• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن روانشناسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
روانشناسي (بازدید: 764)
جمعه 20/5/1391 - 22:40 -0 تشکر 502797
ایمان و تأثیر آن بر مبادى رفتار

سید محمّدرضا موسوى نسب

(الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِاللّهِ أَلاَ بِذِكْرِاللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ)(رعد: 28); آنان كه ایمان آورده اند دل هایشان به یاد خداوند آرام گیرد. همانا با یاد خداوند دل ها آرام مى گیرد.

 

  • آدمى كاندر طریق معرفت ایمان ندارد اى كه مغرورى به دانش، دانشت را بیشتر كن كاخ دانش گر همه از سنگ و از پولادسازى

  • شخص انسان دارد و شخصیت انسان ندارد تا بدانى هیچ ارزش علم بى ایمان ندارد لرزد و ریزد گر از ایمان پى و بنیان ندارد.

در فرهنگ غنى اسلام، واژه «ایمان» جایگاه ویژه اى دارد. در متون دینى، هیچ فرقى میان آدمیان به اندازه تفاوت میان مؤمن و غیرمؤمن به رسمیت شناخته نشده است. ایمان مهم ترین گام در حركت به سوى اخلاق و ارزش هاى اخلاقى شمرده شده است. بدون شك، ایمان یكى از مهم ترین زیرساخت هایى است كه روند زندگى انسان و تعالى و تكامل انسان را رقم مى زند و آدمى را به سر منشأ خیرات مى رساند. از این رو، خداوند رمز فلاح و رستگارى را در ایمان معرفى كرده و مى فرماید: (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ)(مؤمنون: 1); قطعاً مؤمنان رستگارند.

با توجه به نقش سازنده اى كه ایمان در سعادت انسان دارد، در این نوشتار به بررسى رابطه ایمان با مبادى رفتار پرداخته شده است تا از این طریق، ساز و كار اثرگذارى ایمان بر رفتار مشخص شود.

جمعه 20/5/1391 - 22:41 - 0 تشکر 502799

تعریف «ایمان»



«ایمان»  مصدر باب افعال و از ریشه «أمن» به معناى «امنیت» گرفته شده و تقریباً نزد همه لغت شناسان عرب به معناى سكون، آرامش و ضدّ خوف و ترس است. منظور از آن، تصدیق و اعتقاد قلبى است، آن گونه اعتقاد و باورى كه جان آدمى را از كفر، شرك و بیمارى هاى روحى در امان نگاه دارد.


در فرهنگ اسلامى، ایمان همان گرایش عقیدتى به خداست كه تا عمق دل نفوذ مى كند و تمام رفتار، اخلاق و اندیشه هاى انسان را جهت مى بخشد. در این باره، پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «الایمان ما خلص فى القلب و صدّقه الاعمال»;  ایمان عقیده خالصى است كه در جان و دل ریشه دارد و رفتار انسان آن را تأیید مى نماید. براى تحقق و شكل گیرى ایمان در انسان، دو عامل مهم و اساسى مؤثر وجود دارد: یكى بینش و تحصیل شناخت (نسبت به متعلّقات ایمان); و دیگرى میل و گرایش فطرى.

جمعه 20/5/1391 - 22:43 - 0 تشکر 502802

ویژگى هاى ایمان



با توجه به آیات قرآن كریم، متعلّقات ایمان را مى توان در توحید، نبوّت و معاد  خلاصه كرد كه اساسى ترین آنها ایمان به «اللّه» است كه اگر جامع و كامل باشد ایمان به دو اصل دیگر را نیز تأمین مى كند.


1. قلبى بودن: ایمان هر حقیقتى كه داشته باشد با ساحتى از انسان در ارتباط است كه «قلب»  نامیده مى شود. قلب قرارگاه ایمان است و تا به روى چنین حقیقتى گشوده نشود، ایمان حاصل نخواهد شد. حضرت على(علیه السلام) از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل مى كند كه فرمود: «لا یستقیمُ ایمانُ عبد حتى یستقیم قلبه»;  استوارى ایمان بنده به استوارى قلب اوست.


2. درجه پذیرى: حقیقت ایمان تشكیكى و داراى مراتب است. ایمان حقیقتى نیست كه تنها متصف به هست و نیست باشد، بلكه اگر وجود داشته باشد، مى تواند هستى هاى مختلف بپذیرد.


آثار و دستاوردهاى ایمان تابعى است از شدت و ضعف آن; البته هر مرتبه ایمان آثار و لوازم خود را مى نمایاند.


