• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 2104)
سه شنبه 17/5/1391 - 9:24 -0 تشکر 495838
در رثاء شاه مردان علی(ع)

     
 

ایام شهادت مولی الموحدین/امیرمومنان/

حضرت علی (ع)بر شما تسلیت باد.

 طاعات و عبادات شما مقبول درگاه الهی .

 
((مظهرداد و عدالت)) 

  اسوه تقوی علی و مظهر ایمان علی

عـزت آل پیمـــبر عـاشـق جانان علی

 

منشا جود و سخاوت ،موج دریای وفا


لعل رخشان ولایت ، گوهر تابان علی

 

یـاور غمـدیـدگان و حـامی بیـچارگان

یار زهـرای بتــول و منبع احسان علی

 

رهنورد کوی عشق و سالک بیدار حق

واله و شیدای الله از دل و از جان علی

 

 

مظهر داد و عدالت، در قضاوت بی­نظیر

لاله محراب خون و عدل بی پایان علی

 

 واصـل عـرش الهی ، اوج ایثــار و صـفا

یکه تاز عـرصـه حق ، ناطـق قرآن علی

 

منبع مهر و محبت ،صاحب لطف و کرم

افتــخار شیــعیان و آیت الرحمــان علی

 

 نور چشـمان رسول و سـرور مـولای ما

لولو مرجان عشق و اختر رخشان علی

 

 اعظم است ­وعالم وباحسن وتدبیروعطا

لفظ قرآن وحدیث وقسط والمیزان علی

 

نغمـه پـردازد «رها» بـا نـام حیـدر دائما

همدم ­هرشیعه باشد در همه دوران ­علی

 

____________بهروز ((رها))

 

سه شنبه 17/5/1391 - 9:26 - 0 تشکر 495840

یا امیر المومنین(ع)


به خون شستند بیت ذات پاک حقتعالی را
الا ای اهل عالم عاقبت کشتند مولا را
چه دیدید از علی جز مهربانی مردم دنیا
چرا کشتید آن تنهاترین تنهای دنیا را
شما با کشتن مولا امیرالمؤمنین کشتید
محمّد را علی را انبیا را بلکه زهرا را
بگرد ای ماه از خون جگر اخترفشانی کن
خبرکن زین مصیبت چاه و نخلستان خرما را
الا ای داغداران علی آیید در کوفه
تسلا در غم مولا دهید آن پیر اعما را
ز پا افتاد با رخسار خونین بت‌شکن مردی
که در بیت خدا بگذاشت بر دوش نبی پا را
فلک یک زخم بر فرق امیرالمؤمنین دیدی
ندیدی بر دل مجروح او زخم زبان‌ها را؟
طبیبا جای مرهم اشک ریز از دیدگان خود
علی از دست رفته کن رها دیگر مداوا را
علی روز ولادت بوسه زد بر دست عباسش
شب قتل علی عباس بوسد دست بابا را
اگر آلوده‌ای «میثم» چه غم داری علی داری
خدا بخشد به روی غرقه در خون علی، ما را
 غلامرضا سازگار

