• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن روانشناسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
روانشناسي (بازدید: 335)
پنج شنبه 19/5/1391 - 23:49 -0 تشکر 500790
حق متفاوت بودن

فاطمه دردانه

 

مسائل‌ مربوط‌ به‌ روانشناسی‌ زن، به‌ عنوان‌ روح‌ انسانی، بسیار پیچیده‌ و رازور و بیكرانه‌ است، بویژه‌ با توجه‌ به‌ وجه‌ تمایزها و اختلافهایی‌ كه‌ روحیه‌ زنانه‌ و مردانه‌ دارد.

ارزیابی‌ وجه‌ تساوی‌ها و یگانگیها و وجه‌ تمایزها و دوگانگیها، موضوعی‌ مهم‌ است؛ زیرا كه‌ جنس‌ نرینه‌ و مادینه‌ در عین‌ حال‌ كه‌ یگانه‌ هستندو دارای‌ روحی‌ انسانی، وجه‌ تمایزهایی‌ اصولی‌ نیز دارند كه‌ خود ژرفنگری‌ و كاوشگری‌ است، و بررسی‌ ابعاد روان‌ زن، از این‌ دیدگاه‌ نیز كاری‌ كارستان‌ است‌ و متخصصان‌ پرحوصله‌ و اندیشمندان‌ ژرف‌ اندیشی‌ می‌خواهد كه‌ در پهنة‌ روان‌ زن، گام‌ بگذارند و به‌ بررسی‌ و تحقیق‌ بپردازند و وجه‌ تمایزهای‌ آن‌ را مشخص‌ كنند. در این‌ زمینه، بررسیها انجام‌ گرفته‌ و كتابهایی‌ نیز به‌ نگارش‌ آمده‌ كه‌ باید این‌ حركت‌ علمی‌ بیش‌ از پیش‌ ادامه‌ یابد و دانشمندان‌ مسلمان‌ این‌ موضوع‌ را در رابطه‌ با تعالیم‌ اسلامی‌ ارزیابی‌ كنند. این‌ بررسیها موجب‌ می‌گردد كه‌ حقوقدانان‌ و جامعه‌شناسان، در تعیین‌ جایگاه‌ زن‌ به‌ كجراهه‌ نروند و راهی‌ به‌ افراط‌ یا تفریط‌ نپیمایند. نخستین‌ موضوع، شناخت‌ واقعیت‌ تردیدناپذیر اختلافها و دوگانگیهاست‌ همینكه‌ عینیت‌ خارجی‌ دو جنس‌ زن‌ و مرد و بررسیهای‌ علمی‌ آن‌ را اثبات‌ می‌كند:

«زن‌ و مرد تنها به‌ همین‌ جهت‌ كه‌ از دو جنس‌ نر و ماده‌اند، برخلاف‌ تمام‌ تبلیغات‌ هواداران‌ افراطی‌تساوی‌ حقوق‌ زن‌ و مرد، دارای‌ كاركردها و فونكسیون‌های‌ زیستی‌ و جهان‌بینی‌ و روحیات‌ مختلفی‌ هستند؛ بطوریكه‌ روانشناسان‌ امروز به‌ موازات‌ تقسیم‌ جسمانی‌ بدن‌ نرینه‌ و مادینه، به‌ تعیین‌ دو روحیة‌ نرینه‌ و روحیة‌ مادینه‌ پرداخته‌اند»

حتی‌ در اجتماعاتیكه‌ اصل‌ تساوی‌ را در همة‌ پهنه‌های‌ زندگی، میان‌ دختر و پسر پیاده‌ كردند، نتوانستند این‌ دوگانگیها را كه‌ در عینیت‌ زندگی‌ خود را به‌ خوبی‌ نشان‌ می‌دهد، انكار كنند.

«در ممالكی‌ مانند ایالات‌ متحده‌ آمریكا كه‌ ارتقا مقام‌ اجتماعی‌ زن‌ بطور واضحتری‌ صورت‌ می‌پذیرد، معمولاً‌ پسرها و دخترها در تمام‌ موضوعات‌ مختلف‌ شركت‌ می‌كنند. با این‌ حال‌ اغلب‌ مربیان‌ وجود اختلافات‌ اساسی‌ بین‌ پسران‌ و دختران‌ دبستانی‌ را بدون‌ آنكه‌ تعریف‌ روشنی‌ از آن‌ داشته‌ باشند، قبول‌ دارند. مربیانی‌ كه‌ مسولیت‌ ادارة‌ پیاپی‌ كلاسهای‌ دخترانه‌ و پسرانه‌ و بازرسانی‌ كه‌ در یك‌ دوره‌ از هر یك‌ از این‌ كلاسها به‌ كلاسهای‌ دیگر سر می‌زنند، گاهی‌ مرز تقابل‌ در دو جامعه‌ و لزوم‌ انطباق‌ مجدد آنان‌ سخن‌ می‌گویند. ولی‌ مسأله‌ اختلاف‌ بین‌ دو جنس‌ در یك‌ كلاس‌ مختلط، كه‌ تا اندازه‌ای‌ در تمام‌ روستاها وجود دارد، با اهمیت‌ و اشكال‌ هرچه‌ تمامتر به‌ چشم‌ می‌خورد... اختلافات‌ بدنی‌ و ذهنی‌ كه‌ واقعاً‌ بین‌ اكثریت‌ مردها و اكثریت‌ زنها وجود دارد، و اختلاف‌ نقشهای‌ اجتماعی‌ حاصل‌ از آنها، به‌ پیدایش‌ فكر «نمونه‌های‌ مذكر و مؤ‌نث» منجر شده‌ است. كه‌ بدون‌ شك‌ یك‌ امر مجرد و ذهنی‌ است؛ ولی‌ بهمان‌ اندازه‌ هم‌ مؤ‌ثر می‌باشد. از طرف‌ دیگر، هر فرد بزودی‌ درمی‌یابد كه‌ در تمام‌ دورة‌ حیات‌ خود به‌ یكی‌ از این‌ نمونه‌ها متعلق‌ است. و این‌ امر چه‌ قبول‌ شود و چه‌ رد شود همانطور كه‌ خواهیم‌ دید، در رفتار فرد و خصوصاً‌ در سازش‌ اجتماعیش، مانند سازش‌ خانوادگی، تحصیلی‌ یا شغلی، نقش‌ مؤ‌ثری‌ بازی‌ می‌كند...»

