضایل مى‏باشند، مؤید این مطلب مى‏باشد . بر همین اساس یكى از دغدغه‏هاى عمده اندیشه و عمل وى قبولاندن اهمیت و ضرورت حضور و دخالت علما و فقها را در امور شرعى یعنى تبیین قوانین شریعت و قضاوت و اجراى حدود به پادشاهان صفوى و محدود ساختن قدرت آنها در امور عرفى حكومت و سلطنت‏بوده است .


بنابراین وى اختیارات حكومت اسلامى را با توجه به شرایط حاكم در عصر غیبت‏به دو صورت عملى دانسته است:


1 . شكل ایده‏آل حكومت اسلامى كه در آن وارثان حقیقى پیامبران و حجج الهى یعنى مجتهدین و فقها تصدى همه امور مربوط به امام و رئیس معصوم را برعهده دارند .


2 . شكلى از حكومت كه بنا به اقتضاى زمان قابل تحقق بوده است، به این صورت كه برخى از اختیارت آن (امور عرفى) به‏دست پادشاهان صفوى باشد و برخى دیگر (امور شرعى) در حوزه عمل و اختیار فقها و علماى شیعه باشد

شنبه 21/5/1391 - 22:38 - 0 تشکر 504762

دامنه اختیارات علما و فقهاى جامع الشرایط



الف - تبیین قوانین و احكام شریعت:


یكى از بزرگ‏ترین رسالت‏هاى رهبران معصوم از نظر كمره‏اى، بیان احكام و قوانین الهى و حلال و حرام الهى است تا به‏واسطه آن صلاح دارین مكلفین تامین گردد . در عصر غیبت آنها نیز، این رسالت از نظر كمره‏اى بر عهده مجتهدان كه حجت‏حجج الهى‏اند گذاشته شده است . زیرا بدون وجود دانایان به علم دین مبین كه در عصر غیبت «منحصر در مجتهدین عدل امامى جامع الشرایط فتوا» مى‏باشد بر هیچ كس «معرفت آنچه نمى‏داند از دین و شعائر آن‏» حاصل نمى‏گردد . و «بدون معرفت، تكلیف ممتنع مى‏باشد» . و «لذا در عدل و حكمت‏خداوند رحمان (جل جلاله) نور وجود دانایان به علم دین مبین و شعائر آن به حجت و برهان در هر وقت و زمان تا انتهاى زمان تكلیف ضرورى بقاى نوع انسان است‏» و «رجوع به آنها براى معرفت احكام و حلال و حرام بر كافه مقلدان واجب بوده و روجوع مذكور منزله رجوع به معصومین (ع) مى‏باشد» . بر همین اساس ایشان، پادشاه صفوى را نیز متوجه این جایگاه خطیر علما و فقهاى شیعه نموده و در توصیه به شاه صفوى مى‏نویسد:


«چون خداوند رحمان تكلیف بندگان به مافوق وسع و طاقت ایشان نكرده و نمى‏كند و متابعت و انقیاد قانون مقرر در شرع انور در هر باب و امتثال اوامر و نواهى الهى در هر وقت و زمان بر عامه مكلفان واجب ساخته و تجویز تعدى از آن نكرده بلكه فرموده: «تلك حدود الله فلاتعتدوها و من یتعد حدود الله فاولئك هم الظالمون‏» پس البته راهى به آسانى به سوى متابعت قانون شریف شرع اقدس در هر باب در هر وقت و زمان مكلفان راهست . چون نفى مشقت و حرج دین مبین شده و خداوند اكبر جل و عزه اراده یسر كرده و اراده عسر نكرده و فرموده: «و ما جعل علیكم فى الدین من حرج یرید الله بكم الیسر و لایرید بكم العسر» و راه آسان به رواج دادن قانون شرع خداوند رحمان در میانه بندگان به جهت پادشاه ایمانیان آن است كه اولا مجتهدان و راویان روایات ائمه هدى (ع) را كه در مثل این زمان حجت‏حجت‏الله الرحمان‏اند بر مقلدان، ... و نور وجود ایشان در عصر پادشاه در بلدان ایمانیان ظهور دارد بشناسد و بداند كه در هر شهر و قطر مجتهد عادل امامى جامع جمیع شرایط حكم و فتوا كیست ... و بعد از حصول معرفت مجتهدان و محدثان ایمانیان عصر ... شرعیات هر قطرى را به یكى از ایشان مفوض و مرجوع فرمایند و ممكن در آن گردانند بر وجه انفراد و استبداد و مردمان هر قطر را به متابعت و انقیاد اوامر و نواهى مجتهدان قطر مامور سازند .»


