عناوینی، فهرستوار، به برخی از تفاوتهای دو جنس :
1 - رشد دختر و پسر
متخصصان میگویند:
«...رشد دختران سریعتر از پسران است، به این معنا كه رشد استخوان بندی، رویش دندانها و رشد غدد تناسلی در آنها سریعتر از پسرهاست. سبقت متوسط دخترها از پسرها كه در حدود یك یا دو سال میباشد، در تمام مدت كودكی و بلوغ پایدار است...»
2 - قدرت بدنی و توانكاری
بیگمان در موجودات زندة، انسانی یا حیوانی، قدرت و توان بدنی جنس نرینه بیشتر است از اینرو برای تلاشهای سخت و توانفرسا بیشتر آمادگی و كارآرایی دارد و عرصههای عملی، آنگاه كه دشوارتر و خطرآفرینتر باشد میدان جنس مذكر است.
«...پسرها از لحاظ ظرفیت حیاتی، و خصوصاً از لحاظ نیروی عضلانی، در تمام سنین از دختران بالاترند...(به استثنای بین 11 تا 14 سالگی كه در این موقع یك برتری خفیف زنانه در دختران دیده میشود)، بالاخره فعالیت حركتی پسران از فعالیت حركتی دختران در تمام سنین عمر بیشتر است.»
3 - غدد جنسی و تولید مثل
وضعیت غدد تناسلی در زن و مرد، متفاوت است و هر یك بگونهای متمایز از دیگری، ساز و كار بقای نسل را بر عهده دارند. از نظر زمانی نیز تمایز زیادی میان راهكارهای مادینه و نرینه وجود دارد و مسائل جانبی دیگری چون تاثیرات ژنتیكی و خلق و خویهای وراثتی كه بسیار پر ژرفا و رازوار و شگفت انگیز است. مهمتر اینكه این موضوع بسیار مهم كه از پیچیدهترین شاهكارهای آفرینش است، در همین جا پایان نمییابد؛ بلكه تاثیرهای شگرفی در مجموعة سازمان وجودی زن و مرد (تنی و روانی) بر جای میگذارد و این تمایزها و تفاوتها از افراد نوع انسانی، دو موجود كاملاً متمایز میسازد. بر بعد عاطفی دو جنس تاثیر میگذارد بر بعد روانی نیز موثر است. ذهن و هوش نیز از این تفاوتها اثرپذیر است، حتی در ذوق و سلیقه و احساس هنری انسانها نیز تاثیرهایی ژرف دارد و سرانجام در شخصیت زن و مرد موثر است و از دو جنس، دو شخصیت متمایز و دوگانه میسازد. قلم را به دست متخصصان میسپاریم:
«... غدد تناسلی نه تنها وظیفة حفظ نسل ونژاد را بر عهده دارند، بلكه در تشدید فعالیتهای فیزیولوژیكی و روانی و معنوی ما نیز مؤثرند. ما بین خواجهها هیچگاه فلاسفه بزرگ و دانشمندان بزرگ و حتی جنایتكاران بزرگی پیدا نشده است. بیضهها و تخمدانها اعمال پردامنهای دارند. نخست اینكه سلولهای نر یا ماده میسازند... در عین حال موادی ترشح میكنند، و در خون میریزند كه در نسوج و اندامها و شعور ما خصایص جنس مرد یا زن را آشكار میسازد. همچنین به تمام اعمال بدنی ما شدت میدهند. ترشح بیضهها موجِد تهور و جوش و خروش و خشونت میگردد. و این همان خصایصی است كه گاو نر جنگی را از گاوی كه در مزارع برای شخم بكار میرود، متمایز میسازد. تخمدان نیز بهمین طریق بر روی وجود زن اثر میكند. ولی فقط در یك دوره از زندگی او فعالیت دارد و در دوران یاسس كوچك میشوند و از كار باز میایستد. به علت كوتاهی زمان فعالیت تخمدان، زن در پیری از مرد شكستهتر بنظر میرسد، برعكس بیضهها تا پایان عمر فعال میمانند. اختلافیكه بین زن و مرد موجود است، تنها مربوط به شكل اندامهای جنسی آنها و وجود زهدان و انجام زایمان نزد زن و طرز تعلیم خاص آنها نیست؛ بلكه نتیجة علتی عمیقتر است، كه از تاثیر مواد شیمیایی مترشحه غدد تناسلی در خون ناشی میشود. به علت عدم توجه به این نكته اصلی و مهم است كه طرفداران نهضت زن فكر میكنند، كه هر دو جنس میتوانند یك قسم تعلیم و تربیت یابند و