داستان تأسفبار عقبة بن ابى معیط
عقبه از مشركین و بتپرستان مكه بود و با همكیشان خود رفاقت تنگاتنگ داشت.
از دوستان نزدیك او ابىّ بن خلف بود كه در سفر و حضر و در هر رفت و آمد و در هر كوى و برزن و در هر مجلسى با یكدیگر بودند، رفیقى كه در شیطان مسلكى و دیو صفتى كم نظیر بود!
عقبه از یك سفر تجارتى بازگشت و عدهاى از بزرگان و اشراف مكه از جمله پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را به مهمانى دعوت كرد كه در آن مهمانى به علتى دوستش- ابىّ بن خلف- حاضر نبود.
هنگامى كه مهمانان سر سفره حاضر شدند و دست به غذا بردند عقبه دید رسول خدا صلى الله علیه و آله از خوردن غذا امتناع دارد، سبب را پرسید، حضرت فرمود: من از طعام تو نمىخورم مگر اینكه به وحدانیت خدا و رسالت من شهادت دهى و به دایره اسلام و مسلمانى درآیى تا درهاى رحمت حق و درهاى بهشت به رویت باز شود.
عقبه با كمال میل شهادتین را به زبان جارى كرد و پیامبر صلى الله علیه و آله هم از غذاى او تناول فرمود.
عقبه هنگامى كه پس از پایان میهمانى نزد رفیق شیطان مسلك و بتپرستش رفت، با ملامت و سرزنش ابىّ بن خلف روبهرو شد و از سوى ابىّ مورد شماتت قرار گرفت كه چرا آیین خود را رها كرده، به آیین محمد گرویدى؟
عقبه داستانش را در اسلام آوردنش بیان كرد، ابىّ با كمال وقاحت به او گفت: من از تو خوشنود و دل خوش نمىشوم مگر اینكه به تكذیب محمد برخیزى!!
عقبه بدبخت و تیره روز كه نخواست این دشمن غدار دوستنما را از خود براند و سعادت به دست آورده را حفظ كند و ز راه جهنم به راه بهشت برود، براى خوش آمد آن نابكار به سوى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله رفته، با كمال بىشرمى آب دهان به صورت پیامبر صلى الله علیه و آله انداخت كه آب دهانش با دو شقه شدن به صورت مبارك رسول حق صلى الله علیه و آله جارى شد و آن چهره ملكوتى را تحت تأثیر قرار داد، حضرت زنده بودن عقبه را تا پیش از هجرت خود خبر داد و به او گفت: چون از مكه بیرون آیى به شمشیر انتقام حق به قتل مىرسى، پیشبینى آن حضرت در جنگ بدر تحقق یاقت، عقبه در جنگ بدر به جهنم واصل شد و ابىّ بن خلف- دوست نابابش- در احد به قتل رسید «1».
آیات 27- 29 سوره فرقان جهت دلدارى و تسلیت به پیامبر صلى الله علیه و آله بیان و سرنوشت شوم انسان پلیدى كه در دنیا دچار دوست و رفیق گمراه و گمراه كننده و شیطان مسلك شد، نازل گردید.
[وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا* یا وَیْلَتى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلًا* لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ كانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا] .
و روزى كه ستمكار، دو دست خود را [از شدت اندوه و حسرت به دندان] مىگزد [و] مىگوید: اى كاش همراه این پیامبر راهى به سوى حق برمىگرفتم،* اى واى، كاش من فلانى را [كه سبب بدبختى من شد] به دوستى نمىگرفتم،* بىتردید مرا از قرآن پس از آنكه برایم آمد گمراه كرد. و شیطان همواره انسان را [پس از گمراه كردنش تنها و غریب در وادى هلاكت] وامىگذارد.
آرى؛ همنشین بد به فرموده حق شیطان است و شیطان بىتردید دشمن انسان است و پس از آن كه به انسان خسارت و زیان غیر قابل جبران وارد ساخت، او را در حیرت و سرگردانى و اسیر دست انواع طوفانها و بلاها در دنیا و به چنگال عذاب ابد در آخرت، وامىگذارد.
[وَ كانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا] .
و شیطان همواره انسان را [پس از گمراه كردنش تنها و غریب در وادى هلاكت] وامىگذارد.
رفیق و همنشین آن نیست كه بر عیوب و نواقص و خلأهاى معنوى انسان بیفزاید و چون آتشى خطرناك به خرمن ارزشهاى انسان و كرامت و شرافتش بیفتد، دوست حقیقى و رفیق واقعى كسى است كه از عیوب آدمى بكاهد و نقایص انسان را برطرف سازد و خلأهاى معنوى و روحى دوست خود را جبران كند.
امام صادق علیه السلام درباره محبوبترین همنشین مىفرماید:
«أحَبُّ إخوَانى إلَىَّ مَنْ أهْدى إلىَّ عُیُوبى» .
محبوبترین برادرانم نسبت به من كسى است كه مرا به سوى عیوبم راهنمایى كند.
انسان با انصاف و خواهان خوشبختى هنگامى كه از طرف همنشینى دلسوز به عیوبش راهنمایى شود، بىتردید در مقام رفع عیوب خود برمىآید و با كمك همنشین با كرامتش به مقامات انسانى عروج مىكند.