ب - قضاوت و داورى در میان مردمان:


یكى دیگر از اختیاراتى كه به اعتقاد كمره‏اى در عصر حضور، در حیطه قدرت معصوم بوده و در عصر غیبت ایشان نیز در حیطه قدرت علما و فقهاى جامع الشرایط شیعه مى‏باشد، قضاوت و حل منازعات و مخاصمات مردمان است . بنابراین همچنان كه در عصر حضور رجوع شیعیان به قاضى شرعى (امام معصوم و منصوبین از سوى ایشان) واجب بوده و رجوع به غیرایشان رجوع به طاغوت محسوب مى‏گردد، در عصر غیبت نیز رجوع همه شیعیان به فقیه جامع الشرایط فتوا و حكم واجب بوده و رجوع به غیر ایشان در این زمان از آن كسان كه به درجه اجتهاد معتبر در قضا و فتوا نرسیده‏اند به منزله رجوع به سوى طاغوت است .



بر این اساس قضاوت یكى از اختیارات مسلم مجتهدین جامع الشرایط در عصر غیبت است، چون به اعتقاد وى قاضى باید عادل، عالم به كتاب خدا، سنت مطهره، كلام، اصول، لغت، صرف و نحو، اجماع و خلاف، جرح و تعدیل و غیره باشد . همه این شرایط در روایات ائمه (ع) از جمله در روایات زیر مورد تاكید قرار گرفته است:


1 . روایت ابوخدیجه كه در آن آمده: ایاكم اذا وقعت‏بینكم خصومة او تدارى بینكم فى شى‏ء من الاخد و العطاء ان تحاكموا الى احد من هؤلاء الفساق، اجعلوا بینكم رجلا ممن عرف حلالنا و حرامنا، فانى قد جعلته علیكم قاضیا و ایاكم ان‏یحاكم بعضكم بعضا الى السلطان الجائر .


به اعتقاد كمره‏اى این حدیث‏شریف به اجماع فرقه ناجیه بر وجود قاضى شرعى كه بعد از معصوم، مجتهد عدل امامى مى‏باشد، دلالت دارد .


2 . مقبوله عمر بن حنظله كه امام صادق (ع) در آن، شیعیان را از تحاكم در نزد سلاطین و قضات آنها بازداشته و فرموده در این موارد، «انظروا الى من كان منكم قد روى حدیثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فارضوا به حكما فانى قدجعلته علیكم حاكما ...» .


در این حدیث‏شریف نیز به اعتقاد كمره‏اى «تحاكم و ترافع به سوى غیرقاضى شرعى كه در مسائل این زمان عبارت از مجتهد عدل امامى جامع الشرایط حكم و فتوا مى‏باشد، حرام و به منزله تحاكم و ترافع به سوى طاغوت و شیطان دانسته شده است .


3 . روایات منقول از امام على (ع) كه در آن امیرالمؤمنین على (ع) شریح! را فرمود: «یا شریح قد جلست مجلسا ما جلسه الا نبى او وصى نبى او شقى‏» . و چون به اعتقاد كمره‏اى مجتهد جامع‏الشرایط حكم و فتوا به فرعیت در تحت وصى به نیابت از وى به اذن صریح داخل است، جواز قضاى او قدح در حصر مذكور در این حدیث‏شریف نمى‏نماید . و لذا در عصر غیبت تنها مجتهد جامع‏الشرایط مى‏تواند متصدى قضاوت باشد و دیگران اگر اقدام كنند تحت عنوان شقى قرار مى‏گیرند .


4 . روایت منقول از رسول اكرم (ص) كه فرمود: من حكم فى درهمین بحكم جور ثم جبر علیه كان من اهل هده الآیة: «و من لم‏یحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون .» قال الراوى: فكیف یجبر؟ فقال: یكون له سوط و سجن فیحكم علیه فاذا رضى بحكومته و الا ضربه بسوطه و حبسه فى سجنه‏» چنان‏كه كمره‏اى در ذیل این حدیث‏بیان داشته، «از ظاهر این حدیث‏شریف نبوى استفاده مى‏شود كه حكم كردن غیرقاضى شرعى در دو درهم به حكم جور و جبر كردن به گرفتن آن از محكوم علیه به تازیانه و زندان با امتناع وى موجب كفر قاضى مذكور بود» بنابراین به تعبیر ایشان «از مثل این حدیث‏شریف، نهایت‏بدى حال و مآل بسیارى از قاضیان و شیخ الاسلامان این زمان (صفویه) ظاهر مى‏گردد .


