• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن روانشناسي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
روانشناسي (بازدید: 481)
پنج شنبه 19/5/1391 - 21:43 -0 تشکر 500608
تفاوت زن و مرد از منظر روان شناسی و متون دینی

تاریخچه این مسئله دست كم 2400 سال سابقه دارد و در نقطه نظرات افلاطون و ارسطو و یونان باستان می توان آن را پی گیری كرد.

افلاطون در كتاب جمهوریت درباره تفاوت زن و مرد با كمال صراحت، ادعا می كند كه زنان و مردان دارای استعدادهای مشابهی هستند و زنان می توانند همان وظایفی را عهده دار شوند كه مردان بر عهده می گیرند، و از همان حقوقی بهره مند گردند كه مردان از آن بهره مند هستند. وی در رساله پنجم، درباره امور ذیل بحث كرده است: اشتراك زن و فرزند; اصلاح نژاد و بهبود نسل و محروم كردن بعضی از زنان و مردان از تناسل، و اختصاص دادن تناسل به افرادی كه از خصایص عالی تری برخوردارند; درباره تربیت فرزندان در خارج از محیط خانواده و نیز اختصاص تناسل به سنین معیّنی از عمر زن و مرد، كه سنین قوّت و جوشش نیروی حیاتی آن ها به شمار می رود.

افلاطون معتقد است: همان گونه كه به مردان تعلیمات جنگی داده می شود، به زنان نیز باید داده شود; همان گونه كه مردان در مسابقات ورزشی شركت می كنند، زنان نیز باید شركت كنند. در عین حال، وی اعتراف می كند: زنان از مردان، چه در نیروهای روحی و دماغی، چه در نیروهای جسمی ناتوان ترند; یعنی تفاوت زن و مرد را از نظر كمّی می پذیرد، هر چند مخالف تفاوت كیفی آن ها از لحاظ استعدادهاست.

وی معتقد است: استعدادهایی كه در مردان و زنان وجود دارند مثل یكدیگرند، منتها زنان در هر رشته ای از رشته ها از مردان ناتوان ترند، ولی این سبب نمی شود كه هر یك از زن و مرد به كاری غیر از دیگری اختصاص داشته باشد.

افلاطون به همین دلیل كه زن را از مرد ضعیف تر می داند، خدا را شكر می كند كه مرد آفریده شده است، نه زن. او می گوید: خدا را شكر می كنم كه یونانی زاییده شدم، نه غیر یونانی; آزاد به دنیا آمدم نه برده; مرد آفریده شدم، نه زن.»

پس از افلاطون ، كسی كه آراء و عقایدش از دنیای قدیم در دست است، شاگرد وی ارسطو ست. ارسطو در كتاب سیاست ، عقاید خویش را درباره تفاوت زن و مرد اظهار داشته و با عقاید استاد خویش،افلاطون سخت مخالفت كرده است.

ارسطو معتقد است: تفاوت زن و مرد تنها از جنبه كمّی نیست، بلكه از جنبه كیفی نیز این دو متفاوتند. او می گوید: نوع استعدادهای زن و مرد متفاوتند و وظایفی كه قانون خلقت به عهده هر یك از آن ها گذاشته و حقوقی كه برای آن ها خواسته، در قسمت های زیادی با هم تفاوت دارند. به عقیده ارسطو ، فضایل اخلاقی زن و مرد نیز در بسیاری از قسمت ها متفاوتند.

با نگاهی دقیق تر و گسترده تر به فرهنگ ها و تمدن های یونان، روم، هند، چین، ژاپن، ایران و مانند آن ها روشن می شود كه مسئله تفاوت بین زن و مرد، هم در بعد ساختاری و هم در بعد كاركردی، از اهمیت زیادی برخوردار بوده و در بسیاری از موارد، زن را موجود غیر انسانی بر می شمردند و آن را در ردیف اموال و دارایی های غیر انسانی خود معرفی می كردند و تقریباً می توان گفت: تفكر ارسطو یی در بسیاری از این فرهنگ ها و تمدن ها غالب و حكمفرما بود.

در كتب آسمانی نیز از این موضوع سخن به میان آمده است; از جمله می توان به تورات ، سفر «تكوین»، فصل دوم مراجعه كرد; مثلا، درباره خلقت آدم و حوّا آمده است: خداوند آدم را از خاك زمین خلق كرد و در بینی او از نقش حیات دمید و آدم موجودی زنده شد. خداوند آدم را در باغ عدن گذاشت تا در آنجا كار كند و از آن نگه داری كند و خداوند به آدم دستور داد: می توانی از میوه هر درختی در باغ تناول كنی، اما از درخت علم به حق و باطل نباید تناول كنید; چون وقتی از آن بخوری حتماً خواهی مرد. خداوند گفت: خوب نیست آدم تنها باشد; من یك یار مناسب برای او خلق می كنم ... و خداوند او را خواب كرد یكی از دنده های او را برداشت و زن را آفرید.

