• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 793)
چهارشنبه 18/5/1391 - 9:30 -0 تشکر 497145
آیة الله العظمى ملا على معصومى همدانى

(متولد 1312-متوفى 1398 ه.ق)

عالم ربانى و فقیه همدانى،استادنا الاعظم،آیة الله العظمى مرحوم آخوند ملاعلى بن ابراهیم معصومى همدانى(قدس سره الشریف)یكى از فقهاى نامدار و فرزانه‏و یكى از فرزانگان فقیه در قرن چهاردهم هجرى قمرى مى‏باشد.

او همانند همدوره‏هاى معاصر خویش یكى از تربیت‏یافتگان مكتب پربار وحوزه متبرك آیة الله العظمى حائرى و یكى از نخستین فارغ التحصیلان آن حوزه‏مقدسه به شمار مى‏آید او در زهد و تقوى و در تواضع و اخلاص و در ادب و اخلاق‏آیتى از آیات درخشان و اسوه و قدوه‏ى اهل علم و كمال و پیشواى اهل یقین و معرفت‏به شمار مى‏رفت.

چهارشنبه 18/5/1391 - 9:31 - 0 تشکر 497146

ولادت:



او در سال 1212 ه.ق در یكى از قراء همدان به نام‏«وفس‏»در دامنه تپه‏هاى زیباو سرسبز سردرود چشم به جهان گشود و در آن طبیعت صاف و ساده صبغه طبیعت وجلاء و زیبائى و صفاى آن را به خود گرفت و از همان اوان ولادت،آثار نبوغ و استعداددر چهره‏اش نمایان گردید پدرش مرحوم مشهدى ابراهیم معصومى یك كشاورز ساده‏و معمولى ولى اهل ایمان و تقوى و مذهب بود از این‏رو او را بعنوان تحصیل علوم‏شرعى و اخذ تربیت اسلامى پیش یكى از علماى متقى و پرهیزكار محل،مرحوم آخوندملا محمد تقى ثابتى(ره)سپرد.او تحصیلات مقدماتى و مبادى علوم را پیش او تلمذنمود و پس از طى آن مراحل بعنوان تعقیب تحصیلات خویش در اوائل نوجوانى عازم همدان شد و نزد اساتید و علماى بزرگ آنروز همدان،به یادگیرى نحو و منطق و معانى‏و بیان و علم اصول فقه پرداخت و سپس براى تكمیل مراتب علمى و مدارج كلام وفلسفه و علوم متعالیه و ریاضیات و هیئت‏به حوزه علمیه تهران كه در آن زمان جزوغنى‏ترین مراكز حوزوى به شمار مى‏رفت،رهسپار گردید و در آنجا حدود پنج‏سال ازمحضر اساتید فن،به ویژه حكیم و عارف هیدجى و مرحوم شیخ عبد النبى نورى به‏تلمذ پرداخت و تحت تربیت روحى حكیم هیدجى قرار گرفت،طورى كه بعدها از این‏حكیم فراوان یاد مى‏نمود.


پس از ورود آیة الله العظمى حائرى به قم در سال 1340 ه.ق،همانند بسیارى ازفضلا و مدرسین شهرستانها به قم عزیمت نمود و به تعلم و فرا گرفتن علوم اسلامى‏پیش آن عارف ربانى و فقیه صمدانى پرداخت و درست ده سال تمام در عتبه مقدسه قم‏اعتكاف ورزید تا به مراحل عالیه اجتهاد و فقاهت نائل آمد.


معظم له درست پس از ده سال كسب فیض و دانش از محضر آن استاد بزرگ،خود یكى از مدرسین سرشناس و یكى از اساتید معتبر و نامور حوزه علمیه قم گردید وحوزه درسى او كه شرح لمعه شهیدین را شامل مى‏گشت‏یكى از حوزه‏هاى پرجمعیت‏آنروز گردید و جمع گرم و پرجاذبه‏اى را به خود اختصاص داد یكى از تذكره نویسان‏آن روز مرحوم سید ریحان الله یزدى در كتاب‏«آئینه دانشوران‏»كه در سال‏1353 به‏رشته تحریر در آورده است،از جلسات تدریس آیة الله آخوند این گونه یاد مى‏كند:


«جلسه درسى آخوند ملا على معصومى همدانى:قبل از آن كه من به حوزه‏علمیه قم بیایم، مجلس درسى آخوند ملا على همدانى رونقى بسزا داشته است،ولى‏متاسفانه در همین نزدیكى‏ها معزى الیه به همدان مراجعت فرموده بودند و من به‏فیض‏یابى آن موفق نشدم.»