سه شنبه 17/5/1391 - 9:30 - 0 تشکر 495842

عبدالرسول شادمان



تیرگی با روشنی در آخرین پیكار بود


همچو شب های دگر مرد خدا بیدار بود


گر سحر را بود در آن دم عنان اختیار


می نمود از ضربت شب مرگ خود را اختیار


تا نگردد تارك مولا در آن دم غرق خون


پرچم آزادگی از بام عالم سرنگون


كوفه در خواب جهالت تا سحر خوابیده بود


اشك های پاك مولا را كسی نادیده بود


خنجر شب قلب خونین سحر را می شكافت


در مسیر كینه دستی بی مهابا می شتافت


بوی عطر دلكشش در كوچه ها پیچیده بود


اشك خونین سحر بر روی گل غلتیده بود


رازهایی بود آن شب آسمان را با علی


راز ها می گفت آن شب با خدا مولا علی


آن شب انگار از غم دنیا رها می شد علی


از حصار خون دل خوردن رها می شد علی


كوفیان شیپور جنگ منطق و خنجر زدند


ضربت نامردمی بر ساقی كوثر زدند


آتش اندر خرمن آزادگی انداختند


غرق خون پاك مولا صحن مسجد ساختند


بانگ بیداری «فزت» كوفه را شیدا نمود


اشك خونین یتیمان قبله را پیدا نمود


او فروغ روشن هفت آسمان عشق بود


او صراط المستقیم رهروان عشق بود


صحن نخلستان در آن شب بی علی خاموش بود


چاه غم در هجر او آن لحظه مشكی پوش بود


نخل های كوفه بعد از او غریب و خسته اند


طایران عشق را در لانه ها پر بسته اند


بی تو ای آرام جان عاشقان دلمرده ایم


از غم واندوه تو سر در گریبان برده ایم

سه شنبه 17/5/1391 - 9:32 - 0 تشکر 495846

 نیست مادر تا ببیند اشکهای جاری ام


نیست تا اینکه دهد آن مهربان دلداری ام


می رود از حال و خواب از چشمهایم می رود


خاطرات دردناکی دارم از بیداری ام


روزگاری مادر و حالا پدر شد رفتنی


غم همیشه با من است و می کند غمخواری ام


میهمان خانه ام را کوفه از دستم گرفت


تا ابد شرمنده ام کرده است مهمانداری ام


من بدم می آید از این کوچه های چشم تنگ


سخت باشد در چنین وضعی امانت داری ام


بعد تو کوفه به من بی احترامی می کند


نیست یک محرم نماید در غریبی یاری ام


بیست سالِ بعد هم باشد سرم را بشکنم


تا بیاید باز بوی تو زخون جاری ام


دختر تو باشم و بی پرده باشد محملم


تو بگو آیا سزاوار چنین آزاری ام


خطبه می خوانم ولی با غیرت لحن شما


آن زمانی که بیایم پابه پای قاری ام


گر ابالفضلت برم باشد خیالم راحت است


کوفه می داند که ناموس چنین سرداری ام


من خودم معجر رسان دختران حیدرم


کور خواهد شد نخواهد دید دشمن، خواری ام


 جواد حیدری

سه شنبه 17/5/1391 - 15:16 - 0 تشکر 496207

((دار عزا))


