• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن سياسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
سياسي (بازدید: 465)
شنبه 21/5/1391 - 21:23 -0 تشکر 504577
تاملى بر فلسفه سیاسى كانت

حسین جمالى
دكتر عباس منوچهرى

ایمانوئل كانت، فیلسوف آلمانى عصر روشنگرى (قرن هجدهم)، كه شهرت بسزایى در فلسفه غرب دارد، از منظر تاریخ فلسفه سیاسى، چندان از وزن و اعتبار برخوردار نیست . مورخان و مفسران اندیشه سیاسى، كه گزارشگر تاریخ تحولات این حوزه از دانش بشرى هستند، غالبا گزارشى از اندیشه سیاسى او ارائه نمى‏كنند و یا به حداقل آن اكتفا مى‏كنند .

شنبه 21/5/1391 - 21:26 - 0 تشکر 504586

مطرح شدن و شهرت یك متفكر به عنوان اندیشمند سیاسى در تاریخ اندیشه و فلسفه سیاسى  غرب، موضوعى قابل تامل و بررسى است . در میان متفكرانى كه در حوزه سیاست اندیشه‏ورزى كرده‏اند، تنها تعدادى داراى شهرت و اعتبار قابل ملاحظه‏اى هستند; هرچند برخى نیز على‏رغم فقدان شهرت زیاد، نامى در تاریخ اندیشه دارند . از نمونه نخست افلاطون، ارسطو، ماكیاولى، هابز و روسو را مى‏توان نام برد; در حالى كه توماس مور، ژان بدن و جمیز میل در طیف دوم قرار دارند . اگر دلایل و عوامل شهرت فیلسوفان سیاسى برجسته و مطرح در تاریخ تحولات اندیشه و فلسفه سیاسى بخواهد بیان شود، شاید مهمترین آنها را بتوان به صورت زیر دسته‏بندى كرد:

1- داشتن آثار و تالیفات سیاسى .
2- داشتن آثار سیاسى معتبر و مستقل ; به گونه‏اى كه از مهمترین آثار فیلسوف بشمار آید .
3- همه جانبه بودن گستره مباحث‏سیاسى; بدین معنا كه بنیادى‏ترین مسائل و موضوعات سیاسى را بررسى و تحلیل كرده باشد .
4- عمق و غناى اندیشه سیاسى; یعنى تامل درحوزه سیاست از دقت، انسجام و هماهنگى برخوردار بوده; بطورى كه ضمن استدلالى بودن، یك دستگاه فكرى نظاممند را به نمایش گذارد .
 5- اصالت اندیشه سیاسى و نوآورى; به معناى سخنى نو و تازه در فهم امور سیاسى .
6- تاثیرگذارى بر روند تاریخ تحولات اندیشه سیاسى; به میزانى كه فلاسفه سیاسى بزرگى به او باز گردند .

شنبه 21/5/1391 - 21:27 - 0 تشکر 504596

تاملى بر فلسفه سیاسى كانت



ایمانوئل كانت (1804- 1724)، فیلسوف آلمانى عصر روشنگرى، كه در فلسفه محض و فلسفه اخلاق از شهرت و اعتبار بالایى برخوردار است، عمدتا توسط مورخان اندیشه سیاسى مورد غفلت و بى‏اعتنایى قرار مى‏گیرد . مطالعات اولیه آثار سیاسى انت‏بیانگر آن است كه تامل او در قلمرو سیاست، واجد گستردگى، عمق و انسجام مطلوبى است . متفكران و محققانى نیز در این زمینه پژوهش كرده و نتایج كار خود را منتشر كرده‏اند . به طور نمونه، «لئواشتراوس‏» و «جوزف كراپسى‏» در كتاب تاریخ فلسفه سیاسى ، شرحى از آراى سیاسى كانت ارائه كردند و «جان اف رندال‏» نیز در اثر خود تحت عنوان سرچشمه‏هاى مدرنیته ، به نقد و بررسى نظریه كانت مبادرت نمود . شرح و تحلیل برخى مقولات سیاسى در نزد كانت، در مقالاتى چون مقاله «دان بكر» با «عنوان فلسفه سیاسى و اخلاقى كانت‏» در موضوع ضرورت حكومت، مقاله «آنتونى اسمیت‏» به نام «فلسفه سیاسى كانت; دولت قانونى یا دموكراسى شورایى » در تفسیر نظریه دموكراسى كانت و مقاله «دیوید . اس . استرن‏» تحت عنوان «خودمختارى و الزام سیاسى در كانت  » در مقوله قدرت و اطاعت آمده است . هیچ یك از آثار فوق، دربردارنده سؤال، فرضیه و تحلیل مقاله حاضر - به شرحى كه در ذیل مى‏آید - نبوده; از این رو، تحقیق حاضر ضرورت پیدا كرده است .


سؤال اصلى تحقیق این است كه: آیا نظریه سیاسى كانت‏به میزانى از عمق، همه جانبه بودن، هماهنگى و انتظام برخوردار است كه او را در مقام یك فیلسوف سیاسى برجسته قرار دهد؟ حدس اولیه (فرضیه) مقاله حاضر این است كه تامل و تحقیق كانت در حوزه سیاست، دربردارنده چنان عمق و وسعتى است كه بازیافتن جایگاه واقعى كانت در تاریخ اندیشه سیاسى غرب ضرورت دارد و مى‏توان انتظار داشت مقامى برجسته‏تر از آنچه تاكنون در رشته علوم سیاسى به او داده شده، براى او لحاظ كرد . در واقع، این بررسى، درصدد استدلال بر تایید دیدگاه «هانس رایس‏» ، ویراستار مجموعه آثار سیاسى كانت است كه مطابق آن، «كانت‏باید یك مقام برجسته در تاریخ اندیشه سیاسى غرب را به خود اختصاص دهد; مقامى كه به مدت بسیار طولانى درمورد او انكار و حاشا مى‏شد . او باید در میان متفكران سیاسى برجسته جاى گیرد . افلاطون، ارسطو و هابر از همتایان او هستند .»


