معمولاً نشانههای ظهور را به دو دسته حتمی و غیرحتمی تقسیمبندی میكنند ولی یك دستهبندی دیگر هم هست، كه آن را در سه قالب «وعده»، «وعید» و «حوادث» و وقایع میگنجاند.اتفاق نیفتادن برخی از نشانههای ظهور، دلیل و توجیه برای تأخیر هیچ كاری نیست؛ زیرا به هر حال، ممكن است در مورد آنها بداء رخ بدهد.
موضوع صحبت، بحث نشانههای ظهور است كه لازم است قبل از پرداختن به آن كمی درباره موضوع "بداء " سخن بگوییم.
مسئله بداء و علم خداوند
مسئله بداء از جمله مسایل بسیار مهمی است كه در سه علم فلسفه، كلام و اصول فقه به طور مفصل، درباره آن صحبت شده است؛ ولی از آنجا كه در زمره مسایل اعتقادی هم هست، صرفاً به همان اندازه كه به عنوان یك عقیده میطلبد از آن مطلع باشیم، آن را با هم مرور میكنیم.
كلمه بداء هم درباره انسانها بهكار میرود، و هم خداوند متعال، كه دو معنای كاملاً متفاوت از همدیگر دارند. وقتی این كلمه را برای انسانها بهكار میبریم، منظور ما همان تغییر اراده است. مثل اینكه ما تصمیم جدی برای مسافرت داشته باشیم، و اندكی پیش از مسافرت بفهمیم این سفر خطر دارد، و رفتن به آن به صلاح نیست، و از رفتن پشیمان بشویم. در این حالت میگوییم كه برای ما بداء حاصل شد؛ زیرا از باطن قضایا خبر نداشتیم و الا از همان اول چنین تصمیمی نمیگرفتیم. چنین معنایی هیچگاه درباره خداوند متعال مصداق پیدا نمیكند، چون نمیتوانیم بگوییم، نعوذبالله، خدا نمیدانست كار ضرر دارد و بعداً فهمید، و تصمیمش عوض شد.
بدائی كه در مورد خداوند متعال استفاده میشود همان "اظهار پس از خفا "ست كه با مثالی آن را برای شما توضیح میدهم.
یكی از انبیای قوم بنیاسراییل، در شب اول ازدواج یك عروس و داماد، به پیروان خود گفت: فردا جنازه این دو را از خانه بیرون خواهند آورد. صبح فردا مردم در نهایت ناباوری دیدند كه آنها نمردهاند. از آن پیامبر توضیح خواستند و او هم از خداوند توضیح خواست. به او خطاب شد؛ مرگ آنها معلق بود، نه حتمی، و چون همان شب صدقه دادند، مرگشان به تأخیر افتاد. به مریدانت بگو اگر میخواهند مطمئن شوند، كه قرار بوده اینها كشته شوند، بروند زیر رختخواب آنها، ماری را كه قرار بوده قاتلشان باشد، ببینند. این همان بداء در مورد خداوند است كه خداوند یك طرف قضیه را برای ما بیان كرده و طرف دیگر را نگفته تا جایگاه آن معلوم شود.
خداوند از ابتدا میدانست این دو جوان قرار نیست امشب بمیرند و تقدیرشان را با صدقه دادن عوض خواهند كرد، لیكن فقط نیمه اول مطلب بیان میشود، تا مردم قدر و ارزش صدقه دادن را در ادامه جریان بفهمند. این را هم بگویم كه صدقه دادن برطرف كردن نیاز فقرا و خیریهها نیست، بلكه در واقع، ما نیازهایی از قبیل دفع بلا را از خود دفع میكنیم، و اگر چنین راههایی برای برطرف كردن این نیاز نداشتیم، خود ما دچار مشكل میشدیم؛ نه فقرا و مستمندان.
جریان تغییر قبله هم، از این دست بود و خداوند متعال، از ابتدا میدانستند كه قبله جاوید مسلمانان، كعبه است، نه بیتالمقدس؛ ولی چند سالی فقط لازم بود تا مسلمانان قدر و ارزش آن را بفهمند.
آیهای را كه در ابتدای بحث خواندم، در همین رابطه است؛ آیه شریفه میفرماید:
یمحوالله ما یشاء ویثبت وعنده أمّ الكتاب.1
خدا، هرچه را بخواهد، محو یا اثبات میكند و امّ الكتاب2، نزد اوست.
یعنی، خداوند آنچه را بخواهد، محو میكند، و یا آنچه را وجود نداشته، اثبات كرده و به وجود میآورد. بیتالمقدس را كه قبله بود، از قبله بودن میاندازد و كعبه را كه تا این زمان قبله نبود، قبله میكند. بعد هم در ادامهاش میفرماید: "ام الكتاب " نزد خداست؛ یعنی خدا، همه چیز را از اول میداند، ولی چون مصلحت نیست همهاش را بیان نمیكند.