ج - انتظام امور معیشتى مردمان:


یكى دیگر از اختیاراتى كه علماى شیعه به اقتضاى مبانى كلامى خود براى امام و رهبر جامعه اسلامى قائل‏اند، اداره زندگى سیاسى، اجتماعى و اقتصادى مردم مى‏باشد، زیرا از دیدگاه كمره‏اى امامت و حكومت عبارت است از نیابت از پیامبر در زمامدارى دینى و محافظت از شریعت، نظام‏دارى مسلمین، اصلاح دنیاى آنان، نصب ولات و اعلام جهاد با كفار و بغاة و اجراى امر به معروف و نهى از منكر و حمایت از حقوق مظلومین،  محافظت از مرزهاى مسلمین و اقامه حدود الهى .  به عبارت دیگر از نظر ایشان علاوه بر تبلیغ دین و محافظت از شریعت الهى و قضاوت در میان مردمان «تدبیر امور و سیاست العباد و البلاد و محافظت از مرزهاى مسلمین‏»  و نظام بخشیدن به امور مسلمین بر اساس حكمت الهى  ، یكى دیگر از اختیارات اساسى امام و رهبر مسلمین مى‏باشد .


بنابراین مى‏توان از مجموع آراى ایشان استنباط كرد كه از نظر وى در عصر غیبت نیز وارث انبیا و نائب اوصیاى ایشان یعنى مجتهدان جامع‏الشرایط، علاوه بر اینكه اختیار تبلیغ و تبیین قوانین و قضاوت را برعهده دارند، در تدبیر سیاسى امور كافه مسلمین و انتظام امور دینى و دنیوى آنان نیز صاحب اختیار مى‏باشند  و لذا ایشان در برخى از استدلال‏هایش درباره ضرورت حضور علماى شیعه در عصر غیبت‏به اختیارات گسترده آنان اشاره كرده است . از جمله پس از استدلال به توقیع شریف مى‏نویسد:


«به مقتضاى این توقیع شریف، راویان حدیث اهل‏بیت (ع) كه مراد از ایشان مجتهدان اهل ایمان‏اند، در زمان غیبت امام (عج) حجت‏حجت‏الله الرحمان‏اند بر كافه مقلدان و رجوع به ایشان در حوادث واقعه و قضایاى سانحه و در معرفت احكام و حلال و حرام ائمه انام (ع) واجب مى‏باشد»


در جاى دیگر ایشان در هنگام بیان جایگاه مهم فقها در عصر غیبت مى‏نویسد:


«بدون وجود مجتهدان در مثل این زمان - كه آفتاب خلافت مصطفوى و ولایت مرتضوى از جهت رعیت در سحاب غیبت‏بود - امور دارین كافه انام انتظام‏پذیر نبود و احقاق حقوق ذوى الحقوق و فصل منازعات و مشاجرات و محاذیات واقعه میان مردمان و رفع فساد نمى‏شود»


چنان‏كه از عبارات مذكور بر مى‏آید، كمره‏اى فقها و مجتهدین را در امر «خلافت‏» و «ولایت‏» و «انتظام امور» و «اصلاح زندگى و رفع مفاسد» جانشین معصوم (ع) مى‏داند . اما على‏رغم همه این حرف‏ها، از آنجا كه شرایط زمانه در دوره حیات كمره‏اى به گونه‏اى بود كه به تعبیر ایشان اداره امور عرفى یا سلطنت و حكمرانى عرفى و حمایت و یارى از شیعیان به پادشاهان صفوى منحصر گشته بود  ایشان نیز چون برخى دیگر از علماى صفویه، امور اجرایى حكومت را به سلاطین صفوى وا نهاده و عمدتا تلاش نموده است تا جایگاه علماى شیعه را در تصدى امور دینى در كنار سلطنت عرفى پادشاهان صفوى تثبیت نماید و با در اختیار گرفتن مناصبى چون قضاوت و شیخ‏الاسلامى و غیره تا حد ممكن انتظام امور دینى و دنیوى مردم را سامان بخشد . و این همان چیزى است كه به اعتقاد ایشان على بن یقطین به خاطر آن با حاكمان عباسى همكارى مى‏كرده است . «و البته كه اثر خیر و بركت و خاصیت صنایع معروف و احسان خیر خیرمدار مؤمن فطرى وزیر اعظم پادشاه شیعیان حامى اهل ایمان كه اطناب خیام دولتش با خلود مشید باد چون به قوت ایمان و سطوت و دولت‏بى‏زوال وى كافه مؤمنان در بلدان اعلان به شعایر ایمان مى‏نمایند و بر بساط امن و امان غنوده‏اند در وزارت عظمى‏» از نظر اینان «بیش‏تر از بیش خواهد بود لامحاله انشاءالله تعالى‏» .