باز هم عوعای ماتم همچو محشر می­رسد


ناله از عرش الهی بار دیگر می رسد


باز هم در کوفه می شود دار عزا


بر حریم پاک حق دست ستمگر می­رسد


در مه پاک خدا زشتی نمایان می شود


تیغ بران عدو بر فرق جیدر می­رسد


شد به خون رنگین چرا سجاده عشق علی


کوفه را از این مصیبت خاک بر سر می­رسد


باز هم اندر جنان زهرای اطهر شد غمین


ناله و بشکستن قلب پیمبر می­رسد


شدحسن نالان حسین­در بحرغم­افتاده است


رینب خونین جگر خم گشته پیکر می­رسد


کوچه­های ­کوفه­شدخاموش­ علی­جان­ خقنه­است


چشم غمگین یتیمان باز بر در می­رسد


تا ز طوفان جهالت گشته خاموش نور حق


بر دل امت ز ماتم داغ اخگر می­رسد


کشته شد مولای ما فریاد ماتم برکشید


بر دل و جان «رها» زین غصه آذر می­رسد

بهروز رها

سه شنبه 17/5/1391 - 15:17 - 0 تشکر 496208

دلم می­خواد سوی نجف پر بزنم


برم به خونه علی در بزنم


دلم می­خواد علی رو من صدا کنم


می­خوام که جونمو براش فدا کنم


دلم می­خواد ناله کنم داد بزنم


از ته دل علی رو فریاد بزنم


دلم می­خواد ز ماتم کوفه بگم


می­خوام ر داغ این د ل سوخته بگم


اونجا برم یتیمارو صدا کنم
برم براشون عقده دل وا کنم


دیگه براشون کی می­خواد نون ببره


چشم همه زار و پریشون به دره


آخه با دست یه جاهل حصم دین


شد دوتا فرق امیرالمومنین


آخ دیگه دل ندارم چیزی بگم


حلقه زد تو چشم من سرشگ غم


میگم آقا ترو جون بچه­هات


به حسن جون حسین سرجدات


ترو جون زینب و اسارتش


ترو به عشق و همه طهارتش


ترو جون اون شهید علقمه
آقاجون ترو به جون فاطمه


ترو به پهلو شکسته­اش قسم


ترو به اون تن خسته اش قصم


ترو جون مهدی صاحب زمان
 بیا تو مجلس ما دمی بمان


بیا آقا اشک مارو تو ببین بیا
تو مجلس عشق ما بشین


بیا حاجات مارو روا بکن
 بیا از غصه مارو «رها» بکن

بهروز  رها

سه شنبه 17/5/1391 - 15:23 - 0 تشکر 496210

بازم­امشب دل­من پریشونه 
 این­دلم بازم علی­رو می­خونه­


دلم امشب پره از درد و غمه 
 یاد کوفه یاد رنج و ماتمه


دلم امشب شده مثل دیوونه
توی کوچه­های کوفه روونه


هی داره این درو اون در میزنه 
  به تموم کوچه سر میزنه


دل من دیوونه علی شده  
اسیر میخونه علی شده


کی میدونه علی مون امشب کجاست
کی میدونه چرا کوفه بی صداست


دلم از غصه داره هی می­جوشه
کوفه امشب چرا سرد و خاموشه


دل­من هی داره ناله می­کنه 
غمشو با گریه چاره می­کنه


در خونه علی بسته شده 
دلم از بی خبری خسته شده


تو کجایی ای علی­مهربون 
   ای عزیز دل من شیرین­زبون


تو کجایی ای گل خوشگل من
    بابای کوفه امید دل من


بی تو این دل میشکنه پاره میشه
بی تو این دل دیگه بیچاره میشه


ایت دلی که عاشق روی علیست
این دلی که شیفته کوی علیست


دلی که واسه علی پر میزنه  
امشبو به سیم آخر میزنه


دلم امشب کرده یاد کربلا   
   یاد زینب یاد دشت نینوا


نمی­دونم آیا زینب می­دونه   
  یه بارم تو کربلا پریشونه


نمی­دونم­ می­دونه ­داداش ­حسین
سرش ­می­ره­ روی­ نیزه ­و سنین


می­دونه­ عباس اون فدا میشه
هر دو دست ­او ز تن ­جدا میشه


میشکافه سرش مث سر بابا
دل زینب میشه چون دار عزا


دل من امشب بیا ناله کنیم 
   بیا تا دردامون چاره کنیم


دل من امشب بیا دعا کنیم 
دستامون رو سوی خدا کنیم


بگیم ای خدای خوب و باصفا
تموم مریضارو بده شفا


جاجت همه رو تو روا بکن 
  مارو از عصه و غم «رها» بکن


بهروز رها

سه شنبه 17/5/1391 - 15:23 - 0 تشکر 496211

تمام کوچه های کوفه خاموش


نوای نینوا کن ای دل امشب


دلا ایام ایام علی است


تو جانت را فدا کن ای دل امشب


علی پیش خدا مهمانه امشب


خدایت را صدا کن ای دل امشب


شده محراب ز خون حق رنگین


تو یاد آن بلا کن ای دل امشب


