گزیده نکاتی از اقتباس ادبی در فیلم نامه نویسی
در ابتدا یادتان باشد ادبیات درام نیست ، درام نیز ادبیات نیست . مثلا ممکنه در یک کتاب به شرح زندگی دو معشوقه پرداخته باشد و نکته جالبی هم در آن نباشد ، در فیلمنامه این گونه نیست و حتما باید ضد قهرمان با قهرمان درگیر شود و یا شاید نفر دیگری بخواهد عشق را تصاحب کند .
نشان دادن دستمایه های داستانی نو .
اقتباس از یک کتاب پر فروش تضمین کننده ی فروش فیلم است .
زمان فیلمنامه اندک و زمان رمان طویل است .
کمبود شخصیت در فیلم نامه . کسر شخصیت ها از رمان نیز ترفندی بسیار کاری است .
گرایش به اپیزودی بودن رمان . مثلا در این اپیزود در این فصل زندگی عشق جوانی را خواهیم خواند فصل بعدی احتمالا نیروهای فرانسه به کشور حمله کردند و پسر جوان به جنگ می رود در فصل بعد که از جنگ بر می گردد دوست دخترش که عاشقش بود را تصاحب کردند . اپیزودی بودن رمان ها کاملا مشهود است . اما فیلمنامه ساختاری پرده ای دارد و همانطور که می دانید از 3 پرده ی مجزایی که من این سه پرده رو به وزنه برداری تشبیه می کنم ، برای بلند کردن وزنه باید تمام قدرتت رو به کار بگیری رو پاهات محکم بایستی و بعد در اون لحظه شخصیت خودت رو به دیگران معرفی می کنی که چه جور ورزشکاری هستی و در فیلم نامه هم شخصیتها رو معرفی می کنی ، وزنه رو تا میانه های بدن که آوردی میری رو پرده ی دوم که وزنه رو می بری زیر گلو و اینجا فقط باید مکس کنی و کشش بدی و بعد در مرحله ی آخر باید اقتدارت رو نشون بدی و با یک حرکت سنگین پاهات رو قیچی کنی و وزنه رو ببری بالای سر و اینجا مثل یک فیلم نامه اقتدار شخصیتت رو نشون میدی مثلا با تکان دادن های سر مثل پهلوان رضا زاده .
رمان درونی تر از فیلمنامه است . گفت و گوهای رمان بدرد خودش می خوره . همیشه برای اقتباس از داستان های کوچک شروع کنید تا راه بیفتید . و یادتان باشد هیچ گاه درگیری عاطفی نداشته باشید .
ساختار طرح را رسم کنید تا ایجاز براتون راحت تر باشه . ذهنی بودن رمان ، ساختار تسبیحی رمان ، پرده دار بودن فیلمنامه همه و همه تفاوت های این دو هنر نویسندگی است .
اما در مورد تغییر ساختار : تغییر شخصیت ها و یا حذف آنها تنها در صورتی قابل اجرا است که روح و درونمایه ی کتاب حفظ شود .
جوهر رمان یا همون درونمایه خیلی مهمه مثلا برید ببینید چرا رمان پر فروش بوده ، چرا همه دوستش دارند و آنها را در نگارش فیلمنامه و اقتباس بدون تغییر قرار دهید و حتی پرورششان دهید .
چند اصل مهم :
1 . اگر داستان ضد قهرمان ندارد ، برایش ضد قهرمان خلق کنید .
2 . اگر داستان مسئله ای ندارد ، برایش مساله درست کنید .
3 . اگر داستان قهرمان ندارد ، خلقش کن .
4 . اگر حادثه ای غیر منطقی (تصادفی ) در داستان هست ، شیوه ای پیدا کنید تا منطقی جلوه کند .
5 . تمام شخصیت ها ی اصلی را در پرده ی اول معرفی کنید .
6. درونمایه ی داستان ، شخصیتها یا حوادثس که داستان را تقویت می کند ، نگه دارید .
همین خیلی مختصر و امیدوارم مفید بوده باشه
ممنون