بنابراین، ماهیت تكوینی مرد و زن (آدم و حوا) از نظر عهد عتیق متفاوت است. مرد (حضرت آدم) از خاك آفریده شد و زن (حضرت حوا) از دنده او. ثانیاً، زمان خلقت زن تا پس از ورود آدم به بهشت و منع وی از درخت ممنوعه به تعویق افتاد و پیش از آن صحبت از نیاز به خلقت زن مطرح نبود و خلقت زن مقدّمه ای برای گناه كردن آدم و هبوط وی از بهشت بود. به عبارت دیگر، به زن به عنوان ابزار و وسیله نگاه شده و موجودی طفیلی تلقّی گردیده است. این موضوع را در ادامه همین مقال مورد توجه قرار داده و با ذكر روایتی از امام صادق(علیه السلام) به تبیین آن می پردازیم.

جالب اینجاست كه وقتی به ادامه همین مطلب در سفر تكوین تورات توجه شود، حوّا را عامل اصلی انحراف و گناه حضرت آدم معرفی می كند. به عبارت دیگر، زن عامل گناه و هبوط آدم تلقّی می شود; زیرا حضرت حوّا اقرار می كند كه مار مرا فریب داد و از آن درخت خوردم و به همسرم آدم(علیه السلام) نیز مقداری از آن را دادم.

دیدگاه های ارسطو تا دهه 1970 در میان اندیشمندان و صاحبان نظریه، مثل فرانسیس بیكن ، دكارت ، نیچه و روسو مورد توجه بود و از این سال به بعد طرفداران نظریه برابرنگرانه به زنان تحت عنوان «نهضت اجتماعی زنان» 3 و به صورتی برنامه ریزی شده به مخالفت با پیشینیان پرداختند.

نكته قابل توجه اینكه علی رغم شكل گیری «نهضت اجتماعی زنان» با افزایش و تعمیق مطالعات پزشكی روانی و اجتماعی، تفاوت های فراوان تری بین زن و مرد كشف شده است كه در دنیای قدیم، برای محققان و اندیشمندان رشته های گوناگون ناشناخته بودند. علاوه بر این، در قدیم، تفاوت های زن و مرد در چند موضوع خلاصه می شد و در نهایت تفاوت عمده آن ها را در دو امر كلی «عقل» و «احساسات» می دانستند، اما امروزه با پیشرفت و تخصصی تر شدن علوم و فناوری جدید، تفاوت های بیشتری بین زن و مرد از نظر ساختاری و كاركردی ادعا و گاهی آن ها را اثبات می كنند و به گونه ای بر این تفاوت در ساختار و كاركرد تصریح و تأكید دارند كه برخی برای این دو جنس دنیای جداگانه ای قایل می شوند; مثلا، پروفسور ریك ، كه سالیانی دراز به تحقیق درباره مسائل زنان و مردان پرداخته، بر این باور است كه دنیای مرد با دنیای زن به طور كلی فرق می كند و می گوید: اگر زن نمی تواند مانند مرد فكر كند یا عمل نماید به این دلیل است كه دنیای آن ها با هم فرق می كند و یا اریك فروم پس از بررسی تفاوت دنیای زن و مرد، می گوید: زن و مرد می توانند یكدیگر را بفهمند و مكمّل یكدیگر باشند، ولی هیچ گاه یكی نمی شوند و این به علت تفاوت هایی است كه در وجود آن ها نهادینه شده است

پنج شنبه 19/5/1391 - 21:44 - 0 تشکر 500609

اشتراك زن ومرد در برخورداری از گوهر انسانی



اولین پرسش در زمینه تفاوت زن و مرد این است كه آیا زن و مرد از نظر ماهیت و اصل آفرینش تفاوتی دارند یا نه؟ آیا تفاوت زن و مرد ریشه در تفاوت آن ها در سرشت و طینت شان دارد؟ به عبارت دیگر، آیا آن ها دارای دو طینت و سرشت متفاوتند؟ شكی نیست كه پاسخ به این سؤال نوع نگرش به زن و مرد را متفاوت خواهد كرد.


درباره خلقت زن و مرد، آیات متعددی وارد شده اند كه شاید مهم ترین و صریح ترین آیه ای كه بتوان به آن استناد كرد آیه اول سوره نساء باشد كه می فرماید: (یَا اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِن نَّفْس وَاحِدَة وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَاوَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا كَثِیراًوَنِسَاء... .)


قرآن پس از سفارش به تقوا داشتن از پرودگاری كه انسان را خلق كرده است، می فرماید: همان پروردگاری كه شما را از نفس واحدی آفرید و همسرش را نیز از همان نفس و ماهیت خلق كرد و از این دو صنف، مردان و زنان فراوانی پدید آمدند.