حسین غمگین و زار افسرده حال است


تو یاد کربلا کن ای دل امشب


علی از این جهان بار سفر بست


تو دنیا را «رها» کن ای دل امشب

بهروز رها

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:0 - 0 تشکر 497444

درکوی غمش گردل و دین باخته ام من
دلسوخته و با غم دل ساخته ام من
جان بر کف و مستانه برون تاخته ام من
چو ندید که مردانه قد افراخته ام من
گرداند مرا بر سر هر کوچه و بازار
گفتم صنما چیست مگر جرم گناهم
جز آنکه زده عشق رخ ماه ترا هم
ز آنشب که بیفتاد بروی تونگاهم
دلباخته طره آن زلف سیاهم
روزم شده چو نزلف سیاه تو شب تار
تا دیدمت ایدوست دلم شد بتومایل
آن زلف سیه بست دلم را بسلاسل
ایأمن و ای آفت جان میر قبایل
کار من و دل در غم عشقت زده مشگل
تا صدق کند معنی النار و لاالعار
گفتا بره عشق بسی سوز و گداز است
اینجا سخن از عاشقی و راز و نیاز است
صد چون دل محمود گرفتار ایاز است
کوتاه سخن کن که بسی قصه دراز است
دیگر مکن از این سخنان بیهده تکرار
از دوست مکن شکوه که اینرسم وفا نیست
در کوی تو ایدوست سخن از من وما نیست
آنجا اثر از جرم و گنه سهو و خطا نیست
هر حکم که او کرد بر او چون وچرا نیست
در عاشقی ایدوست نباشد گله از یار
در معرکه عشق کمیت همه لنگ است
زیرا که در اینجا سخن از شیشه و سنگ است
از عشق مزن دم که بسی قافیه تنگ است
عاشق نه پی ننگ است
چون داده دل و دین بره حیدر کرار
بنواز تو ایشاه دل ما بنگاهی
بر ما ز عنایت نگه ای گاه به گاهی
ما بنده شرمنده و تو بر همه شاهی
ما را نبود جز سرکیو تو پناهی
زین پیش دل خسته ما را تو میازار
ایقبله ارباب وفا کعبه مقصود
ای عابد آزاده وای بر همه معبود
ایساجد درگاه حق و بر همه مسجود
ای ابر عطا بحر سخا و کرم وجود
محتاج سر کوی تو این گنبد دوار
ای کعبه ترا قدر و شرافت زعلی شد
وین مرتبه و جاه جلالت زعلی شد
کافیست که قدر تو کفایت زعلی شد
هرذره خاکی که حمایت ز علی شد
خورشید جهانتاب شد و مطلع انوار
ایسزده ماه رجب وه چه سعیدی
زانروی سعیدی که علی را شب عیدی
تومایه صدگونه امیدی و نویدی
ای مولد فرخنده خوش از راه رسیدی
یعین که علی پرده برافکند ز رخسار
شاه من شرمنده چه گویم به ثنایت
جائیکه لدینا لعلی گفت خدایت
مدح چومنی کی بود ایشاه سزایت
زآنرو بسردوش نبی شد کف پایت
تا آنکه شود قدرتو بر خلق پدیدار
ایجلوه حق باز زنو جلوه گری کن
از پرده برون آی همی پرده دری کن
حیران رخت مهر و مه و حوری پری کن
منصوری خود را زغم هجر بری کن
تادم زولای تو زند خوش بسردار
-----------------------
جعفر منصوری

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:4 - 0 تشکر 497449

محراب کوفه امشب در موج خون نشسته
یا عرش کبریا را سقف و ستون شکسته
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین
یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین
از تیغ کینه امشب فرقی دو نیم گردید
رفت آن یتیم پرور، عالم یتیم گردید
دیگر نوای تکبیر از کوفه بر نیامد
نان آور یتیمان دیگر ز در نیامد
غمخوار دردمندان امشب شهید گردید
امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید
تنها نه خون به محراب از فرق مرتضی ریخت
امشب شرنگ بیداد در کام مجتبی ریخت
امشب به کوفه بذر کفر و ضلال کِشتند
مرغان کربلا را امشب به خون کشیدند
تیغ نفاق امشب بر فرق وحدت آمد
امشب به نام سجاد خط اسارت آمد
امشب به محو خادم، خائن دلیر گردید
آری برادر امشب زینب اسیر گردید
باب عدالت امشب مسدود شد بر انسان
امشب بنای وحدت در کوفه گشت ویران
امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید
امشب بنام قرآن، قرآن شهید گردید
سجاده گشته رنگین از خون سرور دین
یا خاتم النبیین، یا خاتم النبیین
-----------------------
حمید سبزواری

