• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادب و هنر > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادب و هنر (بازدید: 900)
چهارشنبه 18/5/1391 - 4:18 -0 تشکر 497002
بیوگرافی ,ومصاحبه با هنرمندان

فرزاد فرزین

 

فرزاد فرزین متولد سوم تیرماه ۱۳۶۰، موسیقی حرفه ای را در سال ۱۳۷۷ با «گروه کروز» شروع کرد. امّا به دلایل شخصی گروه را به قصد کار کردن روی آلبوم اوّل خود (شراره)  ترک کرد. تدارک «شراره» سه سال به طول انجامید و آلبوم در سال ۱۳۸۳ منتشر شد. آهنگسازی قطعه‌های شراره بر عهدهٔ خود فرزاد، «یاشار صباحی» و «علی ثابت» بود و ارژنگ حقانی آن را تنظیم کرده بود.

پس از این فرزاد فرزین همکاری با خوانندگان دیگر را شروع کرد و با افرادی چون «مهدی مقدم»، «مهدی مدرس» را آغاز کرد و در ترانه هایی با «رضا صادقی» و «امید آمری» نیز هم آواز شد. علاوه بر این او برای «امید آمری» و «مهدی مدرس» قطعه هایی تنظیم کرد و در آلبوم «متاسفم» از «محسن چاوشی» به عنوان نوازنده ، همخوان و میکس و مستر کننده ی آلبوم وی حضور داشت. در این مدت او چند موزیک ویدیو هم تهیه کرد که برای کارهای بعدی او را دچار مشکل ساخت.

 

بعد از شراره فرزاد کار بر آلبوم دوم خود، «تعقیب» را با تنظیم دوباره آهنگ‌های  خود شروع کرد که متاسفانه توسط شخص یا اشخاصی که هویت آنها ناشناس ماند، به طور غیر رسمی منتشر شد. بعد از این مسئله، فرزاد سراغ تیم جدیدی از آهنگساز و تنظیم کننده‌ها رفت تا روی آلبوم دیگری که «شوک» نام گرفت کار کند. شوک در سال ۱۳۸۷ به بازار عرضه شد و مورد توجه منتقدین قرار گرفت . بیشتر قطعات آلبوم با آهنگسازی فرزاد صورت گرفته بود و آهنگسازانی مثل «فرزاد فتاحی» و «شهاب اکبری» آنها را تنظیم کرده بودند. این آلبوم مورد توجه زیادی واقع شد و در جدول فروش آلبوم ها خودنمایی می کرد .

پس از موفقیت آلبوم شوک، فرزاد فرزین شروع به اجرای کنسرت هایی در سراسر کشور کرد که از جمله آنها می توان به تهران، کرج (به همراهی محسن یگانه) و کیش اشاره کرد. فرزاد فرزین در سال‌های اخیر  تیتراژ برخی از برنامه‌های تلوزیونی از جمله «کوله پشتی» و «شب به خیر تهران»و برنامه ی با ما اینجا  را نیز اجرا کرده است. آلبومی که فرزاد پس از «شوک» به سراغ آن رفت، «شانس» نام داشت و او دوباره تیم کاری خود را تغییر داد. او در این آلبوم با تنظیم کنندگان سرشناسی چون «پدرام کشتکار» و «کوشان حداد» کار کرده و «حامد هاکان» نیز با او همکاری کرد . «شانس»، اسفند ماه ۱۳۸۸ عرضه شد و از همان  هفته اوّل با فروش  بسیار خوبی مواجه شد. فرزاد فرزین در برنامه نوروزی شبکه سوم سیما حضور پیدا کرد و با همکاری «علی اصحابی» و «بهنام صفوی» قطعه‌ای مخصوص برنامه آماده کرد. این قطعه در نوروز ۱۳۹۰ قطعه مخصوص ویژه برنامه تحویل سال نو اجرا شده بود .

 

فرزاد پس از موفقیت آلبوم شانس آلبوم جدید خود را استارت زد و  در این آلبوم با افرادی چون کوشان حداد ، انوشیروان تقوی همکاری کرده است . این آلبوم شلیک نام گرفت که هم اکنون آماده ی ورود به بازار موسیقی می باشد . فرزاد در فاصله ی بین آلبوم شانس و شلیک در دو آلبوم گروهی از جمله آلبوم خاص و آلبوم دلصدا حضور پیدا کرد و به گفته ی وی به احتمال قوی دیگر در آلبوم های گروهی حضور پیدا نخواهد کرد . فرزاد در چند سال اخیر کنسرت های بسیار متفاوت و خوبی با کارگردانی کیوان ملک مطیعی برگزار کرد که بسیار مورد توجه مردم و اهالی موسیقی قرار گرفت تا با این کار سطح کنسرت های موسیقی پاپ داخل کشور را تا حد بسیار زیادی بالا ببرد .

چهارشنبه 18/5/1391 - 4:21 - 0 تشکر 497003

بیوگرافی شهاب حسینی


متولد ۱۴ بهمن ۱۳۵۲ تهران


مدرک تحصیلی: دانشجوی انصرافی روانشناسی دانشگاه تهران.


ابتدا با گویندگی در رادیو آغاز کرد و سپس در تعدادی از برنامه های تلویزیون مجری بود.


در مجموعه تلویزیونی « پس از باران » در عرصه بازیگری هم خود را آزمود و در نهایت در سال ۱۳۷۹ در فیلم "رخساره" (امیر قویدل) به عنوان اولین فیلم سینمایی اش موفق ظاهر شد.


مجموعه "پلیس جوان" اوج هنرنمایی او در زمینه بازیگری است.


شهاب حسینی در سینما هم خوب ظاهر شده: بازی موفق اما در حاشیه (واکنش پنجم) و بازی فوق العاده اش در فیلم "شمعی در باد" (پوران درخشنده) و نقش آفرینی متفاوت او در فیلم "رستگاری در هشت و بیست دقیقه" که کاندید دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش دوم از جشنواره بیست و دوم و بیست و سوم فیلم فجر هم شد.


مجموعه آثار:


- رخساره (امیر قویدل، ۱۳۷۹)


- آدمکها (علی قوی تن، ۱۳۸۱)


- واکنش پنجم (تهمینه میلانی، ۱۳۸۱)


- این زن حرف نمی زند (احمد امینی، ۱۳۸۱)


- زهر عسل (ابراهیم شیبانی، ۱۳۸۱)


- شمعی در باد (پوران درخشنده، ۱۳۸۲)


- الهه زیگوران (رحمان رضایی، ۱۳۸۲)


- رستگاری در هشت و بیست دقیقه (سیروس الوند، ۱۳۸۳)


- گرداب (حسن هدایت، ۱۳۸۳)


- قتل آن لاین (مسعود آب پرور، ۱۳۸۴)


- پیشنهاد پنجاه میلیونی (مهدی صباغزاده، ۱۳۸۴)


- بچه های ابدی (پوران درخشنده، ۱۳۸۵)


- غیرمنتظره (محمدهادی کریمی، ۱۳۸۶)


- پرچم های قلعه كاوه (محمد نوری زاد، ۱۳۸۶)


- محیا (اكبر خواجویی، ۱۳۸۶)


مجموعه و برنامه های تلویزیونی:


اکسیژن (سری اول، مجری، ۱۳۷۷)


رنگ صبح (مجری، ۱۳۷۸)


برپا – برپا (مجری، ۱۳۷۸)


با شما (مجری، ۱۳۷۸)


آفتابگردان (مجری، ۱۳۷۸)


اکسیژن (سری دوم، مجری، ۱۳۷۸)


ویژه برنامه عید فطر (مجری، ۱۳۷۹)


پس از باران (مجموعه، سعید سلطانی، ۱۳۷۹)


همسفر (مجموعه تلویزیونی، در دو اپیزود، ۱۳۸۰)


پلیس جوان (مجموعه، سروس مقدم، ۱۳۸۰)


تب سرد (مجموعه، علیرضا افخمی، ۱۳۸۲)




جشنواره ها و جوایز:


- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد از جشنواره بیست و سوم فیلم فجر برای بازی در فیلم "رستگاری در هشت و بیست دقیقه" – 1383


- کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد از جشنواره بیست و دوم فیلم فجر برای بازی در فیلم "شمعی در باد" – 1382


- کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش دوم مرد از هشتمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم "شمعی در باد" – 1383


- کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش دوم مرد از هفتمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم "واکنش پنجم" – 1382

چهارشنبه 18/5/1391 - 4:23 - 0 تشکر 497004




محل تولد: جردن




سال تولد: نمی گویم




ماه تولد: تیر




قد: ۱۸۲




وزن : متغییر بین ۷۵ تا ۸۰


 ………………………………………………


مجموعه آثار:


- پسران آجری (مجید قاری زاده، ۱۳۸۵)




- مهمان (سعید اسدی، ۱۳۸۵)




- مصائب دوشیزه (۱۳۸۵)




- روز سوم (محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۵)



مجموعه های تلویزیونی:




- فرار بزرگ (محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۳)




- وفا (محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۴)




- صاحبدلان (محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۵)




- شکرانه (سعید سلطانی، ۱۳۸۶)



مصاحبه پوریا پورسرخ:


مثل همیشه اول باید ژوبین خودش را معرفی کند ؟


من پوریا پور سرخ متولد تهران و چهارم تیر ماه هستم . دو خواهر و یک برادر دارم که هر سه دانشجو هستند .مادرم بازنشسته ی آموزش و پرورش و پدرم نیز بازنشسته است .