نكات مورد توجه در این آیه شریفه:



1. این آیه تصریح می كند كه همه انسان ها، اعم از زن و مرد، از «یك نفس» آفریده شده اند. مرحوم طبرسی در این باره می فرماید: مراد از «نفس» در آیه، به اجماع همه مفسّران آدم(علیه السلام)است. 6


ادامه آیه نیز قرینه خوبی بر این حقیقت است، كه فرمود: همسر آن «نفس» را از جنس او قرار داد و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی را منتشر ساخت. فخر رازی نیز می گوید: «اجمعَ المسلمونَ علی انَّ المراد بالنفسِ الواحدةِ هیهُنا هُوَ آدمُ الاّ اَنّه اَنَّثَ الوضعُ علی لفظِ النفس.»


2. هرچند مصداق «نفس واحده» در این آیه آدم(علیه السلام)است، ولی به كار بردن واژه «نفس» و انتساب خلقت همه انسان ها به آن «نفس» در واقع نكته مهم دیگری دربر دارد، و آن اینكه جمله افراد بشر، اعم از زن و مرد از یك ریشه و اصل سرچشمه می گیرند و گوهر آفرینش آن ها به یك گوهر و یك نفس برمی گردد. به هر حال، همه افراد بشر از حضرت آدم سرچشمه می گیرند و از همان طینتی كه خداوند آدم را آفرید سایر ابنای بشر را خلق كرد. چه زن و چه مرد، همگی از سرشت واحدی آفریده شده اند و همه را «بنی آدم» می گویند.


3. از ادامه آیه كه می فرماید: (وَ خَلقَ مِنها زوجَها)، استفاده می شود كه همسر آدم از ماهیت و جنس خود اوست و هر دو از یك حقیقت برخوردارند. به عبارت دیگر، «مِن» در این آیه، «نشویه» است، نه برای تبعیض; یعنی جفت این مرد از نوع خود او و همانند اوست.


4. در ادامه آیه می فرماید: (وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا كَثِیراً وَنِسَاء.) این به روشنی دلالت می كند كه نسل انسانی و ریشه همه آدمیان به آدم و همسرش برمی گردد و آدمیان، چه زن و چه مرد، از یك زن و مرد پدید آمده اند و در تكوّن و رشد و گسترش نسل انسانی هر دو صنف زن و مرد نقش دارند. و بر فرض كه حضرت حوّا از ماهیتی دیگر و یا بخش خاصی از وجود حضرت آدم آفریده شده باشد، فرزندان آدم و حوا به یك امر مشترك بین آدم و حوا برمی گردند، نه آنكه فرزندان مؤنث از یك حقیقت به وجود آمده باشند و فرزندان مذكر از حقیقتی و جنسی دیگر.


بنابراین، اگر به توصیف آفرینش زن و مرد در قرآن مراجعه كنیم، درخواهیم یافت كه تفاوتی در ماهیت و سرشت زن و مرد وجود ندارد. قرآن آفرینش نخستین زن و مرد را در قالب یك داستان نقل می كند; ابتدا خداوند به فرشتگان خبر می دهد كه می خواهد در زمین «خلیفه» و جانشین قرار دهد،  سپس چگونگی خلق انسان را بیان می نماید و پس از آنكه اسماء را به او می آموزد، با او پیمان می بندد; پیمانی مبنی بر دوری از اطاعت و بندگی شیطان.  آن گاه آدم و همسرش را در بهشت سكونت می دهد و به او دستوراتی می دهد.


اندك توجه در این آیات روشن می كند كه در آفرینش زن و مرد هیچ تفاوت و تمایزی یافت نمی شود; زیرا سخن از بشر و انسان و یا آدم به عنوان نماد و نمونه و نماینده نوع انسانی است.


سؤال: آیا زن از بخشی از وجود مرد آفریده نشده است؟


برخی با استناد به 3 آیه شریفه قرآن پنداشته اند: خداوند زن را از مرد آفریده، و این نوعی نقص برای جنس زن است. این سه آیه، كه در مضمون تقریباً مشتركند، عبارتند از: آیات 1 سوره نساء، 189 سوره اعراف و 6 سوره زمر.


اولین آیه می فرماید: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُم مِن نَّفْس وَاحِدَة وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالا كَثِیراً وَنِسَاء...); ای مردم بترسید از پروردگارتان; آنكه شما را از یك تن بیافرید و از آن تن همسر او را و از آن دو، مردان و زنان بسیار پدید آورد. در این آیه، «مِن» در «خلقَ مِنها زوجَها» را تبعیضیه گرفته اند.


در جواب، باید گفت: در این آیات خداند متعال می فرماید: انسان ها از نفس واحدی آفریده شده اند و همسران آن ها نیز از آن نفس آفریده شده اند. در واقع، مراد این است كه همسران، همتای و هم جنس آن ها هستند و از آن ها بیگانه نیستند; نه اینكه جزئی از آن ها باشند و یا از آن ها خلق شده باشند.