مشاغل و اختیارات و مسئولیتهای یكسانی بعهده بگیرند. زن در حقیقت از جهات زیادی با مرد متفاوت است... سلولهای بیضه، در تمام طول عمر مرد دائماً به ساختن هستة اولیه كه تمام سلولهای موجود تازه از تقسیمات بعدی آن پدیدار میشود، به یك اندازه سهیمند، ولی مادر علاوه بر نیمه مواد هستة سلول، تمام پروتوپلاسمایی را كه دورادور این هسته را میگیرد، نیز میدهد، و به این ترتیب وظیفه او در ایجاد جنین از پدر مهمتر است... وظیفه مرد در تولید مثل، كوتاه است ولی از آنِ زن تقریباً 9 ماه بطول میانجامد. در این مدت جنین بوسیله موادیكه با خون مادر پس از تصفیه در جفت به او میرسد، تغذیه و رشد میكند. در حالیكه كودك مواد لازم برای رشد خود را از مادر میگیرد، و با آن بافتهای جدیدی میسازد، بعضی از ترشحات بافتی خود را نیز به مادر میدهد...در تمام مدت آبستنی، مادر را تحت تاثیر خود قرار میدهد و گاهی او را مسموم میكند. خلاصه وجود جنین در زهدان مادر، به علت آنكه بافتهایشان با یكدیگر متفاوت است عمیقا در وجود زن موثر است، و در حین آبستنی، حالت فیزیولوژیكی و روانی او را تغییر میدهد...» «... سلولهای اعضای بدن، ار خود موادی ترشح و در خون میریزند كه محققاً بر روی فعالیت روانی و معنوی آدمی موثر است. بیضهها از تمام غدد مترشحة داخلی، نفوذ بیشتری بر روی قدرت و حالت روحی ما دارد. در هنرمندان و شعرای بزرگ و قدیسین و فاتحین، عموماً تمایل جنسی شدید بوده است. برداشتن غدد جنسی حتی پیش افراد بالغ، تغییراتی را در حالات روانی سبب میشود. بعد از بیرون آوردن تخمدانها، زنان خموده میشوند و قسمتی از فعالیتهای فكری و یا حس اخلاق خود را از دست میدهند. و در كسانی كه با عمل جراحی، بیضهها را برمیدارند، شخصیت كم و بیش زائل میشود...هنرمندان بزرگ تقریباً همه عشاق بودهاند. گویی فعالیت غدد جنسی برای برخورداری از الهام ضروریاست. عشق وقتی به مطلوب خودنرسد، روح را تحریكمیكند وبرمیانگیزد. اگر «بئاتریكس» زوجة «دانته» شدهبود، شایددیگراثربزرگ شاعر «كمدیالاهی» به وجودنمیآمد...» «...اگر فرض كنیم كه عوامل غدد ترشحی میتوانند در رفتار انسان تاثیری داشته باشند. متعجب نخواهیم شد از اینكه از لحاظ روانی نه فقط صفات مذكر و مؤنث كاملا مشخص و متفاوت از یكدیگر پیدا كنیم؛ بلكه فقط از «تمایلات بارز» مخصوصی هر جنس، كه تحت تاثیر تغییرات فردی خیلی مهمی میباشند، سخن بگوییم...ولی مسأله در خارج از تظاهرات پسیكوفیزیولوژیك (روان زیستی) حاصله از جنس، همراه تجلیات دیگری كه وابسته به آن میباشند، تاثیری خاص در رشد شخصیت دارد...»
4 - بعد عاطفی
این نیز روشن است كه در بعد عاطفی، زن و مرد، فرقهایی بسیار دارند. زنان از عواطف بیشتری برخور دارند، و زودتر از صحنههای احساسی و عاطفی تأثیر میپذیرند و به هیجان میآیند ارزشهای عاطفی در این دو جنس نیز با نوع جنسیت آنان بستگی دارد. زن با دید مادینه به موضوعات و مسائل و زندگی و انسانهای دیگر را مینگرد، و مرد با چشم نرینه. اگر این سخن به طور نسبی درست باشدكه انسان در دید و داوری خویش، نسبت به هر چیز هم تماشاگر است و هم بازیگر، و بهر حال هر پدیده رنگ و حالتی از ویژگیهای شخصی میگیرد (گرچه اصل موضوع ثابت باشد)؛ ویژگیهای جنسی، نقش بیشتری در چگونگی دید و بینش زن و مرد دارد. این خود حكمتی بزرگ در نظام آفرینش است كه نوع زن از عواطف بیشتری برخوردار باشد، تا كار نسلسازی و تشكیل خانواده، سامان افزونتری یابد.