نشانههای ظهور
معمولاً نشانههای ظهور را به دو دسته حتمی و غیرحتمی تقسیمبندی میكنند ولی یك دستهبندی دیگر هم هست، كه آن را در سه قالب "وعده "، "وعید " و "حوادث " و وقایع میگنجاند؛ و وعید در عربی به معنای "تهدید " است، هر چند كه ما در فارسی آن را به معنی وعده و همراه آن به كار میبریم.
در زیارت "آل یاسین " هم آمده است:
والوعد و الوعید بهما حقّ.
و وعده و وعید به آندو (بهشت و جهنم) حقیقت دارد.
كه وعد، به بهشت برمیگردد، و وعید، به جهنم. نشانههای از جنس وعید، مثل آنهایی است كه مثلاً گفته شده، قبل از ظهور، اكثر مردم و دوسوم جمعیت زمین میمیرند. خداوند میخواهد به این وسیله یك پاكسازی بكند تا زحمت امام زمان(ع) كم شود. مرگ و میر آنها به سه شكل مرگ قرمز، مرگ سفید و مرگ سیاه، كه همان جنگ و بیماریهای فراگیر و قحطی و از این دست مسایل است، خواهد بود. البته در این روایت، پس از وعیدها و تهدیدها، یك بشارت هم آمده است.
راوی میپرسد، اگر بنا باشد از هر سه نفر، دو تا بمیرند كه دیگر كسی روی زمین نمیماند. حضرت به او چنین بشارت میدهند كه:
آیا تو نمیخواهی جزو آنها باشی كه میمانند.
كه اینجا منظور از تو، شخص او نبوده و تو ی نوعی را، كه همان شیعیان باشند، حضرت مدنظر داشتهاند. و الا خود او، كه الان بیش از هزار سال است كه مرده.
به هر حال، این دسته از علایم ظهور، حتمیت ندارند و ممكن است در آنها بداء حاصل شود، چون خداوند ارحم الراحمین است و لطف دارد؛ ممكن است بخواهد از اهل زمین به هر علتی كه خودش بهتر میداند، عذاب را بردارد. به عبارت دیگر، ما اگر تا به حال گمان میكردیم كه این تهدیدها محقق خواهند شد، ولی به واسطهای مشمول رأفت و رحمت الهی میشویم، و هیچكدام از آنها اتفاق نمیافتند.
قسم دوم، علایم آنهاست كه جنبه وعده مژده دارند؛ مثل نجات مستضعفان، و ظهور خود امام زمان(ع). اینها هم، به جهت رحمت رحمانی و رحیمی خداوند، قطعاً اتفاق خواهند افتاد. در روایت هم حضرت روی این آیه تأكید كردهاند كه:
إنّ الله لایخلف المیعاد.3
خداوند از وعدهاش، هرگز، تخطی نمیكند.
و این تنها قسمی است كه بداء در آن رخ نخواهد داد. و بالاخره، قسم سوم، آن دسته از نشانههایی است كه جنبه بیان حوادث و وقایع را دارد، بدون اینكه متن یا بطنش، بشارت یا تهدیدی داشته باشد؛ مثلاً در عصر یا صبح روز بیست و سوم ماه رمضان فلان حادثه اتفاق میافتد، یا ظهور در روز جمعه واقع میشود؛ كه اینها هم، هیچكدام حتمی نیست و ممكن است در آنها بداء رخ بدهد.
حادثه ظهور، ناگهانی خواهد بود
آنچه را تاكنون گفتیم در یك روایت گنجانده شده است:
مثله كمثل السّاعه؛ لا یأتیكم إلّابغته.
مَثَل امام زمان(ع) مثل قیامت است كه ناگهانی میآیند.
"بغته " یعنی، ناگهانی و بی مقدمه. مثل زمان جنگ نیست كه برای آن آژیر قرمز بزنند، تا افراد خودشان را آماده كنند. اینها را برای این خدمتتان عرض كردم چون خبر دارم كسانی هستند، به خصوص، در جلسات مذهبی ما، مرتب به دنبال این هستند كه ببینند چند تا از علایم ظهور اتفاق افتادهاست. روایات را هم به طور موردی نگاه میكنند، و نه جامع، كه مطالعه كنند روایات دیگر در كنار اینها چه میگویند.
آنچه كه اهمیت دارد، این است كه همه سعی كنیم پاك باشیم. این، وظیفه ماست. والا اینكه عدهای بگویند پنج تا از علایم ظهور اتفاق افتاده و سه تا نه؛ پس هنوز وقت داریم، حرف درستی نیست. برای چه وقت داریم؟ روایت كه این را نگفته و برعكس دقیقاً همین را رد میكند، و میگوید؛ ممكن است در بقیه بداء رخ بدهد و به قول قرآن، هر چه را قرار بوده اتفاق بیفتد خداوند محوش میكند و یا برخلاف آن میگوید منتظر اینها نباشید؛ چون مثل قیامت، كه به طور ناگهانی به سراغ شما میآید، و افراد غافلگیر میشوند، آقا هم همین طور ظاهر میشوند. یعنی اصلاً ممكن است حضرت در روزی غیر از جمعه ظهور كنند. از همین رو، وظیفه ما این است كه خودمان را بسازیم و همیشه آماده باشیم.