این گفتار صریح از یك نویسنده بى‏نظر و بى‏غرض آن روز نشان مى‏دهد كه این‏جلسات درسى بسیار پرآوازه و مشهور و زبانزد بوده است،به حدى كه پس از سپرى‏شدن این مدت طولانى،گرمى و حلاوت آن در اذهان و افكار باقى مانده است و همواره با تاسف و تحسر از آن جلسات یاد مى‏شده است.

چهارشنبه 18/5/1391 - 9:31 - 0 تشکر 497147

تقرب پیش استاد:



او به علت داشتن استعداد بارز و سعى و تلاش فراوان،اراده محكم،حافظه قوى‏و اخلاق حسنه و رفتار نیك اسلامى،یكى از شاگردان مورد توجه و عنایت استادبوده‏اند.و یكى از نزدیكان استاد نقل مى‏نمودند كه آن مرحوم هر وقت نیاز به كشف‏معناى لغت‏یا مراجعه به آدرس و سند روایتى را داشتند مى‏فرمودند:«از كتابخانه سیاریا متحرك(مقصود آخوند ملا على) استفاده شود.»


در سال 1350 ه.ق،وقتى مردم همدان از محضر مؤسس حوزه علمیه قم تقاضامى‏نمایند كه آخوند ملا على را جهت‏سرپرستى حوزه علمیه همدان به آن شهربرگردانند،مرحوم آیة الله حائرى با توجه به نیاز مبرم منطقه غرب كشور،پیشنهاد آنان رابا سختى مى‏پذیرد و به آنان مى‏فرماید:من مجتهد عادلى را براى سرپرستى شما مردم‏همدان فرستادم...»


با این كه در آن ایام در شهر همدان شخصیتهاى بزرگ علمى و فقهى و اجتماعى‏همچون مرحوم آیة الله حاج میرزا محمد جولائى و حاج شیخ على دامغانى و مرحوم‏سید نصر الله بنى صدر...زندگى مى‏كردند،ولى در اثر حسن خلق و تدبیر و علم وافرمرحوم آخوند معصومى، زعامت امور دینى مردم بصورت طبیعى به عهده ایشان قرارگرفت و او مشارالیه با لبنان گردید معظم له جهت فعالیت علمى خویش مدرسه مخروبه‏آخوند ملا حسین را تجدید بنا نمود و خود در آن مدرسه مشغول تدریس طلاب گردیدو جمعى از شیفتگان معارف اهل بیت(ع)را دور خود گرد آورد.

چهارشنبه 18/5/1391 - 9:32 - 0 تشکر 497148

خاطره ‏اى از آن روزگاران:



استاد بزرگوار مرحوم آیة الله آخوند ملا على معصومى در تابستان 1344 و1345،آن ایامى كه محض بهره‏گیرى از مكارم اخلاقى و مراتب علمى ایشان در تابستانها به همدان مسافرت مى‏نمودم،داستانى را تعریف مى‏نمودند كه بى‏مناسبت‏نخواهد بود در این روزگار وانفسا این سرگذشت‏حقیقى بازگو شود.


ایشان در مقام بیان مكارم اخلاقى و فضائل روحى استاد بزرگوارش آیة الله آقاى‏حائرى سرگذشت‏بس جالبى را تعریف مى‏نمودند كه جاى بس عبرت‏گیرى و پند واندرز،جهت ما طلاب مى‏تواند باشد و انگیزه نقل او،ورود یك صدمه روحى از ناحیه‏برخى از اطرافیان مرحوم آیة الله العظمى بروجردى بود كه خودشان رضایت نمى‏دادندمتن واقعه بازگو شود و حقیر نیز متن قضیه را بازگو نمى‏كنم،فقط نیت‏خیر وشاگردپرورى توام با اخلاق استاد عالى‏قدرش را تعریف مى‏كنم.وى چنین فرمودند:


در آن روزهاى نخستین ورودم به شهر همدان،جمع اندكى از طلاب را آماده درس واقامت در مدرسه آخوند نموده بودم و امكانات مالى حوزه بسیار ضعیف و در حد صفربود روزى در همین مدرسه آخوند و در آن حجره(اشاره به حجره‏اى رو به روى درب‏ورودى مدرسه)با جمعى از طلاب تازه وارد نشسته و مشغول تدریس مقدمات ومطالب فقه و اصول بودم كه خادم مدرسه وارد حجره شد و گفت:فرد تازه واردى ازبازاریان اجازه مى‏خواهند تا به حضورتان برسد.اجازه هست‏یا نه؟گفتم بگو بفرمائید.