5 - بعد عقلی
نخستین موضوع تفاوت وزن مغز در مرد و زن است. زن در تمام نژادها، میزان ظرفیت، جمجمه، و مقدار نخائی او از مرد كمتر است، بهمان نسبت در همة نژادها قدش از مرد كوتاهتر است. مغز زن در كلیة نژادها به نسبت 100 الی 200 گرم از مرد كمتر است. این واقعیتی است در زندگی انسانی كه دو جنس در عین یكسانی، این تمایزها و تفاوتها را داشته باشند، و عین حكمت و خردمندی است، چون این دو جنس، با اشتراكهای فراوان در مسئولیتها و رسالتها، رسالت و مسئولیت ویژه نیز دارند، كه نظام آفرینش بر دوش هر یك نهاده است و لازمه این مسئولیتهای ویژه، تفاوتها و تمایزهایی در مجموعة سازمان بدنی و چگونگی اندامها است، و این حقیقتی انكار ناپذیر است. ژرفاندیشان و متخصصان گفتهاند، كه انسان با همة وجودش فكر میكند، در مییابد و به شناختوری و خردمندی میرسد. و گرچه ابزار مستقیم و اصلی اندیشه و درك، مغز است؛ لیكن مغز هیچگاه از تأثیرگذاریهای بیشمارِ مجموعة بدن آزاد نیست. هورمونها، غدد تناسلی، بافتها، وضعیت اندام، وزن مغز، مقدار قد، دوران بارداری و هزاران هزار فعالیتهای فیزیولوژی و روانی مرتبط به وضعیت بدنی، چه آنهایی كه شناختهشدهاند، یا بعدها شناخته خواهند شد، همه و همه در بینش و درك آدمی تاثیر دارند.
«در یك جمله آدمی در عینحال با مغز و با تمام اندامهایش فكر میكند، مهر میورزد، رنج میبرد، ستایش و نیایش میكند و...».
بنابراین بیگمان وضعیت عقلی در زن و مرد باید تفاوتهایی داشته باشد؛ بویژه با تاثیر و ارتباطی كه غدد جنسی با مغز دارد. از اینرو شاید بتوان گفت اگر حسابگریهای زاده از برآوردهای عقلی خشك در انسانی به نام مادر باشد، فرزندان دچار نابسامانی تربیتی و كمبود عاطفی میگردند، و نسل انسانی آسیبهای جدی میبیند و شاید این چگونگی مغزی - و تا حدودی كه در نوعیت انسانی ایشان هیچ كاستی پدید نمیآورد - برای شكوفایی بیشتر ابعاد احساسی و عاطفی است و فراهم سازی زمینههای انسان سازی یعنی نقش مادری. از اینرو جاذبهها و گرایشها نیز در دو جنس تفاوتهای ظریفی دارد.
«زنان از مردان به موسیقی بیشتر اشتغال دارند ولی كمتر از مردان، موسیقی ماندنی ساختهاند.»
و اینها همه بر اساس نوع علاقه و سلیقه است كه یكی به موسیقی دل میبازد و دیگری به ساختن سمفونیهای آن میپردازد. این موضوع در دیگر مسائل علمی و فلسفی و اختراعات نیز دیده شده است پایهگذاری مكاتب بزرگ فلسفی كار مردان بوده است، و اختراعات بزرگ بیشتر از آنِ مردان است. در این اصل، تردیدی نیست كه رشد عقلانی كه برای سعادت و تكامل انسانی در این زندگی لازم است، در زنان وجود دارد، از اینرو در احكامی كه رشد عقلی و درك درست شرط آن است، میان زن و مرد تمایزی نیست. همچنین در عقل، به عنوان بهترین ابزاری كه آدمی را به شناخت مبدء و كشف شگفتیهای آیات الاهی رهنمون میگردد و انسان را به جاودانگیها و ارزشهای والا و معنوی میرساند؛ میان زن و مرد فرقی نیست؛ زیرا كه به روشنی در قرآن كریم مینگریم كه همواره زن دین باور و مرد دین باور، زن عابد و قانت و مرد عابد و قانت، زن خاشع و مرد خاشع و... برابر با یكدیگر و در كنار هم قرار گرفتند و این روشنگر آن حقیقت است كه در خداباوری و تكامل دینی، زن و مرد برابرند.