ویژگى هاى شخصیتى افراد خلاق
از نظر شخصیتى، افراد محافظه كار خواهان حفظ قوانین و حداقل تغییر مى باشند. آن ها دوست دارند زندگى وكارشان مشابه باشد و از موقعیت هاى مبهم گریزانند. اما افراد پیشرفت گرا دوست دارند وراى قوانین موجود عمل نمایند. آن ها خواستار حداكثر تغییر و نیز عدم شباهت كار و زندگى بوده و موقعیت هاى مبهم را ترجیح مى دهند. طبیعى است كسانى كه محافظه كار هستند به راه هاى موجود توجه دارند و از این رو، كمتر به خلاقیت مى رسند، اما افراد خلاق از شرایط موجود رضایت نداشته و اصول جدیدى را دنبال مى كنند.
تورنس در زمینه ویژگى هاى شخصیتى افراد خلاق مى گوید: خلاقیت عبارت است از حساسیت به مسائل، كمبودها، مشكلات و خلأهاى موجود در دانش، حدس زدن و تشكیل فرضیه هایى درباره این كمبودها، ارزشیابى و آزمایش این حدس ها و فرضیه ها و احتمالا اصلاح و آزمون مجدد آن ها و در نهایت، نتیجه گیرى.
خانواده و مدرسه از عوامل اجتماعى اصلى تعلیم و تربیت در زمینه رشد خلاقیت هستند. ظهور خلاقیت با ویژگى ها و موقعیت خانوادگى افراد ارتباط بسیار نزدیكى دارد و مى توان با به وجود آوردن محیط مناسب در خانواده خلاقیت را افزایش داد، بخصوص در دوران كودكى كه در شكل گیرى خلاقیت از اهمیت بالایى برخوردار است.
مك كینون بر این عقیده است كه عوامل زیر مى توانند در رشد خلاقیت كودكان مؤثر باشند: استقلال عملى، احترام به كودك، آزادى براى اتخاذ تصمیم، عدم وابستگى زیاد كودك به والدین، آزادى براى تعلیم گرفتن، عدم نگرانى والدین به خاطر كودك، گستردگى ارتباط با دیگران، به گونه اى كه كودك مجبور نباشد فقط خود را با شخصیت والدین تطبیق دهد و فقط با آن ها همانندسازى كند.
بدیهى است اگر در خانواده جو استبدادى حاكم باشد، كودك فقط مقلد والدین و دنباله روى آن هاست و جایى براى آزادى عمل، ابتكار و خلاقیت وجود نخواهد داشت. گتزلز و جكسون بر اساس مطالعات انجام داده به این نتیجه رسیده اند كه والدینِ كودكان خلاق خیلى كم در روش هاى تربیتى از استبداد و محدودیت انضباطى استفاده مى كنند; زیرا مراقبت زیاد از كودك، وابسته بودن او به والدین و جو استبدادى موجب مى گردد كودك كمتر فرصت تجربه كردن و آموختن داشته باشد.
دوینگ ( dewing ) سه ویژگى اساسى را در این زمینه مطرح مى كند:
1. احساس جدایى عاطفى والدین نسبت به كودك;
2. تربیت آزادمنشانه;
3. گرایش قوى فكرى گوناگون و وسیع والدین.
افراد خلاق نگران آن نیستند كه دیگران در رابطه با آن ها چگونه فكر مى كنند. آن ها نیز به تأثیر رفتارشان روى دیگران فكر نمى كنند، بلكه مى خواهند خودشان باشند.
افراد خلاق از نظر شغل، سطح تحصیلات، وضعیت مالى، موقعیت جغرافیایى محل سكونت، جنسیت و مانند آن در هیچ طبقه اى نمى گنجند. آن ها از لحاظ فكرى با دیگران متفاوت و از لحاظ ظاهرى شبیه دیگرانند.