دیدم فرد موقر و محترمى وارد شد و سلام گفت و از شخص حقیر جویا شدند.درپاسخ گفتم: بنده خودم هستم.ایشان گفتند:آیة الله العظمى حائرى در قم به شما سلام‏داشتند و امانتى نیز داشتند،وظیفه داشتم كه به حضور شما برسانم.كیسه‏اى ازمسكوكات آن روز را بازگشود و گفت این پول را آیة الله حائرى فرستاده‏اند.گفتم چراخودشان مصرف ننمودند؟در صورتى كه مصارف ایشان خیلى بیشتر مى‏باشد.


مهمان تازه وارد در پاسخ گفت:من یكى از مقلدین حضرت آیة الله حائرى‏هستم جهت اداى وجوه شرعى و پرداخت‏سهم مبارك امام(ع)به محضر مبارك ایشان‏به قم مشرف بودم.ایشان پرسیدند اهل كجا هستید؟عرض كردم همدان و به تجارت‏فرش اشتغال دارم.از وضع زندگى‏ام جویا شدند،گفتم بحمد لله وضع زندگى‏ام نسبتاخوب و رضایت‏بخش مى‏باشد و وجوهى كه به خدمت‏حضرتعالى آورده‏ام از درآمدامسال مى‏باشد.آقا فرمودند به من بگوئید با وجود آقاى معصومى در همدان چرا وجوه‏خود را به اینجا آورده‏اید؟اگر خواستید پاداش بیشترى داشته باشید،دوباره به محل‏خود بازگردید و این وجوه را نیز به خدمت ایشان برسانید.گفتم مگر در همدان‏مجتهدى وجود دارد؟من كه مقلد حضرتعالى هستم.فرموده بودند:آرى مگرنشنیده‏اى كه آیة الله آخوند ملا على معصومى تازگى‏ها در همدان اقامت گزیده‏اند؟شمابهتر است این وجوه را به محضر ایشان ببرید.با این عمل دو ثواب نموده‏اید: نخست‏ذمه‏ات را برى نموده‏اى،دوم اینكه به یك حوزه نو بنیاد كمك مالى كرده‏اى تا پا بگیرد وراه بیفتد.از این رو اینجانب طبق فرموده مرجع تقلیدم به اینجا آمده‏ام تا امانت ایشان رابه شما برسانم.مرحوم آقاى آخوند مى‏فرمودند وجوه ارسالى ایشان قابل توجه بود وآن فرد یكى از تجار سرشناس بود و در بازار داستان را به همكاران خود بازگو نموده‏بود.به خصوص بركتى كه از قلب پاك و نیت راستین آیة الله حائرى سرچشمه گرفته‏بود حوزه همدان را رفع نیاز و بیمه و خودكفا نمود،به حدى كه تا امروز كه به این‏مرحله رسیده است كه در ماه حدود پانصد هزار تومان پرداختى دارم،شكر خدا را كه‏لنگ و معطل شهریه آقایان طلاب نمانده‏ام و علتش نیت‏خیر آن مرحوم بوده است.


چون آن تاجر حامل پیام،ظاهرا نامش حاج پستچى همدانى از تجار سرشناس همدان‏بود و در پاسخ افرادى كه در بازار همدان علت‏برگرداندن وجوه را جویا شده بودند،وى نقل فرمایش مرحوم حاج شیخ عبد الكریم(اعلى الله مكانه الشریف)را نموده‏بودند كه چرا با آن قرب مسافت و وجود آیة الله آخوند ملا على،وجوه شرعى را به قم‏حمل نموده‏اى؟و به این طریق راه را بر دیگران روشن نموده و تجار و متدینین منطقه،وظیفه شرعى خود را در قبال این حوزه جدید التاسیس شناخته و این حوزه را به نحواحسن تامین و اداره مى‏كردند.

چهارشنبه 18/5/1391 - 9:34 - 0 تشکر 497149

مقامات علمى:



مرحوم آخوند ملا على از نظر علمى فقیه جامع و رجالى متتبع و مفسر و متضلع بود.علاوه بر مقام فقهى و اصولى كم نظیرشان،با استفاده از حافظه قوى و نیرومندخویش در شناخت رجال حدیث و آشنائى با معارف قرآن نیز مبرز بودند.همیشه درمباحث تاریخى و فلسفى و رجال،سخن نو و تازه‏اى داشتند كه بتواند مجلس بحث رادر اختیار خویش بگیرند.ایشان فرد بسیار پر مطالعه،پركار و زحمت كشى بودند.هر گاه‏به منزل او وارد مى‏شدى،او را در حالى مى‏یافتى كه كتابى از تفسیر یا رجال و فقه رامطالعه مى‏نمود.یكى از خصوصیات علمى آن مرد بزرگ در این بود كه مطالب تازه رابراى افرادى كه به حضورش مى‏رسیدند بازگو مى‏نمود و از این راه هم مطلب را درذهن خود تثبیت مى‏نمود و هم نفعى به مهمانش مى‏رساند.