شنبه 21/5/1391 - 22:42 - 0 تشکر 504777

دامنه اختیارات و وظایف سلطان



چنان‏كه بیان شد، شرایط زمان، قدرت و اقتدار سلاطین صفوى را به‏عنوان واقعیت اجتناب‏ناپذیر بر علماى شیعه تحمیل كرده بود و لذا آنها در عین حال كه معتقد بودند ریاست عامه مكلفین باید به‏دست وارثان انبیا و نایبان ائمه باشد ولى اقتدار شاهان صفوى را در عصر خود پذیرفتند و به همكارى و نوعى تقسیم قدرت تن در دادند . بر اساس این تقسیم قدرت، امور عرفى به سلاطین صفوى و امور شرعى به علماى شیعه واگذار گردید .


بنابراین چنان‏كه بیان شد، شیخ على نقى كمره‏اى نیز امور شرعى مردم چون افتا و قضا را فقط در حیطه قدرت علما دانسته و رجوع شیعیان در این امور را به غیر از ایشان، رجوع به طاغوت قلمداد كرده است .  اما در امور عرفى قدرت پادشاهان را از باب ضرورت به رسمیت‏شناخته و معتقد است كه حمایت از دین و مؤمنان در این زمان منحصر به شاهان صفوى شده است . علاوه اینكه به اعتقاد ایشان «سلاطین شیعه ناجیه به دلیل التزامشان به اعتلاى حق و تمسكشان به صادقین (ع) و اطاعت و تبعیت از ائمه (ع) و سید قریشى حسینى بودن، از مصادیق لصوص متغلبه و حكام جور خارج مى‏باشند»  و لذا حاكمیت آنها در امور عرفى جایز است . (اگر چه در فتوا و قضا و دیگر امور شرعى، نه) . و در عین حال در امور عرفى نیز آنها ملزم به رعایت موازین شرعى و عقلى‏اند .


بر این اساس وى با پذیرش حاكمیت پادشاهان صفوى در امور عرفى براى هدایت آنها در این امور، انجام وظایف زیر را به آنان توصیه كرده است:


1 . نصرت و حمایت از دین مؤمنان


وى با تاكید بر اینكه «در عصر غیبت آفتاب خلافت مصطفوى و ولایت مرتضوى صاحب‏الزمان در سحاب غیبت است‏» و «نصرت و حمایت از مؤمنان معتصمان به حبال آل محمد (ص) از پادشاهان زمین منحصر است در پادشاه ایمانیان‏» ، پادشاهان صفوى را به حمایت از دین و ایمانیان ترغیب نموده مى‏نویسد: «وقایت از دین بر كافه ایمانیان خصوص پادشاه ایشان واجب است‏» چرا كه «حفظ و سلامت دین مبین به یقین اوجب از حفظ سلامت اموال و انفس است‏» . وى هم‏چنین حمایت از مؤمنان و پیروان مذهب شیعه را نیز از وظایف مهم پادشاه شیعیان دانسته مى‏نویسد:


«باید كه صاحب اقتداران وقت از بندگان پادشاه ایمانیان فرصت غنیمت‏شمرده در اعزار و اكرام مؤمنان و شیعیان ... اهتمام تمام نمایند»  . وى هم‏چنین با تذكر شاه صفى به اینكه اجداد ایشان همواره ناصر و حامى دین و مذهب شیعه و پیروان آن بوده و ترویج‏شعائر دین مبین ائمه اثناعشر (ع) از عادت حسنه آنها بوده است  ، برخى از سیاست‏هاى ایشان از جمله دستور ترجمه كتاب احیاءالعلوم غزالى را بر خلاف سیره اجدادى وى دانسته و اور را به اجتناب از این امر توصیه نموده است .  وى این ضرورت حمایت پادشاهان از مؤمنان را به روایتى از امام موسى كاظم (ع) مستند ساخته، مى‏نویسد:


«امام موسى كاظم (ع) مى‏فرماید: من قصد الیه مؤمن مستجیرا به فى بعض احواله فلم یجره بعد ان یقدر علیه فقد قطع ولایة الله عزوجل‏» یعنى «در صورتى كه مؤمنى به درگاه پادشاه دین پناه آورد، در این صورت بر بندگان پادشاه اجاره مستجیر مذكور لازم است و بر تقدیر عدم آن قطع ولایت‏الله لازم مى‏آید .»


هم‏چنین ایشان پس از ذكر روایات دیگر از ائمه (ع) مى‏نویسد:


«از این احادیث‏شریف غایت قرب و منزلت و شرف و كرامت مؤمن كه عبارتست از شیعى اثنى عشرى كه اعتصام به ولایت ائمه هدى (ع) جسته و برائت از دشمنان ایشان نموده، مستفاد مى‏شود و بباید دانست كه مذلت و خذلان و اذیت و اهانت‏به بنده مؤمن رسانیدن و احتقار و استذلال وى نمودن، مبادرت به محاربت‏خداى عز و علاست‏» [پس] «نصرت و تقویت و حمایت و اعانت مؤمن حسب الامكان واجب است .»