قد ؟


۱۸۲ سانتی متر


اهل کدوم محله تهران هستی ؟


بچه ی جردنم .


متاهل یا مجرد ؟                             


مجرد


خصوصیات اخلاقی پوریا پور سرخ چی است ؟


خیلی خانواده دوست هستم به مادرم خیلی احترام میذارم و زود رنجم و خیلی زود هم کینه ها را از یاد می برم . خیلی هم شیطونم .


تحصیلات ؟


دانشجوی دکترای فیزیولژی گیاه


شغل اصلی تون بازیگریه ؟


من به جز بازیگری کار طراحی فضای سبز را هم انجام میدم ؟


   چی شد وارد عالم بازیگری شدین ؟


چند سال قبل در یک سمینار سینمایی با آقای لطیفی که کارگردان مجمعه وفا بود آشنا شدم . آن موقع تئاتر بازی می کردم و تقریبا ایشون عامل اصلی ورود من به عالم بازیگری و دوربین بودند .


از مجموعه وفا بگو .


نمی دونم از کجا شروع کنم ولی اینقدر به بازی در این سریال علاقمند و عوامل اون علاقمند شدم که دلتنگ پایان اون بودم . من قبلا هم کار تلویزیونی و سینمایی انجام دادم در بعضی از اونها زمان برام به کندی می گذشت اما در این مجموعه اینگونه نبود و چند بار اشک ریختم .


از کارهای قبلی خودتون بگین ؟


اولین با با تلویزیون کارم را شروع کردم و در فرار بزرگ در نقش فرهاد ظاهر شدم بعد از آن کاری داشتم به نام مسافر و وفا سومین کارم بود .


و از کارهای بعدی شما چه خبر ؟


اکنون در حال بازی در یک فیلم سینمایی هستم که فعلا اسمش جنایت و جنون است ، در این فیلم نقش جوان سند و خوبی به نام بهرام را دارم .


در آن فیلم هم عاشق میشی ؟


نه اونجا از عاشقی خبری نیست .


چی شد تو به عنوان ژوبین انتخاب شدی ؟


کاندیدهای زیادی آمده بودند که همگی نیز سوابق زیادی داشتند اما لطف آقای لطیفی بود که در نهایت مرا انتخاب کردند .


شما در طول کار از کدام سکانس بیشتر راضی بودی و اون رو دوست داشتی ؟


از سکانس آخر ، سکانس آخر سکانس بازیگر نبود بلکه سکانس کارگردان بود ما اون سکانس رو خیلی دوست داشتم و حتی اونجا اشک هم ریختم .


آقا پوریا میشه بگی پورسرخ یعنی چه ؟


باور کنید ربطی به فوتبال نداره پورسرخ یعنی پسر سرخ .


شنیدیم شما چندسالی در یکی از کشورهای خارجی اقامت داشتید ؟


بله من ۲ سال در کشور امارات زندگی کردم و این اقامت به دلیل مسائل کاری بود .


بازیگر ایده آل شما کیه ؟


شریفی نیا ، رضا کیانیان ، پرویز پرستویی و … در کل تمام استادهایی که تمام مردم ما دوستشون دارن .


دوست داشتی جای کدوم پرنده بودی ؟


عقاب


جای کدوم گل ؟


همه گلها .


ادکلن دلخواهت ؟


لاکوست .


فکر میکنی ژوبین چه سالی ازدواج می کنه ؟


مطمئن هستم که سال ۸۵ ازدواج نمی کنه .


تا به حال عاشق شدی ؟


بله


چه موقع ؟


فیلمنامه رو که خوندم و لبنان رفتم عاشق شدم و این عشق واقعی بد که در جسم ژوبین جای گرفت ، این حس توسط آقای لطیفی به من منتقل شد .


تکه کلامت چیه ؟


برای مثال .


مارک موبایلت ؟


نوکیا .


چه اسمی بیشتر مورد پسند پوریا است ؟


ایلیا .


چه کسی برایت عزیز است ؟


پدر و مادرم .


چه روزی رو بیشتر دوست داری ؟


۴ تیر که روز تولدمه .


قشنگترین فیلمی که دیدی چه بود ؟


آژانس شیشه ای ، عینک دوی .


تو دوران مدرسه از چه درسی بیشتر خوشبت می اومد و از چه درسی بدت می اومد ؟


از ورزش لذت می بردم و از شیمی بدم می اومد .


آشپزی هم بلدی ؟


بله که بلدم من چون تحصیلاتم رو در خارج از تهران به اتمام رسوندم کلی آشپزی یاد گرفتم .


اوقات فراغتت چه کارمی کنی ؟


فیلم می بینم .


زنگ موبایلت چیه ؟


یه آهنگ ایرلندیه .


ماشین مورد علاقه ات ؟


ماشین شاسی بلند مثل پاترول خودم .


چه توصیه ای به جوونا داری ؟


درس بخونن


چهارشنبه 18/5/1391 - 4:24 - 0 تشکر 497006

آزیتا حاجیان

آزیتا حاجیان (هدی حاجیان) دارای مدرک تحصیلی لیسانس در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشگاه هنر است. وی همسر سابق محمدرضا شریفی‌نیا (بازیگر و برنامه ریز) بود و همچنین مادر مهراوه و ملیکا شریفی نیا (بازیگران) است. او فعالیت هنری خود را از ۱۳۵۴ با نمایش «خورشید خانم آفتاب کن» آغاز کرد.


از دیگر نمایش‌های او می‌توان به «بهرام چوبینه»، «ژاندارک»، «نسل آواره»، «نمایش بی کلام»، «دایره گچی قفقازی» و … اشاره کرد. حاجیان فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۸ با فیلم «دزد عروسک‌ها» ساخته محمدرضا هنرمند آغاز کرد.



زندگی خصوصی


آزیتا حاجیان پس از جدایی از محمدرضا شریفی نیا، ۲ سال قبل با محمد کریمی هراتی ازدواج کرد. همسر وی در سال ۱۳۵۶ هم دانشگاهی او در دانشگده هنرهای دراماتیک بوده، ایشان طراح صحنه تئاتر هستند و در یکی از نمایش ها که حاجیان نقش ژاندارک را بر عهده داشت به عنوان طراح صحنه در کنار گروه حضور داشتند.



ایشان با یکی از دوستان خوب آزیتا حاجیان که هم دانشگاهی بودند ازدواج کرد و به خارج از کشور مهاجرت کرد، اما متاسفانه همسر ایشان بر اثر بیماری از دنیا رفتند و ایشان دوباره چند سال پیش به ایران بازگشتند.




آقای هراتی علاوه بر اینکه رشته طراحی داخلی را در کانادا خوانده اند، فارغ التحصیل رشته معماری نیز هستند و به طور حرفه ای نقاشی می کنند.




چهارشنبه 18/5/1391 - 4:27 - 0 تشکر 497007


رضا عطاران و همسرش


كنسرت سیروان خسروی همیشه جزء كنسرت‌های پر شور و هیجان است. آهنگ‌های سیروان معمولا پرانرژی است و همین موضوع باعث می‌شود فضای كنسرت‌های این خواننده جوان همیشه پر از انرژی مثبت و حرارت مخاطبان جوانش باشد. سیروان را اگر بهترین خواننده پاپ ایران ندانیم قطعا یكی از ده خواننده برتر و همچنین آهنگساز و تنظیم‌كننده موسیقی پاپ بعد از انقلاب اسلامی ایران است و این را هیچ كس نمی‌تواند انكار كند. یكی از مسایلی كه نمره قبولی یك خواننده را بالا می‌برد تسلط خواننده در اجرای زنده است. سیروان علاوه بر این‌كه در دو آلبوم رسمی عرضه شده در بازارش توانست مخاطبان زیادی برای خود دست و پا كند با تسلط فوق‌العاده‌اش روی استیج و اجرای بی نظیرش در مقابل دیدگان حاضران برج میلاد نشان داد كه یك خواننده تمام عیار است.


بد نیست بدانید سیروان در كنار خوانندگی كار تنظیم را هم به خوبی انجام می‌دهد و در عرصه میكس و مستر هم جزء به نامان این هنر است. تنظیم آهنگ‌هایی چون: وایسا دنیا(رضا صادقی) و عشق من باش(بهنام صفوی) كار سیروان بوده و در خیلی دیگر از آلبوم‌های موسیقی كه این روزها در بازار است اسم سیروان خسروی به عنوان تنظیم‌كننده دیده می‌شود. در آخرین كنسرت سیروان كه چندی پیش در برج میلاد تهران برگزار شد هنرمندان زیادی حضور داشتند، از رضا عطاران، رامبد جوان و صابر ابر بگیرید تا حسن معجونی و سحر دولتشاهی و زانیار خسروی، وقت را غنیمت شمردیم و با رضا عطاران كه به همراه همسرش به دیدن كنسرت آمدند، گفتگویی پس از اجرا انجام دادیم.


جا دارد از دو عكاس خانواده‌سبز یعنی سعید عبداللهی و امیرحسین بزرگ‌زادگان كه در این كنسرت عكس‌های زیادی گرفتند، اما صفحات زیادی برای چاپ آنان نداریم، تشكر كنیم.


همچنین تشكر ویژه از رضا عطاران و همسرش كه وقتشان را در اختیار ما گذاشتند.