علّامه طباطبائی نیز در تفسیر این آیه می فرماید: ظاهر آیه (وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا) این است كه همسری از نوع مرد آفرید و افراد انسانی بازگشت به دو فرد همانند و مشابه دارند. واژه «مِن» در آیه، «نشویه» است; یعنی منشأ چیزی را بیان می كند. این آیه مانند آیات دیگری است كه به آفرینش زن و مرد پرداخته اند; از قبیل: (وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً.) بنابراین، آنچه در برخی تفاسیر ذكر شده كه مقصود آیه بیان این نكته است كه زن از آدم مشتق شده و بعضی از آدم است، طبق برخی روایات، كه خداوند همسر آدم را از دنده او آفرید، سخنی بدون دلیل است و آیه بر این مطلب دلالت ندارد.


از امام صادق(علیه السلام) پرسیده شد: گروهی می گویند: حوا از دنده چپ آدم آفریده شد. فرمود: خدا از این نسبت پاك و منزّه است. آیا خداوند توان نداشت برای آدم همسری بیافریند كه از دنده او نباشد تا راهی برای سخن ملامتگران به دست ندهد كه بگویندآدم با خودش ازدواج كرد؟  نتیجه اینكه قرآن در مقام بیان مشابهت زن و مرد در اصل و ریشه است و وحدت نوعی آن دو را بیان می كند.

پنج شنبه 19/5/1391 - 21:46 - 0 تشکر 500610

اشتراك زن و مرد در هدف غایی آفرینش



برخی دیگر با استناد به آیه 189 سوره اعراف گفته اند: زن طفیلی مرد است و برای مرد خلق شده; خداوند می فرماید: (هُوَالَّذِی خَلَقَكُم مِن نَّفْس وَاحِدَة وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْكُنَ إِلَیْهَا.)اینان می پندارند كه در آفرینش انسان، جنس مذكر محور است و چون بقای این جنس، متوقّف بر وجود جنس مؤنث است، خداوند او را نیز آفرید. در واقع، زن آفریده شد تا مردان بمانند و به كمالاتی كه شایسته آنان است، برسند. زن به آن دلیل مورد توجه قرار گرفته كه مقدّمه وجود مرد است و به عبارت دیگر، وجود طفیلی دارد.


در جواب، باید گفت: اولا، این آرامش یك طرفه نیست; بلكه هم برای مرد و هم برای زن چنین آرامشی وجود دارد; همان گونه كه در آیه 21 سوره روم می فرماید: (وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَكُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً.)این آیه مودّت، دوستی و رحمت طرفینی را مطرح كرده و آن را از نشانه های پرودگار دانسته است.


ثانیاً، واژه «زوج» به دو طرف (مؤنث و مذكر) اطلاق می شود، به قرینه اینكه در آیات دیگر وقتی سخن از خلقت انسان از یك نفس به میان می آید، می فرماید: (وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَها.) در واقع، واژه «زوج» در فرهنگ قرآن، هم به مرد اطلاق می شود و هم به زن.


ثالثاً، آیه در مقام این است كه به انسان بگوید: ما برای سود رساندن به انسان همانندهایی آفریدیم و با استفاده از وسایل و ابزارهایی كه در اختیار او قرار می دهیم آنان می توانند با همراهی یكدیگر، به تولید مثل و تكثیر نسل اقدام نمایند و به خاطر این نیاز متقابل، كه در هر دو جنس مذكر و مؤنث است، هر یك میل و كششی برای حركت به سوی دیگری دارد.


علّامه طباطبائی در المیزان می فرماید: معنای آیه (خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً) این است كه برای سود رساندن به شما، از جنس خودتان همانندانی آفرید; چرا كه هر یك از زن و مرد به وسایلی از امر تولید مثل مجهّز است كه با همراهی جنس دیگر، كارش به ثمر می رسد و با كار هر دو، تولید و تكثیر نسل به انجام می رسد. بر این اساس، هر یك نقصی دارد و به قرین خود نیازمند است، و از مجموع این دو، یك واحد تام حاصل می شود. به خاطر همین نیاز و نقص، هر كدام به سمت دیگری حركت می كند و زمانی كه وصلت حاصل گشت، آرام می گیرد; زیرا هر ناقصی به كمال خود شائق است و هر نیازمندی به چیزی كه رفع نیاز كند، میل دارد. این همانند میل جنسی است كه در این دو قرین نهاده شده است.


رابعاً، قرینه دیگر كه مراد از (خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَها) یعنی از جنس همان «نفس» همسرش را آفریده، آیات دیگری را می توان ذكر كرد كه «مِن» در آن ها به كار رفته است. شبیه این آیات كه «نفس» در آن ها به معنای «جنس» استعمال شده، یكی آیه 72 سوره نحل است: (وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً) و دیگری آیه 164 سوره آل عمران كه می فرماید: (إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولا مِّنْ أَنفُسِهِمْ) و سوم آیه 128 سوره توبه است كه می فرماید: (لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِكُمْ.)


بنابراین آیه مزبور و آیات شبیه آن نمی خواهند طفیلی بودن زن نسبت به مرد یا فرعی بودن او را بیان كنند و به عبارت دیگر، در صدد بیان فسلفه خلقت زن نیستند. بلكه از نوعی رابطه روحی و حیاتی زن و مراد و وابستگی آنان به یكدیگر خبر می دهند.