جنسیت‌ نه‌ تنها در اشكال‌ آشكار آن؛ بلكه‌ در شراشر هستی‌ زن‌ یا مرد، تاثیرگذار است‌ و تمایزهایی‌ را موجب‌ می‌گردد بگونه‌ای‌ كه‌ می‌توان‌ به‌ درستی‌ انتظار داشت‌ كه‌ اختلافاتی‌ از مقوله‌ بدنی‌ بارزترین‌ اختلافات‌ باشند. ترمن‌ گفته‌ است‌ كه:

«هر سلول‌ بدنی‌ انسانی‌ حامل‌ علامت‌ جنس‌ خود می‌باشد،،...»؛ «...یكایك‌ سلولهای‌ بدنش، همچنین‌ دستگاههای‌ عضوی‌ و مخصوصاً‌ سلسله‌ عصبی، نشانة‌ جنس‌ او را بر روی‌ خود دارد».

بی‌تردید، مناسبات‌ و تاثیرگذاریهایی‌ میان‌ اشكال‌ و جنبه‌های‌ بدنی‌ و روحیات‌ انسانها وجود دارد. ریخت‌ها، شكلها، اندازه، قد وضع‌ جمجمه، مغز و دیگر اعضا، صرفنظر از اختلافات‌ عضوی‌ و فیزیرلوژیكی‌ كه‌ در دو جنس‌ دارد، در مسائل‌ روانی‌ و فكری‌ نیز تاثیراتی‌ ژرف‌ می‌گذارد. تفاوتهای‌ قد، وزن، شكل‌ و بسیاری‌ از ویژگیهای‌ فیزیولوژیكی‌ دیگر، تفاوتهای‌ شخصیت‌ را آشكار می‌سازند، یا دست‌ كم‌ پیش‌ درآمدی‌ برای‌ آن‌است. اصولاً‌ در روانشناسی، حتی‌ روانشناسی‌ جنس‌ واحد، این‌ موضوع‌ كاملاً‌ پذیرفته‌ شده‌ است‌ كه‌ وضعیت‌ بدنی‌ در چگونگیهای‌ روانی‌ تاثیرگذار است. از اینرو در روانشناسی‌ به‌ دسته‌بندیهای‌ روانی‌ براساس‌ اشكال‌ و تیپها می‌پردازند و برای‌ تیپ‌ بطنی‌ یا تیپ‌ استخوانی‌ یا تیپ‌ عضلانی، یا بلند قد و كوتاه‌ قد و... روحیات‌ متفاوتی‌ قائلند، و هر یك‌ دارای‌ ویژگیهای‌ مخصوص‌ به‌ خود هستند، كه‌ در ارتكاب‌ جرم، استعداد آموزش، ذوق‌ هنری‌ و نوع‌ گرایشها تاثیر دارد، و انسانهای‌ درونگراو برونگرا در روانشناسی، از همین‌ زمینه‌های‌ بدنی‌ پدید آمده‌ است:

«... شكل‌ ما، معرف‌ عادات‌ فیزیولوژیكی‌ و حتی‌ طرز تفكر عادی‌ ماست. در چهره‌ حتی‌ می‌توان‌ چیزهایی‌ عمیقتر از فعالیتهای‌ باطنی‌ را خواند و نه‌ تنها از آن‌ معایب‌ یا فضائل‌ و ذكاوت‌ یا بلاهت‌ و احساسات‌ و عادات‌ مخفی‌ شخصی‌ را دریافت‌ بلكه‌ ساختمان‌ جسم‌ او و حساسیت‌ وی‌ را برای‌ ابتلای‌ به‌ بیماری‌های‌ جسمی‌ و روانی‌ نیز شناخت. كسیكه‌ راه‌ تحقیق‌ را می‌داند، در چهرة‌ هركس‌ توصیف‌ كاملی‌ از جسم‌ و جان‌ او را می‌خواند. نبایستی‌ كوركورانه‌ بخاطر تامین‌ زیبایی‌ و نیرومندی‌ عضلات، اندازه‌های‌ بدن‌ را تغییر داد زیرا هر تغییر كوچكی‌ در حجم، موجب‌ پیدایش‌ تحولات‌ عمیقی‌ در فعالیتهای‌ فیزیولوژیكی‌ و روانی‌ ما خواهد گردید. عموما افراد خیلی‌ حساس‌ و پركار و پرمقاومت‌ حجیم‌ نیستند و این‌ در مورد نوابغ‌ نیز صدق‌ می‌كند... مخصوصاً‌ شكل‌ و حركات‌ و قیافه، معرف‌ صفات‌ بدنی‌ و آئینه‌ شعور ماست. فعالیتهای‌ روانی، با فعالیتهای‌ فیزیولوژیكی‌ بدن‌ بستگی‌ دارد.

پنج شنبه 19/5/1391 - 23:51 - 0 تشکر 500797

عناوینی، فهرست‌وار، به‌ برخی‌ از تفاوتهای‌ دو جنس‌ :

‌ ‌1 - رشد دختر و پسر


متخصصان‌ می‌گویند:


«...رشد دختران‌ سریعتر از پسران‌ است، به‌ این‌ معنا كه‌ رشد استخوان‌ بندی، رویش‌ دندانها و رشد غدد تناسلی‌ در آنها سریعتر از پسرهاست. سبقت‌ متوسط‌ دخترها از پسرها كه‌ در حدود یك‌ یا دو سال‌ می‌باشد، در تمام‌ مدت‌ كودكی‌ و بلوغ‌ پایدار است...»