گاهى به شوخى مى‏فرمودند:گمان نمى‏كنم در شهر همدان كسى به اندازه حقیرمطالعه داشته باشد،مگر پسرم حسین آقا كه بیشتر از من با كتاب سرو كار دارند(اشاره‏به آقاى مهندس حسین معصومى،عضو هیات علمى دانشگاه صنعتى شریف).و گاهى‏به حقیر كه آن ایام بیشتر هم خدمت ایشان مى‏رسیدم به شوخى مى‏فرمودند:«فلانى‏اهل كتاب و مطالعه است و مى‏دانید من هم اهل كتاب را پاك مى‏دانم.»به این ترتیب‏علاقه و تشویق خود را از كتابخوانى و مطالعه و تحصیل دانش ابراز مى‏داشتند.

چهارشنبه 18/5/1391 - 9:34 - 0 تشکر 497150

ویژگیهاى اخلاقى:



محاسن اخلاقى و ویژگیهاى كمالى ایشان فوق العاده فراوان بود و به جهت‏همین خصوصیات بود كه در اندك مدت هم محبوب خاص و عام گردید،به حدى كه‏اقلیتهاى مذهبى شهر نیز او را از صمیم قلب دوست مى‏داشتند و با او در مسائل انسانى‏تشریك مساعى مى‏نمودند.


چهارشنبه 18/5/1391 - 9:35 - 0 تشکر 497151

مقامات معنوى:



او زاهد واقعى به تمام معنى كلمه بود و این زهد و بى‏اعتنائى به مال و جاه را ازمكتب انسان‏ساز استادش مرحوم آیة الله حائرى فرا گرفته بود او هرگز خود را اسیر دنیا ننمود و همواره سعى داشت زندگى بسیار متعارف و معمولى را داشته باشد و از داقل‏معیشت‏برخوردار باشد و از تجمل و اعتبارات ظاهرى گریزان بود در این باره‏بى‏مناسبت نخواهد بود كه داستان واقعى زیر را از زندگى آن عالم ربانى آورده باشیم.

چهارشنبه 18/5/1391 - 9:35 - 0 تشکر 497153

عباى وصله‏ دار:



در مدرسه آخوند همدانى بودم،یك مرتبه چشمم به عباى پاره و شكافته شده‏استاد بزرگوارم آیة الله آخوند همدانى افتاد كه قسمت‏شانه چپ آن خیلى شكافدار بود.


چند روز بود كه این عبا را در دوش ایشان مى‏دیدم.وقتى ایشان عازم منزل بودند،دم‏در مدرسه دور از اغیار جسارتى نمودم و عرض كردم شانه عباى شما را چند روزى‏است كه پاره مى‏بینم،اگر اجازه مى‏فرمائید حقیر از قم عباى تابستانى نو و خوبى برایتان‏تهیه نمایم؟آه عمیقى كشید و رو به سمت‏حقیر فرمودند:آقاى عقیقى!همین عباى‏كذایى هم خیلى زیاد است،مگر ما مى‏خواهیم چه بكنیم؟شما مى‏دانید من درآمدشخصى ندارم.آنچه به دستم مى‏رسد وجوه شرعى و بیت المال است كه مال طلاب واهل علم مى‏باشد و حقیر احتیاط مى‏كنم كه در مصارف شخصى خودم خرج كنم آن‏منزل مسكونى و زندگى را هم كه مى‏بینید مال همسرم مى‏باشد و مربوط به حقیر نیست‏و از بیت المال تهیه نشده است از اینرو اكتفا به این نوع لباس راحت‏تر و سالم‏ترمى‏باشد فردا حساب و كتابى در كار است و نمى‏توان سهم امام(ع)را هر طور كه میل‏كشید خرج نمود...


مرحوم آخوند معصومى بسیار صمیمى و خون‏گرم بود هر طلبه‏اى مى‏توانست‏بدون ملاحظه و رادعى خواسته خود را با او در میان نهد نسبت‏به واردین از علماء وطلاب كه تابستانها به همدان مى‏آمدند،توجه خاصى داشت و در تامین آسایش آنان درحد توان تلاش و اقدام مى‏فرمود.به خود حقیر چنین فرموده بود:«من حق استادى وتدریس خودم را حلال نمى‏كنم،اگر روزى شنیده باشم كه وارد همدان شده‏اى و به‏مسافرخانه یا این طرف و آن طرف رفته‏اى.هر وقت و در هر ساعت وارد شهر شدى،درب منزل من به روى شما باز است مبادا جز خانه یا مدرسه جاى دیگرى بروید.»