پنج شنبه 19/5/1391 - 21:48 - 0 تشکر 500612

خلاصه آنكه زن و مرد در ذات و جوهرشان تفاوتی وجود ندارد; یعنی زنان و مردان در جوهره انسانیت و خمیرمایه رشد و كمال، تفاوتی ندارند، بلكه زن و مرد دو فرد از یك نوع هستند. علّامه طباطبائی در این زمینه می فرماید: مشاهده و تجربه حكم می كند كه زن و مرد دو فرد از نوع واحد هستند; یعنی دو فرد انسانی; زیرا تمام آثاری كه در مردان آشكارند، در زنان نیز پیدایند. بروز آثار یك نوع نشان دهنده تحقق خارجی آن نوع است. بلی، میان این دو صنف در آثار مشترك، شدت و ضعف وجود دارد، اما این تفاوت سبب بطلان حقیقت نوع در فرد نیست. از اینجا روشن می شود كه كمالات فرعی، كه برای یك صنف میسور است، برای صنف دیگر نیز دست یافتنی است; همان گونه كه كمالات معنوی چنین هستند. زیباترین و جامع ترین سخنی كه این مطلب را بیان می كند، این آیه قرآن است: (أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِل مِّنكُم مِن ذَكَر أَوْ أُنثَی بَعْضُكُم مِن بَعْض.)  قرآن وقتی از استعدادها و توانمندی های انسان سخن می گوید، آن ها را به صنف خاصی از مرد یا زن اختصاص نداده و همه جا از واژه «انسان»، «ناس» و واژه عام سخن استفاده كرده و هیچ استثنایی در حق زنان یا تفصیلی برای مردان قایل نشده است; همه را در جوهر انسانیت و توانمندی های انسانی یكسان تلقّی می كند. در این زمینه، می توان به موارد ذیل اشاره كرد:


1. روح الهی;  2. تسویه و تعدیل در خلقت;  3. ابزارهای ادراكی;  4. فطرت الهی;  5. حمل امانت.


همان گونه كه از آیات شریفه قرآن استفاده می شود، در هیچ یك از این موارد در زمینه توانمندی ها، تفاوتی بین زن و مرد قایل نشده است. بنابراین، اشتراك زن و مرد در گوهر ذات انسانی و توانمندی هایی كه به آن ها اشاره شد، مستلزم این است كه هر یك از زن و مرد از تمامی ویژگی های انسانی كه در جنس دیگر وجود دارند برخوردار باشد و هر صفتی كه مرد ـ از آن حیث كه انسان است (نه از حیث مذكر بودن) ـ دارا باشد زن نیز دارد و هر صفتی كه زن ـ از آن حیث كه انسان است (نه از حیث مؤنث بودن) ـ دارا باشد مرد نیز دارد.

پنج شنبه 19/5/1391 - 21:49 - 0 تشکر 500613

زن و مرد در برخورداری از گوهر انسانی مشترك، تفاوتی ندارند و دارای یك حقیقت و سرشت واحدند. با مراجعه به آیات و روایات خلقت انسان، می توان این نكات را استفاده كرد:

1. زن و مرد از یك نوعند.


2. انسانیت محور تقسیم زن و مرد است.


3. زن و مرد هر دو به طور مشترك از روح الهی برخوردارند.


4. آفرینش زنان و مردان و نسل حضرت آدم و حوا از یك جفت انسانی صورت گرفته است.


5. از ویژگی های سرشتی مشترك مثل فطرت، خداشناسی، سازگاری با دین و معرفت خیر و شر اخلاقی برخوردارند.


6. هر دو جنس زن و مرد به طور مشترك مورد تكریم الهی قرار گرفته اند.


7. در استعدادها و قابلیت ها، هر دو جنس زن و مرد از استعدادهای مشتركی همچون استعداد كمال یابی، جاودانگی طلبی، معرفت طلبی، فضیلیت خواهی، قرب به خدا، خلافت الهی، انحطاط و سقوط برخوردارند.

پنج شنبه 19/5/1391 - 21:52 - 0 تشکر 500615

تفاوت زن و مرد در ادارك از منظر قرآن



برای اثبات تفاوت ادراكی زن و مرد، به آیه (أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِین) (زخرف: 18) (آیا كسی ]را شریك خدا قرار می دهند[ كه در زر و زیور پرورش یافته و در مجادله بیانش روشن نیست)استدلال شده است.این یكی ازآیاتی است كه درباره میل و علاقه شدید زن به زینت مورد استدلال و بحث واقع شده.


علّامه طباطبائی در تفسیر این آیه، می نویسد: خداوند متعال این دو صفت (پرورش در زینت و عدم توانایی بر استدلال و محاجّه) را برای زن ذكر كرده; زیرا جنس زن طبیعتاً از احساسات و عواطف سرشاری برخوردار و نیروی تعقّل او در قیاس با مرد ضعیف تر است و جنس مرد به عكس این است. از روشن ترین نشانه های عواطف سرشار زن، میل و گرایش او به زیور و زینت و عدم توانایی و ضعف او در مقام بیان دلیل و حجّت است كه مبتنی بر نیروی عقلانی است.