‌ ‌2 - قدرت‌ بدنی‌ و توان‌كاری‌


بیگمان‌ در موجودات‌ زندة، انسانی‌ یا حیوانی، قدرت‌ و توان‌ بدنی‌ جنس‌ نرینه‌ بیشتر است‌ از اینرو برای‌ تلاشهای‌ سخت‌ و توانفرسا بیشتر آمادگی‌ و كارآرایی‌ دارد و عرصه‌های‌ عملی، آنگاه‌ كه‌ دشوارتر و خطرآفرین‌تر باشد میدان‌ جنس‌ مذكر است.


«...پسرها از لحاظ‌ ظرفیت‌ حیاتی، و خصوصاً‌ از لحاظ‌ نیروی‌ عضلانی، در تمام‌ سنین‌ از دختران‌ بالاترند...(به‌ استثنای‌ بین‌ 11 تا 14 سالگی‌ كه‌ در این‌ موقع‌ یك‌ برتری‌ خفیف‌ زنانه‌ در دختران‌ دیده‌ می‌شود)، بالاخره‌ فعالیت‌ حركتی‌ پسران‌ از فعالیت‌ حركتی‌ دختران‌ در تمام‌ سنین‌ عمر بیشتر است.»


‌ ‌3 - غدد جنسی‌ و تولید مثل‌


وضعیت‌ غدد تناسلی‌ در زن‌ و مرد، متفاوت‌ است‌ و هر یك‌ بگونه‌ای‌ متمایز از دیگری، ساز و كار بقای‌ نسل‌ را بر عهده‌ دارند. از نظر زمانی‌ نیز تمایز زیادی‌ میان‌ راه‌كارهای‌ مادینه‌ و نرینه‌ وجود دارد و مسائل‌ جانبی‌ دیگری‌ چون‌ تاثیرات‌ ژنتیكی‌ و خلق‌ و خویهای‌ وراثتی‌ كه‌ بسیار پر ژرفا و رازوار و شگفت‌ انگیز است. مهمتر اینكه‌ این‌ موضوع‌ بسیار مهم‌ كه‌ از پیچیده‌ترین‌ شاهكارهای‌ آفرینش‌ است، در همین‌ جا پایان‌ نمی‌یابد؛ بلكه‌ تاثیرهای‌ شگرفی‌ در مجموعة‌ سازمان‌ وجودی‌ زن‌ و مرد (تنی‌ و روانی) بر جای‌ می‌گذارد و این‌ تمایزها و تفاوتها از افراد نوع‌ انسانی، دو موجود كاملاً‌ متمایز می‌سازد. بر بعد عاطفی‌ دو جنس‌ تاثیر می‌گذارد بر بعد روانی‌ نیز موثر است. ذهن‌ و هوش‌ نیز از این‌ تفاوتها اثرپذیر است، حتی‌ در ذوق‌ و سلیقه‌ و احساس‌ هنری‌ انسانها نیز تاثیرهایی‌ ژرف‌ دارد و سرانجام‌ در شخصیت‌ زن‌ و مرد موثر است‌ و از دو جنس، دو شخصیت‌ متمایز و دوگانه‌ می‌سازد. قلم‌ را به‌ دست‌ متخصصان‌ می‌سپاریم:


«... غدد تناسلی‌ نه‌ تنها وظیفة‌ حفظ‌ نسل‌ ونژاد را بر عهده‌ دارند، بلكه‌ در تشدید فعالیتهای‌ فیزیولوژیكی‌ و روانی‌ و معنوی‌ ما نیز مؤ‌ثرند. ما بین‌ خواجه‌ها هیچگاه‌ فلاسفه‌ بزرگ‌ و دانشمندان‌ بزرگ‌ و حتی‌ جنایتكاران‌ بزرگی‌ پیدا نشده‌ است. بیضه‌ها و تخمدانها اعمال‌ پردامنه‌ای‌ دارند. نخست‌ اینكه‌ سلولهای‌ نر یا ماده‌ می‌سازند... در عین‌ حال‌ مواد‌ی‌ ترشح‌ می‌كنند، و در خون‌ می‌ریزند كه‌ در نسوج‌ و اندامها و شعور ما خصایص‌ جنس‌ مرد یا زن‌ را آشكار می‌سازد. همچنین‌ به‌ تمام‌ اعمال‌ بدنی‌ ما شدت‌ می‌دهند. ترشح‌ بیضه‌ها موجِد تهور و جوش‌ و خروش‌ و خشونت‌ می‌گردد. و این‌ همان‌ خصایصی‌ است‌ كه‌ گاو نر جنگی‌ را از گاوی‌ كه‌ در مزارع‌ برای‌ شخم‌ بكار می‌رود، متمایز می‌سازد. تخمدان‌ نیز بهمین‌ طریق‌ بر روی‌ وجود زن‌ اثر می‌كند. ولی‌ فقط‌ در یك‌ دوره‌ از زندگی‌ او فعالیت‌ دارد و در دوران‌ یاسس‌ كوچك‌ می‌شوند و از كار باز می‌ایستد. به‌ علت‌ كوتاهی‌ زمان‌ فعالیت‌ تخمدان، زن‌ در پیری‌ از مرد شكسته‌تر بنظر می‌رسد، برعكس‌ بیضه‌ها تا پایان‌ عمر فعال‌ میمانند. اختلافیكه‌ بین‌ زن‌ و مرد موجود است، تنها مربوط‌ به‌ شكل‌ اندامهای‌ جنسی‌ آنها و وجود زهدان‌ و انجام‌ زایمان‌ نزد زن‌ و طرز تعلیم‌ خاص‌ آنها نیست؛ بلكه‌ نتیجة‌ علتی‌ عمیقتر است، كه‌ از تاثیر مواد شیمیایی‌ مترشحه‌ غدد تناسلی‌ در خون‌ ناشی‌ می‌شود. به‌ علت‌ عدم‌ توجه‌ به‌ این‌ نكته‌ اصلی‌ و مهم‌ است‌ كه‌ طرفداران‌ نهضت‌ زن‌ فكر می‌كنند، كه‌ هر دو جنس‌ می‌توانند یك‌ قسم‌ تعلیم‌ و تربیت‌ یابند و مشاغل‌ و اختیارات‌ و مسئولیتهای‌ یكسانی‌ بعهده‌ بگیرند. زن‌ در حقیقت‌ از جهات‌ زیادی‌ با مرد متفاوت‌ است... سلولهای‌ بیضه، در تمام‌ طول‌ عمر مرد دائماً‌ به‌ ساختن‌ هستة‌ اولیه‌ كه‌ تمام‌ سلولهای‌ موجود تازه‌ از تقسیمات‌ بعدی‌ آن‌ پدیدار می‌شود، به‌ یك‌ اندازه‌ سهیمند، ولی‌ مادر علاوه‌ بر نیمه‌ مواد هستة‌ سلول، تمام‌ پروتوپلاسمایی‌ را كه‌ دورادور این‌ هسته‌ را می‌گیرد، نیز می‌دهد، و به‌ این‌ ترتیب‌ وظیفه‌ او در ایجاد جنین‌ از پدر مهمتر است... وظیفه‌ مرد در تولید مثل، كوتاه‌ است‌ ولی‌ از آنِ‌ زن‌ تقریباً‌ 9 ماه‌ بطول‌ می‌انجامد. در این‌ مدت‌ جنین‌ بوسیله‌ موادیكه‌ با خون‌ مادر پس‌ از تصفیه‌ در جفت‌ به‌ او می‌رسد، تغذیه‌ و رشد می‌كند. در حالیكه‌ كودك‌ مواد لازم‌ برای‌ رشد خود را از مادر می‌گیرد، و با آن‌ بافتهای‌ جدیدی‌ می‌سازد، بعضی‌ از ترشحات‌ بافتی‌ خود را نیز به‌ مادر می‌دهد...در تمام‌ مدت‌ آبستنی، مادر را تحت‌ تاثیر خود قرار می‌دهد و گاهی‌ او را مسموم‌ می‌كند. خلاصه‌ وجود جنین‌ در زهدان‌ مادر، به‌ علت‌ آنكه‌ بافتهایشان‌ با یكدیگر متفاوت‌ است‌ عمیقا در وجود زن‌ موثر است، و در حین‌ آبستنی، حالت‌ فیزیولوژیكی‌ و روانی‌ او را تغییر می‌دهد...» «... سلولهای‌ اعضای‌ بدن، ار خود موادی‌ ترشح‌ و در خون‌ می‌ریزند كه‌ محققاً‌ بر روی‌ فعالیت‌ روانی‌ و معنوی‌ آدمی‌ موثر است. بیضه‌ها از تمام‌ غدد مترشحة‌ داخلی، نفوذ بیشتری‌ بر روی‌ قدرت‌ و حالت‌ روحی‌ ما دارد. در هنرمندان‌ و شعرای‌ بزرگ‌ و قدیسین‌ و فاتحین، عموماً‌ تمایل‌ جنسی‌ شدید بوده‌ است. برداشتن‌ غدد جنسی‌ حتی‌ پیش‌ افراد بالغ، تغییراتی‌ را در حالات‌ روانی‌ سبب‌ می‌شود. بعد از بیرون‌ آوردن‌ تخمدانها، زنان‌ خموده‌ می‌شوند و قسمتی‌ از فعالیتهای‌ فكری‌ و یا حس‌ اخلاق‌ خود را از دست‌ می‌دهند. و در كسانی‌ كه‌ با عمل‌ جراحی، بیضه‌ها را برمی‌دارند، شخصیت‌ كم‌ و بیش‌ زائل‌ می‌شود...هنرمندان‌ بزرگ‌ تقریباً‌ همه‌ عشاق‌ بوده‌اند. گویی‌ فعالیت‌ غدد جنسی‌ برای‌ برخورداری‌ از الهام‌ ضروری‌است. عشق‌ وقتی‌ به‌ مطلوب‌ خودنرسد، روح‌ را تحریك‌می‌كند وبرمی‌انگیزد. اگر «بئاتریكس» زوجة‌ «دانته» شده‌بود، شایددیگراثربزرگ‌ شاعر «كمدی‌الاهی» به‌ وجودنمی‌آمد...» «...اگر فرض‌ كنیم‌ كه‌ عوامل‌ غدد ترشحی‌ می‌توانند در رفتار انسان‌ تاثیری‌ داشته‌ باشند. متعجب‌ نخواهیم‌ شد از اینكه‌ از لحاظ‌ روانی‌ نه‌ فقط‌ صفات‌ مذكر و مؤ‌نث‌ كاملا مشخص‌ و متفاوت‌ از یكدیگر پیدا كنیم؛ بلكه‌ فقط‌ از «تمایلات‌ بارز» مخصوصی‌ هر جنس، كه‌ تحت‌ تاثیر تغییرات‌ فردی‌ خیلی‌ مهمی‌ می‌باشند، سخن‌ بگوییم...ولی‌ مسأله‌ در خارج‌ از تظاهرات‌ پسیكوفیزیولوژیك‌ (روان‌ زیستی) حاصله‌ از جنس، همراه‌ تجلیات‌ دیگری‌ كه‌ وابسته‌ به‌ آن‌ می‌باشند، تاثیری‌ خاص‌ در رشد شخصیت‌ دارد...»