2 . اهتمام به امور مسلمانان


یكى دیگر از وظایفى كه كمره‏اى براى پادشاهان صفوى بیان داشته و آنها را به انجام آن توصیه كرده است «اهتمام به امور مسلمانان‏» مى‏باشد . وى در این زمینه خطاب به شاه صفى مى‏نویسد:


«اهتمام به امور مؤمنان و مسلمانان و نصیحت‏به جهت ایشان و رعایت نفع ایشان واجب است‏» .  [چرا كه] «به اذعان همه اهل عرفان، اهتمام به امور نشاتین مسلمانان و رعایت نفع دنیا و آخرت ایشان بر هر قادر بر آن خصوص پادشاه دین‏پناه راعى و حامى اهل ایمان واجب است‏»


و لذا در احادیث‏خازنان علم خداوند رحمان نیز اهتمام مذكور و رعایت آن از لوازم مسلمانى دانسته شده است . آن‏چنان‏كه پیغمبر خیرالبشر (ص) در این زمینه مى‏فرمایند: «احب الناس الى الله انفع الناس للناس‏» . هم‏چنین ایشان فرموده‏اند: «من سمع رجلا یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم‏» . پس عدم اهتمام به امور مسلمین خروج از جمله آنان است و «خروج از جمله مسلمانان خروج از اسلام است .»


وى با استنتاج از احادیث مذكور و احادیث دیگر خطاب به حاكمان صفوى مى‏نویسد:


«مؤلف مى‏گوید به ملاحظه احادیث‏شریفه اهل عرفان و ایقان توقع دارند كه موفق مؤید خادم امیرمؤمنان در ورازت عظمى كه ببركتشان یافته‏اند، اهتمام به امور مسلمانان چون مرجع جمیع است داشته باشند و نفع ایشان را منزله نفع خویش و دفع ضرر از ایشان را منزله دفع ضرر از خویش گردانند و در هر حال مبارك یعنى نفاع مسلمانان بوده باشند تا دوست‏ترین خلق به سوى خداوند رحمان باشد و عمر طویل با عیش و غیر یابند» .


در این راستا یكى از امورى كه در عصر كمره‏اى وى را رنج مى‏داده فقر مادى شیعیان به خصوص اهل علم بوده است و لذا ایشان همواره پادشاهان صفوى را به «تامین رفاهیت مردمان‏»  و رفع حاجت و نیازمندى آنان توصیه كرده است . و از عدم توجه به این امر بیم داده است . لذا در توصیه شاه به رفع حاجات مردم مى‏نویسد:


«باید كه پادشاه از نفس خویش سؤال فرماید به این وجه كه من پادشاه شیعیان و ایمانیانم، هر گاه در وقت ضرورت و التجاء ایشان به درگاه من دفع ضرورت و سد خلت و قضاى حاجت ایشان ننمایم و رد حاجت ایشان كه به مقتضاى خبر صادق رحمتى است از خداوند رحمان كه به سوى من، رانده كنم و ایشان را مایوس از خویش گردانم و از درگاه خود محروم سازم و نهال امید ایشان را به آب خیبت‏خشك نمایم و امر ایشان را به متحیرى در امر خود در هر باب گذارم عاقبت امر چون خواهد شد؟ چون عارفان زمان مى‏گویند كه در حكمت الهى فتح درگاه پادشاهان به جهت‏حمایت و اعانت و قضاى حاجت‏بندگان است، مبادا چون نقض غرض حكمى نمى‏شود، امرى منافى دوام دولت‏به ظهور آید ... و با وانهادن امور مردمان، موجبات تضییع حقوق آنان فراهم گردد و اختلال در امور دارین عالمیان كه به حكمت الهى در تحت ولایت پادشاه قرار گرفته، حاصل شود كه در این صورت، چون نقض غرض حكیم نمى‏شود و در حكمت الهى اختلال، سبب اختلال و زوال، سبب زوال است و خالق عباد به اختلال امور دارین مردمان راضى نمى‏شود و در مقام اصلاح آن در مى‏آید، و موجبات اختلال و زوال قدرت چنین پادشاهى را فراهم مى‏سازد، پس پادشاه را لازم است كه قبل از آنكه چنین وضعیتى پیش آید در انتظام امور دارین مردمان اهتمام ورزد .»