وی از این آیه وابستگی زیاد زن به زیور و زینت را استفاده می كند و همین را نشانه فزونی عواطف و احساسات در زنان می داند. او ویژگی اصلی زنان را برخورداری از عواطف و احساسات سرشار و ضعف تعقّل در مقایسه با مرد دانسته و بر این باور است كه دو صفت در زنان مظهر این ویژگی هستند: نخست علاقه شدید به زیور و زینت كه از جمله (أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ)استفاده می شود و دوم عدم توانایی بر بیان مقصود خویش در استدلال و برهان كه جمله (وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِین) بر آن دلالت دارد. وی علت ویژگی دوم را چنین بیان می كند: «استدلال و برهان نیازمند نیروی عقلانی زیاد است كه زنان در مقایسه با مردان، در این امر ضعیف ترند.»


زن نمی تواند مكنونات خویش ر ا در منازعه ها و مجادله ها بیان و اظهار كند. نه اینكه زن توان احتجاج ندارد یا نیروی استدلالش كم است، بلكه زن منطق و استدلال را به كار می گیرد، اما قدرت اظهار ندارد. آنچه باعث می شود زنان نتوانند مكنونات خود را در مقام استدلال و محاجّه بیان كنند و مانع حرف زدن آن ها می شود، شدت احساسات و عواطف آنان است. احساسات و عواطف شدید زن از ادامه سخن گفتن وی مانع می شوند. زن با شروع به سخن در مجادله، شدیداً دچار احساس شده، گریه می كند یا سخن در گلویش می ماند و توان بیان آن را ندارد. بنابراین، با این تفسیر و معنا هماهنگی خوبی بین جمله صدر (أَوَ مَن یُنَشَّأُ فِی الْحِلْیَةِ) و جمله ذیل (وَ هُوَ فِی الْخِصَامِ غَیْرُ مُبِین) برقرار می شود. در این صورت، معنای آیه این است كه شما كسانی را شریك خداوند می پندارید كه از احساسات و عواطف زیادی برخوردارند و قادر بر بیان مكنونات و مطالب خویش نیستند. اگر «خصام» به معنای «پیكار» باشد، معنا چنین می شود كه شما كسانی را شریك خدا قرار می دهید كه دارای احساسات و عواطف شدید هستند، در جنگ و كشمكش هم نمی توانند شركت كنند; چرا كه عاطفه و احساسات زیاد با كشتن و دعوا كردن، كه لازمه نزاع است، سازگار نیست.


در نتیجه می توان گفت:




الف. زنان عواطف و احساسات بیشتری در مقایسه با مردان دارند.


ب. در نزاع های لفظی و فیزیكی ضعیف هستند كه این از عواطف و احساسات بیشتر آنان ناشی شده است.




2. برای استدلال به فزونی درك عقلانی مردان، بسیاری از مفسّران به آیه (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْض وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ)(نساء: 34)، كه بیانگر نقش مدیریتی مرد در خانواده است، تمسّك كرده اند. با توجه به اینكه انجام نقش مدیریتی در خانواده نیازمند نگرشی منطقی و خردمندانه به قضایا در امور زندگی است، گذاشتن چنین مسئولیتی در كانون خانواده بر عهده مرد، از رجحان نوع مردان در برخورداری از این نگرش حكایت می كند.


خلاصه آنكه مفسّران زیادی جمله (بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْض)را، كه بر وجود تفاوت بین زن و مرد دلالت می كند، بر همین نكته حمل نموده اند. با تكیه بر تحلیل حكم مدیریت مردان در خانواده، می توان گفت: از دیدگاه قرآن، بین زن و مرد نوعی تفاوت ادراكی وجود دارد.


در تبیین منشأ این اختلاف، برخی اصرار دارند كه این تفاوت از ضعف و كاستی در قدرت ادراكی زنان ناشی می شود و برخی عوامل دیگری را در آن مؤثر می دانند.


آیت الله مصباح این تبیین را می پذیرند كه تسلّط بر خود، ضبط و مهار عواطف و احساسات، شرط اول تفكر صحیح و سنجش و داوری درست است و زن در این زمینه آسیب پذیرتر و ناتوان تر است; زیرا شدت عاطفه در زنان مانعی جدّی از نگرش عقلانی به مسئله است، اما مرد چون عواطف ضعیف تری دارد، با سهولت بیشتری می تواند بر خود تسلّط یابد و با فرو نشاندن گرد و غباری كه عواطف و احساسات برمی انگیزند، به روشنی و وضوح واقعیات را ببیند و از سر واقع بینی حكم و داوری كند. به تعبیر دیگر، تفكر واقع بینانه و ژرف نگرانه و درست فقط در فضای خالی از عواطف و احساسات روی می نماید. بنابراین، پیش از هر كار، باید این عوامل مزاحم را از صحنه خارج كرد. در زن، این طرد و اخراج با دشواری بسیار صورت می پذیرد و در مرد، با صعوبت كمتر. اینكه قدرت تعقّل در مرد بیشتر است ناشی از قوّت خود مرد نیست، بلكه معلول صفت دشمنان تعقّل در اوست.