‌ ‌4 - بعد عاطفی‌


این‌ نیز روشن‌ است‌ كه‌ در بعد عاطفی، زن‌ و مرد، فرقهایی‌ بسیار دارند. زنان‌ از عواطف‌ بیشتری‌ برخور دارند، و زودتر از صحنه‌های‌ احساسی‌ و عاطفی‌ تأثیر می‌پذیرند و به‌ هیجان‌ می‌آیند ارزشهای‌ عاطفی‌ در این‌ دو جنس‌ نیز با نوع‌ جنسیت‌ آنان‌ بستگی‌ دارد. زن‌ با دید مادینه‌ به‌ موضوعات‌ و مسائل‌ و زندگی‌ و انسانهای‌ دیگر را می‌نگرد، و مرد با چشم‌ نرینه. اگر این‌ سخن‌ به‌ طور نسبی‌ درست‌ باشدكه‌ انسان‌ در دید و داوری‌ خویش، نسبت‌ به‌ هر چیز هم‌ تماشاگر است‌ و هم‌ بازیگر، و بهر حال‌ هر پدیده‌ رنگ‌ و حالتی‌ از ویژگیهای‌ شخصی‌ می‌گیرد (گرچه‌ اصل‌ موضوع‌ ثابت‌ باشد)؛ ویژگیهای‌ جنسی، نقش‌ بیشتری‌ در چگونگی‌ دید و بینش‌ زن‌ و مرد دارد. این‌ خود حكمتی‌ بزرگ‌ در نظام‌ آفرینش‌ است‌ كه‌ نوع‌ زن‌ از عواطف‌ بیشتری‌ برخوردار باشد، تا كار نسل‌سازی‌ و تشكیل‌ خانواده، سامان‌ افزونتری‌ یابد.


‌ ‌5 - بعد عقلی‌


نخستین‌ موضوع‌ تفاوت‌ وزن‌ مغز در مرد و زن‌ است. زن‌ در تمام‌ نژادها، میزان‌ ظرفیت، جمجمه، و مقدار نخائی‌ او از مرد كمتر است، بهمان‌ نسبت‌ در همة‌ نژادها قدش‌ از مرد كوتاه‌تر است. مغز زن‌ در كلیة‌ نژادها به‌ نسبت‌ 100 الی‌ 200 گرم‌ از مرد كمتر است. این‌ واقعیتی‌ است‌ در زندگی‌ انسانی‌ كه‌ دو جنس‌ در عین‌ یكسانی، این‌ تمایزها و تفاوتها را داشته‌ باشند، و عین‌ حكمت‌ و خردمندی‌ است، چون‌ این‌ دو جنس، با اشتراكهای‌ فراوان‌ در مسئولیتها و رسالتها، رسالت‌ و مسئولیت‌ ویژه‌ نیز دارند، كه‌ نظام‌ آفرینش‌ بر دوش‌ هر یك‌ نهاده‌ است‌ و لازمه‌ این‌ مسئولیتهای‌ ویژه، تفاوتها و تمایزهایی‌ در مجموعة‌ سازمان‌ بدنی‌ و چگونگی‌ اندامها است، و این‌ حقیقتی‌ انكار ناپذیر است. ژرف‌اندیشان‌ و متخصصان‌ گفته‌اند، كه‌ انسان‌ با همة‌ وجودش‌ فكر می‌كند، در می‌یابد و به‌ شناختوری‌ و خردمندی‌ می‌رسد. و گرچه‌ ابزار مستقیم‌ و اصلی‌ اندیشه‌ و درك، مغز است؛ لیكن‌ مغز هیچگاه‌ از تأثیرگذاریهای‌ بیشمارِ‌ مجموعة‌ بدن‌ آزاد نیست. هورمونها، غدد تناسلی، بافتها، وضعیت‌ اندام، وزن‌ مغز، مقدار قد، دوران‌ بارداری‌ و هزاران‌ هزار فعالیتهای‌ فیزیولوژی‌ و روانی‌ مرتبط‌ به‌ وضعیت‌ بدنی، چه‌ آنهایی‌ كه‌ شناخته‌شده‌اند، یا بعدها شناخته‌ خواهند شد، همه‌ و همه‌ در بینش‌ و درك‌ آدمی‌ تاثیر دارند.


«در یك‌ جمله‌ آدمی‌ در عین‌حال‌ با مغز و با تمام‌ اندامهایش‌ فكر می‌كند، مهر می‌ورزد، رنج‌ می‌برد، ستایش‌ و نیایش‌ می‌كند و...».


بنابراین‌ بیگمان‌ وضعیت‌ عقلی‌ در زن‌ و مرد باید تفاوتهایی‌ داشته‌ باشد؛ بویژه‌ با تاثیر و ارتباطی‌ كه‌ غدد جنسی‌ با مغز دارد. از اینرو شاید بتوان‌ گفت‌ اگر حسابگریهای‌ زاده‌ از برآوردهای‌ عقلی‌ خشك‌ در انسانی‌ به‌ نام‌ مادر باشد، فرزندان‌ دچار نابسامانی‌ تربیتی‌ و كمبود عاطفی‌ می‌گردند، و نسل‌ انسانی‌ آسیب‌های‌ جدی‌ می‌بیند و شاید این‌ چگونگی‌ مغزی‌ - و تا حدودی‌ كه‌ در نوعیت‌ انسانی‌ ایشان‌ هیچ‌ كاستی‌ پدید نمی‌آورد - برای‌ شكوفایی‌ بیشتر ابعاد احساسی‌ و عاطفی‌ است‌ و فراهم‌ سازی‌ زمینه‌های‌ انسان‌ سازی‌ یعنی‌ نقش‌ مادری. از اینرو جاذبه‌ها و گرایشها نیز در دو جنس‌ تفاوتهای‌ ظریفی‌ دارد.


«زنان‌ از مردان‌ به‌ موسیقی‌ بیشتر اشتغال‌ دارند ولی‌ كمتر از مردان، موسیقی‌ ماندنی‌ ساخته‌اند.»