او هرگز از بیان فضیلت دیگران اباء و امتناع نداشت.هر وقت از قم وارد محضرایشان مى‏شدیم، از حال یكایك مراجع عالیقدر تقلید وقت جویا مى‏شدند و عناوین‏مباحث درسى آنان را مى‏پرسیدند و موقع خداحافظى سلام و ادعیه خود را به یكایك‏آنان بر زبان مى‏آوردند و در غیاب آنان،فضایل و مكارم اخلاقى آنان را كه در دوره‏جوانى و همدرسى با آنها انس گرفته بود به طلاب بیان مى‏كردند به این ترتیب آنان رانسبت‏به علما و مراجع موجود،خوش‏بین مى‏ساختند.در یكى از این مسافرتها،سلامى به حضرت امام(ره)داشتند و ایشان نیز پاسخى مرحمت فرمودند كه محض‏یادآورى تحت عنوان تبادل رمز بین دو هم رزم در اینجا مى‏آورم.

چهارشنبه 18/5/1391 - 9:36 - 0 تشکر 497155

تبادل رمز بین دو هم رزم:



در آغاز نهضت اسلامى،یعنى به سال 1341 ه.ش،درست آن روزهاى مطرح‏شدن لایحه انجمن‏هاى ایالتى و ولایتى در دوران نخست وزیرى اسد الله علم،نوكرخانه‏زاد شاه و در طرح مصوبه وزیران،جمله سوگند به قرآن مجید به سوگند به كتاب‏آسمانى تبدیل شده بود و هدف آن بود كه پاره‏اى از مكاتب سیاسى و فرقه‏هاى ضاله ومضله را نیز داخل كادر حكومتى و كلیدى آن هم به صورت رسمى و قانونى بنمایند واز سوى دیگر با ممنوعیت قانونى انتخابات زنان كه در قانون اساسى مشروطیت‏تصریح به آن شده بود،مصوبه وزیران بدون شكل قانونى آن كه مى‏بایست این تغییر ازطریق رفراندوم صورت گرفته باشد،تنها با تصویب وزیران،انتخاب شدن و انتخاب‏كردن بانوان را مطرح ساخته بود.نظر روحانیت و علماى اعلام و مراجع عالیقدر قم وشهرستانها،اعتراض به این هتك حرمت قانون اساسى و تفسیر و تغییرهاى غیر قانونى‏آن و از همه مهمتر خنثى كردن توطئه دخالت فرقه‏هاى ضاله در امور كلیدى كشور بود.


كه قیام شروع شد آنان اعتراضات خود را بوسیله نامه،تلگراف،بیانیه و سخنرانى و راه‏انداختن تظاهرات،به گوش دولت و ملت رساندند و پافشارى سختى روى این دو!489 مسئله داشتند.خطبا و گویندگان مذهبى و نویسندگان حملات تند و كوبنده خود را برضد این امر خلاف قانون و خلاف شرع اسلام اعلام مى‏داشتند.در تمام شهرستانها وقراء و قصبات، جنب و جوش عظیمى برپا شده بود،از آن نظر كه مردم حس مى‏كردندیك توطئه پنهانى و یك كودتاى خزنده زیر زمینى در ارتباط با حذف مذهب در اموركشور جریان دارد.چون امارات و نشانه‏هاى آن را كرارا دیده بودند.آنان نخست‏مى‏خواهند با از بین بردن قانون اساسى كه خونبهاى دهها و صدها تن از غیور مردان‏میهن خواه مسلمان بود به صورت رسمى و عملى منویات خود را عملى سازند.


آن روز حركت متقابل روحانیت‏بسیار چشمگیر و كوبنده و آگاهانه بود.به حدى‏كه پس از دو ماه مبارزه و تلاش،در پایان كار،دولت‏خود را مجبور دید كه مصوبه‏خویش را لغو،و اعلام دارد كه هیئت دولت تصویب نمود كه مصوبه مطرح شده درمورد انجمنهاى ایالتى و ولایتى،لغو و خارج از محدوده قانون مى‏باشد.و هیچ نوع‏ترتیب اثر داده نخواهد شد.