براى رسیدن به پاسخ سؤال فوق، روش تحلیل آثار سیاسى كانت انتخاب شد . روش تحلیل متن، در این پژوهش، «هرمنوتیك نستن‏» است كه بر اساس آن، مى‏توان به نیت مؤلف از طریق درك مفاهیم متن دست‏یافت . بررسى و تحلیل این آثار، از یك سو، مى‏تواند گستره مطالعات و آراى سیاسى كانت را نشان دهد تا از این طریق، «وسعت و همه جانبه بودن‏» نظریه سیاسى او آشكار گردد . از سوى دیگر، تحلیل برخى مقولات سیاسى در این آثار مى‏تواند «عمق و اصالت‏» اندیشه سیاسى كانت را روشن سازد . براى این منظور، هریك از آثار سیاسى كانت‏به صورت جداگانه بررسى شده، كه ضمن طرح برخى موضوعات و نظریات سیاسى مهم كانت، هر اثر به تناسب با متغیرهاى شش‏گانه فوق مورد ارزیابى و سنجش قرار مى‏گیرد .

شنبه 21/5/1391 - 21:29 - 0 تشکر 504606

تحلیل آثار سیاسى كانت



مرورى بر متون سیاسى كانت، این حقیقت را آشكار مى‏سازد كه او تقریبا بیشتر ابعاد و وجوه سیاست را بررسى و تحلیل كرده است . او در این تالیفات، موضوعات و مسائل متفاوت سیاسى از قبیل آزادى، دولت مدنى، قوانین عادلانه، عدالت، انواع حكومتها، قدرت، تفكیك قوا، وضع طبیعى، حقوق غیرقابل سلب مردم، قرارداد پایه‏اى، اراده عمومى، منع شورش و انقلاب، اصلاحات، مبارزه سیاسى مسالمت‏آمیز، اطاعت و الزام سیاسى را بررسى و نقطه نظرات خود را ارائه مى‏كند .

شنبه 21/5/1391 - 21:30 - 0 تشکر 504613

(بخشى از) سنجش خرد ناب (1781)



نخستین اثر سیاسى كانت، در دوره فلسفه انتقادى ، با بخشى از كتاب سنجش خرد ناب (1781) آغاز مى‏شود . او در قطعه‏اى كوتاه ، ایده نظام كامل دولت  را طرح مى‏كند . ایده نظام كامل دولت، همان‏طورى كه كانت‏خود به صراحت‏بیان مى‏كند، از افلاطون گرفته شده‏است .  مطابق این ایده، ایجاد یك قانون اساسى كه بیشترین آزادى را مطابق قانون براى انسان تامین كند; به گونه‏اى كه آزادى هر فرد به میزان آزادى دیگران باشد، و این قانون اساسى همچنین پایه همه قانونها قرار گیرد و ساختار نظم سیاسى را هم شكل دهد، یك ایده ضرورى تلقى مى‏شود . از دیدگاه كانت، این ایده، یك الگوى كامل و آرمانى است كه هرگز تحقق نخواهد یافت و شكاف بین ایده و اجراى آن همواره پابرجا خواهد ماند .  از این رو، تمام تلاش دولتها و اعضاى جامعه باید جهت نزدیك شدن و تقرب جستن به آن باشد . هرچه قانونگذارى و حكومت‏با این ایده بیشتر تطابق داشته باشد و هرچه نظم قانونى انسانها به این بزرگترین كمال ممكن نزدیكتر شود، در این صورت، نظام قانونگذارى و سیاستگذارى به سوى عقلانى شدن گام برمى‏دارد و درنتیجه، نظم درست و معتبر برقرار مى‏شود .


ملاحظات فوق بیانگر آن است كه كانت در همین اولین متن سیاسى خود، عقلانى بودن [و همچنین عادلانه بودن، حقانى و مشروع بودن] نظام سیاسى را یك امر تشكیكى و ذومراتبى تلقى مى‏كند . الگوى مطلق و ناب نظام دولت - جمهورى ناب - هرگز برپا نخواهد شد، اما مى‏توان انتظار داشت انسانها براى تحقق خرد، تا حد ممكن، اصول آن را به كار برند و به هر میزان اصول خرد فعلیت‏یابد، نظام، عقلانى خواهد بود . در حقیقت، معیار سنجش نظامهاى سیاسى، از دیدگاه كانت، اصول و احكام محض و پیشین خرد است .  میزان عقلانى بودن نظامها، بستگى به مطابقت آنها با اصولى دارد كه خرد در تحلیل درون ذاتى خود - و بدون تاثیرپذیرى از عوامل داخلى (تمایلات) و عوامل بیرونى (طبیعت) - بدانها مى‏رسد . اصولى چون «انسان غایت فى‏نفسه‏» ، «آزادى‏» ، «حقوق غیرقابل سلب انسان‏» ، «خرد خود قانونگذار خویش‏» ، «اراده عام قانونگذار (اراده عمومى)» ، «عمومى شدن امور» و «دولت مدنى (به عنوان نهاد ضمانت كننده حقوق)» از این دست‏بشمار مى‏آیند . بنابراین، در پرتو این اصول مى‏توان ارزیابى صحیحى از نظامهاى سیاسى و درجه عقلانى بودن آنها به عمل آورد .