از این رو ایشان در درجه اول دوام و بقاى دولت را به تامین رفاه مردمان و رفع نیازمندى آنان دانسته و پادشاهان صفوى را توصیه مى‏كند كه براى بقاى خود هم كه شده است‏به اصلاح امور رفاهى مردم اقدام كنند، در درجه دوم وى با استناد به روایات مختلف ائمه (ع) آنها را به اجر و پاداش اخروى این امر متوجه ساخته و مى‏نویسد:


«هر گاه اجر سعى در حاجت‏یك مؤمن این باشد كه از احادیث‏شریف مستفاد مى‏شود سعى در حاجت همه مؤمنان بلدان پادشاه ایمانیان به تحصیل موجب رفاه و صلاح دارین ایشان به توجه پادشاه به حال مقصران در آن از دیوان چه خواهد بود؟ لایحصیه الا الله الرحمان‏» .


بر این اساس وى شاهان صفوى را به احسان به مردم توصیه كرده و تاكید مى‏كند كه این احسان در حقیقت احسان شاه به نفس خویش است زیرا «خداوند رحمان فرموده «ان احسنتم احسنتم لانفسكم‏» پس «آن كسان كه در تقلیل عطیه و احسان پادشاه مى‏كوشند و آن‏را نفع مال دیوان حساب مى‏كنند در حقیقت نه دوست پادشاه دین‏پناهند، چون نمى‏خواهند كه پادشاه به عطیه و احسان محبوب خداوند رحمان عز و علا بوده باشد و احسان به نفس خویش نماید و احسان كند . همچنان كه الله رحمان احسان به سوى وى كرده، چون احسان موجب زیادتى احسان است و در آنچه ایشان كرده است پادشاه را از پادشاهى و سعادتى نمى‏خواهند كه ابتغاء دار آخرت نماید و مى‏خواهند كه تا نسى نصیب خود از دنیا كرده باشد و ابتغاى فساد در زمین كند با آنكه خداى عز و علا دوست نمى‏دارد مفسدان را و به همه اینها اشارت هست در قول خداى تعالى كه فرموده: «و ابتغ فیما اتیك الله الدار الاخرة و لاتنس نصیبك من الدنیا و احسن كما احسن الله الیك و لاتبغ الفساد فى الارض ان الله لایحب المفسدین‏» .  پس باید كه «پادشاه دین‏پناه [تلاش كند] در هر جا كه باشد نفاع بوده باشد تا به مقتضاى «و ما ینفع الناس فیمكث فى الارض‏» بركت در عمر و ملك و دولت وى به‏هم رسد» .  هم‏چنین تلاش نماید «با لطف بیشتر به خلق خداى عز و علا ... دوست‏ترین همه خلقان به سوى خداوند رحمان بوده باشد .»


3 . رعایت قسط و عدالت در جامعه مسلمانان


یكى دیگر از توصیه‏هاى كمره‏اى به پادشاهان صفوى، رفتار عادلانه با مردم و اقامه قسط و عدل در جامعه آنان است . به اعتقاد ایشان «پادشاه را طریقه عدل در هر قضیه مسانحه در ملك او لازم است .» چرا كه «دوام ملك او به دوام عدل است، همچنان كه عدم آن به عدم آن‏»  پس «عدل پادشاه موجب ثبات دولت و دوام عظمت و سلطنت وى است‏» و به سبب آن «خیر و بركت‏به هم رسد و این مزیت عظیمى در دنیا و عقبى پادشاه را بر پادشاهان سابق و لاحق حاصل و دلالت‏بر ترتب این آثار بر اختیار پادشاه دین‏پناه طریقه مذكوره را به جهت رواج شرع انور و انتظام امور دارین مسلمین در بلدان از اعتبار اولى الابصار و اخبار اهل بیت اطهار (ع) هست . اما اعتبار چون دلیل عقلى قایم است‏بر آنكه عدل پادشاه موجب ازدیاد عمر و ثبات و دوام دولت اوست و خلاف آن سبب خلاف آن، زیرا كه بر طریقه عدلیه امامیه اثناعشریه جایز نیست كه الله تعالى آن كس را كه خلاف عدل مى‏كند بر عباد زیاده از آنچه حسنات او در حالت‏خلاف عدل كردن وفا به عوض آن مى‏كند ممكن گرداند و الا لازم مى‏آید عدم امكان انتصاف و احقاق حق ذى‏الحق در حكمت‏حقه حكیم عادل قادر بر هر چیز . اما دلالت از اخبار از امام جعفر صادق (ع) كه


«ان الله عزوجل جعل لمن جعل له سلطانا اجلا و مدة من لیالى و ایام و سنین و شهور فان عدلوا فى الناس امر الله عزوجل صاحب الفلك ان یبطئ بادارته فطالبت ایامهم و لیالیهم و سنینهم و شهورهم و ان جاروا فى الناس و لم‏یعدلوا امر الله تبارك و تعالى صاحب الفلك فاسرع بادارته فقصرت لیالیهم و ایامهم و سنینهم و شهورهم و قد وفى لهم عزوجل بعدد اللیالى و الشهور .»