در این گیر و دار سیاسى و بحبوحه مذهبى و مردمى،همگان ابراز تنفر و انزجارتمام داشتند و مى‏كوشیدند كه با این پیش آمد ناگوار مبارزه و مخالفت داشته باشند.تمام‏مراجع عالیقدر و روحانیون عالیمقام پیشاپیش مردم بودند،ولى موضع‏گیرى‏ها واعلامیه‏ها و تلگراف‏هاى حضرت آیة الله العظمى خمینى(ره)حال و هواى دیگر ورنگ و جلاى خاص خویشتن را داشت.بیانات كوبنده ایشان در سر جلسه درس وتلگرافهائى كه بین ایشان و دولت رد و بدل مى‏شد،بالاخره تلگرافى كه به شاه مخابره‏نمودند،همه و همه گویاى این حقیقت‏بود كه ایشان با چه عزم و اراده و با چه صلابت‏و شجاعتى قدم به میدان نهاده‏اند و چگونه پافشارى جدى دارند،به حدى كه دولت‏وقت پس از پاسخ نخستین به تلگراف ایشان،از جواب دادن به دیگر تلگرافهاى‏معظم‏له طفره رفت،در حالیكه به دیگر تلگرافها جواب مى‏داد و ارشاد عوام الناس وتوده‏ها را وظیفه آنان تعیین مى‏نمود و از این قبیل تحقیرها و تمسخرها...


مجموع گفتگوها و تلگرافها،هر كدام بحث مفصل و مقوله بسیار وسیعى را مى‏طلبد كه در تاریخ مبارزات روحانیت،به ویژه در كتاب‏«نهضت دو ماهه روحانیت‏»،تالیف آقاى على دوانى منعكس مى‏باشد و طبعا خوانندگان نكته‏سنج،مرور و عبورى‏هر چند به اجمال،بر حوادث آن روزها داشته و دارند.


در آن ایام بحرانى و در آن هنگامه تبلیغات طرفین كه بذرهاى انقلاب اسلامى‏امروزین بر سرزمین دلها پاشیده مى‏شد،در آن روزهاى سرنوشت‏ساز كه تموج‏گردبادهاى شدید و غلیظ سیاسى اوج گرفته بود،ما طلاب مبتدى و تازه‏كار به عنوان‏تبلیغ و منبر یا صحیح‏تر جهت تمرین منبر و سخن،به همدان یا اطراف آن شهر قدیمى‏و باستانى مى‏رفتیم و از محبتها و عواطف مردم نجیب آن سامان بهره‏مند مى‏شدیم وشاید یكى از دلایل عمده روى آوردن طلاب و اهل علم به آن شهر،حضور شخص‏آیة الله العظمى آخوند ملا على معصومى و اقامت آن بزرگوار در آن شهر بود.چون‏ایشان طلاب مهمان را بیش از حد مورد مهر و محبت و عنایت پدرانه خود قرارمى‏دادند و در مواقع گرفتارى به كمكشان مى‏شتافتند و راهگشاى بن بستهاى آنان‏بودند.


در یكى از همین سفرهاى تبلیغى وقتى از همدان باز مى‏گشتم،حضرت آیة الله‏آخوند مطابق سلیقه همیشگى و اخلاقى خود فرمودند:وقتى به قم رسیدى،از قول‏اینجانب به همه آقایان علماء و مراجع بزرگوار،فردا بفرد سلام مى‏رسانید و هنگامیكه‏با آیة الله حاج آقا روح الله خمینى(سلمه الله تعالى)دیدار داشتى،جمله‏اى هم به‏شوخى از قول اینجانب به ایشان برسان و آن جمله این است‏بگو كه ملا على گفت:


«ابوذر!كمى آرام و قدرى یواشتر!»همین و بس.


از همدان برگشتم،سرما و برف شدید زمستانى آن را پشت‏سر نهادم،به حوزه‏علمیه قم رسیدم.هواى قم نیز سرد بود،ولى بازار اعلامیه‏ها و تلگرافها و سخنرانیهاگرم و گرمتر و شدت این گرما در حول و حوش كانون انقلاب و حركت و موتورفعالیتها و جوششهاى انقلابى داغتر و آتشبارتر از هر جاى دیگر كشور بود.آیة الله‏العظمى حاج آقا روح الله خمینى در مسجد اعظم،طرف صبح درس فقه مى‏فرمودند. ظاهرا بحث‏بیع و معاطاة و مكاسب بود.جلسه مملو از شیفتگان معارف اسلامى،شایدبیشتر از هزار نفر در درس مى‏نشستند.پس از یك ساعت تدریس،سپس قرائت‏حمدو سوره به روح آیة الله بروجردى كه قبرش در راهرو مسجد اعظم، قرار دارد،نعلین‏خود را مى‏پوشیدند و نوعا پیاده و تنها راه مى‏افتادند و گاهى هم سوار تاكسى. دم درب‏مسجد در كنار مقبره آیة الله بروجردى،خواستم پیام آیة الله همدانى را رسانده باشم.


چون تا دم درب،مراجعات و رفع اشكالات درسى و توضیحات لازم فقهى ادامه‏داشت.ایشان پس از رفع اشكالات،با طمانینه و آرامش به طرف درب حركت مى‏كردند.