چهارشنبه 18/5/1391 - 13:5 - 0 تشکر 497451

قرص خورشید از فراز نخل ها
لنگ لنگان سوی مغرب می خزید
آسمان با رنگ گلگون افق
خون شب را در فضا می گسترید
کم کمک چشم افق تاریک شد
روشنایی رفت و ظلمت پا نهاد
روز از عفریت تاریکی گریخت
ترس ترسان روی در صحرا نهاد
سایه شب بر فراز نخل ها
بال می گسترد چون نقش خیال
رنگ تاریکی دوان در دشت ها
آسمان آشفته از رنج و ملال
لرز لرزان شاخه های بید و سرو
او فتاده در تپش های نسیم
باید در آغوش شب پنهان شده
خواب را گم کرده از اندوه بیم
کوفه از آه سحر خیزان شب
بر جگر داغی ز رنج و کینه داشت
نعمه خوان شط شبرنگ فرات
زخمی از آن کینه ها در سینه داشت
امشبی را همچو شب های دگر
کوفه در گرمای شن ها می گداخت
اسب تاریکی ز وادی ها گذشت
بر کران دشت و صحراها بتاخت
باز او با راز و افسون های شب
آشنایی های بس دیرینه داشت
شب ز اسرار علی آگاه بود
رازهای گفته را در سینه داشت
واژگون گردی تو ای شهر خراب
کت به دامان امل یک مرد نیست
ای تهی مغزان اشباه الرجال
که درون سینه هاتان درد نیست
ای سبک مغزان که با تزویر و رنگ
بر جبین نقش مسلمانی زدید
در نماز و سجده گریان روز و شب
داغ و مُهر دین به پیشانی زدید
با تعصب از حقیقت بی خبر
ننگ بر آن صلح ها و جنگتان
دشمنان شادان و سرخوش زانکه خود
بهره ها جستند از نیرنگتان
هم به شب سوگند ای بی همتان
کش درون سینه کس را راه نیست
دین و طاعات شما نابخردان
در خور خشنودی الله نیست
ای شباویزان که در ژرفای شب
می رود آوای قرآن هایتان
از کلام حق فرو بندید لب
نشنود کس بعد از این آوایتان
شب گریزان بود در قلب زمان
کاروان هستی اش در راه بود
شب هراسان بود و خود را می فشرد
شب ز اسرار علی آگاه بود
آه، ای آوای دلگرم فرات
حفظ کن راز علی در سینه ات
می دود آه سحر گاهان من
در دل امواج چون آیینه ات
موج ها، ای موج های تندخیز!
رازهایم را به دریاها برید
در یم هستی فرو شویید دست
بانگ یا رب یا ربم آنجا برید
شب به پهنای افق سر می کشید
آن فرات تشنه می نالید زار
آب های تفته در رویای شب
می گذشت از ژرفنای کشتزار
باز ای شب رازدار راز من
جز توام یک محرم اسرار نیست
در دل این شهر تاریک و خراب
جمله در خوابند و یک بیدار نیست
اشک ها ای موج هیبت های من
سر به دامان علی تنها نهید
خانه دل گرم دیدار شماست
عشق های من، به قلبم پا نهید
اشک ها بود و مناجات علی
سینه ژرفای شب را می شکافت
آن فرات تشنه می پیچید گرم
ماه لغزان بر فراز دشت تافت
-----------------------
مهدی علمداری

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.