دیپلمه اقتصاد


در ۲۰ اردیبهشت ۱۳۴۷ در یكی از محله‌های شهر مشهد بنام خیابان «ضد» به دنیا آمد. با این‌كه او مشهدی است اما اصلیتش به شهر كاخك كه یكی از بخش‌های گناباد در استان خراسان رضوی است، می‌رسد. او دیپلم خود را در رشته اقتصاد در مشهد گرفت و برای ادامه تحصیل در رشته طراحی صنعتی در دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تهران آمد. با وجود علاقه به رشته تحصیلی‌اش، به بازیگری، فیلمنامه‌نویسی و كارگردانی روی آورد. وی كار اصلی خود رادر دهه ۱۳۶۰در تئاتر مشهد با مرحوم حسن حامد شروع كرد، در این دوران او تماما نقش‌های غیركمیك بازی كرد و این همكاری تا فوت حسن حامد در سال ۱۳۷۱ ادامه داشت. درسال ۱۳۷۳ با مجموعه «ساعت خوش» به كارگردانی مهران مدیری در كنار بازیگرانی چون رضا شفیعی جم، نصرا… رادش، ارژنگ امیرفضلی و نادر سلیمانی كارهای كمدی خود رادر تلویزیون آغاز كرد. در سال ۱۳۷۷ به همراه مجید صالحی و یوسف تیموری در گروه كودك و نوجوان شبكه یك تلویزیون، مجموعه«مجید دلبندم» و در سال ۱۳۷۹ مجموعه «قطار ابدی» را عرضه كرد و از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲ مجموعه‌های سیب خنده، ستاره‌ها، كوچه اقاقیا را ماهرانه جلوی دوربین برد. در سال ۱۳۸۳ وارد عرصه تولید سریال‌های مناسبتی ماه رمضان شد و سریال «خانه به دوش» را ساخت. پس از آن در سال ۱۳۸۴ مجموعه «متهم گریخت» را به نویسندگی سعید آقاخانی، كارگردانی كرد. او همچنین در فیلم‌های سینمایی «هوو» و «تیغ‌زن» هر دو ساخته علیرضا داودنژاد بازی كرد و پس از آن در فیلم سینمایی «كلاهی برای باران» ساخته مسعود نوابی به ایفای نقش پرداخت. دیگر ساخته وی سریالی به نام ترش و شیرین بود كه در نوروز ۱۳۸۶ از شبكه سوم تلویزیون ایران پخش شد. او همچنین در ماه رمضان سال ۸۷ با مجموعه تلویزیونی «بزنگاه» به خانه‌های مردم آمد و توانست طرفداران زیادی را جذب خود كند. عطاران دو خواهر بزرگ‌تر از خود دارد. او در سال ۱۳۷۳ ازدواج كرد. همسر عطاران فریده فرامرزی نام دارد كه برای بازی در فیلم «صندلی خالی» سامان استركی نامزد دریافت سیمرغ بلورین نقش مكمل زن جشنواره فجر شده است. با مرد طناز سینمای ایران به گفتگو نشستیم.






خانه به دوش


«خانه به دوش» اولین سریال مناسبتی بود كه عطاران برای شبكه سه سیما و در ایام ماه مبارك رمضان در سال ۸۳ جلوی دوربین برد، سریالی كه در آن بازیگرانی چون حمید لولایی، مریم امیرجلالی، آناهیتا همتی و رضا عطاران حضور داشتند و با استقبال بسیار خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد. شبكه سه تصمیم گرفت و در روزهای گرم تابستان باز هم این سریال را پخش كرد. عطاران در این مورد می‌گوید: «من خبر نداشتم كه خانه به دوش دوباره روی آنتن شبكه سه رفته است، از طریق یكی از دوستان مطلع شدم كه هر روز این سریال پخش شده است. به هرحال این سریال متعلق به تلویزیون است و هر زمان كه دوست داشته باشند می‌توانند آن را نمایش دهند.»






پركاری


طی یك سال اخیر شاهد حضور چشمگیر و پررنگ رضا عطاران بر پرده نقره‌ای سینما بوده‌ایم. از نیش زنبور كه با فروش میلیاردی همراه بود بگیرید تا «ورود آقایان ممنوع»، عطاران در این باره می‌گوید:


«وقتی در تلویزیون فعالیت می‌كردم، هر سریال حدود هفت، هشت ماه وقتم را می‌گرفت و به خاطر همین مشغله، پیشنهاد كار زیاد داده نمی‌شد و اگر هم پیشنهادی بود نمی‌توانستم قبول كنم.


اما الان چون در تلویزیون فعالیت نمی‌كنم وقت آزاد تری دارم و بازیگری این وقت آزاد را پر می‌كند. فكر می‌كنم تعداد كارهایی كه در این مدت در آنها بازی كردم زیاد بود و به همین دلیل تصمیم گرفته‌ام مدتی به خودم استراحت دهم.»


او در ادامه می‌گوید: «ان‌شاءا… در آینده كارگردانی در سینما را هم تجربه خواهم كرد. تا اینجا همه كارهایی را كه انجام داده‌ام از روی احساس و دل به سراغشان رفته‌ام و منتظرم، این حس در من به وجود بیاید كه باید در زمینه كارگردانی سینما هم فعالیت كنم، تا آن زمان وارد این حیطه نمی‌شوم.»





ورود آقایان ممنوع


یكی از آخرین كارهایی كه آقای طنز ایران در آن جلوی دوربین رفت فیلمی به كارگردانی «رامبد جوان» بود. فیلمی كمدی كه به مسایل مربوط به یك دبیرستان دخترانه می‌پردازد و طبق شنیده‌ها در این فیلم چهره‌ای متفاوت از عطاران را شاهد خواهیم بود. عطاران می‌گوید:«فیلم ورود آقایان ممنوع به كارگردانی رامبد جوان یكی از بهترین كارهایی است كه تا به حال بازی كرده‌ام. كارهای اخیرم را سعی كرده‌ام با وسواس و دقت بیشتری انتخاب كنم و كار رامبد را هم به دلیل متن خوب پیمان قاسم‌خانی و حضور رامبد جوان به عنوان كارگردان پذیرفتم، با آن چیزی كه من در طول فیلمبرداری این كار شاهد بودم، فكر می‌‌كنم یكی از بهترین كارهای چند سال اخیر خواهد بود.»






ماندگاری


«فكر می‌‌كنم ما باید تلاش كنیم كارمان را به نحو احسن و به دور از مسایل حاشیه‌ای انجام دهیم. برای ماندگاری باید از خیلی مسایل چشم پوشی كرد كه شاید گذشتن از آنها زیاد آسان هم نباشد. به نظرم ماندگاری به این‌كه تو چند سال كار كردی هم مربوط نیست. آقای فنی‌زاده می‌‌آید وبه یكباره تبدیل به یك چهره ماندگار در عرصه بازیگری می‌شود. هر كدام از بازیگران ماندگار ما به خاطر ویژگی‌هایی كه داشتند در ذهن مخاطب ماندگار شدند. خیلی نمی‌دانم دلیل این ماندگاری چیست ولی حس می‌كنم بازیگر اگر از صمیم قلب جلوی دوربین قرار بگیرد و با تمام وجود بازی كند، می‌تواند به ماندگاری نزدیك شود و امیدوارم این اتفاق برای من هم بیفتد.»






خانواده خوشبخت


رضا عطاران و فریده فرامرزی زوج خوشبخت و البته هنرمندی هستند كه از سال ۷۳ تصمیم گرفتند زیر یك سقف به زندگی ادامه دهند. شاید برایتان جالب باشد تعریف بازیگر خوب و با اخلاق كشورمان را در مورد خوشبختی بدانید:


«هر چه قدر كه در زندگی پیش می‌روم احساس می‌كنم هر اندازه ازخودگذشتگی بیشتر باشد، تو بتوانی مسایلی را كه به نظرت چیزهای خوبی نیست، تحمل كنی، هم خودت از زندگی بیشتر لذت می‌بری و هم اطرافیان و خانواده‌ات از زندگی در كنار تو خوشحال و راضی‌اند. پول چیز خوبی است اما به خوشبختی ربطی ندارد و به تنهایی نمی‌تواند ضامن خوشبختی خانواده باشد. قصه خوشبختی ما هم، این چنین بود.»





علاقه به موسیقی


هر كس كه كار‌های عطاران را دنبال می‌كند می‌داند كه او به موسیقی و خوانندگی هم علاقه دارد. صدایی كه پر از صمیمیت است و خیلی خوب می‌‌توانی با آن ارتباط برقرار كنی. از او در مورد علاقه‌اش به موسیقی می‌پرسم كه درجواب می‌گوید: «كارهایی كه در زمینه موسیقی انجام داده‌ام را نمی‌توان به حساب دانش موسیقی من گذاشت، بلكه شاید می‌‌توان علاقه‌ام به موسیقی را دلیل این كارها دانست. در آن زمان كه خوانده‌ام، احساس كرده‌ام. چیزی كه قرار است خوانده شود، خیلی به درجه كیفی صدا و درست خواندن مرتبط نیست و بیشتر احساس است كه باید برانگیخته شود. مثل سریال «متهم گریخت» كه با آقای مدرس خواندیم و یا ترانه «كوچه اقاقیا»، كه خودم خیلی آن را دوست دارم. شما وقتی این ترانه‌ها را گوش می‌دهید، شاید صدای من خیلی فالش باشد، اما چون صمیمیت در كار دیده می‌شود، كسی احساس نمی‌كند كه دارد صدای بدی می‌شنود.»