ایمان تقویت و كاستى مى پذیرد. طبق این ویژگى یك مرتبه ایمانى را مى توان به سوى مرتبه اى دیگر سپرى كرد. قرآن كریم این ویژگى ایمان را چنین تبیین مى كند: (وَ إِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَاناً وَ عَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ)(انفال: 2); چون آیات الهى بر آنان (مؤمنان) خوانده شود، ایمانشان را مى افزاید و بر پروردگار خود توكّل مى كنند.


3. اختیارى بودن: ایمان حقیقتى است كه به اختیار در انسان جلوه گر مى شود و به هیچ روى اجبار و اكراه نمى پذیرد

جمعه 20/5/1391 - 22:44 - 0 تشکر 502803

تعریف «مبادى رفتار»


هر رفتار و عملى كه از انسان سر مى زند مبتنى بر علت ها و مقدّماتى است كه از آن با عنوان «مبادى رفتار» یاد مى شود. به دیگر سخن، مى توان گفت: مبدأ رفتار در حقیقت همان علت بروز رفتارهاى ویژه است.


از آن رو كه هر دانشى از زاویه و نگاه خاص خود، رفتار انسان را مورد مطالعه قرار داده است، مبادى و مقدّمات خاصى براى بروز رفتارهاى انسان مطرح شده است.

جمعه 20/5/1391 - 22:45 - 0 تشکر 502805

مبادى رفتار از منظر فلسفه



فلاسفه مبدأ فاعلى رفتارهاى انسان را «نفس» مى دانند. در مباحث علم النفس فلسفى، پس از اثبات تجرّد نفس، به رابطه آن با فعل و رفتار صادر از انسان پرداخته شده است. علّامه طباطبائى در بحث «كیفیات نفس» درباره مبادى رفتار انسان مى فرماید: «نفس انسانى ـ كه یك صورت جوهرى است، ذاتاً مجرّد از ماده است، اما در مقام فعل، متعلّق به ماده مى باشد ـ علت فاعلى افعالى است كه از انسان صادر مى شود.»


در بیان چگونگى تأثیر نفس بر رفتار، باید به این نكته توجه داشت كه نفس ناطقه انسانى یك مبدأ فاعلىِ علمى است كه با شناخت و آگاهى، كار انجام مى دهد و تنها امورى از او صادر مى شود كه آنها را براى خود كمال تشخیص مى دهد و از این رو، نیاز به آن است كه پیش از انجام هر كارى، آن كار را تصور كند و كمال بودن آن را مورد تصدیق قرار دهد. به دنبال تصدیق به فایده، شوق به انجام آن كار در نفس پدید مى آید و به دنبال شوق، اراده تحقق مى یابد. پس از تعلّق گرفتن اراده به فعل، قوّه عامل، كه حركت دهنده عضلات است، عضلات را به حركت درمى آورد و در این مرحله، فعل موردنظر تحقق مى یابد.  بنابراین، مبادى فعل ارادى انسان را مى توان چنین برشمرد: علم، شوق، اراده  و قوّه عمل كه به حركت درآورنده عضلات است. در حقیقت، وقتى مى خواهیم كارى را انجام دهیم، ابتدا آن را تصور مى كنیم و سپس فوایدش را مورد توجه قرار مى دهیم، و بعد فایده آن را تصدیق مى كنیم. همه اینها علم و آگاهى است. در كنار اینها، یك كیف یا حالت نفسانى دیگر در نفس ما تحقق پیدا مى كند و آن «میل و شوق» است. به دنبال میل و شوق، اگر شرایط براى عمل آماده باشد شوق مؤكّد مى شود و اراده به انجام رفتار تعلّق مى گیرد. قوّه عامل عضلات را به حركت درمى آورد و در نتیجه، رفتار صادر مى شود.


فكر و شناخت آدمى بدون تمایلات و گرایش هاى طبیعى، غریزى و فطرى، انسان را به حركت و تصمیم گیرى نمى رساند، بلكه فقط راه را نشان مى دهد و به هر اندازه كه تمایلات آدمى نیروى فزون ترى كسب كند، به همان اندازه نیروى اراده او جزم و قاطعیت كسب كرده، قدرت بر عمل و فعالیت او تمكّن بیشترى به دست مى آورد.


فلاسفه در تبیین رابطه بین نفس و بدن، دیدگاه هاى گوناگونى ارائه كرده اند. با وجود این، بیشتر آنها بر این امر اتفاق دارند كه نفس امور خود را از طریق «قوا» انجام مى دهد، گرچه »آنان در تبیین جزئیات اختلاف نظر دارند، ولى تقریباً در چهارچوب و كلیت قوا اتفاق نظر دارند. نفس بر اساس كارهاى گوناگونى كه دارد، قوایى دارد كه كار را به وسیله آنها انجام مى دهد.