وظیفه انسان منتظر، پاك بودن است
لذا اگر قرار است كسی استغفار و توبه كند، بسم الله در همین جلسه بكند. اگر میخواهد ادای دین كند، از جلسه كه بیرون رفت، بلافاصله دینش را ادا كند. اتفاق نیفتادن برخی از نشانههای ظهور، دلیل و توجیه برای تأخیر هیچ كاری نیست؛ زیرا به هر حال، ممكن است در مورد آنها بداء رخ بدهد.
در احوالات حاجی اشرفی مازندارانی آمده است كه ایشان، هم مجتهد عالیمقامی بودند، و هم از نظر معنوی خیلی مقام بالایی داشتند. دكتری میگوید، من به مازندران رفتم، به اشتیاق زیارت ایشان، چون تعریفشان را خیلی شنیده بودم و در آنجا، دو سه روزی كه با ایشان بودم، ایشان را فوق آنچه كه شنیده بودم، یافتم. این خیلی مهم است. معمولاً افراد عكس این هستند. یك مقدار كه با كسی رفت و آمد و سفر میكنند، چیزهایی از آن شخص میبینند كه از او دور میشوند. خدا رحمت كند آیت الله شهید مدنی را، این شخصیت معنوی، میفرمودند: من به هر كس نزدیك شدم، دور شدم، جز حضرت امام (ره) كه هر چه به ایشان نزدیك شدم، نزدیكتر شدم. اینهایی كه گوهرند، اینچنین هستند. وقتی انسان نزدیك میشود میبیند یك چیزهایی دارد كه كسانی كه دورند، اطلاعی ندارند؛ اگر بدانند هیچ فاصلهای از او نمیگیرند. این دكتر هم همینطور بوده است. میگوید، وقتی من دو سه روزی با حاجی از نزدیك رفت و آمد كردم، دیدم عجب گوهری است. فوق آن چیزی است كه شنیده بودم. بعد از این چند روز میخواستم از مازندران بروم مشهد، زیارت كنم و باز بیاییم خدمت ایشان. خدمتشان كه رفتم ایشان یك نامهای به من دادند و گفتند وقتی رفتی زیارت، این نامه را در ضریح بیانداز و جوابش را روزی كه میخواهی برگردی، بگیر و بیاور. خیلی تعجب كردم، ایشان با این اطمینان میگویند جواب را بگیر و بیاور. بالاخره نامه را گرفتم، رفتم مشهد، آنجا نامه را در ضریح انداختم. روز آخر كه میخواستم برگردم. در فكر بودم كه جواب آقا را چطور برگردم و بدهم؟ یك وقت مكاشفهای برای من پیش آمد، در آن مكاشفه، دیدم هیچ كس داخل حرم نیست، امام هشتم(ع) را دیدم، حضرت جواب حاجی اشرفی را در یك بیت شعر خواندند، و فرمودند، در جواب حاجی اشرفی به او این را بگو:
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب كن تو خانه و پس میهمان طلب
حاجی اشرفی از امام هشتم(ع) تقاضا كرده بوده، كه چه كنیم تا خدمت امام زمان(ع) برسیم؟ ببینید حضرت وظیفه را چه چیزی تعیین میكنند. با یك بیت شعری فرمایند، وظیفه این است كه خودت را بسازی، پاك باش. كسی كه منتظر میهمان است، آماده است. وضع داخل منزلش به گونهای است كه مناسب وضع آن میهمان است. اگر هم رعایت نكرد، معلوم میشود، منتظر آن میهمان نیست. برایش فرقی نمیكند كه بیاید یا نیاید. اما منتظر این چنین است. میگوید، حضرت این بیت شعر را خواندند، بعد یك مرتبه، وضع حرم به حالت قبلی برگشت. من فهمیدم كه جواب سؤال حاجی اشرفی همین است.
خدا رحمت كند، آیت الله میرجهانی را؛ یك موقعی خدمتشان بودیم. ایشان این قضیه را تعریف میكردند. البته این قضیه، در كتاب دارالسلام آمده و در بعضی كتابهای دیگر هم دیدهام كه این جریان را نوشتهاند. این دكتر میگوید، من بیت شعر را حفظ كردم و آمدم مازندران جالب است، میگوید قبل از اینكه شعر را برای حاجی بخوانم، در همان ملاقات اولی كه با حاجی برخورد كردم دیدم حاجی دارد شعر را میخواند. نمیدانم ایشان از كجا خبر داشت.
پینوشتها:
* آیت الله سیدابوالحسن مهدوی نماینده مجلس خبرگان استان اصفهان.
1. سوره رعد(13)، آیه 39.
2. ام الكتاب، یعنی اصل كتاب، مادر كتاب، كتاب مادر یا كتاب مكنون یا كتاب مبین، لوحی یا كتابی است كه امور عالم تا ابد در آن آمده است.
3. سوره رعد(13)، آیه 31.