طنز سینمایی


این روزها بحث بر سر فیلم‌های سینمایی طنز بسیار داغ است و عده‌ای مخالف تولید انبوه این فیلم‌ها در سینمای ایران هستند.


از عطاران كه خود یكی از اركان طنز در ایران به شمار می‌رود سوال می‌كنم كه چه عواملی در سینمای طنز موثر‌ند كه در جوابی كوتاه می‌گوید: «مشكل طنز در سینما به مسایل مختلفی بستگی دارد. متن، بازیگری، كارگردانی و… به خوب شدن یك كار طنز كمك می‌كند و نباید به طور خاص به یكی از این مسایل توجه كرد. مسایل فنی مثل فیلمبرداری، هم در خوب شدن یك كار طنز موثر است.»






علی صادقی


علی صادقی یكی از بازیگران ثابت كارهای عطاران است، عطاران می‌گوید: علی خیلی بچه خوبی است و روحیه طنازی دارد كه این روحیه به كار او هم منتقل می‌شود و اگر یك جمله را صد نفر بگویند علی یك جوری آن را ادا می‌كند كه از همه جالب‌تر می‌شود با این‌كه تلاشی هم نمی‌كند، دلیل اصلی حضور او در كارهای من، همین موضوع است.





از احمد پورمخبر تا حلیمه سعیدی


رضا عطاران چهره‌های زیادی را به جامعه بازیگری معرفی كرده است. از احمد پورمخبر بگیرید تا حلیمه سعیدی(سوری خانم) كه این روزها كارشان هم خوب در سینما و تلویزیون گرفته است و شاید به نوعی موفقیت خود را مدیون عطاران هستند. عطاران در این مورد می‌گوید: «ایده از قبل برنامه‌ریزی شده‌ای برای معرفی بازیگران جدید ندارم. در كار و بر اساس شخصیت‌هایی كه در فیلمنامه حضور دارند از آدم‌هایی كه احساس می‌كنم به آن شخصیت‌ها نزدیك هستند و همچنین به انسان‌های معمولی نزدیك‌ترند، استفاده می‌كنم، ولی متاسفانه از این آدم‌ها یك جاهایی استفاده می‌شود كه زیاد مناسب نیست، فقط به این دلیل كه مورد توجه مردم قرار گرفته‌اند از آنها استفاده می‌شود و در نهایت نتیجه خوبی هم نخواهد داشت.






از لابه لای حرف‌ها:


نقشم در «ازما بهترون» نیمه‌جدی و نیمه‌كمدی است. فیلمی كه در آن بازی می‌كنم هم كمدی است و هم ترسناك.


وقتی خودم بازیگرم به كارگردان مشورت می‌دهم. اما سعی می‌كنم جایگاه كلی كارگردانی فیلم به هم نخورد. این كه یك كارگردان احساس كند، فیلم متعلق به خودش است، خیلی مهم است.


مردم تركیب من و رضا كیانیان را دوست داشتند. تركیب بازیگران خیلی مهم است. مثلا در فیلم توفیق اجباری (لطیفی)‌ تركیب من و محمدرضا گلزار خوب بود و جواب داد.


از او می‌پرسم دوست دارید با چه بازیگرانی همبازی شوید. او پاسخ می‌دهد:‌ بستگی به جنس متن دارد و این كه شخصیت چه سنی داشته باشد. نمی‌توانم از فرد خاصی نام ببرم.


عطاران در مورد مردم می‌گوید: من در ارتباط با مردم مشكلی ندارم. چون خودم را جای آنها می‌گذارم. من خودم دوست داشتم از خسرو شكیبایی عكس و امضا داشته باشم. این اصلا چیز بدی نیست.

چهارشنبه 18/5/1391 - 4:29 - 0 تشکر 497008

متن خداحافظی کتایون ریاحی از بازیگری




کتایون ریاحی بازیگر سینما و تئاتر که در آخرین اثر خود در نقش زلیخا در سریال حضرت یوسف (ع) به ایفای نقش پرداخته بود طی یادداشتی از عرصه هنر خداحافظی کرد. آنچه در پی می‌آید متن این یادداشت است.



«گاهی اوقات زندگی طوریه که آدم نون امروز را واسه شکم فرداش نمی‌خواد،
اونوقته که رویاهای آدم به تعویق می‌افته.
گاهی اوقات آدم از سرنوشت، ‌رو دست خوبی می‌خوره،‌ که فکر می‌کنه داره تصمیم می‌گیره
اونوقته که آدم ادعاهایی می‌کنه،‌ که تو رو دربایستی انجامش گیر می‌افته.
گاهی اوقات آدم از آرزوهاش جا می‌مونه.
گاهی اوقات آدم می‌خواد بازی کنه، ‌بازیگر می‌شه.
گاهی اوقات داره می‌خنده وقتی تو دلش خونه، گاهی گریه می‌کنه و قتی داره از زور خنده می‌میره.
گاهی اوقات شوخی شوخی همه چیز جدی می‌شه.
گاهی اوقات آدم وقتی زیاد می‌خواد کم می‌یاره، گاهی وقتی کم می‌یاره زیاد می‌خواد.
گاهی اوقات با ترس و لرز بر می‌گرده به پشت سرش نگاه کنه،‌ می‌بینه چه شجاعتی
گاهی اوقات با شجاعت می‌تونه ترساشو نگاه کنه.
گاهی اوقات آدم به دنبال خوشبختی، ‌زندگی را گم می‌کنه، گاهی هم با انتظار زندگی را معنا می‌کنه.
گاهی اوقات آدم برای پیدا کردن یه گنج الکی،‌ گوهر خودشو گم می‌کنه،‌ گاهی هم گوهر حقیقت را پیدا می‌کنه.


گویا زمان برآورده شدن آرزوی من و پسرم فرا رسیده و لازم است که زائر سرزمین قصه، راهی شود. اینک که عازم سفرم، سفری به دیگر سوی زندگی،‌ بر خود لازم می‌دانم تا از دوستانم و استادانم که آنقدر به من نزدیک بودند که در من بودند، تشکر کنم؛ پروانه ماهان، زهرا عروس خوب پدر سالار، خانم بس، فاطمه ملاصدرا، فخرالزمان،‌ مهین مشرقی، تارا، ثریا اردلان …. و زلیخای عاشق. گر چه همه این عزیزانم عاشق بودند ولی عشق زلیخا خود یک معجزه بود.





این زنان و تنها دوستان نازنینم گاهی تشویقکی شدند و اگر تنبیه نشدند، خدا را شکر، ‌که البته باور نمی‌کنم بازیگر زنی در جهان باشد که شماتت، تحقیر و تنبیه نشود. اما همواره بزرگترین مشوقم مردم بودند با مهر آریائیشان و ایمان به خدا.





بسیار بسیار مفتخرم که در تمام طول زندگی بازیگری‌ام، تنها و تنها یک حامی داشتم و به قول جماعت سینمایی آنان که با کمان حلاجی پنبه‌ام را زدند، خواسته یا ناخواسته به دنبال چیزی بودند که سهم من ورای آن بود.
در طول بیش از دو دهه هرگز افتتاحیه و اختتامیه جشنواره فجر را ندیدم. کارت دعوت به دستم نرسید! و خلاصه به قول ولتر: "خدایا مرا از شر دوستانم در امان بدار، خود با دشمنانم می‌دانم چه کنم!"


در مقطعی که سینما راجایگاهی شایسته برای خود نمی‌دیدم، تلویزیون پایگاهی شد تا مهرم را با مردم مهربان تقسیم کنم.



و باز به قول حافظ: "کیمیای سعادت رفیق بود رفیق"،‌ رفقایی که همچنان هستند و من قدردانشان و آنان که رفتند خدا به همراهشان. و اما این همه تنهایی، ‌برکت بود برای خلوت انس و این که؛ "یدالله فوق ایدیهم"،‌ که ترجمه سینمایی آن می‌شود: براستی خدا بزرگ ترین کارگردان است .



آنچه می‌بایست از جادوی سینما و بازیگری بیاموزم، ‌آموختم تا شاید ره توشه‌ای برای نوشتن باشد و در پی تجلی معجزه عاشقانه زلیخا در زندگی‌ام. ‌اینک برآنم تا با اعجاز کلمات، ‌پیوندی دیگر با شما نه از جنس نقش آفرینی بلکه با آفرینش نقش داشته باشم .

اراده امروز من برای نوشتن،‌ گویا مجالی برای بازیگری نخواهد گذاشت،‌ اما باید دید اراده خدا چه تقدیری برایم رقم خواهد زد.


باشد که از این آزمون سربلند و دست پر بیرون آیم.»

ریاحی در اولین کار سینمایی با فیلم سینمایی پاییزان در سال ۱۳۶۰ خود را به عرصه بازیگری و سینمای ایران معرفی کرد. کشتی آنجلیکا، آپارتمان شماره ۱۳ ، شام آخر، بانوی من، تارا و تب توت فرنگی و دعوت از دیگر آثار مطرح این بازیگر توانای سینما و تلویزیون محسوب می‌شود.

چهارشنبه 18/5/1391 - 4:30 - 0 تشکر 497009


لیلا اوتادی که در سال ۸۸ با بازی در ۶ فیلم سینمایی عنوان پرکارترین بازیگر زن را به خود اختصاص داد هنوز چند روز از آغاز سال جدید نگذشته است که به طور همزمان مشغول بازی در دو فیلم سینمایی به نام های "پیتزا مخلوط" و "سورپرایز" است.