جمعه 20/5/1391 - 22:47 - 0 تشکر 502808

مبادى رفتار از منظر علم اخلاق



به مجموعه ملكات و صفات پایدار و ناپایدار یا ساختار شخصیتى خاص، كه منشأ رفتارهاى ویژه بدون نیاز به اندیشه و تأمّل مى شود، «اخلاق» گویند. واژه «اخلاق» از ماده «خلق» به مفهوم خوى گرفته شده است. در نگاه علم اخلاق، همین خلق و خوى ها منشأ بروز رفتار به شمار مى آید.


تعریف، اهمیت و آثار «خلق»: «خلق» یكى از كیفیات نفسانى است كه به صورت اختیارى و آگاهانه در طول زمان شكل مى گیرد و نقش مهمى در صدور یا زمینه سازى بروز كارهاى انسان، بدون نیاز به تفكر و تأمّل و نگرش دارد.


اهمیت و ارزش خلق و صفات در این است كه به صورت محرّك هاى رفتار آدمى درمى آید و انسان را به انجام همان عمل عادى وامى دارد. در نتیجه، بروز یك رفتار براى انسان عادت مى شود.


بدین سان، مى توان گفت: عادت عبارت از رفتارى است كه همراه با تكلّف و تحمّل زحمت آغاز مى شود و سرانجام، عادى و هموار مى گردد; زیرا مآلا این رفتار تكلّف آمیز به جایى مى رسد كه به صورت حالت و ویژگى راسخ و پایدار درمى آید كه از قلب و درون آدمى سر برمى آورد و به جوارح او مى رسد و منجر به وقوع عمل و رفتارى مى گردد كه انسان بدان خو كرده است.


غزّالى مهم ترین آثار صفات و عادات انسان را چنین برمى شمرد:


1. تكامل شخصیت انسان; به این معنا كه شكل گیرى مجموعه اى از خلق ها و عادات خوب از قبیل صدق و راستى، محبت و دوستى، عاطفه و مهر و تفكر صحیح و درست در جان آدمى موجب كمال شخصیت او مى گردد.


2. بارور شدن، سهولت و روانى، وسعت و دقت در عمل و رفتار آدمى;  بنابراین، سرعت، سهولت، كیفیت، وسعت، دقت، تكامل نفس و زمینه سازى مراحل رشد، پرارزش ترین دستاوردهاى خلق و ملكات نفسانى است.


شكل گیرى خلق: علماى اخلاق تأثیر متقابل بین اخلاق و رفتار را پذیرفته و تكرار یك عمل را در شكل گیرى اخلاق مؤثر مى دانند. هر عملى كه انسان انجام مى دهد خواه ناخواه اثرى در روح او مى گذارد و تكرار آن، اثر را پررنگ مى كند و به تدریج به عادت تبدیل مى شود و باز تكرار بیشتر سبب مى گردد كه از مرحله عادت بگذرد و به حالت ملكه تبدیل شود و یك ویژگى اخلاقى در انسان به وجود آید. مرحوم نراقى در این باره مى فرماید: «سبب وجود خلق، یا مزاج است یا عادت به اینكه كارى را با تأمّل انجام دهد، یا با تكلّف و صبر و پایدارى بر آن، كه در این صورت، ملكه مى شود.»


مؤثرترین عوامل براى شكل گیرى صفات و ملكات راسخ در نفس عبارت است از:


رغبت نفس، تدریج، مداومت و استمرار، ایجاد، نگه دارى و استقامت.

جمعه 20/5/1391 - 22:50 - 0 تشکر 502810

مبادى رفتار از منظر روان شناسى


در تعریف روان شناسى گفته شده است: روان شناسى دانش مطالعه علمى رفتار و فرایندهاى ذهنى است. بنابراین، روان شناسى تقریباً با تمام جنبه هاى زندگى و انواع بسیارى از رفتارها سر و كار دارد كه برخى از آنها از اهمیت گسترده اى برخوردارند.


روان شناسان در پاسخ به پرسش هایى مانند اینكه چرا رفتار خاصى پدید مى آید (منشأ رفتار چیست؟) و چرا رفتار به صورت پیوسته و متناوب اتفاق مى افتد (چگونه ادامه مى یابد؟) انگیزش را مطرح مى نمایند. 18 امروزه روان شناسان انگیزه را به عنوان عامل اصلى برانگیختن، جهت دادن و پایایى رفتار معرفى مى كنند و در این زمینه گفته شده است: موتور اصلى حركت ها و رفتارهاى آدمى انگیزه هاى رفتارى است.