و اینها همه‌ بر اساس‌ نوع‌ علاقه‌ و سلیقه‌ است‌ كه‌ یكی‌ به‌ موسیقی‌ دل‌ می‌بازد و دیگری‌ به‌ ساختن‌ سمفونی‌های‌ آن‌ می‌پردازد. این‌ موضوع‌ در دیگر مسائل‌ علمی‌ و فلسفی‌ و اختراعات‌ نیز دیده‌ شده‌ است‌ پایه‌گذاری‌ مكاتب‌ بزرگ‌ فلسفی‌ كار مردان‌ بوده‌ است، و اختراعات‌ بزرگ‌ بیشتر از آنِ‌ مردان‌ است. در این‌ اصل، تردیدی‌ نیست‌ كه‌ رشد عقلانی‌ كه‌ برای‌ سعادت‌ و تكامل‌ انسانی‌ در این‌ زندگی‌ لازم‌ است، در زنان‌ وجود دارد، از اینرو در احكامی‌ كه‌ رشد عقلی‌ و درك‌ درست‌ شرط‌ آن‌ است، میان‌ زن‌ و مرد تمایزی‌ نیست. همچنین‌ در عقل، به‌ عنوان‌ بهترین‌ ابزاری‌ كه‌ آدمی‌ را به‌ شناخت‌ مبدء و كشف‌ شگفتیهای‌ آیات‌ الاهی‌ رهنمون‌ می‌گردد و انسان‌ را به‌ جاودانگیها و ارزشهای‌ والا و معنوی‌ می‌رساند؛ میان‌ زن‌ و مرد فرقی‌ نیست؛ زیرا كه‌ به‌ روشنی‌ در قرآن‌ كریم‌ می‌نگریم‌ كه‌ همواره‌ زن‌ دین‌ باور و مرد دین‌ باور، زن‌ عابد و قانت‌ و مرد عابد و قانت، زن‌ خاشع‌ و مرد خاشع‌ و... برابر با یكدیگر و در كنار هم‌ قرار گرفتند و این‌ روشنگر آن‌ حقیقت‌ است‌ كه‌ در خداباوری‌ و تكامل‌ دینی، زن‌ و مرد برابرند.

پنج شنبه 19/5/1391 - 23:52 - 0 تشکر 500798

به‌ دو مورد گذرا اشاره‌ می‌كنم:

الف. اسلام‌ در مسائل‌ مالی‌ و اقتصادی، رشد عقلی‌ را شرط‌ دانسته‌ است‌ و آن‌ را در احكامی‌ كه‌ مربوط‌ به‌ بلوغ‌ جنسی‌ و بلوغ‌ اجتماعی‌ می‌باشد، مطرح‌ كرده‌ است. بلوغ‌ و رشد اجتماعی‌ و عقلانی، رشدی‌ برتر و تكامل‌ یافته‌تر از بلوغ‌ و رشد جنسی‌ است. قرآن‌ كریم‌ برای‌ اهمیتی‌ كه‌ به‌ مسائل‌ اقتصادی‌ می‌دهد، رشد و بلوغ‌ عقلی‌ را در آن‌ شرط‌ دانسته‌ است. در این‌ رشد، میان‌ دختر و پسر فرقی‌ نیست. هر دو جنس‌ آنگاه‌ كه‌ رشد عقلی‌ یافتند می‌توانند سرمایه‌ خود را در اختیار بگیرند و در فعالیتهای‌ اقتصادی‌ شركت‌ كنند.


ب. در مورد دختران، پدر و جد‌ نوعی‌ ولایت‌ و سرپرستی‌ دارند و باید در ازدواج‌ و انتخاب‌ همسر از نظر ولی‌ استفاده‌ كنند. این‌ ولایت‌ در مورد دخترانی‌ كه‌ به‌ رشد عقلانی‌ رسیده‌اند، لازم‌ نیست‌ و پدر و جد چنین‌ ولایتی‌ را ندارند. این‌ نیز درخور دقت‌ است، كه‌ با اینكه‌ ولایت‌ و هدایت‌ پدران، برای‌ دختران‌ نورس‌ بی‌تجربه، ضرورتی‌ عقلی‌ و اجتماعی‌ در جهت‌ تأمین‌ مصالح‌ دختران‌ است؛ لیكن‌ دخترانی‌ یافت‌ می‌شوند كه‌ در رشد و مصلحت‌ شناسی‌ و بررسی‌ جوانب‌ موضوعی‌ بسیار مهم‌ و سرنوشت‌ ساز، چون‌ انتخاب‌ همسر، به‌ مرزی‌ می‌رسندكه‌ خود می‌توانند تشخیص‌ بدهند و تصمیم‌ بگیرند و به‌ راهنمایی‌ و رایزنی‌ افراد دلسوز و باتجربه‌ نیازی‌ ندارند. اینها مسائلی‌ست‌ كه‌ باید گسترده‌تر ارزیابی‌ شود و این‌گونه‌ معیارها روشنگر این‌ حقیقت‌ است‌ كه‌ برخی‌ از این‌ احكام‌ به‌ وضع‌ نوعی‌ آنان‌ نگریسته‌ است، و اگر روزگاری‌ و در اجتماعاتی‌ احوال‌ نوعی‌ زنان‌ دگرگون‌ شد و رشد عقلی‌ و فرهنگی‌ والایی‌ یافتند، بحد‌ی‌ كه‌ قادر به‌ تشخیص‌ و تأمین‌ مصالح‌ خود بودند، معیارها نیز دگرگون‌ می‌شود. و اسلام‌ چون‌ برای‌ همة‌ دوران‌ و همه‌ اجتماعات‌ است، این‌ تحولات‌ را نیز مطرح، و احكامش‌ را تبین‌ كرده‌ است. بی‌تناسب‌ نیست‌ كه‌ مورد سومی‌ را نیز به‌ این‌ دو مورد بیفزائیم‌ و آن‌ نیابت‌ در حج‌ است. از مسائلی‌ كه‌ در فریضة‌ حج، مطرح‌ است‌ موضوع‌ نیابت‌ است؛ زیرا كه‌ با توجه‌ به‌ شرایط‌ و محیط‌ آن، برخی‌ از مكلفان، توان‌ انجام‌ آن‌ را ندارند در این‌ موارد، موضوع‌ نیابت‌ پیش‌ می‌آید. در نیابت، زنان‌ می‌توانند از مردان‌ نیابت‌ كنند حتی‌ اگر نیابت‌ در حجی‌ باشد كه‌ نخستین‌ بار (مرورة) و حج‌ اول‌ مرد است: امام‌ صادق‌ «ع»:


«فی‌المرأة‌تحج‌عن‌الرجل‌ العرورة. فقال: ان‌ كانت‌ قد حجت‌ و كانت‌ فقیهةً‌ فرب‌ امرأة‌ افقه‌ من‌رجل(11) دربارة‌ زنی‌ كه‌ از مردی‌ نیابت‌ كند كه‌ هیچ‌ حج‌ نرفته، امام‌ فرمود: اگر آن‌ زن‌ (كه‌ می‌خواهد نیابت‌ كند) حج‌ گزارده‌ باشد و زنی‌ دین‌باور و دین‌شناس‌ باشد درست‌ است‌ زیرا چه‌بسا كه‌ زنی‌ از مردی، فقیه‌تر باشد».