به اعتقاد كمره‏اى بى‏شك مراد به عدلى كه موجب زیادتى عمر و ثبات دولت و دوام قاهریت پادشاه است‏به مقتضاى این دیث‏شریف و اعتبار عقل، عنایت پادشاه هست‏به امر به معروف و نهى از منكر در بلاد و میانه عباد و قیام به آن به قیام به طریقه مذكوره تحقق مى‏یابد لامحاله .


اما دلالت‏بر آنكه احیاى عدل سبب احیاى زمین و خیر و بركت است قول خداى متعال است كه فرموده: «یحیى الارض بعد موتها» . هم‏چنین تفسیر امام موسى كاظم (ع) كه فرموده: «لیس یحییها بالقطر و لكن یبعث الله رجالا فیحیون العدل فتحیى الارض لاحیاء العدل و لاقامة الحد لله انفع من القطر اربعین صباحا .»  و قول پیغمبر (ص) كه فرمود: «اقامة حد خیر من مطر اربعین صباحا» و نیز فرمود: «ساعة امام عادل افضل من عبادة سبعین سنة و حد یقام لله فى الارض افضل من مطر اربعین صباحا .»  نیز مؤید آن است .


4 . اقامه امر به معروف و نهى از منكر در جامعه مسلمانان


یكى دیگر از امورى كه كمره‏اى پادشاهان صفوى را به انجام آن ترغیب نموده است، امر به معروف و نهى از منكر است . ایشان با استناد به آیه مباركه «و لیكن منكم امة یدعون الى الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون‏» مى‏نویسد:


«از این آیه كریمه كه در آن حصر فلاح و رستگارى دارین چون مطلق است در خواندگان به خیر و امر كنندگان به معروف و نهى‏كنندگان از منكر، شده، مفهوم مى‏شود كه ترك امر و نهى علت‏خیبت و عدم رستگارى دنیا و آخرت تارك آن است‏با قدرت بر آن‏» .


وى هم‏چنین با استناد به فرمایش حضرت رسول اكرم (ص) كه فرمود: «ان الله عزوجل لیبغض المؤمن الضعیف الذى لادین له . فقیل: ما المؤمن الذین لادین له؟ قال الذى لاینهى عن المنكر» ، مى‏نویسد: «این حدیث‏شریف نبوى دلالت صریح دارد كه تارك نهى از منكر با قدرت بر آن، دین ندارد و مبغوض و مغصوب الهى است .» ایشان هم‏چنین پس از استناد به حدیث منقول از امام محمد باقر (ع) كه فرمود: «ان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فریضة عظیمة بها تقام الفرائض هنالك یتم غضب الله عز و جل علیهم فیعمهم بعقابه فهلك الابرار فى دار الفجار و الصغار فى دار الكبار ان الامر بالمعروف و النهى عن المنكر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء . فریضة عظیمة بها تقام الفرائض و تامن المذاهب و یحل المكاسب و یرد المظالم و یعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر» مى‏نویسد:


«از این حدیث‏شریف مستفاد مى‏شود كه در بلدى كه در آن غاصبان خداوند رحمان بوده باشند، اهل ایمان و ایقان را در آن بودن با وجود اهل اقدار بر معروف و نهى از منكر و عدم اتیان ایشان به آن در معرض عذاب الهى در آمدن است و نیز مستفاد مى‏شود كه پادشاهان را امر مشكل‏تر است چون قدرت ایشان عموم دارد و قدرت دیگران مستند به تمكین ایشان و عدم آن به عدم آن، و از اینجاست كه بهلول عاقل هارون الرشید را گفت در وقتى كه از او پرسید كه مرا مى‏شناسى؟ انت الذى لو ظلم واحد بالمشرق و كنت‏بالمغرب سالك الله یوم القیامة . رشید بعد از سماع این كلام از بهلول به گریه افتاد .»


وى هم‏چنین با استناد به احادیث دیگر از جمله حدیث منقول از امام جعفر صادق (ع) كه فرمود: «الامر بالمعروف و النهى عن المنكر خلقان من خلق الله فمن نصرهما اعزه‏الله و من خدلهما خذله الله‏» مى‏نویسد:


«به مقتضاى این حدیث‏شریف پادشاه را به یك كلمه گفتن مثل اینكه: در ملك من تظاهر به شرب خمر ننمائید و فواحش را به اجاره ندهند و اجاره قمارخانه نباشد، تحصیل نصرتى و علبتى و تقویتى الهى كه به صدهزاران هزار لشكر خونخوار میسر نباشد میسر است همچنان كه بر ترك آن، كه موجب خذلان امر به معروف و نهى از منكر است‏خذلانى مقابل نصرت و عزت مذكوره مترتب است و العیاذ بالله من خذلان الله‏» .