تعریف «انگیزش»: «انگیزش» اسم مصدر از«انگیزیدن»است و درلغت،به معناى تحریكوترغیب، تحریضوهیجان آمده است.


اصطلاح «انگیزش»  به علت یا چرایى رفتار اشاره دارد و بدین معنا، تمامى روان شناسى را در برمى گیرد. بنابراین، انگیزش عبارت از میل و رغبتى است كه فرد براى رسیدن به هدفى از خود نشان مى دهد. هر قدر این انگیزه و رغبت بیشتر باشد، فرد تلاش افزون ترى از خود بروز مى دهد.


با آنكه تعاریف گوناگونى از انگیزش ارائه شده، روان شناسان در این نكته هم رأى اند كه انگیزه عاملى درونى است كه رفتار شخص را تحریك مى كند و در جهتى معیّن سوق مى دهد و آن را هماهنگ مى سازد.  این نكته نیز مورد اتفاق است كه انگیزه به طور مستقیم قابل مشاهده نیست، ولى وجود آن از رفتار شخص استنباط مى شود.


عوامل ایجاد انگیزش: روان شناسان درباره ویژگى هاى نفس، جنبه هاى غریزى و ابعاد فكرى نفس بحث هاى زیادى كرده اند. آنان براى نفس گرایش هاى خاصى اثبات نموده اند كه در ابتدا «غریزه» نامیدند، ولى بعد كه براى غریزه تعریف خاصى ذكر شد، این تعبیر را تغییر دادند و به جاى آن، از تعابیر دیگرى مثل «سائق» یا «انگیزه» و مانند آن در اشاره به گرایش هاى نام برده استفاده كردند.


به هر حال، روان شناسان درباره اینكه گرایش ها و انگیزه هاى اصلى نفس چه چیزهایى هستند، هنوز نظر قاطعى ابراز نكرده اند. دور از همه اصطلاحات رایج درباره انگیزه ها در روان شناسى، برخى اندیشمندان تمایلات و انگیزه هاى نفس انسان را بر اساس مباحث علم النفس به شكل ذیل تبیین نموده اند:


تمایلات و انگیزه هاى نفس: نفس انسان شبیه هرمى است داراى سه سطح جانبى: نقطه رأس هرم نمایانگر وحدت مقام نفس است كه همه سطوح مفصَّل و متعدد، به اجمال در آن نقطه متحد مى شوند.ابعادسه گانه این هرم ـ به ترتیب ـ عبارت است از:


1. بعد آگاهى و شناخت نفس: یعنى آنچه از مقوله علم و ادراك است. در ذات نفس، علم نهفته است و علم، عین وجود نفس است.


2. بعد قدرت (توانایى): قدرت یا توانایى، یعنى آنچه مبدأ فعالیت ما مى شود. اراده اى كه از نفس برمى خیزد مبدئى دارد. آن مبدأ، كه سرچشمه كارها و خاستگاه فعالیت ها و تحرّك نفس است، حقیقتى است نهفته در ذات نفس و درون روح.


3. بعد محبّت: كمترین چیزى كه در این مرتبه بر آن تأكید مى شود، حبّ نفس است. انسان خود را دوست دارد و این حب ذات موجب مى شود آنچه را موجب بقا و كمال خود مى داند نیز دوست داشته، به آن گرایش داشته باشد. در واقع، حبّ به بقا و كمال هر دو مظهرى از حبّ ذات و نتیجه میل و جوششى درونى نسبت به خود هستند. به عبارت دیگر، چون انسان خود را دوست دارد وقتى دانست كه چیزى موجب بقا یا كمال اوست و مى تواند آن را به دست آورد، آن را نیز دوست خواهد داشت و براى دست یابى به آن، تلاش مى كند. حبّ نفس در گرایش انسان و اینكه چه چیزى را اراده كند، مؤثر است و این خود زمینه انتخاب را فراهم مى سازد.


ابعاد گوناگون نفس همیشه ارتباطى ناگسستنى و پیوندهایى پیچیده و تأثیر و تأثرى عمیق دارند. اتصال و ارتباط و پیوند بین علم و قدرت و محبت در نفس انسان تا به آخر و در همه فروع و شاخه ها و شعبه ها به نحوى وجود دارد، هرچند ممكن است كه در هر زمینه اى یكى از این سه بعد ظهور و تجلّى بیشترى داشته باشد.