طبق خبرهای موثقی که به دست ما رسیده است اوتادی برای بازی در "پیتزا مخلوط" که حسین قاسمی جامی کارگردانی آن را برعهده دارد مبلغ ۷۵ میلیون بابت ۲۵ روز بازی دریافت کرده است که این امر موجب شد اوتادی لقب گرانقیمت ترین بازیگر زن سینمای ایران را به خود اختصاص دهد. قرار بود در این فیلم الناز شاکردوست هم برای یکی از نقش های مکمل جلوی دوربین قرار بگیرد اما به خاطر عدم توافق مالی بین وی و تهیه کننده این همکاری شکل نگرفت.

اوتادی امسال با فیلم های:عروسک، پسر آدم دختر حوا ،باغ قرمز،آدم کش،پیتزا مخلوط و سورپرایز روزهای خوبی را برای گیشه های سینما رقم خواهد زد.به نظر می رسد در شرایطی که هدیه تهرانی این روزها حضور کم رنگی در سینما از خود به نمایش می گذارد و آخرین فیلم او یعنی "شبانه" هم نتوانست در اکران موفق ظاهر شود می توان گفت سینمای ایران به ظهور سوپراستار جدید زن نیاز مبرم دارد و اوتادی نشان داده است که ویژگی های لازم برای سوپراستار شدن را دارد.


بد نیست در انتها به رقم دستمزد برخی دیگر از بازیگران زن سینمای ایران نیز اشاره ای داشته باشیم:


نیکی کریمی:۵۰ میلیون تومان برای بازی در فیلم "شکلات داغ"


مهناز افشار:۵۵ میلیون تومان برای بازی در فیلم "پوپک و مش ماشالله"


مهتاب کرامتی:۳۵ میلیون تومان برای بازی در فیلم "آدمکش"


نیوشا ضیغمی:۳۰ میلیون تومان برا بازی در فیلم "به سوی آفتاب"


_____________________________


لیلا اوتادی متولد ۱۴ مرداد ماه ۱۳۶۲، دارای مدرک کارشناسی معماری داخلی از دانشگاه تهران است. وی با فیلم «چشمان سیاه» ساخته ایرج قادری بازیگری را آغاز کرد. اوتادی این روزها ایام پر مشغله‌ای را سپری می‌کند و پس از بازی در فیلم‌هایی چون عروسک، آدم کش، باغ قرمزو سفید و سیاه جدیدترین ساخته قاسم جعفری و پس از تهیه‌کنندگی یک فیلم کوتاه در حال فراهم کردن مقدمات تهیه‌کنندگی اولین فیلم بلند سینمایی خود است. گفتگوی نوروزی با او داشتیم که شما را به خواندن آن دعوت می‌کنیم:



تجربه و تحصیل
قطعا هر دو اثرات مثبت خود را در روند رو به رشد بازیگر خواهد گذاشت اما نه تنها تحصیلات آکادمیک، بلکه زندگی آکادمیک هم خود مکمل یک بازیگری خوب است. چرا که تحصیلات در هر رشته‌ای به خصوص رشته‌های هنری کمک به سزایی در شناخت استعداد و خلاقیت هنری به فرد می‌کند. مطالعه در نوع زندگی‌های مختلف به خصوص در ارتباط با نقش‌هایی که پیشنهاد می‌شود بسیار حائز اهمیت است و در کنار آن قطعا نقش تجربه نیمه دیگر ماجراست.


حس و تکنیک
به شخصه معتقدم تلفیق حس و تکنیک جواب بهتری می‌دهد. تجربه به من ثابت کرده است که دانستن تکنیک قدم اول است و اگر می‌خواهی بازی متفاوتی ارائه بدهی باید راه تلفیق حس و تکنیک را خوب بدانی و این سخت‌ترین بخش ماجرا ست، اما اثر و نتیجه اش بسیار به ارائه یک بازی خوب کمک می‌کند.


نوروز
نوروز همیشه به من حس خوبی داده است و واقعا به معنای نو شدن همه چیز است.در نوروز همه چیز دچار تغییر می‌شود، از فصل و سال بگیرید تا حال و هوای انسان. همیشه هفته‌های آخر اسفند را به خاطر حال و هوای آمدن نوروز و بهار دوست داشته‌ام. نوروز همیشه همراه با سنت‌های خوب و اصیل ما ایرانی‌هاست، مثل خانه تکانی، عید دیدنی، عیدی دادن، سفره هفت‌سین و… امیدوارم سال خوب و پربرکتی برای ایرانیان باشد.



نه گفتن را بلد بودم
از اوتادی در مورد گزیده کاری‌اش در تمام این سال‌ها پرسیدم و گفتم چرا مثلا فیلمی مانند «ناسپاس» را رد کردی که در پاسخ می‌گوید: «نه گفتن را بلد بودم!» در تمام این ۹ سال که وارد عرصه بازیگری شده‌ام، خوشبختانه پیشنهادات زیادی بوده است و همکاران لطف بسیاری به من داشته‌اند. سعی کرده‌ام جواب این لطف را نه با زیاده کاری بلکه با گزیده کاری و ارائه بازی‌های متفاوت در فیلم‌های خوب و همکاری با کارگردان‌های صاحب سبک جبران کنم.




سینمای ایران در انتظار سوپر استار
سوپر استار تعریفی مشخص در تمام دنیا دارد. بازیگری محبوب، مشهورو الگوی اکثر مردم که حضورش در فیلم، علاوه بر تضمین گیشه می‌تواند بازی‌های حرفه‌ای هم از خود به نمایش بگذارد. با این تعریف شاید بتوان گفت سینمای ایران در حال حاضر چهار یا پنج ستاره دارد و در انتظار یک سوپر استار است.



ترجمه کتاب و شعر
در حال حاضر مشغول ترجمه یک کتاب انگلیسی به زبان فارسی هستم. البته این اولین بار نیست که دست به ترجمه می‌زنم. البته علاقه به ترجمه از کودکی در من وجود داشت. یادم می‌آید زمانی که کودک بودم وقتی پدرم برایم کتاب انگلیسی می‌خرید، فورا شروع به ترجمه آن می‌کردم.در کنار ترجمه، کتاب شعرم نیز در حال اتمام است که با نام «و تو…» به زودی منتشر خواهد شد.




خانواده خوشبخت
خانواده خوشبخت چند نشانه بیشتر ندارد.خوشبختی در نگاه تک تک اعضای یک خانواده خوشبخت به زندگی مشهود است.برای من، خانواده خوشبخت خانواده‌ای است که افراد آن، درجه اول اهمیت را برای یکدیگر دارند.من همیشه وقتی دور از خانه و خانواده هستم، لحظه شماری می‌کنم که زودتر به خانه برگردم و در کنار خانواده‌ام باشم، این برای من یعنی خوشبختی.



فیلم می‌سازم
بعضی از نقش‌ها و فیلمنامه‌ها که به نظرم جالب می‌آمد، اما نمونه‌اش در سینمای ایران کمتر دیده می‌شد مرا تشویق کرد که سرمایه گذاری در فیلم‌های مورد علاقه‌ام را نیز تجربه کنم.در همین راستا یک فیلم کوتاه به نام «مهمانی زیر آب» را به تازگی تهیه کرده‌ام که در مرحله صداگذاری و تدوین است. اولین فیلم بلند سینمایی خودم را هم به زودی و در اوایل سال آینده تهیه خواهم کرد که فیلمنامه آن در مرحله بازنویسی است.این فیلم که «شیطان شلوار لی می‌پوشد» نام دارد، در ژانر طنز ساخته خواهد شد.




مطبوعات
مطبوعات همیشه یکی از رسانه‌هایی است که موظف به تبلیغ و کمک رسانی در عرصه‌های مختلف فرهنگی، ورزشی و سیاسی است. شاید در ایران، واژه کمک‌رسانی بیشتر به حاشیه‌سازی و… مبدل شده است، اما به هر حال نشریات فاخر و خوب هم کم نداریم. متاسفانه به تازگی شاهد چاپ مصاحبه‌هایی دروغین از خودم در چند نشریه که بعضا زرد و برخی معتبر هم بودند، بودم و به همین دلیل تنها مصاحبه‌هایی که در سایت شخصی‌ام به آدرس www.leilaotadi.com قرار دارد مورد تاییدم است. امیدوارم روزی مطبوعات ما آنقدر حرفه‌ای شوند که به کمک صنعت سینما، فوتبال و…بیایند، نه به…




سینمای ایران از هرچیزی برایم مهم‌تر است
از اوتادی در مورد موضوع پیشنهاد فیلم ‌خارجی می‌پرسم که در جواب می‌گوید: ترجیح دادم با موافقت وزارت ارشاد این کار را انجام دهم و در جلسه‌ای که با مسولین فرهنگی کشور داشتم و بررسی شرایط فیلم، به این نتیجه رسیدم که بازی در یک فیلم ‌خارجی را به زمان دیگری موکول نمایم چرا که کشورم و سینمای آن برایم از هر چیز دیگری مهم تر و عزیز تر است.




مربی بدنسازی بودم
به نظرم بازیگر باید برای بازی در هر نقشی از نظر فیزیکی آمادگی داشته باشد واین آمادگی جز با ورزش مداوم میسر نیست.ورزش همیشه جزء لاینفک زندگی‌ام بوده، من حتی تا چند سال پیش، به مدت دو سال مربی بدنسازی هم بوده‌ام، اما به دلیل مشغله کاری نتوانستم آن را ادامه دهم، اما به طور مدام خودم این ورزش را پیگیری می‌کنم.در کنار این ورزش، تنیس و اسب دوانی را هم به صورت حرفه‌ای دنبال می‌کنم.