این قطعه كوتاه سیاسى كانت‏بیانگر دقت و انسجام فكرى او در باب سیاست است; چرا كه ابعاد مختلف موضوع را لحاظ كرده و راى خود را بیان نموده‏است . ایده نظام كامل دولت و شكاف بین این ایده و اجراى آن و همچنین تلاش دولتها و انسانها تنها براى نزدیك شدن به آن، نشان‏دهنده دقت و تامل كانت در این مساله است كه الگوى آرمانى، به عنوان یك ایده، هرگز تحقق نخواهد یافت و تنها باید به مثابه سرمشق بدان نگریست . اصل آزادى مطابق قانون و آزادى برابر براى همگان، در چارچوب قانون اساسى دولت مدنى، نیز حكایت از تبعیت دقیق فلسفه سیاسى كانت از فلسفه محض و فلسفه اخلاق او دارد; چرا كه در آنجا، بنابر قانون عام و كلى «امر مطلق‏» ، انسانها آزاد و برابرند

شنبه 21/5/1391 - 21:32 - 0 تشکر 504615

معناى تاریخ كلى در غایت جهان وطنى (1784)



كانت در این مقاله  ، نه اصل را بیان و تحلیل مى‏كند كه چهار اصل مربوط به ایده غایتمندى و هدفدارى در طبیعت و انسان‏شناسى و بقیه در ارتباط با موضوعات سیاسى است . او در تداوم ایده‏اى كه در سنجش خرد ناب مطرح كرده بود، دستیابى به كامل‏ترین «سازمان مدنى عادلانه‏»  كه در آن عدل به نحو همگانى برپا داشته شده و آزادى به نحو بیشترین حد ممكن مطابق قانون وجود داشته باشد، یعنى جامعه مدنى را بزرگترین مساله براى نوع انسان اعلام مى‏كند . تاسیس جامعه سیاسى به نظر كانت، به دلیل قابل دوام نبودن وضع طبیعى فاقد قدرت و قانون، اجتناب‏ناپذیر است .


در واقع، خرد به صورت یك ایده محض عقلى، وضع فاقد قانون و قدرت كه همان وضع طبیعى با خصلت جنگ دائمى و فقدان عدالت است را درنظر مى‏گیرد و آنگاه ایده وضع نظم و مدنیت را پیش مى‏نهد كه وجود قدرت و قانون براى حفظ حق و عدل در آن ضرورت دارد .  پس مى‏توان نتیجه گرفت كه دولت اساسا مطابق با اصول عقل و براى تحقق حق، خیر و عدل بنیاد نهاده شده و صورتهاى دیگر حكومت كه به دنبال اهداف و غایاتى مغایر با آنچه گذشت هستند، در واقع، غفلت و انحراف از ایده اولیه ضرورت قدرت تلقى مى‏شود .


كانت، در ادامه مقاله، مساله دشواریها بر سر راه دستیابى به جامعه مدنى و نظام عادلانه سیاسى را بررسى مى‏كند . یكى از آن دشواریها این است كه جامعه سیاسى نیاز به سرور و رئیس دارد كه او خود نیازمند سرور و نظارت است - چرا كه انسان است - همچنین این سرور نیز به نوبه خود به نظارت و كنترل محتاج است كه این امر دایره دور باطلى را به وجود مى‏آورد; موضوعى كه بشر تاكنون براى آن راه‏حلى نیافته است . مطابق تحلیل كانت، از دیگر موانع بر سر راه نظام مدنى عادلانه، عدم شناخت كافى آدمى از ماهیت‏سازمان سیاسى عادلانه و مناسب، فقدان اراده‏اى نیك كه پذیراى تجربه اصول عقلانى باشد و تجربه بیشتر از امور عالم است . اما به نظر كانت، نوع انسان آنقدر باقى مى‏ماند تا در روابط سیاسى، خود را از حضیض ظلمت‏به اوج عقلانیتى كه وصف آن گذشت - یعنى سازمان مدنى كامل و عادلانه - ارتقا دهد; و این امر، در حقیقت، به منزله غایت پنهان طبیعت‏براى تحقق خرد است كه بدون آن باید جهان طبیعت فاقد عقل را غایتمند و در مقابل موجود واجد عقل را فاقد غایت درنظر گرفت .  او همچنین اتحادیه ملتها براى رسیدن به نظم عادلانه در سطح روابط بین دولتها و ملتها را مطرح مى‏كند كه سرایت اصول عقلانى از سطح سیاست داخلى به سطح روابط بین‏المللى مى‏باشد .


در نهایت، كانت توضیح مى‏دهد كه اگر غایتى براى انسان لحاظ نشود، یك نوع ناامیدى، تنگنا و بیهودگى براى نوع انسان به وجود مى‏آید كه چندان خوشایند خرد و اصول حاكم بر آن نمى‏باشد . از این رو، فیلسوف باید تلاش كند تا تاریخ كلى جهان را طبق طرح طبیعت‏براى تكامل وحدت مدنى نوع انسان به تصویر كشد .


این مقاله، مى‏تواند نخستین تلاش كانت‏براى توجه همه‏جانبه به سیاست تلقى شود . او در این اثر، موضوعات متفاوت سیاسى مانند ایده سازمان مدنى عادلانه - به عنوان یكى از محورى‏ترین مسائل فلسفه سیاسى - ، عدل، آزادى، وضع طبیعى، جامعه مدنى، قدرت، قانون، كنترل و نظارت و همچنین روابط بین‏المللى را به اختصار تحلیل كرده و راى خود را مطرح مى‏كند .

شنبه 21/5/1391 - 21:35 - 0 تشکر 504616

بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق (1785)



كانت در كتاب بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق  ، با تحلیل احكام و قوانین اخلاقى و تشریح فلسفه اخلاق خود، در باب انسان غایت فى‏نفسه، آزادى، استقلال یا خود آیینى خرد و اراده، خرد خودقانونگذار، مفهوم مملكت‏یا قلمرو غایات، و امر مطلق، به نتایج قابل توجهى مى‏رسد كه بنیاد فلسفه سیاسى او را تشكیل مى‏دهد . فهم بسیارى از تحلیلهاى آثار سیاسى او چون نظریه و عمل، صلح پایدار، و بویژه متافیزیك اخلاق، به فهم این اثر وابسته است . نقطه عزیمت كانت در فلسفه اخلاق، وجود قانون و معرفت اخلاقى در كردار متعارف و متداول انسانهاست كه باید ماهیت آن مورد مداقه فلسفى قرار گیرد . به عبارت دیگر، وجود تجربه تعهداتى و عمل اخلاقى در میان انسانها، كانت را به سوى مطالعه دقیق فلسفى آن هدایت كرد .