و مشغول قرائت‏حمد و سوره مى‏شدند.سپس راه مى‏افتادند.هنگام قرائت‏حمد وسوره بود. جلو رفتم و سلام عرض نموده و گفتم:من از همدان مى‏آیم،حضرت آیة الله‏آخوند ملا على، سلام شفاهى به حضرت عالى داشتند و به اینجانب ماموریت دادند كه‏پیام كوتاه او را نیز شخصا به محضر حضرت عالى برسانم.


فرمودند:چه پیامى؟


گفتم:فرمودند وقتى خدمت آقا رسیدى سلام مرا مى‏رسانى،به ایشان بگوئى:


«ملا على گفت:ابوذر كمى آرام!»ایشان پرسیدند:آقاى آخوند حالشان خوب بود؟


عرض كردم:الحمد لله.فرمودند:شما باز به همدان باز مى‏گردید؟گفتم:آرى،ولى چندماه دیگر در ماه رمضان.فرمودند:هر وقت‏به خدمتشان رسیدى،ضمن ابلاغ سلام،ازقول اینجانب به محضر ایشان مى‏رسانى كه فلانى مى‏گفتند:


«سلمان!كمى حركت، كمى قدم به پیش!»همین و بس.


این دو جمله پر معنا و پرمحتوا،از دو شخصیت‏روحانى و بزرگوار آن روز،به صورت رمزى تبادل پیدا كرد.هنگام بازگشت‏به همدان،متن پیام را به محضر آیة الله آخوند رساندم.ایشان تبسم كردند و بس و چیزى‏نفرمودند.


ولى حالا در تجزیه و تحلیل آن،پى مى‏بریم كه محتواى تاریخ شیعه را در درون‏خود و در بطن همین چند كلمه كوتاه و رسا جا داده‏اند كه بیانگر قرنها زندگى و تلاش‏و مجاهده مسلمین مى‏باشد.روح بزرگوار هر دو شاد و قرین رحمت‏باد

چهارشنبه 18/5/1391 - 9:37 - 0 تشکر 497157

پایگاه روحانیت غرب كشور:



حضرت استاد آیة الله العظمى آخوند ملا على معصومى همدانى،حقیقتا و بدون‏اغراق و مبالغه،یكى از برجستگان جهان دانش و فضیلت‏بودند كه سیماى ایشان،سیماى صالحان و رفتار و كردارشان،رفتار اصحاب رسول الله(ص)بود.ایشان مظهركامل فردى بودند كه به مصداق‏«من یذكركم الله رؤیته‏»دیدار و ملاقاتش انسان را به‏عالم معنى و عرفان و مظاهر الهى مى‏كشاند و به سهولت و راحتى فرد را در عوالم معادو آخرت سیر مى‏دهد و به ترك دنیا و جلب مسائل بازدارنده آخرت جذب مى‏نماید.


ایشان از شاگردان برجسته مؤسس حوزه علمیه قم،مرحوم آیة الله العظمى حاج‏شیخ عبد الكریم حائرى یزدى بودند.از نظر علم و دانش همپایه و همردیف دیگرمراجع عظام و آیات معروف حوزه علمیه قم و نجف و هم بحث و هم درس با اغلب‏آنان بودند و گاهى برخى از بزرگان او را از نظر حضور ذهن و داشتن حافظه نیرومند وقوى به دیگر معاصران خود ترجیح مى‏دادند و تقلید او را توصیه مى‏نمودند.گرچه‏خود آن عالم ربانى و فقیه صمدانى به طور قطع و جزم دور از این گونه مسائل و زمینه‏سازیهاى ظاهرى بودند،و بیزار و فرارى از كسب هر نوع مقام و هر نوع منصب و عنوان‏بودند.ایشان مرتب این سروش الهى و این سرود غیبى را سر میدادند:


تلك الدارالآخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا


(این سراى آخرت رابراى كسانى آماده ساخته‏ایم كه در این دنیا برترى جوئى و مفسده انگیزى نداشته باشند.)


او مطرح ساختن خویش را حتى در عالم والاى مرجعیت و شاخص دستگیرى كردن ازایتام آل محمد(ص)را نوعى برترى جویى و برتر اندیشى مى‏انگاشتند و بارهامى‏فرمودند:«به هر كدام از این رساله‏هاى علمیه موجود كه پخش و انتشار یافته‏اندعمل كنید،مبرء از تكلیف و مسقط ذمه است و نیازى به چاپ رساله دیگر نیست‏»وهر چه علاقمندان و مقلدین فراوان او در منطقه غرب اصرار داشتند كه رساله‏اش را به‏چاپ برسانند،او مانع مى‏گشتند و مى‏فرمودند:«نیازى به صرف بیت المال و خرج سهم‏امام(عج)را در این مورد نمى‏بینم.من مسائل جدیدى ندارم كه در این رساله‏ها نیامده باشد.فقط در چند مسئله با مراجع معاصر(سلمهم الله تعالى)اختلاف نظر دارم.