و سفر باید کرد…
سفر تقریبا بهترین تفریح من است و آشنایی با فرهنگ و جوامع مختلف برایم همیشه جذاب است به همین دلیل زیاد سفر می‌کنم. در میان تمام کشورهایی که سفر کرده‌ام می‌توانم بگویم هرکدام یک ویژگی و شاخصه مختص به خود را داشتند و شاید نتوان گفت کدام یک از بقیه بهتر بوده است اما سفر به کشورها و جزایری که کمتر در موردش می‌دانیم و کمتر از آنها خوانده‌ایم و شنیده‌ایم را بیشتر از همه دوست دارم.




نمایشگاه عکاسی من
عکاسی را از زمان دانشکده به دلیل این‌که رشته‌ام معماری بود انجام می‌دادم و به هر سفری که می‌رفتم دوربین را هم همراه خودم می‌بردم. در چند سفر آخرم، به این فکر افتادم که برای کودکان بی‌سرپرست کاری انجام بدهم. این موضوع دلیل اصلی برگزاری نمایشگاه عکسم در سال آینده است که به نفع یونیسف برگزار خواهد شد. برای برگزاری این نمایشگاه با موضوع شهرها چند تور دور اروپا و… انجام داده‌ام و این نمایشگاه در ایران و چند کشور دیگر به نفع یونیسف برپا خواهد شد.


از لابه‌لای حرف‌ها





سه خواهر و یک برادر دارم.
دوست دارم همه ژانرها را تجربه کنم به خصوص کارهای هنری، کمدی و اکشن را بیشتر دوست دارم. البته اگر در ژانر وحشت هم فیلمنامه خوبی به دستم برسد حتما آن را کار خواهم کرد.


فکر می‌کنم آرمان همه انسان‌ها در زندگی، آرامش و امنیت خاطر است.من هم از این قاعده مستثنا نیستم و دوست دارم در زندگی به آرامش و امنیت خاطر برسم.


در درجه اول نقشی که به من پیشنهاد شده است حائز اهمیت است. بعد فیلمنامه، کارگردان و بقیه عوامل مثل نقش‌های دیگرو… البته از همه مهم‌تر هر نقشی که بازی می‌کنم با تمام علاقه‌ام بازی می‌کنم و تمام سعی‌ام را می‌کنم که خروجی کار مطلوب باشد.


فکر می‌‌کنم دغدغه اصلی‌ام مفید واقع شدن است. موفقیت در زندگی هنری و زندگی شخصی را هم به این دغدغه‌ها اضافه کنید.




سینمای تجاری و هنری
سینمای هنری یک سری اشل‌های مخصوص به خودش را دارد که کاملا معیارها و آرمان‌هایش با سینمای تجاری متفاوت است.اعتقاد دارم که هر دو، برای بقای سینما و صنعت سینما لازم است. من هردو سینما را در جایگاه خود می‌پسندم و در هردوی آنها بازی کرده‌ام و پاسخ‌های رضایت‌بخشی هم گرفته‌ام.




تعریف اوتادی از بازیگری
بازیگری فرصتی است برای تجربه شرایط و زندگی‌هایی که ممکن است در حالت‌های عادی زندگی قادر به تجربه آنها نباشیم. مطمئنا بازیگری حرفه حساس و خاصی است که مورد توجه و قضاوت عموم مردم قرار می‌گیرد. ولی برای من بخش مهم شغلم این است که زندگی‌های مختلفی را می‌توانم تجربه و احساس کنم.



رویای کودکی لیلا
انسان وقتی کودک است به خیلی چیزها فکر می‌‌کند، شاید یک دورانی پزشکی، یک دورانی مهندسی و… فکر می‌‌کنم بازیگر شدن رویای کودکی خیلی از انسان‌هاست و بعضی‌ها این رویا را دنبال می‌کنند و به آن می‌رسندو بعضی دیگر وقتی به سن بالاتری می‌رسند به چیزهای دیگری می‌پردازند و دنبال این کار نمی‌روند. بازیگری هم یکی از رویاهای قوی کودکی‌ام بود که آن را دنبال کردم.


چهارشنبه 18/5/1391 - 4:34 - 0 تشکر 497010

حامد بهداد



پیش‌بینی می‌شود او ستاره پرسروصدای نیمه دوم امسال سینمای ایران لقب بگیرد؛ حداقل این تازه‌ترین گفت‌وگویش با ما این ادعا را ثابت می‌كند؛ گفت‌وگویی كه او درباره همه چیز حرف زده است؛ از بازی درخشانش در «سعادت‌آباد» بگیرید تا‌ اظهارنظر درباره نظرسنجی تازه برنامه هفت كه با اختلاف و در حضور چهره‌هایی مانند بهرام رادان و رضا كیانیان به عنوان تاثیرگذارترین بازیگر مرد سینمای ایران از نظر مخاطبان یك برنامه پرطرفدار سینمایی لقب گرفت،


احساس نارضایتی‌اش از بازی در «پرتقال خونی» و اظهارات مثل همیشه جنجالی‌اش، پاسخ به انتقاداتی كه درباره نحوه بازی‌اش در «سقوط آزاد» به او شده بود ‌و البته صحبت درباره این روزهایش كه در حال تجربه ‌اتفاقی بزرگ است؛ همكاری با «داریوش مهرجویی» در فیلم «نارنجی‌پوش.» به همه ‌آنهایی كه طرفدارش هستند و حتی نیستند، توصیه می‌كنیم این گفت‌وگوی داغ و جنجالی از «حامد بهداد» را از دست ندهند.




مطمئن بودم سعادت آباد، یك اتفاق خوب است


این‌كه «مازیار میری» درباره بازی من در «سعادت‌آباد» گفته حامد، بهترین انتخاب برای این نقش بود، واقعا جای خوشحالی دارد؛ بازیگر چیزی ندارد جز ذوق‌زدگی كه به واسطه تشویق بعد از پایان كار، نصیبش می‌شود. یكی از توفیق‌های بزرگ من ‌در این یكی‌دو سال اخیر‌، این است كه توانسته‌ام در «سعادت‌آباد» خلق كنم.‌ فیلم‌نامه «سعادت آباد» آنقدر بستر مناسبی داشت كه توانستم شیوه جدیدی از بازی‌ام را در آن به نمایش بگذارم. زمانی كه فیلم‌نامه را خواندم، متوجه شدم چه كاری از من خواسته شده و كاملا مطمئن بودم كه اتفاق خوبی در حال وقوع است. جای خوشحالی و مباهات دارد كه گاهی اوقات چنین فیلم‌نامه‌هایی نوشته و ساخته می‌شود.



جای تیتراژ در قبرستان سینما ست


همه ما بازیگران «سعادت‌آباد» در فیلم به یك میزان حضور داریم و بازی می‌كنیم، اما اعتقادی ندارم كه من، نقش اول فیلم نیستم، اتفاقا برعكس رُل اول این فیلم را من بازی می‌كنم. به هر حال هنگام قرارداد بستن به این كه اسم بازیگران در تیتراژ كجا بخورد فكر شده است، ما هم در توهم و خودشیفتگی خودمان كه همیشه تصور می‌‌كردیم تافته جدا بافته هستیم درخواست كردیم اسم‌مان را در تیتراژ مجزا بزنند و قبل اسم‌مان «و» بیاید؛ اینها چیزهای مهمی نیستند و در قبرستان سینما ریخته خواهند شد، چیزی كه باقی می‌ماند، آن مقدار جاودانگی سیاسی_اجتماعی و‌ دغدغه فرهنگی است كه آغشته‌اش شده‌ای تا همگام با او حركت كنی؛ اینها اصل است، وگرنه دستمزد، نقش یك، كجا قرار گرفتن نامت در تیتراژ و…، جزو حروف بی‌ارزش و منسوخ سینما به حساب می‌آیند.



تعجب كردم دنبال من آمده‌اند!


من و «مازیار میری» با هم روابط دوستانه‌ای داشتیم، اما وجه اشتراكی بین‌مان وجود نداشت (گرچه شاید بعضی دغدغه‌های دردناك جامعه وجه اشتراك ما باشد، اما ریتم ما یكسان نیست)، به همین دلیل وقتی برای «محسن» دنبال من آمد، از خودم پرسیدم چرا این كار را كرده است؟! یا گاهی اوقات با خودم فكر می‌كنم «همایون اسعدیان» بعد از «آخر بازی» كه ۱۰-۱۱ سال پیش اتفاق افتاد، انگار دیگر با من قهر است! البته روابط خیلی خوبی با یكدیگر داریم، اما به نظرم تصور می‌كند دیگر به عنوان بازیگر به دردش نمی‌خورم! چون «حامد بهداد»ی كه آن زمان برای «آخر بازی» آورد، دیگر آن بازیگری نیست كه بخواهد در كارهای دیگرش استفاده كند. بر این باورم كه «همایون اسعدیان» با وجود ضعف‌هایی كه دارد، از كارگردانان معركه سینمای ماست و هم ایشان من را نقد كرده و هم من؛ البته هنوز هم راجع به كارهایی كه انتخاب می‌كنم، با او مشورت می‌كنم.