بنابر بررسیهاى او، اگر تجربه تعهداتى و عمل اخلاقى ما آدمیان بخواهد معنادار شود و قانون، قوت اخلاقى داشته باشد، لازم است اولا وظیفه یعنى انجام عمل از روى احترام به قانون - و نه ملاحظات سودنگرانه یا نتایج‏حاصله از آن - مبناى عمل باشد و ثانیا توام با ضرورت مطلق هم باشد . این كلى بودن و ضرورى بودن قانون اخلاقى را كانت «امر مطلق‏» مى‏نامد . امر مطلق یعنى تبدیل «آیین رفتار»  به قانون عام; یعنى تنها بر پایه آن آیینى رفتار كن كه در عین حال بخواهى كه آن آیین، قانونى عام باشد .


آنگاه كانت‏با استناد به امر مطلق در خصوص انسان یا همان ذات خردمند، به كانونى‏ترین اندیشه فلسفه عملى خود دست مى‏یابد و آن عبارت است از انسان غایت فى‏نفسه . مطابق تحلیل كانت، انسان، و بطور كلى هر ذات خردمند، به منزله غایتى [مستقل و] به خودى خود، وجود دارد، و نه صرفا به عنوان وسیله‏اى كه این یا آن اراده، خودسرانه به كارش برد، بلكه در همه كارهایش، چه به خودش مربوط شود و چه به ذاتهاى خردمند دیگر، همیشه باید در آن واحد در مقام غایت دانسته شود . از دیدگاه او، خرد به یك اصل عینى اراده، به یك اصل عملى برترین، و به یك قانونى عام عملى مى‏رسد كه مطابق آن، نهاد خردمند همچون غایتى مستقل وجود دارد . این غایتى مستقل و غایت همگان است و انسان به حكم ضرورت، هستى خود را چنین مى‏انگارد .  اهمیت این ایده مركزى در فلسفه عملى - و در نتیجه فلسفه سیاسى - كانت تا بدان حد است كه فهم بسیارى از احكام و گزاره‏هاى سیاسى به مبنا قرار گرفتن این ایده بازمى‏گردد . تمامى تلاش فلسفه سیاسى كانت‏بر آن است تا درنظم سیاسى مناسب با شان انسان، این وجود، جایگاه و مقام اصلى خود را بازیابد .


پس، خرد، به حكم ضرورت، هستى خود را غایت فى‏نفسه مى‏شمرد . اما این حكم باید با اصل امرمطلق نیز مطابقت كند; زیرا آن هم یك حكم قطعى و ضرورى خرد است . كانت از پیوند و تطابق «غایت فى‏نفسه بودن ذات انسان‏» و اصل «امر مطلق‏» ، به مفهوم «قلمرو یا مملكت غایات‏»  مى‏رسد . به نظر او، خرد درمى‏یابد كه همه ذاتهاى خردمند، همچون خود او، غایت فى‏نفسه‏اند و از این رو، یك قلمرو غایت فى‏نفسه، متشكل از همه انسانها یا ذاتهاى خردمند شكل مى‏گیردكه در حقیقت همان جامعه بشرى است . كانت در تداوم و گسترش این اصول، به ایده مهم دیگرى مى‏رسد كه بر اساس آن، فرمان عقل عملى این است كه اراده هر ذات خردمند، اراده قانونگذار عام باشد .


اساسا این خرد ذات خردمند است كه باید قانونگذارى نماید یعنى خرد، خود، قانونگذار خویشتن باشد; اما از آنجا كه بالضروره این قانون باید عام و كلى باشد، پس در نتیجه، قانونگذارى عام خویشتن - به گونه‏اى كه قابل اطلاق به همه ذاتهاى خردمند باشد - باید مبنا و ملاك قرار گیرد .  این اندیشه در فلسفه سیاسى كانت، امرى بنیادین و موضوع محورى قرار گرفته و مساله اراده عمومى را شكل مى‏دهد . در نهایت، كانت‏به ایده آزادى مى‏رسد كه مطابق تحلیل او، خرد باید به خود چونان آفریننده اصول خویش و مستقل از نفوذهاى خارجى بنگرد . از این رو، در مقام خرد عملى یا همچون اراده یك ذات خردمند، خرد باید خود را به همان اندازه آزاد درنظر آورد; یعنى اراده چنین ذات خردمندى نمى‏تواند به راستى اراده خود او باشد، مگر اینكه تحت تاثیر اندیشه آزادى قرار گیرد .  درنتیجه، مى‏توان گفت كه خرد در تحلیل ذات و ماهیت‏خود، خصلت آزادى را درك و درمى‏یابد و آن را به عنوان خصلت ذاتى خود لحاظ مى‏كند . نتایج این تحلیل برنظریه سیاسى او كاملا سایه مى‏افكند; به گونه‏اى كه نظم سیاسى كانتى  با دو اصل «انسان غایت فى‏نفسه‏» و «آزادى‏» قابل درك و فهم است .