و در نهایت ایشان از مجموع احادیث فوق محذورات و خطراتى را كه از بى‏توجهى پادشاهان به امر به معروف و نهى از منكر ممكن است عارض شود به شاه گوشزد كرده و این امر را موجب به‏هم خوردن فلاح و رستگارى دنیا و آخرت و دیانت و غیرت دینى، و فرود آمد غضب و عقوبت الهى و هلاكت ابرار و عدم اجابت دعاى مؤمنان و تسلط اشرار در جامعه دانسته است .

شنبه 21/5/1391 - 22:42 - 0 تشکر 504784

نتیجه



 شیخ على نقى كمره‏اى همچون دیگر علماى عصر صفوى بر اساس مبانى كلامى شیعه معتقد است كه درزمان غیبت «آفتاب خلافت مصطفوى و ولایت مرتضوى‏» ، «امور دارین كافه انام‏» تنها به‏دست كسانى انتظام‏پذیر است كه وارث انبیا و حجت‏حجج الهى در علم و عدالت و دیگر فضایل بوده باشند و آنها به اعتقاد ایشان همان مجتهدان و فقیهان شیعه اثنى عشریه‏اند كه به تصریح روایات ائمه هدى (ع) «حصون اسلام‏» و «وارث پیامبران‏» و «حجت‏حجج الله الرحمان‏» بر بندگان مى‏باشند و مى‏توانند با علم به آنچه «امت در معاش و معاد» به آن احتیاج دارند مصالح دارین آنها را تامین نمایند . و لذا بر امت اسلامى نیز واجب شده كه در جمیع امور خود از قضایاى سانحه و شناختن احكام حلال و حرام، تنها به آنها مراجعه كرده و از آنها اطاعت و تبعیت نمایند . اما همچنان كه در مباحث گذشته عنوان شد، شرایط سیاسى و اجتماعى در عصر ایشان به گونه‏اى فراهم شد كه علمایى مانند ایشان مجبور شدند براى حمایت از تنها دولت‏شیعى، راهكار عملى‏ترى را برگزینند; و لذا آنها براى اینكه از وضعیت موجود بهترین استفاده لازم را در گسترش آیین تشیع در همه جنبه‏هاى زندگى مردم، بنمایند، با پذیرش یك نوع تقسیم قدرت، از یك سو امور عرفى سلطنت را به پادشاهان صفوى واگذار كرد و حاكمیت آنان را به‏عنوان تنها «ناصرین و حامیان مذهب شیعه و مؤمنان معتصمان به حبال آل محمد (ص)» به رسمیت‏شناختند . از سوى دیگر خود نیز با پذیرش مناصبى همچون منصب شیخ الاسلامى و قضاوت و تبیین احكام دینى و همكارى با شاهان و ارائه توصیه‏هاى لازم به شاهان به اداره امور شرعى پرداختند .


این راهكار، عملى‏ترین رهیافتى بود كه اندیشمندانى چون كمره‏اى براى نزدیك ساختن وضعیت موجود سیاسى - اجتماعى به وضعیت ایده‏آل و آرمانى تشیع در پیش گرفتند . بر این اساس، ایشان مهم‏ترین دغدغه خویش را اصلاح سیاست‏هاى پادشاهان هم‏عصر خود قرار داده و علاوه بر پذیرش مناصب مختلف و همكارى با دولت صفوى، تلاش مى‏نماید تا با نگارش رساله‏ها و كتب مختلف - كه اغلب آنها را خطاب به پادشاهان عصر خود و به منظور اصلاح سیاست‏هاى مذهبى و اجتماعى آنها نوشته است - پادشاهان صفوى را در آغاز سیاست‏هاى درست راهنمایى كند . در این راستا وى مهم‏ترین عامل ظهور سیاست‏هاى انحرافى در دولت را عدم مدخلیت علماى دین در اداره امور دانسته و لذا بهترین راهكار جلوگیرى از هر گونه انحراف در سیاست‏هاى مذهبى و اجتماعى دولت صفوى را مصاحبت‏با علما و استعانت از آنها در امور مختلف دانسته و به شاهان توصیه كرده تا با شناسایى علما و مجتهدین بلاد، امور شرعى آنجا را به آنها سپرده و آنان را در انجام و اداره این امور متمكن سازند و مردم را به متابعت و انقیاد اوامر و نواهى آنان مامور كنند .

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.