فراز پایانی‌ سخن‌ امام‌ صادق‌ «ع» اعتلای‌ دین‌شناسی‌ و فقاهت‌ زن‌ را تبیین‌ می‌كند و روشن‌ می‌سازد كه‌ چه‌ بسا زنانی‌ با كوشش‌ و تلاشی‌ در آموختن‌ مبانی‌ فقه‌ و دین، به‌ دانش‌ بیشتر و مقامات‌ بلندتری‌ از مردان‌ دست‌ یازند. چنانكه‌ در این‌ روزگار نمونه‌های‌ آن‌ را فراوان‌ می‌بینیم. حتی‌ دربارة‌ دوران‌ ظهور نیز از برتری‌ زنان‌ در عرصه‌ فقاهت‌ و دین‌شناسی‌ حدیثی‌ بازگو شده‌ است:


امام‌ باقر «ع»: «و تؤ‌تون‌ الحكمة‌ فی‌ زمانه‌ حتی‌ ان‌ المراة‌ لتقضی‌ فی‌ بیتها بكتاب‌ الله‌ تعالی‌ و سنة‌ رسول‌ الله(12)‌ ‌ در زمان‌ حكومت‌ حضرت‌ مهدی‌ «عج» به‌ همة‌ مردم‌ حكمت‌ و علم‌ بیاموزند، تا آنجا كه‌ زنان‌ در خانه‌ها، با كتاب‌ خدا و سنت‌ پیامبر، قضاوت‌ كنند».


بویژه‌ با توجه‌ به‌ اینكه‌ شرط‌ لازم‌ قضاوت، فقاهت‌ و شناخت‌ درست‌ احكام‌ است.

پنج شنبه 19/5/1391 - 23:52 - 0 تشکر 500799

‌ ‌كار ویژه‌های‌ زنانه‌ و مردانه‌


انسان‌ در دو قلمرو زن‌ و مرد، در عین‌ حال‌ كه‌ موجودی‌ مختار و آزاد است‌ و می‌تواند آزادانه‌ تصمیم‌ بگیرد و در میان‌ راهها و كارهای‌ گونه‌گون، یكی‌ را برگزیند، با اینهمه‌ در محدودة‌ تخلف‌ ناپذیر قوانین‌ جبری‌ طبیعی‌ قرار گرفته‌ است، بگونه‌ای‌ كه‌ در اسارت‌ این‌ قوانین‌ و سنتهاست‌ و در این‌ قلمروها نمی‌تواند گامی‌ فراتر یا فروترنهد. انسان‌ گرسنه‌ می‌شود، گرسنگی‌ او با مواد خاصی‌ برطرف‌ می‌شود، به‌ هوا نیاز داردو باید تنفس‌ كند، یا بیمار می‌شود و به‌ دارو نیاز دارد و یا سرانجام‌ پس‌ از دورانی‌ از رشد و بالندگی، می‌فرساید و بتدریج‌ همة‌ توانها و نیروهایش‌ را از دست‌ می‌دهد و در پایان‌ رهسپار دیار مرگ‌ می‌گردد. در این‌ دست‌ مسائل، اراده‌ و اختیار و چاره‌جوییهای‌ انسان، تاثیری‌ ندارد و در پیش‌ روی‌ انسان‌ راهی‌ جز تسلیم‌ و فرمانبرداری‌ نیست. از این‌ اصل‌ ثابت‌ در مجموعة‌ دانشها و علوم، به‌ این‌ محور اساسی‌ می‌رسیم‌ كه‌ قوانین‌ جبری‌ حاكم‌ بر هر موجودی‌ قابل‌ تغییر نیست‌ و كوشش‌ برای‌ تغییر آن، چگونگی‌ هستی‌ آن‌ موجود را بر هم‌ می‌زند و سازمان‌ وجودی‌ او را متلاشی‌ می‌سازد و بر فرض‌ تداوم‌ حیات، چه‌ بسا كه‌ موجودی‌ دیگر كه‌ كارآیی‌ مفیدی‌ را داشته‌ باشد، پدید نیاید. قوانین‌ تخلف‌ناپذیر حاكم‌ بر هستی‌ موجود است، آز آنجمله‌ بر هستی‌ زن‌ و مرد، با نقش‌ و رسالت‌ هر یك‌ پیوندی‌ گسست‌ ناپذیر دارد و هر یك‌ از دو جنس، باید نقش‌ و رسالت‌ خویش‌ را در چهارچوب‌ همان‌ قوانین‌ بجویند و بیابند و خویش‌ را از این‌ گمان، به‌ دور دارند كه‌ جنس‌ مادینه، نقش‌ نرینه‌ بیابد و نرینه، نقش‌ مادینه. و این‌ را برای‌ خود نوعی‌ تكامل‌ و پیشرفت‌ و یا جهش‌ بدانند؟!


