كرد چشمان مرا این درس و این كنكور كور
برد كنكور كذا از دیده پر نور - نور
تا سحر روى كتابم خم شدم از روى شوق
با چنان شوقى كه وافورى زند بر "فور" - فور
شب شدم از نیش ساس و پشه و كك بىرمق
روز پاى نهر آب از وز وز زنبور - بور
لحظهاى راحت نخوابیدم درون رختخواب
چون نگار مهرخى كو را كند، مستور - تور
هر چه خواندم درس از روى صداقت روز و شب
دیدم آخر هم نشد وضع من ناجور - جور
چون "ورقها" جور مىگردد به دست دیگران
از رقیبان مىخورم در بازى پاسور - سور