خواستاران آن مسائل،آنها را مى‏توانند شفاها بپرسند و جواب بگیرند.»(از مسائل موردنظر او، پاك بودن اهل كتاب و كافى بودن غسل جمعه از وضو و چند مسئله دیگر بود)،و تا آخر هم اجازه چاپ رساله ندادند.

چهارشنبه 18/5/1391 - 9:37 - 0 تشکر 497159

عشق به استاد:


نمى‏دانم در وجود ذى جود مرحوم آیة الله العظمى حائرى چه خاصیت ویژه وچه اكسیر حیاتى و نشاط معنوى نهفته بود كه اغلب معتكفان حلقه درسش را عاشق‏واله و سودائى خویش نموده است نوع فارغ التحصیلان مكتب درسى او دائم در ذكرخیر او و همیشه بازگو كننده ثناء جمیل او بوده‏اند،بویژه استاد بزرگوار مرحوم آیة الله‏العظمى آخوند ملا على همدانى(قدس سره الشریف).


درست است كه علاقه به استاد،یك نوع علاقه به فطرت و عشق به كمال وجمال خدادادى و فطرى مى‏باشد كه همگان در درون خویش در راستاى كمال‏جویى‏چنین علاقه‏اى را دارند، ولى این عشق و علاقه درونى در وجود شاگردان وتربیت‏یافتگان مكتب او مبدل به عشق شور انگیز و سوز درونى گشته بود كه همیشه‏شعله سر مى‏كشید و از درون به فریاد و تحسین وامى‏داشت.آنان همگى از استاد بحث‏مى‏كردند و جلسه‏اى نبود،مگر آنكه ذكر خیر او را تكیه كلام خود قرار داده باشند وطبق علاقه خاص و منحصر به فرد خودشان،یاد و ذكر خیرى از استاد عالیمقام‏خویش،مرحوم حاج شیخ عبد الكریم حائرى داشته باشند.


ایشان در ایام متبركه رمضان منبرى نمى‏رفتند،مگر آنكه با تصریح یا با استفاده وكنایه، فضیلتى از فضائل اخلاقى او را بیان كنند.جلسه درسى پیش نمى‏آمد،مگر آنكه‏به یاد استاد، كلامى،بیانى،خاطره‏اى را بیان كنند.او نه تنها عاشق استاد،بلكه عاشق‏منسوبین و وابستگان و اولاد و فرزندان رشید استادشان نیز بودند.فرزند بزرگوارشان‏آقاى مهندس حسین معصومى نقل مى‏نمودند:گاهى از تابستانها اتفاق مى‏افتاد كه‏مرحوم آیة الله حاج شیخ مرتضى حائرى(اعلى الله مقامه الشریف)یا حجة الاسلام‏و المسلمین آقاى حاج مهدى حائرى، یادگارهاى ارزنده حاج شیخ به همدان یا دره‏مراد بیك مى‏آمدند و مهمان ما مى‏شدند.بارها دیده بودم پدرم با آن همه سن و سال و باآن همه عظمت و وقار،كه هزاران نفر دست او را مى‏بوسیدند و توتیاى چشم خودمى‏نمودند،از سر تواضع و علاقه به استاد و مراد خویش و به یاد آن عزیز از دست رفته،به دست نور دیده‏هاى آن مرحوم بوسه مى‏زدند و به این ترتیب در قبال مقام استادتواضع و فروتنى و حق شناسى خود را اعلام مى‏داشتند.وقتى در غیاب آنان از آقامى‏پرسیدم،در پاسخ مى‏فرمودند:من عطر استاد را از فرزندان استادم استشمام‏مى‏نمایم و به خاطر استادم از دست‏یادگارهاى او بوسه برمى‏دارم.این یك امر عجیب‏در زندگى آ ن مرد پرهیزگار بود.بارها مى‏فرمود مرحوم حاج شیخ همانند پدر دلسوز ازما طلاب مراقبت مى‏نمود.او فریفته دنیا و مقام و منصب نبود و انسان متواضع و خاكى‏و فروتنى بود.مثلا گاهى پیش مى‏آمد كه آن مرحوم عرقچین در سر براى خرید نان‏سنگك به نانوایى محل مى‏رفت و در صف نانوایى مى‏ایستاد و به نوبت نان خود رامى‏گرفت،با آنكه خادم و علاقمند فراوان داشت.آرى اینچنین بود كه در قلب مردم‏جا داشت،و اینگونه مى‏زیستند مردان خدا و سالكان الى الله.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.