در مقام تفصیل، شاخه هایى از هرم سه بعدى نفس ظاهر مى شود كه با سه بعد نفسانى علم و قدرت و محبت یا حب نفس پیوند درونى دارد. گرایش هایى كه از حبّ نفس منشعب مى شود عبارت است از:


1. حب بقاء: تلاش هایى كه انسان براى حیات دایمى انجام مى دهد.


2. حب كمال: انسان دوست دارد در جریان بقا و گذران عمر، روز به روز كامل تر شود و مسیر حركتش مسیر تكاملى باشد. حقیقت جویى و قدرت طلبى دو میل هستند كه بر «كمال خواهى» مترتبند. این دو در حقیقت، تحت تأثیر بعد آگاهى و قدرت به وجود مى آیند.


3. لذت جویى و سعادت طلبى: انسان در كنار بقا و كمال، لذت را هم دوست دارد و مى خواهد همیشه شاد باشد و به خوشى زندگى خود را بگذراند.


غریزه اصلى انسان میل به كام جویى، لذت طلبى و رفاه و سعادت خواهى اوست كه مى توان گفت: دایره اش وسیع است و شعبه ها و فروغ متنوّع و گوناگونى پیدا مى كند. در مجموع، مى توان همه آنها را به سه بخش متمایز تقسیم نمود: یك بخش آنها به ویژه به بدن انسانى مربوط مى شود. بخش دوم آنها بینابین میان روان و بدن است و به عبارت دیگر، به واسطه روح با بدن و پیوند آن دو مربوط مى شوند. بخش سوم آنها كه مخصوص روح و روان آدمى است.


الف. غرایز: تمایلات مربوط به بدن كه هدف آنها تأمین نیازهاى مادى و جسمانى انسان است. مهم ترین غرایزى كه به بدن مربوط مى شود عبارت است از: غریزه تغذیه و غریزه جنسى.


ب. جمال دوستى: علاقه به جمال به نوبه خود، از شعب گوناگونى برخوردار است كه مى توان آنها را تحت این عناوین قرار داد: جمال هاى محسوس (جمال طبیعى جمادات، گیاهان، حیوانات و انسان)، جمال هاى خیالى، عقلى و عرفانى.


ج. عواطف: احساساتى كه در ارتباط با یك موجود زنده و ذى شعور در نفس انسان تحقق مى یابد. عواطف مى تواند به خود و دیگران (والدین، فرزند، همسر و افراد جامعه) تعلّق گیرد.


د. احساسات و انفعالات: سطحى ترین و آشكارترین مرتبه از مراتب نفس را تشكیل مى دهد. آدمى وقتى چیزى را دوست داشت و براى رسیدن به آن تلاش كرد، اما به خواست خود نرسید حالت انفعالى در سطح نفس وى پدید مى آید كه «حزن و اندوه» نام دارد، و در مقابل، اگر به خواسته خود برسد احساس دیگرى به وى دست خواهد داد كه «شادى» نام دارد.


با توجه به مطالبى كه در بحث مبادى رفتار آورده شد، مى توان به این بحث و رابطه دیدگاه هاى گوناگونى در چند نكته ذیل اشاره كرد:


1. نفس انسان مبدأ فاعلى است كه امور گوناگون خود را از طریق قوا اداره مى كند. ارتباط ولایى دوسویه اى كه بین نفس و قواى آن وجود دارد منجر به تأثیرپذیرى و تأثیرگذارى آنها بر یكدیگر مى شود.


2. نفس نسبت به آگاهى و شناختى كه به دست آورده است (خواه پندار باشد یا شناختى از سر یقین، علم حضورى باشد یا علم حصولى، از راه تجربه به دست آمده باشد یا شهود درونى یا وحى و اندیشهورزى) به طور طبیعى، غریزى و فطرى، گرایش مثبت یا منفى پیدا مى كند. این گرایش تحت تأثیر عوامل مختلف درونى و بیرونى تقویت و تبدیل به گرایش و شوقى قوى مى گردد. اگر گرایش یا انگیزه مخالفى وجود نداشته باشد این تصمیمواراده بر انجام یك رفتار حاصل مى شود و در نتیجه، رفتار بروز مى نماید، و اگر گرایش مخالفى و جود داشته باشد نفس با توجه به اولویتى كه برمى گزیند، دست به انتخاب مى زند.


3. اگر رفتارهاى انسان در موقعیت هاى متشابه تكرار شود تبدیل به عادت و خوى ثابت در انسان مى گردد. این ملكه باعث دقت، جهت گیرى و تسهیل در بروز رفتارهاى درونى و بیرونى مى گردد. این صفات و رفتارها زمینه ساز ایجاد صفات و بروز رفتارهاى دیگر نیز مى شوند.