این اثر در اینكه تفسیر و تحلیل جدیدى از انسان - به عنوان ذات خردمند و غایت فى‏نفسه - ، خرد عملى، عمل اخلاقى و آزادى ارائه مى‏كند، از اصالت و نوآورى خاصى برخوردار است . شاید تلقى جامعه انسانى به مثابه «قلمرو و مملكت غایات [فى‏نفسه]» ، یكى از بدیع‏ترین اندیشه‏هاى كانت‏باشد كه بنیاد فلسفه سیاسى او نیز قرار مى‏گیرد . به نظر یكى از شارحان كانت، هركسى به طور جدى مبانى لیبرالیسم و دمكراسى را بررسى كند، درمى‏یابد كه عناصر اخلاقى‏اى كه حتى در نظریه لاك و روسو غایب بوده، توسط كانت‏به صورت نظرى تجزیه و تحلیل شد و این دو ایده داراى پشتوانه نظرى قوى‏تر شدند

شنبه 21/5/1391 - 21:37 - 0 تشکر 504617

روشنگرى چیست؟ در پاسخ به یك پرسش (1785)



كانت این مقاله  را در سال 1785 و در پاسخ به سؤال «روشنگرى چیست‏» در یكى از نشریات به دست انتشار سپرد كه در آن ضمن تعریف روشنگرى و نقش روشنگران، نخست‏به ارزیابى خود از انقلاب سیاسى مى‏پردازد كه به نظر او، انقلاب شاید بتواند به خودكامگى فردى و سركوبگرى سودپرستانه یا خودكامه پایان دهد، اما هرگز نمى‏تواند شیوه اندیشیدن را چنان كه باید اصلاح كند، برعكس، به جاى پیش‏داوریهاى كهنه، رشته‏اى از پیش‏داوریهاى تازه درگردن توده‏هاى اندیشه باخته مى‏افكند . اندیشه ضدیت‏با روش انقلاب سیاسى یعنى روش خشونت‏آمیز براى تغییر بنیادین یكمرتبه و برانداختن نظم قانونى و قدرت مستقر، تقریبا به صورت یك ایده ثابت و پایدار در تمامى آثار سیاسى كانت در آمده‏است . كانت در تمامى آثار سیاسى خود، همواره براى تحقق هدف اصلاح نظام سیاسى، بر روش تدریجى، آرام، مسالمت‏آمیز و قانونى تاكید دارد . به نظر او، شكل سازمان قدرت - یعنى این كه نوع حكومت، پادشاهى، آریستوكراسى و یا دموكراسى باشد - اهمیت ندارد; بلكه طرز حكومت كردن یعنى شیوه كاربرد قدرت به صورت محدود (جمهورى) و یا به صورت نامحدود (استبدادى) مهم است .  براى این كه طرز حكومت كردن درست‏شود، باید به تدریج نگرش و منش حاكمان و مردم تغییر كند; امرى كه از عهده انقلاب برنمى‏آید .


اگر روشنگرى، در معناى عام آن، خروج از نابالغى; یعنى بهره‏گیرى از خرد خویش است، این امر در عرصه سیاست چگونه قابل تحصیل است . كانت در اینجا، حداقل به چهار محور اساسى اشاره مى‏كند .


اول; به كاربستن آزاد خرد در امور عمومى و همگانى . در امور عمومى، مشترك و همگانى، نباید هیچ مانعى براى اندیشیدن و خردورزى كه غایت هستى انسان و غایت وجودى اوست، وجود داشته باشد . این كاربرد همگانى عقل خویش را مى‏باید همواره آزاد گذاشت و این یگانه ابزارى است كه مى‏تواند آدمیان را به روشنگرى برساند . البته در امور سازمانى و حرفه‏اى - یا همان دستگاههاى بوروكراتیك - باید فرمانبردارى را بر كاربرد آزاد خرد ترجیح داد .


دوم; نقادى در تمامى امور عمومى و همگانى . نقد و سنجشگرى با روشنگرى، در اندیشه‏هاى كانت، چنان در هم تنیده شده و یك رابطه ارگانیكى و غیرقابل تفكیك پیدا مى‏كنند كه كاربرد آزاد خرد به معناى امكان نقادى امور درمى‏آید . نقادى، یك سنجش و ارزیابى براساس خرد خویش است; البته آنگاه كه خرد تنها با تامل در خویش و نه معطوف به منافع و نتایج‏به وارسى مى‏پردازد .


سوم; آنگاه كه قانونگذارى در یك روند مرتبط با «اراده عمومى‏» و «بحث آزاد عقلانى‏» صورت گیرد، روشنگرى در عرصه سیاسى تجلى یافته است . در اینجا كانت معیار ارزیابى قانون عادلانه و عقلانى را بیان مى‏كند . به نظر او، معیار سنجش آن چه به عنوان قانون بر مردم وضع مى‏شود این است كه آیا آن مردم هرگز خود چنان قوانینى را بر خویش وضع مى‏كردند یا نه؟ قانونى را كه مردم حق ندارند در باره خود وضع كنند، پادشاه نیز به طریق اولى چنین حقى ندارد; زیرا كه اعتبار قانونگذارى پادشاه از این نشات مى‏گیرد كه وى اراده عموم مردم را در اراده خود وحدت مى‏بخشد و باز مى‏تاباند .


در چنین نظم سیاسى، كه هم امكان روشنگرى در آن است و هم خود حاصل روشنگرى است، هركس مجاز است اندیشه‏هاى خود را در باره شیوه بهتر نگارش متن‏هاى قانونى آشكارا با همگان در میان نهد; در زمینه قانونگذارى نیز خطرى در میان نخواهد بود حتى اگر این اندیشه‏ها با بازسنجى بى‏پرده قانونهایى كه پیش از آن تصویب شده‏اند، همراه باشد .


چهارم; آزاد بودن مردم در تعقیب و پیگیرى غایات خود . اگر حكومت و نظم سیاسى با اصول فوق هماهنگ باشد، اتباع و شهروندان خود را آزاد مى‏گذارد تا در چارچوب قانون، هر آنچه براى رستگاریشان ضرورى است را انجام دهند . به نظر كانت، تنها در این نظام سیاسى است كه آزادى با نظم عمومى، وحدت و یگانگى پیدا مى‏كند .  این خطوط چهارگانه تقریبا بدون تغییرى قابل ملاحظه، در تمامى آثار سیاسى بعدى كانت مشاهده مى‏شود ..