در واقع، می توان گفت: قدرت تعقّل در هر دو جنس وجود دارد، ولی در مرد به لحاظ اینكه مانع كمتر می باشد، اقتضای تعقّل بیشتر است. مطالب به دست آمده در علوم جدید نیز این توجیه را تأیید می كنند. این علوم عوامل متعددی را در تفاوت ادراك مؤثر می دانند. از جمله این عوامل، علاقه و رغبت های شخص ادراك كننده است.


گرایش قوی تر زنان به امور عاطفی و احساس سبب می شود از میان محرّك های گوناگون، كه در برابرشان ایجاد می شود و پدیده ادراك در واقع پاسخ گویی به آن محرّك هاست، به محرّكی پاسخ گویند كه تناسب و سنخیت بیشتری با روح حساس و عاطفی شان دارد. در نتیجه، عاطفی بودن جنس مؤنث موجب می گردد كانون توجه وی به امور مناسب و همسو با عواطف جلب گردد، در حالی كه مردان كمتر عاطفی اند و تأثیرگذاری این عامل در آنان ضعیف تر است. تأثیر این تفاوت، گوناگونی ادراك مرد و زن را در پی دارد.

پنج شنبه 19/5/1391 - 21:53 - 0 تشکر 500616

بررسی تفاوت زن و مرد در روان شناسی



حال كه پذیرفتیم تفاوت زن و مرد ناشی از تفاوت در حقیقت و سرشت آن ها نیست و از یك گوهر انسانی مشترك برخوردارند، تفاوت های متعدد زن و مرد در ابعاد گوناگون جسمانی، عاطفی و شناختی چگونه توجیه می شوند؟ این تفاوت ها مورد باور و تأكید همه دانشمندان در رشته های گوناگون و از جمله روان شناسان می باشند. حتی این تفاوت ها را در تك تك سلوهای بدنی زن و مرد جاری و ساری می دانند; مثلا، الكسیس كارل ، فیزیولوژیست و پزشك مشهور، می گوید: «اختلاف زن و مرد تنها به شكل ظاهری آن ها نیست، بلكه عمیق تر است، كه از تأثیر مواد مترشّحه غدد تناسلی در خون ناشی می شود، به طوری كه تك تك سلول های بدن، به ویژه سلول های سیستم عصبی زن و مرد، نشانه جنسی بر روی خود دارند.»


زیست شناسان بر این عقیده‌اند كه زن و مرد تفاوت های بنیادی دارند. تفاوت های آن ها در درجه اول، ارثی می باشند، نه محیطی. آن ها معتقدند: هر سلول بدن زن با هر سلول بدن مرد تفاوت دارد.

پنج شنبه 19/5/1391 - 21:55 - 0 تشکر 500618

تفاوت های فیزیولوژیك



در زمینه تفاوت های تنكردی و جسمانی زن و مرد، سخن بسیار است. پزشكان، فیزیولوژیست ها و زیست شناسان تحقیقات فراوانی در این زمنیه داشته و برای هر یك از دو جنس، مقیاس ها و هنجارهای معیّن و مشخصی به دست داده اند. در این تمایزات و تفاوت ها، از دستگاه تناسلی و تولید مثل (كه اساسی ترین تفاوت جسمانی بین زن و مرد است) گرفته تا طول عمر هر یك از دو جنس و دستگاه های عصبی، گوارشی، استخوان بندی و تنفس و خون مورد توجه و تحقیقات موشكافانه بسیاری متخصصان این رشته قرار گرفته اند. روان شناسان از جمله روان شناسان رشد با تكیه بر همین مبانی و یافته های زیستی انسان و تفاوت ها و تمایزات زن و مرد، به تأثیر این تفاوت ها بر رفتار انسان و به تفسیر تفاوت های رفتار عاطفی و شناختی زن و مرد پرداخته اند. در اینجا، فقط به نمونه هایی از گفته ها و یافته های فیزیولوژیست ها اشاره می شود:


1. پیچیده تر بودن دستگاه تناسلی زن نسبت به مرد، تحوّلات هورمونی و تغییرات آن در هر ماه در طول عمر زن، مسائلی همچون قاعدگی، آبستنی، زایمان، شیردهی، یائسگی را پدید می آورد و بر جسم و روان و كار و رفتار زن تأثیر می گذارد.


2. هورمون ها، میزان و نوع ترشّح آن ها در سوخت و ساز مواد مصرف شده توسط انسان، رشد اندام های گوناگون انسان، ایجاد حالت های هیجانی همانند پرخاشگری و حالت تهاجمی، مقاومت فرد در برابر میكروب ها، فعالیت جنسی و دیگر ابعاد جسمانی و نیز رفتاری و روانی هر یك از جنس زن و مرد تأثیرگذارند و تفاوت های بین زن و مرد را نمایان تر می كنند.