4. انگیزه ها ـ كه خود محرّك هاى درونى هستند و نفس نسبت به آن دانش حضورى و گرایش طبیعى، غریزى، یا فطرى دارد ـ تحت تأثیر ملكات نفسانى جهت داده مى شوند، برخى بر دیگرى برترى داده مى شود و زمینه بروز آسانتر آن فراهم مى گردد.


5. محور و هسته مركزى ـ كه محرّك ها و انگیزه انسان پیرامون آن مى گردد ـ عبارت از حب ذات و ادامه حیات است و هر قدر محرّك و انگیزه آدمى با چنین نیازى پیوند نزدیك ترى برقرار كند حب به ذات و ادامه حیات ضرورت شدیدترى به خود مى گیرد.

جمعه 20/5/1391 - 22:51 - 0 تشکر 502811

تأثیر ایمان بر نفس و قواى آن


ایمان شناخت و معرفتى ویژه به همراه دارد و از این طریق، بر نخستین مرحله بروز رفتار آگاهانه ـ یعنى شناخت نفسانى ـ تأثیر مى گذارد. بر اساس فرمول (شناخت، شوق، اراده و قوّه عمل)، شوق و گرایش انسان ـ براى به دست آوردن نوعى لذت یا دورى از رنج و المى كه به طور طبیعى، غریزى و فطرى در نفس وجود دارد ـ تحت تأثیر این بینش بیدار مى شود. این انگیزه و گرایش در صورتى كه تقویت شود، اراده و عزم در نفس انسان شدت یافته، به دنبال آن رفتار بروز مى نماید. به تعبیر دیگر، نفس انسان ـ و به تعبیر قرآن كریم «قلب» ـ است كه جایگاه بینش ها و گرایش هاى آدمى است و در حقیقت، ایمان، كه پیوند این بینش و گرایش است، در نفس انسان ـ كه زیربناى همه قوا و رفتارهاى انسان است ـ قرار مى گیرد و از آنجا رفتارهاى مناسب را رهبرى مى كند.


این تأثیر و تأثر را با توجه به قواى نفسانى مى توان این گونه بیان كرد: عقل عملى قوّه اى است كه كارهاى انسانى انجام مى دهد، كه مهم ترین آن اراده عقلانى است. برخى از امور، كه به عقل عملى مربوط مى شود، عبارتند از: ایمان، اخلاق، نیّت و ارزیابى. شناخت، كه مقدّمه و شرط اولین ایجاد ایمان در انسان است. در عقل نظرى انسان به وجود مى آید. به خاطر ارتباط ژرفى كه بین عقل عملى و عقل نظرى انسان وجود دارد و تحت تأثیر عواملى مانند توجه و تكرار و شكوفا شدن بینش و رشد روحى و روانى انسان، این شناخت تبدیل به ایمان و به تدریج با مراقبت هاى فكرى، عاطفى، رفتارى تبدیل به ایمان راسخ مى شود. از سوى دیگر، به خاطر تعاملى كه بین نفس حیوانى و قواى آن با نفس انسانى وجود دارد، ایمان بر قواى محرّكه و عامله انسان تأثیر مى گذارد و از این طریق، قواى شوقیه و غضبیه، مدركه ظاهرى و باطنى انسان را بر اساس ولایت تشریعى و تكوینى كه دارد، هدایت مى كند، تا جایى كه مى توان به صراحت گفت: چشم انسان و لمس انسان و خیال انسان نیز بر اساس این ایمان و نگرش جهت گیرى مى كنند; چشم انسان نظر نمى افكند، جز به آنچه ایمان هدایت و جهت مى دهد; خیال انسان نمى رود، مگر به آنجا كه ایمان او مى پذیرد.


البته ـ همان گونه كه گفته شد ـ نفس ناطقه انسان با سایر قوا تعامل دارد و اگر حكومت در دست عقل انسان نباشد، سایر قواى انسانى بر نفس ناطقه و قواى آن تأثیر مى گذارند.

جمعه 20/5/1391 - 22:53 - 0 تشکر 502815

تأثیر ایمان بر صفات



ایمان بینش ویژه اى از خالق و مخلوقات و ارتباط انسان با موجودات عالم ارائه مى نماید. این بینش و گرایش درونى زمینه ساز رفتارهاى انسان در ارتباط با خداوند و ارتباط انسان با خود و دیگران مى شود. به دنبال تكرار این رفتارها در موقعیت هاى مشابه، ملكات انسان شكل مى گیرد.