«قوانین‌ فیزیولوژی‌ نیز همانند قوانین‌ جهان‌ ستارگان‌ سخت‌ و غیرقابل‌ تغییر است، و ممكن‌ نیست‌ تمایلات‌ انسانی‌ در آنها راهی‌ یابد...»(13)


سپس‌ هر موجود، باید در چهارچوب‌ هویت‌ وجودی‌ و كیان‌ انسانی‌ خویش، به‌ تلاش‌ بپردازد و در میدان‌ اندیشه‌ و عمل‌ گام‌ بنهد و خود را از سطح‌ زندگی‌ مادی‌ بركشد و برآید و به‌ تكامل‌ انسانی‌ برساند. در پرتو این‌ معیار خدشه‌ناپذیر در مورد زن‌ و مرد، سخن‌ از نقش‌ و رسالت‌ ویژة‌ هر جنس‌ پیش‌ می‌آید.


زن‌ و مرد در عین‌ همسانی‌ نوعی‌ انسانی، براساس‌ قوانین‌ طبیعی، هر یك‌ رسالتی‌ ویژه‌ دارند. رسالت‌ زن، زن‌ خوب‌ بودن‌ و رسالت‌ مرد، مرد خوب‌ بودن‌ است؛ یعنی‌ آنچه‌ را قوانین‌ طبیعی‌ برعهدة‌ هر یك‌ گذاشته‌ و از آنان‌ انجام‌ درست‌ آن‌ را خواسته‌ است.


«زنان‌ باید به‌ بسط‌ مواهب‌ طبیعی‌ خود در جهت‌ و مسیر سرشت‌ خاص‌ خویش، بدون‌ تقلید كوركورانه‌ از مردان‌ بكوشند. وظیفه‌ ایشان‌ در راه‌ تكامل‌ بشریت‌ خیلی‌ بزرگتر از مردهاست‌ و نبایستی‌ آن‌ را سرسری‌ گیرند و رها كنند. اهمیت‌ دو جنس‌ در بسط‌ نژاد مساوی‌ نیست...»


تساوی‌ مكانیكی‌ در حقوق‌ زن‌ و مرد به‌ معنای‌ تساوی‌ رسالت‌ هر دو جنس، موجب‌ می‌گردد كه‌ نقش‌ اصلی‌ هر جنس، نیك‌ انجام‌ نیابد و از این‌ نقطه‌ در جامعة‌ بشری، نابسامانیهای‌ اصولی‌ پدیدار گردد. طرفداران‌ حقوق‌ زن‌ اگر این‌ روش‌ را برگزینند و همسان‌سازی‌ فراگیر هر دو جنس‌ را تبلیغ‌ كنند، هر دو جنس‌ را از ایفای‌ نقش‌ اصلی‌ خویش‌ باز می‌دارند.


موضوع‌ دیگری‌ كه‌ در همسان‌سازی‌ زن‌ و مرد و نرینه‌سازی‌ رفتارهای‌ مادینه، شایسته‌ ژرفنگری‌ است؛ اینست‌ كه‌ اینگونه‌ همسان‌ سازی‌ها، ارزش‌ و اصالت‌ را به‌ جنس‌ مذكر می‌دهد و می‌كوشد تا زنان‌ رابرانگیزد كه‌ خود را به‌ مردمان‌ برسانند و چون‌ آنان‌ بیندیشند و عمل‌ كنند و احساس‌ و عواطفی‌ مردانه‌ داشته‌ باشند و نقشی‌ چون‌ آنان‌ بیافرینند، و این‌ بینهایت‌ تحقیر نسبت‌ زن‌ است؛ زیرا كه‌ براستی‌ این‌ چنین‌ نیست‌ و معیار ارزشی‌ و برتری، مرد بودن‌ و جنس‌ مذكر نیست، تا نهضت‌ زن‌گرایی، به‌ «مردسازیِ‌ زنان» بپردازد و از این‌ رهگذر به‌ زنان، هویت‌ و شخصیت‌ ببخشد و كیان‌ والای‌ زن‌ بودن‌ را نادیده‌ بگیرد.


زن‌ بودن، خود، كمال‌ و ارزشی‌ است‌ و بستر مناسب‌ تعالی‌ و تكامل‌ انسانی‌ نیز هست؛ چنانكه‌ مرد بودن‌ برای‌ مردان، كمال‌ و ارزشی‌ است. هركدام‌ بر حسب‌ قوانین‌ الاهی، نقشی‌ بر عهده‌ دارند و بار رسالتی‌ را بر دوش‌ می‌كشند كه‌ ایفای‌ آن‌ نقش، دستیابی‌ به‌ كمال‌ مطلوب‌ و سعادت‌ این‌ دنیایی‌ و آن‌ دنیایی‌ است‌ آنكس‌ كه‌ گمان‌ می‌كند باید نقش‌ جنسی‌ مخالف‌ را بازی‌ كند تا تكامل‌ یابد، دچار احساس‌ خود كم‌بینی‌ است‌ و از نقش‌ خویش‌ نیز باز می‌ماند زیرا كه‌ خود را نشناخته‌ و باور نكرده‌ و از خود، بیگانه‌ شده‌ است.


اینجا قلمرو جبری‌ حركت‌ انسانی‌ است‌ كه‌ قوانین‌ فیزیولوژی‌ و پسكیوفیزیولوژی‌ راهی‌ را فراراه‌ هر یك‌ از دو جنس‌ نهاده‌ است‌ و تكامل‌ هر جنس، به‌ سیر و حركت‌ در همان‌ راه‌ است‌ كه‌ با هدف‌ آفرینش‌ آن‌ دو ارتباط‌ دارد و نیز با ویژگیهای‌ تنی‌ و روانی‌ هر یك، سازگار است. بنابراین‌ معیار و میزان، قوانین، در تعلیم‌ و تربیت‌ و در همة‌ قلمروهای‌ اجتماعی، باید متناسب‌ با هر جنس‌ باشد.


«متخصصین‌ تعلیم‌ و تربیت، باید اختلاف‌ عضوی‌ و روانی‌ جنس‌ مرد و زن‌ و وظائف‌ طبیعی‌ ایشان‌ را در نظر داشته‌ باشند. توجه‌ به‌ این‌ نكتة‌ اساسی‌ در بنای‌ آیندة‌ تمدن‌ ما حائز كمال‌ اهمیت‌ است»

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.