3. بر اساس آمارها، طول عمر زنان 4، 7، 8 و 10 سال بیش از مردان است و به طور متوسط، آنان حدود 7 سال بیشتر از مردان زندگی می كنند.


4. در جهت شناخت فیزیولوژی زن و مرد، یافته ها و هنجارهای طبیعی آزمایشگاهی قابل توجهی وجود دارند. اندازه متوسط برخی از ویژگی های خونی و هورمونی در زن و مرد متفاوت است، به گونه ای كه مشاهده آنچه در بدن مرد طبیعی می نماید، در پلاسمای خون یا ادرار زن ـ مثلا ـ هشداردهنده است و می تواند نشانه نوعی اختلال یا بیماری باشد.


5. از نظر مغز و اعصاب نیز بین مغز زن و مرد تفاوت هایی قابل توجه وجود دارند. درباره این تفاوت ها به لحاظ سلولی، حجم و اندازه، تعامل با هورمون های بدن و كاركردها، بررسی های دقیق زیادی صورت گرفته اند.


6. از نظر استخوان بندی نیز بین زن و مرد تفاوت های زیادی بیان شده اند، به گونه ای كه در پزشكی قانونی، از این تفاوت ها به جنسیت فرد پی می برند; مثلا، گفته اند: استخوان های جمجمه و لگن از نظر جنسیت، بیشترین تفاوت ها را دارند، به گونه ای كه از 90 درصد افراد، تنها با بررسی جمجمه و لگن، می توان جنسیت آن ها را مشخص كرد.


7. همین سان، در دیگر ابعاد جسمانی همچون دستگاه ادراری، قلب و ریه و دیگر اندام های انسان نیز به تفاوت های بین دو جنس تصریح شده و از سوی محققان و دانشمندان و بخصوص فیزیولوژیست ها تحقیقات و بررسی هایی صورت گرفته اند.

پنج شنبه 19/5/1391 - 21:55 - 0 تشکر 500620

تفاوت در توانایی های شناختی



روان شناسان وقتی از توانایی های ذهنی و شناختی انسان سخن می گویند، به سراغ مفهوم «هوش» و كاركردهای آن می روند و به آنچه در ظاهر ادراكات آدمی، حاصل سازواره بدن، به ویژه فعالیت مغز و قشر آن است، «هوش» می گویند. هوش را می توان بخشی از فعالیت های نفس آدمی دانست كه از مرحله احساس تا مرحله فعل نمود دارد. هوش قسمتی از شخصیت و عالم مشترك فكر، عقل، معلومات و دانستنی هاست و در واكنش های طبیعی اعمال عادی و كارهای ارادی نقش دارد. انسان هوشمند احساس، درك و حافظه برتری دارد و روابط بین اشیا را بهتر درمی یابد واكنش های وی بجا و متناسب هستند و در مقابل هیجانات، انفعالات و عواطف، دقیق تر، ظریف تر و مؤثرتر عمل می كند.


برخی هوش را تركیبی از استعداد عددی (روابط و مسائل ریاضی)، آمادگی روانی ـ كلامی (حضور ذهن و كاربرد هر سخن در جای خود)، درك معانی (نقلی، عقلی، فلسفی و علمی)، حافظه، استدلال، فهم روابط فضایی و سرعت ادراك دانسته اند. بعضی نیز تعاریف دیگری از آن ارائه داده اند.


هوش به دو نوع «نظری» و «عملی» تقسیم می شود. «هوش نظری» برای شناخت روابط و واقعیت ها به كار می رود و در میان نوابغ و فلاسفه و هنرمندان به صورت نمایان دیده می شود. «هوش عملی» شناخت محیط زندگی و سازگاری آن است.

پنج شنبه 19/5/1391 - 22:7 - 0 تشکر 500624

رابطه هوش با جنسیت



از جمله مسائلی كه همیشه مورد توجه روان شناسان بوده، این است كه آیا هوش با جنسیت ارتباط دارد؟
در صورت ارتباط، میزان هوش در كدام یك از دو جنس بیشتر است؟ با آنكه تحقیقات كمّی و كیفی زیادی در این باره صورت گرفته، ولی به لحاظ پیچیدگی موضوع، پاسخ قطعی حاصل نشده و نتیجه بررسی ها از حد فرضیه فراتر نرفته است.

پنج شنبه 19/5/1391 - 22:12 - 0 تشکر 500626

عدم تفاوت هوش بین زن و مرد



در این دیدگاه، ادعا شده كه بهره هوشی كلی زنان و مردان تا حد زیادی مشابه و یكسان است. از تفاوت اندك برتری هوشی پسران بر دختران نیز می توان چشم پوشید; زیرا این تفاوت از شرایط محیطی و عوامل اجتماعی ناشی می شود.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.