 زمانی كه «مازیار میری» و «همایون اسعدیان» برای همكاری دنبال من آمدند، پیش خودم فكر كردم عجیب است این ۲ نفر سراغ من را بگیرند، اما وقتی فیلم‌نامه را خواندم، دیگر فراموش كردم چرا این اتفاق افتاده است! آنقدر تصویر «محسن» را در جامعه‌مان دیده‌ام كه همه چیز خود به خود شكل گرفت. امروزِ روز كه مازیار را می‌بینم، رد پای ‌رضایت را در چهره‌اش نسبت به اثری كه ساخته احساس می‌كنم، می‌بینم «همایون اسعدیان» از این‌كه ‌به دوستش «مازیار میری» برای ساخت این فیلم كمك كرده، احساس رضایت می‌كند. به جرات می‌گویم، بعد از تهیه‌كننده، كارگردان و نویسنده «سعادت‌آباد»، خوشحال‌ترین آدم مجموعه من هستم.



خودم دلیل حضورم را می‌دانم


«سعادت آباد» و «درباره الی…» هیچ ربطی بهم ندارند و مسیرشان از یكدیگر جداست، این‌كه خیلی‌ها این دو را با هم مقایسه می‌كنند، اشتباه محض است! هر توفیقی شبیه هم نیست، هر چند شباهت‌شان در خود توفیق است. امروز فیلم‌های زیادی در حال ساخت است، اما هیچ‌كدام‌شان به توفیق «سعادت‌آباد» نخواهند رسید، این فیلم دارد بی‌نظیر پیش می‌رود. منِ بازیگر شاید فیلم‌هایی بازی كرده‌ام و در قبالش دستمزدی گرفته‌ام، اما آن رضایت قلبی كه باید نسبت به آنها داشته باشم را ندارم، اما داستان «سعادت‌آباد» با بقیه متفاوت است؛ فیلم مازیار میری داستانی دارد كه‌ جامعه امروز ما به شدت درگیرش است. ‌


جالب است بعضی وقت‌ها فیلم‌هایی در سینمای ایران ساخته می‌شود كه انعكاس هیچ كدام از اتفاق‌های ‌جامعه‌مان را در آنها نمی‌بینم! اصلا نمی‌دانم در آن فیلم‌ها چه كار دارند می‌كنند! اصلا نمی‌دانم تكلیف من در آنها چیست و چرا در این فیلم‌ها بازی می‌كنم! فقط به عنوان یك بازیگر حرفه‌ای به كار دعوت می‌شوم و در بعضی‌های‌شان هم ‌بازی می‌كنم. اما در «سعادت‌آباد» یا در فیلم‌های «مسعود كیمیایی» می‌فهمم چرا حضور دارم.



هیچ نقشی به غیر از محسن را قبول نمی‌كردم


خیلی شانس آوردم نقش «محسن» در «سعادت‌آباد» به من پیشنهاد شد، چون اگر نقش دیگری غیر از این به من پیشنهاد می‌شد، شاید قبول نمی‌كردم و اگر هم این اتفاق می‌افتاد، شاید نمی‌توانستم هیچ كمكی به فیلم كرده باشم! من به «سعادت‌آباد» در سِمت بازیگر خیلی كمك كرده‌ام؛ ‌این از هوشمندی مازیار میری و همایون اسعدیان بود كه نقش «محسن» را دادند من بازی كنم، مطمئنم اگر غیر از این چیز دیگری به من پیشنهاد می‌شد، اصلا قبول نمی‌كردم. همیشه با خودم فكر می‌كنم اگر مجبور می‌شدم به دلیل شرایط مالی، كم‌كاری، ترس از دور افتادن از سینما و گم‌نامی یا هر نقطه ضعف دیگری نقشی غیر از محسن را در این فیلم بازی كنم، چه بلایی سرم می‌آمد اگر نقش «محسن» به بازیگر دیگری می‌رسید!



محسن یك حیوان تمام انسان ست!


محسن در جامعه یعنی یك  موجود كثیف. از منظر واقع‌بینانه تعریف شخصیت محسن، یعنی یك حیوان نانجیب كه خون ملت را در شیشه می‌كند و با دروغ و كثافت مملكت را بیمار می‌كند؛ یك حرامزاده دلال كه به خاطر تغییر طبقه اجتماعی‌اش و مفسده اقتصادی كه هم خودش قربانی است و هم دیگران را قربانی می‌كند،‌ یك حیوان انسان‌انسان ست! یك بی‌حیا كه در كمال وقاحت و خودخواهی همه چیز را به گند می‌كشد و حتی به بچه خودش هم رحم نمی‌كند، دیگر چه برسد به دیگران!   اما از زاویه دید نمایش و اجرای بازیگرانه، نقش بسیار برجسته و ویژه‌ای است كه بازی كردن در این نقش و توفیق در اجرای آن، جای تبریك دارد. زمانی كه «روز سوم» را بازی می‌كردم، به «محمدحسین لطیفی» گفتم مطمئن باش نقش «فواد» در تاریخ سینمای ایران یكی از نقش‌های به یاد ماندنی خواهد شد كه همین‌طور هم شد؛ «فواد»، سرباز عراقی «روز سوم» را هیچ‌كس فراموش نخواهد كرد. به راستی كه از بازی در «سعادت‌آباد» مانند یك كودك كه به آرزوی قلبی‌اش رسیده هیجان‌زده‌ام،  بازی در این فیلم، بهار كاری من محسوب می‌شود.



یعنی بی‌اخلاقی در من و تو نیست؟


فكر می‌كنم بیشتر آدم‌هایی كه امروز در جامعه‌مان می‌بینیم «محسن» هستند! آن بخش لجن‌زار و سیاه وجود هر آدم است كه باعث می‌شود خیلی‌ها حتی به مقدار خیلی اندك در قسمت‌هایی از فیلم با «محسن» همذات‌پنداری كنند. درون همه ما قدرت‌طلبی وجود دارد كه در كمال خودخواهی حقوق همه را زیرپا می‌گذاریم و اخلاق را رعایت نمی‌كنیم. جامعه امروز ما خیلی بی‌اخلاق شده است! فكر می‌كنی در من بی‌اخلاقی وجود ندارد؟ به این دلیل كه من یك آدم احساسی هستم كه ممكن است در مسیری از جنجال، خشونت، جنگ و… بروم و غرق شوم. ممكن است ‌در مسیری از ورزش و سلامت فرو بروم، ممكن است در مسیری از مفسده اقتصادی و قدرت‌طلبی بیفتم؛ حتی ممكن است راه عرفان، شریعت و طریقت را در پیش بگیرم؛ چون ‌ما بازیگرها احساسات قوی‌تری به نسبت دیگران داریم. ‌ممكن است در تو هم زورگویی، ظلم، استثمار، قدرت‌طلبی و بی‌اخلاقی باشد كه با لحظه‌هایی از «محسن» همذات‌پنداری كرده‌ای.



حتما سعادت‌آباد را ببینید


تنها دلیلی كه باعث شده بتوانی «محسن» را در «سعادت‌آباد» تحمل كنی، به دلیل شیرین روایت كردنش توسط من است؛ این آدم طنازی، لودگی و وقاحت را با هم ادغام كرده و تبدیل به موجودی با خصوصیات «محسن» شده. به همین دلیل است كه وقت دیدن فیلم، با كارهایش می‌خندیم و دیگر فراموش می‌كنیم چه حیوانی است! «سعادت‌آباد» راجع به حقوق زنان، انسانیت، حقوق بشر و جابه‌جایی طبقات اجتماعی حرف می‌زند، به همین دلیل به تمام هموطنانم توصیه می‌كنم حتما این فیلم را در سینما ببینند، اگر هم به هر دلیلی فرصت نكردند، به واسطه نمایش خانگی این اتفاق را رقم بزنند.



مجبور شدم پرده‌پوشی كنم


من و مازیار میری خیلی راجع به نقش «محسن» حرف نزدیم، به نظرم خیلی زود حرف یكدیگر را درك كردیم؛ من دستم آمد مازیار چه خواسته‌ای دارد و او هم متوجه شد قرار است چگونه بازی كنم. هنگام تحلیل فیلم‌نامه آنقدر من و مازیار به یكدیگر نزدیك بودیم كه گاهی از من می‌خواست یك مقدار در نقشم پرده‌پوشی كنم؛ چراكه در پسِ این فیلم‌نامه مضمونی اجتماعی و سیاسی وجود داشت كه از من خواهش می‌كرد حرف‌هایم را اینقدر عیان نزنم، با وجودی كه خودش موافق آن حرف‌ها بود، اما برای این‌كه سانسور نشوم، از من می‌خواست پرده‌پوشی كنم.



سراسر وجودش پر شده از زشتی


یكی از صحنه‌های پایانی فیلم كه «محسن» را در خانه پرستار بچه‌اش می‌بینیم، او مستقیم با تمام گندها و لجن‌هایی كه بالا آورده روبه‌روست و خودِ واقعی‌اش را در یك آینه شفاف می‌بیند. او در جمع خانوادگی‌شان با نقاب ظاهر می‌شود و لودگی می‌كند، اما در خانه آن پرستار دیگر لودگی از او نمی‌بینیم، چراكه ‌تصویر كثیف و واقعی‌ خودش را می‌بیند و احساس می‌كند سراسر وجودش انباشته شده ‌از استفراغی كه بالا می‌آوردش؛ در واقع پول حرام و چیز نجسی ‌كه خورده را بالا می‌آورد. محسن در آن لحظه آخر نقاب واقعی‌اش را برمی‌دارد  اما همچنان به آن زندگی كثیفش ادامه خواهد داد، چون هیچ راهی برای نجاتش از آن منجلاب وجود ندارد؛ همه چیز به همین زشتی، كثیفی، بدی و بی‌اخلاقی است كه متاسفانه دامنگیر همه هم شده‌! خنده‌ها، گریه‌ها، حرف زدن‌ها، رفتارها و نصیحت‌های همه زشت و چندش‌آور شده است!