در صورتى كه انسان نسبت به افعال الهى، كه جلوه هایى از صفات الهى هستند، شناخت و ادراك پیدا كند، آثار ویژه اى در دل و روان و در عمل و رفتار وى پدید مى آید و چون افعال الهى چهره هاى گوناگونى دارند ـ به این معنا كه مفاهیم گوناگونى از آنها انتزاع مى شود ـ با زمینه هاى گوناگون روحى انسان ارتباط پیدا مى كند و به تناسب آنها، صفات و افعال اخلاقى متعددى با درك عظمت الهى به وجود مى آید.


برخى صفات تحت تأثیر معرفت و شناخت انسان از عظمت خداوند به دست مى آید. آنگاه كه انسان عظمت خداوند را به اندازه ظرفیت وجودى خویش درك كرد، این درك حالت خاصى براى انسان به وجود مى آورد كه از آن به «اخبات» تعبیر مى شود. درك عظمت الهى در انسان حالت خضوع و خشوع ایجاد مى كند و به دنبال آن، میل به پرستش، كه فطرى انسان است، در قالب رفتارهاى عبادى خاص ـ مثل نماز و ركوع و سجود به وجود مى آید. درك عظمت خداوند و میل فردى براى خضوع و خشوع در برابر یك عظمت، انسان را به عبودیت مى كشد و به دنبال این خشیت، آدمى به تضرّع و استكانت روى مى آورد. درك كمالات بى نهایت الهى و رحمت و رأفت او در انسان حالت عشق و محبت ایجاد مى كند. اگر بدانیم كه خداوند به ما نعمت هاى فراوان داده است، این آگاهى با میل فطرى بر شكرگزارى از منعم، حالت سپاس گزارى نسبت به خداوند را در ما ایجاد مى كند و بر پرستش او مى افزاید.


معرفت به این حقیقت، كه خداوند مى تواند در دنیا و آخرت ما را از نعمت ها بهره مند یا محروم سازد، حالت خوف و رجا را در ما برمى انگیزد و شناختِ قدرت و توانایى و درك ضعف و ناتوانى خویش روحیه توكّل به قدرت لایزال را در انسان برمى انگیزد.


درك این واقعیت، كه نحوه ارتباط انسان با خداوند، دیگران، خود و طبیعت در تكامل روح او تأثیر دارد و هرچه انسان در این جهان بكارد، مى درود، عاملى مهم در ایجاد رفتارها و صفات ارزنده در اوست.

جمعه 20/5/1391 - 22:54 - 0 تشکر 502816

تأثیر ایمان بر تمایلات



گفته شد كه نفس انسان داراى سه سطح آگاهى، قدرت و محبت است و تمایلات گوناگون انسان از این سه ناشى مى شود. گرایش ها و تمایلات انسان گرچه رشد فطرى دارند، ولى شكل گرفتن و جهت یابى آنها، در گرو عامل دیگرى است. این عامل یا «شناخت ایمانى» است و یا «اندیشه هاى مادى گرایانه و سودجویانه».


«ایمان» شناخت و گرایش هاى ما را تحت تأثیر قرار مى دهد و به آنها جهت خاص مى بخشد. اگر انسان حبّ به بقا دارد، شناخت ایمانى در برابر دیدگان ما حیاتى جاودان و با سعادت ترسیم مى كند كه رسیدن به آن با رفتارهاى ایمانى حاصل مى شود.


اگر در طریق ادراك حقیقت و معرفت حقیقت، نفس به این نتیجه رسید كه حقیقت نفس چیزى جز حقیقت مادى بدن نیست، زندگى انسان در همین حیات دنیوى او خلاصه مى شود و پس از مرگِ انسان و متلاشى شدن جسم او، دیگر هیچ گونه زندگى و موجودیتى ندارد، مسلّماً در این صورت، غریزه حبّ بقا، جلوه خاص و نمود متناسب با این معرفت دارد و اگر درباره انسان و جهان به شناختى عمیق تر رسید و تشخیص او به اینجا منتهى شد كه این زندگى دنیوى در واقع، مرحله گذار است و نسبت به زندگى واقعى و آخرتى وى جنبه مقدّماتى دارد، در این صورت، به این زندگى تعلّق پیدا نمى كند، بلكه توجه او بیشتر جلب مراحل بالاتر مى شود و به كارهایى كه براى آخرت و آینده اش مفیدتر است، مى پردازد.