شنبه 21/5/1391 - 21:38 - 0 تشکر 504619

(بخشى از) نقد قوه حكم (1790)



كانت در این كتاب ، همانند سنجش خرد ناب، قطعه‏اى كوتاه درخصوص سیاست دارد . او در «باب غایت واپسین طبیعت‏به مثابه نظامى غایت‏شناسى‏» ، ابتدا با بیان این نكته كه طبیعت‏با احسان خویش، آدمى را دردانه خود نساخته بلكه با آثار مهلك طاعون، گرسنگى، خطرات ناشى از آب و سرما و حملات حیوانات بزرگ و كوچك، او را در معرض گرفتارى و بینوایى قرار داده‏است، به این نتیجه مى‏رسد كه انسان باید از طریق پرورش و فرهنگ، خود را به غایت واپسین طبیعت تبدیل كند .


كانت از دیگر مصائب و گرفتاریهاى آدمى را «اختناق حكومت‏خودكامه و وحشیگریها در جنگها» مى‏داند كه به عنوان عذابهایى كه در اثر ناسازگارى تمایلات طبیعى آدمى براى خود مهیا ساخته‏است، رسیدن به این غایت را بس دشوار و طولانى مى‏كند .  به نظر او، بشر هنگامى مى‏تواند غایت نهایى طبیعت را تحقق بخشد كه سامانى از روابط متقابل انسانها تاسیس كند كه در آن، قدرت قانونى در یك كل، به نام جامعه مدنى، از سوءاستفاده آزادیهاى متنازع جلوگیرى كند تا زمینه رشد حداكثر استعدادهاى طبیعى آدم فراهم شود . البته لازمه این امر، اگر انسانها درایت كافى پیدا كنند، یك كل جهان وطن است كه در آن دیگر خطر صدمات ناشى از روابط خصمانه دولتها وجود نداشته باشد . به نظر كانت، در فقدان این نظام جامعه مدنى و جهان وطن، و در اثر جاه‏طلبى، سلطه‏طلبى و ثروت‏طلبى كسانى كه زمام قدرت را در دست دارند، جنگ امرى اجتناب‏ناپذیر مى‏شود . گرچه جنگ یك كوشش ناخواسته انسانها (ناشى از هیجانات لجام گسیخته آنها) است، ولى شاید به عنوان یك كوشش عمیقا پنهان و عمدى خرد اعلا، تلقى شود كه تدارك لازم را براى هماهنگى كشورها در رسیدن به این غایات فراهم نماید .در نهایت، كانت امیدوار است كه روزى فرا رسد كه انسانها در اثر نتایج‏حاصل از علوم و هنرهاى زیبا به مرحله‏اى از رشد و تعالى برسد كه «در آن فقط عقل صاحب قدرت باشد .»


تحلیل وجوه متفاوت قدرت، یكى از ویژگیهاى قابل ذكر این متن كانت محسوب مى‏شود . او درمیان مشكلات خودساخته انسان، «قدرت خودكامه و استبدادى‏» را در ردیف بالاترین آنها بیان مى‏كند و این امر، توجه او را به حوزه سیاست نشان مى‏دهد . به علاوه، مبناى خودكامگى را «جاه‏طلبى و ثروت‏طلبى‏» كسانى كه زمام قدرت را در دست دارند، ذكر مى‏كند كه البته خود به مصیبت دیگرى براى آدمیان یعنى جنگ منجر مى‏شود . راه‏حل كانت، «قدرت قانونى‏» در سطح یك جامعه و «جهان وطن‏» در سطح نظام بین‏المللى است . ایده‏اى كه به تدریج مبناى نظم دموكراتیك در برخى جوامع، بنیاد جامعه ملل و سازمان ملل متحد در روابط بین‏المللى قرارگرفت . از این رو، هم نكته‏سنجى و هم نوآورى را در اندیشه كانت مى‏توان مشاهده كرد .

شنبه 21/5/1391 - 21:41 - 0 تشکر 504620

در باره این گفته مشهور: «بسا این نظریه درست‏باشد، اما در عمل به كار نیاید» (1793)



كانت در این اثر ، به همراه صلح پایدار و متافیزیك اخلاق، به تفصیل، سیاست را مورد تجزیه و تحلیل قرار مى‏دهد . این مقاله داراى زیر عنوان (علیه هابز) است . قرارداد پایه‏اى و اصلى كه به موجب آن، جامعه شكل مى‏گیرد و نظم مدنى برقرار مى‏شود، به عنوان یك ایده عقلى محض، در تحلیل سیاست توسط كانت اهمیت زیادى دارد . مطابق این ایده، همه اعضاى جامعه در آن شریك بوده و هدف آن، اتحاد و نظم مدنى است كه تاسیس و حفظ آن، یك وظیفه و تكلیف بوده و حاصل آن، دولت مدنى است كه تنها در چارچوب آن، وظایف قابل انجام، حقوق قابل تامین و آزادى قابل تحصیل است . براساس این قرارداد - كه در حقیقت همان ایده قرارداد اجتماعى نظریه‏پردازانى چون هابز و لاك و روسو است - جامعه مشترك‏المنافع و قانون اساسى مشروع و مدنى كه لازمه آن رابطه میان مردمان آزاد و حفظ آزادى همگانى است، تاسیس مى‏شود . دولت مدنى، بنابر تعریف كانت، با برابرى در كنش و واكنش اعمال آزادانه و ارادى كه هر فردى را مطابق با قانون كلى آزادى محدود مى‏سازد، مشخص مى‏شود .  در این دولت، اراده عمومى، قانونگذار است و این تنها راه آزمایش قانونى بودن هر قانون عمومى است . به عبارت دیگر، اگر قانونى باشد كه همه مردم به هیچ وجه نتوانند با آن مخالفت‏یا موافقت كنند، آن قانون ناعادلانه مى‏باشد . آزادى، برابرى و وحدت اراده همه اعضا، كه همان اراده عمومى است كه واضع قوانین عمومى یعنى تعیین‏كننده امور مجاز و ممنوع مى‏باشد، از مشخصات این دولت است . كانت تمام موارد فوق را درچارچوب عقل محض و به صورت پیشینى مى‏داند .