هر اتفاقی كه می‌افتد رضایت درونت را جلب نمی‌كند و هر چه جلوتر می‌رود، بیشتر یاد بدی‌ها و زشتی‌های درون خودت می‌افتی. آدم‌ها و به خصوص جوان‌ها (كه شاید خودم هم از همان دسته باشم) بی‌ادب شده‌اند و بلند بلند حرف می‌زنند؛ همین زشتی‌هاست كه باعث می‌شود امثال «محسن» كه حیوانی بیش نیستند، برای خودشان خوراك درست كنند! هر چه بیشتر بكشد، هر چه بیشتر مثل یك كفتار به دل یك گله آهو بزند و پاره كند، فكر می‌كند سرگرم‌تر است! هر چه بیشتر بی‌اخلاقی می‌كند، تصور می‌كند تنوع در زندگی‌اش بیشتر می‌شود. آن همه هیاهو در رفتار و حركات «محسن»، سرپوشی است بر مرداب بوگندویی كه امروز‌ خیلی‌ها دچارش شده‌اند و «محسن» هم یكی مثل همه! آن همه لودگی و مسخره‌بازی در رفتار محسن، ‌نقابی است بر غمگینی جامعه.



محسن، لیاقت یاسی را ندارد


«محسن»، شخصیت خطرناكی در اجتماع ماست، شخصیتی است كه تربیت ثروتی كه بهش رسیده را ندارد، تربیت زندگی و خانواده‌ای كه نصیبش شده را ندارد، او لیاقت این خانواده را ندارد. وقتی یك طبقه آشغالی، بی‌تربیت و ناهنجار مانند «محسن» به اشتباه در جایگاه طبقاتی ‌قرار می‌گیرد كه به واسطه‌اش به بخشی ‌از جامعه ورود پیدا می‌كند كه لیاقتش را ندارد، همین می‌شود كه «یاسی» را به زور پول تصاحب می‌كند، وگرنه این زوج هیچ خط فكری مشتركی با یكدیگر ندارند. «محسن» واژه «توجه» را نمی‌شناسد كه به همسرش توجه نشان دهد، فقط خودخواهی را می‌شناسد! «یاسی»، محصول تربیت صحیح، عشق و احساس است، هر چند او هم به خطا رفته كه البته مقصر اصلی‌اش خودش نیست، حتی پدر و مادر «یاسی» هم مقصر نیستند، شاید آنها در یك لحظه ضعیف شده‌اند و رضایت داده‌اند دخترشان همسر آدمی مثل «محسن» شود، حالا به هر دلیلی!



متاسفم كه به زندگی‌شان ادامه می‌دهند…


متاسفانه باید بگویم پیش‌بینی من از زندگی «محسن» و «یاسی» این است كه زندگی‌شان را با هم ادامه می‌دهند؛ «یاسی» به واسطه رفتارهای «محسن»، هر روز‌ فرسوده‌تر می‌شود و او به دلیل این‌كه بچه دوم‌شان هم در راه است و برای این‌كه شرایط آن ۲ موجود بی‌گناه در آینده به خطر نیفتد، مجبور است زندگی‌اش با «محسن» را ادامه دهد و تحمل كند. «یاسی» می‌تواند با تربیت صحیح بچه‌هایش، حداقل تاثیر مستقیمی روی نطفه «محسن» بگذارد و اجازه ندهد «محسن‌»های دیگری وارد جامعه شوند، او حداقل می‌تواند جلوی این فاجعه را بگیرد. «یاسی» حتی می‌تواند در آینده بر خود «محسن» هم تاثیر بگذارد، هر چند مطمئنم «محسن» چون حیوانی بیش نیست، قابل بازگشت نیست، فقط ممكن است روزی بفهمد خیلی از كارهایی كه انجام داده، اشتباه بوده، نه بیشتر.



روایت درد بزرگ جامعه در سعادت‌آباد


«سعادت‌آباد» فیلمی است كه یكی از دردهای بزرگ جامعه را به تصویر می‌كشد. «پرتقال خونی» هم بر این باور است كه مضمونی اجتماعی دارد، اما خاستگاه ایجاد این فیلم، به هیچ وجه از دل یك نویسنده یا كارگردان به وجود نیامده. بعد كارگردانی با سابقه «سیروس الوند» را می‌آورد كه ما هم به خاطر او بازی در این كار را قبول كرده‌ایم، اما هم كارگردان زمین می‌خورد و هم ما با او فرو می‌رویم! بعد آن كارگردان طفل معصوم با آن سابقه درخشانش مجبور است از این فیلم دفاع كند، مگر ‌غیر از این می‌تواند انجام دهد؟ بعد هم توقع دارد من هم در كنارش بایستم. آرزویم بود كه با «سیروس الوند» كار كنم.


تمام طرفداران من شبیه میز و صندلی یا یك ابر یك تكه نیستند كه همه‌شان یك سلیقه خاص داشته باشند؛ من تخم‌‌مرغ‌هایم را در چند سبد مختلف گذاشته‌ام؛ یكسری طرفدار دارم كه فیلم‌های فرهنگی كه كار می‌كنم را دوست دارند و مدام با هم در ارتباطیم، طرفدارانی دارم كه عاشق فیلم‌های اساطیری، وسترن و سینمای قبل از انقلاب هستند، امیدوارم در «پرتقال خونی» نقشم را طوری درآورده باشم كه حداقل بر احساس دسته‌ای از طرفدارانم تاثیر كوچكی گذاشته باشم. به همین دلایل است كه وقتی در فیلمی مثل «سعادت‌آباد» بازی می‌كنم، این همه مشعوف می‌شوم، اصلا اینها با هم قابل قیاس نیستند!


«سعادت‌آباد» مانند كورسویی است در تاریكی مطلق كه باعث امیدواری می‌شود.  اگر مصاحبه‌های اخیر من را دیده باشید، درباره «پرتقال خونی» چنین شعفی از خودم نشان نمی‌دهم، چون فكر می‌كنم به غیر از «سیروس الوند»، تمام عواملش غیرحرفه‌ای ‌هستند.



به‌خاطر طرفدارانم


نظرسنجی‌هایی مانند نظرسنجی‌ برنامه «هفت» كه بین یكسری بازیگران گذاشت، یك چیز مقطعی است كه نمودارهایش یك روز بالا می‌روند و روز دیگر پایین می‌آیند! هنرمند باید متكی به نفس و درون خودش باشد و این تشویق‌ها و تكذیب‌ها تاثیری روی روند كاری‌اش نداشته باشد. بازیگر‌ در اغلب موارد نخ و طنابش دست كارگردان و نویسنده است، بنابراین از بالا رفتن این نمودارها خوشحال نمی‌شوم و با پایین آمدن‌شان هم بدحال نمی‌شوم! چیزی كه باعث غرور من است، به این نظرسنجی‌ها برنمی‌گردد، بلكه وجود خودم، باعث غرور خودم است. خیلی از همكارانم هستند كه من را انكار می‌كنند و خیلی‌ها هم این كار را نمی‌كنند، من  بیشتر از این‌ها هستم كه ملعبه دست این بازی‌ها شوم! هر چند نمی‌توانی در این نظرسنجی «رضا كیانیان» را دست كم بگیری و فراموش كنی كه چه بازیگر بزرگی‌است، نمی‌توانی «بهرام‌رادان» را دست‌كم بگیری، او یك ستاره هنوز تازه نفس است كه همیشه با خودش یك چیز غافلگیركننده دارد. حرف‌هایی كه بعد از «سقوط آزاد» درباره بازی من شد، هم خوب بود، هم بد اما مطمئن باشید این‌گونه نخواهد شد كه دیگر در تلویزیون بازی نكنم، دوست دارم هر ۳-۲ سال یك‌ بار، آن عده از طرفدارانم كه نمی‌توانند در سینماها من را ببینند را با بازی در تلویزیون شارژ كنم.


اگر علی حاتمی زنده بود


این‌كه می‌گویند برای سریال «وضعیت سفید» «حمید نعمت‌الله» ابتدا با من صحبت شده بود را تایید می‌كنم؛ به نظرم «حمیدنعمت‌الله» از جمله بهترین فیلم‌سازان سینمای ایران است كه در قاب‌بندی تصاویر فیلم واقعا درجه یك عمل می‌كند اما خب، قسمت نبود در این كار در كنارش باشم، امروز هم خوشحالم با سریال «وضعیت سفید»، یك بازیگر جدید (عباس غزالی) به سینمای ایران معرفی شده است و واقعا هم در این كار خوب بازی كرده است، حتی چند وقت پیش هم در گفت‌وگویی بابت این كار به او تبریك گفته بودم. خوشحالم این روزها در حال كار با كارگردانی به بزرگی «داریوش مهرجویی» هستم كه روزی همكاری با او، یكی از بزرگ‌ترین آرزوهای زندگی‌ام بود. شاید تنها بازیگری باشم كه با كارگردانان مشهور و برجسته موج نو سینمای ایران كار كرده‌ام؛ اگر «علی حاتمی» خدا بیامرز هم زنده بود، افتخارات من كامل می‌شد.





برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.