ایمان همچنین تمایلات كمال خواهانه انسان را تحت تأثیر قرار مى دهد. همان گونه كه گفته شد، كمال طلبى دو شعبه عمده دارد: یكى «قدرت طلبى» است. قدرت، كه یكى از سه چهره هرم نفس است، چهره هاى گوناگونى (بدنى، اقتصادى، سیاسى و دنیوى) دارد. شناخت ایمانى قدرت نفس و روح آدمى را شعاعى از قدرت الهى معرفى مى كند، به گونه اى كه مى تواند تحت تأثیر قدرت الهى، با انجام عبادات و ریاضت هاى مشروع، از قدرت الهى بهره مند شود و كارهایى خداگونه انجام دهد.


دومین جلوه كمال خواهى انسان «حقیقت جویى، علم دوستى و آگاهى طلبى» است. همان گونه كه گفته شد، علم و آگاهى از جمله جهت هاى نفس است. حقیقت طلبى در انسان ذاتى است و ریشه فطرى دارد. اما رفتن به دنبال مصادیق و موارد گوناگون حقیقت، بستگى به یك شناخت قبلى دارد. شناخت ایمانى، كه براى انسان به وجود آمده است، روح حقیقت طلبى فطرى انسان را به جهت خاصّى هدایت مى كند و در مواد و موضوعات خاصى به فعلیت مى رساند. یك مسلمان بر اساس اعتقاد توحیدى و جهان بینى اسلامى خود، حقایقى را دنبال مى كند و به دنبال نوعى شناخت مى رود كه علاوه بر فطرت حقیقت طلبى او، حس خداپرستى وى را نیز اقناع كند.


شناخت ایمانى قدرت نفس و روح آدمى را شعاعى از قدرت الهى معرفى مى كند، به گونه اى كه مى تواند تحت تأثیر قدرت الهى با انجام عبادات و ریاضت هاى مشروع، از قدرت الهى بهره مند شود و كارهایى خداگونه كند. ایمان كمال خواهى و حقیقت جویى انسان را در مواد و موضوعات خاصى به فعلیت مى رساند. یك مسلمان بر اساس اعتقاد توحیدى و جهان بینى اسلامى خود، حقایقى را دنبال مى كند و به دنبال نوعى از شناخت مى رود كه علاوه بر فطرت حقیقت طلبى او، حس خداپرستى وى را نیز اقناع كند.


ایمان، تمایلات لذت جویانه و سعادت خواهانه انسان را نیز جهت خاص مى بخشد. بینش خاصى كه از طریق شناخت هاى ایمانى حاصل شده است، بر شیوه ارضاى غرایز تأثیر مى گذارد، تا آنجا كه حتى خورد و خوراك خود را به خاطر تقرّب الى اللّه و انجام عبادت خداوند انجام مى دهد و گاه انسان براى رضاى خداوند، از نیاز خود نیز چشم مى پوشد و ایثار مى نماید و دیگر نیازمندان را بر خود مقدّم مى دارد. جمال دوستى انسان را به زیبایى عرفانى و زیبا دیدن همه هستى مى كشاند و عواطف انسان و انفعالات را نیز به سوى رضاى الهى جهت مى بخشد. در حقیقت، انسان مؤمن خشمگین نمى شود، مگر براى رضا خدا و نیز خشنود نمى شود مگر بر اساس خشنودى خداوند

جمعه 20/5/1391 - 22:55 - 0 تشکر 502817

نتیجه گیرى



جایگاه ایمان نفس و قلب آدمى است. در قلب، بینش ها، گرایش ها، نگرش ها، منش ها، صفات و انگیزه هاى انسان شكل مى گیرد. ساز و كار این تأثیر و تأثر به گونه اى است كه ایمان به مبدأ و معاد در رأس حالات و گرایش هاى فرد قرار مى گیرد و از این طریق، بر رده هاى دیگر اثر مى گذارد. انسان بر اساس ایمان، از حالات روان شناختى خاصى مثل توكّل، امید، ایثار و سرور برخوردار مى شود و به هدف زندگى بینش خاصى پیدا مى كند. اینها نیز به نوبه خود، تعیین كننده نگرش هاى اعتقادى، اجتماعى، فرهنگى و سیاسى خواهند بود. با استفاده از همین نگرش ها، به شغل، غریزه جنسى، ازدواج، تحصیل، آزادى، خوردن و آشامیدن، لباس و مسكن و مركب، زینت، جمال، مال، فرزند، عواطف و احساسات (خشم و خشنودى، غم و شادى، ترس و امنیت، یأس و امید) رفتار متناسبى از خود نشان مى دهد.


بنابراین، با توجه به نقشى كه ایمان در زیرساخت هاى رفتار انسان دارد، باید در تربیت دینى و ایمان جامعه اسلامى كوشید و بر ایمان، كه منشأ رفتارهاى دینى است، تأكید و آن را از آسیب ها پاس دارى كرد.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.