كانت در این اثر، بر مساله حق تاكید بسیار دارد . تحلیل كانت این است كه هر گونه حقى براى خود در جامعه قائل شدن، مستلزم «محدودیت آزادى دیگران‏» است‏بنابر اصل امر مطلق، این محدودیت‏باید شامل خود فرد صاحب حق هم شود . پس حق در نظر او، محدود كردن آزادى هر فرد در هماهنگى با آزادى دیگران تحت مفاهیم قوانین عمومى است . اما كل مفهوم حق خارجى، كلا از مفهوم آزادى در روابط متقابل انسانها سرچشمه مى‏گیرد .  تمام حق، به قوانین وابسته است;یعنى تنها در چارچوب قانون مى‏توان از حق سخن گفت، اما از سوى دیگر، چون اصول حق، ثابت و پایدار است، از این رو، قانون باید در هماهنگى با حق وضع شود .


یكى از حقوق اولیه انسانى، حق آزادى است كه هرگونه الزام و اجبار - كه لازمه ضرورى حكومت و دولت مدنى است - باید در مطابقت‏با آن باشد . اساسا حق را مى‏توان الزام بر مبناى آزادى و براى حفظ آن، استوار بر قانون برآمده از اراده عمومى دانست . به همین دلیل، حق در نزد كانت، با مفاهیم «محدودیت آزادى‏» ، «چارچوبهاى قانونى‏» ، «ضمانت‏» اجراى لازم توسط نهاد قدرت كه الزام آور است، مرتبط مى‏شود . مطابق ایده كانت، اطاعت اگر با روح آزادى توام شود، مشروع و عقلانى است .  اگرچه اطاعت از قدرت و قانون مستقر، به حكم عقل، ضرورى است اما در آن صورت، یك نظام ناعادلانه و نامشروع است كه هرگز روى ثبات و آرامش را نخواهد دید .


كانت، بخش مهمى از بررسى خود را وقف رد هرگونه شورش، نافرمانى و انقلاب مى‏كند . مطابق تحلیل او، ریشه استبداد و شورش، واحد است . حاكم مى‏خواهد مردم را، آن‏گونه كه او فكر مى‏كند بهترین راه است، خوشبخت و سعادتمند سازد، و از این رو یك مستبد و خودكامه مى‏شود; در حالى كه مردم اراده نكرده‏اند تا آرزوى انسانى كلى‏شان را به اینكه خوشبختى و سعادت را آن‏گونه كه خود مى‏خواهند تعقیب كنند، از دست دهند; از این رو شورشى مى‏شوند . با این وجود، كانت هرگز به پیگیرى حقوق خود از جانب مردم از طریق شورش راى نمى‏دهد . به نظر او چنین موضوعى، بنیاد نظام حقوق را برمى‏اندازد، به تناقض منجر مى‏شود و اگر یك اصل عمومى و همگانى شود، اساسا هرگز نظم و قانون برقرار نمى‏شود; زیرا نقض قانون، مجاز شمرده شده‏است . كانت تنها ابزار نگهبان حقوق مردم را آزادى بیان و قلم مى‏داند .  از این طریق مى‏توان و باید، بر حقوق انسانى پاى فشرد و حكومت را ملزم به رعایت آنها نمود .


در این اثر، كانت، حكومتها را به دو دسته تقسیم مى‏كند . حكومت پدرسالارانه  ، كه بر اصل خیرخواهى حاكمان نسبت‏به مردم استوار است، مردم را همچونان نابالغانى تصور مى‏كند كه نمى‏توانند خیر و شر خود را تشخیص دهند و از این رو، حاكم باید با مهربانى و لطف، چگونگى خوشبخت‏شدن را به آنها بنمایاند . در این نظم سیاسى، اتباع همگى شهروند منفعل هستند، كل آزادیها معلق مانده و هیچ‏گونه حقى براى مردم لحاظ نمى‏شود . درنتیجه، این بالاترین حد استبداد و خودكامگى است . در مقابل، حكومت میهن‏پرستانه  ، حكومتى است كه در آن، انسانها واجد حقوق‏اند و هر فردى خود را مرجع مشروعى تلقى مى‏كند كه تحت قوانین اراده عمومى، حقوق جامعه مشترك‏المنافع را حفظ و تامین مى‏كند . حق آزادى در آن برقرار و همه افراد، در چارچوب قانون و رعایت‏حقوق دیگران، مى‏توانند غایات خود را تعقیب و تحقق بخشند .


شنبه 21/5/1391 - 21:43 - 0 تشکر 504621

صلح پایدار (1795)



این اثر داراى زیر عنوان «یك تحقیق فلسفى‏» است . در این مقاله، كانت در طبقه‏بندى حكومتها، ابتدا با معیار اشخاص صاحب اقتدار، حكومتها را به سه دسته اتوكراسى (مطلقه)، آریستوكراسى (اشرافى) و دموكراسى (مردم‏سالار) تقسیم مى‏كند . به گفته كانت، این تقسیم‏بندى معطوف به شكل سازمان قدرت است . آنگاه بر اساس معیار طرز حكومت كردن یا چگونگى كاربرد قدرت، حكومتها را به دو نوع جمهورى و استبدادى تقسیم مى‏كند . در حكومت جمهورى، اصل بر تفكیك قوا و در استبدادى، اصل بر تمركز قوا است . كانت در اینجا، استدلالهایى را ارائه مى‏كند مبنى بر اینكه نظم جمهورى با دموكراسى مغایرت دارد و از این اشتباه كه جمهورى را دموكراسى بدانیم باید پرهیز كرد .


بنابر تحلیل او، در نظام دموكراسى، اولا همه قانونگذار ، مجرى و قاضى هستند و این در تضاد با اصل تفكیك قوا است . ثانیا، امكان حاكمیت همه هرگز فراهم نمى‏شود اما با وجود این حكومت‏به نام همه، اعمال قدرت مى‏كند . ثالثا، در چنین شرایطى، اراده عمومى در تضاد با خودش قرار مى‏گیرد; درحالى كه امر سیاسى نباید متضمن تناقض و تضاد باشد .  اما با توجه به موارد زیر مى‏توان استدلال كرد كه منظور كانت از دموكراسى، دموكراسى مستقیم است . یكى اینكه، به باور كانت، هر شكلى از حكومت كه نمایندگى نیست، غیرمتعارف و خلاف قاعده است .  دیگر اینكه، اگر طرز حكومت‏با مفهوم حق - یعنى اصول عقل - هماهنگ شود، نظام نمایندگى برقرار مى‏گردد و نام آن حكومت هم جمهورى است; حال تفاوتى نمى‏كند كه سازمان قدرتش، چه شكلى داشته باشد .  به علاوه، نظامهاى سیاسى عصر باستان - یونان - چون نمایندگى نبوده‏اند، به شكست انجامیدند . موارد فوق بیانگر آن است كه مقصود كانت از مغایرت نظم جمهورى با دموكراسى، دموكراسى مستقیم است . چنانچه خود در جایى اظهار مى‏دارد كه نظم جمهورى، در حقیقت، نظم دمكراتیك - اما از نوع پارلمانى و نمایندگى - است .


كانون بحث كانت در این اثر، اصل «عمومى شدن یا عمومیت‏»  است . عقل، گویا در یك تجربه، و به صورت پیشینى، این امر را درك مى‏كند كه همه امور، تنها با عمومى شدن و در منظر عام قرارگرفتن، اعتبار و ارزش پیدا مى‏كنند . هرگونه ادعایى در مورد حق، قدرت، قانون و آزادى تنها آنگاه معتبر و صحیح است كه به صورت عمومى قابل طرح و تبیین باشد . اساسا هنگامى مى‏توان از عادلانه بودن، عقلانى بودن و برحق بودن امرى سخن گفت كه در عرصه عام، طرح و تعیین شده باشد . از این رو، هرگونه محرمانه شدن امور، خود فى‏نفسه ناعادلانه است . این یك معیار كاربردى عقل است كه به صورت پیشینى داده مى‏شود و هرگونه سازگارى بین سیاست و عقل، مستلزم رعایت این قاعده است .بحث «عمومى شدن امور» كانت تقریبا معادل «عرصه عمومى‏» در مباحث‏سیاسى دموكراتیك معاصر است كه مصلحت عمومى باید در آن طرح و تعیین شود .


كانت، اصل تعیین كننده سیاست را عقل غایتمند و نه عقل ابزارى مى‏داند . بر اساس تحلیل او، اگر مصلحت یعنى استفاده از مؤثرترین و مفیدترین ابزارها براى پیشبرد مقاصد خویش، ملاك عمل سیاسى قرار گیرد و مبناى سیاست هم منافع و خوشبختى و نه وظیفه باشد، این امر موجب مى‏شود تا سیاست‏برحسب تجربه شكل گیرد - و نه اصول عقلانى پیشینى كه اعتبار عام دارند - و كاربرد خشونت و توسل به زور به بهانه ضعف طبیعت انسان، مبناى نظم سیاسى قرار گیرد . اتفاقا استبداد و خودكامگى از همین جا سربرمى‏آورد . آنگاه كه خداى موفقیت و الهه پیروزى، یعنى تنها كارآمدى، راهنماى سیاست قرارگردد، هرگونه نقض عدالت و حق را مى‏توان ابدى ساخت; زیرا چیزى جز نیل به اهداف مدنظر قرار نمى‏گیرد .


در مقابل، كانت‏خواستار مطابقت نظام سیاسى با ایده حق طبیعى است كه بر پایه آن، حقوق انسان، مقدس شمرده مى‏شود; حتى اگر به بهاى فداكارى بزرگ قدرت حاكم یعنى كاهش اقتدار آن باشد . در سازگارى بین حق و سیاست - یا اخلاق و سیاست - عقل، نقش راهنما را ایفا مى‏كند و حق، عنصر محدودكننده سیاست قرار گرفته و كاربرد الزام و اجبار، تنها با لحاظ اصل آزادى، اجازه داده مى‏شود .  از این رو، غایات سیاسى مانند وجود انسان به مثابه غایت فى‏نفسه و آزادى، پیشاپیش توسط عقل تعیین مى‏شود و خروج از مدار آنها به منزله خروج از نظام عقلانى و عادلانه تلقى مى‏شود .


این اثر كانت، ضمن اینكه متضمن همه‏جانبه بودن و دقت و انتظام در اندیشه سیاسى كانت است، ایده‏هایى نو را نیز دربردارد; ایده‏هایى كه بعد از كانت; بویژه در قرن بیستم، در كانون مباحث فلسفى و سیاسى قرار گرفت . حداقل دو مورد «عرصه عمومى‏» و «رد عقلانیت ابزارى در حوزه سیاست‏» از آن جمله‏اند . ماكس وبر، مكتب فرانكفورت (حلقه انتقادى وین)، یورگن هابرماس، در قرن بیستم، این موضوعات را مجددا طرح و تبیین كردند . این امر بیانگر تاثیرگذارى كانت‏بر روند تاریخ تحولات اندیشه سیاسى است .

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.